eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘قاصدک دوست داشت شب و روز در کنار آن نوزاد نورانی باشد🌺. روزبه‌روز علاقه‌اش به او بیشتر می‌شد😍، علت آن‌هم چیزهای عجیب‌وغریبی بود که از او می‌دید.💫 برای او باورکردنی نبود که نوزاد و کودکی بتواند هم‌سخن🗣 بگوید و هم از آینده خبر دهد.🤗 🌿قاصدک تمام چیزهایی را که می‌دید به قاصدک‌های دیگر خبرش را می‌داد تا در آینده، بقیه قاصدک‌ها از آن اطلاع داشته باشند.😌 ☀️روزی که قاصدک به کوچه رفت تا خبرهای جدید آن نوزاد نورانی❣ را به قاصدکی بدهد، دید مردی درحالی‌که بسیار نگران و وحشت‌زده است، قصد دارد داخل خانه شود.🤭 🍂قاصدک شنید که آن مرد با خودش می‌گفت: روزهای آخر عمر من است، چون آن دشمن خطرناک، قصد کشتن مرا کرده است و حتماً این کار را خواهد کرد.😢 الآن داخل خانه می‌شوم تا برای آخرین بار، امام خود را ببینم و با او خداحافظی کنم.😭 👈قاصدک دید که آن مرد وارد خانه شد. تا چشمش به آن کودک نورانی❣ افتاد، دید صورتش مثل ماه شب چهارده 🌜می‌درخشد. نزدیک بود فراموش کند برای چه آمده است.☺️ قاصدک به کودک نورانی نگاه کرد، ببیند چه‌کار می‌کند.🤔 💫کودک نورانی❣ رو به آن مرد کرد و گفت: ای ابراهیم! نیازی به فرار کردن🚶‍♂ نیست. به‌زودی خداوند شر او را از تو دور خواهد کرد.😇 آن مرد خیلی تعجب کرد،🙄 به امام گفت: فدای شما شوم، این پسر کیست که از درون من خبر دارد🤔 ✨امام گفت: او فرزند من و جانشین پس از من است.💫 🌞آن مرد نجات پیدا کرد و دشمنش کشته شد.😇
امام ✨این ستاره ها من یکی از دوستان🌟امام حسن مجتبی علیه السلام هستم. من به پیامبر صلی الله عليه و آله و اهل بیت علیهم السلام خیلی علاقه دارم❤️همیشه هر کاری دارم، به سراغ آن ها می روم. اگر مشکلی دارم، اولین کسانی که مشکلم را حل می کنند، این ستاره های💫⭐️ آل محمد صلی الله علیه و آله هستند؛ مخصوصا حسن علیه السلام و حسین علیه السلام که دوتا مرد مهربان و فداکار شهر مدينه هستند و ما آدم های بی بضاعت را هیچ وقت از یاد نمی برند😍اما... اما امروز مشکلم را...اصلا چگونه برای تان بگویم😥 مشکل من یک جوری است که نمی توانم، یعنی خجالت می کشم😓آن را به کسی بگویم. هان؟ می پرسید: چه مشکلی داری؟می دانید، من به مقداری پول💰احتیاج دارم؛ البته از یک مقدار بیشتر، من گرفتار چندتا اتفاق سخت در زندگی ام شده ام. هم دخترم را باید شوهر💍بدهم، هم بدهکاری ام را باید بدهم و هم چیزهای دیگر. برای همین، مانده ام از کجا این پول زیاد را به دست بیاورم! فامیل هایم هم مثل خودم دستشان خالی است. پولدارها هم به ما فقرا محل نمی گذارند😔 آنها هم که دلشان به رحم می آید، می گویند: «باید سود پول مان را بدهی!» یعنی مثلا ده درهم قرض می دهند، در عوض چند ماه بعد پنجاه دینار می گیرند.☀️پیامبر خداصلى الله عليه واله فرمودند: اسم این کار، ربا است و رباخواری حرام است. من که اهل کار حرام نیستم❌ راستش...راستش امروز همسرم به من گفت بروم پیش✨امام حسن مجتبی علیه السلام و قصه ی تنگ دستی ام را به او بگویم؛ اما من خجالت می کشم... ... @montazer_koocholo
✨دانستنی های مهدوی مناسب کودکان و نوجوانان_۳۰ سلام نازنین های زیباااا خوبیین ان شاءالله😇 دوباره براتون یه آیه ی قشنگ و جالب آوردیم پس تا پایان پیام همراهمون باشین😚👇 ✨امروز آیه ۶۹ سوره زمر 📖وَأَشْرَ‌قَتِ الْأَرْ‌ضُ بِنُورِ‌ رَ‌بِّهَا {و زمين به نور پروردگارش روشن گردد} 🌱امام صادق (علیه السلام)درباره ی این آیه می فرمایند: (پروردگارِ زمین)یعنی(امامِ زمین) که بعد از ظهورش مردم از نورش بهره می‌برند. بچه های جووون منظور این آیه اینه که وقتی امام زمانمون✨ بیان با خودشون همه ی خوبیها /پاکیها/عدالت/زیبایی/عشق/و نور میارن و همه ازین بابت خوشحال و خوشبخت میشن و به آرامش واقعی😍می رسن ....پس خداوندِ مهربونمون امام مهدی علیه السلام رو بعنوانِ👈جانشین خودشون روی زمین انتخاب کردن که میشه بگیم پروردگار زمین یعنی کسی که دستورات و فرمان های خداوند رو با اجازه و کمک خداوند کامل و درست اجرا می کنه😍🤗 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون 🍃 این قسمت: انتخاب رشته عمه 🍃 پیام اخلاقی: تصمیم گیری بر اساس اهداف واقع بینانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗️ آیت الله حائری شیرازی : پسر باید جسور بشود، باید پرجرأت بشود. مرحوم آقای آمیرزا نور الدین [حسینی الهاشمی]، بچه هایش را اینطوری تربیت می کرد. باغ داشت، در باغ زندگی می کرد. می گفت: «یک شیر بچه می خواهم که برود فلان جا، آن دفتر من را بیاورد». دفتر را گذاشته بود گوشه باغ و بچه شب تاریک باید برود بیارورد! پسر است؛ باید خطر کند. باید در تاریکی برود. باید به این امور عادت بکند. پسر اگر سوسک می بیند بترسد، چه فایده دارد؟ خود آقای آمیرزا نورالدین مار را با دمش می گرفت؛ مارهای بزرگ و کوهستانی! دم مار را می گرفت و می چرخاند، بعد به بچه ها می گفت بیایند با این مار بازی کنید. بچه ها باید دست بزنند به مار تا جرأت پیدا کنند. —————————————————— *مرحوم آیت الله العظمی سید نورالدین حسینی الهاشمی، پدر همسر آیت الله حائری شیرازی و از علمای بزرگ فارس بودند. @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💭حدود می‌شد که قاصدک در آن خانه بود و روزبه‌روز علاقه و ایمانش به آن کودک نورانی زیادتر می‌شد. 😍دوست نداشت هیچ‌وقت او ناراحت و غصه‌دار شود؛ ❤️ اما روزی رسید که دید اشک از چشم‌های قشنگ او جاری است😔 و آن روزی بود که پدر بزرگوارش به دست دشمنان بدجنس به شهادت رسید.😭 جنازه پدر را آماده کردند که بر آن نماز📿 بخوانند. 📌قاصدک دید هر کس می‌آید به عموی کودک نورانی تسلیت می‌گوید و مثل این‌که همه منتظر بودند که او برجنازه نماز📿 بخواند🙂 قاصدک از عموی کودک نورانی🌟 خوشش نمی‌آمد، چون مرد خوبی نبود و از این‌که او می‌خواست بر جنازه پدر نماز بخواند، بسیار ناراحت بود.☹️ 🔖عموی کودک پیش آمد تا نماز📿بخواند. تا خواست الله‌اکبر🗣 نماز را بگوید، قاصدک دید که آن کودک نورانی🌟 جلو آمد و لباس عمویش را گرفت و گفت: ای عمو! کنار برو که من باید بر جنازه پدرم نماز بخوانم.😇 ✨قاصدک می‌دانست که یکی از پیامبران بزرگ🌟 هنگامی‌که در گهواره بود، با مردم سخن می‌گفت و در کودکی پیامبر خوب خدا 💫شد و از این‌که خود نیز با چشمش دید که کودکی نیز همانند آن پیامبر خدا 🌞در کودکی به امامت رسیده است، خوشحال شد.🤩 🔺حالا بعد از گذشت سال‌های زیاد⏱، هنوز تمام قاصدک‌های دنیا و تمام بچه‌هایی که داستان قاصدک را شنیده‌اند، منتظر آمدن او هستند که همان‌طور که تولد و امامت او را جشن گرفتند🎊، آمدن و ظهورش را نیز جشن بگیرند،🎉🎈 آن‌هم بهترین و بزرگ‌ترین جشن دنیا.❤️ ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون 🍃این قسمت: مسابقه بچه ها ✨ پیام اخلاقی: استفاده درست از وسایل 🍎🍃🍎🍃🍎 @montazer_koocholo
امام فراموش کردی... 🤔 در چوبی را هل داد. در باز شد. وارد حیاط شد. بز سیاه که زیر درخت انجیر بسته شده بود، با دیدن او مع مع کرد. «ابامُهزَّم لبخند زد و جلو رفت. دوتا گوش بز را توی دستهایش گرفت. گوشهای بلند بز، مثل دو تکه ی نمد بود، سلام بر خوشگل گوش نمدی ام! مثل این که گرسنه ای، آره؟ بعد رفت مقداری علف از کنار انباری حیاط برداشت و جلوی بز گذاشت. مادرش در خانه را باز کرد. کوزه ی آب را از گوشه ی ایوان برداشت. نگاهی به پسرش ابومُهزَّم کرد. ابومُهزَّم سلام کرد. مادر با اخم، آهسته لبش جنبید. از دست پسرش ناراحت بود و رفت توی خانه. ابومُهزَّم نگاهی به شاخه های درخت انجیر کرد. انجيرها هنوز سبز بودند. آن وقت از پله ها بالا رفت. کم کم داشت هوا تاریک می شد. مادر چراغ را روشن کرد. بعد رفت توی ظرف بزرگ گلی، مقداری آرد و آب ریخت و جلوی چراغ نشست. ابومُهزَّم کتاب را از زیر لباسش بیرون آورد و روی تاقچه ی گلی گذاشت. آرام آمد کنار مادر نشست. نگاهی به مادر کرد. هنوز اخمهایش توی هم بود: «سلام مادرجان!» 😍 و سرش را جلو برد و صورت مادر را بوسید. مادر با اخم گفت: «خودت را لوس نکن!» بعد صورتش را به طرف دیگر گرفت، تا لبخندش را پسرش نبیند. مادرجان ببخشید! از کار صبحم معذرت می خواهم و دوباره مادر را بوسید.😘 رفتارت درست نبود؛ آن هم جلوی دیگران! صبح سر موضوعی عصبانی شده بود و بر سر مادرش فریاد کشیده بود. بعد متوجه خدمت کار دم در شد. خدمت کار امام صادق علیه السلام بود. پیغامی برایش آورده بود. ابومُهزَّم گفت: «می دانم مادر! اشتباه کردم. 😔 @montazer_koocholo
✨دانستنی های مهدوی مناسب کودکان و نوجوانان_۳۱ سلام گلدونه های مهربووووون 😍 الهی که امروزتون پر از شادی باشه💚😊 این آیه ی مهدوی و قشنگ رو ببینید👇 ✨این هفته: سوره اعراف آیه ۱۵۹👈 📖وَمِن قَوْمِ مُوسَىٰ أُمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یعْدِلُونَ {و از میان قوم موسى جماعتى هستند كه به حق راهنمایى مى‌كنند و به حق داورى مى‌نمایند.} 🌱امام صادق(علیه السلام)در مورد این آیه میفرمایند: برخی از مومنین قوم حضرت موسی (علیه السلام)، جزو یاران و یاوران حضرت مهدی (علیه السلام) خواهند بود. بچه ها تو قرآن عزیزمون ما داستانهایی داریم که مثلا یه آدمی که قبلا از دنیا رفته به خواست و اجازه خدا دوباره به دنیا برگشته😃 و حالا تو این آیه هم اومده که بعضی از یاران حضرت موسی علیه السلام موقعی که امام زمانمون ان شاءالله ظهور کنن به دنیا بر میگردن و به حضرت مهدی علیه السلام کمک میکنن😍 آخه بچه ها جون حکومت امام زمانمون یه حکومت جهانی هستش و از همه مردم خوب دنیا و تمام دین های آسمانی میتونن توی سپاه ایشون باشن🤗😍
ثروتمند مغرور(1).mp3
21.07M
🌹🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت : آیه۲۰ تا ۲۲ 🎶تدوین : ____ 📚منبع : پیامبر و قصه هایش @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این داستان : (عج)_را_دیدم.😍 🌟خبر مثل باد به این سو و ان سوی شهر قم رفت، این به ان گفت، بقال به مشتری نانوا به ارد فروش،کشاورز به میراب و همسایه به همسایه، 🍁مردم به هم می گفتند: شیخ احمد اسحاق قمی از شهر برگشته، و اکنون در مسجد امام است.✨ 🌚شب شد ماه درشت و زیبا 🌛وسط باغ اسمان ایستاد، ستاره های زیادی🌟 دور تا دورش جمع شدند ، قمی ها یکی یکی و چند تا چند تا چراغ به دست به طرف مسجد🕌 امام که نزدیک مرقد بی بی معصومه بود رفتند. در مسجد هرکس چراغش🔮 را به میخ هایی که به در بود اویزان کرد. چند نفر هم که با الاغ 🐴و اسب امده بودند ، انها را توی طویله مسجد بردند و افسارشان را به تیرک های چوبی بستند. دم در مسجد به همه خوش امد میگفت، یکی دستش را میبوسید،😘 یکی سرش را ! یکی هم با بغض گفت: حتما امام را چند بار دیده ایی ، خوش به حالت شیخ، کاش، ما به سامرا امده بودیم!😭 خادم پیر مرقد حضرت معصومه سراسیمه توی بغل شیخ احمد پرید و گفت: الهی شکر که نمردم و زائر امام حسن عسکری را زیارت کردم. و عطر امام یازدهم را بو کردم😍 روی منبر نشست و با صدای بلندی گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، سلام بر مردم قم🖐 که شیعه ی ال محمد و علی هستند 👌و نان حرام نمیخورند، دروغ نمیگویند، کارنادرست بلد نیستند، و دل امام عزیزشان را با حرف های زشت نمیشکنند،👌 ابوالحسن پشم فروش داد زد : برای سلامتی اقا امام حسن عسکری بلند صلوات بفرستین صدای صلوات بلند شد.🌹 بعد همه به دهان شیخ زل زدند، شیخ چند ماه بود که به سفر زیارتی رفته بود، و بعد هم وارد سامرا شده بود و از امام یازدهم حرف های زیادی داشت.💫 اگر تا صبح حرف میزد مردم با جان و دل میشنیدند، 😇 پیش از ان که به حرف هایش ادامه دهد به گریه افتاد، مردم با تعجب گفتند:؛ ای شیخ چرا گریه میکنی🤔 شیخ گفت : چیزی نیست، ناگهان یاد امام و پسر عزیزش افتادم دلم کباب شد😔، کاش بیشتر در سامرا میماندم و از پسر دلبند امام حسن عسکری که نامش 💚 است سوال های بیشتری میپرسیدم ، حالا نوبت مردم بود که صدایی گریه شان بلند شود....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون این قسمت: جوونی کجایی که یادت بخیر! پیام اخلاقی: اهمیت رشد بدن
سیب🍎 گنجشکها🐦 روی درخت بزرگ حیاط🌳شلوغ کرده بودند. هوا بهاری بود، نسیم خنکی💨 می وزید. چند نفر از دوستان و آشنایان، در خانه ی ✨امام رضا علیه السلام مهمان بودند✨امام از اتاق مهمانان بیرون آمد. وقتی در ایوانِ خانه پا گذاشت، صدای جیک جیک بچه پرستوها را شنید. به سقف ایوان چشم دوخته مدت ها بود که پرستویی بر سقف چوبی ایوان، لانه گذاشته بود. ✨امام علیه السلام هر وقت که از آن جا رد می شد، به لانه ی پرستو نگاه می کرد و خوشحال می شد☺️ حالا دیگر جوجه هایش کمی بزرگ شده بودند. ✨امام دید که پرستوی مادر از راه رسید. جوجه های گرسنه، دهانشان را از هم باز کردند، پرستوی مادر غذا در دهان یکی گذاشت و دوباره به آسمان پرواز کرد،✨امام علیه السلام لبخند زد و به حیاط رفت. وضو گرفت. موقع برگشتن، در گوشه ی حیاط نگاهش به چیزی افتاد، کمی ایستاد و با تعجب به آن خیره شد، بعد جلو رفت و آن را برداشت. خیلی ناراحت شد. سرش را چندبار با افسوس تکان داد و از ناراحتی روی پله ی ایوان نشست. مهمانها که منتظر برگشتن✨امام عليه السلام بودند، از دیر کردن او نگران شدند😥یکی از دوستان جوان امام، که از لای در متوجه امام شده بود، بیرون آمد: سرورم! چرا داخل نمی شوید؟✨امام ساکت بود. جلوتر آمد و نگاهی به چهره ی امام انداخت: سرورم! چیزی شما را ناراحت کرده است؟✨امام علیه السلام سیب نیم خورده یِ🍎توی دستش را نشان داد و گفت: چه کسی این میوه را اینطوری خورده؟ مرد جوان صدایش را بلند کرد: چه کسی این میوه را این طور خورده مهمان ها از اتاق بیرون آمدند. مرد جوان، سیب نیم خورده🍏را از امام گرفت و باز حرفش را تکرار کرد: این سیب را کی خورده؟🤔 یکی از آنها دست بر سینه گذاشت و گفت: مولایم! از شما عذر می خواهم... من این سیب را خورده ام😓 ✨امام علیه السلام از جا بلند شده رو به او کرد و گفت: چرا اسراف می کنی؟ چرا قدر نعمت های خداوند را نمی دانی و به آن بی اعتنایی؟😔 مگر نمی دانی خدا اسراف کاران را به سختی عذاب می دهد؟😡 مرد باز دست به سینه ایستاد و از امام معذرت خواهی کرد🙏 امام علیه السلام با مهمان ها به اتاق برگشت. وقتی همه در جای خود نشستند، امام رو به آنها کرد و گفت: دوستان من! وقتی که به چیزی نیاز ندارید، بیهوده آن را تلف نکنید و اگر خودتان به آن احتیاج ندارید، به کسانی بدهید که به آن نیازمندند👌 @montazer_koocholo
✨دانستنی های مهدوی مناسب کودکان و نوجوانان_۳۲ سلام منتظر کوچولو های عزیز وقتتون بخیر باشه😊🌷بیاین که براتون آیه مهدوی آوردیم پس با دقت بخونییید🤗 ✨این هفته: آیه ی ۱۰ سوره عنکبوت 📖وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ‌ مِّن رَّ‌بِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ {هنگامی که از سوی پروردگارت پیروزی رسد(مردمِ سست ایمان) می گویند: «ما هم با شما بودیم»(و در این پیروزی شریکیم)} 🌱امام صادق(علیه السلام) فرمودند: منظور از نصرت پروردگار، حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. 👈بچه ها جووون دورانِ ظهور خیلی خوبه و مثلِ بهشت میمونه😍امام مهدی علیه السلام هم خیلی مهربون هستن خیلیها میخوان نشون بدن که مثلا به امام کمک کردن تا ظهور بشه...😏 در واقع میخوان برای خودشون افتخار کسب کنن حتی اونهایی که ایمانشون ضعیف بوده و اصلا امام‌زمان رو یاری نکردن بعد از ظهور میگن که ما هم تو این پیروزی شریکیم...😄 بچه ها ما اگر حرفِ امام زمانمون و گوش کنیم مطمئن باشید که ما امام رو کمک کردیم و در پیروزیهای حضرتِ مهدی واقعا شریک میشیم ان شاءالله☺️🤚 @montazer_koocholo