eitaa logo
پرتو اشراق
787 دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
13.8هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 کراماتی از حضرت (علیه السلام) - (۱) 🗓 هفته چهلم 👌از منبع موثّقی نقل است یکی از تّجار بازار تهران را مشکلی پیش آمد، روزی با یکی از همکارانش مشکل خود را در میان گذاشت، همکار او گفت: ✋ برای حلّ گرفتاری خود به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام متوسّل شو! 👤 وی گفت: به آن حضرت نیز متوسّل گردیدم و مشکل برطرف نشد!! ✋ همکار او گفت: مشکل توسّط حضرت عبدالعظیم علیه السّلام حلّ شدنی است؛ ولی تو با اخلاص متوسّل نگردیده ای. 👌 حال بنشین تا سرگذشت خود را که تاکنون برای کسی نگفته ام برایت باز گو نمایم. 🗓 من سال های گذشته ورشکسته شدم، بطوری که جهت معاش روزانه خود با تنگنا روبرو گردیدم و تصمیم گرفتم جهت رفع گرفتاری به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام متوسّل شوم، برای این کار نذر کردم چهل هفته پی در پی سحر پنج شنبه پیاده به زیارت آن حضرت بروم. 🌨 ۳۹ هفته سپری شد، هفته چهلم فرا رسید که مواجه با زمستان بود و روز چهارشنبه بعدازظهر برف شدیدی باریدن گرفت، غروب که به منزل رسیدم برف تبدیل به کولاک شده بود و زمین تا زانوهایم پر از برف بود، عیالم که از قضیه با خبر بود پرسید: ❓مگر امشب به زیارت نمی روی؟ آخر هفته است... ❄ گفتم: در این برف و بوران خود آقا هم راضی نیست، انشاءالله هفته دیگر. 🌌 آن شب زود به خواب رفتم، در عالم رویا دیدم بر روی ریل ماشین دودی به طرف شهر ری می روم، به مقبره شیخ صدوق(ره) رسیدم آنجا وضو گرفته و دو رکعت نماز خواندم و به سمت حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام حرکت کردم! 🛌 از خواب برخواستم، شب از نیمه گذشته بود تصمیم خود را گرفته آماده حرکت شدم، عیالم گفت: ⁉ چطور شد سر شب نرفتی و حالا که نیمه شب است و برف هم شدیدتر شده؟! 👌خواب را تعریف نموده و گفتم باید بروم حتیّ اگر به قیمت جانم باشد. 🚉 به راه افتادم مسیر حرکتم همان بود که در خواب دیدم روی ریل ماشین دودی، بعد ها به این نکته رسیدم که آن شب تنها راه رسیدن به شهر ری خط آهن بوده و الا رسیدن به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میسر نبود! 🚉 راه را برروی ریل ادامه دادم تا به ابن باویه رسیدم، به تأسیّ از صحنه خواب وضو گرفتم دو رکعت نماز خواندم و بی درنگ به سمت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام حرکت کردم به حرم که رسیدم درب ها را تازه گشوده بودند و زمانی تا اذان صبح مانده بود، سرما و خستگی راه رمقم را گرفته و در گوشه حرم از هوش رفتم، در عالم خواب آقا سیّدالکریم علیه السّلام را دیدم کنار صندوق ایستاده، روی مبارک خود را به سمت من کرد و پرسید، چه مشکلی پریشانت ساخته؟ ✋ قصّه خود را عرض کردم، دست به میان شال کمرش برد و دستمال گره زده ای را به کف دستم نهاد و فرمود: 🌹این را سرمایه کسب حلال کن انشاا...انشاءالله مشکلت حلّ شود... 👌دستمال را گرفتم به یکباره همه چیز محو شد. 📢صدای موذن مرا از خواب بیدار کرد. 💰و تنها چیزی که از آن رؤیا باقی مانده بود دستمال گره زده در دستم بود، باز کردم دوازده عدد سکّه یک قرانی داخل آن بود برخواستم وضو گرفتم نماز صبح را بجا آورده، با خوشحالی به سمت تهران براه افتادم. 💰آن دوازده سکّه را به این کسب زدم و به سرنوشتی که تو شاهد آن هستی رسیدم. 🖥 منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت استاد حسین انصاریان، موسسه فرهنگی دارالعرفان. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | حتماً 🌹زیارت حضرت (ع) 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
4_5805558820725850433.mp3
4.35M
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | حتماً 🌹زیارت حضرت (ع) 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq 📡
🕑 💠🌹💠 ❓سؤال: حضرت (ع) چه ویژگی [و مزیتی] داشتند که زیارت ایشان با زیارت (ع) مطابقت دارد؟ ⚜ (ره): 🎙[ایشان] در [زمره] اولاد [حضرت] فاطمه(س) است که اهل ولایت بود. و [دیگر] اینکه [علاوه‌بر فضیلت] اولاد فاطمه [بودن]، با آن مقامات علمیه و عملیه که داشتند را هم داشته باشند، این دیگر فوق‌العاده است، خدا می‌داند! چون... 🌐 @partoweshraq
👑 🌹منصبِ شاه بہ وَالله سزاوار شماسٺ 💚 همہ‌ے عرشِ‌خداوند بدهڪارِ شماسٺ 💚 دسٺ بر سینہ بہ سوے حرمٺ مےآید 🌹جبرئیل‌ اسٺ‌ ڪه‌ بیچاره‌ے‌ دیدارِ شماسٺ 🏴 ١۵ شوال سالروز وفات سفیر سیار اهلبیت(ع)، حضرت (ع) و همچنین سالروز شهادت حضرت (ع) را به تمامی همراهان گرامی تسلیت می گوییم. 🆔 @partoweshraq
🌟 کراماتی از حضرت (علیه السلام) - {۲} 👌🏻یک ریال بده، دو ریال بگیر! 🎙یکی از خادمین سادات نقل می کرد: 🌄 یک روز صبح عیالم رو به من کرد که: «امشب مهمان داریم، برو چیزی تهیّه کن»، از منزل بیرون آمدم در حالی که حتیّ یک شاهی هم نداشتم. آن روز نوبت کشیک من نبود. 👥 در آن وضعیّت کسی را نیافتم تا از او درخواست کمکی کنم. اگر هم می یافتم، از چنین درخواستی شرم می کردم. 🕌 بنابراین بی اختیار به سمت حرم رفتم. حرم خلوت بود و معدود زوّار مشغول زیارت بودند. رو به ضریح به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام عرض کردم: ✋🏻 «یابن رسول الله تفضّلی فرما، شرمنده عیال و مهمان نشوم!» 👣 بعد از این که این خواسته از قلبم گذشت، گوشه ای از حرم ایستاده بودم که زائری جلو آمد و به من گفت: 👨🏻 «سیّد، یک ریال به من بده، وقتی از زیارت امامزاده حمزه علیه السّلام برگشتم، دو ریال به تو می دهم!!» ‼این موضوع زیاد متعجّبم نکرد. بسیاری بودند که برای بیشتر شدن برکت مالشان اینکار را می کردند، و به همین رسم پولی به دست سیّدی می دادند و آن را پس می گرفتند. 👌🏻خوشحال از اینکه بالاخره با این یک ریال ها به التفاوت می توانستم مهمانی آن شب را آبرومندانه برگزار کنم. امّا من همان یک ریال را هم نداشتم. ☝به زائر گفتم: «آقا، یک دقیقه صبر کنید، الان بر می گردم!» 👣 بیرون آمدم، همینطور که دور و برم را نگاه می کردم، یکی از آشنایان را دیدم. 👥 به او گفتم: یک ریال به من قرض بده نیم ساعت دیگر پس می دهم، یک ریالی را گرفته به نزد آن زائر رفتم. 👨🏻ایشان یک ریالی را گرفت و به زیارت امامزاده حمزه علیه السّلام رفت. و همان طور که گفته بود، وقتی از زیارت بازگشت یک سکّه کف دستم گذاشت!! 👥 خادمین دیگر که این صحنه را زیر نظر داشتند، پرسیدند قضیّه چیست؟!! ✋🏻 ماجرا را گفتم. امّا آنان به حرف من اکتفا نکردند و از آن زائر هم پرسیدند. ایشان هم به آنان همان را گفته بود و از حرم بیرون رفته بود. من به خیال خودم رفتم، تا یک ریالی که قرض گرفته بودم، پس بدهم. 👁 امّا وقتی چشمم به سکّه افتاد، دیدم این دو ریالی زرد است و می درخشد! ‼با تعجّب به بازار رفتم. سکّه را به یکی از طلا فروشان نشان دادم! 👤عیار گرفت و گفت: «طلاست» و آن را ۳ تومان می خرد. از آن سه تومان یک ریال قرض را پس دادم و ۲۹ ریال بقیّه را به خانه بردم. 👁 آن زائر غریب را هیچ گاه قبل از آن ندیده بودم و بعدها نیز ندیدم. 🖥 منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت ، موسسه فرهنگی دارالعرفان. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
4_5785260620601362689.mp3
4M
🕛 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | ‌| 🌹 حکایت عنایت عجیب حضرت به 🏴 به مناسبت وفات حضرت علیه السلام (١۵ شوال) 🆔 @partoweshraq
⚜ امام هادی(ع) می‌فرمایند: ▪«اگر قبر عبدالعظیم(ع) را در«ری» زیارت کنی، چنان است که گویی (ع) را زیارت کرده‌ای». 📗 کامل الزیارات، ص ۳۲۴. 🏴 ١۵ شوال سالروز وفات حضرت (علیه السلام) تسلیت باد. 🆔 @partoweshraq
5aeeed1e2fa89e767382633b_-5442524901229576455.mp3
5.67M
🎧 | دلنشین 🎼 تو دستته کل زندگیم، شدم توی حرمت مقیم... 🎤 کربلایی 🏴وفات حضرت (علیه السلام) 🆔 @partoweshraq
🌙 آثار (ع) در ماه مبارک رمضان 5⃣ زیبا 1️⃣ به (ع) عرضه شد که: چه می‌بینید برای کسی که حاضر شود در کنار قبر ایشان یعنی حسین (ع) شب نیمه ؟ ⚜️ پس حضرت فرمودند: 🔅به‌ به (خوش به حال آن‌ کسی که) ده رکعت نماز گزارد نزد قبر ایشان در شب نیمه ماه رمضان بعد از نماز عشاء به‌ جز نوافل شب که در هر رکعت از آن سوره حمد را با ده مرتبه سوره توحید (قل هو الله احد) و سپس به خداوند از آتش پناه برد؛ خداوند او را از آزاد شدگان از آتش قرار می‌دهد و نمی‌ میرد تا اینکه در خوابش فرشتگانی که او را به بهشت بشارت می‌دهند و فرشتگانی که از آتش امانش می‌دارند را ببیند. 📚 وسائل‏‎الشیعه. ج ۸ ص ۲۵. 📚 بحارالانوار. ج ۹۸، ص ۳۵۰، به نقل از إقبال‏‎الأعمال، ص ۱۵۱. 2️⃣ امام صادق (ع) فرمودند: 🔅هنگامی که می‌شود که در آن شب هر امری بر اساس حکمت الهی تدبیر می‌شود؛ آن شب منادی از درون عرش ندا سر می‌دهد که همانا خداوند تعالی آمرزیده است برای آن‌ کس که نزد قبر (ع) آمده در این شب! 📚 وسائل‏ ‎الشیعه. ج ۱۴، ص ۴۷۲. 3️⃣ از روایت شده که گفت: ⚜️ مى‏ گوید: از حضرت جعفر بن محمّد (ع) شنیدم که مى ‏فرمودند: 🔅کسى که قبر حضرت (ع) را در ماه رمضان زیارت کند و در راه فوت شود در معرض عتاب و خطاب او را نیاورده و نسبت به اعمالش محاسبه صورت نگرفته بلکه، به او گفته مى‏ شود: 🌳 داخل بهشت شو در حالى که در امان هستى‏. 📗 کامل‎الزیارات، ص ۳۳۱. 4️⃣ از امام صادق (ع) ذیل آیه «فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم‏»[۱]؛ 🔅(در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مى‏ گردد) فرمودند: ⚜️ آن شب قدر است که در آن امور سال تقدیر و قضا می‌شود تا اینکه فرمودند: 🔅و آن شب (شب قدر) در ده شب پایانی ماه رمضان است. هر کس آن را درک کند (اینکه فرمود حاضر شود) نزد قبر حسین (ع) و نزد ایشان دو رکعت یا هر چه می‌تواند نماز گزارد، از خداوند بهشت را طلب نماید و به او از آتش پناه ببرد؛ خداوند آنچه را طلب نموده به او بدهد و از آنچه پناه خواسته، پناه دهد (و ادامه حدیث که در آن ثواب بسیاری آورده شده). ۱. سوره الدخان، آیه ۴. 📚 وسائل‏‎الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۷۴. 5️⃣ حضرت از (ع) در حدیثی نقل نموده که فرمودند: 🔅کسی که زیارت نماید حسین (ع) را در شب بیست و سوم ماه رمضان و آن شبی است که امید می‌رود شب قدر باشد و در آن شب هر امری تقدیر و جدا می‌شود، بیست‌ و چهار هزار ملک و نبی او با او دست می‌دهند (مصافحه می‌کنند) که تمامی آن‌ها از خداوند اجازه زیارت حسین (ع) را در آن شب طلب می‌نمایند. 📚 وسائل ‎‏الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۷۴. ✋🏻 «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عبدالله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عبدالله رَحِمَکَ اللَّهُ یَا أَبَا عبدالله لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ شَرِکَ فِی دَمِکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ إِنَّا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِکَ بَرِی‏ء». 📗کامل ‎الزیارات، ص ۲۰۵. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖊️ | شمس عالمتاب 🌹 شمس عالمتاب ما یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌹 نور قلب مرتضی یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌸 شهر ری را با حضور خود منور کرده ای 🌸 بر وجودت مرحبا یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌹 می زند طعنه به جنت آن ضریح قدسی و 🌹 آن حریم کبریا یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌸 سنگ فرش صحنتان چون شهپر بال ملک 🌸 می دهد جان را صفا یا حضرت عبدالعظیم 🌹 مدح تو گویند دائم قدسیان آسمان 🌹 هر زمان و هر کجا یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌸 می رباید مرقد و گلدسته‌ها و گنبدت 🌸 قلب هر بیننده را یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌹 من چه گویم نزدتان وقتی که صد حاتم بود 🌹 بر سر خوانت گدا یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌸 حضرت موسی و عیسی مفتخر زانکه بُدند 🌸 سائل جد شما یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌹 تو عظیم ابن العظیمی ای کریم ابن الکریم 🌹 مثل جدت مجتبی یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌸 ثبت گردد در ثواب زائر قبر شما 🌸 یک ثواب کربلا یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌹 مبتلای مبتلایم دردمندم ای شها 🌹 درد من را کن دوا یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🌸 پس کرم بنما تفضل کن شوم با دستتان 🌸 زایر خون خدا یا حضرت عبدالعظیم«ع» 🖊️ مجید مراد زاده 💚 سالروز ولادت حضرت (ع) مبارک باد. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🕌 قبل از شهادتش آخرین روزی که ایران بود (سه شنبه) آمد حرم حضرت عبدالعظيم... مثل همیشه خندان. 🤲🏻 هر خادمی رو که می دید می گفت دعا کنید شهید بشوم! 🚪آمد نزد من به عنوان مسول خدام افتخاری حرم و در خصوص غیبتهاش صحبت کرد، به وی گفتم از سوریه چیزی لازم دارم می توانی برای من بیاوری؟ ✋🏻 گفت: بله! 👥 مشخصات وسیله مورد نیازم را گفتم و شروع به ادامه صحبت کردیم در آخر که می خواست خداحافظی کند برگشت گفت: 🤝🏻 محمد جان بعید میدانم اینبار برگردم ولی اگر برگشتم چشم! 🌄 همان روز عصر رفت و روز یکشنبه خبر شهادتش به ما رسید. 🏴 تمام خادمین حرم حیرت زده به یکدیگر نگاه و گریه می کردند در همان ديدار به من گفت دعا کن شهید بشوم به شوخی گفتم تو جوونی اجازه بده حسین شهید بشود. ✋🏻گفت: نه دیگه کاری تو این دنیا ندارم... کمی نگران علی فرزند یک و نیم ساله خود هستم که آن هم فدای سر اهل بیت و حضرت آقا... گفت همه عشقم اینکه آقا شاد باشه... 📄 رفت و وقتی وصیت نامه اشباز شد دیدند در آن نوشته همه دنیا را با یک لبخند سید علی خامنه ای عوض نمی کنم... لبیک یا امام خامنه ای (مدظله العالی) 🌷 🕌 خادم حرم حضرت (ع) 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
✋🏻 «من، معتقدم که خدا یکیست. عقیده دارم که محمد، خاتم انبیاست و بعد از او تا قیامت رسولی نخواهد آمد. معتقدم که امام بلافصل بعد پیامبر، علی بن ابیطالب است. 🔅پس از او امامت از آن حسن است. 🔅سپس حسین. 🔅سپس علی بن الحسین، و محمد بن علی، جعفر بن محمد، و موسی بن جعفر، و علی بن موسی، و محمد بن علی امامان من هستند. و پس از آن ها، شما را امام خود می دانم، و اطاعت تان را واجب»! 🌹 او گفت و امامش شنید و فرمود: 🔅پس از من، فرزندم حسن، امام شماست. ⁉️ اما چه خواهند کرد مردمان، درباره امام پس از او؟! 💚 عبدالعظیم پرسید: ⁉️ مگر چگونه است، روزگار حیات و امامت او؟! 🌹 امام هادی (علیه السلام) فرمود: 🔅او غایب می شود و دیده نخواهد شد! ⏳و بر این منوال روزگاری طولانی خواهد گذشت. 🕋 تا آنکه از پس پرده غیب بیرون آید، 🌍 و زمین را لبریز عدل و داد کند، همانگونه که لبریز ظلم و جور شده باشد. 💚 عرض کرد: ✋🏻 اینک اقرار می‌کنم به فرموده شما (و امامت آن امام غائب) و ایمان دارم که: دوست این امامان، دوست خدا و دشمنشان دشمن خداست. 🔅طاعت آنان طاعت پروردگار، و معصیتشان، معصیت اوست. 🌹 امام فرمود: به خدا سوگند! تو معتقد به همان دینی هستی که خدا برای بندگانش برگزیده... 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌟 کراماتی از حضرت (علیه السلام) - (۳) ✝ ماجرای عنایت به هموطن ارمنی 💡یک لوستر بزرگ و گران قیمت در سال ۵۴ به آستان حضرت عبدالعظیم علیه السّلام هدیه شد که تا مدّتها کانون توجّه بود. 💴 صرف نظر از ارزش مادی این لوستر با عظمت که آن روز بیش از ۶۰۰ هزار تومان خریداری شده بود، نکته جالب علّت اهدای آن توسّط یکی از هموطنان ارمنی بود!! 🕌 در این باره یکی از خادمین چنین نقل می کند: 🎙یکی از ارامنه در اصفهان مواجه با مشکلی می شود که از رفع آن عاجز می ماند و کاملاً امید خود را از دست می دهد. 🌙 در شبی که مصادف با شب ۲۱ ماه مبارک رمضان بود او در حالی که قصد عزیمت به اصفهان داشت در ترافیک سنگین خیابان شهید رجایی متوقّف می شود، این ازدحام به دلیل انبوه اتومبیل هایی بود که از تهران رهسپار حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام بودند او متوجّه می شود که اتومبیل ها در یک خط ممتد به سمتی متمایل می شوند که در انتهای آن گنبد و گلدسته ای می درخشد. 💬 پیش خود گفت: من صاحب این گنبد و بارگاه را نمی شناسم. ولی مطمئناً این مردم برای حلّ مشکلاتشان، از این بارگاه چیزی دیده اند که اینگونه به سویش سرازیر شده اند. و سپس در دل خود این سخن را می گذراند: ❤ خداوندا! به حقّ این آقا، که در نزد تو عزیز است، نظری هم به من بفرما. 💬 در همان حال نیّت می کند که اگر مشکل لاعلاجش برطرف شود، هدیه ای برای حرمش بیاورد. 🚘 دو روز بعد، آن هموطن ارمنی به تهران آمد، چندین لوستر فروشی را زیر پا گذاشت تا اینکه یکی از مرغوب ترین لوسترهای موجود را خریداری نمود!! 👁 او در حالی که تلألویی از اشک در چشمانش موج می زد، این لوستر را تحویل دفتر آستانه داد و ماجرایش را برای یکی از خادمین تعریف کرد و به او گفت: 🕌 خداوند به واسطه این آقای بزرگوار و صاحب این بارگاه مشکلم را حلّ کرد: ✋🏻 آمده ام به عهد خود عمل کنم. خواهشم اینست که از طرف من ایشان را زیارت کنید و آستانش را ببوسید. 🖥 منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت استاد حسین انصاریان، موسسه فرهنگی دارالعرفان. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | نوروز در قبله تهران 🌹 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در ایام امسال (۱۴۰۱) با حضور در حرم مطهر حضرت (علیه‌السلام) در شهرری ضمن زیارت امامزادگان این حرم شریف به دعا و مناجات پرداختند. 🔅در جریان این زیارت نوروزی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر مزار برخی از علما و شخصیتهای مدفون در این آستان از جمله آیات و حجج اسلام ری‌شهری، حسین لنکرانی، ملاعلی کنی، محمدرضا مهدوی کنی، محمدتقی فلسفی، سید ابراهیم خسروشاهی، میرزا عبدالکریم حق‌شناس، میرزا حسن ثقفی تهرانی، حاج آقا مجتبی تهرانی، عزیزالله خوشوقت، شیخ حسن پهلوانی تهرانی، سیدمحمد ضیاءآبادی و شهیدان حاج محمد اسماعیل رضایی و طیب حاج رضایی حضور پیدا کرده و برای ایشان طلب مغفرت کردند. 🌷 حضرت عبدالعظیم حسنی از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، امامزاده حمزه فرزند امام موسی کاظم (علیه‌السلام) و امامزاده طاهر نیز از نوادگان امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) هستند. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
🌟 کراماتی از حضرت (علیه السلام) - {۴} 🦋 عبای نو 🌹مرحوم از مراجع عالی قدر و مبارزی بود که در زمان سلطنت زور رضاخان به تبعید شده بود. ⛲ این شخصیّت نورانی منشاء برکات و صاحب کراماتی در این شهر بود و مردم شهر ری در مدّت اقامت ایشان از این چشمه فیض بهره ها بردند. 🕌 در آن سال ها، مرحوم علّامه بافقی در مسجد پشت حرم که امروز به نام مسجد آقا شیخ محمّد تقی خوانده می شود، اقامه نماز می کرد. 🏴 یکی از روزهای که در این مسجد روضه خوانی بر پا بود، طلبه غریبی که به منظور خواندن روضه در مجالس روضه خوانی ایّام محرّم به شهرری آمده بود، به زیارت حرم (علیه السّلام) رفت. 👤 عبای این طلبه پاره و مندرس بود، و او در این فکر بود که چگونه با این عبا به مجلس روضه خوانی برود. 🕌 در همین افکار رو به حرم کرد و سیّد الکریم علیه السّلام نجوا کرد که: «توجّهی بفرما!» 👣 از حرم که بیرون آمد از کسی پرسید: اینجا تکیه یا روضه خوانی کجاست؟ 🕌 مسجد پشت حرم را نشانش دادند. وقتی به مسجد رسید، آقا شیخ محمّد تقی بالای منبر بود. 👁 وارد مسجد که شد نگاهش متوجّه آقا شیخ شد که با سر به او اشاره می کند و پای منبر را نشان می دهد. به عبارتی از او دعوت می کند پای منبر بنشیند! 👤 طلبه همان کار را می کند. 🎙صحبت و منبر آقا شیخ که تمام می شود، ایشان به طرف آن طلبه می آیند و ضمن سلام و علیک و احوالپرسی می پرسد: 🌹شما عبا می خواستید؟ 👤 طلبه پاسخ می دهد: بله، ولی نه از شما! 🌹آقا شیخ می گوید: بله، درست است، شما از سیّد الکریم علیه السّلام خواسته اید!! 🦋 سپس دست او را گرفته به منزل می برد و عبای حواله شده را تقدیم آن طلبه می کند. 🖥 منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت استاد حسین انصاریان، موسسه فرهنگی دارالعرفان. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌟 کراماتی از حضرت (علیه السلام) - {۵} 🕊 پرنده نورانی 🕌 در روزگاری که هنوز بلندگو به شهر ری نیامده بود، مواقع ورود به وقت شرعی صبح و ظهر و مغرب، افرادی با لحن خوش و رسا بر بالای مأذنه ها و مناره ها بانگ اذان سر می دادند و مردم را برای انجام فریضه فرا می خواندند. 🕕 در آن زمان، جایگاه ساعت صحن حضرت عبدالعظیم علیه السّلام، مخصوص بانگ اذان بود. 🔰 آنچه می خوانید خاطره ای است از زبان مرحوم حاج جواد مؤذنی که سالها به انجام فریضه ذکر اذان مشغول بود. 🌌 شب چله از نیمه گذشته بود و برفی که از عصر گذشته آرام و مداوم بر روی شهر می بارید، شدیدتر شده بود. به طوری که بدون پارو کردن برف امکان بیرون رفتن از خانه وجود نداشت. 🌨 پارو برداشتم و شروع به باز کردن راهی نمودم که بتوانم خود را به پشت صحن برسانم. این کار حدود ۳ ساعت طول کشید و هنگامی که به صحن رسیدم، چیزی به وقت اذان صبح نمانده بود. 🕌 وقتی بالای مأذنه رسیدم، دیدن سفیدی یکدست و سکوت، فضایی ایجاد کرده بود که بی اختیار دچار یک وهم شدم که بعد از چند لحظه تبدیل به ترس عجیبی شد و سراسر وجودم را گرفت. ❤️ این وهم و وحشت به حدّی رسید که رو به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در قلب خود گفتم: ✋🏻 «یابن رسول الله شاهد باش که این حالت ترس نمی گذارد انجام وظیفه کنم!» 🕊 درست در همین لحظه یک پرنده بسیار نورانی که از کبوتر کوچکتر و از گنجشک بزرگتر بود از بالای مأذنه پرواز کرد. 🌌 در حالی که درخشش این پرنده مرا محو خود کرده بود، متوجّه شدم وارد وقت اذان صبح شده ایم. 🕌 بی اختیار شروع به اذان کردم و پرنده نورانی در طول این مدّت پیوسته به دور صحن می گردید. تا اینکه اذان تمام شد و آن پرنده به سوی گنبد رفت و داخل برف روی گنبد فرو رفت. خودم را به آن طرف رساندم و در جایی که پرنده برف را سوراخ کرده بود جستجو کردم. اما اثری از آن پرنده نبود. 🖥 منبع: آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏴 ماجرای تعزیه 🌟 کراماتی از حضرت (علیه السلام) - {۶} 👌🏻در سال های گذشته، موضوعی تا مدّتها در شهر ری نقل محافل بود و امروز نیز پیرمردها آن را به یاد دارند، و اگر از آنان بپرسید چه کسی کاشی کاری مناره های حرم سیّدالکریم علیه السّلام را انجام داده، پاسخ می دهند: ☝🏻«همان که از ایوان امامزاده حمزه علیه السّلام افتاد دنبه گوسفندش ترکید!!» ⚜ حال ببینیم که این ماجرا چه بوده است؟! 🏴 در آن زمان ایّام محرّم که فرا می رسید در صحن حضرت حمزه بن موسی علیه السّلام هر روز مراسم تعزیه خوانی برقرار می شد. 🔪 آن روز موضوع تعزیه مربوط به قربانی کردن حضرت اسماعیل علیه السّلام توسّط حضرت ابراهیم علیه السّلام بود. 🐑 در این تعزیه اینطور عمل می شد که وقتی تعزیه خوان به تلاش حضرت ابراهیم علیه السّلام برای قربانی کردن حضرت اسماعیل علیه السّلام می رسید و به اراده خداوند موفّق به این کار نمی شد، در همین لحظه جعبه ای از بالای ایوان به طرف پایین می آمد که درون آن فردی که نقش جبرییل را ایفا می کرد به همراه یک گوسفند قرار داشت. 🐑 گوسفند که به زمین می رسید، کسی که نقش حضرت ابراهیم علیه السّلام را داشت آن را می گرفت و قربانی می کرد. 📦 این جعبه به وسیله طنابی از بالای ایوان هدایت می شد. 👥👤 آنرزو در حالی که جمعیّت انبوهی به تماشای تعزیه نشسته بودند کار به لحظه پایین آمدن جعبه رسید. 📦 طبق معمول درون جعبه «استاد محمود کاشی کار» که نقش جبرییل را داشت به همراه یک رأس گوسفند قرار گرفته بود. 🎷🥁 🐑 جعبه هنوز فاصله چندانی از ایوان نگرفته بود که صدای جمعیّت و شیپور و طبل موجب رم کردن گوسفند شد که در اثر تکان های شدید بالاخره به واژگون شدن جعبه انجامید!! ⏳در این لحظات حسّاس معین البکاء (مسئول تعزیه) که مراقب این اوضاع بود در یک آن متوجّه این واقعه می شود و در همان حال با ذکر «یا پسر موسی بن جعفر علیه السّلام» متوسّل به حضرت حمزه بن موسی علیه السّلام می گردد. 👥🐑👥 در آنجا بود که جمعیّت در عین ناباوری می بیند گوسفند به صورت چهار دست و پا در میان جمعیّت می افتد و در پی آ‎ن استاد محمود کاشی کار نیز آنچنان دقیق بر روی گوسفند می افتد که دنبه گوسفند می ترکد!! 👌🏻در این واقعه با وجود آن جمعیّت فشرده و ارتفاع زیاد، به هیچ یک از تماشاچیان و همچنین استاد محمود کاشی کار، کوچکترین آسیبی وارد نمی شود. 🕌 استاد محمود کاشی کار همان کسی است که کاشی کاری مناره های حرم علیه السّلام یادگار اوست. 🖥 منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت استاد حسین انصاریان، موسسه فرهنگی دارالعرفان. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
✉️ نامه اي براي آيندگان! 🌟 کرامتی از امامزاده حمزة بن موسی بن جعفر علیه السلام (۱) 🔥 در تاريخ ايران از ميان فهرست پادشاهاني كه بر عليه ديانت و مظاهر اسلام قد بر افراشتند نام رضا خان قلدر، فراموش ناشدني است. به ويژه آن كه او در اعمال كينه توزانه خود بر ضدّ حجاب و روحانيّت، خفقان دهشتناكي را حاكم نموده بود. 🔰 اين ماجرا در اوج آن شقاوت آغاز شده است: 🕌 صندوق منبّتی براي قرار دادن بر روي مرقد مطهّر امامزاده حمزه بن موسي عليه السّلام ساخته و آماده نصب شده بود. ✍🏻 در اين حين، يكي از خادمين تصميم گرفت نامه اي بنويسد و در آن وضعيّت و موقعيّت زمان خود را تشريح كند. او در اين نامه، ابتدا نام و مشخّصات خود را نوشت و اينكه در چه تاريخي و در زمان حكومت چه كسي آن را نگاشته است. و سپس ظلم رضاخان و كينه ورزي هاي آن خبيث را بر عليه دين و پرده دري اعتقادات مذهبي مردم شرح داد. ✉️ او در يك فرصت مناسب، اين نامه را در آخرين مرحله نصب صندوق، ميان صندوق و سنگ مرقد قرار داد، تا شايد پس از گذشت قرنها، اگر تعمير و يا تعويضي براي اين صندوق صورت گرفت، آيندگان با خواندن اين نامه به يك سند تاريخي و شاهد عيني به سندي از ظلم دوران سلطنت رضاخان دست يابند و از آن مطّلع شوند. ⏳ امّا دست بر قضا، اين مدّت بيش از ۴۰ سال طول نكشيد، و در سال ۱۳۵۰ يكي از مؤمنين باني ساخت صندوق خاتم شد تا بجاي صندوق منبّت قبلي براي مرقد مطهّر حضرت حمزه بن موسي عليه السّلام نصب شود. 👴🏼 خبر كه به گوش آن خادم – يعني نويسنده نامه چهل سال قبل – رسيد، وحشت و اضطراب تمام وجودش را فرا گرفت… خدايا چه خواهد شد، برداشتن صندوق همان و عيان شدن نامه همان، آنهم در اوج قدرت محمّدرضا پسر رضاخان قلدر! درصدد چاره بر مي آيد، امّا راهي به جز توسّل به جناب حمزه عليه السّلام نمي يابد. 🌌 آن شب فكري به ذهنش خطور مي كند. او براي خود كفني تدارك ديده بود، تا پس از مرگش از آن استفاده شود. به فكر افتاد براي حضور در مراسم تعويض صندوق، همين كفن را بهانه كند. 🕌 شب موعود فرا رسيد، مسؤولين وقت آستانه به همراه نماينده دولت و تني چند از مقامات ايستاده بودند تا شاهد تعويض صندوق باشند. 👴🏼 در اين ميان خادم پير نيز خود را به كنار صندوق رساند و به حاضرين گفت: «من كفني دارم كه آرزو دارم آن را با غبار روي سنگ مرقد متبّرك كنم. منّت بگذاريد و اجازه بدهيد به آرزوي خود برسم!» 👥👥 مسؤولين آستانه كه براي اين خادم احترام خاصّي قائل بودند با خواسته او موافقت مي كنند. و هنگامي كه صندوق برداشته مي شود، او كفن را بر روي سنگ مي اندازد و غبارها را درون كفن جمع مي كند. آسوده خيال از اينكه «نامه» نيز در بين غبارهاست. 👁 بلافاصله از حرم خارج شده و در گوشة امني كفن را مي تكاند. به اندازه يك مشت غبار كه در اين مدّت ۴۰ سال زير صندوق جمع شده بر روي زمين مي ريزد، امّا از كاغذ خبر نيست! ❤️‍🔥 بار ديگر تشويش و نگراني به جانش مي افتد، خدايا در اين ۴۰ سال كه صندوق از جايش تكان نخورده است، بنابراين فقط يك احتمال باقي مي ماند و آنهم سهل انگاري در جمع كردن غبار است، حتماً نامه درون حرم افتاده است! حرم هم قرق و درها بسته، بهانه اي هم براي برگشتن به داخل نيست! ⛲️ در اين لحظه كه ديگر خود را براي عواقب بعدي آماده كرده بود، رنگ پريده و مضطرب كنار حوض امامزاده حمزه عليه السّلام مي نشيند تا آبي به صورت بريزد، صدايي از پشت سر توجّه اش را جلب مي كند. 🌹كسي مي پرسد: «نامه را پيدا نكردي؟» 👁 بر مي گردد. جواني خوش رو و بلند قد را مي بيند كه متبسّم بالاي سرش ايستاده است. 👴🏼✋🏼 پاسخ مي دهد: آقا، كدام نامه؟ و بعد سكوت مي كند. 🌹همان جوان اضافه مي كند: «نگران نباش آن نامه هيچوقت پيدا نخواهد شد!» 👴🏼 سخنان آن جوان بلند بالا، كه اينگونه از ضمير و مكنونات او مطلّع است، خادم را به وحشت مي اندازد، به طوري كه با عجله از صحن بيرون مي آيد. در كوچه قدمهاييش را تندتر بر مي دارد، امّا چند لحظه بعد پيش خود مي انديشد اين جوان كه داخل حرم نبود، و قبل از اين هم ايشان را نديده بودم، پس از كجا راز مرا مي دانست؟ 🕌 اين سؤالات او را دوباره به داخل صحن مي كشاند. امّا از جوان خوش رو و بلند قامت هيچ اثري نبود. 👴🏼 خادم در حالي كه باران اشك صورتش را مي شست چشمان درخشانش را بر گنبد فيروزه اي حضرت حمزه ين موسي عليه السّلام دوخت كه: 👴🏼 السّلام عليك يابن رسول الله 🖥 منبع: پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت علیه السلام 📚 پی نوشت: ۱. امامزاده حمزه یکی از فرزندان امام هفتم شیعیان موسی کاظم و برادر امام هشتم شیعیان علی بن موسی الرضا می‌باشد که آرامگاه او در کنار مرقد شاه عبدالعظیم قرار دارد وی زمانی که برای دیدن برادرش امام رضا، عازم خراسان بود، در شهر ری درگذشت.