🐪🐫 اسرای کربلا چه روزی از کربلا به سمت شام حرکت کردند؟
📚 طبق نقل کتابهای تاریخی و مقاتل، کاروان اسراء کربلا در روز یازدهم محرم از کربلا حرکت کرده و در روز دوازدهم به کوفه وارد شدند و در روز نوزدهم محرم از کوفه به سوی شام حرکت کردند و در روز اول صفر به شام وارد شدند.
🖥 منبع: پایگاه عرفان
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
📉 هزینه ویزای #اربعین ۱۰۷ هزار تومان کاهش یافت.
🏦 رئیس کل بانک مرکزی طی نامهاي به رئیس جمهور با اشاره به اهمیت حماسه اربعین و حضور میلیونی اقشار مختلف مردم، پیشنهاد داد در محاسبه نرخ ارز زوار اربعین ۳۵ درصد تخفیف اعمال شود.
▪رئیس جمهور نیز با تاکید بر اهمیت این سفر با پیشنهاد رئیس کل بانک مرکزی موافقت کرد.
▪بر این اساس هزینه ویزای زوار اربعین حدود ۱۰۷ هزار تومان کاهش پیدا میکند.
🖥 خبر آنلاین.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
4_6028320632427512456.mp3
1.38M
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
💚 اعتماد به خدا
🎙حجت الاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
📡 #نشر_حداکثری
🌙 دعای هر روز #ماه_صفر
🔅اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند.
🌐 @partoweshraq
#ادعیه_و_اذکار
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و شصت و چهارم
💞 چقدر آغوشش بوی مادرم را میداد و حرارت نفسهایش چقدر دلِ تنگ و بیقرارم را گرم میکرد که بیپروا گریه میکردم.
🏻همچنان که سرم را به قفسه سینهاش گذاشته و کودکانه گریه میکردم، گرمای نوازش دستش را پشت کمر و شانهام احساس میکردم و صدای مهربانش را زیر گوشم میشنیدم:
👤قربونت برم! گریه کن عزیزم! گریه کن آروم شی!
💓 و باز از همه دردهای دلم خبر نداشت که در این مدت چقدر مصیبت کشیده و چقدر نیش و کنایه شنیدهام و من دیگر به حال خودم نبودم که از اعماق قلب غمدیدهام گریه میکردم تا بلاخره قدری قرار گرفتم، ولی قلب او همچون مادری مهربان برایم میتپید که پیش از صرف شام، برایم شربت قند و گلاب آورد تا حالم را جا بیاورد.
🍽 سرِ سفره، کنارم نشسته بود و میدید از شدت حالت تهوع نمیتوانم چیزی بخورم و با چه محبتی کمکم میکرد تا به هوای ترشی و شربت آب لیمو، دهانم را به غذا خوردن باز کند.
🏻میدیدم نگاه دریایی مجید به ساحل آرامش رسیده و خیالش قدری راحت شده است که الههاش را به دست بانویی مهربان سپرده بود تا در عوض اینهمه مدت بیکسی، برایم از صمیم قلب مادری کند.
👁 میدیدم در صورت زرد و رنگ پریدهاش، دیگر نشانی از نگرانی نمانده که به لطف خدا برای همسرش سرپناهی پیدا کرده بود تا به جای در به دری و آوارگی، در آرامشی بهشتی به ناز نشسته و در کنار خانوادهای مهربان، غذایی دلچسب و گوارا نوش جان کنیم.
🍽 پس از صرف شام، اجازه ندادند من و مجید از جایمان تکانی بخوریم و حاج خانم و دخترش، سفره را جمع کردند.
👳🏻 حاج آقا با مجید گرم صحبت شده و تعجب میکردم که اصلاً به زندگی خصوصی ما کاری ندارد و حتی یک کلمه از سرگذشت من و مجید نمیپرسد.
🏣 همه زندگیشان را در اختیار ما گذاشته و حتی نمیخواستند بدانند چه بر سرِ ما آمده که گویی خود را مسئول میزبانی از میهمانان امام کاظم (علیه السلام) میدانستند و دیگر کاری به بقیه ماجرا نداشتند.
🏻هر چند هنوز هم درک این پیوند پیچیده با شخصی که قرنها پیش از دنیا رفته و امروز هم کیلومترها با ما فاصله دارد، برایم سخت و باورنکردنی بود، ولی باید میپذیرفتم امشب اراده پروردگارم بر آن قرار گرفته تا به احترام فرزند بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله) پاسخ استغاثه ما را بدهد، گرچه در مصیبت مادرم چنین نشد و توسلهای عاجزانهام به همه پیشوایان تشیع بیپاسخ ماند تا مادرم از دستم برود و من به چنین گرداب بلایی بیفتم.
🏻🏻 حاج خانم کارش در آشپزخانه تمام شد و خواست کنارم بنشیند که دید دیگر رمقی برایم نمانده و از شدت خستگی، چشمان من و مجید به خماری میرود که رو به شوهرش کرد:
👤 آسید احمد! بچهها خستهان، ای کاش جاشون رو بندازیم استراحت کنن... که پیش از حاج آقا، مجید به سختی از جایش بلند شد و میخواست درد دست و پهلویش را پنهان کند که با شیرینزبانی پاسخ داد:
🏻من خودم پهن میکنم! تو رو خدا بیشتر از این شرمندهمون نکنین!
👣 ولی او هم رنگ و رویی بهتر از من نداشت که حاج آقا از جایش بلند شد و با محبتی خالصانه جواب مجید را داد:
👳🏻 شما داری ما رو شرمنده میکنی پسرم! شما مهمون مایی! تا چند لحظه پیش خانمت بشینی، جاتون رو پهن میکنم...
👌و دیگر هر چه من و مجید اصرار و ابراز خجالت کردیم، سودی نبخشید و به همراه همسرش برای آماده کردن بساط استراحت به یکی از اتاقها رفتند.
🏻مجید از همان سمت اتاق هال نگاهم کرد و هنوز نگران حالم بود که با صدایی آهسته پرسید:
❓خوبی الهه جان؟
🏻و من مدتها بود به این خوبی نبودم که با لبخندی شیرین پاسخ دادم:
- خیلی خوبم! خیلی خوب!
💓 و چقدر دلش برای خندههایم تنگ شده بود که به شکرانه این حال خوشم، چشمانش از شادی درخشید و زیر لب زمزمه کرد:
👁 خدا رو شکر!
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 سـیـره شـہـداء
🎁 پاداش گمنامی
🎪 روزی که برای پذیرش خادمی اومده بود، ما شرایطی رو برای خادمی بیان کردیم. محسن همه اونها رو دارا بود.
🌷در اونجا محسن دو درخواست داشت:
🔅اول گفت: «حاجی منو پشت هیئت بذارید که توی دید نباشم!»
🔅مورد دوم این بود:هر چی کار سخته، بدید به من!
🎪 محسن نمیخواست بین ۸۰۰ نفر در هیئت دیده بشه، خدا هم گفت: حالا که نمیخوای دیده بشی، من به کل عالم نشونت میدم.
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان
⚠ شیطان در دنیا تسلطی به انسان ندارد و در قیامت میگوید:
🔥من فقط با زبانم شما را به بدی دعوت کردم و شما هم قبول کردید. پس خودتان را...
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🌌 #زائر_هر_شب_ارباب
💚 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
👳🏻 ابوالحسن فارسی می گوید:
🕌 من زیاد به زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) می رفتم، امّا مالم کم شد و جسمم ضعیف گشت و لذا زیارت #امام_حسین (علیه السلام) را ترک کردم!
🌌 در خواب #رسول_خدا (صلی الله علیه و آله) را به همراه حسنین (علیهماالسلام) دیدم.
👣 از کنار آنها عبور می کردم که امام حسین (علیه السلام) عرض کرد:
🌹ای رسول خدا؛ این مرد زیاد به زیارت من می آمد، امّا دیگر نمی آید.
🌺 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: آیا تو زیارت حسین (علیه السلام) را رها کرده ای؟
👳🏻 عرض کردم: هرگز من مولای خویش را رها نمی کنم، ولیکن ضعیف و پیر شده و مالم نیز کم شده است و لذا زیارت نمی روم.
🌺 آنگاه حضرت فرمودند:
🌌 هر شب بر بام خانه ات برو و با انگشت اشاره به سوی قبر حسین بن علی (علیه السلام) اشاره کن و بگو:
🔅«السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا صَاحِبَ الدَّمْعَةِ السَّاكِبَةِ، السَّلَامُ عَلَيْکَ يَا صَاحِبَ الْمُصِيبَةِ الرَّاتِبَةِ، لَقَدْ أَصْبَحَ كِتَابُ اللَّهِ فِيکَ مَهْجُوراً وَ رَسُولُ اللَّهِ فِيکَ مَحْزُوناً وَ عَلَيْکَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
🔅السَّلَامُ عَلَى أَنْصَارِاللَّهِ وَ خُلَفَائِهِ، السَّلَامُ عَلَى أُمَنَاءِاللَّهِ وَ أَحِبَّائِهِ، السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَاءِ نَبِیِّ اللَّهِ وَ ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِه وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه».
🌺 پس آن هر چه می خواهی درخواست کن، همانا زیارت تو از نزدیک و دور قبول می شود.
📚 بحارالأنوار، ج ۹۸، ص ۳۷۵.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#روایت
#تکیه
#پندها
#ادعیه_و_اذکار
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
👣 #منم_اربعین_کربلام
💔 عمری است که دلتنگ توأم میآیم
🌹 مولا! به غریبیات قسم میآیم
🌹 از صحن نجف دوباره انشاءالله
💔 با پای پیاده تا حرم میآیم
🌐 @partoweshraq
#شعر
#اربعین
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
👣 فضیلت زیارت #امام_حسین(ع) در #شب_جمعه
🎙حجتالاسلام #عالی
🌐 @partoweshraq
4_5897865403152991241.mp3
4.21M
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
👣 فضیلت زیارت #امام_حسین(ع) در #شب_جمعه
🎙حجتالاسلام #عالی
🌐 @partoweshraq
🌹 #سواد_زندگی
📜ده فرمان زندگی
✔ ﯾﮏ: ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻧﺒﺎﺵ.
✔ ﺩﻭ: ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ معطل ﻧﺒﺎﺵ.
✔ ﺳﻪ: ﺳﺮ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻟﺞ ﺑﺎﺯ ﻧﺒﺎﺵ.
✔ ﭼﻬﺎﺭ: ﺻﺮﯾﺢ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﮔﺴﺘﺎﺥ ﻧﺒﺎﺵ.
✔ ﭘﻨﺞ: ﺑﮕﻮ ﺁﺭﻩ ﻧﮕﻮ ﺣﺘﻤﺎً.
✔ ﺷﺶ: ﺑﮕﻮ ﻧﻪ ﻧﮕﻮ ﻫﺮﮔﺰ.
✔ ﻫﻔﺖ: ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺒﺎﺵ.
✔ ﻫﺸﺖ: ﺷﺘﺎﺏ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺯﺩﻩ ﻋﻤﻞ ﻧﮑﻦ.
✔ ﻧﻪ: ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﺕ می مونم ﻧﮕﻮ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿ ﻤﯿﺮﻡ.
✔ ﺩﻩ: ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ...
🌀 ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ:
⛔ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯽ،
💞 ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ کنی...
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
👑 ولیعهدی که آزادی را به زنان عربستان هدیه داد!
❓ #موسسه_تامسون_رویترز در این باره چه نظری دارد؟
🌐 @partoweshraq
#بصيرٺ_و_روشنگرے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
📡 #امام_حسین(ع) را به جهانیان معرفی کنید.
🎙استاد #رائفی_پور
🌐 @partoweshraq
#بصيرٺ_و_روشنگرے
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ
🌌 عنایتِ شبانه!
👳🏻 مردی صالح از اهل دهقانان (از توابع اصفهان) گفت:
🕌 «یک روز به امامزاده قیس مشرف شدم و خیال داشتم به همگین (از توابع سمیرم و اطراف شهرضای اصفهان) بروم.
🌌 هوا سرد بود. تاریکی شب مرا گرفت و راه را گم کردم.
👳🏻 با خود گفتم:
❄ امشب از سرما هلاک می شوم و یا آن که گرگ مرا می درد!!
✋🏻 بیچاره شدم و همانجا به امام زمان علیه السلام متوسل گشته و زاری نمودم.
🌠 ناگاه هوا روشن شد و مثل این که کسی دستم را گرفت.
👣 طولی نکشید که به سرعت، سه فرسخ را طی و خود را در قبرستان همگین دیدم و باز هوا تاریک شد».
📚 منبع: کتابهای شیفتگان حضرت مهدی ( عج ) و برکات حضرت ولی عصر (عج)
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#تشرفات
#کرامات
#داستان_کوتاه
#پندها
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سئوال: یکی از کانال های ضد دین شبهه کرده است که چرا بنی هاشم دختران خود را به دشمنانشان تزویج می کردند، تزویج ام کلثوم دختر حضرت زینب(س) و عبدالله جعفر به مروان یا حجاج و... این تناقض نیست؟!
✅ پاسخ:
🔥 بنى اميّه افراد منفور و آلوده اى بودند كه مى خواستند از طريق انتساب به بنى هاشم در ميان مردم كسب آبرويى كنند و پايه هاى قدرت شيطانى خود را از اين طريق تقويت نمايند؛ يك نمونه آن جريان خواستگارى امّ كلثوم دختر عبداللَّه بن جعفر بود.
