eitaa logo
پرتو اشراق
784 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
14.5هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7⃣1⃣1⃣ «گاه بلا به سعادت می انجامد!» 🇨🇳 حدود دو قرن پیش از میلاد پیرمردی در ناحیه شمال چین زندگی می کرد. 🐎 یک روز اسب این پیرمرد گم شد. 👥 همسایگان از شنیدن خبر گم شدن اسب او تاسف خوردند و برای ابراز همدردی به منزل وی رفتند، ولی پیرمرد بی آنکه کمترین اثر اندوه و غمی در چهره اش نمایان باشد گفت: 👴 مهم نیست که اسب من گم شده است، شاید این خود حکمتی داشته باشد! 👥 همسایه ها از سخنان پیرمرد سخت تعجب کردند و بازگشتند!! 🐎🐎🐎 پس از گذشت چند ماه اسب گم شده به همراه چند اسب دیگر بازگشت. 👥 همسایه ها این خبر را که شنیدند با خوشحالی به منزل پیرمرد رفتند و تبریک گفتند، ولی پیرمرد انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است با خونسردی گفت: 👴 این کجایش جای خوشحالی دارد که من بی رنج و زحمت به آسانی و مجانی چند است به دست بیاورم، شاید این خودش موجب بدبختی برای من بشود!! 👦🏻 پیرمرد تنها یک پسر داشت که علاقه زیاد به اسب سواری داشت. 🐎 روزی هنگام رام کردن یکی از اسب های وحشی آن پسر از اسب افتاد و استخوان پایش شکست. 👥 همسایه ها به سراغ پیرمرد رفتند که او را تسلی دهند ولی پیر مرد بدون هیچگونه احساس ناراحتی گفت: 👴 استخوان پایش شکست که شکست معلوم نیست که این خود بعدها به نفع ما تمام نشود!! 👥 همسایگان که با شگفتی سخنان پیرمرد را استماع کردند این بار هم نتوانستند دریابند که او درست می گوید یا نه. ⚔ یک سال بعد در آن منطقه جنگی اتفاق افتاد که اکثر جوانان به میدان جنگ رفتند و بیشتر آنها کشته شدند، ولی پسر پیرمرد به علت لنگ بودن پا، به جنگ نرفت و زنده ماند و آنوقت بود که همسایگان به عمق گفته های پیرمرد رسیدند! 👌🏻مَثل فوق که ناشی از این داستان است در مورد توصیه به تحمل ناملایمات زندگی و پرهیز از مغرور نشدن به سعادت و خوشی ناگهانی به کار می رود و قسمت اول آن یادآور مثل معروف «پایان شب سیه سپید است» فارسی می باشد. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
⚠ #علی_لاریجانی نشان داد، قدرت برایش اصالت دارد نه مراجع تقلید و مرجعیت! 🗳 انتخابات مجلس نزدیک است و تصمیم حضرات آیات در قم! 🌐 @partoweshraq
🔺 دکتر #حسن_عباسی به ۷ ماه زندان محکوم شد، اما نه مثل بهاری ها با تحصن، اعتصاب غذا و نامه نگاری برای نظام هزینه درست کرد و نه مثل منفعت طلبان تهدید به براندازی و آشوب در نظام داشت! 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔺افشاگری از روحانی: ‼حسن روحانی تو رئیس شورای عالی امنیت ملی بودی هی زنگ میزدی که انگلیسی ها رو همونجا تو دریا آزاد کنید...!! 🌐 @partoweshraq
🔺 خب اینم حضور بانوان در ورزشگاه آزادی و تماشای بازی ایران - بولیوی 😐 حالا حضرات غربگرا و نمایندگان لیست ضعیف امید جواب بدهند الان دقیقا کدام مشکل جامعه زنان و خانواده های ایرانی حل شده و بهانه بعدی برای فریب مردم و سرگرم کردن ملت چیست؟ و کی قرار است پاسخگوی مشکلات بر زمین مانده مملکت و افتضاح مدیریتی ۵ ساله خود بر کشور باشند؟ 🌐 @partoweshraq
⛔️😐 ذوق‌زدگی، تشویق‌ها و لبخندهای مسئولان ارشد استان اصفهان از موتور‌ سواری دختران!! 🌐 @partoweshraq
🗓 ۲۵ مهر ۹۷ |کدخدایی: لایحه احتمالا امروز در بررسی شود. 🎙در حال فراهم کردن مقدمات آن هستیم و قرار شد امروز دوستان ما و نمایندگانی از دولت بیایند و توضیحاتشان را بشنویم؛ شاید وارد کلیات شویم. 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 بی حرم شد که بدانند همه مادری است 🌹 ور نه در زاویه عرش مقام حسن است 🌐 @partoweshraq
⚜ توصیه ‌کلیدی از (علیه السلام) برای بچه دار شدن 👳🏻 مال و ثروت زیادی داشت، ولی تاکنون صاحب فرزندی نشده بود. 🏰 از دربانان بارگاه معاویه بود. 🌹 یکی از روزها که امام حسن (علیه السلام) به نزد معاویه رفته بود، در راه بازگشت، به دنبال امام آمد، شرح حالش را گفت و از آن حضرت خواست تا دعایی به او بیاموزد، شاید خداوند، فرزندی به او بدهد. 🌹 امام فرمود: 🔅«علیک ‌بالإستغفار؛ 🔅استغفار را پیشه خود ساز!» 📿 از آن به بعد، مرد بسیار استغفار کرد، تا اینکه خداوند، به او، ۱۰ پسر داد!! 🏰 این خبر به معاویه رسید. به آن مرد گفت: چرا از امام نپرسیدی که این سخن را، بر چه اساسی بیان کرده است و چرا استغفار چنین خاصیتی دارد؟ 🏰 اتفاقاً، روزی آن حضرت، پیش معاویه آمد. 👳🏻 آن مرد، علّت این رهنمود امام را جویا شد. 🌹 امام حسن (علیه السلام) فرمودند: 📖 آیا نشنیده‌ای که خداوند در داستان هود می‌فرماید: 🔅«وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا ًو يزدکم‌ قوة الی قوتکم». 📖 سوره هود، آیه ۵۲. ⚜ و در قصه نوح فرمود: 🔅«اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَ یمددکم‌ بأموال‌ و بنین وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ و َيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا». 📖 سوره نوح، آیه ۱۲. 📗 مسند الامام المجتبی (علیه‌السلام)، ص ۶۰۳، ح ۲۲. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌹 #چهارشنبه_های_امام_رضایی 👣 #منم_اربعین_کربلام ▪ڪاش من را هم صدایم میزدے ▪یڪ زیارٺ را بہ نامم می زدے ▪من گدایے بیڪس و درمانده ام ▪ #اربعین از ڪربلا جا مانده ام ▪سال دیگر یا رضا رخصٺ بده ▪اربعین ڪرببلا فرصٺ بده 🌐 @partoweshraq #شعر
4_6050772410758595068.mp3
6.18M
🎧 | بسیار زیبا و شنیدنی 🎼 با اذن امام رضا پای پیاده بریم... 🎤 حاج 👣 ویژه 🌐 @partoweshraq
4_5922250487997924782.mp3
4.73M
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹پیرمرد و هدیه (ع) 🎙حجت‌ الاسلام 🌐 @partoweshraq
🕑 💠🌹💠 🗓 هفتم صفر، سالروز شهادت (علیه‌السلام) و ولادت (علیه‌السلام) 🌹🌷 هفتم [صفر] هم ولادت است، هم شهادت (ره): 🎙هفتم [صفر] هم ولادت است، هم وفات. جمع بین این دو این است که [در مجلس‌ها] شخص فضائل مولود را نقل بکند، و مصائب متوفای دیگر را هم نقل بکند. [این عمل] جمع بین حقین است. هم مصائب آن [امام] دیگر را نقل بکند، همین خودش عزاداری است. هم فضائل این مولود را نقل بکند، همین هم فرح‌آور است. ملاحظه فرمودید؟ جمعش همین است. 🔅حالا کارهای دیگری باشد یا نباشد [فرقی نمی‌کند]. انسان همیشه می‌تواند به مؤمنین اطعام و احسان بکند. به هر غایتی که هست. هم در وفات می تواند احسان بکند، هم در ولادت می‌تواند احسان و اطعام بکند. 🖥 مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت(ره). 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
🕓 💠🚻💠 مشاوره خانواده 🕐 طبیعی است هیچ مردی بدون دلیل حق دیر آمدن به خانه را ندارد، اما زن نیز نباید به محض آمدن مرد جنجال به پا کند! اگر می‌خواهد همسرش دیگر تکرار نکند باید با مهربانی به پیشواز او برود و خود را منتظر نشان دهد و بگوید: 💕 عزیزم کجا بودی؟ از وقتی رفتی منتظرم که کی میایی خداروشکر که اومدی! 💞 ادامه این رفتار، در اکثر موارد مشکل را حل می‌کند. 🌐 @partoweshraq
🔺پیاده روی به سبک دهه‌ی نودی‌ها 🌐 @partoweshraq
💻 جهان نیوز: 🔺«چنارانی» عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس: 📱ما مخالفان FATF هیچگاه پیامک های تهدیدی را که برایمان فرستادند، منتشر نکردیم. 📲 حتی پیامک‌های تهدیدی از آن سوی مرزها برای ما آمد اما ما آنها را رسانه‌ای نکردیم. 🌐 @partoweshraq
🔺توییت استاد در واکنش به حکم حبس دکتر 🌐 @partoweshraq
🎒 آموزش سفر 🚩 چهل نکته باب 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و هفتاد و یکم 🌅 لب ایوان نشسته و گوش به صدای چَه چَه پرندگان، دلم را به گرمای تنگ غروب روزهای آخر خرداد ماه سپرده بودم. 🌴 گرمای به نسبت شدیدی که حالا در خنکای خانه زیبا و خیال مهربان خانواده آسید احمد، برای من و مجید از هر بهاری دلپذیر‌تر بود. 🗓 با رسیدن ٢٢ خرداد ماه، بیست روز بود میهمان که نه، به جای عروس و پسر این خانواده، روی چشم آسید احمد و مامان خدیجه، شاهانه زندگی می‌کردیم. 💔 هر چند داغ غصه حوریه بر دل من و مجید همچنان بی‌قراری می‌کرد، اما در این خانه و در سایه رحمت پروردگارمان، آنچنان غرق دریای نعمت و برکت شده بودیم که به امید آینده و تولد کودکی دیگر، با غم حوریه هم کنار آمده و راضی به رضایش بودیم. 🏻به لطف نسخه‌های حکیمانه مامان خدیجه و محبت‌های مادرانه‌اش، وضع جسمی‌ام هم حسابی رو به راه شده و بار دیگر سلامتی و شادابی‌ام را بازیافته بودم. 🏻مجید هم هر چند هنوز نمی‌توانست با دست راستش کار سنگینی انجام دهد، ولی جراحت پهلویش به نسبت بهتر شده و کمتر درد می‌کشید. 🕌 حالا یکی دو روزی هم می‌شد که آسید حمد در دفتر مسجد، برایش کار سبکی در نظر گرفته و از صبح تا اذان مغرب مشغول بود تا در انتهای ماه با حقوق اندکی که می‌گیرد بتواند درصدی از قرض آسید احمد را پس داده و ذره‌ای از خجالتش در بیاید که در طول این مدت از همان پول مرحمتی آسید احمد خرج کرده بودیم و به این هم راضی نمی‌شد که هر روز به هر بهانه‌ای برایمان تحفه‌ای می‌آورد تا کم و کسری نداشته باشیم، ولی مجید به دنبال حق خودش بود که مرتب به خانه و نخلستان پدر سر می‌زد بلکه بتواند پول پیش خانه را پس بگیرد، ولی پدر و نوریه هنوز از ماه عسلی که به گفته عبدالله در قطر می‌گذراندند، بازنگشته و تمام امور نخلستان را هم به ابراهیم و محمد سپرده بودند و این دو برادر، باز هم سراغی از تنها خواهرشان نمی‌گرفتند و شاید از فال گوش برادران نوریه می‌ترسیدند که آخرین باری که مجید به دنبال پدر به نخلستان رفته بود، حتی جواب سلامش را هم نداده بودند. 👨🏻در عوض، عبدالله همچنان با من و مجید بود و وقتی ماجرای معجزه این خانه را شنید، چه حالی شد و نمی‌توانست باور کند که به دیدارمان آمد تا به چشم خود ببیند که ما نه چوب گناهان‌مان که اجر شکیبایی عاشقانه‌مان را از خدا گرفته‌ایم و نمی‌دانست با چه زبانی از آسید احمد تشکر کند که خواهر غریبش را پناه داده و در حقش پدری را تمام کرده است، هر چند هنوز هم تهِ دل من می‌لرزید که آسید احمد و مامان خدیجه از سرگذشت من و مجید چیزی نمی‌دانستند و اینچنین بی‌منت به ما محبت می‌کردند. 🏻می‌ترسیدم بفهمند من از اهل سنت هستم و پدرم با وهابیون ارتباط دارد که به ننگِ نام پدر وهابی‌ام، از چشمشان بیفتم و دست محبتشان را از سرم بردارند، ولی مجید مدام دلداری‌ام می‌داد و تأکید می‌کرد خدایی که ما را در این خانه پناه داده و دل اهل خانه را به سمت ما متمایل کرده، تنهایمان نخواهد گذاشت. 🍎🍌🍉 آخرین بسته میوه را هم چیدم که مامان خدیجه کنارم لب ایوان نشست و با مهربانی تشکر کرد: 👤 قربون دستت دخترم! اجرت با آقا امام زمان (علیه‌السلام)!» 🏻و من به لبخندی شیرین پاسخش را دادم که دوباره از جایش بلند شد و برای نظارت بر چیدن شیرینی‌ها، به آن سمت ایوان به سراغ دخترش زینب‌سادات رفت. 🌌 شب نیمه شعبان فرا رسیده و به میمنت میلاد امام زمان (علیه‌السلام)، بنا بود امشب در این خانه جشنی بر پا شود و به حرمت عظمت این شب که به گفته مامان خدیجه بعد از شب‌های قدر، شبی به فضیلت آن نمی‌رسد، مراسم دعا و سخنرانی هم برقرار بود. 🌳🏣🌴 حالا پس از حدود سه هفته زندگی در این خانه، به برگزاری جلسه‌های قرائت قرآن و دعا عادت کرده بودم که علاوه بر جلسات منظم آموزش قرآن و احکام که توسط مامان خدیجه برای بانوان محله برگزار می‌شد، آسید احمد به هر مناسبتی مراسمی بر پا می‌کرد و اینها همه غیر از برنامه‌های رسمی مسجد بود. 🏻ظاهراً اراده پروردگارم بر این قرار گرفته بود که منِ اهل سنت، روزگارم را در خانه‌ای سپری کنم که قلب تپنده تبلیغ تشیع بود تا شاید قوت اعتقاد قلبی‌ام را بیازماید که در این فضای تازه چقدر برای هدایت همسرم به سمت مذهب اهل تسنن تلاش می‌کنم. 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 سـیـره شـہـداء 🌹 شرمنده امام زمان (عج) 👓 تو درگیری‌های فتنه ٨٨ دستش همش جلوی عینکش بود! ⁉ ازش سوال کردیم که چرا این کار رو می کنی؟! 👓 گفت: پول این عینک رو از بیمه حوزه علمیه گرفتم. این عینک پولش از جیب امام زمانه، اگه سنگ بخوره و بشکنه شرمنده آقا می شم! 🌷شهید مدافع حرم، حجت‌الاسلام محمد پورهنگ 🌐 @partoweshraq
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان 🌹مؤمن کسی است که مردم به خیرش امیدوارند و آن را به نحو احسن انجام می‌دهد و حتی یک نفر هم از او ضرر نمی‌بیند. 🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
💧 حکایتی عجیب از اثر یک قطره اشک برای (ع) ❓آیا می‌توان ثواب گریه بر سیدالشهداء (علیه السلام) را با عقل ناقص سنجید؟ ⚜ مرحوم (ره) می گوید: 📚 بعضی از بزرگان در تألیفاتشان از نقل کرده اند که گفته: 🕌 من در مشهدالرضا (علیه السلام) ساکن بودم. 🏴 با عده ای از مؤمنین در روز عاشورا مشغول عزادارای بودیم که یکی از آنان مقتل خوانی می کرد و روایتی خواند که امام باقر علیه السلام فرموده: 💧«هر کس در مصائب امام حسین (علیه السلام) اشک از چشمش خارج شود، حتی اگر به اندازه بال مگس باشد، خداوند گناهان او را می بخشد اگر چه به اندازه کف روی دریا باشد.» 👨🏻 در آن جمع یک جاهل مدعی علم بود. تا این روایت را شنید گفت: اینها دروغ است و با عقل سازگار نیست. بین ما بحث شد و او قانع نشد و اصرار بر تکذیب داشت و با آن حال جدا شدیم و به خانه رفتیم. 👨🏻 آن شخص روز بعد گفت: ⚖ در خواب دیدم که هنگام قیامت است و ترازوی اعمال و حساب و کتاب و هول و‌ هراس قیامت. ⛲ من تشنه شدم بقدری که نزدیک بود هلاک شوم. دیدم یک حوضی که بسیار وسیع است و طول و عرض آن معلوم نیست نمایان شد!! 👨🏻 با خود گفتم‌: حوض کوثر است! 👣 برای رفع عطش به سمت آن حوض رفتم و دیدم یک زن و دو مرد که همگی سیاه پوشیده و‌ گریان و محزون بودند آنجا ایستاده اند. 👨🏻 پرسیدم اینان چه کسانی هستند؟ ⚜ گفتند: رسول اکرم اسلام و امیرالمؤمنین و (سلام الله علیهم اجمعین) هستند. 👨🏻 گفتم چرا سیاه پوشیده اند؟ 🏴 گفتند: مگر نمی دانی روز عاشورا است و زمین و آسمان محزون و گریان است! 👣 من رفتم خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) گفتم من تشنه ام و آبم دهید. 🌹 ایشان به من تندی کرد و فرمود: ❓آیا تو بودی که ثواب اشک بر فرزند مظلوم و شهیدم حسین را انکار کردی؟ خدا قاتلانش و کسانی که او را از آب منع کردند لعنت کند. 🌌 من از خواب پریدم و لرزان و ترسان بودم. و بسیار استغفار می کردم. حال آمده ام به هر کس که در آن جمع بود و در حضورش انکار روایت کردم، این موضوع را بگویم و اظهار پشیمانی کنم. 📚 منبع: بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء، ج ۴۴، ص ٢٩٣. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq