eitaa logo
پرویزن
508 دنبال‌کننده
228 عکس
21 ویدیو
81 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"گفتگویی درباره‌ی شعر و شاعری و تجربه‌های شاعرانه" برنامه‌ی فارس اینه شبکه‌ی فارس نهم بهمن‌ماه۱۴۰۳ محمد مرادی فیلم کامل را از پیوند زیر ببینید: "https://telewebion.com/episode/0x111e4a8f" https://telewebion.com/episode/0x111e4a8f#:~:text=https%3A//telewebion.com/episode/0x111e4a8f (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی روز ویراستار: نسبت ویرایش و آفرینش ادبی" یکی از مهارت‌های مهم در حوزه‌ی زبان که به‌ویژه با رونق صنعت چاپ و نشر، اهمیتی بیشتر یافته، ویرایش است. در ادبیات کهن، خالقان اثر و نویسندگان و شاعران، عمدتا خود ویراستار آثار خود بوده‌اند. گاه نیز کاتبان و نسخه‌نويسان، در رونویسی آثار، آن‌ها را روا یا ناروا ویرایش می‌کرده‌اند. اما آنچه در روزگار ما و در پیوند ویراستاری و آفرینش ادبی، اهمیت دارد، توجه به نکته‌های زیر است. ۱_ اگر زبان را به سه لایه‌ی بیرونی و میانی و درونی تقسیم کنیم، تمرکز مهارت ویرایش، بر لایه‌ی بیرونی و تمرکز خلق ادبی بر لایه‌ی درونی است. لایه‌ی بیرونی زبان، می‌کوشد خود را با قراردادها و شباهت‌های زبانی و یکدستی سازگار کند و لایه‌ی درونی جایگاه تمایز و تفاوت و فردیت سبکی است؛ پس این دو لایه هدف‌هایی کاملا متمایز و گاه مغایر را پی می‌گیرند. در لایه‌ی میانی، زبان و بدنه‌ی آن اهمیت دارد و سلامت زبان از مهم‌ترین مسائل است؛ هرچند درستی و سالمی زبان از منظر یک خالق ادبی و یک ویراستار اشتراک‌ها و تفاوت‌هایی دارد. ۲_ تبعیت از رسم‌الخط و قوانین درست‌نویسی و کاربرد نشانه‌های سجاوندی، از مهم‌ترین قوانین ویراستاری است. در نشر آثار ادبی، هرچند می‌توان کوشید که به قراردادهای پذیرفته‌شده در رسم‌الخط و ویرایش فنی توجه کرد؛ باید دانست که در مواردی که شاعر یا نویسنده برای خروج از الگوهای مرسوم ویرایش، دلیلی ادبی دارد، اولویت با نظر نویسنده و شاعر است؛ حتی اگر رسم‌الخط یا نوع نشانه‌گذاری یا حذف آن، مغایر با تمام اصول ویرایش باشد. با این‌حال باید توجه کرد که در مواردی که شاعر یا نویسنده، هیچ‌توجیهی برای ساختارشکنی در برون زبان ندارد، رعایت یکدستی و قراردادهای ویرایش، یک اصل پذیرفته است. ۳_ اصرار بر ویرایش زبان متن ادبی، از نظر واژه‌های غیرفارسی یا پیراستن زبان از تصرفات نحوی یا خطاهای دستوری، در صورتی که آفریننده‌ی ادبی، دانسته (و صد البته دانسته و نه از کم‌سوادی زبانی) هدفی زیباشناسانه یا هنجارشکنانه در زبان دارد؛ چندان در صلاحیت ویراستار فنی و زبانی نیست و بهتر است ویراستاران از آن چشم‌پوشی کنند؛ هرچند این مسئله نباید مجوزی برای پلشتی‌های بی‌فایده و ناآگاهانه‌ی زبانی در اشعار و آثار داستانی باشد؛ چنانکه در بسیاری از آثار معاصر به‌وضوح دیده می‌شود. ۴_ آفرینندگان ادبی، در حوزه‌ی ویرایش فنی و گاه زبانی، نمی‌توانند ویراستاران خوبی برای آثار خود باشند؛ پس بهتر است در گفتگوی دوسویه‌ی نویسنده/شاعر و ویراستار، متن به بهترین صورت خود، روانه‌ی بازار نشر شود. (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan
"آفتاب معرفت" کیست حق را و پیمبر را ولی؟ آن حسن‌سیرت، حسین‌بن‌علی(ع) آفتاب آسمان معرفت آن محمدصورت و حیدرصفت نُه فلک را تا ابد مخدوم بود زآنکه او سلطان ده‌معصوم بود قرة‌العین امام مجتبی شاهد زهرا، شهید کربلا تشنه او را دشنه آغشته به خون نیم کشته گشته سرگشته به خون آن‌چنان سر خود که برّد بی‌دریغ؟ کآفتاب از درد آن شد زیر میغ گیسوی او تا به خون آلوده شد خون گردون از شفق پالوده شد کی کنند این کافران با این همه؟ کو محمد؟ کو علی؟ کو فاطمه؟ مصیبت‌نامه، عطار نیشابوری (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"قسمت" جانم یقینی بی‌کران دارد، ذهن من از وسواس‌ها لبریز دینم پر از نجوای "یا قدوس"، دنیایم از خناس‌ها لبریز در جمعِ انبوهِ جگرخواران، وا کرده‌ام این سفره‌ی خون را زخم و نمک آماد‌ه و این بزم، از آن نمک‌نشناس‌ها لبریز این دشنه‌ی تشنه که از پهلو، خون می‌مکد داغ درونم را_ میراث دیروز برادرهاست، از سوده‌ی الماس‌ها لبریز * می‌رویم از گل ناشکیباتر، گل می‌دهم از باغ زیباتر اما لبم چون بغض، خشکیده است، رویای من، از داس‌ها لبریز پژمرده و رنجور و غمگینم، افسرده از صد داغِ دیرینم قلب مرا با خویش خوشبوکن، ای عشق! ای از یاس‌ها لبریز! تیغی بکش ای معنیِ جانم! نشتر بزن بر روحِ ایمانم بگذار تا جاری شود تا تو، این خونِ "از احساس‌ها لبریز" * در روزگار درد و بی‌دردی، در لحظه‌های مرد و نامردی ما را سری پر شور "قسمت" کن، از غیرت عباس‌ها لبریز https://eitaa.com/mmparvizan
مدايح_و_مراثي_حضرت_ابوالفضل.pdf
1.37M
"مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل در شعر فارسی" احمد احمدی بیرجندی از کوشاترین پژوهشگران ادبیات دینی است که تحقیقاتی گسترده و کاربردی در تاریخ ادبیات شیعی انجام داده است. کتاب پیشِ رو، گزیده‌ی اشعاری است که در ستایش علمدار کربلا سروده شده و به انتخاب ایشان، منتشر شده است. و ... احمد احمدی بیرجندی آستان قدس رضوی (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
ktp2019-02-00275.pdf
46.02M
"شرح مخمسات منسوب به امام سجاد ع" مجموعه‌ی عربی نسخه‌ی کتابخانه‌ی مجلس مورخ قرن ۹ @mmparvizan
Farhad Mehrad - Vala Payamdar Mohammad (320).mp3
14.16M
"والا پیام‌دار" شعر کوتاه "والاپیام‌دار" از مشهورترین آثار سیاوش کسرایی(درگذشته ۱۹ بهمن ۷۴) است که در زمستان ۵۷ با صدای فرهاد مهراد منتشر شده است. این آهنگ، از دریچه‌ی پیوند شعر سیاسی و مذهبی در تاریخ ادبیات معاصر اهمیت دارد؛ نکته‌ای که بیش از همه محصول تاثیرپذیری شاعران آخر عصر پهلوی از فضای انقلابی جامعه است و نشانه‌های آن را در دیگر اشعار این سال‌ها از جمله سروده‌های نعمت میرزاده و طاهره صفارزاده و بسیاری از آثار نیمایی‌سرایان شاخص جریان شعر مقاومت، می‌توان دید. هرچند شعر "والاپیام‌دار"، از نظر شاعرانگی، چون: حماسه‌های اجتماعی آرش و خون سیاوش و همچنین کوتاه‌شعرهای غنایی‌ شاعر(شعر درخت و برخی دوبیتی‌ها) درخشان نیست؛ ویژگی‌های عام ایدئولوژیک و معناگرایی دیگر سروده‌های سیاسی کسرایی را در آن آشکارا می‌توان دید. کمرنگی تخیل شاعرانه و اصرار بر معنامندی سیاسی در جایگاه مولفه‌های اصلی شعر چپ و استفاده از برش‌های سطری و تنش در موسیقی (از زاویه‌ی فرم)، از دیگر ویژگی‌های این سروده است. (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan
18.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرح غیرت شعر: محمد مرادی صدای امیر حقیقت (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan
"از فروغ فردگرا تا فرخزادی اجتماعی" عمده‌ی محققان شعر معاصر، در تحلیل اشعار فروغ بر نگاه زنانه و دغدغه‌های ساخت‌شکنش در این حوزه، تاکید کرده‌اند. اما آنچه در سیر تحول شعر فروغ می‌توان دید، چیزی فراتر از نگاه‌های یک‌جانبه است. خلاف شاملو که در سیر شاعری‌اش، از دهه‌ی چهل، به فردیت نزدیک می‌شود، در اشعار فروغ، این جمع‌محوری است که در سال‌های پایانی حیات شاعر اهمیت می‌یابد. سیر تحول شعر فروغ را از این منظر، می‏‌توان، بر اساس حرکت از لحن و بیان عصیانگر و فردی زنانه در سه دفتر اول، به سمت نگاه خاکستری و فردی_جمعی با اعتدال زنانگی در دفتر "تولدی دیگر"و از آنجا، ورود به ساحت نگاه اجتماعی و مبارزاتی با زنانگی محدود در "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد"، ترسیم کرد. اوج شاعرانگی فروغ، نشان‌دهنده‌ی نوعی سمبولیسم شهری است که در دفتر "تولدی دیگر" و برخی اشعار دفتر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" شکل گرفته و می‌توان، ویژگی‌های آن به شرح زیر بر شمرد: -اهمیت‌دادن به جمع و انتقادهای جمع‌محور در اشعار، در مقایسه با شاخه‌ی سمبولیسم انسانی به نمایندگی شاملو. -حضور عناصر و جلوه‌های روزمره و واژه‌های شهری در شعر. - کم شدن زمینه‌های نمادین سمبولیسم مبهم و وضوح نسبی برآمده از نزدیک‌شدن به شگرد شاعران واقعیت‌نویس. -طول قابل توجه اشعار، استفاده از روایت، گره‌افکنی وزنی و تلاش برای کم‌کردن جنبه‌های موسیقایی شعر و نزدیک‌شدن به ساختار شعر سپید گفتاری. - التزام به تکرار عبارت‌ها و تلاش برای ساختن ترکیب‌های نو زبانی با تلفیق مفاهیم ذهنی و عینی. -اعتدال در زنانگی و توجه به احساسات فردی در شعر. اگر شعرهای «تولدی دیگر» و «پنجره»‌ی فروغ را با اشعاری چون «دلم به حال باغچه می‌سوزد» و «کسی که مثل هیچ‌کس نیست» مقایسه کنیم، به‌وضوح حرکت شعری فروغ را از سمبولیسم انتقادی_شهری به سمت سمبولیسم سیاسی می‌توان تشخیص داد؛ شاخه‌ای که برخی آن را سرآغاز شعر چریکی در سروده‌های او می‌دانند: "تولدی دیگر" همه‌ی هستی من آیه‌ی تاریکی‌ست که تورا در خود تکرارکنان به سحرگاه شفکتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد من در این آیه تورا آه کشیدم، آه من در این آیه تورا به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می‌گذرد زندگی شاید ریسمانی‏‌ست که مردی با آن خود را از شاخه می‌آویزد زندگی شاید طفلی‌ست که از مدرسه برمی‌گردد … زندگی شاید آن لحظه‌ی مسدودی‌ست که نگاه من، در نی‌نی چشمان تو خود را ویران می‌سازد و در این حسی است که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت در اتاقی که به اندازه‌ی یک تنهایی‌ست دل من که به اندازه‌ی یک عشق‌ست به بهانه‌های ساده‌ی خوشبختی خود می‌نگرد به زوال زیبای گل‌ها در گلدان به نهالی که تو در باغچه‌ی خانه‌ی‌مان کاشته‌ای و به آواز قناری‌ها که به اندازه‌ی یک پنجره می‌خوانند آه … سهم من این‌ست سهم من این‌ست سهم من، آسمانی‌ست که آویختن پرده‌ای آن را از من می‌گیرد سهم من پایین رفتن از یک پله‌ی متروک‌ست و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن سهم من گردش حزن‌آلودی در باغ خاطره‌هاست و در اندوه صدایی جان‌دادن که به من می‌گوید: «دست‌هایت را دوست می دارم» دست‌هایم را در باغچه می‌کارم سبز خواهم شد، می‌دانم، می‌دانم، می‌دانم... از کتاب نیما و پیروانش: محمد مرادی (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
نیمه شعبان مبارک2.mp3
2.5M
گفته‌اند روز عید می‌رسی بعید نیست هان بیا که بی‌تو عیدهایمان سعید نیست 🆔 @drmomoradi https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"سیمای مهدی(عج) در اشعار شاعران سده‌های چهارم و پنجم" در سده‌های نخستین شعر فارسی اشارات مربوط به مهدی(عج) و آخرالزمان محدود است. در این دوره، توصیفات مربوط به آن حضرت عمدتا در آثار روایی، تفسیری و متون دینی دیده می‌شود. این نکته سبب شده، تا عصر محمود غزنوی(دست کم در اشعاری که اینک در دسترس است) ذکری مستقیم از ایشان نرفته باشد. در مدایح عصر غزنوی اول، به مرور و به صورت تلمیحی اشاراتی به نام مهدی و عمدتا در تقابل دجال ثبت شده است. این چند تلمیح را در اشعار غضایری رازی و عنصری می توان دید: یکی گوید که مهدی گشت پیدا یکی گوید نبی الله اکبر * سیاست تو به گیتی علامت مهدی است کجا سیاست تو نیست فتنه‌ی دجال در قطعه‌ای منسوب به ابوسعید هم به آن حضرت(ع) شفاعت جسته شده که چنانکه در مقاله ای اشاره کرده‌ام، این شعر متاخر از زمان شیخ است( ر.ک. مجله‌ی شیعه شناسی) و نمی‌تواند از بوسعید باشد. در اشعار عصر سلجوقی، عمدتا نگاه اهل سنت به ظهور مهدی موعود دیده می‌شود. در تلمیحاتی که در دیوان قطران، لامعی، ابوالفرج، عمعق، مسعود سعد، سنایی و شاعران بی‌دیوان می‌بینیم؛ عمده‌ی توصیف‌ها روایتگر فتنه‌ی دجال و تقابل آن با ظهور مهدی(عج) و همراهی مسیح(ع) و آن حضرت است: مسعود سعد: مشهور شد از رایت او آیت مهدی منسوخ شد از هیبت او فتنه‌ی دجال سنایی (دیوان): ای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشه‌ای یک جهان دجال عالم‌سوز سر بر کرده‌اند * گر مخالف خواهی ای مهدی در آ از آسمان ور موافق خواهی ای دجال یک‌ره سر بر آر حدیقه: خلق او آمد از نکو عهدی روح عیسی و قالب مهدی * اندرین روزگار بد‌عهدی چیست جز عدل هدیه‌ی مهدی در اشعار شاعران و نویسندگان متمایل به نگاه شیعی (اسماعیلی یا اثناعشری) هم اشاراتی به آخر الزمان دیده می‌شود. ناصرخسرو در دیوانش تنها به صورت نمادین به فتنه‌ی دجال و معنای نهفته پشت آن اشاره کرده است. در قصیده‌ای منسوب به او نیز نامی از مهدی به میان آمده؛ البته مینوی در مقدمه‌ی دیوان چاپ نصرالله تقوی انتساب این شعر به ناصر خسرو را رد می کند و می‌گوید: "قول به مهدی در عقاید ایشان ندیده‌ام و اگر بوده در زمان حکیم ناصر خسرو نبوده". شعر مورد نظر از زاویه‌ی سبک سروده‌ی ناصر خسرو نیست؛ با این حال اشاره به مهدی(ع) را در رساله‌ی اسماعیلی کشف‌المحجوب از ابویعقوب سجستانی هم می‌توان دید: "مهدی آن است که مردمان را راه نمایذ و همه‌ی پیغمبران از پیش او مردمان را راه نموذند به راه خدای، ولیکن سخن‌های ایشان پوشیذه بوذ و علم‌های ایشان در حجاب بوذ؛ زیرا زمان‌ها چنان واجب کرد... و چنین گفتند کی چون مهدی بیایذ گرگ و گوسفند به یک‌جا آب خورند...". کامل‌ترین تصویر شاعرانه از آخرالزمان و ظهور مهدی(ع) را در ابیات نخستین گرشاسپ نامه‌ی اسدی توسی می‌توان دید: ...ازین پس پیمبر نباشد دگر به آخرزمان مهدی آید به در بگیرد خط و نامه‌ی کردگار کند راز پیغمبران آشکار ز کوچک جهان راز دین بزرگ گشاید خورد آب با میش گرگ بدارد جهان بر یکی دین پاک بر آرد ز دجال و خیلش هلاک همان آب گویند کآید پدید درِ توبه را گم بباشد کلید رسد زآسمان هر پیمبر فراز شوند از پس مهدی اندر نماز سوی خاور آید پدید آفتاب هم آتش کند جوش طوفان چو آب پس از آن شگفت دگرگونه‌گون بس افتد جهاندار داند که چون از سده‌ی ششم، اشارات و سرایش اشعار مستقل در ستایش مهدی(عج) فراوانی می‌یابد که اشاره به ویژگی این آثار به مجالی دیگر نیازمند است. https://eitaa.com/mmparvizan