#دیالوگ_های_ماندگار
ما در هر گوشه خیابان
و هر خونهای گناهی کشنده میبینیم.
فقط تحملش میکنیم چون عادی شده...
🎥 Se7en
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از طریق المهدی
📣 اطلاعیه | طریق_المهدی 🚩
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
طریقُالمهدی مسیری برای همدلی ایران و ایرانی برای نصر و حمایت از جبهه مقاومت
💠يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُم
🔻امام خامنه ای حفظهاللهتعالی
بر همهی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند.
📌در سراسر مسیر خادمین عزیز در مواکب آماده جمعآوری کمکهای نقدی شما مردم صالح و مومن، برای جنگزدگان فلسطین، لبنان و سوریه هستند.
🗓 سه شنبه:۲۰ آذر ۱۴۰۳
⏱ آغاز پیاده روی: ساعت ۱۵
🚏مکان: بلوار پیامبر اعظم شهر مقدس قم
( از عمود ۱۲ تا مسجد مقدس جمکران )
🤝مشارکت در هزینه های برنامه طریق المهدی شامل هزینه های آب، فضاسازی، سیستم صوت و ... تمام مسیر:👈
💳|
5892 1070 4515 1308روی شماره بزنید کپی میشود. 🇸🇾🇱🇧🇵🇸🇮🇷تا جان در بدن داریم؛ هستیم بر آن عهد که بستیم✊ #امام_زمان #فلسطین #سوریه #لبنان ✨طراح: برادر شاه رفعتی 👈 قرار عاشقان بقیة الله الاعظم، سهشنبه ها عصر، بلوار پیامبراعظم قم @tariq_almahdi
📝 چند جایگزینِ فارسی
● گیشه ☜ باجه
● لایتناهی ☜ بیپایان
● لجاجت ☜پافشاری
● کسوت ☜ پوشش
●کتمان ☜پنهانکاری
●کیبرد ☜صفحهکلید
●لایموت ☜نامیرا
●لااقل ☜دستکم
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
👳 @mollanasreddin 👳
#متن_خاص
ای کاش کودک بودم ...
دلم به شانه هایِ بابا
و آغوشِ مادر گرم بود ...
غمِ بزرگم ، اسباب بازیِ محبوبم بود ،
که در چاهِ فاضلاب افتاد ...
و داغِ بی پایانم ؛
ماهیِ مرده ای بود ، که توی باغچه به خاکش سپردم ...
کاش کودک بودم ... و از فریب و بدی ها سر در نمی آوردم ،
درست شبیهِ زمانی که بزرگترها به هوایِ آمپول و دکتر ، مرا با خودشان به مهمانی و خرید نمی بردند ...
من هیچ نمی فهمیدم ...
و گاهی نفهمیدن ، بزرگترین نعمت است ...
کاش دوباره کودک می شدم !
در روزگاری ؛
که شانه های مردانه هم زیرِ بارِ اندوه ، کم می آورد ...
خسته ام ...
خیلی خسته ...
مرا به کودکی ام برگردانید ...
👳 @mollanasreddin 👳
#معرفی_کتاب
رمان «خاله تولا» (۱۹۲۱) سرنوشت زنی به نام «تولا» است. تولا با خواهر کوچکترش، رزا، همراه دایی کشیشان زندگی میکنند.
تولا شخصیتی جدّی، قاطع و خیرخواه دارد. او باوجود زیباییاش بسیار ساده و تحتنفوذ خواهرش است. مردی به نام رامیرو به رزا علاقهمند میشود و تولا مقدمات ازدواج خواهرش را فراهم میکند. همچنین رزا با تشویق و نصیحت خواهرش باردارد میشود.
👳 @mollanasreddin 👳
#طنز_جبهه
يك تانك افتاده بود دنبالش.
معلوم نبود چطوری آن جلو مانده؛
آر پی چی زنها را صدا زدند.
آنقدر شليك كردند كه تانك منفجر شد.
پسر كه به خاكريز رسيد، پرسيديم كجا بودی؟
گفت: «ديشب كه رفتيم جلو، خوابم برده بود. تقصير مادرمه؛ از بس به ما زور میكرد سرشب بخوابيم، بد عادت شديم.
👳 @mollanasreddin 👳
4_6046603736975939411.mp3
8.89M
#موسیقی_بیکلام
باید خودمان نوری بر تاریکی مان بتابانیم
این را هیچ کس دیگری برای ما انجام نخواهد داد...
👳 @mollanasreddin 👳
خار و میخك - قسمت ۱۷.mp3
10.51M
🎙#روایت_شب| از دانشگاه تا میدان مبارزه
🖼قسمت هفدهم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
👳 @mollanasreddin 👳
جهان روشن بـه
مـاه و آفتابست
جهـان مـا بـه
دیدار تو روشن
سعدی
صبح تون بخیر و شادی❤️
👳 @mollanasreddin 👳
#متن_خاص
آدمی نمیتواند حدس بزند چقدر مورد دوست داشتن واقع شده، یعنی هیچ خطکشی نیست
که بتواند اصلِ قضیه را اندازه بگیرد؛ مگر زمان..!
انقدر باید صبر کنی تا ببینی زمین زدنت را انتخاب میکند یا بال میشود تا آسمانهای بلندتری را پریده باشی..
هر چند امید دارم آسمان به کار عشق بیشتر بیاید تا زمین...
مریمقهرمانلو
👳 @mollanasreddin 👳
#دیالوگ_های_ماندگار
تنهایی بزرگت میکنه
اونقدر بزرگ که شاید دیگه هیچوقت تو زندگی هیچکس جا نشی!
🎥 شوالیهتاریکی
👳 @mollanasreddin 👳
#شعر
بگو کجایی اکنون؟
کجایی؟
کجای این جهان مُدوّر؟
که فاصلهات
از هرکجا که هستی
تا من به قامتِ
یک عمر حسرت است؟
#حامد_نیازی
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
عکسهای قدیمیمان خیلی گول زنندهاند، آدم فکر میکند در آن عکسها زندگی میکند، در صورتی که اینطور نیست، شخصی که ما در این عکسها نگاهش میکنیم دیگر وجود ندارد، و او هم اگر میتوانست ما را ببیند خودش را در ما نمیشناخت...میگفت، این کیست که این جور غمگین مرا نگاه میکند.
📕 #همەی_نامها
✍🏻 #ژوزه_ساراماگو
👳 @mollanasreddin 👳
#داستانک
🍂پائیز بود و سرخپوستها
از رئیس جدید قبیله پرسیدند که
زمستان پیش رو سرد خواهد بود یا نه.
از آنجایی که رئیس جدید از نسل
جامعه مدرن بود از اسرار قدیمی
سرخپوستها چیزی نیاموخته بود.
او با نگاه به آسمان نمی توانست
تشخیص دهد زمستان چگونه خواهد بود.
بنابراین برای اینکه جانب احتیاط را
رعایت کند به افراد قبیله گفت که
زمستان امسال سرد خواهد بود
و آنان باید هیزم جمع کنند.
چند روز بعد ایدهای به نظرش رسید.
به مرکز تلفن رفت و با اداره هواشناسی
تماس گرفت و پرسید: «آیا زمستان
امسال سرد خواهد بود؟»
کارشناس هواشناسی پاسخ داد:
«به نظر می رسد این زمستان واقعاً
سرد باشد.»
رئیس جدید به قبیله برگشت و به
افرادش گفت که هیزم بیشتری
انبار کنند. یک هفته بعد دوباره از مرکز
هواشناسی پرسید: «آیا هنوز فکر میکنید
که زمستان سردی پیش رو داریم؟»
کارشناس جواب داد: «بله، زمستان
خیلی سردی خواهد بود.»
رئیس دوباره به قبیله برگشت و به
افراد قبیله دستور داد که هر تکه
هیزمی که میبینند جمع کنند....
هفته بعد از آن دوباره از اداره هواشناسی
پرسید: «آیا شما کاملاً مطمئن هستید که
زمستان امسال خیلی سرد خواهد بود؟»
کارشناس جواب داد: «قطعاً و به نظر
میرسد زمستان امسال یکی از سردترین
زمستان هایی باشد که این منطقه به خود
دیده است.»
رئیس قبیله پرسید: «شما چطور میتوانید
این قدر مطمئن باشید؟»
📍کارشناس هواشناسی جواب داد:
«چون سرخپوستها دیوانه وار
در حال جمع آوری هیزم هستند.»
👳 @mollanasreddin 👳
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ یه قرار بذاریم از اون جا به بعدو با هم بریم.
❌ یه قرار بزاریم ازونجا به بعدو باهم بریم
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
👳 @mollanasreddin 👳
4_6006075832865395394.mp3
8.49M
#موسیقی_بیکلام
اینطور نیست که حرفی برای گفتن نداشته باشیم؛ در حقیقت حرفهای ناگفتهی زیادی داریم اما چون هر آنچه که تا به امروز گفتهایم بیفایده بوده،
دیگر سکوت کردهایم...
👳 @mollanasreddin 👳
#طنز_جبهه
پسرك صدای بز را از خود بز هم بهتر درمیآورد.
هر وقت دلتنگ بزهايش ميشد، میرفت توی يك سنگر و معمع میكرد.
... يك شب ، هفت نفر عراقی كه آمده بودند شناسايی،
با شنيدن صدای بز ، طمع كرده بودند كباب بخورند.
هر هفت نفر را اسير کرده بود و آورده بود عقب.
توی راه هم كلی برايشان صدای بز درآورده بود.
میگفت چوپانی همين چيزهايش خوب است.
👳 @mollanasreddin 👳
اگر روزی خواستی گریه کنی
مرا صدا بزن
قول نمیدهم بتوانم بخندانمت
ولی میتوانم با تو بگریم
اگر روزی برآن شدی که بگریزی
در این که مرا صدا بزنی
هیچ درنگ مکن
قول نمیدهم از تو بخواهم که بمانی
ولی میتوانم با تو بگریزم
اگر روزی نمیخواستی با کسی سخنی بگویی مرا صدا بزن
تا با هم سکوت کنیم.
ولی اگر روزی مرا صدا زدی
و من پاسخت ندادم
به نزد من بشتاب
زیرا قطعاً من به تو نیاز خواهم داشت...
#گابریل_گارسیا_مارکز
👳 @mollanasreddin 👳
خار و میخك - قسمت ۱۸.mp3
10.77M
🎙#روایت_شب| حملۀ سربازان صهیونیست
🔸در خواب عمیقی فرو رفته بودم که با صدای فریاد مردان در خانه از خواب بیدار شدم. ضربۀ محکمی به در اتاق خورد و تعدادی لولۀتفنگ به سمت ما نشانه رفت...
🖼قسمت هجدهم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
👳 @mollanasreddin 👳
من دلم روشن است
به تمام اتفاقات خوب در راه مانده
به تمام روزهای شیرین نیامده
به لبخندی که یک روز بر لبمان مینشیند
صبح بخیر💛
👳 @mollanasreddin 👳
#معرفی_کتاب
در نیمه ی اول قرن بیستم، باغبانی بود که از گورستانی که مقبره ی ژولیت در آن بود، مراقبت می کرد. گردشگرها برای دیدن آرامگاهش به این قبرستان می آمدند، تیره بختان در آنجا گریه می کردند. صحنه هایی که باغبان هر روز شاهد آن ها بود، تحت تاثیرش قرار می داد، از این رو، پرنده هایی را تربیت کرد که به دستورش روی شانه های روح های غمگین می نشستند و با نوکشان آن ها را یواشکی می بوسیدند.این موضوع کم کم کنجکاوی همه را برانگیخت و نامه هایی از سراسر دنیا به ژولیت ارسال می شد و از او نصیحت های عاشقانه در خواست می کردند.
📕 کنسرتویی به یاد یک فرشته
👤 #اریک_امانوئل_اشمیت
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
تنها زمانی صبور خواهیم شد که
صبر را یک قدرت بدانیم، نه یک ضعف.
و آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست
بلکه حوصلهی کوچک و آرزوهای بزرگمان است.
📕 #جان_شیفته (https://t.me/BookTop/)
✍🏻 #رومن_رولان
👳 @mollanasreddin 👳
#متن_خاص
خوشحال شو! حتی با یک شاخه گل، با یک قدردانیِ کوچک، با یک محبت ساده، یک آغوش، یک "مواظب خودت باش"، یک "سرد است، لباس گرم بپوش" ، یک "نگرانت هستم"، یک"خوبی؟"
اینکه به کم شاد نشوی، بزرگترین ایرادیست که میتوانی داشته باشی. بیشترین چیزی که تو را از احساس خوشبختی و آرامش، محروم کند و باعث شود که تو هیچ زمانی عمیقا احساس زنده بودن نکنی.
#نرگس_صرافیان_طوفان
👳 @mollanasreddin 👳
💥#داستانک💥
💠 عنوان داستان: ستم کوچک
نی شی وَن" دوستانش را به خانه دعوت کرد، و برای شام قطعهای گوشت چرب و آبدار پخت. ناگهان، پی برد که نمک تمام شده است.
پسرش را صدا زد: "برو به ده و نمک بخر. اما به قیمت بخر: نه گرانتر و نه ارزانتر."
پسر تعجب کرد: "پدر، میدانم که نباید گرانتر بخرم. اما اگر توانستم ارزانتر بخرم، چرا کمی صرفهجویی نکنیم؟"
- "این کار در شهری بزرگ، قابل قبول است. اما در جای کوچکی مثل ده ما، با این کار همۀ ده از بین میرود."
مهمانان که این حرف را شنیدند، پرسیدند که چرا نباید نمک را ارزانتر خرید؛
نی شی ون پاسخ داد: “کسی که نمک را زیر قیمت میفروشد، حتماً به شدت به پولش احتیاج دارد. کسی که از این موقعیت سوءاستفاده کند، نشان میدهد که برای عرقِ جبین و سعی و تلاش او در تولید نمک، احترامی قائل نیست."
- “اما این مسألۀ کوچک که نمیتواند دهی را ویران کند.
- “در آغاز دنیا هم "ستم" کوچک بود. اما آمدنِ هر ستم از پسِ ستم دیگر، به روندی فزاینده منجر شد. همیشه فکر میکردند مهم نیست، تا کار به جایی رسید که امروز رسیده."...
👳 @mollanasreddin 👳
2132-ff.mp3
907.3K
حس خوب 😍
#غزل_شماره_۳
اگر آن تُرکِ شیرازی به دست آرد دلِ ما را
به خال هِندویَش بَخشَم سمرقند و بُخارا را
بده ساقی مِیِ باقی که در جَنَّت نخواهی یافت
کنار آب رُکنآباد و گُلگَشت مُصَلّا را
فَغان کـاین لولیانِ شوخِ شیرینکارِ شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل، که تُرکان خوانِ یَغما را
ز عشقِ ناتمامِ ما جمالِ یار مُستَغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
مَنَ ازْ آن حُسنِ روزافزون که یوسُف داشت دانستم
که عشق از پردهٔ عِصمت بُرون آرد زُلِیخا را
اگر دشنام فرمایی وَگَر نفرین، دعا گویم
جوابِ تلخ میزیبد لبِ لعلِ شِکرخا را
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانانِ سعادتمند پندِ پیرِ دانا را
حَدیث از مُطرب و مِی گو و رازِ دَهر کمتر جو
که کس نَگْشود و نَگْشاید به حکمت این مُعمّا را
غزل گفتی و دُر سُفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظمِ تو اَفشانَد فَلَک عِقد ثریّا را
👳 @mollanasreddin 👳