فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 #ممنوعیت_عزاداری
آسمانه
بخش سوم
روایت سالهای ممنوعیت روضه در اصفهان از کتاب خانهتاب به روایت مرحوم محمدرضا شاهنگی (متولد ۱۳۱۳) معروف به مشکین، از پیرغلامان حضرت اباعبدالله
مرحوم محمدرضا شاهنگی
پنجشنبه | ۱۹ مرداد ۱۴۰۲ | #اصفهان
رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 #ممنوعیت_عزاداری
آسمانه
بخش چهارم
روایت سالهای ممنوعیت روضه در اصفهان از کتاب خانهتاب به روایت اکبر خبوشانی (متولد ۱۳۱۶) و با صدای نویسنده کتاب، فائزه درگزنی
فائزه درگزنی
یکشنبه | ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ | #اصفهان
رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
13.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #کشف_حجاب
ممنوعیت خروج زنان گیلانی از منزل
به مناسبت سالروز حادثه گوهرشاد، یکی از روایتهای مقاومت گیلانیها مقابل قانون کشف حجاب، از روستای رودپیش فومن تقدیم نگاهتان میشود.
سیدهکبری آلنبی
پنجشنبه | ۲۱ تیر ۱۴۰۳ | #گیلان #فومن روستای رودپیش
پس از باران، روایت نویسندگان گیلانی
eitaa.com/pas_az_baran
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #کشف_حجاب
سیلی آبدار
خبر که پخش شد، از شنیدنش خوشحال نشدم، با این که جای سیلی هنوز روی صورتم میسوخت.
صبح که دیدم موهایش را بیشتر از همیشه سشوار کشیده حدس زدم که شاید خبری باشد. وقتی همهمان را به صف کردند،
فهمیدیم قرار است بازرس بیاید.
از ته صف به بچهها نگاه کردم. موهای مشکی و قهوهایشان توی نور صبحگاه برق میزد و دامنهای کوتاهشان پشت سر هم ردیف شده بود. این میان فقط چند نفری با بقیه فرق داشتند که آنها هم با تذکر خانم نفیسی خیلی زود شبیه بقیه شدند.
شاید کلاس سومیها با خودشان فکر میکردند بهتر بود من هم مثل بقیه، به حرف خانم نفیسی گوش میکردم تا این اتفاق نیفتد. من اما اصلا حاضر نبودم چنین کاری کنم. آن هم جلوی بازرس و بابای مدرسه! هرچند که از نظر آنها بابای مدرسه و بازرس، با عمو و داییمان فرقی نداشت! هنوز هم به این فکر میکنم که وقتی خانم نفیسی توی صف آمد و دید حرفش را گوش نکردهام، بابای مدرسه کجا بود؟
نمیدانم وقتی جلو آمد و با غیظ روسریام را از سرم کشید بابای مدرسه مرا دید یا نه؟
بههرحال من کوتاه نیامدم و دوباره سرم کردم و او هم محکم خواباند توی گوشم.
دستم را روی صورتم میگذارم، فکر میکنم سرخیاش کمتر شده باشد.
بچهها به طرف آبخوری میدوند ببینند چه شده، من هم حواسم پرت شده و دیگر به صحنهای فکر نمیکنم که خانم نفیسی از سر صف به ته صف رسید.
دلم میخواهد فکرم را خطخطی کنم تا مرور نکند وقتی دوباره روسری را روی سرم دید چطور دستش را برد بالا و توی صورتم فرود آورد و من چقدر بغض کردم و جلوی خودم را گرفتم.
یکی از همکلاسیهایم ایستاده و میگوید: "دیدید سر صف چه سیلی محکمی به صورت زهرا زد؟ حالا دختر یکییکدانهاش لیز خورد و دستش شکست."
پ.ن: در دوران پهلوی دوم مانند پهلوی اول سیاستهای ضدفرهنگی و مقابله با حجاب در قالبهای دیگر ادامه پیدا کرد.
زهرا داداش | متولد ۱۳۴۲
به قلم: ع.م.ب
پنجشنبه | ۲۱ تیر ۱۴۰۳ | #اصفهان
رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 #کشف_حجاب
به احترام بیبی
خاطره شنیدنی استاد سید کوچک هاشمیزاده از برگزاری جشن کشف حجاب رضاخانی در خورموج.
پ.ن: استاد سید کوچک هاشمیزاده، چهره ادبی استان بوشهر، دو شب پیش، ۱۹ تیرماه ۱۴۰۳ دار فانی را وداع گفت.
سیدکوچک هاشمیزاده
پنجشنبه | ۲۱ تیر ۱۴۰۳ | #بوشهر
کیچه پس کیچه، رسانه تاریخ شفاهی استان بوشهر
@kichepaskiche
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #محرم
مادرها میدانند
وقت خواندن روضه و اشک ریختن بود.
معمولا نمی گذارد گریه کنم؛
مادرها می دانند چه میگویم؛
به محض اینکه مادر شروع به گریه کند، اگر کودکش ببیند، نمیگذارد و با سوالها و درخواستهای مکررش کلا از حال و هوای روضه بیرون میآوردت؛
مامان چرا گریه میکنی؟ گریه نکن! آب میخوام، خوراکی و...
امروز متفاوت از روزهای دیگر در بین اشک و روضه و دعاهای مداح، دستان کوچکش را به سوی آسمان بلند کرده بود.
خدا را به دستان کوچک و به معصومیت کودکم قسم دادم که...
مرضیه پوستچیان
جمعه | ۲۲ تیر ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #مشهد
جریان، تربیت نویسندهٔ جریان ساز
eitaa.com/jaryaniha
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #محرم
📌 #فلسطین
به یاد شش ماهههای غزه
امان از پسرهای متولد رجب که محرم شش ماهه میشوند...
دکتر به پوستش نگاه کرد، گفت پسرتان اگزما دارد. باید لباسهای لطیف تنش کنید، نگذارید گرما بکشد. ویتامینهایش را حتما بدهید و غذای کمکیاش را شروع کنید.
از مطب آمدیم بیرون. بابا برایش اولین لباس مشکیاش را خرید، مدام حواسش پی جنس لباس بود. سوار ماشین شدیم برویم هیئت، کولر را جوری تنظیم کردیم که سرو کلهی گرما دور و اطرافش پیدا نشود.
گوشهی هیئت نشستیم، صداها و رفتوآمدها برایش غریب بود. کمی که گذشت، آرام شد غذایش را خورد و خوابید. مادر اما دلش رفته بود کنار آن مادری که زیر صدای بمب و موشک پسرکش را به دنیا آورد و هر روز دلش برای پیدا کردن آب و غذا لرزید. مادری که هر بوسه را به نیت بوسهی آخر زیر گلوی پسرکش نشاند. مادری که دست آخر طفلش را گم کرد، میان هرم آتشی که خیمههای رفح را سوزاند. مادری که دستش را به گهوارهی خالی گرفت و همپای رباب اشک ریخت.
فاطمه نصراللهی
eitaa.com/haer1400
جمعه | ۲۲ تیر ۱۴۰۳ | #قم
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
17.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #محرم
روضه در خاله بازی
روایتی از یک عزاداری کودکانه
روستای وراوی؛ شهرستان دشتی - ۱۳۴۰
خدیجه عاشوری
سهشنبه | ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ | #بوشهر #دشتی روستای #وراوی
کیچه پس کیچه، رسانه تاریخ شفاهی استان بوشهر
@kichepaskiche
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
📌 #محرم
روضه خانگی شیخ سلیمان
روضهی خانگی شرح عزایش اینجاست؛
لحظهای مرغ دل اینجا بنشیند کافیست...
حاجی شیخ سلیمان عمری روضهخوان و خدمتگزار ارباب بوده و حالا که در ۹۳ سالگی به سر میبرد؛ غول سیاه دیابت سوی چشمانش را به تاریکی برده است. حاجی میگفت: «چندصد جلد کتاب نفیس کتابخانهام را به حوزه علمیه هدیه کردم، من که نمیتوانم مطالعه کنم باید خیرش به دیگران برسد.» گویا پزشکان به دلیل خونریزی مویرگهای چشمش به او اجازه روضهخوانی نمیدهند.
به روضه خانگیاش رفتم، دیدم که روضهاش دو منبر دارد، به دیوار خانهاش پرچم عزای امام حسین (ع) نصب کرده و روضهخوان خبر کرده بود. حاجیه خانم چای دم کرده بود، سینی استکان با ظرف قند و نبات به زیبایی تمام چیده شده بود، اسپند دود کرده بود و گلابپاشی در دست داشت تا مجلس را با عطر گلاب بیاراید، دم در روی صندلی نشسته بود و خوش آمد میگفت.
شیخ سلیمان میگفت: «حالا که نمیتوانم بروم مجلس عزای امام حسین(ع)، خانهام را حسینیه میکنم تا از نگاه امامم بینصیب نمانم.»
خوشا به حالش که پس از گذراندن عمری باعزت هنوز هم بانی روضههاست؛ آخر این روضهها هم قدمت چندین ساله دارد و لیاقت میخواهد که خانهات خانهی امامت باشد و از جان و دل برایش هزینه کنی. اشکهایش را که از چشمان کم سویش کنار زد، دست تکیه زده بر عصایش را بوسیدم و گفتم: «مطمئن باشید، آقا دستتان را خواهد گرفت، تا در هر دو دنیا سعادتمند شوید. مگر میشود کسی که سالها در کاروانهای زیارتی روضهخوان زائرانش بوده، دلها را به سوی او سوق داده و اشکها در ذکر مصیبتش جاری کرده است در سیطره توجه و نگاه آقایش نباشد!
رفعت حسنی
شنبه | ۲۳ تیر ۱۴۰۳ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #محرم
چقدر زود آدمها را صدا میکنی
روضه که تمام شد آمد نشست کنارم. نمیشناختمش؛
در گوشم گفت:
«اون خانمه که دیروز اینجا سینه میزد رو یادته؟»
و زیر تشت را نشانم داد. یادم بود. آنقدر سینه میزد که اطراف ترقوههایش کبود میشد. چشمهایش از گریه ورم میکرد.
گفتم:
«یادمه... امروز کجاست؟»
گفت:
«رفت پیشِ اربابش... باید میدیدی بهشت سکینه چه خبر بود...»
...
صدای هقهقهایش از قلبم پاک نمیشود...
حسین جانم
تو، چقدر زود آدمها را صدا میکنی...
حانیه اخلاقی
ble.ir/vabel
جمعه | ۲۲ تیر ۱۴۰۳ | #تهران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا