#امام_سجاد_شهادت
آتشی از خاطراتم بر جگر دارم هنوز
شعله شعله آه هر شام و سحر دارم هنوز
کاش می شد تا لبش را تر کنم با اشک خود
از غم لبهای خشکش چشم تر دارم هنوز
با برادر مرده باید گفت انچه دید ه ام
دست را از داغ اکبر بر کمر دارم هنوز
حتم دارم می رسد با مشک وقت احتضار
با لبی تشنه نگاهی بر قمر دارم هنوز
کس ندیده غنچه ای را با تبر پر پر کنند
یاد اصغر روضه ی تیر سه پر دارم هنوز
گر به سینه می فشارم چادری صد پاره را
در خطر ها از پر زینب سپر دارم هنوز
باقی از آن خیمه هایی که میان شعله سوخت
یک حرم پروانه ی بی بال و پر دارم هنوز
دیده ام در کربلا گرچه غروب مهر را
داغ ها از شام بر دل بیشتر دارم هنوز
از سرم هرگز نمی افتد مصیبت های شام
یادگاری برسرم از هر گذردارم هنوز
دست بسته وارد بزم شرابم کرده اند
روضه ظالم مزن را بر جگر دارم هنوز
پاره ای از پیکرم جامانده بین شهر شام
کنج ویران خواهری با چشم تردارم هنوز
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#امام_سجاد_مدح
عزیز کردهی ارباب ماست حضرتِ سجّاد
حُسینسیرتوحیدرنِماستحضرتِ سجّاد
پسازحُسین که سلطان اولیای الهیست
یگانه مالکِ مُلکِ خُداستحضرتِ سجّاد
قسمبهیکصد و بیستوچهار هزار پیمبر
کهیکتنه همهی انبیاست حضرتِ سجّاد
همانقَدَر که علیاکبر است مثل پیمبر
همانقَدَر علیِمُرتضاست حضرتِ سجّاد
بهایندلیلکهمیراثدارِ حضرتِ مولاست
فضائلش یَمِ بیاِنتهاست؛حضرتِ سجّاد
زبانزد استدر آقاییو کرامتو احسان
اِدامهیحُسن مُجتباست حضرتِ سجّاد
حدیثلوحبخوانتا بفهمی ایدلغافل
حسابشازهمهعالمجُداستحضرتسجاد
امام؛حاکمدین؛اصلدین؛تمامیدیناست
نماز و روزهوحجّودُعاستحضرِتسجّاد
به اقتضای مَشیّت به تب نشسته وگرنه
بهدردِخَلقدوعالمدواست حضرتِسجاد
به روز حشر که جمعند خلق اول و آخر
شنیدنیستندایِ(کجاستحضرتِسجّاد؟)
یزید را به حقارت کشید خُطبهی تُندش
بهطرز جنگاگر برنخاست حضرتِسجّاد
پساز گذشتسیوچندسالهر نفسش را
بهیاد تشنهلب کربلاستحضرتِسجّاد
پساز حسینواباالفضلوعونوقاسمواکبر
پناه بی کسی عمّههاستحضرتِسجّاد
هزار و یکغمسنگیننشسته بر دلش امّا
شکسته از غم شامِ بلاستحضرتِسجّاد
*فرازی از حدیث شریف لوح
((أَوَّلُهُمْ عَلِی سَیدُ الْعَابِدِینَ وَ زَینُ أَوْلِیائِی الْمَاضِینَ))
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
باید که از زندان غم ها پر بگیرم
یکبار دیگر روضه را از سر بگیرم
وقتی گرفتارند خواهرها چگونه..
راه فراری از دل لشگر بگیرم؟؟
من که نخ عمامه ام حبل المتین است
سخت است از عمامه خاکستر بگیرم
از سهل، کهنه پارچه درخواست کردم
تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم
اصلا تمام سعی من در راه اینست
گهواره را از حرمله دیگر بگیرم
حالا که ناموسم معذب در گذرهاست
هرچیز دارم میدهم معجر بگیرم
شلاق هی خورده به پهلویم چه بهتر
دراین میانه روضه مادر بگیرم
شرمنده از بابا شدم بیمار بودم
آخر نشد از قاتلش خنجر بگیرم
بین قنوتم آرزوی مرگ کردم
شاید که مرگ خویش را آخر بگیرم
#حسین_قربانچه
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
ما آن قبیله ایم که روز دهم به بعد
وقتی میان هلهله ها احترام مُرد
تسلیمِ صبرِ خویش شدیم از سرِ رضا
تقدیرمان به دست بیابان اگر سپرد
ما آن قبیله ایم که تا قبل کربلا
ما را کسی به مجلس بیگانه ها نبُرد
چشمِ کسی به غارت اموال ما نبود
دست کسی به صورت زن های ما نخورد
جای طنابِ گردنِ من هیچ،عمه جان!
بغضِ اسارتِ تو گلویِ مرا فشرد
#شایان_مصلح
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
بگو چرا چنین پر التهاب گریه می کنی
چه دیده ای چقدر بی حساب گریه می کنی
شبیه مادران بچه مرده آه می کشی
شدیدتر ز گریه ی رباب گریه می کنی
سه شعبه شیرخواره را به خواب برد و سال هاست
عبا به سر همیشه قبل خواب گریه می کنی
از آن زمان که دست ساقی حرم بریده شد
همینکه دست می زنی به آب گریه می کنی
به یاد پیکری که روی خاک ها سه روز ماند
نظر که میکنی به آفتاب گریه می کنی
ز مجلس یزید هر زمان سؤال می کنند
چرا به جای دادن جواب گریه می کنی
چه بر نگاه غیرتت گذشت که مقابلت
کنیز اگر کسی شود خطاب گریه میکنی
میان خلوتت به کوفیان که فکر می کنی
برای غربت ابوتراب گریه می کنی...
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
هربار آب دیدم و هربار سوختم
بسیار گریه کردم و بسیار سوختم
ای زهر، داغ سینه ی من حاصل تو نیست
من سال ها به دیده ی خون بار سوختم
از سال شصت و یک که چهل سال طی شده
هر لحظه یاد قتلگه یار سوختم
دادم به گریه حکم عَلیکُنَّ بِالفرار
در بین خیمه، تشنه و تبدار سوختم
یادم نرفته در وسط نیزه دارها
دیدم نشسته عمه گرفتار، سوختم
وقتی به نیزه شد سر بابای بی کسم
شد کل دهر بر سرم آوار، سوختم
یادم نرفته بوسه به رگ های حنجرش
هر روز یاد آن غم دشوار سوختم
دیدم رقیه خورده زمین روی بوته ای
بیرون کشیدم از بدنش خار، سوختم
در بند مست ها چقدر حرمتم شکست
با ناسزای دسته ی اشرار، سوختم
تا ازدحام می شود از حال می روم
خیلی به یاد روضه ی بازار سوختم
زخم عمیق سلسله هم آن قدر نسوخت
طوری که از تهاجم انظار، سوختم
با دیدن سکینه ی مظلومه خواهرم
یک عمر یاد شرم علمدار سوختم
دیدم کفن به پیکر هر مرده می کنند...
سر را گذاشتم روی دیوار، سوختم
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#امام_سجاد_علیه_السلام
#خطبه_امام_سجاد
#مجلس_یزید
خواست چون نجل زنا ظلم خود اتمام کند
جور افزوده بر آغاز در انجام کند
کار بر کار خود اندر طلب کام کند
بر همه گونه جفا و ستم اقدام کند
رفت روزی بسوی مسجد و با کبر یزید
حضرت سید سجاد حزین را طلبید
خواست در جامع و در مجمع آن جمع خطیب
گفت حرفی که بر او لعن خدا گشت نصیب
داد بر آل زنا مدح و ثنا زینت و زیب
بست برآل علی عیب جلی قدح عجیب
گشت ازآن غایله هایله در خشم امام
گفت خاکت بدهان باد از این زشت کلام
پس بفرزند معاویه چنین کرد خطاب
کاذن منبر ده و بشنو سخنی عین صواب
خواست تا منع کند تا نشود کشف حجاب
حاضران واسطه گشتند چه از شیخ و چه شاب
که علیل است ورا نیست چه یارای سخن
بفضاحت کشدش کار در اجرای سخن
اذن حاصل چه ازآن کافر بدگوهر گشت
پیاه منبرش از عرش خدا برتر گشت
ظلمت کفر از او جلوه گه داور گشت
مسجد شام همه گوش ز پا تا سر گشت
گفت کی قوم هرآنکس که ندانم نسیم
آگهی میدهمش بر نسب و بر حسبم
ها منم زاده آزاده محبوب خدا
مهبط علم ازل قبله ارباب دعا
مشعر و مروه و حجر و حجرو خیف و منا
زمزم و کعبه و بیت و حرم و سعی و صفا
مستحار و عرفه ترویه و رکن و حطیم
قصد و میقاتگه و تلبیه احرام و حریم
منم از دوده های سبل ختم رسل
چرخ دین شمس ضحی بدر دجی هادی کل
سر حق راه هدی کهف وری شمع سبل
شاه دین حق یقین نور مبین طیب نزل
جد من احمد محمود محمد بودا
که بتأیید خداوند مؤید بودا
منم از دوده سالار عجم میرعرب
دست حق صهر نبی سر خدا مظهر رب
چرخ فر قطب ظفر اصل شرف فصل ادب
با پیمبر یکی اندر شرف و فضل و حسب
«صرد صوام حبر لیث قمقام»
«فمن الله ولی و علی الخلق امام»
دست حق صهر نبی سر خفی نور جلی
ضوء مصباح ابد جوهر علم ازلی
مصطفی را و خداراست وصی هست ولی
وارث علم نبی نایب خلاق علی
دین اسلام از او گشت بپا جست قوام
«فمن الله علی تربته الف سلام»
بشناسید اگر حضرت زهرای بتول
بضعه مصطفوی جفت علی بنت رسول
زهره ازهر افلاک شرف نجم افول
که باو منتهی احکام فروع است و اصول
هست افزون ز حد انعام خدا داده او
حالی ایقوم من زاده آزاده او
من بیمار دل افکارم فرزند حسین
که همه ملک خدا راست باو زینت وزین
کشته از خنجر و از تیر وز شمشیر و سنین
ز قفا شمر ستمکار بریدش و دجین
بر لب آب روان امت جدش ز جفا
با لب تشنه بریدند سر او ز قفا
رفت بر نیزه سر و ماند زمین پیکر او
تاختند اسب جفا بر بدن اطهر او
گه به تنور وگهی توبره جای سر او
ز قفای سر او خواهر او دختر او
تازیانه به بدن خار بپا گرد بسر
آبشان اشک روان بود و غذا خون جگر
حالیا آمدم از کوفه سوی شام اسیر
هر دو دستم برسن بوده دو پا در زنجیر
در خرابه وطن ما شد وخطبی است کبیر
که کسی رحم نیارد بصغیر و بکبیر
زیر پا فرش بود خاک زمین همچو عبید
سایبان بر سر ماست ولی از خورشید
گاه در کوفه ویران و گهی شام خراب
گاه در دیر نصارا و گهی بزم شراب
گاه بشکسته شد از چوب جفا در خوشاب
گاه خسته ز رسن بازوی ما گه ز طناب
چوب بیداد بلعل لب سلطان شهید
گاه از ابن زیاد آمد و گاهی ز یزید
شاميان را سخنش شعله بر افروخت به جان
همه با ناله و زاري همه با آه و فغان
كين جماعت كه به ما خارجي آمد به گمان
واي بر ما كه بر ايشان ز رسول است نشان
سنگها بر سر ايشان ز سر بام زديم
طعنه بر شام گهي صبح و گهي شام زديم
شورش خاص در آن همهمه عام رسيد
به مؤذن ز غضب اذن اذان داد يزيد
علم الله به شه از قطع كلامش چه رسيد
نعره مؤذن چه به تكبير به تهليل كشيد
گفت سجاد مرا هست همه عضو گواه
كه سزاوار عبادت نبود الا الله
به شهادت به زبان نام محمد آمد
شاه گفت اي كه تو را لعن مؤبد آمد
اين محمد كه فزونش شرف از حد آمد
جد تو بود و يا آنكه مرا جد آمد
خواني ار جدّ خود اين محض غلط عين خطاست
ور بود جدّ من اين ظلم به نسلش نه سزاست
كه بگيرند عيال تو پس پرده قرار
عترت او به اسيري و به جمازه سوار
چه غلامان حبش همچو اسيران تتار
به سر كوچه و بازار به هر شهر و ديار
گريه بگرفت چه راه نفس خلق و امام
همچو «يحيي» نشدش فرصت اتمام كلام
#میرزا_یحیی_مدرس_اصفهانی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
گاهی بَرای داغِ خواهَر گِریه کَردَم
گاهی هَم اَز داغِ بَرادَر گِریه کَردَم
مَن داغ روی داغ دیدَم دَر جَوانی
دَر این چِهِل ساله مُکَرَّر گِریه کَردَم
یَعقوب های چَشمِ من مُردَند ، بَس که
از داغِ یوسُف های بی سَر گِریه کَردَم
هَر جا صِدای لای لایی می شِنیدَم
یادِ رُباب و یادِ اَصغر گِریه کَردَم
رَفتَم عَروسیِ جَوانی دَر مَدینه
آنجا نِشَستَم یادِ اَکبَر گِریه کَردَم
گُفتَند: بَس کُن گِریه ، چَشمَت بی رَمَق شُد
با یادِ چَشمِ آب آوَر گِریه کَردَم
دَر کوچه اَز دُکّانِ قَصّابی گُذَشتم
بُگذاشتَم دَستم به حَنجَر ، گِریه کَردَم
اِی کاش که مادَر نِمی زایید مَن را
دَر شام ، با این جُمله یِکسَر گِریه کَردَم
دَر شام ، روزَم شُد زِ هَر شامی سیَه تَر
دیدَم نَدارَد عَمّه مَعجَر ، گِریه کَردَم
نَه دَر خَرابه ! آمَدَم دَر خانه دیدَم
می بافت مادَر موی دُختَر ، گِریه کَردَم
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
هر زمان سیّد سجّاد فغان سر می کرد
رخنه در عالم ایجاد سراسر می کرد
یاد می کرد چو ازلعلِ لبِ خشک حسین
مژه می زد به هم و روی زمین تر می کرد
می شدی خم چو کمان قامتش از بار الم
یاد چون از قد سرو علی اکبر می کرد
دست می زد به سر و ناله زدل هرگه او
یاد از بازوی عبّاس دلاور می کرد
به فلک چهرهٔ خورشید چو عریان می دید
یاد بی معجری زینب مضطر می کرد
سینه از پنجهٔ غم چاک همی زد چون صبح
یاد چون از لگد شمر ستمگر می کرد
ازتنور دلش آتش به فلک می افشاند
یاد چون از ستم خولی کافر می کرد
ناله از قاتل یک یک شهدا داشت ولی
شکوه بیش از همه از قاتلِ اصغر می کرد
اشک جودی بگرفت از همهٔ روی زمین
آنچه خاکی که به عالم همه برسر می کرد
#جودی_خراسانی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
چه جوری خاطره هام یادم بره
سنگای به روی بام یادم بره
سی سالِ دیگم اگر گریه کنم
محاله بازارِ شام یادم بره
......
خرابه برامون آشیونه بود
ماجرای غربتِ زمونه بود
حرفی از گرسنگی نمیزنم
توی "شام" شامِ ما تازیونه بود
.....
آتیشِ قلبِ کباب حرمله بود
باعث رنج و عذاب حرمله بود
توی راه رباب به آب لب نمیزد
مأمورِ تقسیمِ آب حرمله بود
......
کسی میشه ببینه و جون نده؟
آه و ناله شُ به آسمون نده؟
میدیدم رباب ُ گِریه م میگرفت
دستاشو بسته بودن تکون نده
....
سنگِ غم شکسته بال و پرم و
تا دیدم آتیش و اهلِ حرم و
روزی صدبارمیمیرم زنده میشم
که گذاشتم توی خاک خواهرم و
#محمدحسن_بیات_لو
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
شهر رفته به خواب کشت تو را
گریه ی بی حساب کشت تو را
بین خیمه عطش که جاری شد
روضه ی آب آب کشت تو را
گاه گهواره ی علی ، گاهی
لای لای رباب کشت تو را
در مسیری که داشتی تا شام
محمل بی حجاب کشت تو را
گاه بازار و کوچه گردی ها
گاه بزم شراب کشت تو را
آفتاب چهارم اسلام !
دیدن آفتاب کشت تو را
موقع ذبح گوسفندان هم
دیدن ظرف آب کشت تو را
#شهریار_سنجری
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
آب میدیدی و از داغ جگر میسوختی
شعله بر جان بودی و با چشم تر میسوختی
با مناجات تو از شب تا سحر میسوختیم
ای که در ویرانه از شب تا سحر میسوختی
خیمه بالای سرت میسوخت، زینب را بگو
یادگار عشق بودی وای اگر میسوختی
شمس را دیدی و با یاد پدر گریان شدی
ماه میدیدی و با یاد قمر میسوختی
ساربان دیدی و گفتی: وای از انگشترش
سالها با کاروان در سفر میسوختی
سر به سوی قبله باید؛ موقع تلقین شود
آه عمری نیز با دفن پدر میسوختی
شام آه از شام آه از شام آه از شام آه
صبح و شب با یاد ایام صفر میسوختی
شعله بر عمامهات افتاد و سر آتش گرفت
لکن از شرم زنانِ در نظر میسوختی
شان ناموس علی بازار گردانی نبود
در سر بازار یعنی بیشتر میسوختی
مژده آوردند سویت حرمله آتش گرفت
یا ربابی گفتی و با این خبر میسوختی
راحت جان است مردن، جان به سر افتاده را
زهر را مثل عسل خوردی، مگر میسوختی؟
#سیدمحمدحسین_حسینی_زخم
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
#رباعی
ابری شد و با ناله ی جانکاه گریست
با مهر به نوحه بود و با ماه گریست
چل سال بیاد خاطرات پدرش
با آه نفس کشید و با آه گریست
#محسن_غلامحسینی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
امان از شام و رنج بی حسابش
امان از شام و شبهای خرابش
بمیرم! آیهی تطهیر میگفت
امان از شام و از بزم شرابش
#سیدمحمدجواد_شرافت
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
گردون تمام هستی ما را تباه کرد
با ما جفا فلک به کدامین گناه کرد
از یاد رفته ام من و یادم نمی رود
بازار روز عمه من را سیاه کرد
با آنکه هست داغ فراوان به سینه ام
داغ سه ساله سینه من پر ز آه کرد
با دست بسته خوردن سیلی چه سخت بود
از نی عمو نظاره بر او گاه گاه کرد
از بس کشیدنش ز جگر آه می کشید
اینگونه بود خواهر من طی راه کرد
گودال بیت و پیکر پاشیده کعبه بود
عمه طواف کعبه در قتلگاه کرد
در زیر نیزه پیکر پاشیده را شمرد
بر روی نیزه دیدن آن قرص ماه کرد
رو زد برای جمع به یک جمع عمه ام
تنها نگاه بر تن عریان شاه کرد
#سیدمحسن_حسینی
@raziolhossein
May 11
#امام_سجاد_شهادت
بعد از غمی که بین گلو استخوان شده
هر صحنه ای برای دلم روضه خوان شده
در دست های خادمه ی خانه، بازهم
یک ظرف آب دیدم و اشکم روان شده
با دیدن حصیرِ کف حجره، زانویم...
بین نمازِ نیمه شبم ناتوان شده
دیدم گرسنه مانده کمی شیرخواره ای
قلبم پر از شراره چون آتش فشان شده
دیدارِ صنف و حجره ی قصاب های شهر
خیلی غم بزرگ و بلایی گران شده
سخت است دیدن گلویِ خونی پدر
آن گونه که به لحظه ی دفنش بیان شده
گفتند روی نی پدرت سنگ می خورد
دیدند پای نی، پسرش نیمه جان شده
سخت است بین شام ببینی در ازدحام
از آن چه ترس داشته بودی، همان شده
دیدم که عمه ام که امان قبیله بود
افتاده زیر ضرب کتک، بی امان شده
جز من که دیده گوشه ی ویرانه، خواهرش
در سن و سال کودکی اش قدکمان شده؟!
گرمای زهر را به دل سوخته چه کار
بعد از چهل بهار که قلبم خزان شده
دیدند وقت غسلِ تنم، جای سلسله
در زیر جامه، بر پر و بالم عیان شده
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
#امام_سجاد_علیه_السلام
خطبهای خواندی جهان فهمید اسلام تو را
ظلم شد بیچاره وقتی دید ایام تو را
پیش چشم شام گفتی یا علی و خاک شد
بعد از آن هرگز فراموشش نشد نام تو را
زینب از یک سو تو از یک سو دو تیغ ذوالفقار
شام ویران شد همینکه دید هنگام تو را
خواست نامت محو سازد شام، عالمگیر شد
کرد حیرت دید وقتی که سرانجام تو را
انتهای کربلا شد ابتدای کارِ تو
هیچ طوفانی ندیده چشم آرام تو را
هم مناجاتت پیام و هم مصیبت خوانیات
میبَرد هر روضهخوان امروز پیغام تو را
ارث ما زنجیرزنها زخم زنجیرِ تو است
شیعه دارد تا قیامت داغ احرام تو را
در خرابه پاسبانی میکنی جایِ عمو
میشمارد خواهرت تا صبح هر گامِ تو را
هر شبِ جمعه حرم تا صبح گریان تو است
میکند تکرار زهرا «وای از شام» تو را
کاش میشد تا کسی گوید که پیشت لااقل
بر سر نیزه نگردانند ارحام تو را
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
یا دعا یا روضه میخواندی میان بسترت
چکمهها اما تو را زود از صدا انداختند
وایِ من دیدند بیماری، برای التیام
چند دفعه پیکرت را زیر پا انداختند
با همان غلهای جامع با همان زنجیرها
از روی ناقه تو را هم بی هوا انداختند
آن همه زنجیر دورِ گردن تو کم نبود
بینِشان شلاقها بدجور جا انداختند
باید از احوال موی خواهرت فهمید که..
وای بر عمامهات آتش چرا انداختند
لب گزیدی هر قدر، دادت درآمد عاقبت
پیش چشمت از سرِ نی بچه را انداختند
دست بسته پای بسته پیش چشمِ خیس تو
دختران را بین مُشتی بیحیا انداختند
خولی و زجر و سنان تا بیشتر زجرت دهند
هر کجا رفتی به زیرت بوریا انداختند
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
بعد از غمی که بین گلو استخوان شده
هر صحنه ای برای دلم روضه خوان شده
در دست های خادمه ی خانه، بازهم
یک ظرف آب دیدم و اشکم روان شده
با دیدن حصیرِ کف حجره، زانویم...
بین نمازِ نیمه شبم ناتوان شده
دیدم گرسنه مانده کمی شیرخواره ای
قلبم پر از شراره چون آتش فشان شده
دیدارِ صنف و حجره ی قصاب های شهر
خیلی غم بزرگ و بلایی گران شده
سخت است دیدن گلویِ خونی پدر
آن گونه که به لحظه ی دفنش بیان شده
گفتند روی نی پدرت سنگ می خورد
دیدند پای نی، پسرش نیمه جان شده
سخت است بین شام ببینی در ازدحام
از آن چه ترس داشته بودی، همان شده
دیدم که عمه ام که امان قبیله بود
افتاده زیر ضرب کتک، بی امان شده
جز من که دیده گوشه ی ویرانه، خواهرش
در سن و سال کودکی اش قدکمان شده؟!
گرمای زهر را به دل سوخته چه کار
بعد از چهل بهار که قلبم خزان شده
دیدند وقت غسلِ تنم، جای سلسله
در زیر جامه، بر پر و بالم عیان شده
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#امام_سجاد_علیه_السلام
لاله های کربلایی یک به یک پژمرده اند
عشقبازان کی به یک مرگ طبیعی مرده اند؟
کار هرکس نیست کوتاهی نکردن وقت عشق
سجده های او ملک را نیز از رو برده اند
کینه اش را از غدیر خم به دل دارند، پس-
با پدر از یک کمین تیر شهادت خورده اند
می برند آه غم جانسوز او را هر طرف
بادها بیخود پریشان نیستند، آزرده اند
در مقاتل گرچه می گویند هفتاد و دو تن
خوب اگر دقت کنی سجاد را نشمرده اند..
#سیده_ت_حسینی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
#عامیانه
میشینه پا میشه گریه میکنه
یه جا تنها میشه گریه میکنه
به یاد شلوغی تو قتلگاه
هر جا دعوا میشه گریه میکنه
باباشو غریب گیر آوُرده بودن
گلوشو با خنجر آزرده بودن
کار دفن بدنش آسون نبود
نانجیبا سرشو بُرده بودن
کفنی واسه تن بابا نداشت
حتی همراه خودش عبا نداشت
دلش اصلا نمی خواس اینجوری شه
چاره ای به غیر بوریا نداشت
وقتی یاد اون دقایق میکنه
حق داره گریه ی هق هق میکنه
صحنه هایی رو که آقامون دیده
عاشق از شنیدنش دق میکنه
کوفه خراب و یادش نمیره
زحمت حجاب و یادش نمیره
اگرم چیزی فراموشش بشه
مجلس شراب و یادش نمیره
آرزوش بود که دلی بیتاب نشه
دست عمه اسیر طناب نشه
توی مجلس یزید دعا میکرد
حرمله روبرو با رباب نشه
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
.
عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست
شب زیارت مخصوص سیدالشهداست
🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴
وعلی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل
والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلی علی ابن الحسین
وعلی اولادالحسین
وعلی اصحاب الحسین
لبیک یاحسین
🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲
هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان
ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات
.
#امام_حسین_شهادت
چشمی که در عزای شه کربلا گریست
کم نوریش مباد که باللَّه بهجا گریست
گریان در این عزا نه همین چشم ما و توست
زین ماجرا فرشتهٔ عرش عَلا گریست
در این عزا که هست عزادار مصطفی
روح القدس به بارگه کبریا گریست
بر کشتهای که اشرف اولاد آدم است
آدم جدا گریست و حوّا جدا گریست
از بوالبشر گرفته و تا ختم الانبیا
هر یک جدا جدا به طریقی جدا گریست
عیسی در آسمان چهارم سحابوار
اندر عزای خامس آل عبا گریست
نوح و خلیل و یوشع [و الیاس] و خضر و هود
موسی و شیث و یونس از این ماجرا گریست
یعقوب در مدینهٔ کنعان علی الدّوام
اندر فراق یوسف کربوبلا گریست
بر کشتهای که شد سر او از قفا جدا
شیر خدا و فاطمه و مصطفی گریست
بر پیکری که گشت لگدکوب اسبها
زینب، سکینه، همچو یم موجزا گریست
بر آن سری که کرد سنان بر سر سنان
خیرالنسا شفیعهٔ روز جزا گریست
بر تشنهکامیَش به کنار دو نهر آب
در روضهٔ جنان حسن مجتبی گریست
بر حلق نازکش که با خنجر بریده شد
در ساحت بهشت علیِ مرتضی گریست
بر اهل بیت او که شدند از جفا اسیر
سجّاد دلفکار به شام بلا گریست
بر غربت حسین امیر دیار عشق
هر صبح و شام دیدهٔ شاه و گدا گریست
«ترکی» به یاد غربت مظلوم کربلا
خون جای اشک، از مژه، صبح و مسا گریست
#آقا_محمدحسین_آغولی
#ترکی_شیرازی
@raziolhossein
. بسمالله الرحمن الرحیم
هذا_یوم_الجمعه
و هو یومک المتوقع فیه ظهورک
دعای سلامتی حضرت فراموش نشود
اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن
ِ
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ
السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً
وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ
اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج
۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه
هدیه بفرمایید
🏴اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم 🏴
. اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟!
دوباره یار سفر کرده از سفر برسد
چقدر دغدغه داری که روسفید شوی؟!
به حد وسع برای فرج مفید شوی
چقدر بهر دفاعش قلم به دست شدی؟!
چه روزها که فقط منفعت پرست شدی
چقدر از غمش افتاده ای به کم خوابی؟!
زمان پیری ات آمد هنوز هم خوابی
چقدر محضر او دیده ی تر آوردی؟!
ادای منتظران را فقط دراوردی
بیا به کار بیاییم انحطاط بس است
عمل کنیم، که بازی با لغات بس است
بیا که مونس شبهای خلوتش باشیم
به جای ننگ شدن باز زینتش باشیم
بیا که تا نفسی هست دم ز او بزنیم
به جای مردم دنیا به یار رو بزنیم
بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم
کنار او همه راهی کربلا باشیم
خدا کند که بسوزیم و آه.. گریه کنیم
بخواند او همه تا قتلگاه گریه کنیم
بخواند از بدنی که به بوریا مانده
که داغ او به دل اهل روستا مانده
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
بجز نگاه تو بر زخم سينه مرهم نيست
اسير عشق تو را كار با دو عالم نيست
ببين كه غرقه ی درياى اشك شد دل من
به بيقرارى چشمم فرات و زمزم نيست
تو اى مسافر صحراى ناکجا برگرد
كه قرنها غم و دلواپسى ما كم نيست
اگر که حال من خسته را سوال کنی
به غیر دوری دیدار روی تو غم نیست
عنایتی که تحمل کنیم هجران را
مقدمات وصالت اگر فراهم نیست
براى منتظران ظهور تو مولا
جگر گدازتر از روضه ی محرم نيست
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#اسارت
با غصه های آل عبا گریه می کنی
در اوج روضه های عزا گریه می کنی
ما با گناه اشک تو را در می آوریم
از سوز بی وفایی ما گریه می کنی
ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما
می آیی و بدون صدا گریه می کنی
«گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه»
در مشهد امام رضا گریه می کنی
بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا
بر داغ سید الشهدا گریه می کنی
این روزها به حال دل زینب اسیر
در ماجرای شام بلا گریه می کنی
بر رأس های رفته به بالای نیزه ها
با خیزران و طشت طلا گریه می کنی
حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
با غصه های آل عبا گریه می کنی
#وحید_محمدی
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#اسارت
یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت!
سلالۀ سرِ از تن جدا، بنفسی انت!
بیا که میگذرد قرنها هنوز دهند
تو را هماره شهیدان ندا، بنفسی انت!
بیا که حضرت صدیقه چارده قرن است
کند برای ظهورت دعا، بنفسی انت!
بیا که از جگر چاه، اشک میجوشد
ز بس گریست علی بی صدا، بنفسی انت!
بیا که طشت بود مثل باغ لاله هنوز
ز پارههای دل مجتبی، بنفسی انت!
بیا که چشم به راه ظهور توست هنوز
سر بریدۀ خون خدا، بنفسی انت!
بیا که نالۀ «عجل علی ظهورِ» حسین
رسد به عرش، ز طشت طلا، بنفسی انت!
بیا دعای فرج بشنـو از لب زینب
به شهر کوفه و شام بلا، بنفسی انت!
بیا که دیده "میثم" به عارضت نگرد
کنار تربت پاک رضا، بنفسی انت!
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#امام_حسین_علیه_السلام
به بزم ماتم جدّت ، بیا اباصالح
شده محرّم جدّت ، بیا اباصالح
شعار صبح ظهور تو یالثارات است
به زیر پرچم جدّت ، بیا اباصالح
به اشک چشم محبان سیدالشهدا
که ریخت در غم جدّت ، بیا اباصالح
هنوز خون گلوی حسین می جوشد
به حُرمت دَم جدّت ، بیا اباصالح
چقدر خجلت بابا ز کودکش سخت است
به اشک نم نم جدّت ، بیا اباصالح
به لحظه ای که به زانو ، کشان کشان آمد
کنار علقمه ، جدّت ، بیا اباصالح
نوای " انکسر ظهری " اَش به گوش آید
به قامت خم جدّت ، بیا اباصالح
قسم به غربت شیب الخضیب کرببلا
به ذبح اعظم جدّت ، بیا اباصالح
به جا به جا شدن آیه های یک سوره
به جسم در هم جدّت ، بیا اباصالح
یکی لباس تنش برده و یکی دیگر
ربوده خاتم جدّت ، بیا اباصالح
دعای آخر او در میان گودالی
نموده زَمـزَمه جدّت : بیا اباصالح
#محمود_مربوبی
@raziolhossein