سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_سه_شنبه_97/12/21
#جلسه_91
#فصل_فی_النجاسة_بررسی_عصیر_عنبی _ _
@ostadahadi
یکی از دلائلی که دربارۀ نجاست عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین شده این است که در روایت اطلاق خمر بر عصیر عنبی شده است یکی از نام های عصیرعنبی پخته شده بُختُج است یعنی مِی پخته شده (البختج: العصير المطبوخ. و أصله بالفارسيّة: «مى پخته»، أي عصير مطبوخ.)
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِالْحَقِّ يَأْتِينِي بِالْبُخْتُجِ وَ يَقُولُ قَدْ طُبِخَ عَلَى الثُّلُثِ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ يَشْرَبُهُ عَلَى النِّصْفِ أَ فَأَشْرَبُهُ بِقَوْلِهِ وَ هُوَ يَشْرَبُهُ عَلَى النِّصْفِ فَقَالَ لَا تَشْرَبْهُ فَقُلْتُ فَرَجُلٌ مِنْ غَيْرِ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ مِمَّنْ لَا نَعْرِفُهُ يَشْرَبُهُ عَلَى الثُّلُثِ وَ لَا يَسْتَحِلُّهُ عَلَى النِّصْفِ يُخْبِرُنَا أَنَّ عِنْدَهُ بُخْتُجاً عَلَى الثُّلُثِ قَدْ ذَهَبَ ثُلُثَاهُ وَ بَقِيَ ثُلُثُهُ نَشْرَبُ مِنْهُ قَالَ نَعَمْ. (الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج6 ؛ ص421)
روایت هم موثقه است موثقه معاویه ابن عمار قال سالت ابا عبدالله ع عن الرجل من اهل المعرفة بالحق پرسیدم دربارۀ مردی که از اهل معرفت به حق بود یعنی شیعه علی ع بود یأتینی بالبختج می پخته شده را به من داد و یقول ادعا کرد قد طبخ علی الثلث دو ثلثش رفته و یک ثلث باقی مانده است وأنا اعرفه من اورا می شناسم که انه یشربه علی النصف می دانم عصیر عنبی را که نصفش از بین رفته باشد شرب می کند فقال خمرٌ لا تشربه فرمود این بختج خمر است واز ان ننوش قلت گفتم الرجل من غیراهل المعرف ممن لا نعرفه یشربه علی الثلث و لا یستحله النصف ....قد ذهب ثلثاه و بقی ثلثه یشرب منه؟ من گفتم حال اگر مردی مسلمان نیست ولی می دانیم که ایشان عصیر عنبی را برای فروش می گذارد و به ماهم می گوید که بختج است و من شک دارم که ایا ذهاب ثلثین شده یا نشده؟ امام فرمود: قال نعم می توانی بخوری اما انجایی که علم داری نمی توانی بخوری.
#تقریب_استدلال: امام صادق ع برعصیرعنبی پخته شده اطلاق خمرکرد دراینجا دوعقیده است:
1- برخی فقها مثل مهذب البارع معتقدند که نام حقیقی بختج خمراست.
2- برخی دیگرمعتقدند که نام تنزیلی بختج خمراست یعنی بختج حکم خمررا دارد و نازل منزلۀ خمراست. خمر شربش حرام است و نجس . ان اسم الخمر حقیقة فی عصیرالعنبی اجماعا اجماع براین است که واقعا عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین را خمر می نامند
فقها جوابهایی دادند که هرکدام از انها یک تحلیل زیبایی از حدیث شناسی است:
#اشکال_و_جواب_اول: روایت موثقۀ معاویة ابن عمار از نظرنقل متعارض است در کتاب کافی و وافی وسائل الشیعه خالی از کلمۀ خمراست ولی در کتاب تهذیب شیخ کلمۀ خمر را دارد ترجیح با کافی است چون کافی به نظرفقها و روات اضبط و اتقن از تهذیب است وقتی کافی مقدم شد دیگر این حدیث مفید استدلال بر نجاست عصیرعنبی نیست چون به عصیرخمرگفته نمی شود خمر نجس است ولی عصیرکه دیگر نجس نیست .
ان قلت برخی از فقها: روایت شیخ برروایت کلینی ترجیح دارد چون دراینجا دوران بین زیاده و نقیصه پیش امد برای تهذیب اصالة عدم زیاده جاری است چون شک دارم ایا نسخه نویس تهذیب کلمۀ خمر را زیاد کرده در نسخه اش یا نه اصل عدم زیاده جاری می کنم و اصل عدم نقیصه هم در طرف کافی جاری است شک می کنم که ایا کلینی گرفتارنقیصه شده و کلمه خمر را انداخته اصل این است که ایشان گرفتارنقیصه نشده است . ریشۀ هردو اصل، عدم غفلت است در دوران بین ایندوتا اصل عدم زیاده مقدم است چون معمولا وقتی که می نویسیم سِقط از قلم ایجاد می شود ولی زیاده و اضافه ایجاد نمی شود لذا اصل عدم زیاده مقدم است و تهذیب مقدم می شود و دیگر تعارض نقلین پیش نمی اید .
#جواب_استاد: این قاعده نزد ما مسلم نیست چون دلیل اعتبارندارد علاوه براینکه در برخی جاها اصل عدم نقیصه مقدم براصل عدم زیاده است ان جائی که سلسلۀ روات بیشترباشند و ناقلین زیاد باشند احتمال سقط و افتادگی بسیار ضعیف است اتفاقا نقل کافی بیش از نقل شیخ است لذا نقل کافی مقدم است.
راه حل 2/ از حاج اقا رضا همدانی: درجلسۀ بعد
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_اصول_دو_شنبه_97/12/20
#جلسه_93
#برائت_
#بیانات_علما__
@ostadahadi
#محقق_اصفهانی راه درستی را پیمودند در اصول فقه بدنبال واسطه در تنجیز و تعذیر هستیم. لکن اشکال ما بر ایشان این است که چرا بحث از برائت را استطرادی وارد اصول کردید در حالیکه در حدیث رفع نسبت به مرفوع نظرات متفاوتی هست:
1- یک نظر این است که مرفوع، جعل عدم تکلیف (اباحه) است یعنی وقتی برای صبی تکلیف جعل نشده یعنی تمام کارهای که برای بزرگها قانونی است برای بچه هیچ قانونی نیست و قانونا برایش مباح است تمام کارها مثل اب خوردن است که برایش مباح است.
2- معنای دیگرحدیث رفع این است که مرفوع جمیع الاثاراست به معنای عدم تکلیف نیست بلکه به معنای رفع اثارتکالیف است اثرتکلیف، ثواب و عقاب است بچه اگر نمازبخواند ثواب نمی برد و اگرنماز را ترک کند عقاب ندارد.
3- یکی دیگراز معانی حدیث رفع این است که احتیاط بربچه و امثال ان برداشته شده است مرفوع، دراینجا وجوب احتیاط است براساس این دو معنای اخیر برائت باید وارد اصول شود و یک مسالۀ اصولیه شود چون رفع جمیع اثار یا رفع وجوب احتیاط به معنای این است که احکام شرعیه از واجبات و محرمات برکسانی که مصداق حدیث رفع اند منجزیت ندارد جلو منجزیت ادلۀ احتیاط را حدیث رفع می گیرد پس مجعول در احکام و تکالیف، وجوب عمل به این احکام و تکالیف است که حدیث رفع مجعول را برمی دارد یعنی این تکالیف و احکام بربرخی ها منجَزنیست و وجوب ندارد و ماهم در اصول می خواهیم واسطۀ درتنجیزوتعذیر را پیدا کنیم پس اصل برائت داخل در مسالۀ اصولی می شود.
اما #اشکالی که برتعریف مرحوم اخوند دربارۀ علم اصول فقه داریم این است که چرا ایشان درتعریف اصول فقه دو دسته از مسائل اصول را تقریرفرمودند:
1) یک دسته قواعد ممهده برای استنباط احکام شرعیه
2) دستۀ دوم ینتهی الیه المجتهد؟ یعنی مسائلی که واسطه در طریق استنباط حکم شرعی قرار نمی گیرد ولی مجتهد براثربی دلیلی ناچاراست که به برخی از قواعد فتوا دهد مثل استصحاب و برائت و...
#اشکال_استاد این است که قسمتی از احکام شرعیه ربطی به مجتهد ندارد بلکه مربوط به مقِلد است مثل مسالۀ دماء ثلاثه اگرخون حیض قطع شد ایا نزدیکی با زن قبل از غسل جایزاست یا نه؟ برخی استصحاب بقای حیض جاری کردند و فتوای به عدم جواز دادند این استصحاب را مجتهد جاری می کند و مقلدین عمل می کنند در حالی که استصحاب حرمت وطئ حائض از احکام مجتهد نیست لذا مصداق اوللتی یتنهی الیه المجتهد نخواهد شد چون منتهی الیه مجتهد استصحاب نبود یا مثل خمس و زکات وحدود و دیات که منتهی الیه عمل مجتهد نیست طبق تعریف شما باید این قواعد از بحث اصول خارج شود فقط مباحث اصول مربوط به مسائلی شود که یا مخصوص مجتهد است مثل تعرض خبرین یا مشترک بین مجتهد و مقلد است مثل استطاعت حج.
فقها اینجا دو دسته اند:
أ. یک دسته قائل به نیابت و وکالت اند یعنی مجتهد بنیابت از مقلد استصحاب را جاری میکند مثل استصحاب حرمت وطی حائض قبل از غسل.
ب. دوم که #مختار_استاد است اینکه نه وکالت و نه نیابت بلکه مجتهد در مقام فتوا بعنوان اینکه خودش یک دلیل معتبر و طریق معتبر برای بدست آوردن وظیفه عملیه است صرفا کار ایشان طریقیت است لذا خبر زراره درباره نماز جمعه کاشف از واقع است همچنین مقلِد باید مقلَدین و مراجع را بعنوان ی دلیل و طریق معتبر بشناسد در واقع از باب رجوع جاهل به عالم امضا به حجیت فتوا شد .
چرا فتوا حجت است چون آیه «فاسئلوا اهل الذکر إن کنتم لا تعلمون» امضای سیره عقلا ست بر رجوع جاهل به عالم. لذا ما اشکال بر مرحوم آخوند را وارد میدانیم، اما تعریف اصول طبق نظر استاد « الحجة علی الفقه» است و مسائل اصولی آن چیزی است که الحجة علی الفقه است.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_اصول_سه_شنبه_97/12/21
#جلسه_94
#برائت_
#بیانات_علما__
@ostadahadi
یکی از اموری که باید بحث شود اقسام شبهه است شبهات اقسامی دارد حکمیه و موضوعیه .
شبهه موضوعیه: منشأ شک اشتباه امورخارجی است رفع شبهه هم به رفع اشتباه امورخارجی است شارع نه در اصل شبهه و نه در رفع شبهه نقشی ندارد
شبهه حکمیه: شبهه ای است که هم در پیدایش و هم در رفع شبهه نقش اصلی را شراع دارد لذا شبهه حکمیه 4قسم می شود اما شبهه موضوعیه اقسامی ندارد.
تارة منشأ شبهه فقدان نص است و اخری منشأ شبهه اجمال نص است اجمال نص یا بخاطراجمال عقدالوضع است یعنی موضوع دلیل مجمل است که او را شبهه مفهومیه می نامند و اخری اجمال دلیل به اعتبار عقدالحمل است یعنی محمول دلیل مجمل است که اورا شبهه حکمیه می نامند مثلا درمفهوم غروب شک داریم که ایا غروب به استتار قرص محقق می شود یا به زوال حمرۀ مغربیه دراینجا عامل اصلی شک عقدالوضع است لذا شبهه مفهومیه است حال اگر مجتهد به نصی برخورد کرد مثلا دربارۀ رؤیت هلال روایتی وارد شد که هنگام رؤیت هلال دعا کنید مجتهدشک می کند که آیا دلالت بروجوب دعا دارد یا دلالت براستحباب دارد؟ اینجا شبهه حکمیه است و شک هم به اعتبار عقدالحمل است .پس منشا شک 1 یا به فقدان نص است یا 2منشا شک اجمال نص است و 3 جمال نص یا به عقدالوضع است یا به عقدالحمل
4شبهه در اثرتعارض نص است : درجایی که دوروایت متعارض شدند یا احدهما مرجحی دارد که مقدم می شود و یا مرجحی ندارد دراینجا دوقول است برخی قائل به تخییروبرخی هم قائل به تساقط هستند درصورت تساقطاگرعام یا اطلاق ایه ای بود به ان مراجعه می شود و اگر نبود نوبت به اصول عملیه می رسد از این جهت تعارض نصین یکی از اقسام مباحث اصول عملیه شد پس مناط وملاک شبهه متفاوت شد یا دراثراجمال نص است و یا دراثرفقدان نص است و یا در اثرتعارض نصین است. محمول هم متفاوت است یا وجوب یا حرمت و یا وجوب غیری و وجوب نفسی و یا حرمت غیری و حرمت نفسی است.
احتیاط یا برائت
یکی دیگراز مسائلی که باید بحث کنیم این است که اصل اولی در شبهات چیست؟ ایا اصل براحتیاط است یا بر برائت؟2قول است
اخباری ها: اصل براحتیاط است اصولیین: اصل بر برائت است برخی از اصولیین موافق با اخباری ها شدند و گفتند قبل از فحص اصالة الاحتیاط جاری می کنیم و بعدالفحص ایا اصل احتیاط باقی است یا نه مادامی که دلیل برخلاف ان نیامده اصل احتیاط باقی است
مرحوم نائینی در فوائدج3 ص 330 دارد الامرالسابع می گوید مناط احتیاط در شبهۀ قبل الفحص دو چیزبود یکی علم اجمالی به ثبوت تکالیف الزامی در شرع مقدس یعنی من چرا احتیاط می کنم؟ بخاطراینکه علم اجمالی دارم به وجود تکالیف الزامی در شریعت از قبیل وجوب و حرمت لذا ملاک من بخاطروجود همین علم است و بعد الفحص و الیاس عن الدلیل دیگر علم اجمالی و ان مناط دیگر باقی نیست چون آن علم اجمالی منحل شد و از دست رفت لذا نباید حکم به احتیاط کنید و باید حکم به برائت کنید
ملاک2/ وظیفۀ ما عبودیت است وظیفۀ عبودیت ایجاب می کرد که ما وقتی در تکلیفی شک می کنیم احتیاط جاری کنیم ولی بعدالفحص و نیافتن دلیل نیازی به احتیاط نیست چون سالبۀ به انتفاع موضوع است موضوع ما عبودیت بود و عبودیت مال قبل الفحص بود اما بعد الفحص چنین وظیفه ای نیست لذا می گوید به نظرما اصل احتیاط مرجَعی ندارد
اشکال اقای وحید: ایشان نقدی دارد و می گوید ملاک احتیاط قبل از فحص احتمال عقاب بود بعدالفحص هم احتمال عقاب باقی است مادامی که دلیل نیاید پس حق با اخباری است وباید احتیاط کرد
اشکال : موضوع احتمال عقاب قبل الفحص یا علم اجمالی بود یا وظیفۀ عبودیت. بعدالفحص و یاس عن الدلیل سالبه به انتفای موضوع شد یعنی نه علم اجمالی باقی است و نه وظیفۀ عبودیت وقتی موضوع منتفی شد چگونه محمول یعنی احتمال عقاب باقی است؟ معنا ندارد با از بین رفتن علم اجمالی و وظیفه عبودیت بازهم عقاب باقی باشد.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
خارج اصول...برائت جلسه94.mp3
7.12M
خارج اصول جلسه94...سه شنبه 21 اسفند
خارج فقه نجاست...مسکر جلسه91.mp3
6.83M
خارج فقه جلسه91...سه شنبه21 اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌺ثواب بیست و چهار روز روزه ماه رجب🌺
پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلم فرمودند
هر كه بيست و چهار روز از ماه رجب را روزه بدارد، فرشته مرگ با چهرهاى جوان و با جامه ديباى سبز رنگى بر تن و بر اسبى از اسبان بهشت سوار و به دستش حريرى آكنده از مشك ناب و بر ديگر دستش جام زرّينى لبريز از شراب بهشتى بر او فرود آيد و او را هنگام جانسپارى از آن شراب نوشاند و دشوارىهاى مرگ را بر او آسان كند و پس آنگاه جانش را در آن حرير نهد كه بويى از آن آكند كه به مشام اهل آسمانهاى هفتگانه برسد و در گورش سيراب ماند و از گورش سيراب برآيد تا آنگاه كه به حوض پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله در آيد به آن حضرت عرض شد اى پيامبر خدا! اگر كسى به سبب ناتوانى يا بيمارى و يا زنى به آن سبب كه پاك نباشد، از روزه ماه رجب باز ماند چه كند تا به آنچه كه بازگو نمودى دست يابد؟ آن حضرت صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: براى هر روز قرص نانى صدقه بدهد. سوگند به آن كس كه جانم به دست اوست، به راستى كه اگر هر روز اين صدقه را پرداخت كند، به آنچه كه باز گفتم و فزونتر از آن دست يابد و بىگمان، اگر همه آفريدگان از آسمانيان و زمينيان گرد هم آيند تا پاداش اين كار را اندازه گيرند، به يك دهم از فضيلتها و درجههايى كه در بهشت از آن ايشان مىگردد نمىرسند. عرض شد: اى پيامبر خدا، اگر كسى توان پرداخت اين صدقه را نداشت چه كند تا به آنچه كه بازگو نمودى دست يابد؟ آن حضرت صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: با اين ذكر در هر روز صد بار خدا را تسبيح گويد تا سى روز به پايان رسد: «سبحان الإله الجليل، سبحان من لا ينبغي التّسبيح الّا له، سبحان الاعزّ الاكرم، سبحان من لبس العزّ و هو له اهل».
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_اصول_چهار_شنبه_97/12/22
#جلسه_95
#برائت_
#بیانات_علما__
@ostadahadi
بحث ما پیرامون ادلۀ برائت است. از ایات قران ایه شریفۀ«وما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» دلیل براصل برائت گرفته شده است
#تقریب_استدلال:
بر اساس یک قاعده مسلم است وآن قاعده مسلم این است که اگر حکمی بر عنوانی قرار بگیرد آن عنوان موضوعیت پیدا می کند.دراینجا نفی حکم عذاب است. عنوان بعثت پیامبراکرم ص است پس برای نفی عذاب آنچه علیت و موضوعیت دارد بعثت پیامبراست لذا میگویند ثبوت و عدم ثبوت عقاب برمدار بعثت و عدم بعثت قرارگرفته است . دراینجا باید از این قانون دست برداشت و موضوعیت بعثت را کنارگذاشت چون تناسب حکم و موضوع ایجاب می کند که ما بعثت پیامبررا برای نفی عذاب موضوعیت ندانیم چون بعثت پیامبربدون بیان احکام شرعیه موضوعیت برای نفی عذاب ندارد آنچه برای نفی عذاب لازم است بیان رسول خداست نه بعثت رسولخدا لذا بخاطرتناسب حکم و موضوع گفته شد که استحقاق عذاب برمداربعثت پیامبرنیست بلکه برمداربیان رسول خداست
دراین فرض مدلول ایه این است که ما عذاب کننده نیستیم تا بیان را برای مردم تمام کنیم ماکنا معذبین حتی نتبین معنای ایه شد . پس صرف نبعث رسولا نیست بلکه حتی نتبین در معنای ایه است. یکی از مصادیق این ایه شبهه حکمیه بعدالفحص است اگرفحص کردیم و دلیل نیافتیم بلابیان شد وقتی بلابیان بود نفی استحقاق عذاب دراین مورد صادق است پس اصل برائت مصداق ایه شد چون اصل برائت بعدالفحص وعدم بیان جاری است و ایه هم نفی استحقاق عذاب برعدم بیان می کند لذا آیۀ شریفه بهترین دلیل برای اثبات برائت شد
اشکال مهمی که بردلالت ایه گرفته اند این است که آیۀ شریفه مربوط به نفی فعلیت عذاب است ولی اصل برائت مربوط به نفی استحقاق عذاب است لذا آیه نمی تواند دلیل براثبات برائت باشد
#وجه_اشکال این است که نفی فعلیت عذاب شامل نفی استحقاق عذاب هم می شود اما نفی استحقاق عذاب شامل نفی فعلیت عذاب نمی شود مثلا دریک موردی خداوند عفوکرد دراینجا عذاب فعلی برداشته شد یا درموردی ائمه عهم شفاعت کردند دراینجا عذاب فعلی برداشته شد غرض اصولی این است که ایه برای نفی استحقاق عذاب بیابد ولی مفسرایه را برای نفی عذاب فعلی می گیرد که با نفی استحقاق هم جمع می شود تقریبا یک بینونت با هم دارند.
مرحوم #شیخ_انصاری در رسائل جواب داد: استدلال به آیه برای اثبات اصل برائت ازروی جدل است یعنی خصم ما بین نفی تعذیب و نفی استحقاق ملازمه می بیند درحالی که درواقع ملازمه نیست لذا جدل در جائی است که مستدِل به این آیه برای اسکات خصم اسفاده می کند نام جدل را برهان اسکاتی می نامند لذا جدلا استدلال به ایه تمام است
#مرحوم_آخوند در شرح رسائل درکتاب الفوائد ص 188می نویسد که برهان جدلی دراینجا فایده ای ندارد بلکه دراینجا باید بین نفی استحقاق عذاب و نفی عذاب فعلی ملازمه را ثابت کند مادامی که ملازمه را ثابت نکند استدلال به این آیه تمام نیست لذا برهان جدلی دراینجا نمی خواهیم ما به دنبال برهان قطعی هستیم و قطعا بگوئیم که ایه در صدد نفی فعلیت عذاب است و ملازمه دارد با نفی استحقاق عذاب و غرض اصولی تأمین شد چون غرض اصولی نفی استحقاق عذاب است.
مرحوم #محقق_اصفهانی در نهایة الدرایه ملازمه را اثبات کرد و گفته بین نفی فعلیت عذاب و نفی استحقاق عذاب ملازمه است. ایشان 2مقدمه می گوید
#مقدمه1/ در علل مرکبه، وجود معلول متوقف بر وجود تمامی اجزا و شرائط علت است ولی عدمش به نبود یکی از اجزای علت است مثلا علت احراق مرکب از وجود شرط و مقتضی و عدم المانع است شرط، وجود آتش است و مقتضی پارچه یا چوب بودن است نه سنگ بودن و عدم مانع هم این است که مرطوب نباشد پس اگر بخواهد این شیئ بسوزد باید هرسه مورد باشد اما انتفاء احراق به انتفاء بعضی از اجزای علت است اگر یکی هم نباشد مثلا اتش و پارچه باشد لکن اگرپارچه خیس باشد احراقی صورت نمی گیرد پس انتفاء احراق به عدم وجود یکی هست
#مقدمه2/ رابطۀ استحقاق عذاب با عمل، چه رابطه ای است؟ 3مبنا هست
1- علمای علم کلام و فلسفه: عذاب از لوازم ذاتی عمل است. نسبت بین ثواب و عذاب با عمل، نسبت بین بذر به ثمره است از لوازم ذاتی بذراین است که اگربذررا در زمین بکارید و به موقع نگهداری شود ثمرمی دهد ولی اگر نگهداری نشود ثمری نمی دهد. عمل ما هم مثل بذراست که اگر عمل سیئه باشد عذاب تولید می کند و اگر حسنه باشد ثواب تولید می کند. ثواب و عقاب را از لوازم تکوینی عمل می دانند(این بحث برای اثبات برزخ و معاد مفید است. چطور در برزخ عذاب می شود در حالی که الان خاک شده و چیزی از او نمانده؟ گفته می شود جسدش خاک شد ولی عملش که نابود نشد. پس عذاب مال عملش می باشد. )
2- فقها و اصولیین و فلاسفه غرب: ثواب و عقاب ارتباط تکوینی با عمل ندارد بلکه قرارداد عقلائی است عقلا برای حفظ نظام براعمال سیئه مؤاخذه و براعمال حسنه ثواب می دهند و شارع کار عقلا را امضا کرد پس ثواب و عقاب از مجعولات عقلائی است
3- فقهای دیگرمثل اقای جوادی و نجفیون و ...: ثواب و عقاب از مجعولات شرعیه است خداوند دستور به خوف و رجا داده ادعوا ربکم خوفا و طمعا . رجا دامنۀ ثواب است و عقاب دامنۀ خوف است لذا انبای را فرستاد تا وعد و وعید بدهند و مردم بین خوف و رجا زندگی کنند.
ایشان برهر3مبنا ملازمه را اثبات می کند. بیان اثبات ملازمه در جلسۀ بعد ان شاء الله.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