eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
619 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
بمناسبت هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه ی بقیع تخریب بقیع . پیش از این اینجا حرم گلدسته گنبد داشته روی هر قبری ضریح و سنگ مرقد داشته پیش از اینها شیعه اینجا رفت و آمد داشته زائر اینجا بیشتر حتی ز مشهد داشته چلچراغی داشت و آئینه ی شاهانه ای بین صحنش حوض زیبائی و سقاخانه ای . بود بین هر زیارتگاه اینجا بی رقیب کس نبود از فیض روضه ، اشک ، نوحه بی نصیب جز بقیع کو مرقدی با عطر یاس و بوی سیب کو شفاخانه که بیمار است کمتر از طبیب در کجا یکسو امامان یکطرف پیغمبر است یا چه معصومی مزارش در جوار مادر است . با امام مجتبی درها همه باب الکرم داشت زین العابدین هرشب محرم در حرم اینطرف با عشق باقر شهره بر دارالقلم آنطرف از فقهه صادق گفته میشد دم بدم زائر این آستان میرفت تا عرش برین کربلائی میشد اینجا زائر ام البنین . هر دری اذن دخولی داشت و برنامه ای خاک روبش یا فقیهی بود یا علامه ای هر امامی را سلامی و زیارتنامه ای در تمام روضه ها میشد به پا هنگامه ای روضه خوانی بود آزاد و سراپا حال بود اول هر روضه کوچه ، آخرش گودال بود . حیف در برج سقیفه ، روز تعطیلی نبود حیف وقتی ابرهه آمد ابابیلی نبود چند موسی بود و بر فرعونیان نیلی نبود هرچه اینجا بود قرآن بود و انجیلی نبود حیف از این آستان و وای از قوم حسود ای مسلمانان امان از کینه و بغض یهود . باز هم حرمت شکنهای مدینه آمدند قوم در ظلم و قساوت بی قرینه آمدند مارهای دزد هر گنج و دفینه آمدند با دلی بی عاطفه ، لبریز کینه آمدند آمدند و عرش را با خاک در آمیختند آمدند و گنبد هفت آسمان را ریختند . این جماعت کارشان تاراج و غارت کردن است رسمشان بر آل پیغمبر جسارت کردن است دینشان از کفر و اهریمن اطاعت کردن است ظلم در آئینشان عین عبادت کردن است هست بر پیشانی تاریخ مهر ننگشان روز عاشورا گواه قلبهای سنگشان راه نشانم بده
دوبیتی ای با تو ظهور عدل ممکن برگرد وی ذکر دعای هرچه مؤمن برگرد یک سوم سادات جهان را کشتند ای منتقم حضرت محسن برگرد ▪️ خدایا گنج با گنجینه ام سوخت میان شعله ها آیینه ام سوخت چنان مسمار در قلبم فرو ریخت که محسن گفت مادر سینه ام سوخت ▪️ مظلوم ترین یار ولی را کشتند سبط نبیِ لم یزلی را کشتند غافل نشوید اول ماه ربیع با ضرب لگد طفل علی را کشتند ▪️ بیت علی و فاطمه غوغاست بیا در شعله ور از کینه ی اعداست بیا با ضرب لگد! طفل علی را کشتند فریاد دل محسن زهراست بیا ▪️ آن روز که در شعله ور از اهل ستم شد بین در و دیوار قدِ فاطمه خم شد تنها نه فقط پیکر ناموس خدا سوخت یک ثُلث ز سادات بنی فاطمه کم شد ▪️ ای جذبه ی عشق در نگاهت محسن ای چشم امید ما به راهت محسن آخر گنهم چیست که باید هر روز افتد نظرم به قتلگاهت محسن @navaye_asheghaan
دوبیتی آن روز که در شعله ور از اهل ستم شد بین در و دیوار قد فاطمه خم شد تنها نه فقط پیکر ناموس خدا سوخت یک ثلث ز سادات بنی فاطمه کم شد @navaye_asheghaan
غزل مصیبت حضرت ام البنین (س) . نوحه میخواندند هر چه از پسرها بیشتر او خجالت میکشید از نوحه گرها بیشتر . یک به یک بر هر زن و هر طفل میکرد التماس تا دهندش از حسین او خبرها بیشتر . کودکان هم منتظر ، تا مادری لب تَر کند تا بگویند از لب خشک پدرها بیشتر . نام سقا را که می بردند آتش میگرفت آب میکردش رباب ، از همسفرها بیشتر . گرچه دلها آب میشد ، از شرارِ آه او ناله هایش میزد آتش ، بر جگرها بیشتر . هر چه با خود حرف میزد در میان کوچه ها گریه میکردند بر او ، رهگذرها بیشتر . گر چه چشمش اختر اَفشان بهر هجده ماه بود روضه هایش بود ، از شق القمرها بیشتر . هر که دستی بهر دلجوئی سر او می کشید سینه زن میشد بر آن بی دست و سرها بیشتر . @navaye_asheghaan
. الا ای مه! که در پیشت، ندارد ماه، زیبایی به محفل آمدی با سر که سازی محفل آرایی؟ به استقبال تو گر نامدم، ای باب! معذورم که دنبال سرت از بس دویدم، نبْوَدم پایی   اگر با دست دنبال تو می‌گردم، مکن مَنعم که با یک ضربه‌ی سیلی ز چشمم رفته بینایی گمانم، جُرم دارد، هر که شکل فاطمه باشد که با کعب نی و سیلی شده از من پذیرایی چو دیدم بر تنت تیر و سرت بر نی، کمان گشتم تماشا کن که طفل قد‌ کمان، باشد تماشایی چه غم گر گوشواره رفت و گوش پاره باقی مانْد؟ قد و موی و رخ و گوشم، همه گردیده زهرایی مرا از کربلا تا شام، زینب زنده آورده وگرنه من کجا و این همه صبر و شکیبایی؟ ✍ .......   اشعار محمل اشعار اهل بیت علیه السلام صفحه اصلی امام حسین مدینه کاروانی سوی تو با شیون آوردم ره آوردم بود اشکی که، دامن دامن آوردم مدینه در به رویم وامکن چون یک جهان ماتم نیاورد ارمغان با خود کسی، تنهامن آوردم مدینه یک گلستان گل اگر در کربلا بردم ولی اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم اسیرم کرد اگر دشمن به جان دوست خرسندم به پایان خدمت خود را به نحو احسن آوردم مدینه یوسف آل علی را بردم اکنون اگر او را نیاوردم از او پیراهن آوردم مدینه گر به سویت زنده برگشتم مکن مَنعَمْ که من این نیمه جان را هم به صد جان کندن آوردم مدینه این اسیری‏ها نشد سدّ رهم بنگر چها با خطبه‏های خود به روز دشمن آوردم . @navaye_asheghaan
. (س) ز چه رو آینه ی روی تو زنگار گرفت ؟ ماه رویت به کجا ، هاله ی خونبار گرفت؟ خون دل خوردم از آن رفتن و این آمدنت رفتن و آمدنت عمر من زار گرفت بارها بر سر نی چشم تو گریان دیدم نیمی از عمر مرا اشک تو هربار گرفت خواستم گریه کنان ، با تو بگویم غم دل محو چشم تو شدن فرصت گفتار گرفت هر کجا ناله زدم ، خصم تلافی مرا تازیانه به کف از قافله سالار گرفت مدد از عمـــه گرفتم که مرا راه بَرَد یک قدم بُرد، ولی دست به دیوار گرفت ✍ .
. (س) با دل پر گله و پای پر از آبله ام دست و پا گیر ترین زخمی این قافله ام بیشتر از ستم حرمله و زجر و سنان از گران جانی خویش و ز تو باشد گله ام مرگ ایکاش دگر سربه سرم نگذارد که سر آمد دگر از زندگی ام حوصله ام من محال است که دست از سر تو بردارم تا رسیدن به تو یک بوسه بود فاصله ام همره خود ببرم گرچه مرا خواهد کشت دیدن رأس تو و عمه ی در سلسله ام نوحه خوان بر لب خشکت شدم و پیرزنی نان خشکی صدقه داد بجای صله ام . ✍ .
. (س) یوسف گمگشته ، در کنعان ویران آمده برده جانانم دل و امشب پی جان آمده گر بریزم جان بزیر مقدمش باشد روا سر فرازم کرده و با سر به ویران آمده ............ . (س) به لب رسیده مرا جان ، خدا کند که بیایی نمانده طاقت هجران ، خدا کند که بیایی دلم که برده ای از کف ،برای بردن جانم دمی به گوشه ویران ، خدا کند که بیایی ✍ .
. (س) ز چه رو آینه ی روی تو زنگار گرفت ؟ ماه رویت به کجا ، هاله ی خونبار گرفت؟ خون دل خوردم از آن رفتن و این آمدنت رفتن و آمدنت عمر من زار گرفت بارها بر سر نی چشم تو گریان دیدم نیمی از عمر مرا اشک تو هربار گرفت خواستم گریه کنان ، با تو بگویم غم دل محو چشم تو شدن فرصت گفتار گرفت هر کجا ناله زدم ، خصم تلافی مرا تازیانه به کف از قافله سالار گرفت مدد از عمـــه گرفتم که مرا راه بَرَد یک قدم بُرد، ولی دست به دیوار گرفت ✍ . @navaye_asheghaan
. (س) با دل پر گله و پای پر از آبله ام دست و پا گیر ترین زخمی این قافله ام بیشتر از ستم حرمله و زجر و سنان از گران جانی خویش و ز تو باشد گله ام مرگ ایکاش دگر سربه سرم نگذارد که سر آمد دگر از زندگی ام حوصله ام من محال است که دست از سر تو بردارم تا رسیدن به تو یک بوسه بود فاصله ام همره خود ببرم گرچه مرا خواهد کشت دیدن رأس تو و عمه ی در سلسله ام نوحه خوان بر لب خشکت شدم و پیرزنی نان خشکی صدقه داد بجای صله ام . ✍ . @navaye_asheghaan
. (س) یوسف گمگشته ، در کنعان ویران آمده برده جانانم دل و امشب پی جان آمده گر بریزم جان بزیر مقدمش باشد روا سر فرازم کرده و با سر به ویران آمده ............ . (س) به لب رسیده مرا جان ، خدا کند که بیایی نمانده طاقت هجران ، خدا کند که بیایی دلم که برده ای از کف ،برای بردن جانم دمی به گوشه ویران ، خدا کند که بیایی ✍ . @navaye_asheghaan
. (س) مرا دردی ست ، اما نای گفتن را ندارد لب غمم را هیچ کس آگه نمیباشد،مگر زینب بیادت هست ، گفتی گوشه ی ویرانه می آئی؟ بجز قلبم ، مگر ویران تر از اینجا بود جائی ؟ بیا چشم انتظارم ای فروغ چشم کم سویم بیا تا رازِ کم سوگشتن چشمان خود گویم سرت بر نیزه بود ای شاه و من مات رُخت بودم مرا با دیده میخواندی و فکر پاسخت بودم تماشای تو میکردم که دشمن خیره شد برمن چنان سیلی به رویم زد،که عالم تیره شد بر من اگر چه هرکجا نام تو بردم ، کعب و نی خوردم نترسیدم ز سیلی و به هرجا نام تو بردم اجل هم بارها آمد که گیرد جان بر لب را خجل گشتم ز بی جانی و دادم وعده امشب را بیا تا جان بگیرم از تو ، تقدیم اجل سازم سرافرازم نما امشب که در پایت سراندازم ✍ . @navaye_asheghaan