eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.7هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
244 ویدیو
3 فایل
روایت‌ مردم ایران 🇮🇷 نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب: @ravina_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روایت بیرجند بخش بیست‌وچهارم صدای گریه مردم بعد از اینکه خبر رسیدن پیکر مطهر شهیدجمهور را شنیدند مرا به یاد مراسم تشییع «حاج قاسم» انداخت؛ امروز انگار حتی درخت‌ها و پرچم‌ها و عَلَم ها هم پا به پای مردم گریه می‌کردند. ادامه دارد... محمدصالح قدیری | از پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۳۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تهران بخش چهاردهم اتوبوس‌ها، حرم امام پیاده‌مان کردند. باید با مترو می‌رفتیم تا دانشگاه تهران. راهروهای مترو قفل شده بود از جمعیت. مانند کودکان که قطار بازی می‌کنند، دست گذاشته بودم روی شانه نفر جلویی و سلانه سلانه پیش می‌رفتیم. ناگهان از پشت جمعیت، صدای گریه کودکی بلند شد. بعد از آن صدای زنی آمد که آب می‌خواست برای فرزندش. صدای زن، فقط به گوش چند نفر دور خودش رسید. مردی از وسط جمعیت داد زد: « آب» و مردی دیگر، کمی جلوتر، کمی بلندتر. - آب از کنار خط زرد لبه ریل مترو، یک بطری آب کوچک، روی دست مردم آمد عقب. زن را نمی‌دیدیم، اما صدای دعاهایش برای آنکه آب را رسانده، می‌رسید به گوشمان‌ و آنجا در گوشم متنی که حامد عسکری برای شهیدجمهور نوشته بود، پلی شد. نوشته بود « آقای رییس‌جمهور رفته بود روی نقطه صفر مرزی، سد افتتاح کند و برای مردمش آب بیاورد.» و من در ایستگاه مترو حرم امام، به این فکر می‌کنم که وقتی آن آب به پای زمین مرد کشاورز برسد و یا لوله‌کشی شود در خانه آن زن روستایی، آنها هم دعا می‌کنند برای کسی که آب را به اینجا رسانده، به قول حامد عسکری، آنکه رفت آب بیاورد، ولی خودش نیامد. بالاخره به مترو می‌رسیم. سوار می‌شویم تا ما را به میدان انقلاب برساند برای مراسم تشییع... ادامه دارد... محمد حیدری | از چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۶:۰۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت مشهد بخش پنجم تبریز، قم، تهران، بیرجند طعم چشم انتظاری پیکر شهید ریسی را چشیده اند. حالا نوبت مشهد است. مردم توی خیابان اند‌. پیرزنی عصا به دست گوشه ای ایستاده و سر تکان می دهد. دختر بچه ای دست پدرش را گرفته و خیره شده به حرم. بغض توی گلوی مردم را از چشم های شان می شود دید. ولی مشهد طعم چشم انتظاري اش فرق دارد. اینجا امام رضا چشم انتظار خادمش است و مشهد خیره شده به این چشم انتظاری. اینجا پیکری تشییع نمی شود مریدی به مرادش می رسد. شاه خراسان آغوش باز کرده برای رئیس جمهور. محمد اصغرزاده پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۰۷ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت زنجان بخش اول چادرش را بسته دور گردن و عصا به دستی و عکس شهیدجمهور در دست دیگرش سلانه سلانه وارد جمعیت میشود می‌گوید تا جان در بدن دارم صحنه را خالی نمیکنم می‌گویم اگر مادرانی چون شما نبودند معلوم نبود این انقلاب کارش به کجا بکشد قطره اشکی از چشمشش می‌چکد و در چروک صورتش گم می شود. ادامه دارد... رقیه موسوی پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت مشهد بخش پنجم تبریز، قم، تهران، بیرجند طعم چشم انتظاری پیکر شهید ریسی را چشیده اند. حالا نوبت مشهد است. مردم توی خیابان اند‌. پیرزنی عصا به دست گوشه ای ایستاده و سر تکان می دهد. دختر بچه ای دست پدرش را گرفته و خیره شده به حرم. بغض توی گلوی مردم را از چشم های شان می شود دید. ولی مشهد طعم چشم انتظاري اش فرق دارد. اینجا امام رضا چشم انتظار خادمش است و مشهد خیره شده به این چشم انتظاری. اینجا پیکری تشییع نمی شود مریدی به مرادش می رسد. شاه خراسان آغوش باز کرده برای رئیس جمهور. محمد اصغرزاده پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۰۷ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تهران بخش پانزدهم پیام آمد: «ظرفیت دانشگاه تهران تکمیل شده است». میثم خندید و گفت: «بریم دانشگاه امام صادق، شهید رحمتی هم دانشجوی اونجا بوده.» مجبور شدیم در خیابان بمانیم. دیر رسیده بودیم. صدای مهدی رسولی در خیابان می‌پیچید. بلندگوها خس‌خس می‌کردند و صدا کامل نمی‌آمد، اما می‌شد فهمید مداحی مورد علاقه شهیدجمهور را می‌خواند. - یه عده پای حق که می‌رسه فدایی و یه عده پای حق که می‌رسه فراری‌اند... ناگهان جمعیت، مانند دریایی که موج بر می‌دارد به کنار رفت. مردی درشت هیکل در وسط جمعیت، انگار که میان استخر شنای پروانه برود، با دو دستش جمعیت را می‌شکافت و جلو می‌آمد و می‌گفت: «راهو باز کن... برو کنار.» حتم داشتم مقام مسئولی یا سرداری می‌خواهد رد شود که بادیگاردش این چنین حرص می‌زند برای عبور. جلو رفتم تا ببینم کدام مقام کشوری یا لشکری در حال عبور است که پشت سر مرد، صفی از خانم‌ها را دیدم. مردها دستشان را به هم داده بودند و کوچه‌ای باز کرده بودند تا زن‌ها بتوانند راحت رد شوند. همانجا ماشین تحریر مغزم تایپ کرد: زن زندگی آزادی. با شکافته شدن جمعیت، راه باز شده بود و می‌شد پیش رفت. ساعتم را نگاه کردم. می‌گفتند رهبر انقلاب ساعت ۹ می‌آیند برای خواندن نماز و حالا چند دقیقه‌ای مانده بود تا نه. ادامه دارد... محمد حیدری | از چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۵۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش شصت‌وچهارم با سه بچه و خانمش از اهر آمده بود. می‌گفت سه‌شنبه هم دلم اینجا مانده بود اما تا از شرکت مرخصی بگیرم و بیایم، نشد که به مراسم تشییع برسم؛ فقط توانستم خودم را به فرودگاه برسانم. امروز صبح باز از اهر راهی تبریز شده بود. یکی از بچه‌های فامیل را هم همراه خودش آورده بود. حتی می‌گفت اگر بتوانم از شرکت اجازه بگیرم، حتما می‌مانیم تا به وادی‌رحمت هم برویم. آقای آل‌هاشم انسان مردمی‌ای بودند؛ این وظیفه به گردن ماست تا بیاییم. ادامه دارد... حکیمه برتینا نویسنده: فائزه آسایش پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۳۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت زنجان بخش دوم امروز سوم خرداد سالگرد عملیات بیت المقدس صدای یا زهرا یا زهرای جمعیت یادآور شهدای آزادسازی خرمشهر می شود. هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما ادامه دارد... رقیه موسوی پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت زنجان بخش سوم ازخیابان زینبیه به سمت مسجد جامع حرکت میکنم. هم مسیر می‌شوم با مردمی که دسته دسته در حال حرکت برای تشییع شهید قدیمی هستند. با صدای یاحسین مجری و قرائت قرآن مراسم حالت رسمی به خود می‌گیرد. رهبرا مردم مؤمن زنجان آمده اند برای سر سلامتی، آمده اند برای تهنیت گفتن.. چرا که در باغ شهادت همچنان باز است و شاگردان خمینی که در قنداق بودند هم اکنون به یاری انقلاب بپا خاسته اند. ادامه دارد... رقیه موسوی پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت بیرجند بخش بیست‌وپنجم با یک پرچم بزرگ روی پله ها نشسته بود. خسته نه اما متفکرانه نگاه می کرد. مادرجون از تشییع اومدی؟ خسته شدی؟ «دکترا گفتن باید عمل بشم، بدنم توانایی زیادی نداره. اما به عشق خودش بدون مشکل پیاده روی کردم و حالم بد نشد. چفیه ی سبز رنگمو زیر چادر روی دوشم انداختم و پرچم ایران رو هم تو دستم گرفتم، چون قرار بود به تشیع جنازه شهید رئیسی برم. دلم میخواست نمادی از جنگ و جهاد رو همراه خودم داشته باشم. اشک و بغضم تو عطر گلابی که مردم می پاشیدند، مخلوط شد و تو آخرین وداع هم با این شهدا درخواست داشتم. آرزوم زندگی آبرومند، عاقبت به خیری و محشور شدن با سیدالشهدا برای همه است.» ادامه دارد... بهناز کوشکی | از نویسنده: فاطمه بشارتی پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۳۶ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت بیرجند بخش بیست‌وششم یه دفعه مجری پشت بلندگو اعلام کرد : پسر بچه‌ای چهار ساله به نام «آریا» بین جمعیت مادرش رو گم کرده، مادر بچه بی‌قراره ... هنوز حرفش تمام نشده بود که از جلو جمعیت یکی داد زد: اینجاست؟! بچه را دست به دست رساندند به مجری. مجری می‌گفت: خانم آرام باش بچه پیدا شد. چه حس خوبی بود. همدلی و مهربانی این ملت توصیف شدنی نیست... خیلی سعی کردم خودم را به آن مادر برسانم تا حال و هوایش را روایت کنم ‌اما سیل جمعیت مانع می‌شد. ادامه دارد... محمدصالح قدیری | از پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۰۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ *🇮🇷 | روایت مردم ایران* @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت بیرجند بخش بیست‌وهفتم سید چطور داغ دلمون شدی؟! در مراسم تشییع یکی بهم گفت: «خودم هم نمی‌دونستم اینقدر رئیسی رو دوست دارم، از زمان خبر سقوط بالگردش فهمیدم چقدر برام عزیز بوده.» پ.ن: تصویر از مصطفی ملاحسینی‌اردکانی (از ) ادامه دارد... محمدصالح قدیری | از پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۰۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا