🌹در سرزمین #وادی_السلام
🌴 روزی #امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از #کوفه حرکت کرد و به سرزمین #نجف آمد و از آن هم گذشت.
👨 #قنبر گفت: یا امیرالمؤمنین! اجازه می دهی عبایم را زیر شما پهن کنم؟
🌷 حضرت فرمود: نه، اینجا محلی است که خاکهای #مؤمنان در آن قرار دارد و پهن کردن عبا مزاحمتی برای آنهاست!
👳 #اصبغ_بن_نباته می گوید؛ عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! خاک مؤمنان را دانستم چیست، ولی مزاحمت آنها چگونه است؟
🌷 فرمود: ای اصبغ! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود، #ارواح_مؤمنان را می بینید که در اینجا حلقه حلقه دور هم نشسته اند و یکدیگر را ملاقات می کنند و با هم مشغول صحبت هستند، اینجا جایگاه ارواح مؤمنان است و ارواح کافران در #برهوت قرار گرفته اند!
📚 داستانهای بحارالأنوار، جلد ۴، محمود ناصری.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#روایت
#پندها
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
⚰️ نعره بسیار وحشتناک از یک جنازه!
⚜️ محدّث خبیر مرحوم #حاج_شیخ_عباس_قمی صاحب #مفاتیح_الجنان (متوفی ۱۳۵۹ ه ق) از علمای مخلص و ربّانی بود، و توفیقات سرشاری در ارشاد مردم با بیان و قلم نصیبش شد، و در صداقت و تقوای او همگان اتفاق دارند، افراد موثق از ایشان نقل کردند که گفت:
🕌 من در #نجف_اشرف برای زیارت اهل قبور به «وادی السّلام» رفتم، همین که وارد #وادی_السّلام شدم ناگهان صدا و نعره بسیار شدید شتری به گوشم رسید، با خود گفتم لابد می خواهند آن شتر را داغ کنند که چنین نعره می کشد، به طوری که صدای او سراسر وادی السّلام را متزلزل کرده است، تصمیم گرفتم برای نجات آن شتر بینوا همّت کنم و با سرعت به آن سمتی که آن صدا از آن سمت می آمد حرکت کردم وقتی که نزدیک شدم، دیدم شتری در کار نیست، بلکه جمعی جنازه ای را حرکت می دهند و این صدای وحشتناک از آن جنازه بلند است، عجیب اینکه افرادی که متصدی دفن آن جنازه بودند، اصلاً از آن چیزی نمی شنیدند و با کمال خونسردی و آرامش مشغول تشییع جنازه بودند.
🔅🔆🔅🔆🔅
⚰️ این یک گوشه ای از عالم #برزخ بود که پرده آن برای مرحوم محدّث قمی برداشته شده بود، و قطعاً صاحب آن جنازه انسان مجرم و ستمگری بوده که عذابهای الهی را در عالم برزخ می دیده و نعره می کشیده است.
🌹آری گاهی مردان صالحی مانند محدّث قمی (رحمت خدا بر او باد) بر اثر مراقبت نفس و اجتناب از هواهای نفسانی به چنان مقامات عالی می رسند که عذاب برزخی مجرمان را احساس می کنند.
📚 داستان دوستان، جلد ۵، محمد محمدی اشتهاردی.
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق