eitaa logo
شهدای مدافع حرم
913 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ 🔹شهید به (س) علاقه ی وافری داشتند و در بیشتر مداحی هایشان از مصائب ایشان می خواندند همچنین ایشان وصیت نمودند که بروی سنگ مزارشان بنویسند: ❤️ 🔸به اهمیت فراوانی می دادند 🔹 کریم را بسیار تلاوت می نمودند. 🔸به شهید مظلوم و 💚 علاقه فراوانی داشتند•• 🔹به خواندن و به والدین و اعضای خانواده اهمیت می‌دادن. 🔸 مردمداری و وقت شناسی از بارزترین ویژگی های اخلاقی شهید تورجی زاده بود که بسیار مورد توجه قرار می گرفت••• 6⃣
✨ از ویژگی‌های بارز شهید و ظاهری و پرداختن به بود که همین امر در و ، ایشان را محبوب دل جوانان می‌کرد. # پرهیز_از_ریا، شاخصه دیگر ایشان بود چنانچه بعد از شهادت نیز خانواده و نزدیکان وی از برخی مدارج و مراتب علمی ایشان بی‌اطلاع بودند ... # ارادت خاص نسبت به مولا علی بن موسی‌الرضا(ع)، تداوم ارتباط با و اقامه نماز صبح در مسجد، زیارت هفتگی جمکران و زمزمه همیشگی دعای ، روح بی‌کرانه‌اش را زلال‌تر می‌کرد. بسیار کم‌حرف، ساکت ولی در فضای خانه‌شور و هیجان خود را داشت. در نزد همگان به خوش‌پوشی، شیک‌پوشی، پاکیزگی شهره، اما اهل اسراف و ولخرجی نبود و تنها با مراقبت و نگه‌داری درست از چند دست لباسش از آن‌ها به مدت طولانی استفاده می‌کرد....🌷 در زندگی ایشان نمایان بود. هیچ‌گاه در ایشان با عنوان استاد سطوح عالی حوزه، تکبر و فخرفروشی دیده نشد... 7⃣
✨ 🔹شهید خرازی با و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت می‌کرد. 🔸روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشکر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینه‌زنی و عزاداری می‌پرداخت و مقید بود که شخصاً در این روز بخواند. 🔹حساسیت فوق‌العاده‌ای نسبت به مصرف داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از سفارش می‌کرد 🔸شهید خرازی یک بود. همیشه با بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و شب اش ترک نمی‌شد.🍃 او معتقد بود که هرسرنوشتی که برایمان رقم میخورد و هرچه که به سرمان می‌آید از و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد. 🔹دقت فوق‌العاده‌ای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان می‌آورد که و سستی در اعمال تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.🌷 🔟
🔻شعری از زبان حمید آقا برای همسر بزرگوارشان😍 🌾حالت چگونه است تو ای ؟ 🌿تنها ستاره ی دلــ💖ـم و دلربای من ! 🌾 خاطراتِ📖 قشنگ قدیمی ام 🌿هستی تو ترین لحظه هاے من 😌 🌾اینجا ڪنار قبرحسینم ولی بدان 🌿پشت سر شماست همیشه دعای من 🌾حالا تو را قسم به خدا لحظه ای 😉 🌿 غمگین نباش ذره ای ای آشنای من 🌾هرشب ڪنار ، همسرم 🌿 بخوان به صوت قشنگت برای من♥️ 🌾هروقت می روی حرمِ شازده حسین 🌿بخوان زیارتی زِ ته دل بجای من 🌾این شعر هدیه ی من است 🌿 لطفا قبول ڪن همه را @moarefi_shohada 💚❤️
مهدی✨ از دوران کودکی شورِ دینی خاصی داشت و علاقه اش به یادگیری و در میان خانواده وخویشاوندان مشهود بود.🌹 و بی باکی مهدی او را در میان همسن و سالهایش متمایز می کرد به همین خاطر کودکی و نوجوانی اش با حوادث بسیار ی همراه بود.🍃 روزهای انقلاب، با روزهای نوجوانی او همزمان شد و آنچه را که مهدی آموخته بود در این روزهای پرتلاطم به کار گرفت.🍂 وقتی درخت انقلاب به پیروزی نشست مهدی هنوز از مرز ۲۰سالگی عبور نکرده بود. اما اوبه عنوان یکی از مسئولین سپاه کرمان بسیاری از توطئه های منافقین و اشرار منطقه کویری را خنثی کرد.🌺 در بیست و یک سالگی از مسئولین سپاه کردستان ( مهاباد ) بود. درایت او در فرماندهی باعث شد تا در شهرهایی که پای مهدی به آنجا می رسید و برقرار شود.🌈 4⃣
🚫این داستان واقعی است🚫: . قسمت دوم 🔻 بالاخره اون روز از راه رسید موقع خوردن صبحانه، همون طور که سرش پایین بود ... با همون اخم و لحن تند همیشگی گفت: ... دیگه لازم نکرده از امروز بری ! تا این جمله رو گفت، لقمه پرید توی گلوم ترین حرفی بود که می تونستم اون موقع روز بشنوم بعد از کلی سرفه، در حالی که هنوز جا نیومده بود ،به زحمت خودم رو کنترل کردم و گفتم: ولی من هنوز ... خوابوند توی گوشم برق از سرم پرید ... هنوز توی شوک بودم که اینم بهش اضافه شد همین که من میگم ، دهنت رو می بندی میگی چشم... . درسم درسم ... تا همین جاشم زیادی درس خوندی ... از جاش بلند شد ... با داد و بیداد اینها رو می گفت و می رفت اشک توی چشم هام زده بود ... اما اشتباه می کرد، من آدم نبودم که به این راحتی عقب نشینی کنم ... از خونه که رفت بیرون منم وسایلم رو جمع کردم و راه افتادم برم مدرسه مادرم دنبالم دوید توی خیابون _هانیه جان، مادر ... تو رو نرو ... پدرت بفهمه بدجور عصبانی میشه ... برای هر دومون شر میشه مادر ... بیا بریم خونه اما من گوشم بدهکار نبود ... من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ... به هیچ قیمتی ... . . 📚 📖 📖
معلم گفت: وقتی هست؛ دیگه نمیخواد..! 😑 شاگرد گفت: وقتی کتاب هسٺ ؛ دیگہ معلم نمیخواد..!😁 🍃"پشت ولی و ولایٺ هستیم"🍃
محمد حسن خلیلی 🍃⚘🍃 چون روز میلاد امام حسن عسگری بدنیا آمد اسمش را محمد حسن گذاشتند.ولی رسول صدایش می کردند. 20آذر 65 در  خانواده ی مذهبی درتهران متولد شد ،توبحبوحه ی جنگ. پدرومادرش، ایشان و برادرش را جوری بزرگ کردندکه کلا اهل مسجدومنبر وهیئت بودند. 🍃⚘🍃 یه برادر بزرگتراز خود دارد،م برعکس برادرش خیلی اهل شیطنت نبود وسرش به کار خودش گرم بود،کلا بچه آرومی بود 🍃⚘🍃 بود که رفت تو بسیج ثبت نام کند،اوایل چون سنش کم بود قبول نمیکردند،اما ایشان آنقدر اصرار وپافشاری کرد تا قبولش کردند. 🍃⚘🍃 بود ویه جابند نمیشد، عاشق بود و را بصورت جدی ادامه میداد. دنبال عربی و و هم بود و به عربی هم تسلط داشت. 🍃⚘🍃 روی نماز وقت خیلی حساس بود. جمعه پاتوقش بهشت زهرا⚘و شاه عبدالعظیم⚘ بود،هیئت های زیادی هم میرفت، اما ریحانة النبی چیز دیگر برایش بود. 🍃⚘🍃 وتقریبا از سال 85پای ثابت آنجا بود تومسجد گیاهی. تو دانشگاه رشته ی مدیریت رو انتخاب کرد وخواند. 🍃⚘🍃
شهید دفاع مقدس، حاج محمد مهدی کازرونی🍃⚘🍃 در تاریخ ۱۳۳۹/۱/۵ در روستای سعدی کرمان ، در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. دوران تحصیلات ابتدایی را در همان روستا سپری کرد و با شروع انقلاب ، فعالیت‌هایش را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد. در راهپیمایی‌ های علیه رژیم ، همیشه کفن‌ پوش در صحنه حاضر می‌ شد‌. 🍃⚘🍃 متاهل بود و۳ فرزند به یادگار دارد ۳پسر آقا بشیر آقا نذیر که دو قلو هستند و آقا ظهیر وقتی دو قلو هایش متولد شدند هر کسی اسمی را پیشنهاد می داد اما می گفت : « هر چه قرآن بگوید. » قرآن را که باز کرد آیه ی « بشیراً و نذیراً » آمد ، اسم بشیر و نذیرو انتخاب کرد. 🍃⚘🍃 یک سال بعد هم ظهیر به دنیا آمد. معتقد به فرزند زیاد بود. از همان زمان هم با شعار دو فرزند کافیه مخالف بود و می‌گفت: « نسل شیعه باید زیاد باشد. » 🍃⚘🍃 تو نامه هایی که از می فرستاد برای همسرش می نوشت : « صبور باشید ، حتماً با به بچه‌ها شیر بدهید و مال دار نخورید و زیاد بخوانید. » 🍃⚘🍃
❗️ ما کم است! ی ما کم است ما کم است ما کم است ما کم است ما کم است ما کم است ما کم است ما کم است! اینها یک طرف قضیه است ما هم کم است! ▫️ 🍃🌹
خیلی‌ها ایشان را می‌شناختند و به‌واسطه ارتباط با افراد و اقشار مختلف و توانایی‌های فراوانی که در و جودو داشت و همچنین به‎عنوان گردان آموزشی در دانشگاه تربیت پاسداری امام حسین(ع)⚘ تهران مشغول بود. نقش در این عرصه، از ایشان انسانی با ساخته بود که با تربیت شاگردان مختلف در استان‌های مازندران، اصفهان، قم و تهران، افراد زیادی را از کودک تا بزرگسال به خود جذب کرده بود. 🍃⚘🍃 ، و در مسائل مختلف داشت دارای مختلفی بود که قدرت و آگاهی پشت آن بود، در صحبت‌هایش مقتدارانه صحبت می‌کرد و این مسأله یکی از نکاتی بود که در کنار نقاط برجسته دیگر زندگی‌ اش؛ از فردی خاص ساخته بود. 🍃⚘🍃 نمازش اول وقت بود در سیل سال 78 نکا که آسیب فراوانی به شهرستان وارد شده بود، منزل پدری شان نیز دچار خسارت شد و آنها برای ترمیم و بازسازی منزل در کنار پدر کمک‌کار استادکار برای تعمیرات بودند که در آن شرایط سخت و بحران‌زده روزی نبود که صدای مؤذن بلند شود یا موقع اذان باشد و ایشان دست از کار نکشد، در هر شرایطی اول وقت اولویت در کار و برنامه‌های مختلفش بود. 🍃⚘🍃
 خطيبي، فرزند مصطفي و ملك ابن يمين، دربيست و پنجم تير ماه سال 1342 در اصفهان به دنيا آمد. مصطفي خطيبي، پدرش، مي گويد:« در دوران خردسالي احمد،گرفتار و بي كار بودم و به همراه همسرم جاي فردي كه تفأل باقرآن مي زد رفتيم، ايشان گفتند: خداوند هفت فرزند به شمامي.» اولين فرزند خانواده بود. از همان كودكي به  علاقه داشت،  🍃⚘🍃 با اينكه خيلي بازيگوش بود ولي گاهي در جلسات قرآن حضور پيدا مي كرد. مادرش بسيار عفيف و با حيا بود و  اين خصلت را ازمادرش آموخته بود. با خواهر و برادرهايش  بود. با آنكه فعال و پرجنب و جوش بود اما هنگام صبحت كردن با ديگران  و# مودب به سخنان آن ها گوش مي داد. 🍃⚘🍃 به پدر و مادر بسيار  مي گذاشت. مخصوصاً مادر رابسيار دوست داشت و در انجام كارها او را ياري مي كرد .وضعيت اقتصادي خانواده مطلوب نبود و  از همان ابتدا بامحروميت و كمبودها آشنا گش. علاقه زيادي به. درس داشت و درسش خوب بود. كسي را از خودش نمي رنجاند، معمولاً جاذبه اش خيلي بيشتراز دافعه اش بود و به همه علاقه داشت. 🍃⚘🍃