ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
"معـــطــر بود از عطــر گـل يــــاس وجودش تار و پودي بود از احساس"
"خودي بــا خـود نديد و جمــله او شد
به خــون خويش تـا غلـــطيد عبـــاس"
#گزیدهایاززندگینامه
#شهیدعباسمحمدی
#ولادت ۱۳۳۸/۹/۱۰
#شهـــــــــادت ۱۳۶۲/۱۱/۲۵
─┅═ঊঈঊঈ═┅─
🔶#شهیدعباسمحمدی در دهم آذرماه ۱۳۳۸ در جوار مسجد جامع شهر دليجان در خانه اي محقر و خانواده اي زحمتکش نوزادي به دنيا مي آيد که پدر و مادر با توجه به روحيه ي #مذهبي و شرکت در #روضه ها و #تعزيه هاي #سالارشهيدان، #عباسش مي نامند تا بعدها #رشادت و #دلاوري را از #علمدارکربلا بياموزد و #علم به دوش در نهضت #مقدس #خميني ياران را به #کربلاي جبهه هاي ايران بخواند.
🔶سايه ي مهر مادر در کودکي از سر #عباس رخت برمي بندد.
🔶پدر که خود نيز دائم از بيماري رنج مي برد عهده دار تربيت او مي شود.
🔶 تنها خواهرش با سن کم برايش مادري مي کند تا خلاء وجود مادر را کمتر احساس کند.
#عباس در سال ۱۳۴۵ وارد دبستان مي شود در اوقات فراغت و تعطيلات تابستان همراه و پا به پاي خواهرش با کار #قاليبافي پدر را در ادامه ي زندگي ياري مي دهند.
🔶 با پايان سال سوم راهنمايي وارد #دانشسرايمقدماتي شده و پس از آن عازم #سربازي مي گردد.
🔶در سال ۱۳۵۷ وقتي #امام بزرگوار فرمان فرار از پادگان هاي نظامي را صادر مي کند به همراه عده اي از هم دوره هايش پادگان را ترک مي کند و به صف مبارزه ي بي امان مردم عليه رژيم پهلوي مي-پيوندد.
🔶روحيه ي #ايثار، #فداکاري، #گذشت، خدمت به محرومين و علاقه به اهداف انقلاب اسلامي، #عباس را در صف #داوطلبان #خدمت در #جهادسازندگي قرار مي دهد.
🔶در کلاس درس به دانش-آموزان درس #نماز و پيروي از #رهبري مي آموخت.
🔶 با نهادهاي #انقلابي چون #بسيج، #سپاه، #نهضتسوادآموزي،
امور تربيتي و مرکز فرهنگي شهيد مطهري نيز همکاري و فعاليتي #عاشقانه داشت.
🔶بعدها مستقيماً به عنوان يکي از اعضاي شوراي مرکزي نهضت سوادآموزي انجام وظيفه مي نمود.
🔶 يکي از علاقه مندان به شرکت در کلاس هاي #قرائت و #تفسيرقرآن بود که تا قبل از #شهادتش #نظم و #مديريت جلسه به عهده او بود.
🔶در مراسم #مذهبي چون دعاهاي #کميل و #توسل، #مراسمشهدا، #نمازجمعه و #جماعات حضوري مداوم داشت.
🔶با همه ي خدماتي که يک تنه و خستگي ناپذير انجام مي دهد.
🔶 مسؤوليتي بزرگتر فرا روي خود احساس مي کند.
🔶 او شاهد حرکت #کاروانياني است که #لبيک گوي نداي #امامشان هستند.
🔶صحنه هاي #عمليات را در ذهن خود مجسم مي کند و به #رشادت هاي دلير مردان جبهه هاي نبرد غبطه مي خورد و نمي تواند در برابر اين همه احساسات بي تفاوت باشد.
🔶از سويي ديگر اين فکر نيز او را به خود مشغول مي کند که مگر هفت ماه بيشتر است که ازدواج کرده اي دير نمي شود فرصت زياد است.
🔶در ترازوي عقل هرچه سبک و سنگين مي کند به اين نتيجه مي رسد که شايد موقعيتي بهتر از اين برايش پيش نيايد تازه با شناختي که از همسر جوانش دارد مي-داند که او هم آن قدر #عباس را درک مي کند که بتواند ياريگر همسر خوبش در اين راه باشد.
🔶#عباس که سنگر بزرگ جبهه هاي نور عليه ظلمت را پيش روي خود مي بيند. سنگر نهضت سوادآموزي و ساير خدمات را رها مي کند و صبح روز ۱۳۶۲/۱۱/۲۵ با يار #صديق و #همرزمش #هاديشفيعي پرچم به دوش کوچه هاي شهر را زيرپا مي گذارند و راهيان #کربلا و #قدس را با شعار هر که دارد هوس کرببلا بسم الله به ياري مي خوانند.
🔶چاووش در شهر ندا سر مي دهد: دل تنگم سفر کرببلا مي خواهد. به همراه اين شعار انگار دل کنده مي شود.
🔶#حسينيان به سوي #کربلا حرکت مي کنند. عباس ضمن خداحافظي با دوستان و آشنايان، به همسرش براي تربيت کودکي که چشم انتظارش بودند، سفارش هاي لازم را مي کند.
🔶فاتحان پيروز خيبر با ديگر ياران همرزم عازم جبهه هاي حق عليه باطل مي گردند.
🔶 مراحل سير #اليالله و #تزکيهينفس و بريدن از همه ي وابستگي هاي #دنيوي آغاز مي شود.
🔶#نمازشب عاشقان با #تلاوتقرآن، آواي خوش دعاي #توسل و زمزمه ي خوش #کميل ارواح طيبه را به ملأ اعلا مي برد و نفس مطمئنه نداي ارجعي الي ربک راضيةً مرضيه را فرياد مي زند و اين همان سيري است که اين عاشقان از بدو ورود به جبهه هاي نور طي مي کنند.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🔶اينجا قرارگاه لشکر يکم از #سپاه #قدس است.
🔶 لبيک گويان به #امام #امت آماده ي جهادي بزرگ مي باشند و راهيان طريق نور، جان باخته و شيداي دوست، هر لحظه براي نبرد و رويارويي با دشمن بعثي آماده مي شوند، روحشان آزاد از همه ي علايق #دنيوي و #مادي مي شود تنها #خدا را مي خوانند وصيتنامه هاي خون رنگشان را مي نويسند.
🔶#شهادتنامه هايشان را مي خوانندو شعارهاي سرد زمان را در گرمي #ايمان به #الله، به شعور تبديل مي کنند.
🔶#فرمانده بارها آن ها را فرامي خواند، از #شهامت، #شجاعت، #شهادت، #عشق و #ايثار براي آن ها سخن مي گويد.
🔶بارها اتمام حجت مي کند، که فردا هر کس در اين راه قدم بگذارد #شهيد خواهد شد.
🔶 همه فرياد برمي آورند حاضريم چون #سرور و #مولايمان #شهيد شويم.
🔶کوله بار #عشق و #معرفت بر پشت و سلاح بر دست با قلبي مملو از شور و شوق مجنون وار همه چيز را رها کرده #اللهگويان به آنچه جز اوست پشت پا مي زنند.
🔶 اينجا جان ياران را صلا مي دهد. جان نثاران را مي خواند.
🔶هنگامي که لشکر شب خيمه سياهش را بر سر روز مي گستراند و تاريخ جمعه ۱۳۶۲/۱۲/۳ را نشان مي داد بعد از حدود ۲۰ساعت حرکت با قايق بر روي آب هاي هور، #عملياتخيبر با #رمز #يارسولالله(ص) براي تصرف و تأمين جزاير مجنون و بخشي از هورالهويزه شروع مي شود.
🔶بعد از گذشتن چند روز از عمليات عزيزان رزمنده گردان پشتيباني در سکوت شب از پل پيروزي عبور مي کنند.
🔶#عاشقانمهدي(عج) در ترکيبي سازمان يافته به نام گردان #المهدي(عج) و گروهان #محمدرسولالله(ص) به #ميعادگاه #عروج مي رسند و شبانه با قلبي آرام و مطمئن و با زمزمه ي #دعا در دل، سنگرها را محکم مي کنند.
🔶#عباس سر از پا نمي شناسد. دشمن از سه طرف احاطه دارد نبردي بي امان و نفس گير در حال شکل گيري است.
🔶آنچه مي بيني #عشق است و #ايثار که توانسته نيروهاي خودي را در اين تنگنا ماندگاري ببخشد چندين بار خط نيروهاي خودي توسط تانک هاي دشمن شکسته مي شود، اما مقاومت سرسختانه بچه هاي رزمنده تانک ها را به عقب مي راند که #حفظ و #نگهداري جزاير مجنون فرمان #امام است.
🔶پس از يک ماه مقاومت دليرانه براي حفظ و نگهداري جزاير مجنون، خورشيد روز شنبه ۱۳۶۳/۱/۵ در ميان آتشبار سنگين پاتک #دشمن از افق #خونين رنگ سربرمي آورد.
🔶احساس مي کني که فرشتگان از آسمان به سلام #شهيدان آمده اند.
🔶همه ي عزيزان جز تعدادي که ديده-بانند در سنگر با آماده سازي تجهيزات منتظر #فرمان مي باشند، صداي هلي کوپترهاي عراقي که يا نيروجابجا مي کردند يا مهمات حمل مي نمودند، در مسير جاده ي بصره شنيده مي شد.
🔶موشک هاي آرپي جي و رگبار تيربارها به مقابله پاتک دشمن پرداخته اند.
🔶ساعتي از درگيري گذشته است. گلوله هاي خمپاره۶۰ چون باران مي بارد.
🔶يکي از گلوله هاي #دشمن به نحوي به خاکريز برخورد کرده که تعدادي از ترکش هايش به سر و گردن هادي شفيعي اصابت مي کند.
🔶ترکش هاي زيادي نيز از پشت سر از بالا تا پايين بدن #عباس را سوراخ سوراخ مي کند و در حالي که يک ترکش بزرگ به نخاع او برخورد کرده وارد شکم او مي شود.
🔶#عباس از درد به خود مي پيچد لحظه اي خود را فراموش مي کند نگران همرزم عزيزش هادي شفيعي مي باشد و سراغ او را مي گيرد.
🔶نمي داند که هادي لحظاتي پيش به #شهادت رسيده است.
🔶 امدادگران سريع و به سختي #عباس را به عقب حمل مي کنند.
🔶اما در انتهاي جزيره به معبود خويش مي پيوندد.
🔶#عبـاس که عاشق #خدا بود دلداده ي کوي آشنــا بوددر قـافله تا عقــب نماند ياريگر و مرد جبهه ها بود
غروب غمبار ۱۳۶۳/۱/۶ در حالي که هاله اي از غم بر چهره ي شهر نشسته جسم مطهر عباس از ديار غربت کربلاي ايران مي رسد.
🔶همسرش هم در محل نيست که از او استقبال کند.
🔶امشب همسر #عباس در خوف و رجا به سر مي برد.
🔶از به دنيا آمدن فرزند نورسيده خشنود است و از دوري #عباس نگران.
🔶وابستگان دسته دسته به ملاقات مادر و زينب کوچک آمده اند و اين در حالي است که هم گريه هاي خود را از او پنهان مي کنند، هم قدم نورسيده را به او تبريک مي گويند.
#روحش #شاد و #یادش #گرامی باد.
─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─
#بــرایشــادیروحــش
"#صلوات"
اللَّهمَّ ﷺ صَل ِّﷺ عَلَى ﷺ مُحمَّـدٍﷺ وآل ﷺ ِمُحَمَّد
ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
✍#گزیدهایاززندگینامه
#شهیدعباسمحمدی
#ولادت ۱۳۴۳
#شهــــــادت ۱۳۶۶/۵/۱۵
"#شهیدعباسمحمدی" در سال ۱۳۴۳ شمسی در شهر #زنجان متولد شد.
🔶دوران ابتدایی را در دبستان خاقانی سپری کرد.
🔶سال ۱۳۵۲ بود که پدرش را از دست داد.
🔶از کودکی علاقه ی زیادی به کارهای #هنری و #ورزشی داشت.
🔶 قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با یاری دوستانش گروهی را تحت عنوان حامیان #قرآن در مسجد قاسمیهی زنجان تشکیل داد و با جدیت به فراگیری #قرآن پرداخت.
🔶پیشرفت سریع او باعث شد تا در مسابقات #قرآنی، رتبه ی اول را به خود اختصاص دهد.
🔶با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دستور حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی، پایگاه مقاومت مسجد قاسمیهی زنجان را تشکیل داد.
🔶 برخورد خوب و پسندیدهی #عباس باعث شد تا در زمانی کوتاه، افراد بسیاری را جذب خود کرده و تعداد اعضای پایگاه را تقویت کند.
🔶 یازده اسفند سال ۱۳۶۰ عازم منطقه جنوب شد.
🔶در اردیبهشت ۱۳۶۱ در عملیات# بیتالمقدس شرکت کرد و در همین عملیات بود که از ناحیهی پای چپ مجروح شد و برای استراحت و مداوا به خانه بازگشت.
🔶دوران نقاهت، بهانه ای شد تا در خردادماه سال ۱۳۶۲در امتحانات نهایی دبیرستان امیرکبیر شرکت کند و موفق به اخذ دیپلم شود.
🔶خرداد سال۱۳۶۳ عضو رسمی #سپاهپاسداران شد و در واحد پرسنلی سپاه زنجان، انجام وظیفه کرد.
🔶خدمت در #سپاه باعث نشده بود تا وی برای لحظهای از فکر رفتن به #جبهه باز بماند.
🔶روح بیقرارش هر لحظه برای رفتن دوباره به #جبهه پر و بال میزد، تا بالاخره موفق شد با جلب رضایت #مسئولین خود، در هشتم آبان ۱۳۶۳ جهت گذراندن دورههای #آموزشی به #تهران برود و با تجربهای جدید راهی لشکر عاشورا شود.
🔶 #عباس یکی از نیروهای شناسایی واحد اطلاعات لشکر #عاشورا به حساب میآمد.
🔶همچنین وی قبل از عملیات های کربلای ۴و ۵ مسئولیت آموزش #غواصان دسته ی ۲ گروهان ۲ گردان #حبیببنمظاهر را به عهده گرفت.
🔶#مهدیقلیرضایی از پیشکسوتان واحد اطلاعات لشکر عاشورا میگفت:
🔶«در واحد اطلاعات، مراسم شبهای #احیاء را #عباس به عهده داشت و #دعاهایابوحمزهثمالی را با صدای #زیبا و #دلنشینی میخواند.
🔶آنقدر با #سوز میخواند و #اشک میریخت که همه را #منقلب میکرد.
🔶 گاه از فرصتهایی که هنگام استراحت نیروها پیش میآمد، برای تقویت روحیه ی نیروها سود میجست و نوحه سرایی میکرد.
🔶 وقتی عازم عملیات کربلای ۴بودیم #عباس آقا خطبه ۲۷نهج البلاغه را برای #غواصان میخواند.
🔶#عباس در عملیات کربلای ۵ از ناحیه ی بازوی راست زخمی و مدتی بستری شد.
🔶پس از مداوا در نوزدهم اردیبهشت سال ۱۳۶۶ بار سفر را بست و دوباره راهی #جبهه شد.
🔶 پس از گذشت ۳ ماه از حضور مداوم در #جبهه، در پانزدهمین روز از مردادماه ۱۳۶۶ درمنطقه عملیاتی نصر۷ به درجه ی رفیع #شهادت نایل شد.🕊🕊🕊
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
#گذریبرزندگینامه
#سردارشهیدناصربهداشت
#ولادت ۱۳۴۰/۳/۲۵
#شهــــادت ۱۳۶۴/۲/۱۹
🔶به تاريخ ۲۵ تير ماه ۱۳۴۰ در خانه ای محقر ولی پر از مهر وصفا و يکرنگی و در سيد محله قائمشهر ،کودکی ديده به جهان گشود که #ناصر نام گرفت.
🔶او از همان کودکی در رفتارش متواضع و با وقار بيشتری نسبت به بچه های هم سن وسالش برخورد می نمود و مسائل را خوب درک می کرد و حتی در بازی های کودکانه از دروغ گريزان بود.
🔶#ناصردر سن شش سالگی پا به مدرسه نهاد و همواره متانت در رفتارش زبانزد اولياء مدرسه بود.
🔶از #بيکاری و #اتلافوقت بيزار بود و سعی داشت در نزد آشنايان پدر،کاشی کاری و بنايی را بياموزد و مزدی را از اين بابت دريافت نموده و به افرادبی بضاعت بدهد.
🔶ايشان زمانی که وارد دوران راهنمائی شد ،به شدت از اختلافات طبقاتی جامعه رنج ميبر د و دوست داشت هر چه دارد به بينوايان اهداءنمايد وبه بچه هايی که از نظر درسی و مالی ضعيف بودند،کمک #درسی و #مالی نمايد.
🔶 او پس از طی اين دوران وارد #هنرستان شده در رشته #راه و #ساختمان مشغول به تحصيل شد و به دليل علاقه زياد به اين رشته "#شاگردممتاز"محسوب ميشد.
🔶ايشان در سالهای اوج مبارزه ملت #مسلمان ايران با رژيم منحوس #پهلوی همواره در راه اين مبارزات تلاش می نمود و يک لحظه آرام نمی نشست تا اينکه #انقلاب #شکوهمند #اسلامی ايران به پيروزی رسيد و او که #عاشق #امام (ره)بود،همراه با اولين گروه به عضويت #سپاهپاسداران در آمد و در صف #سبزپوشان #انقلاباسلامی قرار گرفت.
🔶نا گفته نماند که #شهید همپای #انقلابیون گرمابخش مبارزات در مسجد پرطپش صبوری #قائمشهر بود.
🔶پس از #پیروزی #انقلاب نیز، با توجه به موقعیت ویژه شهرستان #قائمشهر و #فعالیت گروه ها #ضدانقلاب، #شهیدبهداشت یکی از عناصر اصلی مبارزه با این گروه ها بوده است.
🔶ایشان در فاصله زمانی ۶۰- ۵۹ مسئول یکی از تیم های عملیاتی در #سپاه #قائمشهر بود.
🔶فعالیت در #پادگانشیرگاه جز کارهای
اصلی و ویژه #شهید در این ایام بود.
🔶 آموزش نیروهای تحت امر و آماده سازی آنها برای مقابله با گروه های معاند و همچنین اعزام به جبهه دغدغه شبانه روزی #شهیدبهداشت در این سالها بود.
🔶"#سردارشهيدناصربهداشت"با آغاز #جنگتحميلی به مناطق عملياتی اعزام شد و در مسئوليت های مختلف با دشمن #بعثی به مبارزه پرداخت و در اين راه بارها #مجروح شد ، اما جراحات وارده مانع از ادامه مبارزه نشد و همچنان در خط مقدم جبهه،حضوری چشم گير داشت .
🔶#شهید نماینده منطقه۳ در مریوان بود.
🔶ايشان پس از مدتی ، بدليل نشان دادن #لياقت ، #شجاعت و #درايتنظامی ، از سال ۱۳۶۱فرماندهی گردان #حمزهسيدالشهداء لشکر ویژه ۲۵ #کربلا عليه السلام را پذيرفت و #عاشقانه در مسئوليت جديد با نيرو های تحت امرخويش حماسه ای بزرگی را رقم زد.
🔶#شهید همزمان با فرماندهی گردان #حمزه، مسئول محور چنگوله – مهران نیز بود.
🔶اوج دلاوری #شهید در عملیات #والفجر۶ با گردان #حمزه به ثبت رسیده است.
🔶 #شهید در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۴ در ارتفاعات قلاویزان در کمین دشمن به #شهادت رسید و جنازه ایشان حدود ۱۰ روز #مفقود بود و با تفحص #همرزم و #دوست دیرین #شهید، #سردارشهیدجعفرشیرسوار، شناسایی شد.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
#گزیدهایاززندگینامه
#شهیدمصطفیصفریتبار(کمیل)
🔶#شهیدمصطفی(کمیل)صفریتبار ، فرزند اسماعیل در تاریخ ۱۳۶۷/۳/۹شمسی برابر با ۱۴ شوال ۱۴۰۸ قمری در روستای بیشه سر از توابع شهرستان #بابل از یک خانوادة #مذهبی، دیده به جهان گشود.
🔶مراسم سنّتی نامگذاری نیز برگزار شد، در گوش راست او #اذان و در گوش چپش #اقامه گفتند ، پدر بخوبی می دانست که یکی از حقوق فرزندان بر پدر و مادر، انتخاب نام نیک برای آنان است، این بود که پدر به یادِ روزهای #دفاعمقدّس و علاقه مندی به گروه های #چریکی و جنگ های نامنظم #دکترشهیدمصطفیچمران، و هم بیاد #دعایکمیل، فرزندش را در شناسنامه به #مصطفی و در گفتار #کمیل نام گذاری کرد تا هم به #دعایکمیل شب های جمعه برسد و هم در آیندةی نزدیک ضمن شرکت در جنگ های #چریکی، #مصطفی و برگزیدة #خدا شود.
🔶در دبیرستان شهید مطهری بابل بنا به اذعان مدیر و دبیران، در #اخلاق، #رفتار، ک#ردار و #دانشاندوزی از دیگران #برتر بود و سرآمد دیگران گردید و تابستان ۱۳۸۴ در رشته علوم تجربی فارغ التحصیل و به مرحله پیش دانشگاهی #امامحسین(ع) رسید.
#علاوه بر آن موفّق به أخذ دیپلم در رشتة کامپیوتر ICDL هم می گردد.
🔶او زیرک تر از آن بود که در این مرحله توقف کند، حتّی قبولی در رشتة مهندسی شیمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری و آمل نیز او را راضی نکرد،
🔶بلکه با عنایت #شهداء، همةی اینها را همچون پلی، پشت سر گذاشت تا طبق تعهدی که با #شهداء و #خدای #شهداء بسته بود به دانشگاه اصلی خود یعنی؛ دانشگاه #امامحسین (ع) برسد تا فقط از آن دانشگاه با درجة #شهادت، فارغ التحصیل گردد .
🔶تلاش آقا #مصطفی برای خدمت در #سپاه بی نتیجه ماند، بنابر این برای خدمت وظیفه به لشکر ۳۰ پیاده گرگان ملحق شد، ضمن اینکه همزمان برای جذب رسمی در #سپاه نام نویسی کرده بود، هنوز ۲ ماهی از آموزش #نظامی او نگذشته بود که نامةی جذب او در #سپاه #پاسداران بدستش رسید، با خوشحالی اما با گرفتنِ إمضاهای متعدد از فرماندهان مافوق، بسختی از لشکر ۳۰ گرگان تسویه حساب گرفت و به علت قبولی در#سپاهپاسداران از کسوت #سربازی مرخص و برای ادامة #آموزش بعنوان #سربازگمنامامامزمان (عج) بالآخره دراسفند ماه ۱۳۸۶ وارد دانشگاه #امامحسین (ع) شد و از دو سال تلاش وصف ناشدنی در بهمن ماه ۱۳۸۸ از #دانشگاهافسری و تربیت #پاسداری #امامحسین(ع) با معدل ۱۷/۳۰ فارغ التحصیل گردید.
🔶آقا #کمیل داوطلبانه دو فروردین و تعطیلات عید سال های۱۳۷۸و۱۳۸۸ دورة دانشجویی را در غالب طرح سازندگی #بسیج، اردوی #جهادی به مناطق محروم کشور از جمله کرمان و چهار و محال و بختیاری رفت.
🔶همچنین در خرداد سال ۱۳۸۷با پای پیاده از #اصفهان به مرقد #مطهّر #حضرتامامراحل رفت و در مراسم #نوزدهمین سالگرد ارتحال ملکوتی آن سفر کرده شرکت نمود.
🔶او بخوبی تفسیر آیة شریفة« إنّ اللهَ معَ الصابرین» را فهمیده بود و سعی می کرد در زندگی اش آن را بکار بگیرد.
🔶 او باتّفاق چند نفر از دوستانش، بالاترین جایگاه خدمتی را، در یگانِ ویژة #صابرین می بینند، گرچه سعی داشت، ثبت نام در یگانِ ویژة #صابرین را از خانودة اش مخفی نگهدارد و یا اینکه خدمت در آن را سَهل و آسان معرفی می کرد ، أمّا برای رسیدن به آن، بسیار تلاش کرد؛ و تمامی مقدّماتش را فراهم نمود، می دانست که خدمت در یگانِ ویژة !#صابرین، علاوه بر قدرت #معنوی به قدرت #جسمی هم احتیاج دارد، آقا #کمیل برای جبران آن علاوه بر طیّ دوره های آموزش #تکاوری و #چتربازی به ورزش های #رزمی روی آورد و در این رشته خیلی زود سرآمد شد و مطابق اسناد موجود دو مرتبه موفق به أخذ مدال #طلا و #نقره در جشنواره فرهنگی، ورزشی دانشجویان گردید.
🔶به هر حال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه #امامحسین، بسختی از پادگان آموزشی #المهدی وابسته به تهران، تسویه حساب خدمتی گرفت و خود را به یگانِ ویژة #صابرین رساند.
🔶تا اینکه بالاخره در نیمه دوم شهریور ۱۳۹۰ به دست #گروهسفاکپژاک به #شهادت رسید .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
#وصیتنامه
#شهیدکمیلصفریتبار
#بسم الله الرحمن الرحیم"
🔶سلام، اول حرفم را با یکی از اشعار حافظ که خیلی به آن علاقه دارم شروع می کنم…
🔶درد عشقی کشیده ام که نپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کاردلبری برگزیده ام که نپرس
سوی من لب چه می گزی که مگولب لعلی گزیده ام که مپرس
🔶گفتند که هر مسلمانی باید یک #وصیتنامه داشته باشد منم این وقت شب نمی دونم چی شد که یک دفعه این زد به سرم که برم #وصیتنامه بنویسم.
🔶شاید به نظر شما حرفهایم و مخصوصا این خط خرچنگ قورباغه من خنده دار باشد!
🔶بازی سرنوشت که این حرفها را نمی شناسد.
🔶اول از همه از پدر و مادر عزیزم تشکر می کنم بابت این همه زحمات که در حق بنده قدرنشناس داشته اند.
🔶شنیده بودم که #فرمانده های ما گفتند دست پدر ومادر را باید بوسید ومن هم چند بار قصد چنین کاری را داشتم که یک بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم البته پدرم اجازه نمی داد که دستش را ببوسم وبالاخره با چند ترفند #پاسداری توانستم به #مقصود خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم که اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و ایندفعه هم با چند ترفند #پاسداری توانستم پای مادر را ببوسم .
🔶خوب بریم سر بقیه مطلب که من #مال و #اموالی ندارم که بگم این مال داداشم و این یکی برای فلانی ، فقط چند توصیه به خواهرانم دارم که خیلی خیلی دوستشان دارم
🔶اول اینکه #حجاب را رعایت کنند چون #شهدای ما برای حفظ #ناموس و حفظ #اسلام #شهید شدند تا حتی یک تار موی #ناموس آنها را #نامحرم نگاه نکند چه برسد به اینکه بیگانه ها بخواهند نگاه کج به آنها داشته باشند .
🔶منظورم از #حجاب این است که حتی یک تار موی خود را در معرض دید 🔶نامحرم قرار ندهید.
🔶دوم اینکه فرزندان خود را طوری #تربیت کنید که با روحیه #ایثار و #انفاق و #گذشت از جان خود در راه #خداوند تبارک و تعالی بزرگ شوند و طبق فرمایش #امام عزیز و راحلمان که می گوید از دامن زن مرد به معراج می رود .
🔶در اینجا جا دارد که بگویم من از اول به #عشق #شهادت وارد #سپاه شدم ولی وقتی وارد #مادیات آن می شوی منظورم این است که غرق #مادیات شوی فکر #شهادت کم رنگ می شه من آنقدر غرق گناه هستم که خجالت می کشم از #خدا طلب کنم توی ذهنم فکر می کنم که #خدا به من می گه این همه #گناه کردی الان #شهادت می خوای که هر چی #گناه کردی یکدفعه #پاک بشه، البته فکر مثبت تو ذهنم می آد که می گه #خدا آنقدر #رحمان و #رحیم هست که با #توبه(صد بار شکستیم)حق خودشو می بخشه ولی #حقالناس می مونه که این مردم هستند اون دنیا یقه ما را میگیرند،
🔶در اینجا از تمام کسانی که به گردن #بنده حقیر حقی دارند می خواهم که #حلالم کنند چون اگر یکی را در این دنیا #حلال کنند مطمئن باشند که شخص دیگری هست که اون دنیا #حلالش کنه، اگر هم ما را البته بگویم #بنده حقیر را بهتر است، #حلال نکردند وعده ما #قیامت ان شاالله که #آقامونامام #حسین(ع) شفاعت ما رو بکنه که از سر #تقصیر ما بگذرین.
🔶احساس کردم این مطلب را اینجا ذکر کنم
🔶من خیلی به #حضرتزهرا(س) علاقه داشتم طوری که هر وقت به فکرش می افتم #اشکم جاری می شود و از این #خانم بزرگوار می خواهم که از #خدا بخواد که از سر #تقصیر ما بگذره تا هر چه زودتر به اون #عشق که وارد #سپاه شدم برسم.
#شهادت #شهادت #شهادت
🔶 در آخر با یک #دعا حرفهایم را به پایان می رسونم :
🙏💐 اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یده.💐🙏
#آمینیاربالعالمین
۱۳۸۸/۳/۲۸ ساعت ۰۰:۴۸ بامداد
💐#عشق یعنی #شهید غرق #خون
💐به فدای تن زخمیت ای #شهید 😔
#روحش #شاد و #یادش #گرامی باد.
─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─
#بــرایشــادیروحــش
"#صلوات"
اللَّهمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
#گزیدهایاززندگینامه
#شهیدمدافعحرم
#میثممدواری
#ولادت ۱۳۶۳/۲/۲۳
#شهــــادت ۱۳۹۴/۸/۱۶
🔶#میثم عزیزم در تاریخ ۱۳۶۳/۲/۲۳ در محله تختی نازی آباد واقع درتهران دیده به جهان گشود دوران کودکی #میثم عزیز در کنار پدر و مادر گرانقدرش و برادران عزیزش سپری میشد و در دامان مادر نهضت #حسینی و مکتب #زینبی را می آموخت.
🔶از همان دوران طفولیت باهیئت و مسجد آشنا شد و همراه پدر در این مجالس شرکت می جست در همین دوران بود که یکی از برادران عزیزش به مقام# شهادت رسید #مسعود عزیز فرزند دوم خانواده در تاریخ ۱۳۶۵/۱۱/۲۳ روز تشکیل کمیته انقلاب اسلامی به دست گروهک های #منافقین در میدان رسالت به همراه سه تن از دوستانش ترور شدن و شربت #شهادت را نوشیدن.
🔶بعد از #شهادت #مسعود عزیز خانواده تصمیم به تغییر مکان گرفتن در شهرک ویلاشهر ساکن شدن.
