eitaa logo
پرتو اشراق
786 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
14.4هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
پرتو اشراق
💠❓📚 ✍💠 ❓سئوال: ماجرای اقرار به امامت (ع) چه بود؟ ❓مگر امامت امام سجاد(ع) را قبول نداشت؟ ✅ پاسخ: ⚜ شیخ بزرگوار کلینی و دیگران از علمای شیعه از امام باقر (علیه السلام) نقل می کنند: 🔅«پس از کشته شدن امام حسين محمد حنفيه از امام علي بن الحسين خواست تا در خلوت با او صحبت کند، آنگاه که به خدمت امام رسيد عرض کرد: 🔅فرزند برادرم، مي‌داني که پيامبر خدا وصيت و امامت را بعد از خود به اميرمؤمنان داد و سپس به امام حسن و بعد از او به امام حسين واگذار کرد و پدر شما به شهادت رسيد، و براي جانشينی بعد از خودش وصيتي نکرد و مي‌داني که من، عموي شما و با پدرت با يک ريشه‌ام و زاده علي مي‌باشم. 🔅من با اين سن و سبقتي که بر شما دارم، از شما که جوانيد به امامت سزاوارترم پس با من در مسأله جانشيني و امامت کشمکش و درگيري نداشته باش». ⚜ امام علي بن الحسين در پاسخ عمويش، محمد حنفيه، با لحني ملايم و دلسوزانه فرمود: 🔅«اي عمو از خدا بترس و چيزي را که حقّت نيست مخواه، من تو را موعظه مي‌کنم که مبادا از نادانان باشي، اي عمو همانا پدرم قبل از آنکه عازم عراق شود به من در اين باره وصيت کرد و ساعتي قبل از شهادتش نيز با من تجديد عهد نمود، و اين سلاح رسول خدا است که پيش من است، متعرّض اين امر مشو که مي‌ترسم عمرت کوتاه و حالت دگرگون شود. همانا خداي عزّوجل، امر وصيت و امامت را در نسل حسين مقرّر داشته است». ⚜ آنگاه امام براي اينکه مطالب را به شکل عيني براي عمويش اثبات کند فرمود: 🔅«اگر مي‌خواهي اين مطلب را بفهمي، بيا نزد «حجرالاسود» رويم و از او داوري بخواهيم و مطالب را از آن بپرسيم». ⚜ امام باقر(ع) مي‌فرمايد: «اين گفتگو ميان آندو در مکه بود تا اين که به حجرالاسود رسيدند. علي ابن الحسين به محمد حنفيه فرمود: 🔅اول تو به درگاه خدا دعا کن و از خدا بخواه تا حجرالاسود را به صدا درآورد و مطلب را از او بپرس. محمد، با زاري و دعا به پيشگاه خدا از حجرالاسود خواست که مطلب را بيان کند. ولي حجر پاسخي نداد. علي‌بن الحسين فرمود: 🔅اي عمو، اگر تو وصي و امام بودي جوابت را می‌داد». 🔅محمد گفت: پسر برادر، اينک تو دعا کن و از خدا بخواه. ⚜ «علي بن الحسين به آنچه خواست دعا کرد، سپس فرمود: 🔅«اي حجر، از تو مي‌خواهم به آن خدايي که ميثاق پيامبران و اوصياء و همه مردم را در تو قرار داده است، وصي و امام بعد از حسين را به ما خبر ده؟! حجر، چنان بلرزه درآمد که نزديک بود از جاي خود کنده شود، سپس خداي عزوجل او را به سخن آورد و به زبان عربي فصيح گفت: بار خدايا، همانا وصيت و امامت، بعد از حسين ابن علي به علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب، پسر فاطمه دختر رسول خدا رسيده است. پس محمد حنفيه از سخن خود برگشت و پيرو علي ابن الحسين گرديد». 📚 الکافی، ج ١، ص ٣۴٨. 📗 دلائل الامامه، ص ٢٠٧. 📚 مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ١۴٧. 📚 الاحتجاج، ج ٢، ص ٣١۶. 📚 بحارالأنوار، ج ۴۶، ص ١١٢. ⚜ شیخ عباس قمی می نویسد: 🔅«محمد حنفیه با این عمل می خواست که شبهات و اوهام مستضعفین برطرف شود، او می خواست که بر آنهایی که او را امام می دانستند حقیقت و مقام و منزلت امام سجاد را نشان دهد تا بدانند او امام است و محمد حنفیه در امر امامت منازعه ای نداشت و مقام او بالاتر از آن است که این توهم در مورد او برود». 📚 منتهی الامال، ج ٢، ص ١١٣٨. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💠❓📚 ✍🏻💠 ❓سئوال: فلسفه این که مردم در زیارت خانه خدا، را لمس می کنند چیست؟ ️لمس کردن یک سنگ چه فائده ای دارد؟ ✅ پاسخ: 🕋 از روایات استفاده می شود که حجر الاسود سنگی بهشتی بوده که به واسطه لمس و تماس گناهکاران با او به رنگ سیاه در آمده است. ⚜ امام صادق علیه السلام فرمود: 🔅«وقتی خداوند در عالم ذر از بندگان پیمان گرفت، به حجرالاسود امر فرمود که پیمان های بندگان را در خود منعکس کند پس هر کس بر پیمان ثابت قدم باشد حجر برایش شهادت می دهد که او پیمان و عهدش را نشکسته و به آن وفادار می باشد». 📚 علل الشرائع، ج ۲، ص ۴۲۳. ⚜ امام رضا علیه السلام فرمود: 🔅«سِرِّ استلام و مس نمودن حجرالاسود این است که حق تعالی وقتی پیمان و عهد از بنی آدم گرفت حجر آن میثاق را در خود فرو برد و به همین خاطر است که مردم مکلف شده اند آن میثاق را با استلام حجر تجدید کنند. لذا در مقابل حجرالاسود که می رسند به او خطاب کرده و می گویند: «امانت من را بده و میثاق و عهد خود را با تو تجدید می کنم تا شهادت دهی که به آن وفا دار بوده ام». 📚 عیون الاخبار، ج ۲، ص ۱۹۱. ⚜ امام صادق علیه السلام فرمود: 🔅«روز قیامت حجرالاسود زبانی تیز و گویا داشته با آن برای کسانی که او را استلام کرده اند و بدین وسیله به عهد خود وفاء نموده اند شهادت به وفاداری ایشان می دهد... حجرالاسود در بهشت بود پس خداوند او را بیرون آورد و او میثاق و پیمان خلائق را در خود فرو برد و سپس حق تعالی او را از بهشت خارج کرد و در رکنی از ارکان بیت خود قرار داد». 📚 علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۵. ⚜ و فرمود: 🔅«این سنگ در ابتدا سفیدتر از شیر بود، ولی به واسطه استلام مجرمین و گناهکاران و منافقین رفته رفته تیره تر شد تا به این وضعی که می بینید در آمد». 📚 علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۲۶. ⚜ در روایت دیگر فرمود: 🔅«عمر بن خطاب بر حجر الاسود عبور کرد و گفت: ای سنگ می دانیم که تو سنگ هستی نه نفعی داشته و نه ضرری داری منتها دیده ایم که رسول خدا تو را دوست دارد از این جهت ما نیز تو را دوست داریم!! ⚜ امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: 🔅«ای پسر خطاب چگونه این سخن را می گویی، به خدا قسم حتمی است که حق تعالی در روز قیامت این سنگ را بر انگیخته در حالی که یک زبان و دو لب دارد پس شهادت می دهد در حق کسانی که با او وفا دار بوده، این سنگ برکت خدا در زمین است مخلوقات الهی با او بیعت می نمایند». 📚 علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۲۶. 📚 وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۳۲۰. ⚜ پیامبر گرامی فرمود: 🔅«اگر ارجاس و آلودگی های جاهلیت بر این سنگ منطبع و منتقل نشده بود به واسطه اش از هر بیماری انسان شفا می یافت». 📚 وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۳۲۱. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕌 (علیه السلام) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🌴 بی هدف در کوچه قدم می زدم. چند روزی می شد که «یار خِرَد پیشه‌ی نورانی» ام را ندیده بودم و از حال و روزش خبر نداشتم. طوری به او عادت کرده بودم که اگر یک روز نمی دیدمش، تمام روز بی قرار بودم. ❤️ او را مثل برادر، حتی بیشتر دوست داشتم. هر چه داشتم از او بود. چیزهای زیادی از او آموخته بودم. 🤝🏻 سر کوچه به « » برخوردم. بعد از سلام و علیک پرسید: + ابوهاشم! بی حالی! نکند خدای نکرده مریض باشی! - نه! حالم خوب است ؛ فقط... + فقط چی؟ بی پولی؟ - نه بابا! تو هم حرف ها می زنی! راستش چند روز است (علیه السلام) را ندیده ام. دلم برایش تنگ شده. فکر می کنم به مسافرت رفته است. + مگر خبر نداری؟ - چه شده؟ + به به! عجب مریدی هستی که از حال مرادت خبر نداری! - چه شده؟ اتفاقی افتاده؟ + حضرت بیمار است. دو روز است که در بستر افتاده و تب شدیدی دارد. همین الآن از عیادت او می آیم. - پس من رفتم. خداحافظ... 👣 با شتاب خود را به خانه ی امام رساندم. هنوز چند دقیقه از نشستنم نمی گذشت که امام فرمود: 🌷 ابوهاشم! 👳🏻‍♂️ بله آقا! 🌷 اگر کاری به تو محوّل کنم، انجام می دهی؟ ✋🏻 حتماً، با کمال میل! 🌷 می خواهم یکی از دوستان را به حرم (علیه السلام) بفرستی تا برای شفای من دعا کند. هزنیه ی سفرش را هم می دهم! 💰 کیسه ی کوچک پول را از زیر متکایش بیرون آورد و به من داد: 🌷 این هم خرج سفر. 👳🏻‍♂️ هاج و واج بودم که چه بگویم. 💰 کیسه را گرفته، بیرون رفتم. 🤝🏻 در راه به « » برخوردم. تمام آنچه را که اتفاق افتاده بود گفتم و از او خواستم به برود و برای بهبودی امام دعا کند. 🧔🏻 علی بن بلال گفت: با جان و دل حاضرم، ولی حضرت، خودش از حرم امام حسین علیه السلام برتر و بالاتر است. او از آل پیغمبر (ص) است و مسلّماً دعایش از دعای من روسیاه زودتر مستجاب می شود. چرا چنین گفته؟ 👳🏻‍♂️ نمی دانم! حال حاضری بروی یا نه؟ 🧔🏻 گفت که حاضرم، اما ابتدا باید به منزل بروم و به همسر و فرزندانم خبر بدهم، سپس عازم می شوم. 💰 پول ها را به او دادم و خواستم مرا نیز از دعای خیر فراموش نکند. 👣 به منزل حضرت برگشتم تا هم بیش تر ببینمش و هم از قرارم با علی بن بلال آگاهش کنم. 👳🏻‍♂️ جریان را برای امام تعریف کردم و من نیز مثل علی بن بلال تعجبم را از درخواست ایشان ابراز کردم، 🌷فرمود: ! مگر جدّم، (ص) از خانه ی و برتر نبود؟ 👳🏻‍♂️ چرا؟ 🕋 با این حال به گرد خانه‌ی خدا طواف می کرد و حجرالاسود را می بوسید. خدا روی زمین مکان های مقدسی دارد که در آن جا مستجاب است. 🕌 اطراف قبر امام حسین (علیه السلام) نیز یکی از همان مکان ها است. (۱) 📚 پی نوشت ها: ۱. ، باب ۹۰، ص ۴۵۸. 📗 حیات پاکان ۴/ (داستانهایی از زندگی امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام)، مهدی محدثی‏ 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🕋 از حجرالاسود تا بقیع ▪️حتما کسانی که به سفر حج و مکه مکرمه مشرف شده‌اند، بر روی کعبه، سنگ را مشاهده کرده‌اند. ▪️تبرک جستن به حجرالاسود، عملی مستحب و مورد تایید در تمامی مذاهب اسلامی حتی وهابیان به شمار می‌رود. ▪️سوال اینجاست ‌که آیا مزار جگر گوشه‌های پیامبر در کمتر از حجرالاسود است؟ ▪️و سوال دیگر اینکه چگونه این عمل، مراتب شرک را فراهم می‌کند اما لمس حجرالاسود در نزد این جریان از اعمال مستحب حج محسوب می‌شود؟ 🏴 به مناسبت سالروز (علیهم السلام) 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🕋 داستان خواندنی نصب حجرالاسود توسط ولی عصر (عج) ⚜️ محمّد بن قولويه، استاد شيخ مفيد، مى گويد: ⚔️ قرامطه ـ که پيروان احمد بن قرمط بودند ـ اعتقاد داشتند که او (احمد بن قرمط) است!! آنها به مکّه حمله کرده وحجرالاسود را ربودند، پس از مدّت ها آن را در سال ۳۰۷ هجرى قمرى باز پس فرستادند، و مى خواستند در محل قبلى خود نصب نمايند. 📚 من اين خبر را پيشتر در کتاب هاى خويش خوانده بودم، و مى دانستم که را فقط امام زمان (عليه السلام) مى تواند در جاى خود نصب کند. چنان که در زمان امام زين العابدين (عليه السلام) نيز از جاى خود کنده شد، و فقط امام (عليه السلام) توانست آن را در جاى خود نصب کند. 🐪 به همين خاطر، به شوق ديدار امام زمان (عليه السلام) به سوى مکه به راه افتادم. ولى بخت با من يارى نکرد و در بغداد به بيمارى سختى مبتلا شدم. ناچار شخصى به نام (ابن هشام) را نايب گرفتم تا علاوه بر اداى حجّ به نيّت من، نامه ى را که خطاب به حضرت (عليه السلام) نوشته بودم، به دست آن حضرت برساند. 📜 در آن نامه خطاب به ناحيه مقدّسه معروض داشته بودم که آيا از اين بيمارى نجات خواهم يافت؟ و مدّت عمر من چند سال خواهد بود؟ ☝️🏻به او گفتم: تمام تلاش من آن است که اين نامه به دست کسى برسد که حجرالاسود را در محل خود نصب مى کند. وقتى نامه را به او دادى، پاسخش را نيز دريافت کن! 🐪🌴 ابن هشام، پس از اينکه با موفقيت مأموريّت خود را انجام داد، بازگشت و جريان نصب حجرالاسود را چنين تعريف کرد: 🕋 وقتى به مکه رسيدم، خبر نصب حجرالاسود به گوشم رسيد، فوراً خود را به حرم رساندم. مقدارى پول به شُرطه ها دادم تا اجازه بدهند کسى را که حجرالاسود را در جاى خود نصب مى کند، ببينم، وعدّه اى از آن ها را نيز استخدام نمودم که مردم را از اطرافم کنار بزنند تا بتوانم از نزديک شاهد جريان باشم. 👁️ وقتى نزديک حجرالاسود رسيدم، ديدم هر که آن را بر مى دارد و در محل خود مى گذارد، سنگ مى لرزد و دوباره مى افتد، همه متحيّر مانده بودند ونمى دانستند چه بايد بکنند؟!! 👣 تا اينکه جوانى گندمگون که چهره زيبايى داشت جلو آمد و سنگ را برداشت و در محل خود قرار داد، سنگ بدون هيچ لرزشى بر جاى خود قرار گرفت. گويى هيچگاه نيفتاده بود!! 👥👥 در اين هنگام، فرياد شوق از مرد وزن برخاست، او در مقابل چشمان جمعيّت بازگشت و از در حرم خارج شد. 👣 من ديوانه وار به دنبال او مى دويدم و مردم را کنار مى زدم، آن ها فکر مى کردند که من ديوانه شده ام واز مقابلم مى گريختند. 👁 چشم از او برنمى گرفتم تا اين که از جمعيّت دور شدم. 👣 با اينکه او آرام قدم بر مى داشت ولى من به سرعت مى دويدم و به او نمى رسيدم، تا اينکه به جايى رسيديم که هيچکس غير از من، او را نمى ديد. 👣 او ايستاد و رو به من نمود و فرمود: «آنچه با خود دارى بده!» 📜 وقتى نامه را به ايشان تقديم نمودم بدون اينکه آن را بخوانند، فرمود: 🔅«به او بگو: از اين بيمارى هراسى نداشته باش، پس از اين سى سال ديگر زندگى مى کنى». 👣 آنگاه مرا چنان گريه اى گرفت که توان هيچ گونه حرکتى نداشتم، و او در مقابل ديدگانم مرا ترک نمود، و رفت. 🗓️ ابن قولويه گويد: پس از اين قصّه، سال ۳۶۰ دوباره بيمار شدم، و به سرعت خود را آماده نموده و وصيت نمودم. 👥 اطرافيان به من گفتند: چرا در هراسى؟ اِن شاء الله خداوند شفا عنايت خواهد کرد. ✋🏻گفتم: اين همان سالى است که مولايم وعده داده است. 🏴 و در همان سال و با همان بيمارى دار فانى را ترک گفت و به مواليانش پيوست. رحمت خداوند بر او باد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. خرايج راوندى، ج ۱، ص ۴۷۵ ـ ۴۷۸، فى معجزات صاحب (عليه السلام)، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۵۸ و ۵۹. 📗 داستان هایی از امام زمان (عج) از کتاب بحارالانوار، حسن ارشاد. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq