eitaa logo
✳️محفل تفسیر و قرآن شناسی رحیق
2.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
728 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍀🍀🍀🍀 🌟 ۷ سلام به آقای زمین و زمان سلام به رهروان مهدی موعود دوستان بزرگوار طبق برنامه کانال روزهای جمعه را اختصاص داده ایم به مطالبی پیرامون "امام زمان حضرت مهدی سلام الله علیه" و از هفته گذشته بحثی را به طور منظم آغاز کردیم. بنابر اقتضائات فضای مجازی و رعایت حال کاربران همراه از این هفته هر جمعه مطالبی کوتاه و موجز در باره "ایده مهدویت"در نگاه مستشرقان خواهیم نگاشت.- به شرط حیات و توفیق الهی- صبور باشید و کانال را با ارائه مطالب و دیدگاههای خود ارتقاء دهید. 🌟🌟🌟🌟🌟 ✳️معناي لغوي و اصطلاحي شرق شناسي همانطور كه اشاره شد به آن دسته از انديشمندان غربي كه براي شناختن فرهنگ و تمدن شرق وارد سرزمين‌هاي شرقي شده و سالها به مطالعه و پژوهش پرداختند، شرق‌شناس گويند و به علمي كه عهده‌دار اين وظيفه است شرق‌شناسي گويند. 📋واژه شرق‌شناسي براي نخستين بار در فرهنگ انگليسي اكسفورد به كار رفت و در سال 1838 همين واژه در فرهنگ علمي فرانسه درج گرديد. در فرهنگ انگليسي آكسفورد، كلمه شرق‌شناسي يا خاورشناسي (Orintalism) كه تا سال 1812در اين فرهنگ مورد استفاده قرار نگرفته بود، به معناي مطالعه و تحقيق پيرامون كشورهاي شرقي، براي كساني استفاده شده است كه به مطالعه و پژوهش در فرهنگ، سرزمين و كشورهاي مشرق زمين و آسيايي مي‌پرداختند. @rahighemakhtoom
🍀🍀🍀🍀🍀 🌟 ۸ ✳️محدودة شرق‌شناسي شرق در لغت به معناي بر آمدن آفتاب و تابان شدن معنا مي‌دهدو از ديدگاه غربيان شامل همه كشورهايي مي شود كه در شرق قاره اروپا قرار دارند و از ديدگاه آنها به سه بخش خاور ميانه، نزديك و دور تقسيم مي گردد كه در اين تقسيم بندي جغرافيايي، ميان دين اسلام، اديان هندي، اديان چيني، ژاپني و امثال آن هيچ تمايزي نشده است. در واقع مي توان گفت تعريف شرق از ديدگاه غربيان، تقسيمي بر اساس جغرافيا و شرايط منطقه‌اي است، نه بر اساس فرهنگ، آداب و سنت. حداقل مي‌توان گفت كه در دوره نخست كه شرق‌شناسي مورد توجه غربيان قرار گرفت، آنچه كه بيش از همه توانست به عنوان يك شاخص براي تقسيم‌بندي ملت‌ها وكشورهاي شرقي استفاده گردد، سرزمين بوده است، زيرا در كشورهاي شرقي اديان، مذاهب، تمدن‌ها و فرهنگ‌هاي متنوعي وجود دارد كه به طور طبيعي اين امر موجب مي‌شود تا نتوان اين بخش از كره زمين را كه در هر كشورش چندين فرهنگ، تمدن و آداب و سنت وجود دارد، به غير از اين تقسيم‌بندي نمود. بنا براين بر خلاف آن دسته از انديشمندان كه تصور مي‌كنند، تقسيم‌بندي شرق توسط غربيان، بدون لحاظ كردن اسلام، براي تحقير تمدن اسلامي است، بايد اذعان نمود كه تقسيم بر اساس جغرافيا شايد بهترين تقسيم موجود باشد و براي يك انديشمند غربي كه در صدد شناسايي شرق است، تقسيمa بر اساس مذهب و دين، موجب شاخه‌ها و دسته‌بندي‌هاي متنوعي مي‌گردد كه آن‌ها را نمي‌توان به جز جغرافيا ذيل يك عنوان خاص قرار داد و بديهي است كه هر چه، اساس و شاخص تقسيم كلان‌تر باشد، بهتر است. @rahighemakhtoom
🍀🍀🍀🍀🍀 🌟 ۹ 🔷محدودة غرب‌شناسي همانطور كه اصطلاح «شرق‌شناسي» براي غربيان بر اساس جغرافيا معنا مي‌يابد و غربيان معناي خاصي را از آن مي‌فهمند، همچنين شرقيان هم امروزه لفظ غرب‌شناسي را بكار مي‌برند اما در كاربرد و استعمال لفظ، علاوه بر جنبه جغرافيايي، به جنبه‌هاي فرهنگي هم توجه دارند. در واقع پس از رنسانس، كليه كشورهاي غربي با آنكه از انديشه‌ها و مذاهب متنوعي برخوردار بوده‌اند، اما با عنوان غرب از آنان ياد شده است و به جهت اشتراك در عناصري چون رشد و توسعه علمي، تكنولوژي، صنعت، فلسفه و ديگر حوزه‌هاي علمي، از ساختار و هويت مشتركي برخوردار گرديده‌اند كه گاه از آن به فرهنگ و ادبيات مدرنيته ياد مي‌شود و با اين ويژگي از كشورهايي شرقي متمايز مي‌گردند. بنابراين امروزه اصطلاح غرب‌شناسي براي شرقيان، به معناي شناخت كليه كشورهايي است كه با وجود اينكه مذاهب متفاوت مسيحي و گاه غير مسيحي در آن وجود دارد، اما به جهت تاثيرات و آثار رنسانس از جمله تكنولوژي، رشد و توسعه، علوم تجربي، صنعت و مدرنيسم، از هويت مشخص و يكساني برخوردار هستند. از اين رو در اين اصطلاح، علاوه بر مذهب به ديگر وجوه مشترك فكري، فرهنگي و سياسي آن كشورها توجه مي‌گردد و اين كلمه هم بر كشورهاي اروپايي اطلاق مي‌شود و هم كشور‌هاي امريكايي و اقيانوسيه را در بر مي‌گيرد. شايان ذكر است كه در تعريف لفظي كلمات بيش از آنكه نيازمند بحث‌هاي دقيق عقلي باشيم، نيازمند آگاهي به كاربرد و استعمال الفاظ در ادوار متفاوت تاريخي هستيم، به طوري كه بايد به كاربرد الفاظ و اصطلاحات در دوره‌هاي متفاوت توجه نمود. به عنوان نمونه بسياري از الفاظ و مفاهيم در دوره‌هاي متفاوت، معاني متعدد و گاه متضاد به خود گرفته‌اند و داراي معناي خاص و يكساني نيستند، مثالاً در ادبيات سياسي، پس از انقلاب كمونيستي شوروي در اكتبر سال 1917، شرق معناي ديگري يافته است و از كليه كشورهاي كمونيستي كه جزء پيمان ورشو بودند، در برابر كشورهاي سرمايه‌داري كه جزء پيمان ناتو بودند، به بلوك شرق تعبير مي‌گردد. همچنين در برابر اصطلاح شرق، از اصطلاح غرب براي كشورهاي سرمايه‌داري استفاده مي‌شود، حال آنكه كشوري همچون آلمان شرقي و يا كوبا كه از آنها به بلوك شرق تعبير مي‌شد، در اروپا و امريكاي جنوبي قرار گرفته بودند و يا كشور كره جنوبي كه جزء بلوك غرب بوده، از جهت جغرافيايي در شرق قرار گرفته بود. بنابراين معنا و مفهوم شرق و غرب متناسب با استعمال و كاربردي است كه دارا مي‌باشند و تنها با شناخت شرايط يك دوره و استعمال كلمه در آن دوره، مي‌توان معناي الفاظ را فهميد. 🌷🌷🌷 @rahighemakhtoom
🍀🍀🍀🍀🍀 🌟 ۱۰ 📋🖋تعريف شرق از نگاه هانري كربن و هايدگر معناي اصطلاحي ديگري كه براي كلمه «شرق» وجود دارد، «بر آمدن و تابان شدن» است. بر خلاف معاني پيشين كه بر اساس منشاهاي سياسي، جغرافيايي و گاه ديني بود، افرادي همچون هانري كربن، كلمه شرق را به معناي اشراق و تابش معنويت، طلوع عالم روحاني و شرق درون بكار مي‌برند. كربن تحت تاثير سنت عرفاني و تفكر فيلسوفاني همچون سهروردي، معتقد است شرق يعني تابش و طلوع حكمت و معنويت و غروب يعني افول و زوال معنويت و عالم روحاني. وي در پاسخ به پرسش درباره معناي شرق و غرب مي گويد: «مراد من از شرق و مشرق يا غرب و مغرب، يك مراد فلسفي است و نه يك مراد جغرافيايي.مشرق در اينجا يك عالم روحاني است... بنابراين شما مي‌توانيد در غرب باشيد اما مشرقي باقي بمانيد يا در شرق باشيد و غربي بينديشيد و عمل كنيد» (1) همچنين پاره‌اي از فيلسوفان غربي مانند هايدگر درباره معناي شرق و غرب به جنبه‌ي جغرافيايي آن نظر ندارند و به مفهوم فلسفي آن اشاره مي‌كنند، وي مي‌گويد: «تاريخ مغرب، تاريخ مغرب حقيقت است». (2) او به مانند هانري كربن كلمه شرق و غرب را در معنايي غير متداول به معناي طلوع و غروب حقيقت معنا مي‌كند. اما قبل از اينكه در قرون متاخر اصطلاح شرق شناسي در فرهنگ لغت و در دانشگاه‌ها به عنوان يك رشته علمي و پژوهشي استعمال شود، از قرن‌ها پيش، شغل و حرفه‌اي، متداول و رايج بوده است. در واقع زماني كه پاره‌اي از انديشمندان غربي وارد سرزمين‌هاي اسلامي شدند و به تحصيل علم، سير و سياحت، سفرنامه نويسي و ديگر امور مي‌پرداختند، مسأله شرق شناسي، حرفه‌اي مشخص بوده است، هر چند كه در آن دوران، اصطلاح شرق‌شناسي گاه مورد استفاده هم قرار نمي‌گرفته است. ================ 1. شهرام پازوكي، يادي از هانري كربن، موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، تهران، س 1382، ص 167 (مصاحبه با هانري كربن در سال 1355). 2. همان، ص 167. 🌷🌷🌷 @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا ظهور نزدیک است؟ حضرت طبق روایات معتبر وقتی می کند که ، یعنی عقل است و عقل است و عقل؛ عقل بالا بیاید!! با و و و یقینا ظهور به این نزدیکی ها نیست! در زمان ظهور ذات اقدس اله دستش به برکت (ارواحنا فداه) روی سر مردم می آید که کمل به احلامهم. عقل مردم که بالا آمد، سیصد و سیزده شاگرد مثل امام ( (رض)) خدمت حضرت بودند؛ آنوقت چند میلیاردی را می شود به آسانی اداره کرد، و گرنه جهان را مگر با می شود اداره کرد؟ جهان را مگر می شود به دعوت کرد؟! وقتی حضرت ظهور می کند که عقل مردم کامل بشود، آنوقت است که می شود عدل را پیاده کرد؛ مگر بی عقل می شود عدل را پیاده کرد؟ 🔶 ر.ک الکافی / جلد 1 / صفحه 25 ✅ درس خارج تفسیر قرآن کریم _ قم ؛ 1390/03/09 @rahighemakhtoom
📌برخی از تفاوت‌های اندیشه در میان شیعیان و مسیحیان: 🔅۱-منجی ، شخصی عروج کرده است که در میان امت خود نبوده و مردم نیز تمنایی برای ارتباط با شخص او ندارند. به خلاف منجی شیعه که در میان مردم بوده و هیچ گاه از امت خود جدا نگشته است. نوع ارتباط وی با خواص نیز شوق این ملاقات را در میان مردم زنده نگاه داشته است. در واقع باید گفت که اجتماعی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فی فرجه الشریف) بسیار گسترده‌تر و فراگیرتر از کارکردهای حضرت عیسی (علیه‌السلام) بوده و با طرح یک حکومت جهانی، سازگارتر است. 🔅۲-محققان، متفق‌اند که عیسی (علیه‌السلام) خود ادعای «مسیحا» نداشته است یعنی خود را منجی موعود معرف نکرده و ادعای مسیحا بودن او از سوی پیروان و مریدان او پس از رستاخیزش از میان مردگان طرح شده است. عیسی (علیه‌السلام) بر آن نبوده است که حکومتی بر پا کند. در همه سخنان او از هیچ نظریه سیاسی، اثری نمی‌توان دید، یا حتی به یک ایده اجتماعی شاخص دست یافت. بلکه او مدعی بود که آمده است تا شریعت موسی (علیه‌السلام) را کامل کند. بر اساس روایت اناجیل، عیسی (علیه‌السلام) هرگز فرضیه نجات‌بخشی خود را بر تشکیل یک نهاد حکومتی یا نظریه‌ای اجتماعی بنا نکرده است؛ به همین دلیل، نمی‌توان کارکرد اجتماعی هویدایی برای او در نظر گرفت. 