⚜ مرحوم ابن شهر آشوب نقل می کند:
🔅«معاويه در نامه اى به مروان (كارگزارش در حجاز) به او فرمان داد كه امّ كلثوم دختر عبداللّه بن جعفر را براى پسرش يزيد، خواستگارى كند. او نزد عبد اللّه بن جعفر آمد و اين را به او خبر داد. عبد اللّه گفت: كار او با من نيست و تنها به دست سَرور ما حسين، دايى اوست. به حسين (عليه السلام) خبر دادند. فرمود: «از خداى متعال، خير مى خواهم. خدايا! آن كس را كه از خاندان محمّد مى پسندى، نصيب اين دختر كن». هنگامى كه مردم در مسجد پيامبر گرد آمدند، مروان پيش آمد و نزديك حسين (عليه السلام) نشست و در حالى كه گروهى از بزرگان هم نزد حسين عليه السلام بودند، گفت: اميرمؤمنان (معاويه)، مرا به اين فرمان داده تا مَهر او (امّ كلثوم) را هر آنچه پدرش مى گويد، قرار دهم، هر اندازه كه باشد. اين ازدواج، مايه آشتى ميان اين دو عشيره و اداى بدهىِ پدر اوست...
⚜ حسين (عليه السلام) فرمود:
🔅«ستايش، خدايى كه ما را براى خودش انتخاب كرد... امّا در باره «آشتى ميان دو عشيره»، ما قومى هستيم كه به خاطر خدا با شما دشمنى داريم و به خاطر دنيا با شما سازش نمى كنيم. به جانم سوگند، خويشى نَسَبى ما، در مانده است، تا چه رسد به خويشىِ سببى! و گفته ات كه: «شگفت از طلب كردن مهريّه از يزيد»، بهتر از يزيد و بهتر از پدر يزيد و بهتر از جدّ يزيد، مهر داده اند. و سخنت كه: «يزيد، همتاى كسى است كه همتايى ندارد»، پس هر كس پيشتر، همتاى او بوده است، امروز هم همتاى اوست و فرمانروايى (ولايتعهدى) چيزى بر او نيفزوده است...
⚜ حسين (عليه السلام) پس از سخنانى فرمود:
🔅«همه گواه باشيد كه من امّ كلثوم، دختر عبداللّه بن جعفر را به همسرى پسر عمويش قاسم بن محمّد بن جعفر، در آوردم و مهرش را چهارصد و هشتاد درهم قرار دادم و مزرعه ام در مدينه يا زمينم در وادى عقيق را هديه ازدواجش كردم. غلّه ساليانه آن، هشت هزار دينار است و آنان را بى نياز مى كند، إن شاء اللّه». رنگ صورت مروان برگشت و گفت: اى بنى هاشم! آيا خيانت مى كنيد؟ جز دشمنى را نمى پذيريد...»
📚 مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴ ص ۳۸ - بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۰۷.
🔅اين سخنان تيرى بود كه بر قلب ناپاك يزيد خصوصاً، و بنى اميّه عموماً، نشست و نقشه اى را كه براى فريب مردم، از طريق نزديكى به بنى هاشم، كشيده بودند نقش بر آب كرد.
🔅اما گاهی دشمنان بنی هاشم به قدری عرصه را بر روی آنان تنگ می کردند تا با وصلت به بنی هاشم بر کارهای نامشروع خود پوششی بگذارند، که بنی هاشم را مجبور به ازدواج می کردند، و آنان نیز چاره ای جز تن دادن به این ازدواج ها نداشتند، به خاطر همین است که در مجامع روایی ما بابی بنا شده است تحت عنوان؛ «جواز ازدواج با ناصب و معاند در صورت ضرورت و تقیه».
📚 وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۵۶۱، باب ۱۲.
⚜ محمّد بن على حلبى می گوید:
🔅مردى از طرفداران مروانيان، هزار دينار به من امانت سپرد و ناپديد شد. من مانده بودم كه با آن دينارها چه كنم. خدمت امام صادق (عليه السلام) رفتم و داستان را براى ايشان تعريف كردم و گفتم:
شما به اينها سزاوارتريد.
⚜فرمود: «نه، پدرم (عليه السلام) مى فرمود: ما با آنها همانند زمان صلح و آتش بس هستيم. امانتهايشان را پس مى دهيم، گمشده شان را بر مى گردانيم، له و عليه آنها شهادت مى دهيم، «مناکحه با آنان نیز جایز است» زيرا اگر چند دستگى پيش آيد، هيچ كس نمى تواند دوام آورد».
📚 الفقیه، ج ۳، ص ۴۷۲ - التهذیب، ج ۶، ص ۳۵۰.
👌بنابراین اگر نقل تاریخی در مورد ازدواج بنی هاشم با برخی ناصبیان و معاندان مشاهده می شود و به چرایی آن اشاره نشده است، این ازدواج ها همه بر پایه ضرورت و تقیه و کاستن از فشارها بوده است، البته در مواردی بنی هاشم تن به خواسته ازدواج آنان نمی دادند مانند جریانی که از کتاب مناقب نقل کردیم، اما با توجه به مظلومیت و عدم قدرت بنی هاشم در برابر حکام ظالم و معاندان، در مواردی آنان چاره ای جز تن دادن به این نوع ازدواج ها نداشتند.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq