یکی از تمایزهای جدی میان جلیلی و پزشکیان معطوف است به نوع نگاه و برخوردی که با حامیان خود دارند.
آخرین مناظره انتخاباتی درحالی تمام شد که جلیلی برای یک موضوع، شدیدا رگ غیرتش بیرون زد. آنجایی که پزشکیان طعنآلود، دولت سایه را تحقیر کرد و جلیلی محکم جلویش ایستاد. چون "دولت سایه" یعنی همان حلقهای از کارشناسان جورواجور که حاضر شدند ۱۱سال بدون مزد و منت، برای اعتلای کشور سراغ مسائل اصلی بروند و تلاش کنند برای یافتن پاسخ و کشف راهحل. همان حلقهی پشتیبان برنامههای جلیلی با دایرهای چنان وسیع که در آن ابراهیم شیبانی رئیس بانک مرکزی دولت سیدمحمدخاتمی هم هست. جلیلی نشان داد روی این آدمهای حامی خویش غیرت ویژهای دارد. درحالیکه پزشکیان از آغاز مناظرهها تا همین آخرین رویارویی شب گذشته، هیچ یک از اطرافیان و حامیان خود را گردن نگرفت. تا جایی که میتوان گفت رابطهی او با حامیانش بسیار سرد است و بیمهر.
قطعا محمد فاضلی همین بیغیرتی پزشکیان را دید که وقتی صحنهی گفتگو را ترک میکرد، عصبانی و شاکی هاشاف را به سوی پزشکیان پرتاب کرد نه کارشناس برنامه. نوعی اعتراض عیان به مردی که آمده بود خودش را خرج او کند ولی پزشکیان گردنش نمیگرفت.
پس چرا این جماعت هنوز پای کار پزشکیان ایستادهاند؟
جلیلی اگرچه غیرت به خرج میدهد و از زحمات حامیانش مردانه دفاع میکند، اما به خوبی نشان داده که اهل توزیع سهام و تقسیم غنائم به وقت پیروزی نیست. او دنبال شایستگان میگردد و لذا از ابتدا به هیچ کس وعدهای نداده و کسی هم به امید نان چربتر سراغ او نرفته.
اما برخلاف جلیلی، پزشکیان همان کسی است که میشود او را سرکیسه کرد. میشود تمام بیمهریهای او را تحمل نمود به امید آنکه پس از پیروزی، در غنائم سهیم شد.
حکایت مسعود، حکایت پیرمرد پولداری است که به زودی سر بر بالین مرگ خواهد گذاشت و میراثی عظیم از او باقی خواهد ماند. پس بیوگان قدرت حاضرند کجخُلقیهای او را تاب آورند به امید پیوندی که آنها را شریک غنائم و سهیم در ارث کند.
لذا پزشکیان با آنکه میگوید "ذوب در رهبری است" و مدام آیهای از قرآن و روایتی از نهجالبلاغه بر لب دارد که ابدا خوشایند جماعت سکولار نیست، اما توسط آنها تحمل میشود به امید تحمیلهایی که به زودی سوار گردهی پزشکیان خواهند کرد.
#سید_میثم
#انتخابات
#پزشکیان
@Masihane
Mahmoud Karimi - Shab Aval Muharram.mp3
12.38M
#شب_اول_محرم
نوای ماندگار حاجمحمود کریمی
تو کوچهها با پرچمت
امید به زندگی میاد..
دوباره بوی نذری از
روضههای خونگی میاد!
@Masihane
🔰 تولید برق از سینهزنی
🟡 از این افرادی بود که مینشست پای روایتهای توسعه کشورهایی مثل آلمان و آمریکا و ژاپن و...
سواد چندانی نداشت، استعداد ویژهای هم. یک شهروند معمولی بود ولی لبریز از شوق به توسعهیافتگی. توسعه را هم در تولید خودروهای لوکس و البته کممصرف میدید و ساختن بناهای قدبلند. دغدغهاش تولید برق بود و اینکه امروز میتوانند از خورشید و باد و آب و حتی زباله برق تولید کنند، ذوقزدهاش میکرد.
⚫️ محرم شد و از قضا همدیگر را دیدیم. سر بحث را دوباره از همین بحثها باز کرد که دنیا در حال کشف سرزمینهای جدید برای تولید ثروت است و ما هنوز که هنوز است بر در و دیوار شهر پارچه سیاه میزنیم و همین سرزمین موجود را هم افسردهتر میکنیم. به جملاتش میخورد که آنها را از یک کلیپ اینستاگرامی دیده باشد. بعد رفت سراغ سینهزنیها.
از من پرسید: به نظر شما بهتر نیست بهجای سینه زدن، انرژی مردم را صرف ساختن یک مدرسه یا بیمارستان در مناطق محروم کنیم؟
وقتی لبخند مرا دید پا جلوتر گذاشت و گفت: کاش میشد به این جماعت دستگاهی وصل کرد و از سینه زدنهاشان برق تولید کرد. اینطوری این کارها یک فایدهای هم داشت.
🟡 اینکه من جوابی دادم یا نه و چه جوابی دادم بماند برای وقتی دیگر. اما ذهنم درگیر قبلهای بود که وقتی این فرد روبهسوی آن میکند، همهی بینش و گرایش و ارزش و حتی کنشهای او را جهت میدهد. او از "نفع و خیر" تصوری دارد مبتنی بر همان قبله. برای او منفعت و خیر عمومی یعنی تولید برق. یعنی سینهزنی هم اگر میخواهد مفید باشد، باید مثل توربین، برق تولید کند. وگرنه هدررفت انرژی است و این یعنی توسعهنیافتگی.
🔺این آیه در ذهنم مرور میشد:
وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ جامعهای، ﻗﺒﻠﻪای ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ روی آن جامعه را به سوی آن قبله میگرداند. پس شما به سوی خیرات سبقت بگیرید در هر کجا که باشید خدا به شما خواهد داد که او بر هر چیزی تواناست. (بقره/١٤٨)
⁉️ آیا حسین خودش تمام آن خیری نیست که بتواند قبلهی ما باشد بیآنکه بخواهیم او را درحد یک توربین مولّد برق پایین آوریم؟
#سید_میثم
@Masihane
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بیمها و امیدها در سیاست ایران پس از انتخابات ۱۴۰۳
🔴 این صوت برشی کوتاه از یک گفتگوی تقریبا دوساعته است با موضوع "ارباب در قرآن" و "پدرخواندگی سیاسی" و گزارهها و تصمیمهای ابطالناپذیری که مانع رشد سیاسی جامعه میشود.
@Masihane
#شکاف_بین_نسلی
ما دور یک میز نشسته بودیم ولی فهمیدیم چه شکاف عمیقی بین ماست. کی فهمیدیم؟! وقتی که عارف با ۷۳سال سن شد معاون اول رئیس دولت! بزرگترهای چارتا پیراهن بیشتر پاره کرده تقریبا راضی بودند از انتخاب عارف. با این استدلال که او از عقلای جریان اصلاحات است و هرگز دنبال تنشزایی نبوده و نیست. راضی بودند از عملکرد پزشکیان چون انتخاب عارف از بین آن همه آدم رادیکال، تندرو، متحجر، چالشآفرین و سهمخواه، یعنی عدم تمایل به تلاطم در کشور.
و ما سوالمان این بود: همین؟!
ما به بهبود اوضاع کشور که هیچ، بلکه به جهش فکر میکردیم و حالا باید مینشستیم به نظارهی کابینهی شوهرخاله و شوهرعمهها و بشکن میزدیم که این پیرمردها پرحاشیه نیستند؟!
اما واقعیت تلختر از حنظل اینکه گویی باید بسنده کرد به همین نامتلاطم بودن دریایی که البته روزگاری توقع صید مروارید و گوهر از آن داشتیم!
قضاوت اینکه "ما خامیم یا دیگران محافظهکار؟" بماند برای وقتی دیگر.. لکن اکنون نام این وضعیت، شکاف است. شاید از نوع خوشخیم بیننسلیاش!
#سید_میثم
#پزشکیان
@Masihane
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم..(بقره/٢١٤)
آیا گمان میکنید داخل بهشت میشوید بدون سختی کشیدن چون گذشتگان؟!
آیا عاشورای ما سر رسیده؟
@Masihane
وَ بَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا ... رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ (ممتحنه/٤)
و آشکار شده میان ما و شما[صهیونیسم]، بغضهایی سهمگین و دشمنیهایی شدید برای همیشه..
خدایا بر تو توکل میکنیم و به سوی تو انابه داریم و به سوی تو دگرگون خواهیم شد!
🔺برای روزهای پیشِ رو..
@Masihane
🔰بجنگیم یا مذاکره کنیم؟
1⃣ مرحوم داوود فیرحی از پژوهشگران نامآشنای اندیشه سیاسی در آخرین اثری که از وی با نام «پیامبری و قرارداد» منتشر شده، درباره نحوه مهاجرت پیامبر به مدینه و توافقی که صورت گرفته، مینویسد: «تصمیم اعراب مدینه برای دعوت از پیامبر، براساس یک پروتکل و قرارداد انجام میشود. این پروتکل، سنت مهمی بود که در میان اعراب وجود داشت و براساس آن میگفتند که وقتی کسی داخل قبیلهی ما آمد، همه قبایل به ما حق میدهند از او حمایت کنیم. این یک اصل بود و براساس آن کسی که به شهر یا قبیلهای دعوت میشد یا از طرف کسی پناه میگرفت دیگر در امان بود و آن میزبان به لحاظ عرف قراردادهای عرب، حق داشت از آن شخص حمایت کند.»
2⃣ مرحوم فیرحی همچنین درباره «جنگ» و «قرارداد» میگوید: «پیامبر با قرارداد وارد مدینه میشود و با قرارداد شهر را میسازد؛ سپس با قرارداد قوای خود را در بیرون از مدینه توسعه میدهد. البته این بدان معنا نیست که جنگی وجود نداشت، بلکه جنگ نیز مبتنی بر قرارداد بود. مثلا در ماجرای فتح مکه پیامبر میگفت که چون در مکه قرارداد را نقض کردهاند و شکستهاند، من با آنها جنگ میکنم.»
3⃣ سپس مرحوم فیرحی در کمال صراحت از یک نکته مهم سخن میگوید:
«یک زمان اصالت با جنگ است و قرارداد بسته میشود که آتش جنگ موقتا خاموش شود و یک زمان اصالت با قرارداد است و اگر جنگی نیز روی میدهد برای حفظ قرارداد است. این دو با هم متفاوت هستند... پذیرفتن هرکدام از دیدگاههای صلح و جنگ به معنای این نیست که دیگری هرگز اتفاق نمیافتد. بلکه اگر اصالت با صلح باشد، جنگی هم اگر روی دهد برای حفظ صلح است و در صورتی که اصالت با جنگ باشد اگر صلحی هم صورت میپذیرد در واقع صلح نیست بلکه هُدنه یعنی آتشبس است و آتشبس برای این است که نیروها دوباره انرژی بگیرند [برای جنگیدن].
4⃣ حالا که بخشهای مهمی خواندیم از صحبتهای داوود فیرحی به عنوان تئوریسین جریانی که میخواهد با مذاکره و قرارداد امور را پیش ببرد؛ بیایید برویم سراغ یک سوال: «آیا همانگونه که مدینه تعهد بر جان پیامبر به عنوان مهمان داشت و این یک عرف در قراردادهای جهانی است، شهید اسماعیل هنیه مهمان ما نبود و اینجا یک قرارداد مهم نقض نشده است؟ درصورتی که قراردادهای منجر به صلح نقض شوند، آیا نباید جنگید برای برقراری صلح؟»
🔺ما حتی اگر منطبق بر مبانی سیاسی نواندیشان هم پیش برویم، باز نسخهای جز مبارزه برای بازیافتن صلح نداریم... ما میجنگیم برای صلح. پس دور بریزید نسخهپیچیهای بلاگرهای مجازی و برخی چهرههای سیاسی که هیچ استراتژی جز وادادگی را دنبال نمیکنند.
#سید_میثم
#جنگ #هنیه
@Masihane
از ویلای ساحلی تا آخرین تولد
آخر شب خسته و خموده بنا شد فیلم ببینیم. اولویت یک طنز زرد بود. چون قصدی جز از روی فراغت خندیدن نداشتیم. #ویلای_ساحلی را پِلی کردیم. نزدیک یک ربع بهش فرصت دادیم تا ما را بخنداند. فرصت زیادی بود ولی دریغ از یک مضحکهبازی که لبخند بیاورد. قهقهه گرفتن پیشکش. من کاری به نقدهای فراستیطور ندارم. چون ما تعمدا یک طنز زرد انتخاب کرده بودیم. اسمش هم جار میزد سخیف است و مبتذل. با این حال حتی توقع زرد ما را هم برآورده نکرد.
دماغسوخته رفتیم سراغ یک کار جدی. #آخرین_تولد شاید میتوانست دلمان را به دست بیاورد. به این امید که چیزی ناب رو کند از کشور همسایه: افغانستان؛ مثل سفرنامهی مهیج و جذاب امیرخانی یعنی جانستان کابلستان. کمی به فیلم فرصت دادیم تا خودش را اثبات کند. ولی مسخره بود با کلیشههایی تهرانزده. حیف وقت! ده دقیقه اول، دوتا از بازیگران بالای دهبار گفتند: تشویش مکن! یک نابلدیِ روی مخ!
#سید_میثم
@Masihane
#کارگر_سوم
🔹سه کارگر مشغول ساخت معبدی بودند. یکی از راه رسید و از کارگر اول پرسید چه میکنی؟ پاسخ داد مشغول درست کردن ملات برای بالا آوردن دیوار هستم. از کارگر دوم پرسید تو چه میکنی؟ پاسخ داد در تلاشم برای درآوردن لقمه نانی تا اهل و عیالم گرسنه نمانند. از کارگر سوم پرسید تو چه میکنی؟ گفت درحال ساخت محلی هستم برای پرستیدن خدا.
🔸در درستی هر سه پاسخ تردیدی نیست، اما هر جواب نشان از انگیزهای متفاوت دارد که هرچند ظاهرا در برآیند کار چندان موثر نیست ولی بر فرآیند بسیار اثرگذار است.
🔹در روزهای منتهی به اربعین، هرکدام از عازمان کربلا در برپایی بنایی عظیم به نام اجتماع محبان حسین، نقش ایفا میکنند. یکی کارگر اول است و ملات میسازد. یکی کارگر دوم است و در پی بهرههای مادی و معنوی این اجتماع.
یکی هم میخواهد کارگر سوم باشد. حرف از «اقامه امر» میزند و بزرگ فکر میکند.
🔸البته فکرهای بزرگ مرزی دارند با تکبر و خودبزرگپنداری. اینکه میخواهیم کار بزرگ بکنیم با اینکه کار خودمان را بزرگ بپنداریم و طلبکار شویم متفاوت است. در کار بزرگ من نیازمند گره خوردن با بزرگانم. ولی بزرگپنداریِ کار، مرا بینیاز و مستقل جلوه میدهد. همین هم دستمایه تکبر است.
🔹دیگر اینکه با بزرگاندیشی، اگر موانعی سبز شد، خلاقیت گل میکند و مسیرهای دیگر آزموده میشوند. مثلا اگر سیمان و شن نباشد، کارگر اول گوشهای مینشیند و اگر پول کافی پرداخت نشود، کارگر دوم میرود که میرود. اما کارگر سوم، تحت هر شرایطی میماند تا خلق کند.
🔸شاید بتوان گفت همینجا تاحدی تفاوت «اقدام»، «اشاعه» و «اقامه» هم مشخص میشود. من و تو یکبار میرویم زیارت: اقدام. یکبار زیارت رفتن را ترویج میکنیم: اشاعه. یکبار هم «امر زیارت» را اقامه میکنیم. جامعه و حکومتی میسازیم که در معنای کلان خود زائر است و خود را در مسیری و صراطی میپندارد با منتهایی مشخص و غایتی نمایان.
🔹فرهنگ اربعین به عنوان جامع ارزشهای والا و بهسان یک برآیند کار، در حال اقامه شدن است. من و تو میتوانیم انتخاب کنیم در این فرآیند با چه انگیزهای حاضر شویم و چگونه کنشی را احضار کنیم! انما الاعمال بالنیات... انگیزهها، اعمال خرد را به امورات کلان و کارهای بزرگ پیوند میزنند. بیایید شریک شویم!
#سید_میثم
#اربعین
@Masihane
#استعاره_راه
🔹بر زندگی همواره «استعاره»های زیادی حاکم است. برخی معتقدند یکی از مهمترین استعارهها، استعاره راه است. یعنی زندگی به راه رفتن تشبیه میشود که مبدأ و مقصد و مسیر و روش پیمودن دارد. هم در ادبیات قرآن با تعابیری مانند «صراط المستقیم» یا «سواءالسبیل» مواجه هستیم هم در زبان فیلسوفان تاریخ و هم در بیان شاعران. آنجا که عطار میگوید: گر مرد رهی میان خون باید رفت/ وز پای فتاده سرنگون باید رفت/ تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/خود راه بگویدت که چون باید رفت!
🔸در استعاره راه، زندگی از جایی شروع میشود و به جایی ختم. این غیر از زنده بودن است که با تولد آغاز و با مرگ انجام مییابد. پس باید پرسید: آن لحظهای که ما زندگی را شروع میکنیم، کجاست؟
🔹برای فهم نقطهی آغاز، باید «هجرت» را بشناسیم. اگر «بعثت» ولادت است و شکافتن پوستهی روزمرگی و اگر رهیدن است از پیلهی عادت؛ هجرت سرآغاز پریدن است.
اینجاست که زمان به مکان الصاق میشود و «لحظه» با «نقطه» در میآمیزد. هجرتِ رسول میشود رفتن از مکه به مدینه ولی در واقع رفتن از بادیه «من» به مدنیت «ما».
🔸جاریترین استعاره در اربعین، همین استعاره راه است. تبلور یافته در کلماتی مانند: طریق، مشایه و... . ما از مکان شروع میکنیم و در مکان حرکت میکنیم ولی در حال هجرتیم از یک «خود» به «خودی» دیگر. رهیدن از پیلهی فردیت و پریدن در هوای جمعیت. خودی که مرزهایش به حدود جسم منحصر نیست و چنان وسیع میشود که «همهی حاضران»، «من» میشوند و در من جای میگیرند و «نفس» میشود «انفسنا». اینجاست که زندگی شروع میشود. برای یک نفر از عمودها و شمارههایش. برای یک نفر هم در حوالی کربلا و... .
🔹«ما» کجا شروع میشویم؟ زندگیِ ما در کدام نقطه افتتاح میشود؟
طی طریق استعاره است. عمود پیمودن یک تشبیه. راه رفتنها و پیادهرفتنها یافتن یک آمادگی. اصل ماجرا «هجرت» است. هجرتی از «من» به «ما».
⁉اما «چگونه بپیمائیم؟ به چه شکل و با چه روش؟».. مسئله این است.
#سید_میثم
#اربعین
@Masihane