از عشق و عاشقی چند ساله بنویسم
و از نیاز خودم از پیاله بنویسم
قلم به دست گرفتم که شرح دل بکنم
زمین دور و برم را ز اشک گل بکنم
دوباره نیمه ی ماه خدا دلم لرزید
نوا و صوت عجیبی در آسمان پیچید
خبر رسیده که خیر عظیم در راه است
خبر رسیده که مردم کریم در راه است
من از طفولیتم کاسه لیس این خوانم
بزرگ گشته ام این جا و از گدایانم
ندار و خانه به دوشم قرار من آقا
امید زندگی ام اعتبار من آقا
چقدر سفره ی آقا برو بیا دارد
چه عزتی سر این سفره ها گدا دارد
ذلیل آمده بودم عزیز دیر شدم
به لطف نان حسن عاقبت بخیر شدم
غذای بیت الحسن خورده ام که سیر شدم
فقیر آمده بودم ببین امیر شدم
به زیر پرچم تو صاحب مقام شدم
به اسم نوکر این خانه احترام شدم
تو خنده کردی و بر شاعران غزل دادند
به خیل کاسه به دستان خم عسل دادند
حسن حسن ز روی این لبم نمی افتد
عجب حرارتی دارد تبم نمی افتد
تمام زندگی ام را به تو بدهکارم
به جان مادرم آقا که دوستت دارم
#امیر_علوی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند
لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
آسمان بار دگر نیّر بدر آورده
لیله ی قدر علی سوره ی قدر آورده
ای که از جانب معشوق نظر می طلبی
تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند
با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت
رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت
مادرش هم لقب مادر سادات گرفت
پسر فاطمه و باب نجات است حسن
هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن
اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است
نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است
پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن است
نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین
عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین
این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست
روزی خلق خداوند به زیر پر اوست
دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست
او برای کرم عبداللَّه و قاسم دارد
ابر جود است و سرِ شیعه ی خود می بارد
او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده
بارها ثروت خود را به گدا بخشیده
ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده
پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد
شیعیان را به حسن روز جزا می بخشد
ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه
صاحب خانه حسن یوسف و ما چشم به راه
کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله
کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها
لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها
اسم مولام همانند عسل شیرین است
ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است
یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است
در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد
فتنه تسلیم شد و روبروی اش زانو زد
کوثر جان من این است "حسن هرچه که گفت"
حرف قرآن من این است"حسن هرچه که گفت"
دین و ایمان من این است"حسن هرچه که گفت"
بنویسید حسن مکتب و آیین من است
حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است
او نیازی نه به یار و نه به لشکر دارد
تا که سردار چو عباس دلاور دارد
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست
نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست
غربت این است: که با ضرب لگد در افتاد
کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد
مادری بود حسن، دید که مادر افتاد
آه ... ای مرد ستمگر برو از کوچه ی ما
مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما
#امیر_عظیمی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
ای روح توسل شده ديوانه ی لطفت
مست است كرم از می و پيمانه ی لطفت
از بركت اطعام تو محروم نمانده ست
هر آن كه شده سائل ميخانه ی لطفت
دست كرمت را به سرم می كشی و من
سر می نهم از لطف تو بر شانه ی لطفت
از يُمن قدوم تو شده ماه ضيافت
ماه رمضان ماه كرمخانه ی لطفت
#احسان_معبودی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
گلخندهای که مهر به ماه خدا کند
از پای روز، حلقهی شب را جدا کند
بر شانهی سپیدهترین صبح بیغروب
خورشید، آبشارِ طلایی رها کند
میلاد مجتبیست که اعجاز مقدمش
با باغ، آن کند که نسیم صبا کند
آمد که با فروغ شبافروز روی خویش
هر سو دری به خانهی خورشید وا کند
شب را به یُمن مقدم او صبح کرده است
هر کس چو ماه، در دل شبها دعا کند
امشب که باغ خاطرهات را به یک نسیم
غرق شکوفه، لعلِ لب مجتبی کند
چون آسمان عاطفه، باران اشک باش!
تا گلشنِ ضمیرِ تو را با صفا کند
چشم ستاره باش و به دامان شب ببار!
تا دردِ سینهسوزِ غمت را دوا کند
بیگانه با تبسّمی! این فصل را بخند!
تا باغ را به خنده لبت آشنا کند
گلواژهی نگاهِ تو در روح زردِ باغ
جشن بهارگونهشدن را به پا کند
#استاد_غلامرضا_شکوهی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
این گل که به جلوه چون عقيق یمنی است
عطرش علوی باشد و حُسنش، حسنی است
هم شکل نبی است، هم شبيه زهراست
این سوره گمان کنم که مکی - مدنی است!
#عباس_احمدی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
بر نامِ کریمِ آلِ طاها صلوات
یکبار نه ده بار نه ، صدها صلوات
غم رفت و فراق رفت و بی تابی رفت
آمد پسر ارشد زهرا ، صلوات
#مهدی_مقیمی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
حسن رسیده حُسن را به دلبران نشان دهد
کریم آمده به سفره ی فقیر نان دهد
فرشته می رسد که گاهواره را تکان دهد
نبی نشسته تا به گوش این پسر اذان دهد
بدون نام مرتضی اذان سرود باطلیست
اذان مصطفی فقط ترانه ی علی علیست
تو اولین امام زاده ای بزرگ زاده ای
تو بر فراز قله ی کرامت ایستاده ای
سر مسیر هر گدا خودت کنار جاده ای
حواله ی دل مرا به این و آن نداده ای
چه عزتی! چه نعمتی! بدون هیچ منتی
تو باب فیض و رحمتی، تو صاحب سخاوتی
به خود ندیده هیچ عابدی تعبد تورا
مسیر مکه عاشق است این تردد تورا
شب تولد تو خواستم فقط خود تورا
خدا گرفته میهمانی تولد تورا
به عهده ی خود خداست کل کار و بارها
و سی شبانه روز دعوتند روزه داره ها
به ناز در دل عجم نشستی ای شه عرب
کریم هستی و به نام تو می آید این لقب
به ما رسیده از شما بدون خواهش و طلب
به یک اشاره ات درخت خشک می دهد رطب
به خشک سالی دل کویر هم نگاه کن
من خراب را به یک اشاره رو به راه کن
تو نسل کوثری به کوری دو چشم ابتران
شدند و خاک پای تو چه سروران چه نوکران
نمانده با جمال تو دلی برای دلبران
چه قاسطین چه ناکسین چه مارقین چه دیگران
نمی شوند تا ابد حریف ضرب دست تو
گرفته زهر چشم ازاین قبیله ناز شصت تو
گرفته چشم مستت از شراب کسب و کار را
ز خواب خوب مستی اش پرانده هر خمار را
نگاه کردن تو کرده کار ذوالفقار را
زمین زد این نگاه کردنت شتر سوار را
تو بچه شیری و شتر سوار در مقابلت
شکست خورده از شکوه و شوکت شمایلت
به قول مسلمین حسن به قول عبریان شبر
به جز خدا نداشتی هراسی از بنی بشر
به مهر یا به قهر تو مثل شده است خیر و شر
عقب نرفته ای در اوج لحظه های پر خطر
قیام اگر نکرده ای چه آتشین نشسته ای
مدبرانه و برای حفظ دین نشسته ای
تو و حسین معنی حقیقی برادرید
تو و برادرت بزرگ خاندان حیدرید
امیدهای مرتضی عزیزهای مادرید
دلاورید و دلبرید و سرورید و صفدرید
به من که نوکر توام ثواب می دهد حسین
صدا که می زنم حسن جواب می دهد حسین
به زور دلبری نصیب دلبران نمی شود
لقب به سادگی نصیب این و آن نمی شود
به جز علی کسی امیر مؤمنان نمی شود
پس از علی به جز حسن امیرمان نمی شود
خلافت خدا فقط رسد به نسل مرتضی
معاویه کجا و دلبری چنان حسن کجا؟
قلندرانه یا حسن حسن کنیم و بعد از آن
لباس سبز نوکری به تن کنیم و بعد از آن
به شوق ترک خانه و وطن کنیم و بعد از آن
ایادی سقیفه را کفن کنیم و بعد از آن
علم به دست با شعار یا امیر مؤمنین
مدینه ای درست می کنیم و که بیا ببین
گسیل می کنیم قطره قطره های رود را
و غرق می کنیم نسل باطل ثمود را
به خاک می زنیم پادشاهی سعود را
و سر به نیست می کنیم دولت یهود را
تمام می کنیم کار ناتمام مانده را
به قدس می بریم بیرق به شام مانده را
#داوود_رحیمی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
کربلا با قدم یار عجب جایی شد
خبر آمد حرم ماه تماشایی شد
بی حرم بود حسن جان و شب میلادش
حرم حضرت عباس گل آرایی شد
#اسماعیل_شبرنگ
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
تو کریمی و کرامت همه زیبنده ی توست
و ردای کرم و جود برازنده ی توست
نیمه ی ماه خدا ماه رُخت جلوه نمود
ماه در نزد مه روی تو شرمنده ی توست
نور تو مظهر انوار الهی و جهان
روشن از آن رُخ نورانی و تابنده ی توست
بیت زهرا و علی گشته گلستان ولا
نوگلی خانه پُر از عطر فزاینده ی توست
نغمه ی یا حسن از عرش برین می آید
حضرت روح الامین نغمه سراینده ی توست
سرمه ی چشم ملک خاک کف پات حسن
روشنی بخش فلک گوهر رخشنده ی توست
خنده ات دل ببرد، جان بدهد شاه کرم
فاطمه محو تماشای تو و خنده ی توست
تو خودت کوثری و ساقی کوثر پدرت
جام مستان ولایت، پُر و آکنده ی توست
ز دمَت مُرده، نه، جان تازه کند صد چو مسیح
تو که هستی که مسیحا ز دمَت زنده ی توست
جدّت احمد، پدرت حیدر و مامت زهراست
بی سبب نیست که سلطان و گدا بنده ی توست
تو خدای کرم استی، به خدا دشمن تو
ز کرامات تو پیداست که شرمنده ی توست
فضل و جود و کرم و بخشش و احسان و عطا
نَمی از بحر کریمانه و بخشنده ی توست
و گدائیِ سر کوی حسن ما را بس
فخرِ ما سائلی دولت پاینده ی توست
#جواد_کریم_زاده
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
دوباره نور خداوند در چراغ افتاد
ز نور چهره ی او ماه در محاق افتاد
گذار باد بهاری به سمت باغ افتاد
دوباره نور علَی نور اتفاق افتاد
دوباره باز ثمر داده نسل ابراهیم
رسید شاه کریمی میان ماه کریم
چقدر مولد و مولود مثل هم هستند
کریم ها همه آیینه ی کرم هستند
چنان ملائکه مسکین این حرم هستند
که سائلان درش نیز محترم هستند
کریم، مورد تکریم و احترام همه ست
امامزاده اول خودش امام همه ست
به گوش خاتم پیغمبران رسیده خبر
تمام گشته در این خانواده قرص قمر
چقدر تشنه ی این لحظه بود پیغمبر
علی پدر شده و فاطمه شده مادر
تمام قرص قمر مشتَبَه شده این بار
که عشق، ماه شب پانزده شده این بار
حسن رسیده که بر خاک مرده جان بدهد
خدا عطوفت خود را به ما نشان بدهد
پیمبر آمده در گوش او اذان بدهد
فرشته آمده گهواره را تکان بدهد
برای بغض علی کاشفُ الغم آمده است
برای فاطمه همراز و همدم آمده است
کریم هست و کرم های بی حدش بسیار
نواده است و شباهت به احمدش بسیار
حدیثِ بخشش و لطفِ زبانزدش بسیار
سرای اهل کرم، رفت و آمدش بسیار
کریم هست و گدایان وقت و بی وقتش
درِ گشوده و مهمان وقت و بی وقتش
حسن شکفته که مردافکن جمل بشود
که دست بوسی او بهترین عمل بشود
که در وجود خداوند خویش حل بشود
و قاسمش یلِ احلی من العسل بشود
همان گُلی که فدای سر حسین شده
میان خیمه علی اکبر حسین شده
همان گلی که حسن دوست داشت بویش را
امانتی که عمو بوسه داده رویش را
و دست عمه ی او شانه کرده مویش را
تلاش کرده که راضی کند عمویش را
به کارزار رَوَد کار لشکری زار است
به وقتِ خویش، خودش چند تا علمدار است
کلاه خُود نه، عمامه ای به سر دارد
زره نیاز ندارد، که او جگر دارد
یلی که قدرت بازوی صد نفر دارد
دلاوریِ خودش را هم از پدر دارد
گرفته بیرق خضراءِ جبهه ی حق را
بریده با دو سه تا ضربه نسل ازرق را
حرامیان همه باید از او فرار کنند
نمی شود یلِ این دشت را مهار کنند
غزال را که شنیده چنین شکار کنند؟!
همه محاصره اش کرده، سنگسار کنند!
زره نداشتنش کار دست او داده
غزالِ اهل حرم روی خاک افتاده
شده ست یوسف و صد گرگ می درَد او را
به وقت چوب زدن، سنگ می خرد او را
عمو می آید و با گریه می برد او را
حسین سینه به سینه می آورد او را
می آورد که غبار از سرش بیفشاند
کنار نعش علی اکبرش بخواباند
#محسن_مرادنوری
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
پیچیده در این کوچهها عطر عبایت
همراه با نجوای زیبای دعایت
با نان و خرما می رسی، من هم يتيمم
اما نه خرما، مست دستان کريمم
ميزد به پايت بوسه لبهای مدينه
ای خوش به حال نيمه شبهای مدينه
در دست هايت يا کريمان لانه دارند
وقت قنوتت قدسيان پيمانه دارند
دیدم هوای چشم هایت کوثری بود
بر شانهات شال شکوه حیدری بود
عطرت، دل از من برده بود و مینوشتم
سرمست آقای جوانان بهشتم
ای آسمان ها، محو صحن خاکی تو
قلب زمین، غرق دل افلاکی تو
ميخانه ی خاکی غبارش هم شراب است
اِنعام صحن خاکي ات هم بی حساب است
این مثنوی تا یاد سردار جمل کرد
روح القدس گویی هوای یک غزل کرد
دیدم که عالم غرق ذکر «یا حسن» شد
نامت، دلم را مست نوری در ازل کرد
من در زمان آوارهی آن لحظه بودم
آن دم که دستان تو «قاسم» را بغل کرد
آن گونه او را خوش در آغوشت کشیدی
تا بی تو بودن مرگ را پیشش عسل کرد
دست کریمت یا کریمان را غذا داد
شاه و گدا را لطف تو ضرب المثل کرد
روح تو را از نور زهرا آفريدند
از اسم تو اسماء حسنا آفريدند
نامِ حسن، يعنی تمام حُسن دنيا
حالا من و دست کريم آل طاها
#قاسم_صرافان
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
بی واسطه باز است به روی همه؛ درها
باید بروم! هست در این خانه خبرها
مولود نجیبی که از اعجاز نگاهش
آورده دل سنگ چه یاقوت و گوهرها
گفتند به هم آسیه و حضرت مریم
ای کاش که قسمت شود این گونه پسرها
دستان تو در دست پدر لحظه ی افطار
مادر به تماشای تو بیدار سحرها
نذر تو خدا سفره ی ماه رمضان را
انداخته؛ مهمان شده خورشید و قمرها
در مدح تو گفتند: کریم إبن کریمی
در وصف تو؛ فرمانده ی شمشیر و سپرها
صُلحت چه قیامی شده ای مُصلح اول
تا حق نشود یک شبه منجر به ضررها
باید که پیمبر پسری داشته باشد
تا کور شود چشم همه تنگ نظرها!
#مرضیه_عاطفی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati