eitaa logo
مسار
339 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
531 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️زندگی به وقت مادری 🍀هرگز نمی‌توانست تصور کند که عشق همسرش را با یک بچه سهیم شود. بعد از پانزده سال، هنوز طعم مادر شدن را نچشیده‌بود، اما دلش نمی‌خواست به مادر شدن هم فکر کند. مدام همسرش را امتحان می‌کرد تا میل او را به داشتن بچه محک بزند و البته می‌خواست جواب حسین "نه" باشد. 💫حسین هربار در مقابل امتحان‌ نخ‌نمای سهیلا، پیشنهاد سرپرستی یک کودک را می‌داد و گهگاهی به پرورشگاهی که با مسئول آن آشنای قدیمی بود، می‌رفت.اما سهیلا همچنان درگیر دغدغه‌ی تقسیم عشق همسرش بود و پیشنهادش را رد می‌کرد. 🍃حسین تصمیم‌ گرفته‌ بود سهیلا را در عمل انجام شده قراردهد، شاید به مرور زمان با این مسئله کنار بیاید. آشفتگی غریبی سراسر وجودش را گرفته‌ بود، می‌خواست چیزی به سهیلا بگوید اما حرفش را فرو می‌برد و بالاخره زبان‌گشود: «عزیزم! باورکن در اشتباهی، یه بچه نه تنها از عشق من به تو کم نمی‌کنه بلکه دو برابرشم می‌کنه. حالا که خدا نخواسته بچه‌دار بشیم راه دیگه‌ای جلو پامون گذاشته. این‌همه بچه‌ بی‌سرپرستن و پدر و مادر می‌خوان. چرا ازشون دریغ کنیم‌؟! این‌طوری شما همسر عزیز من! میشی مادر یه بچه، که هم حال خودت بهتر میشه و هم این‌که یه بچه طعم خانواده داشتن رو می‌چشه ...» 🎋 _مثل این‌که تصمیم خودتو گرفتی. 🌾سهیلا دیگر هیچ نگفت. حسین دلش نمی‌خواست ادامه‌ بدهد چون می‌ترسید نتیجه‌ای برخلاف انتظارش بگیرد. بلند شد و خداحافظی کرد. ساعتی نگذشت که صدای چرخیدن کلید در قفل در سهیلا را متوجه خود کرد. از آشپزخانه با استرس پرسید: «حسین جان تویی؟» ✨صدایی نشنید. ناگهان دختری سه چهارساله به زیبایی آفتاب در مقابل خود دید که حسین با چشمانی نگران، پشت سرش ایستاده‌بود. آن‌چه را که می‌دید و می‌شنید برایش قابل باور نبود. اما واقعیت‌داشت. هر چند در آن لحظه تشخیص طعم واقعیت دشوار بود، چون بچه‌دار شدن برایش رنگی خاکستری داشت. در زندگی گاه می‌شنوی و باور می‌کنی و می‌گذری، گاه هم می‌شنوی و باور می‌کنی، اما نمی‌توانی بگذری، چون دلت درگیر می‌شود و انگار دل سهیلا این‌بار درگیر شده‌بود. ☘️ آرام نشست. آغوشش را برای میهمان کوچک قلبش گشود. حسین آرام گفت: «سهیلاجان ترنم کوچولو چندساعتی مهمون ماست، تعهد دادم دو ساعته برش گردونم. اگه خواستی کارای اداریشو بکنیم که ...» ⚡️سهیلا در حالی‌که ترنم را محکم در آغوش گرفته‌بود، چشمانش را بست و سرش را به نشانه‌ی تایید تکان داد و حسین نفس عمیقی کشید. 🆔 @masare_ir
✍️برهنگی 🌱پوشش نوعی از زیبایی و نعمت است. 🍃برهنگی، پستی و زشتی‌ست. 🍛لقمه‌ی حرام یا شبه‌ناک، شرم و حیاء را از بین می‌برد و نعمت‌ها را سلب می‌کند. 💢نداشتن پوشش نه‌تنها ارزش نیست؛ بلکه نوعی حقیرشدن و خواری‌ست. ✨فأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ ۚ وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ؛ سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و برای پوشاندن خود، از برگهای (درختان) بهشتی جامه دوختند! (آری) آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، و از پاداش او محروم شد! 📖سوره‌طه، آیه۱۲۱. 🆔 @masare_ir
✨تلاش برای حفظ آبروی مردم 🌾در یک تابستان قصد داشتم از نجف به آذر شهر برای تبلیغ بروم. یکی از افرادی که حضورم در آذر شهر را مانعی برای خود می‌دید، پشت سرم شایعات زیادی درست کرده بود. 🍃رفتم حرم حضرت امیر (ع) و از ایشان کمک خواستم. وقتی هم که به ایران برگشتم به زیارت امام رضا (ع) رفته و از حضرتش خواستم این مشکل حل شود به شرطی که در گناه نیفتم. ☘️ورودی آذر شهر، افرادی زیادی با قربانی به استقبالم آمده بودند. همراه شان به مسجدی رفتم و نماز خواندم. پس از نماز آن فرد مخالف گفت: «اگر منبر رفتی، از مردم بپرس اگر من آدم بدی بودم چرا پشت سرم نماز خواندید و اگر خوب بودم چرا پشت سرم شایعه ساختید.» 💫وقتی روی منبر قرار گرفتم هر چه فکر کردم، دیدم طرح این موضوع باعث بی آبرو کردن همان فرد خواهد بود. در دل گفتم یا امام رضا (ع) قرار مان حل مسئله بدون گناه بود. بدون اینکه سخنرانی کنم از منبر پایین آمدم. راوی: شهید مدنی 📚کتاب سید اسد الله؛ خاطراتی از شهید سید اسد الله مدنی، نویسنده: علی اکبری مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: اول – ۱۳۹۳؛ صفحه ۱۱-۱۳ 🆔 @masare_ir
✍دانشجوی ضد سلطه ✊دانشجو یعنی مطالبه‌ی حق، واقعیت‌گرایی... یعنی کسانی که رفتند تا من و تو باقی بمانیم. 💫دانشجو! ستاره‌های علم‌ باید روی دست تو بدرخشد و طومار جهل، با دانایی پیچیده و به نقطه‌ی پایان برسد. 💡۱۶ آذر روز دانشجو نامگذاری شد؛ چون در این روز سه دانشجوی دانشکده فنی به نام‌های: احمد قندچی، مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگ‌نیا کشته شدند. 🌹رهبر معظم (مدظله‌العالی) در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت، روز ۲۴ آذر سال ۱۳۸۷ تاریخچه‌ای از این واقعه بیان فرمودند: «جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر در سال ۳۲ که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از ۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همه‌ی نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیله‌ی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار💥 در فضا و در محیط به وجود می آید. 🤔چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای ۲۸ مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات می‌کنند، که البته با سرکوب مواجه می‌شوند و سه نفرشان هم کشته می‌شوند. حالا ۱۶ آذر در همه ی سالها، با این مختصات باید شناخته شود. ۱۶ آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است. 🎉🎉روز دانشجو بر دانشجویان انقلابی و عاشق ولایت مبارک باد . 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️پنج‌قلو 🍃آخرین کسی که از من آمار بچه‌ها را پرسید نرگس خانم همین چند ساعت پیش بود. حواسم را جمع کردم، آمار خلاف واقع نگویم. همه‌چیز گل و بلبل است، سال به سال جوانترم، صبح تا شب بازی و نشاط احاطه‌ام کرده‌ است. ☘️لب‌های گوشتی‌ام کِش آمد. گلویم را صاف کردم. نگاهی به چشمان منتظرش کردم. شروع کردم به آمار حقیقی دادن: «جونم برات بگه من پنج قلو دارم. فقط بین اولی و آخری نه سال فاصله سنیه. تعجب نکن پنج‌قلو می‌گم چون اونا شیر به شیرن.» 🌾از اولین قُل تا همین الان، خواب کامل شب، به خاطر بارداری و شیردهی برام یه رؤیا شده. خوب به یاد دارم برای بارداری چهارمین قُل، پیش خانوم دکتر رفتم فقط چند دقیقه می‌خندید و نمی‌تونست جلوی خودشو بگیره. خداروشکر از اون دکترایی نبود که ته دلمو خالی کنه. ✨هر چند ثانیه یه بار می‌گفت: «الحمدلله سالمی، خیلیا با یه دنیا هزینه‌ی دارو و درمون، بازم آرزو به دلِ باردار شدن و بچه موندن.» جثه‌ی ریز، سن کم و داشتن پنج تا بچه، مرا معجزه خدا در این عصر کرده. 💫نرگس‌خانم چهارچشمی به دهانم خیره مانده بود، لب به دندان می‌گزید. جرأت پلک زدن هم نداشت. ☘️بعدِ هر زایمان در دل می‌گفتم: «ایندفعه می‌ذارم چند سالی فاصله بشه؛ ولی زمان کوتاهی نمی‌گذشت که مهمان بعدی از راه می‌رسید و تست مثبت بارداری خبر اومدنش رو می‌داد.» 🎋هر بار با خودم می‌گفتم: «زینب تو چکاره‌ای که بخوای تعیین تکلیف کنی؟! خدا دوست داره تو رو در لباس مادری ببینه! مدال افتخار مادری رو همینا بهم دادن!» 🌾نرگس خانم کُپ کرده بود. همان لحظه یک جوجه روی پاهایم نشسته بود و در طول روز، حاضر نبود ثانیه‌ای از من جدا شود. یکی از پنج تن قربونش برم، وقتی رگ نق‌زدنش بگیره، سیصدوشصت درجه دهانش باز می‌شه. مثل ناقوس کلیسا بی‌وقفه می‌زنه. در این میان عُق‌زدن، نق‌زدن، تب‌کردن و گریه‌های همزمان هم اضافه کن. ✨مادری قشنگی‌اش به همین چیزاست. خدایی که تو را آفریده می‌خواد تو را اینجوری ببینه. امتحان پشت امتحان، امان از وقتی که فرشته‌های معصومم شلوغ‌کاری کنن و من به جای صبر طبق معمول رفوزه بشم. عجیب شیرین است مادری. ☘️نرگس خانم هر چقدر به من گفتند: «بچه نیار، پیر می‌شی، زشت ‌می‌شی، خونه‌نشین می‌شی، ای وای پول پوشک، بیچاره شوهرت؛ ولی من وقتی ندای عاشقانه‌ی خدا در گوشم می‌پیچد: " لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ"* شیرین می‌شه همه‌ی سختی‌هایی که او برام نوشته. *که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم). سوره‌بلد، آیه‌۴. 🆔 @masare_ir
بسم‌الله الرحمن الرحیم یک کلبه‌ی خراب و کمی پنجره یک ذره آفتاب و کمی پنجره ای کاش جای این همه دیوار و سنگ آیینه بود و آب و کمی پنجره 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 دوستان سلام خبر دارم... چه خبری! قلم‌هاتون رو بردارید و بنویسید...کمی پنجره‌ رو باز کنید و از اعماق قلب‌تون تجربه‌های معنوی‌ و حال خوب‌تون رو به اشتراک بذارید. چالش های جذاب از اولین‌ها اولین حس و حال خوب... اولین تجربه‌ای که تو روضه‌های حضرت مادر براتون رخ داد. دوست و همراه کانال تنها راه نرفته اولین تجربه‌ات رو بنویس و بفرست برای ادمین ارتباطات👇 @Rookhsar110 🆔 @masare_ir
✨راهکاری برای جلوگیری از خود فراموشی ☘️حمید آلمان که می خواست برود، نشسته بود خودش و اعتقاداتش را روی کاغذ پیاده کرده بود. می‌خواست وقتی آنجا می رود یادش نرود که کیست و برای چه آمده است؟! نامه پر بود از پر از نقاط مثبت و منفی اش؛ از خصلت‌های ارثی تا خصلت‌های تأثیر گرفته شده از خانواده و محیط. 🌾می گفت: «اینها را نوشتم تا وقتی رسیدم آلمان غرور برم ندارد و یادم نرود چه کسی هستم و برای چه آمده‌ام و نباید به خطا بروم.» همه را نشانم داد. البته این‌ها را به این قصد به من نشان داد تا نقاط ضعفش را بدانم و خیلی پیش خودم بزرگش نکنم. راوی: فاطمه امیرانی؛ همسر شهید 📚 به مجنون گفتم زنده بمان؛ حمید باکری،نویسنده: فرهاد خضری، صفحه ۹ 🆔 @masare_ir
✍️تربیت با عشق 💡والدین به هر روش ممکن باید کاری کنند که بچه‌ها عاشقانه دوستشان داشته‌ باشند و به خاطر اینکه دوستشان دارند، حرفشان را مهم بشمارند و به آن گوش بدهند. روش‌هایی مثل تشویق👏، تهدید😡 و یا تطمیع🍭، در واقع روش‌های فرعی و کمکی هستند که در مسیر این عاشقانه‌های بین والدین و فرزندان، به یاری والدین می‌آیند. 🆔 @masare_ir
✍️جهادی از جنس قلم 🥀اگر صورتمان نیلی نیست اگر بازو و پهلویمان مجروح نیست قلبمان ماتم مادر دارد. 💡چشممان می‌سوزد، اشکمان می‌ریزد. جهاد می‌کنیم. جهادی از جنس سخن و روشنگری. جهادی از جنس قلم و آگاهی‌دهنده. جهادی از جنس شهادت. همان جهادی که سلاله‌ی پاکش آیت‌الله خامنه‌ای در توصیف حضرت زهراسلام‌الله‌علیها می‌فرمایند: مادر خوب، همسر خوب، مجاهد فی‌سبیل‌الله. منظور از جهاد همان جهاد تبیین است که رهبرعزیزمان این روزها بر آن تکیه دارند. ✨حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها دو خطبه‌ی طوفانی ایراد کردند؛ یکی در مسجد در میان انبوه مردم، یکی هم در بستر بیماری خطاب به زنان مدینه که به عیادتش آمده بودند. سخنان حضرت بسیار مهم و اعتراضی بود. 💢حال آنکه در این روشنگری‌ها کلمه‌ای زشت و توهین‌آمیز به زبان نیاورد. و یا همان چهل شب‌ که به در خانه‌ی انصار و مهاجر رفتند تا آگاهی بدهند. در نهایت گریه‌های آگاهی‌بخش اوست. 💫جهاد بانوی دو عالمین به همین‌جا ختم نمی‌شود و تا قیام قیامت با وصیت‌نامه قهرآمیز و قبر مخفی‌شده‌اش ادامه دارد. صحرای محشر نیز با پیراهن خونین حسینش هدایت و شفاعت را با خود به همراه دارد. 🏴یابن الحسن در عزای مادرت برگرد. مردم سراغ صاحب عزا را می‌گیرند. شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد 🆔 @masare_ir
✍️بانوی سرافراز 🍀سر و صدای بچه‌ها داخل راهرو می‌پیچید. جلسه اولیا و مربیان ساعت ۱۰ بود. به خودم گفتم: «واقعیت و یکم واقعه‌ی تلخ تکان دهنده رو باید بگم... اغلب مادرها حجاب‌شون، نگم بهتره... » صدایم را صاف کردم. ⚡️_بسم‌الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری... بی تعارف میخوام با شما والدین صحبت کنم، مادرها دختراتون ... خیلیا به من میگن خانوم ما دوس پسرمون باهامون قهره... دختره کلاس ششم! 🍀توی چشم تک تک مادرها یه دور نگاه کردم، همه یکم خودشون رو جمع و جور کردن. سریع ادامه دادم که تو سن و سال ما شاید، تاکید می‌کنم شاید بی حجابی خطراتش کم باشه؛ ولی دختر نوجوون هزار اتفاق بد براش میوفته. ⚡️یکی از مادرها گفت: «خانم جلیلی! امکانش هست خصوصی بهمون بگین دخترمون چه حرف دیگه‌ای به شما گفته.» ✨_چشم، حتما توی دفترشون یادداشت میذارم تا با همدیگه دیدار داشته باشیم برای کمک به بچه‌ها. حالا برگردیم به اصل مطلب این که دختر شما یک بار بهش شماره بدن، بگه نه، دو بار بشه، بگه نه؛ اما بار سوم قبول میکنه، شاید شما از بی حجابی دخترتون با این اتفاقات اخیر خیلی حساس نشید؛ اما قطعا همه‌ی شما از اتفاق بدی که سر بعضیا افتاده، ناراحت میشین و هرگز نمیخواید چنین اتفاقی گریبان دخترتون رو بگیره. الان با دنیا و آینده‌ی بچه‌ها کار داریم. اگه دوس دارین دکتر بشه یا... باید از حالا مراقب‌شون باشیم. لابد شنیدین که برای دختری که از مدرسه فرار کرده چه اتفاقی بدی افتاده. ⚡️رنگ چهره‌ی مادرها برگشت. بعضی‌ها به بغل دستی‌شون نگاه کردند و لب گزیدند. مجبور بودم اشاره کنم. چند لحظه سکوت کردم. مادری دستش را بالا برد و گفت: «همه حرفاتون قبول، راهکار بگین، چی کار کنیم؟» 🎋_بهتره تو مسیر درست هدایت‌شون کنیم. توی خونه و بیرون، به رفتار و حرف‌هاشون دقت کنین. با خودتون ببرید مسجد. آیا شنیدین کسی بگه دخترم رفت مسجد معتاد شد؟ از خونه فرار کرد؟ ✨همه یک صدا گفتند: «نه.» ☘️_من هم تا حالا نشنیدم. مراقب بچه‌ها باشین تا هدف‌شون دنبال کردن درس باشه، نه این که فکرش بره پیش مسائلی که مانع درس خوندنش بشه. امروز بچه‌ها پرسیدن خانم شما نمیرید اغتشاشات؟! بهشون گفتم: «اغتشاش چیه؟ گفتن زن، زندگی، آزادی.» 💫مکثی کردم و ادامه دادم: «بله، زن باعث افتخار. آزاده‌گی و سر بلندی هست؛مثل بانوی نمونه خانم دکتر بی‌بی فاطمه حقیر السادات که دارای: 🔸دکترای تخصصی نانومدیسین از آمستردام هلند 🔸 ۱۲ اختراع 🔸۲ محصول دانش بنیان 🔸کارآفرین نمونه سال ۱۳۹۷ 🔸مدیر ۶ شرکت 🔸همسر آزاده سرافراز 🔸مادر ۴ فرزند 🔹مقید و معتقد به حجاب فاطمی حتی در اروپا. 🍀والدین محترم فضای کلاس رو از مسمومیت شعار زن، زندگی، آزادی، خدا رو شکر خارج کردم. مادرهای عزیز مراقب جنگ رسانه‌ای باشین. 🆔 @masare_ir
✍️فرار 💡هیچ مجوزی بر انجام گناه نیست؛ حتی در شرایط سختی چون شرایط حضرت یوسف علیه‌السلام. 🚪با اینکه حضرت: در خانه زلیخا خدمتکار و غلام بود. درها بسته بودند و راه فراری نبود. شرایط ارتکاب گناه فراهم بود. ولی مجوز و دلیلی برای انجام آن نداشت. 🗝او فرار کرد، خدا هم راه نجاتی به رویش گشود. ✨ورَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ ۖ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنّای کامجویی کرد؛ درها را بست و گفت: «بیا (بسوی آنچه برای تو مهیاست!)» (یوسف) گفت: «پناه می‌برم به خدا! او [= عزیز مصر] صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامی داشته؛ (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!) مسلّماً ظالمان رستگار نمی‌شوند!» 📖سوره‌یوسف، آیه۲۳. 🆔 @masare_ir
✨محبت حضرت زهرا (س) ☘️محمود رضا تعریف می‌کرد در دوره دانشکده یکی از مقامات مهم حماس آمده بود برایمان سخنرانی کند. نوبت به تحلیل جنگ ۳۳ روزه حزب الله لبنان که رسید. 🌾گفت: «ما با آنکه سال‌ها در برابر اسرائیلی ها مقاومت کرده‌ایم اما پیروزی که حزب الله در این جنگ ۳۳ روزه به دست آورد، ما هرگز نتوانسته‌ایم به دست بیاوریم. علتش این است که آنها یا زهرا (س) دارند و ما نداریم.» راوی: احمد رضا بیضاوی؛ برادر شهید 📚تو شهید نمی شوی ؛ صفحه ۲۹ 🆔 @masare_ir
💫غربال آخرالزمان ☘️چلو صاف کن دیدید که چطور دانه‌های درشت و سالم را نگه می‌دارد و دانه های شکسته و ریز را از خود عبور می‌دهد تا بهترین‌ها بمانند. ✨ آخرالزمان دقیقا همین قضیه اتفاق می‌افتد و از طوفان حوادث و فتنه‌ها آنهایی باقی می‌ماند که خود را از نظر ایمانی سالم و قوی نگه داشتند؛ اما بقیه غربال می‌شوند و سقوط می‌کنند. حواسمان باشد جزء سقوط کنندگان نباشیم. 🌾از امام باقر علیه پرسیدند: «مَتَى یَکُونُ فَرَجُکُمْ؟» فرج شما کِی خواهد بود؟ سؤالی که همۀ ما داریم. «فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَا یَکُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا»*(همان) حضرت فرمود: هیهات هیهات، هرگز این فرج رخ نخواهد داد؛ مگر اینکه غربال بشوید، سپس غربال بشوید، سپس غربال بشوید. 📚*الغیبه للطوسی،ص۳۳۹ 🆔 @masare_ir
✍️سناریوی دشمن 📝دشمن برای عادی شدن گناه در جامعه چند مرحله رو برنامه‌ریزی می‌کند. 🔸🔹پرده اول: زشتی گناه رو از بین می‌بره. زلیخا زنان رو دعوت کرد تا به اونا بفهمونه هرکس جای من بود همین کار رو می‌کرد. 🔸🔹پرده دوم: به انجام گناه افتخار می‌کنه. از یوسف درخواست کردم! 🔸🔹پرده‌سوم: جای منکر و معروف رو عوض می‌کنه. اگه یوسف به خواسته‌ام تن نده، مجازات می‌شه. 🔸🔹پرده‌پایانی: هیچکس اعتراض نکرد!! ✨قالَتْ فَذَٰلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ ۖ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ ۖ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ؛ (همسر عزیز) گفت: «این همان کسی است که بخاطر (عشق) او مرا سرزنش کردید! (آری،) من او را به خویشتن دعوت کردم؛ و او خودداری کرد! و اگر آنچه را دستور می‌دهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد؛ و مسلّماً خوار و ذلیل خواهد شد!» 📖سوره‌یوسف،آیه۳۲. 🆔 @masare_ir
✨شوق آموختن 🍃مرتضی از همان کودکی به مکتب و درس و مدرسه نگاه دیگری داشت. یکی از نیمه شب های تیرماه بود. هوا هم صاف و مهتابی. از خواب که بیدار شدم مرتضی را ندیدم. فکر کردم دستشویی است؛ اما آنجا هم نبود. همه جا را گشتم. 🌾اول صبح در زدند. یکی از اهالی در حالی که مرتضی را بغل کرده بود، گفت: «بچه ‌تان پشت در مکتب‌خانه چمباتمه زده بود.» مرتضی می گفت: «بیدار شدم دیدم هوا روشن است فکر کردم صبح شده و باید برم مکتب خانه.» 📚 مرتضی مطهری؛ نگاهی به زندگی و مبارزات استاد شهید مطهری، نویسنده: میثم محسنی،صفحه ۱۰ 🆔 @masare_ir
✍️مرد برده! 💡باور کنید مردا هم از هم‌صحبتی با شما به عنوان همسرشون لذت میبرن ولی آیا‌ می‌شود ۲۴‌ساعت شبانه‌روز بشینن به معاشقه؟؟ اونوقت اولین نفری که صداش درمیاد که ای مرررد یخچال و کابینت پر از خالیه، همین شما خانم محترم هستید ! 🍁مردی که برای خودش علاقه و سرگرمی خاصی نداشته باشه که دیگه سرزندگی براش نمیمونه. 🎶اونوقت حالی به آدم میمونه؟؟ نه والا! احوالی به آدم میمونه؟؟ نه بِلا ! و باز اولین نفری که به این بی‌انگیزه بودن شاکی میشه باز هم شمااا خانم محترم هستید!😁 خواهر من اسیر که نیوردی خونه.😅 خواهر من مراعات مراعات✊😉 🆔 @masare_ir
✍️مهر خاموش 🍀هر وقت دلش می‌گیرد به قلم و کاغذ پناه می‌برد. آن‌قدر می‌نویسد و خط‌خطی می‌کند تا حالش بهتر شود. بعد از فوت پدر و مادرش، چیزی مانند نوشتن، آرامَش نمی‌کند. ⚡️برای این‌که مزاحم زندگی کسی نباشد، تن به ازدواج با مردی داده که دو دختر دارد و هجده سال از او بزرگ‌تر است. در این میان بزرگترین شانس زندگی‌اش این است که دخترهایش ازدواج کرده‌اند. 🎋زهره به دلیل همین فاصله‌ی سنی زیاد، بیشتر وقت‌ها نمی‌تواند درک لازمی از اخلاق و رفتار همسرش داشته‌باشد و با زندگی‌اش ارتباط عاطفی بگیرد؛ اما هرگز هم اعتراضی نمی‌کند. بیشتر اوقات بیکاری‌اش را با مطالعه و نوشتن پُر می‌کند. همین آرامش ظاهری‌اش باعث شده‌، کسی نگران او و زندگی‌اش نباشد، خوشبخت جلوه کند و بار تمام دردهایش را به تنهایی بر دوش بکشد. 🌾مثل همیشه که وقت فراغتی پیدا می‌کرد، مشغول نوشتن شد: «خیلی وقت‌ها دلم برای خودم تنگ می‌شود. خودم در کنار مادرم. در کنار پدرم. مادرم! دل دختر عزیز دردانه‌ات کوهی از درد شده و برای گذاشتن سرش، شانه‌ای به عطوفت شانه‌های تو می‌خواهد ...» 🍃آن‌قدر غرق نوشتن و اشک ریختن بود، که حتی متوجه حضور علیرضا در کنارش نشد. علیرضا که حال داغون زهره را دید ناخواسته در نوشته‌های او چشم گرداند. آهی کشید و دست بر شانه‌ی زهره گذاشت. زهره انگار ترسیده‌ باشد دست روی قلبش گذاشت: «آروم باش خانوم، چیزی نیست.» و اتاق را ترک‌ کرد. 💫زهره عادت داشت دلتنگی‌هایش را به هیچ‌کس نگوید. وقتی متوجه شد که علیرضا نوشته‌هایش را دیده، حالش دگرگون شد. لب به دندان گرفت و بعد از اندکی تأمل، در برزخی بین ناراحتی و خشم، از اتاق خارج‌ شد. نفس عمیقی کشید؛ اما قبل از این‌که چیزی بگوید، راه آشپزخانه را در پیش‌گرفت. ⚡️ علیرضا همچنان با چشم‌هایش حرکات زهره را می‌پایید. سرانجام، دستپاچگی زهره و صدای شکستن استکان، او را به سخن آورد: «می‌دونستم به اجبار جواب مثبت دادی ولی فکر نمی‌کردم کنار من اینقدر حالت بد باشه که شب و روزت رو با گریه بگذرونی.» 🍂زهره با بدنی داغ‌کرده، همچنان ساکت بود و سعی می‌کرد از میان کلمات ذهنش، جمله‌ای مناسب برای گفتن بسازد؛اما سکوتش علیرضا را به ادامه‌‌دادن وادارکرد: «بیا بشین خانوم. باید حرف بزنیم.» 🌾این حرف، آبی بر روی آتش دل زهره بود. دلش می‌خواست حرف‌بزند و حداقلِ آرامش را به روانش ببخشد. روبروی علیرضا نشست، نمی‌توانست چیزی بگوید. انگار همه‌ی کلمات از ذهنش گریخته بودند. ✨علیرضا با بغض پرسید: «از من بدت میاد؟» زهره مانند بچه‌ای معصوم سرش را به نشانه‌ی "نه گفتن" به عقب تکان‌ داد. 🍃علیرضا بین خشم و خنده، مانده بود: «یه چیزی بگو خب،‌ حداقل از اون حرفایی که می‌نویسی. ما زن و شوهریم. اگه تا حالا خوب نبودم بدی‌ هم بهت نکردم. کردم؟» 💫زهره به اجبار زبان گشود: «نه ولی ...» ☘️_ولی چی؟ من زن طلاق بده نیستما. یه عمر با آبرو زندگی کردم. اگه نمی‌خواستی از همون اولش باید بله نمی‌گفتی. حالام هرکاری لازم باشه می‌کنم که حالت بهتر بشه. ولی حرف طلاق پیش بکشی اوضاع عوض میشه. 🌾_نه طلاق نمی‌خوام. فقط بعضی وقتا دلم می‌گیره می‌خوام تو حال خودم باشم و کاری به کارم نداشته باشید. 🎋چشم‌های علیرضا گِرد شد: «بهه این‌که از طلاق بدتره که. فقط فرقش اینه که مردم خبردار نمیشن. من می‌گم زن و شوهریم. خانواده‌ایم. شما می‌گی تو خودم باشم و کاری به کارم نداشته باشی!!! این‌طوری که نمیشه.» 💫اشک‌های زهره بالاخره سرازیر شد. وقتی به علت ازدواجش فکر می‌کرد، دیگر نمی‌توانست بدی‌های زندگی‌اش را ببیند. به دنبال بدخلقی و بدزبانی می‌گشت تا بهانه‌ای برای اشک‌هایش پیدا کند؛ اما واقعاً چیزی نبود. هیچ‌وقت فکر نمی‌کرد مرد ساکتش تا این اندازه به روحیه، خواسته‌ها و آرامش او اهمیت بدهد. 🆔 @masare_ir
✍️صفت خیالی 😎کسی که به خاطر کمال یا نعمتی خودش را بزرگ می‌داند و به آن صفت تکیه می‌کند و از یاد می‌برد که آن نعمت و کمالی که دارد از لطف خداوندست، دیگران را لایق دوستی خود نمی‌داند و از مردم دوری می‌کند. 🚶‍♀️🚶‍♂️افرادی هم که با او معاشرت دارند وقتی متوجه رفتار فرد خودبین می‌شوند از او فاصله می‌گیرند. این گونه، فرد خودبین گرفتار تنهایی وحشتناکی می‌شود. ✨ امیرالمؤمنین علیه السلام در این‌باره می‌فرمایند: «... وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ...»؛ «... و هيچ تنهايى وحشت انگيزتر از خودپسندى نيست.» 📚نهج‌ البلاغه، حکمت۱۱۳ 🆔 @masare_ir
✨ ترس از مرگ در نگاه شهید مغنیه 🍀یک بار از عماد پرسیدم: «با این اوضاع که خیلی‌ها دنبال سرت هستند از مرگ نمی‌ترسی؟» 🌾با همان آرامش همیشگی جواب داد: «به نظرم، این که از بچه‌ها بخواهم در عملیات ها با مرگ بازی کنند و خودم از مرگ بترسم، خیانت است.» 📚 ابو جهاد؛ صد خاطره از شهید عماد مغنیه، نویسنده: سید محمد موسوی،خاطره شماره ۲۴ 🆔 @masare_ir
✍️بانوان ایرانی روی بام دنیا آیا می‌خواهید از شنبه ورزش را شروع کنید؟ ورزش برای سلامت جسم تاثیر مثبتی دارد. ورزش کردن فقط برای زیبایی و کنترل وزن نیست؛ بلکه در بهبود روحیه و خلق و خوی، اثر بخش می‌باشد. ورزش‌ کردن در احساس شادی ، کاهش افسردگی و استرس نقش مهمی دارد علاوه بر این‌ها به سلامت مغز و عملکرد حافظه کمک می‌کند. 🏔علاقه‌مندان به کوهنوردی هر ساله برای صعود به قله اورست اقدام می‌کنند؛ اما تعداد کمی از ورزشکاران می‌توانند به بام دنیا قدم بگذارند. 💢 خطرات راه، هزینه‌های زیاد و آمادگی بدنی و ذهنی بالا از جمله چالش‌هایی است که یک ورزشکار حرفه‌ای با آن دست و پنجه نرم می کند. ✌️نهم خرداد سال ۱۳۸۹ فرخنده صادق از تهران و لاله کشاورز از سیستان و بلوچستان دو بانوی ایرانی بودند که توانستند بر بام دنیا بایستند. این دو زن ایرانی، نخستین زنان مسلمان جهان بودند که فاتح اورست شدند. بانو کشاورز و بانو صادق با تلاش و پشتکار توانستند نام خود را در تاریخ ورزش کوهنوردی ثبت کنند. ✌️پس از صعود دو بانوی ایرانی به اورست، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ پروانه کاظمی کوهنورد ایرانی، توانست بر بام دنیا قدم بگذارد. در سال جاری باز هم زنان ایرانی افتخار آفرینی کردند. افسانه حسامی‌فرد و الهام رمضانی اردیبهشت ۱۴۰۱ قله اورست را فتح کرده و نام‌‌شان در تاریخ ورزش ماندگار شد.* حضور بانوان ایرانی بر بام دنیا با تحسین زنان و مردان ایرانی همراه است؛ زیرا آنها توانستند به همگان ثابت کنند که خواستن توانستن است. 💻*سایت خبرگزاری ایسنا 🎉روز کوهنوردی مبارک باد. 🆔 @masare_ir
✍️لاله لبخند بزن 🍀سر و صدای زیادی از داخل اتاق می‌آمد. یک مرتبه مریم در اتاق را باز کرد و به سمت آشپزخانه دوید. لاله به خاطر این که مریم بی هوا به او برخورد کرد ظرف شیر جوش از دستش افتاد. لاله مثل کوه آتشفشان شد و یک مرتبه با صدای بلند سر مریم داد کشید. مریم از ترس مادرش، سمت پنجره دوید و پشت پرده پنهان شد. لاله دو باره فریاد کشید و چند بار صدا زد: «مرضیه! بیا... مریم رو ببر تو اتاق، الان پرده رو هم کثیف می‌کنه.» 🍃لاله شیر ریخته شده‌ی کف آشپزخانه را جمع کرد و زمین را برق انداخت. روی صندلی نشست و با خودش فکر کرد که چرا من تا بچه‌ها شلوغ یا خراب‌کاری می‌کنند عصبانی می‌شوم؟ ✨علی با کلید در واحد را باز کرد و با صدای بلند گفت: «من اومدم.» لاله به استقبال او رفت. 🌾علی بعد از سلام و احوالپرسی از لاله سؤال کرد: «دخترا کجان؟» ⚡️_امروز شلوغ کردن... تنبیه‌شون کردم... حق ندارن از اتاق بیرون بیان. 🎋_خانم تنبیه هم حدی داره... الان باباشون اومده و دوست داره دختراشو بغل کنه و ببوسه... پس من میرم آزادشون کنم. 💫وقتی علی در اتاق را باز کرد مرضیه و مریم از کنج اتاق بلند شدند و به آغوش پدرشان دویدند. علی صورت دخترهایش را بوسید و با آن‌ها به پذیرایی آمد. بعد از شام که بچه‌ها خوابیدند. علی با لاله صحبت کرد و گفت: «فردا زودتر میام تا با هم بریم پیش خانم دکتر... تازگیا خیلی زود عصبی میشی.» 🌺_همیشه فکر می‌کردم بدترین اتفاقی که می‌تونه برای آدما بیوفته اینه که تو زندگیشون تنها بشن؛ اما حالا می‌فهمم که اینطوری نیست. بدترین اتفاق اینه که آدم‌هایی دور رو اطرافت باشن که وقتی کنارشونی احساس تنهایی کنی! ✨_تو تنها نیستی... از وقتی پدر و مادرت تو جاده شمال تصادف کردن و به رحمت خدا رفتن تو احساس تنهایی می‌کنی، تو منو و دخترا رو داری. عزیزم به زندگی لبخند بزن که با لبخندت بچه‌ها شاد میشن. ‌‎ 🆔 @masare_ir
🏴السلام علیک یا فاطمة‌الزهرا سلام‌الله علیها🖤 افضل الاعمال من، گریه برای فاطمه است برکت این زندگی از روضه های فاطمه است درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب می‌پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است 🍂🥀🍂🥀🍂 😍 ☘️یکی از اعضای خوب کانال نوشته: «سلام مشکلی برام پیش اومده بود چند سالی بود ازدواج کرده بودم و فرزندی نداشتم... یه سری فکرای بد به ذهنم اومد این که قهر کنم با خدا یعنی نماز و قرآن نخونم، در حالی که میدونستم خدا راضی نیست؛ اما دو دل شده بودم تو انجامش... اون روز دعوت شده بودم روضه... بعد از روضه‌ی حضرت، حال خوبی پیدا کردم... به خودم گفتم انتخاب با خودته... از خدا نترسی و اطاعتش نکنی یا دوستش داشته باشی و فرمانش رو با دل و جون اطاعت کنی... با دل و جون اطاعت خدا رو انتخاب کردم... چند سال طول کشید تا خدای مهربون یه دختر گل نصیبم کرد.» 🖤🍂🖤🍂🖤 💎حضرت زهرا سلام‌الله علیها در خطبه فدک فرمود: «... حمد و سپاس خدائی که به ستایش و فضل و عزت و رفعت از همه کس سزاوارترست.» ✨گوارای وجودتون، اطاعت خدای مهربون با دل و جان.. 🏴✨🏴✨🏴 🆔 @masare_ir
✍️عمل به لوازم ایمان 🌱یکی از لوازم ایمان به خدا و رسول اثبات این ادعا است که انفاق کردن یکی از نمونه‌های آن می‌باشد. 💡 خداوند انسان را در زمین خلیفه خود کرده و تمام امکانات را در اختیار او قرار داده، در این راستا باید انفاق کند. ♨️آنچه که اکنون انسان‌ها دارند از گذشتگان آنها به ارث برایشان رسیده و بالاخره دور یا زود آنان نیز به تاریخ سپرده خواهند شد و اموالشان را وارثانشان به ارث می‌برند، لذا باید از آنچه که در اختیار دارند انفاق کنند و بدانند که مالک اصلی هستی و تمام جهان خداوند است و اگر انفاق کنند و تقوا پیشه سازند پاداشی بزرگ در انتظارشان است. ✨«آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ۖ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ؛ (الا ای بندگان) به خدا و رسول او ایمان آرید و از آنچه شما را در آن وارث گذشتگان گردانید (به راه خدا) انفاق کنید، پس بر آنان که از شما ایمان آوردند و انفاق کردند پاداش بزرگ (بهشت ابد) خواهد بود.» 📖آیه 7 سوره‌ی حدید 🆔 @masare_ir