eitaa logo
مفشوی یک انسان چندمنظوره
791 دنبال‌کننده
139 عکس
24 ویدیو
41 فایل
مفشو= کیسه‌ی قند یا کیسه‌ی حاوی انواع گیاهان دارویی [به لهجه‌ی کرمانی] انسان چندمنظوره= انسانی که چند کاربری مختلف داشته و انسانی که از هرچیزی که می‌گوید، چندین منظور دارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 ترسیدگان از کابوس پریده؟ آقای رو کرد به دوربین و چشم در چشم ما نظاره‌گران مناظره گفت: «مردم عزیز! ما می‌توانیم! این صحبت‌های ناامید کننده شما رو ناامید نکنه» خیلی هم خوب! «سعی» آقای دکتر برای امیدواری دادن «مشکور»! اما واقعیت اینکه احساس کردم با مردمی به غایت صغیر سخن می‌گوید. گویی ما مردم با کابوسی وحشتناک از خواب پریده و در فضای تاریک و مبهم اتاق، هر وسیله‌ای را غولی و هیولایی می‌بینیم که بر وحشت‌مان می‌افزاید. سپس زاکانیِ مادر در گوش ما می‌گوید: «آرام باش فرزندم! نترس! من کنار تو هستم». آیا ملت ایران در دوره طفولیت خویش است که صرفا به دلگرمی و دلداری مادرگونه محتاج است؟ ما مردمی هستیم که چون اطرافمان تاریک است و چون از کابوس دولت روحانی پریده‌ایم، پس هر وسیله‌ای در اتاق خواب را هیولایی می‌پنداریم که بنا دارد ما را ببلعد؟ ما را مادری باید تا در گوشمان بگوید: «چیزی نیست! خواب بود، خیال بود!» آیا آنچه از مشکلات و مصائب و مسائل در اطراف خویش داریم، نهایت تصوری واهی و پنداری باطل است که با گفتن «ما می‌توانیم» دلگرمی بگیرم و از شرّش رها شویم؟ حتی جلیلی و قالیباف هم با بیانی کارشناسی، فقط چراغ قوه انداختند تا ببینیم آنچه غول دهان‌دریده می‌پنداشتیم، کمد لباسی است که درش وامانده. وگرنه اصل قصه همان است که ما را اطفالی از خواب پریده و از تاریکی هراسیده می‌انگارند. من حتما با و همراه و همنوا نیستم که ابتدا سعی داشتند بگویند: «نمی‌شود و نمی‌توانیم» و بعد آرام‌آرام از حرف خود کوتاه آمدند با «اما» و «البته» و «تبصره زدن» و... موضع خود را تلطیف کردند. اما بالاخره مشکلات هستند و هرچقدر هیولاسازی این دونفر غلط است، ساده‌سازی سایر آقایان هم که می‌خواهند باز وعده‌ی «سه روزه حل کردن» بدهند غلط است. ما مردم اطفالی صغیر نیستیم که درک‌مان از مشکلات امروز کشور، توهم کودک از خواب پریده و ترسیده باشد. پس نه دلگرمی مادرانه زاکانی راه حل است و نه چراغ قوه انداختن و . باید این را با صدای بلند بگوییم تا نامزدها به شوق گرفتن رای از ما، بر ریل وعده‌های گزاف نیافتند. رهبر معظم انقلاب: «نامزدها وعده‌هایی را که از انجامشان مطمئن نیستند، ندهند. عمل نکردن به وعده‌ها مردم را نسبت به نظام و انتخابات دلسرد می‌کند.» @Masihane
🔰 تغییر؛ از عباس‌میرزا و امیرکبیر تا سعید جلیلی بیایید فرض را بر این بگذاریم که درصدد ایجاد تحول و تغییر است. اینجا او دیگر سعید جلیلی نیست، بلکه یک "طراحِ تغییر" تلقی می‌شود و هر طراح تغییری نیازمند دو چیز است: الف- برنامه‌ی نویدبخش ب- تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع مبتنی بر این چارچوب تحلیلی، طراحِ تغییر باید دو مرحله اقناع‌سازی را پشت سر بگذارد: 1⃣ اقناع مردم و نخبگان در راستای نویدبخش جلوه دادن برنامه‌های خویش! 2⃣ اقناع گروه‌های دخیل و ذی‌نفع که از قضا این گروه‌ها در صحنه‌ی جامعه و سیاست فعلی، هم اهرم‌های قدرت و فشار را در دست دارند و هم از پایگاه اجتماعی برخوردارند. سعید جلیلی تا اینجا تلاش کرده تا ثابت کند دارای یک برنامه‌ی نوید‌بخش است. بخش مهمی از مردم و برخی نخبگان جامعه به‌هرحال در این زمینه اقناع شده‌اند. شاهد این مدعا آنکه وی توانسته طی ۱۱سال بدنه‌ی نخبگانی کشور را فارغ از هر گرایش و سلیقه‌ای بر سر مسائل کشور گرد آورد و از آنها مشورت بگیرد. پس عجالتا می‌توان گفت جلیلی توانمندی اقناع داشته و روحیه تعامل در این سطح را داراست. به همین دلیل اگر کسی از منتقدان سعید جلیلی درباره اهل تعامل بودن وی ایرادی را پیش بکشد، طرفداران جلیلی نحوه‌ی تعامل او در را روی میز می‌گذارند تا این ایراد را رفع کنند. اما تعامل و اقناع‌سازی سطح دیگری هم دارد: تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع. آنها چه کسانی هستند؟ برای درک بهتر باید از تاریخ مثال زد و از عباس‌میرزا و امیرکبیر به عنوان "طراح تغییر" سخن گفت. عباس‌میرزا وقتی می‌خواست به عنوان یک طراحِ تغییر در ایران نقش‌آفرین باشد، نیازمند برنامه‌ی نویدبخش بود که اروپایی‌ها دراختیار او گذاشتند و وی توانست تا حد زیادی بخشی از مردم و نخبگان را قانع سازد. اما کُمیت او در تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع لنگید و درنتیجه تحول مورد نظرش محقق نشد. امیرکبیر هم به چنین وضعیتی دچار شد. او برای تغییر ساختار قدرت در ایران برنامه داشت اما سرنوشت شهادت‌گونه‌ی او حاکی از ناموفقی در تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع است. این گروه‌های دخیل و ذی‌نفع در دوره‌ی عباس‌میرزا عبارت بودند از: ۱- شخص پادشاه و شاهزادگان و دربار. تغییر نظام جنگی ایران مطابق با برنامه‌ی عباس‌میرزا، با توجه به هزینه‌های گزاف، باید منجر به اصلاح نظام مالیاتی می‌شد و همچنین در صورت پیروزی، بر قدرت و محبوبیت عباس‌میرزا می‌افزود و این خطرناک بود. هم برای شاه، هم برای شاهزادگانِ در سودای قدرت و هم برای دربار. ۲- رؤسای قبایل و اقوام. این افراد با دخالت در نظام جنگی، اقتداری برای خویش می‌ساختند که قدرت چانه‌زنی‌شان در مسائل سیاسی و اقتصادی را بالا می‌برد و تغییر در ساختار نظامی و جنگی ایران یعنی در معرض خطر قرار گرفتن منافع این گروه. ۳- محافظان سنت و فرهنگ ایرانی اسلامی: اینها اگر تغییر را مساوی با شبیه شدن به کفار (بخوانید لیبرال و نئولیبرال شدن) بدانند، احساس خطر می‌کنند و در برابر تغییر مقاومت به خرج می‌دهند. ۴- دشمن خارجی مانند روسیه و انگلیس و فرانسه. تغییر در جهت تضعیف منافع آنها منجر به تصمیم برای چوب گذاشتن لای چرخ تغییر می‌شد. امیرکبیر هم با چنین گروه‌هایی مواجه بود و امروز نیز سعید جلیلی اگر بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشیند و درصدد تغییر برآید با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع متعددی مواجه است که مصادیق آن بماند برای وقتی دیگر.. اکنون یک سوال درباره سعید جلیلی مطرح است و آن اینکه او همانگونه که در مرحله‌ی اقناع‌سازی برای نویدبخش جلوه دادن برنامه‌هایش توانسته موفقیت نسبی کسب کند، آیا توان تعامل با گروه‌های دخیل و ذی‌نفع حاضر در صحنه‌ی سیاست و جامعه را نیز داراست؟ پیشینه‌ی سعید جلیلی دراین‌باره ساکت است. یعنی ما نه می‌توانیم بگوییم او در این سطح توان تعامل دارد و کارها را با اقناع‌سازی پیش می‌برد و نه می‌توان گفت این توانایی را ندارد. ما در این بخش، با یک هندوانه دربسته روبه‌روییم و یکی از عوامل تردید در جبهه انقلاب و حتی مردم همین است. 🔺به زودی درباره قالیباف نیز خواهم نوشت.. @Masihane
یکی از تمایزهای جدی میان جلیلی و پزشکیان معطوف است به نوع نگاه و برخوردی که با حامیان خود دارند. آخرین مناظره انتخاباتی درحالی تمام شد که جلیلی برای یک موضوع، شدیدا رگ غیرتش بیرون زد. آن‌جایی که پزشکیان طعن‌آلود، دولت سایه را تحقیر کرد و جلیلی محکم جلویش ایستاد. چون "دولت سایه" یعنی همان حلقه‌ای از کارشناسان جورواجور که حاضر شدند ۱۱سال بدون مزد و منت، برای اعتلای کشور سراغ مسائل اصلی بروند و تلاش کنند برای یافتن پاسخ و کشف راه‌حل. همان‌ حلقه‌ی پشتیبان برنامه‌های جلیلی با دایره‌ای چنان وسیع که در آن ابراهیم شیبانی رئیس بانک مرکزی دولت سیدمحمدخاتمی هم هست. جلیلی نشان داد روی این آدم‌های حامی خویش غیرت ویژه‌ای دارد. درحالیکه پزشکیان از آغاز مناظره‌ها تا همین آخرین رویارویی شب گذشته، هیچ یک از اطرافیان و حامیان خود را گردن نگرفت. تا جایی که می‌توان گفت رابطه‌ی او با حامیانش بسیار سرد است و بی‌مهر. قطعا محمد فاضلی همین بی‌غیرتی پزشکیان را دید که وقتی صحنه‌ی گفتگو را ترک می‌کرد، عصبانی و شاکی هاش‌اف را به سوی پزشکیان پرتاب کرد نه کارشناس برنامه. نوعی اعتراض عیان به مردی که آمده بود خودش را خرج او کند ولی پزشکیان گردنش نمی‌گرفت. پس چرا این جماعت هنوز پای کار پزشکیان ایستاده‌اند؟ جلیلی اگرچه غیرت به خرج می‌دهد و از زحمات حامیانش مردانه دفاع می‌کند، اما به خوبی نشان داده که اهل توزیع سهام و تقسیم غنائم به وقت پیروزی نیست. او دنبال شایستگان می‌گردد و لذا از ابتدا به هیچ کس وعده‌ای نداده و کسی هم به امید نان چرب‌تر سراغ او نرفته. اما برخلاف جلیلی، پزشکیان همان کسی است که می‌شود او را سرکیسه کرد. می‌شود تمام بی‌مهری‌های او را تحمل نمود به امید آنکه پس از پیروزی، در غنائم سهیم شد. حکایت مسعود، حکایت پیرمرد پول‌داری است که به زودی سر بر بالین مرگ خواهد گذاشت و میراثی عظیم از او باقی خواهد ماند. پس بیوگان قدرت حاضرند کج‌خُلقی‌های او را تاب آورند به امید پیوندی که آنها را شریک غنائم و سهیم در ارث کند. لذا پزشکیان با آنکه می‌گوید "ذوب در رهبری است" و مدام آیه‌ای از قرآن و روایتی از نهج‌البلاغه بر لب دارد که ابدا خوشایند جماعت سکولار نیست، اما توسط آنها تحمل می‌شود به امید تحمیل‌هایی که به زودی سوار گرده‌ی پزشکیان خواهند کرد. @Masihane
Mahmoud Karimi - Shab Aval Muharram.mp3
12.38M
نوای ماندگار حاج‌محمود کریمی تو کوچه‌ها با پرچمت امید به زندگی میاد.. دوباره بوی نذری از روضه‌های خونگی میاد! @Masihane
🔰 تولید برق از سینه‌زنی 🟡 از این افرادی بود که می‌نشست پای روایت‌های توسعه کشورهایی مثل آلمان و آمریکا و ژاپن و... سواد چندانی نداشت، استعداد ویژه‌ای هم. یک شهروند معمولی بود ولی لبریز از شوق به توسعه‌یافتگی. توسعه را هم در تولید خودروهای لوکس و البته کم‌مصرف می‌دید و ساختن بناهای قدبلند. دغدغه‌اش تولید برق بود و اینکه امروز می‌توانند از خورشید و باد و آب و حتی زباله برق تولید کنند، ذوق‌زده‌اش می‌کرد. ⚫️ محرم شد و از قضا همدیگر را دیدیم. سر بحث را دوباره از همین بحث‌ها باز کرد که دنیا در حال کشف سرزمین‌های جدید برای تولید ثروت است و ما هنوز که هنوز است بر در و دیوار شهر پارچه سیاه می‌زنیم و همین سرزمین موجود را هم افسرده‌تر می‌کنیم. به جملاتش می‌خورد که آنها را از یک کلیپ اینستاگرامی دیده باشد. بعد رفت سراغ سینه‌زنی‌ها. از من پرسید: به نظر شما بهتر نیست به‌جای سینه زدن، انرژی مردم را صرف ساختن یک مدرسه یا بیمارستان در مناطق محروم کنیم؟ وقتی لبخند مرا دید پا جلوتر گذاشت و گفت: کاش می‌شد به این جماعت دستگاهی وصل کرد و از سینه زدن‌هاشان برق تولید کرد. اینطوری این کارها یک فایده‌ای هم داشت. 🟡 اینکه من جوابی دادم یا نه و چه جوابی دادم بماند برای وقتی دیگر. اما ذهنم درگیر قبله‌ای بود که وقتی این فرد روبه‌سوی آن می‌کند، همه‌ی بینش و گرایش و ارزش و حتی کنش‌های او را جهت می‌دهد. او از "نفع و خیر" تصوری دارد مبتنی بر همان قبله. برای او منفعت و خیر عمومی یعنی تولید برق. یعنی سینه‌زنی هم اگر می‌خواهد مفید باشد، باید مثل توربین، برق تولید کند. وگرنه هدررفت انرژی است و این یعنی توسعه‌نیافتگی. 🔺این آیه در ذهنم مرور می‌شد: وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ جامعه‌ای، ﻗﺒﻠﻪ‌ای ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ روی آن جامعه را به سوی آن قبله می‌گرداند. پس شما به سوی خیرات سبقت بگیرید در هر کجا که باشید خدا به شما خواهد داد که او بر هر چیزی تواناست. (بقره/١٤٨) ⁉️ آیا حسین خودش تمام آن خیری نیست که بتواند قبله‌ی ما باشد بی‌آنکه بخواهیم او را درحد یک توربین مولّد برق پایین آوریم؟ @Masihane
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بیم‌ها و امیدها در سیاست ایران پس از انتخابات ۱۴۰۳ 🔴 این صوت برشی کوتاه از یک گفتگوی تقریبا دوساعته است با موضوع "ارباب در قرآن" و "پدرخواندگی سیاسی" و گزاره‌ها و تصمیم‌های ابطال‌ناپذیری که مانع رشد سیاسی جامعه می‌شود. @Masihane
ما دور یک میز نشسته بودیم ولی فهمیدیم چه شکاف عمیقی بین ماست. کی فهمیدیم؟! وقتی که عارف با ۷۳سال سن شد معاون اول رئیس دولت! بزرگترهای چارتا پیراهن بیشتر پاره کرده تقریبا راضی بودند از انتخاب عارف. با این استدلال که او از عقلای جریان اصلاحات است و هرگز دنبال تنش‌زایی نبوده و نیست. راضی بودند از عملکرد پزشکیان چون انتخاب عارف از بین آن همه آدم رادیکال، تندرو، متحجر، چالش‌آفرین و سهم‌خواه، یعنی عدم تمایل به تلاطم در کشور. و ما سوال‌مان این بود: همین؟! ما به بهبود اوضاع کشور که هیچ، بلکه به جهش فکر می‌کردیم و حالا باید می‌نشستیم به نظاره‌ی کابینه‌ی شوهرخاله و شوهرعمه‌ها و بشکن می‌زدیم که این پیرمردها پرحاشیه نیستند؟! اما واقعیت تلخ‌تر از حنظل اینکه گویی باید بسنده کرد به همین نامتلاطم بودن دریایی که البته روزگاری توقع صید مروارید و گوهر از آن داشتیم! قضاوت اینکه "ما خامیم یا دیگران محافظه‌کار؟" بماند برای وقتی دیگر.. لکن اکنون نام این وضعیت، شکاف است. شاید از نوع خوش‌خیم بین‌نسلی‌اش! @Masihane
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم..(بقره/٢١٤) آیا گمان می‌کنید داخل بهشت می‌شوید بدون سختی‌ کشیدن چون گذشتگان؟! آیا عاشورای ما سر رسیده؟ @Masihane
وَ بَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا ... رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ (ممتحنه/٤) و آشکار شده میان ما و شما[صهیونیسم]، بغض‌هایی سهمگین و دشمنی‌هایی شدید برای همیشه.. خدایا بر تو توکل می‌کنیم و به سوی تو انابه داریم و به سوی تو دگرگون خواهیم شد! 🔺برای روزهای پیشِ رو.. @Masihane
🔰بجنگیم یا مذاکره کنیم؟ 1⃣ مرحوم داوود فیرحی از پژوهشگران نام‌آشنای اندیشه سیاسی در آخرین اثری که از وی با نام «پیامبری و قرارداد» منتشر شده، درباره نحوه مهاجرت پیامبر به مدینه و توافقی که صورت گرفته، می‌نویسد: «تصمیم اعراب مدینه برای دعوت از پیامبر، براساس یک پروتکل و قرارداد انجام می‌شود. این پروتکل، سنت مهمی بود که در میان اعراب وجود داشت و براساس آن می‌گفتند که وقتی کسی داخل قبیله‌ی ما آمد، همه قبایل به ما حق می‌دهند از او حمایت کنیم. این یک اصل بود و براساس آن کسی که به شهر یا قبیله‌ای دعوت می‌شد یا از طرف کسی پناه می‌گرفت دیگر در امان بود و آن میزبان به لحاظ عرف قراردادهای عرب، حق داشت از آن شخص حمایت کند.» 2⃣ مرحوم فیرحی همچنین درباره «جنگ» و «قرارداد» می‌گوید: «پیامبر با قرارداد وارد مدینه می‌شود و با قرارداد شهر را می‌سازد؛ سپس با قرارداد قوای خود را در بیرون از مدینه توسعه می‌دهد. البته این بدان معنا نیست که جنگی وجود نداشت، بلکه جنگ نیز مبتنی بر قرارداد بود. مثلا در ماجرای فتح مکه پیامبر می‌گفت که چون در مکه قرارداد را نقض کرده‌اند و شکسته‌اند، من با آن‌ها جنگ می‌کنم.» 3⃣ سپس مرحوم فیرحی در کمال صراحت از یک نکته مهم سخن می‌گوید: «یک زمان اصالت با جنگ است و قرارداد بسته می‌شود که آتش جنگ موقتا خاموش شود و یک زمان اصالت با قرارداد است و اگر جنگی نیز روی می‌دهد برای حفظ قرارداد است. این دو با هم متفاوت هستند... پذیرفتن هرکدام از دیدگاه‌های صلح و جنگ به معنای این نیست که دیگری هرگز اتفاق نمی‌افتد. بلکه اگر اصالت با صلح باشد، جنگی هم اگر روی دهد برای حفظ صلح است و در صورتی که اصالت با جنگ باشد اگر صلحی هم صورت می‌پذیرد در واقع صلح نیست بلکه هُدنه یعنی آتش‌بس است و آتش‌بس برای این است که نیروها دوباره انرژی بگیرند [برای جنگیدن]. 4⃣ حالا که بخش‌های مهمی خواندیم از صحبت‌های داوود فیرحی به عنوان تئوریسین جریانی که می‌خواهد با مذاکره و قرارداد امور را پیش ببرد؛ بیایید برویم سراغ یک سوال: «آیا همانگونه که مدینه تعهد بر جان پیامبر به عنوان مهمان داشت و این یک عرف در قراردادهای جهانی است، شهید اسماعیل هنیه مهمان ما نبود و اینجا یک قرارداد مهم نقض نشده است؟ درصورتی که قراردادهای منجر به صلح نقض شوند، آیا نباید جنگید برای برقراری صلح؟» 🔺ما حتی اگر منطبق بر مبانی سیاسی نواندیشان هم پیش برویم، باز نسخه‌ای جز مبارزه برای بازیافتن صلح نداریم... ما می‌جنگیم برای صلح. پس دور بریزید نسخه‌پیچی‌های بلاگرهای مجازی و برخی چهره‌های سیاسی که هیچ استراتژی جز وادادگی را دنبال نمی‌کنند. @Masihane
از ویلای ساحلی تا آخرین تولد آخر شب خسته و خموده بنا شد فیلم ببینیم. اولویت یک طنز زرد بود. چون قصدی جز از روی فراغت خندیدن نداشتیم. را پِلی کردیم. نزدیک یک ربع بهش فرصت دادیم تا ما را بخنداند. فرصت زیادی بود ولی دریغ از یک مضحکه‌بازی که لبخند بیاورد. قهقهه گرفتن پیش‌کش. من کاری به نقدهای فراستی‌طور ندارم. چون ما تعمدا یک طنز زرد انتخاب کرده بودیم. اسمش هم جار می‌زد سخیف است و مبتذل. با این حال حتی توقع زرد ما را هم برآورده نکرد. دماغ‌سوخته رفتیم سراغ یک کار جدی. شاید می‌توانست دل‌مان را به دست بیاورد. به این امید که چیزی ناب رو کند از کشور همسایه: افغانستان؛ مثل سفرنامه‌ی مهیج و جذاب امیرخانی یعنی جانستان کابلستان. کمی به فیلم فرصت دادیم تا خودش را اثبات کند. ولی مسخره بود با کلیشه‌هایی تهران‌زده. حیف وقت! ده دقیقه اول، دوتا از بازیگران بالای ده‌بار گفتند: تشویش مکن! یک نابلدیِ روی مخ! @Masihane