🔖نکته قابل توجه اینکه در برخی فرازهای اناجیل، حضرت عیسی (علیه‌السلام) از شخصی بنام «پسر انسان» یاد می‌کند که قابل تطبیق با خود او نیست و مشخص است که وی چون دارای صفات ممتاز و ویژگی‌های برجسته‌ای است، از موقعیتی بالاتر از عیسی (علیه‌السلام) قرار دارد؛ بنابراین مقصود از «پسر انسان»، حضرت عیسی (علیه‌السلام) نیست. 🔹چنانکه مطابق نوشته مستر هاکس آمریکایی در قاموس کتاب مقدس، این عبارت هشتاد بار در انجیل و ملحقات آن (عهد جدید) آمده است که فقط سی مورد آن با حضرت عیسی (علیه‌السلام) قابل تطبیق است. اما پنجاه مورد دیگر از نجات‌دهنده‌ای سخن می‌گوید که در آخرالزمان و پایان روزگار، ظهور خواهد کرد و حضرت عیسی (علیه‌السلام) نیز با او خواهد آمد و او را جلال و عظمت خواهد داد واز ساعت و روز ظهور او جز خداوند تبارک و تعالی کسی اطلاع ندارد. 🌷🌷🌷 🔅مدرسه مجازی تفسیر و قرآن پژوهی رحیق @rahighemakhtoom
💢پايان تاريخ، واپسين انسان و عدالت ولايى مهدوى 🎆اين پرسش هميشه مطرح بوده و هست كه آينده بشر و فرجام او به كجا مى رود؟ اديان و فلسفه هاى مختلف به اين پرسش، پاسخ هاى گوناگونى داده اند كه در اين جا به آنها اشاره مى شود: 🔰الف) دين هندو بر اساس اين باور انسان در آغاز در بهشت عدن در كمال سعادت مى زيسته، اما با غفلت و گناه اين موقعيت را از دست مى دهد و در نشيب سقوط مى افتد، و در گذر زمان با انحطاط به اعصار تاريكى فرو مى غلطد و سرانجام عالم و آدم گرفتار حريق كيهانى مى شود. 🔹در اصول عقايد هندوان در باره ادوار و اعصار جهان و تاريخ، يعنى دور جاودانى آفرينش، خرابى، نابودى و آفرينش مجدد عالم، انسان هيچ نقشى در بازآفرينى جهان ندارد. از اين جا آدمى در مقام گريز از چنبره دور كيهانى است. در نظر آنان فقط نخبگان و سرآمدان دين و حكمت اند كه در صدد استخلاص و رهايى از پندارهاى فريب و درد و رنج هستند. اما عامه مردم زندگى عادى و وجود دنيا را مى پذيرند. 🔹در نگاه هرگز كار جهان به پايان نمى رسد و پس از هر پايان دوره اى نو از سر گرفته مى شود و عالمى ديگر آغاز مى شود. پايان فقط در باب مقتضيات انسانى معنا و مصداق پيدا مى كند. 👈و در ادامه به دکترین در تمدن یونانی خواهیم پرداخت.ان شاء الله 🔅🔅🔅 🎆 صفحه قرآنی رحیق @rahughemakhtoom
💢پايان تاريخ، واپسين انسان و عدالت ولايى مهدوى 🔰ب) اديان يونانى در يونان دو روايت اساطيرى متمايز، اما هم بسته، تشخيص مى دهيم كه عبارتند از: 1. نظريه اعصار كه شامل اسطوره كمال و فضيلت سر آغاز است. 2. مشرب ادوارى. هسيودس نخستين متفكر يونانى است كه تباهى و فساد تدريجى نوع بشر را، طى پنج دوره يا عصر شرح مى دهد. نخستين دوره يا عصر طلايى در عهد فرمان روايى كرونوس، خداى زمان، نوعى بهشت بود. در اين عصر انسان ها داراى عمر طولانى بودند، هرگز پير نمى شدند و زندگى شان به هستى خدايان مى ماند. نظريه ادوارى با هراكليتوس ظاهر مى شود و تاثيرى اساسى در نگاه رواقى بازگشت جاودانه به جا مى گذارد. 👈و در ادامه به دکترین و موعود گرایی در اندیشه دینی یهود و مسیحی خواهیم پرداخت.ان شاء الله 🔅🔅🔅 🎆 صفحه قرآنی رحیق @rahughemakhtoom