📘 #معرفی_کتاب
♦️ از کجای «تاش» شروع کنم تا برق از سرتان نپرد!؟
قصه دوقدم بالاتر از دروازه قرآن یزد شروع شد. گوشهای از روستای ابرندآباد. احمد رسولیِ نوجوان، از بالای پشت بام کاهگلی، روی سر مأمورِ رضاقلدر بنزین خالی کرد. کار به سوختن نصف صورت و دست ژاندارم رسید. دلیل داشت. چادر از سر خواهر احمد کشیده بود.
برق از سرتان پرید؟! این یک گوشه از کتاب #تاش بود.
حالا چشمتان را چند لحظه ببندید. توی دست راست یک قلمو بگیرید. توی آن یکی چند قوطی رنگ روغن. بعد چشم باز کنید و دور وبرتان چهار هزار تابلو رنگ و روغن قابشده خوش آب و رنگ ببینید. یکی دو تا نه! چهار هزارتا! آن هم توی هشت سال دوران آتش و خون. از چهره همه شهدای یزد. چم و خم زندگی احمد رسولی نقاش، در کتاب «تاش» آمده. به خوشطعمی اصطلاحات شیرین یزدی. شبیه دانههای انار خشکشده زیر سقف آسمان. روایت تحول زندگی نقاشی، که از هیچ به همه چیز رسید. به قلم زیبای خانم #زکیه_دشتیپور.
✍️ #کوثر_شریفنسب
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🔻🔻 محفل نویسندگان منادی 🔻🔻
╔═ 💠 ═══════╗
🆔️ @monaadi_ir
╚════════════════════
#معرفی_کتاب
▫️ همین چند مدت پیش فوت کرد؛ در ۹۲ سالگی؛ متولد اشتوتگارتِ آلمان، درگذشته در لندنِ انگلستان. اسلامشناس و استاد تاریخ اسلام دانشگاه آکسفورد بود و معتقد به مسیح علیه السلام...
ویلفرد مادلونگ...
او کتابی نوشته به نام «جانشینی محمد(ص)»، با استفاده از منابع مختلف در اسلام و در این کتاب با دلیل، مدرک و اسناد زیادی ثابت میکند که جانشینی پیامبر اسلام نه به ابوبکر که باید به علی میرسید...
این کتاب یک کتاب از اسلامشناسی مسیحی و بیطرف است که حقیقت را نه در سایه دلبستگی و تعصب که بر اساس منطق و استدلال بیان میکند...
غدیرِ بزرگ و بیهمتا در پیش است🌹
#کتاب_جانشینی_محمد
#پژوهشهای_اسلامی_آستان_قدس
به محفل نویسندگان منادی بپیوندید 👇
https://eitaa.com/monaadi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 غدیر از آن دست ایامالله ویژهای بود که کتابِ خوبی برای معرفیاش نداشتیم. کتابی که دستت را بگیرد ببرد وسط ماجرا.
🔸 #ماه_بلند این خلا را پر کرد. بهزاد دانشگر با زبانی ساده، روان و جذاب، لحظهلحظه این ماجرا را جلوی چشم مخاطب تصویر میکند.
🔸 از آنجایی که چند سال است در #عید_غدیر این کتاب را به دوستان و آشنایان هدیه میدهم؛ گفتم اینجا هم به شما بزرگواران معرفی کنم.
📚 ماه بلند
⬅️ روایتی پر کشش از ماجرایی کنار یک برکه
#غدیری_ام #معرفی_کتاب
#غدیرخم #عید_غدیر
✍️ #محمد_علی_جعفری
به محفل نویسندگان منادی بپیوندید 👇
https://eitaa.com/monaadi_ir
#معرفی_کتاب
بعد از شهادت حاج قاسمْ هستند افرادی که هنوز درْ گیر و گرفتِ شایعات مرتبط با مدافعین حرمند!
البته الان از بلاهت است اصولاً...
شاید پیش از این و به واسطه جنگ شناختیْ حق داشتند که ندانسته بگویند «اینها برای پول رفتهاند و پست و مقام!» اواخر دهه 90 اما حقیقت بیش از پیش و عیانتر از گذشته رخ نمود. حقیقتِ ماجرا از پس رذالت و وحشیگری داعش بالا آمد و نشان داد مدافعین حرم در چه رتبه و جایگاهی، در چه گلوگاه خطرناگی با دشمن در افتادهاند.
این روزگارِ بچههای ایرانی مدافع حرم بود؛ افغانستانیها هنوز هم که هنوز است مظلومند. قدر و قیمتشان برای بسیاری هنوز ناشناخته است. اینها غربت جبهه سوریه را، با مظلومیت و غربت در ایران یک جا جمع زده بودند. قدر و قیمتشان شاید آخرش هم معلوم نشود.
این حکایت این روزگار است، حساب کنید این حجم از مظلومیت و غریبی در آغاز جنگ سوریه چگونه بوده؟!
در زمانی که باید مخفیانه به سوریه میرفتند و اگر پیکرشان بر میگشت شبیه دیگر مردگان معمولی به خاک میرفتند. زمانی که مدافعین حرم ایرانی هم در مظلومیت و غربت بودند، بر افغانستانیها که بعداً به فاطمیون شهرت یافتند چه گذشت؟!
«خاتون و قوماندان» از این جهت یک کتاب ویژه است؛ خاطرات زنی جوان که همسرش مرد جنگ است. در انتهای جنگ ایران با حکومت بعث، در جبهه ایران جنگیده، در کوه و دشت افغانستان با اجنبی جنگیده و بعد از آن در سوریه به دفاع از سرزمینهای اسلام رفته است.
این کتاب شرح زندگی جگرسوز امالبنین حسینی و همسرش علیرضا توسلی (ابوحامد) است؛ جانسوزتر از دیگر خاطرات همسران شهدا که حداقل در بین مردم خود غریب نبودند...
این کتاب شرح جنگاوری مرد و زنیستْ مجاهد، در کشاکش زندگی سختی که دارند، یکی در میدانهای نظامی و یکی در میدان شناختی، تا از غربت در آوَرد رزمندگان مجاهدی که در سکوت رفتند، در سکوت برگشتند و در سکوت به خاک سپرده شدند.
امام خامنهای چه خوب نوشته بر این کتاب؛
سلام خدا بر شهید عزیز، علیرضا توسّلی، مجاهد مخلصِ فداکار و بر همسر پرگذشت و صبور و فرزانهی او خانم امّ البنین.
حوادث مربوط به مهاجران افغان را که در این کتاب آمده است از هیچ منبع دیگری که به این اندازه بتوان به آن اطمینان داشت دریافت نکردهام. برخی از آنها جداً تاثرانگیز است، ولی از سوی دیگر، حرکت جهادی فاطمیون افتخاری برای آنها و همهی افغانها است.
#خاتون_و_قوماندان
✍ #احمد_کریمی
به محفل نویسندگان منادی بپیوندید 👇
https://eitaa.com/monaadi_ir
📌 تاریخ با چاشنی تخیل
فکرش را نمیکردم، میان یک داستان دهه پنجاه، آن هم درست وسط بعدازظهر ۱۱ بهمن ۵۷، یک نفر شاه را پشت درختهای سیاهی ببیند.
با دو تا مار، که فِش فِش کنان روی دوشش، منتظر نشستهاند. تا مغز جوانهای انقلابی را توی کاسه چینی طلایی دو دستی تقدیمشان کنند.
کتابی که لابهلای کلمههایی که مورچهوار پشت سر هم ردیف شدهاند، اسیر نمیشوی.
گاهی دوبال برایت باز میکند تا از بالای درخت، تاریخ انقلاب را بشنوی. از زبان آدمی به اسم محمود، که بالای درخت زندگی میکند. و چند روز درخت به درخت دنبال ریحانه دختر همسایهشان میگشت. تا پیدایش کند. ولی ردی از او پیدا نکرد.
یا بعد از تظاهرات راهت را باز میکند، بروی توی خانه تاریکی تا تیر نخوری.
آخر سر برای اینکه دست گاردیها نیفتی، راهی زیرزمین همان خانه میشوی. جایی که آدمها اگر به خودشان نمیآمدند و برای فرار کاری نمی کردند، گربه میشدند. هیجانانگیزتر اینکه همان گربههای پلنگ شده، به جان ساواکیها میافتادند.
اگر دنبال خواندن یک داستان تاریخی با مزه تخیل و واقعیت هستید، «سوره آفلین» آقای اکبری دیزگاه انتخاب خوبی است.
#معرفی_کتاب
#سوره_آفلین
✍ #کوثر_شریفنسب
به محفل نویسندگان منادی بپیوندید 👇
https://eitaa.com/monaadi_ir
#معرفی_کتاب
چرا نباید ایکاباگ رو بخونیم؟!
چون بعد از خوندنش به این باور میرسیم که میشه یه داستان کاملا ایدیولوژیک برای کودکان نوشت، درحالی که ذره ای توی ذوق خواننده نمیخوره و تا لحظه ی آخر ادامش میده... و کلا بعد از خوندنش احتمالا یه گسل ذهنی براتون ایجاد بشه بین ادبیات کودک ایران و ادبیات کودک جهانی.
واقعا قشنگ بود و اینقدر جالب و جذاب پیامش رو رسوند که قابل توصیف نیست...
✍ #زهرا_جعفری
به محفل نویسندگان منادی بپیوند👇
https://eitaa.com/monaadi_ir
#معرفی_کتاب
روزی رضا امیرخانی به ما جوجه نویسندهها گفت جرقه اولیه نویسنده شدنش بعد از خواندن رمانهای بزرگ دنیا شکل گرفته، رمانها را خوانده بود و با خودش گفته بود چرا ما زیست انقلابیمان را ننویسیم؟
راستش را بخواهید بعد از گذشت سالها با خواندن کتاب موشها و آدمها تازه این حرفش به جانم اثر کرد. کتابی که با خواندش به سالهای دور آمریکا سفر کردم. او نوشته بود و من زندگی میکردم با جورج و لنی در مزرعه، در فقر و فشار سنگدلی کارفرما.
امیرخانی درست میگفت. با نوشتن میتوان حال و هوای یک عصر و دوره را ماندگار کرد. جان اشتاین بک زنده نگه داشته جو غالب بر جامعه آمریکا را در دهههای اول قرن نوزده میلادی. بیعدالتی و سنگدلی جاری در رفتارها را. بیپناهی کارگران و مرگ انسانیت در بین آدمهایی که به بهانه جمع کردن ذرهای پول دور هم جمع میشدند و دوباره انگار اصلا یکدیگر را نمیشناختند. در صفحات کتاب همراه میشوی با استرس و ترس خفته در وجود قهرمان داستان در فضایی سرد و نیمه تاریک، به امید یافتن روزنهای روشن در آینده نامعلومشان. برای آشنایی با زندگانی مردم زیر دست اوایل قرن نوزده، خواندن این کتاب بهترین کار است.
✍️ #دشتی_پور
به محفل نویسندگان منادی بپیوند👇
https://eitaa.com/monaadi_ir