🔶 #میثم عزیزم خصوصیات اخلاقی منحصر به فردی داشتن از همان دوران نوجوانی بسیار #چشمپاک و #معصوم بودن علاقه خاصی به مسائل #دینی و #قرآن داشت و همیشه در این میسر قدم برمیداشت در مدرسه و مسجد #قاریقرآن بودن و با صوت زیبای خود دل هر کس را به لرزه وامیداشت.
🔶#میثم عزیز دردوران تحصیل هم اول بود و شاگرد ممتاز مدرسه ی خود بود هم در #اخلاق هم در #درس.
🔶از دیگر اخلاق های نیکوی #میثم عزیز #دستگیریازافتادگان و #سرکشیبهنیازمندان بود #میثم عزیزهیچگاه به این دنیا دل نداشت و از هم چیز خود میگذشت در راه #انفاق برای #فقرا.
🔶حتی از لباس تن خود میگذشت و در راه #خدا ایثار میکرد و مانند #مولای خود #امیرالمومنین دست گیر افتادگان بود البته در خفا و پنهانی.
🔶پدر بزرگوار این #شهید #فرمانده پایگاه بسیج #اماممحمدباقر(ع)بودن و همین امر کمکی شد برای #میثم عزیزتا با بسیج آشنا شود ودر بسیج نوجوانان ثبت نام کرد و یکی از بسیجیان فعال پایگاه شد.
🔶بعد از گرفتن دیپلم در سال ۷۹ -۸۰ وارد #سپاه شد به طور #رسمی شروع به کار کرد در همین دوران به طور مستمر برای #تفحص #شهدا به مناطق جنوب میرفت و پیکر #شهدای عزیز راتفحص میکردن در همین دوران بود که تصمیم به #ازدواج گرفت و در سال ۱۳۸۷ همسر اختیار کرد و ثمره این زندگی هشت ساله دو دختر دردانه به نامهای #فاطمهزهرا و #فاطمهکوثر است.
🔶#میثم عزیز با شروع شدن جنگ سوریه با داعش به این جبهه اعزام شدن و ازسال ۱۳۸۹ به دفاع ازدین و اسلام پرداخت بعد از رشادت های بسیار در این زمینه و دفاع از حرمین شریفین آخرین باری که اعزام شدن به مدت چهل روز مقاومت در برابر کفار داعشی در صبح روز ۱۳۹۴/۸/۱۶ پس از هشت ساعت درگیری سخت و طاقت فرسا به فیض #شهادت نائل آمدن و شهد شیرین #شهادت را نوشیدن روحش شاد یادش گرامی باد و با #سیدشهدا همنشین باشد
#انشاءالله 🙏
#دشمن هرروز از یک رنگـــے میترسد..
💙یک روز از لباس سبز #سپـــاه...
💛یک روز از لباس خاکی #بسیـــج...
💜یک روز از سرخـــے خون #شهیــد
💚یک روز از جو هـــر آبـــے انگشتهــایمان پس از #رای دادن...
ولی هـــر روز از
سیاهـــے #چــادر تـــو
مے ترسد...
بانو اسلـحه ات را زمین نگــذار..
با #حجــابت مـــدافــع باش.
💟💟💟💟💟💟💟💟💟
💟💟💟💟💟💟💟💟💟
http://eitaa.com/piyroo
🚩🏴 جنایتکاران زهر خود را به مردم #ایران پاشیدند..
#حمله_تروریستی گروهک #جیش_الظلم به پرسنل #سپاه پاسداران..
قلب ایران داغدار شد.. سینه هامان پر از غم شد.. اما قلبهامان با هر بار زخمی شدن، خاموش نمیشود.. عزم مان برای مبارزه با #ظلم و #جنایت و اربابان تان #آمریکا و #اسرائیل قوی تر و محکم تر میشود.. پس بکشید ما را.. بیدارتر میشویم..
#ایرانم_تسلیت💔🏴🏴 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
√°~•مـٰا سیـٖنِه زَدیـٖم و بـی صِدا بـٰاریـٖدَند❃
√°~•اَز هَر چِه کِه دَم زَدیـٖم آنهـٰا دیـٖدَند❃
√°~•مـٰا مُدعیـٖانِ صَفِ اَوّل بودیـٖم❃
√°~•اَز آخر مَجْلِس شُهَدا را چیـٖدَند ..❃
•❥•شهید بهشتی : پاسداران آگاهانه انتخاب می کنند. شجاعانه می جنگند ، غریبانه زندگی می کنند. مظلومانه شهید می شوند و بی شرمانه توهین می شوند ... •❥•
چهل سالگی خون💔 می خواست ...
لاله های این مرزو بوم پر پر شدند...
#سپاه
#سیستان_و_بلوچستان
#شهیدانه
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo