eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
538 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود ای که با آوردن نامت گره وا میشود هرچه حاجت بر درت آورده هر کس تا کنون مطئمناً يا برآورده شده يا ميشود عالم الغیبی و بی شک مصلحت دانسته ای حاجتی گاهی اگر امروز و فردا میشود درب های عرش هم بسته است تا آن لحظه که روی زائر هایتان باب الحرم وا میشود هرکسی دکتر جوابش کرده اینجا بی گمان در حرم با گوشه ی چشمی مداوا میشود مشکلت را هرکجا بردی نشد , اینجا بیا با کریمان کار مشکل نیست ، اینجا میشود از همه دنیا دلت سیر است ؟ پس با من بگو "یا ابوفاضل مدد" قطعا دلت وا میشود مشهدم را داده و ماندست تنها کربلا کربلا هم شاید اصلا مشهد امضا میشود @raziolhossein
جهان شد غرق نور از طلعت پرنور یک دلبر که او از دلربایان دو عالم برده دل ، یکسر عجب نوری خدا بخشیده بر این قرص نورانی که شد شرمنده روی منیرش ، خسرو خاور عجب بوی دلاویزی گل امّ البنین دارد، که عطر آگین فضای عشق شد زین بوی جان پرور زمین گویا صفای جنّت الفردوس بگرفته شکوفا تا که این گل گشت در گلخانه  حیدر به پاس جشن میلاد همایون ابو فاضل گرفته عرش و فرش و کرسی و لوح و قلم زیور برای عرض تبریک ولادت ، جانب یثرب گشوده با دو صد شوق و شعف جبریل بال و پر علی بگرفته در آغوش جان قنداقه ی او را بگیرد بوسه ها از دست او با چشم پرگوهر علی داند که در راه حسین این دست ها از تن جدا گردد ز تیغ خصم سفّاک ستم گستر از آن روزی که از مادر ولادت یافت تا آخر بود او وقف یاری حسین فرزند پیغمبر مطیع محض فرمان حسین بن علی آمد بود در محضر سالار خود چون عبد فرمانبر اگر چه بهر این گوهر صدف ام البنین باشد ولی زهرای اطهر خوانده خود را بهر او مادر عیان شد شیرزادی از درون بیشه ی قدرت که دارد بهره های وافری از حیدر صفدر خطیب کعبه آمد تا که با یک خطبه ی غرّا به  هم ریزد بساط ظلم و جور خصم بد اختر علمدار حسین آمد که تا در کربلا او را بود درگیرو دارنیزه و شمشیروخون ، یاور به دنیا آمد آن جنگاور غرّان که در میدان فقط از یک نهیب او بلرزد پیکر لشکر خدای صولت و قدرت که در میدان خونریزی ندارد خوفی از شمشیر و تیر و نیزه و خنجر اگر اذنش دهد در عرصه پیکار مولایش به جا ماند ز برق تیغ او صد تل خاکستر بود این نازنین سقّای طفلان پریشانی که از سوز عطش افتد به جسم و جانشان آذر بود سقّای دشت نینوا اما چه سقّایی که خود ازتشنه کامی پای تاسرمی شود اخگر نظر کن دفتر عشّاق سالار شهیدان را ببین نام ابالفضلش بود در صدر آن دفتر نه تنها نخل دین از خون او سیراب میگردد که باغ عشق از او می شود بسیار بار آور نگاه لطف او سازد تمام خلق را سلمان مپندار این که سلمان است از عبّاس والاتر به قول حضرت سجّاد ؛ بر قدر و جلال او یقیناً هر شهیدی غبطه خواهد خورد در محشر شود کار خدایی از گل امّ البنین ظاهر مگر او قدرت ذات الهی را بود مظهر؟! به دست آوردم از گفتار نغز آل پیغمبر که اسرار الهی در دل پاکش بود مضمر ندیده چشم گردون همچو او جان برکفی صادق، نبوده مثل او فانی کسی در حجّت داور بود بر حلقه فضل و کمال و معرفت ، مرکز بلی گردونه ی عشق و وفا را بهترین محور سر تعظیم بر درگاه آن سرور فرود آرد صفا و مروه و بیت و منا و زمزم و مشعر بود این نازنین دلبر همای تیز پروازی که بگشاید فراز قلّه قاف ادب ، شهپر ندارد در وفاداری و ایثار و ادب ، همتا نباشد غیر اهل البیت از او هیچ کس ، بهتر جوانمردی ، شرافت ، فضل و احسان را پدر باشد نزاید مادر هستی اباالفضلی چو او ، دیگر به گوش جانم از پیر خرد اکنون ندا آمد مشو ای عاشق عبّاس غافل از علی اکبر بماند شرح اوصافش که از دید ولیّ الله بود ممسوس با ذات الهی آن گل احمر بخوان عبّاس را باب المراد هر گرفتاری چرا چون نا امید از او نگردد مؤمن و کافر نه تنها پیروان راستین عترت طاها که هر کس میزند چون حلقه بر درگاه لطفش سر توسّل بر ابوفاضل بود اکسیر ذواالقدری که جان مرده را القا نماید باز در پیکر یقیناً وا شود هر عقده ی سر در گم از کارش اگر گردد دخیل حضرتش هر بنده ی مضطر یهود و گبر و زرتشتی و آسوری و نصرانی زند از تربت پاکش به فرق جان خود ، افسر به روز حشر از بهر شفاعت از گنهکاران دو دست نازنین اوست با صدّیقه اطهر برای شیعیان ای "ملتجی" عبّاس در محشر به فرمان پدر از حوض کوثر پر کند ساغر @raziolhossein
لب تشنه ی تو همیشه دریای فرات نام تو به هر درد و بلا حرز نجات حیدر صفتی و غیرت اللهی تو ای شیر علی به روی ماهت صلوات @raziolhossein
دمیده ماه ، ولی جای شب سحر شده است ابوتراب از امشب اباالقمر شده است نبود شاد چنین بعد فاطمه مولا بگو به قاتل محسن ، علی پدر شده است نوشت ام بنین گشت مادر و خواندیم نصیب حضرت صدیقه یک پسر شده است چه هیبتی چه شکوهی چه زور بازویی هراس دشمن از این قوم بیشتر شده است ازین به بعد خیال نگاه چپ کردن به آل حیدر کرار درد سر شده است بگو به اخم نگاهش ، نگاه اندازد کسی ز جان و سر خویش  سیر اگر شده است چه شد جناب ید الله دست او بوسید @raziolhossein
"بنام خداوند جان آفرين" همان خالق آسمان و زمين به نام نبي و به نام ولي به جاه محمّد به شأن علي به نام پُـر آوازه ي فاطمه كه باشد به عرش خدا قائمه به نام حسين و به نام حسن كه از روز اوّل شدند عشق من قسم مي خورم به شكوه عَلَم كه در هردو عالم اباالفضلي ام شده چارم ماه و ماه آمده به مُلك ادب پادشاه آمده امير دلير سپاه حسين علمدار و پشت و پناه حسين جَنَم دار و پُر جُرأت و با جگر فراتر ز درك و شعور  بشر تمام وفا و وفاي تمام ابوالفضل العباس عليه السلام سرشتش ز جنس سرشت علي ست ابوالفضل ما رونوشت علي ست از او تا خدا يك قدم فاصله ست ابوالقربه است و ابوفاضل است سَلامٌ عَليٰ العشق في عالمِين ابوالفضل العبّاس ذُخرُ الحسين يد الله مبسوطه شير خدا نشانده ست بر دست او بوسه ها دميده ست گُل از سراپاي او ز بس بوسه اش داده باباي او براي نوشتن جنون لازم است ز طفلي كه ماه بني هاشم است من امروز مجنون‌ترين مي شوم سگ شير امّ البنين مي شوم ابوالفضل يكتاست مثل علي جوانمرد دنياست مثل علي ابوالفضل مرد خطربوده است كه شاگرد رزم پدر بوده است به چشم عدو آسمان تيره شد به صفّينيان دفعتاً چيره شد سر از گردن خصم مي زد چنان كه تيغ از پي ضربه هوهوكُنان خودش را رها كرد و فرياد زد بنازم به بازوت ؛ شِبلُ الاَسد بنازم كه در شانزده سالگي نشان دادي آن طور مردانگي تو از ابتدا نذر زهرا شدي به ميل خودت بود سقّا شدي تو آن قدر خوش قدّ وبالا شدي كه طوبي‌ترين نخل دنيا شدي ولي چشم خوردي تو در كربلا چه ها كرد با قامتت تيرها !!! سه شعبه كجا!نرگس مست تو ز ساعد جدا شد دوتا دست تو اميد تو شد ناگهان نا اميد كه مشك تورا تير دشمن دريد عمود آنچان سمت فرقت شتافت كه تا بين ابرو سرت را شكافت @raziolhossein
ماه شب چارده، ابالفضل مهرست حسین و مه ابالفضل فرمود خدا اذا تلاها تا رفت کنار شه ابالفضل آن قِسم قَسَم که عاشقان راست گه نام خداست گه ابالفضل برخواست ندا بنفسی انت تا زد به دل سپه ابالفضل شمشیر به کف نمی نهد شیر آمد غران ز ره ابالفضل صف می شکند به تیغ ابرو باری که کند نگه ابالفضل چون اوست فلک اگر قدم داشت چون اوست قمر اگر علم داشت دریا نبرد به ذات او راه کوه است کنار او پر کاه وقتی که علم به شانه میبرد می شد قدِ آفتاب کوتاه یادم آمد ز خطبه ی او الله از آن خطابه الله ذی الحجه ی سال شصت هجری میرفت به بام کعبه آن ماه میرفت چنان عقاب بر اوج از بهر شکار فوج تا فوج میرفت به حکم شاه عالم آنسان که علی به دوش خاتم ساقی چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد فرمود خدای کعبه را شکر میریخت ز خطبه سربه سر سکر بر خانه ی کعبه قبل ایجاد خاک قدم علی شرف داد گر سرّ خدا نبود هرآن مانند پرنده ای شتابان پا میشد و پرزنان از این دشت کعبه دور حسین می گشت دل را ز خطابه زیر و رو کرد وانگاه به قوم فتنه رو کرد چون عزم شکار کرد آن باز یک بیت بگویمت به ایجاز: آنجا که عقاب پر بریزد از پشه ی لاغری چه خیزد؟ خورشید جمال او برآشفت با بانگ بلند این چنین گفت: ای ذره چه ات به خودنمایی؟ بسم الله اگر حریف مایی عباس که در مصاف باشد شمشیر عرب غلاف باشد ای ملک سخن همه به نامت تیغ دو دم علی کلامت آگاه ز جهل و وهمشان کرد شمشیر تو شیر فهمشان کرد یاد آنکه دل از علی ربودی بر چهره نقاب بسته بودی سن تو قریب سیزده بود محو تو نگاه مهر و مه بود صفین صف بست بر تماشات هیهات از آن نگاه، هیهات مالک آمد ولی چنان بید تا دید تو را به خویش لرزید تیغ تو رسید بی محابا مبهوت تو بود ابن شعثا از نسل علیست گرچه شک نیست پرسید کسی که این جوان کیست قربان تو ای نقاب بر رخ بگذار بگویمش به پاسخ عباس علی کارزار است عباس، غریو ذوالفقار است عباس تمام افتخار است عباس امام اقتدار است عباس مه طلایه دار است عباس بلندی وقار است عباس بلاغت شعار است عباس شکوه آشکار است عباس چه گویمت ز عباس حبس است مرا به سینه انفاس حبس است مرا به سینه انفاس لب بستم و گفت شیخ عباس: این شعرِ به سینه نقش بسته هستم سگگی ز حبس جسته از مدح تو با قلاده ی زر زنجیر وفا به حلقم اندر خود را به قبول رایگانت بستم به طویله سگانت افکن نظری بر این سگ خویش سنگم مزن و مرانم از پیش @raziolhossein
جهان عشق مرید مرام عباس است ادب همیشه در عالم به نام عباس است طبیب درد تمام مذاهب عالم کبوترانه شفا جلد بام عباس است شنیده از لب مولای خود بنفسی انت چه جمله بهتر از این در مقام عباس است قیامت از همه سرها سر است بی تردید بهشت باغچه ای زیر گام عباس است "خدا به طالع او مهر پادشاهی زد" هرآنکسی که غلام غلام عباس است قیام کرده به پایش قیامت کبری قسم به عشق قیامت قیام عباس است کسی ندیده کنار حسین بنشیند مطیع محض امامت پیام عباس است فراز کعبه بلندای خطبه اش فرمود که طوف بیت به گرد امام عباس است دوباره سائل هر ساله آمده بر در و مستمند جواب سلام عباس است @raziolhossein
آواز عشق بی تو صدایی نداشته ست قبل از تو عشق راه به جایی نداشته ست جان ادب بدون تو نایی نداشته ست دنیای بی تو هیچ صفایی نداشته ست با تو طلوع عشق و ادب را رقم زدند غم را ز قلب های محبان قلم زدند نام تو اولین قسم پاک عالم است ایمان تو شبیه قدم هات محکم است در حسرت لبان تو لبهای زمزم است از تو هرآنچه می شنوم باز هم کم است نامت ز کودکی به لب ما ترانه بود عباس عشق بود علم ها بهانه بود ای سر به زیر پیش تو والا مقام ها ای مقتدای قاطبه ی با مرام ها بالاست پرچم تو کنار امام ها لال اند در مقابل مدحت کلام ها در راه عشق چیره به بی حاصلی شدیم گفتیم یا حسین و ابوفاضلی شدیم در شرق و غرب حضرت مشگل گشا تویی در شهر درد کوچه ی باب الشفا تویی آیینه ی تمام قد مرتضی تویی تفسیر عبد صالح بی ادعا تویی ما شیعه ایم و کار جهان شد به کام ما در هر نماز سمت تو باشد سلام ما در مهد نور شهره به قرص قمر شدی در دلبری ز اهل هنر با هنر شدی هر جا نبرد بود تو مرد خطر شدی ضرب المثل برای دل پر جگر شدی مصداق با شکوه ابالفضل می شود پژواک لفظ کوه ابالفضل می شود جای تو هست در دل تقدیر کربلا با تو حماسی است مزامیر کربلا زیبا تر است با تو تصاویر کربلا کعبه ست زیر سایه ی تأثیر کربلا محشر که دست های تو باب شفاعت است سینه زن تو را چه خیال از قیامت است دست کریم خسته ی بخشش نمیشود وقت عطا معطل خواهش نمی شود عباس جز به نور ستایش نمی شود فضلش به صد کتاب نگارش نمیشود چرخیده کارها ز طفیل کریم ها عباس بوده مرشد خیل کریم ها ای سایه سار عالمیان پرچم شما ای تکیه گاه پیر و جوان پرچم شما بالاست تا ابد به جهان پرچم شما راه بهشت داده نشان پرچم شما زائر رسید صحن تو و رستگار شد شهر بهشت در حرمت آشکار شد این دست ها که رو به ضریحت دراز شد از روزگار سفله ی دون بی نیاز شد نامت کلید بود و در بسته باز شد عباس گفتم و همه جا چاره ساز شد یا کاشف الکروب ببین دل شکسته ایم تنها به آستان شما چشم بسته ایم سوگند بر خروش فرات و خجالتت بر چشم های خون زده ی پر جراحتت بر گریه ی حسین زمان شهادتت مبهوت مانده کرببلا از حمایتت روح القدس به خامه ی خامم نگاه کرد مدحت دوباره حال مرا رو به راه کرد @raziolhossein
به دام زلف تو در توی خود افکنده دلها را به تحسین‌ِ خودش وادار کرده اهل معنا را همینکه روی دست خود گرفت اورا؛تماشاکرد دراین آیینه مولا جلوه‌های حق‌تعالی را میان خوب‌رویان جهان "بَدرُ الهَواشم" شد همین ماهی‌که روشن کرده نورش کلّ دنیا را شبیه‌روز؛شبهای مدینه بود نورانی اگر با بُرقَع‌اش پهنان نمی‌فرمود سیما را شبیه سائل‌ هرساله‌اش ای کاش می‌شد که فقط یک دفعه می‌دیدیم آن‌ رُخسارِ زیبا را کدامین کاشف الکربی به غیر از اوست در عالم که دیدارش کند مَسرور ؛ فرزندانِ زهرا را کدامین‌نوجوان‌جز اوست که‌دروقت‌جنگیدن به‌ تحسینش‌ شنیدند این‌وآن تکبیر مولا را به‌روی‌خاک‌خطّ‌انداخت‌شیرِخوش‌قد و بالا در آورد از رکاب مرکب خود هر زمان پا را جلالت را ببین که با وجود پنج تن در حشر شفاعت می‌کند دستان پُرآوازه‌اش ما را وَ ما اَدارکَ ما عَبّاس؛او نَسل‌ِشَب‌ِقَدر است نمی‌فهمند خَلقُ‌الله اوج این بُلندا را من‌از"اِرکَب بَنفسی اَنت"فهمیدم‌که‌درعصمت خدا داده عیاری آنچنانی شخص سقّا را بنازم این مَسیحا را که از بعد عروجش هم فراوان در حریمش دیده‌اند آیینِ اِحیا را خُداداند که‌شیرین می‌شود در طُرفةالعيني اگر از آب سَردابش بنوشانند دریا را عوض‌هرگز نخواهد کرد با درگاه‌بوسی‌اش ببخشایند اگر بر نوکرش فردوس اَعلا را اباالفضلی که باشی از دعای مادرش زهرا نصیب خویش کردی خیر دنیا را و عُقبا را @raziolhossein
عشق زیباست خداونداز آن زیباتر عرش بالا ست ولی بنده از آن بالاتر هرکسی سائل درگاه خداوند  شود میشود بین خلائق به خدا آقا تر درِ درگاه خداوند  حسین است حسین هرکه دلباخته اوست شود لیلاتر به خداگر که بگردی همه عالم را غیر عباس کسی نیست به او شیداتر اینچنین شد که خدا کرد تجلی آری عشق زیباست ابالفضل ازآن زیباتر تا قیامت علم عشق ابالفضل به پاست آری آن عشق که فانی نشود نور خداست نام عباس که آمد دهنم آب افتاد گوییاروی لب من عسل ناب افتاد دل به دریا زدگانت چه فراوان شده اند تاکه تصویر رخ ماه تودر قاب افتاد نمک بین نگاهت چقدر شیرین است دل فرهادی ام از عشق تو در تاب افتاد طاق ابروی تورا کافر  بی ایمان دید سجده کرد و همه عمر به محراب افتاد بگذارید که یک عمر عسل نوش شوم نام عباس که آمد دهنم آب افتاد ازهمان روز که چشمت به جهان وا گشته ساقی عشق در این معرکه سقا گشته روز میلاد توجبریل خبر آورده که خدا از صدف عرش گهر آورده انقدرشور شعف خانه مولا دارد گوییا حضرت زهراست پسرآورده آسمان شب مولاپس از این مهتابی است حق برای دل خورشید قمر آورده این که با خنده خود دارد اشاره  به همه کاشف کرب حسین آمده  سرآورده پاسبان حرم زینب کبری آمد این که در سینه خود کوه جگر آورده پسرم گوش بده حرف دل ام بنین آبرویم همه در دست تو باشد پس از این ایستاده است فلک قد تورا سیر کند ولی از روی ادب محضر مولا بنشین گرچه برچشم تو مشتاق شده ارض وسما محضر آل علی چشم بینداز زمین هرکجا خواست که زینب بشود ناقه سوار تو رکابش بشو عباس ,که او هست نگین نکند لفظ اخارا توبگویی به حسین من کنیزم تو غلامش همه جا هست همین آنقدر خاک نشین قدم یار شدند هر دو در هردوجهان صاحب دربار شدند با قدمهای ابالفضل زمین می لرزید دشمن از طرز رجزخواندن او می ترسید وسط معرکه  می رفت که محشر بشود شاه شمشاد قدان تا که کمی می غرید راه و بیراهه اش از هول ولا گم میشد تا که چشمش به غضب سوی کسی میچرخید همه آهنگ عقب گرد به لب می خواندند تا که شمیر ابالفضل کمی می رقصید میزد از میمنه از میسره  میرفت برون با هجومی همه لشگریان می پاشید هرکسی بر قد و برجنگ تو کرده است نگاه گفته لا حول و لا قوت الا بالله بنویسید ابالفضل بخوانید حیا بنویسید علمدار بخوانید وفا هیچکس مثل ابالفضل نگیرد دستی بنویسید زحاجات بخوانید روا دیده او همه را یاد جنان می انداخت بنویسید از آن چشم بخوانید بلا بنویسد که سقاست بخوانید خجل قول دادست که آبی برساند اما مشک افتاد و تو افتاد ی  وارباب افتاد پای گهواره طفلش زنی افتاد از پا بعد تو دشمن تو  اهل جسارت بشود بعد تو زینب تو سوی اسارت برود @raziolhossein
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر که بارور بشود نطق من از این باور منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب مقدس است چنان آیه‌ آیه‌ی کوثر به واژه واژه‌ی هر بیت میخورم سوگند شروع منقبت اوست انتهای هنر چنان به مدحت نامش قلم به وجد آمد که مست واژه‌ و احساس می‌شود دفتر علی چه گفت به ام البنین؟ که می‌روید به دشت دامن گلدار تو چهار پسر چه کهکشان قشنگی‌ شود به خانه‌ی نور سه تا ستاره‌ی پر نور در کنار قمر رسید قصه به آنجا که بعد چندین سال خدا به نخل ولایت دوباره داده ثمر زبان علم نجوم از قیاس در مانده‌ست گرفت حضرت خورشید، ماه را در بر بغل گرفت کسی را که برق چشمانش شد از خزانه‌ی الماس عرش زیباتر گرفت لحظه‌ای آیینه را مقابل خود صدف چگونه گرفته‌ست در بغل گوهر بنازمش که فقط طرح سیب لبخندش به کام عاطفه آورد طعم قند و شکر چه خنده ها که به روی پدر کند عباس چه بوسه ها که به بازوی او زند حیدر علی خودش که یدالله بود و عباسش به روی دست خداوند بوده انگشتر روا بود که ملائک به محضرش آیند چنانکه حضرت جبریل نزد پیغمبر که جبرئیل سراسیمه با وضو آمد و ریخت در پر قنداقه‌ی شریفش پر می‌آورند که خوشبو کنند جان‌ها را ملائک از ختن عرش یک جهان عنبر زمان بارش نقل و بلور و نور رسید که اوست از همه‌ی آسمانیان انور به صورت ملکوتش که کاشف الکرب است برادرانه همیشه حسین کرده نظر همیشه نزد برادر چنان ادب می‌کرد چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر همان که کوه ادب بوده است سر تا پا همان که کوه حیا بوده است پا تا سر همان که با نگهش کیمیاگری بلد است اگر ز روی محبت کند به خاک نظر کسی که گرد و غبار عبا و نعلینش گران تر است برای جهان ز قیمت زر فقط نبود اباالفضل صاحب شمشیر که بود حضرت علامه صاحب منبر به نور رحمت او ارمنی مسلمان است به دین معجزه اش نیست یک نفر کافر چنان کریم که لایمکن الفرار از مهر چنان رحیم که باران شود به هر آذر دلم خوش است که در کشتی نجات حسین به روز حشر اباالفضل می‌شود لنگر بنازم آن خم ابروش را که در صفین چگونه لرزه برانداخت بر تن اشتر قیام کرد و قیامت شده‌ست بسم الله که تیغ تیغ پسر بود و حکم حکم پدر چنان علی که چنان درب قلعه را انداخت نمانده است به دیوار قلعه هیچ اثر علی عذاب برای یهود آورده‌ست! خدا به جنگ یهود آمده‌ست یا که بشر؟ صدای اشهد ان لااله الا الله بلند می‌شود از سوی مردم خیبر پدر هرآنچه که باشد پسر همانگونه ست همیشه ارث پدرها رسد به دست پسر چنان حسن که جمل را ز فتنه خوابانید چنان حسین که در کربلا کند محشر رسید قصه به آنجا که در دل تاریخ امامزاده شود بر امام ها یاور چه لقمه‌های حرامی که چشم و گوش همه زمان خطبه‌ی ارباب کور بوده و کر دوباره قصه به آیات انشقاق رسید نشست تیر قضا بین چشم‌های قدر بعید نیست که زهرا به علقمه برسد همان که از نفس افتاد در حوالی در بعید نیست که او را صدا زند پسرم بعید نیست که او را صدا زند مادر نوشته‌اند سرش رفته بود و قولش نه گواه اوست لب تشنه‌ی علی اصغر بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد بلند مرتبه ماهی در آن سوی دیگر بگو که شمر چه کرده؟ چرا نفس تنگ است؟ نشسته بود بر آن سرزمین پهناور قسم به‌ صفحه‌ی سرخ تمام مقتل ها قسم به حرمت عباس و غیرت اکبر حسین سر دهد اما به فاطمه سوگند نمی‌رود ز سر دختران او معجر صدا زند رحم الله عمی العباس که بود کوه وفادار لحظه های خطر به صفحه صفحه‌ی تاریخ نام او پیداست از اولین نفس واژه ها الی آخر هزار سال گذشت و دخیل می‌بندند به سفره های اباالفضل مردم مضطر برای از نفس افتاده ها تنفس اوست به هر کویر ترک خورده اوست آب آور چه گویمش که کُمیتم همیشه می‌لنگد که اوست حضرت آب و ز قطره ام کمتر قسم به کاسه‌ی آبی که دست مادرهاست که نام اوست موثرتر از دعای سفر همیشه زندگی‌ام از امید لبریز است و پر شده‌ست جهانم ز عشق سرتاسر چرا که در سفر عشق بُعد منزل نیست رسیده ام به حریمش چنان نسیم سحر دلم به کرببلا رفت و برنخواهد گشت نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر @raziolhossein
این بادیه پر نور اگر میگردد نوریست که از علقمه بر میگردد دیروز قمر دور زمین میگردید امروز زمین دور قمر میگردد @raziolhossein1
نیست کم مادر، که در عالم پسر دارد جای آن، ام‌البنین قرص قمر دارد در میان هاشمی‌ها، شاخ شمشاد است از جوانی، در کنار پیر و استاد است هم معلم، هم پدر، وقتی علی باشد آن پسر باید که یک همچون یلی باشد کم در این عالم، به غیر از او برادر نیست هست، از عباس اما، باوفاتر نیست او نه تنها برده با نامش، دل ما را عاشق خود کرده حتی، ارمنی‌ها را این جهان کوچکتر از درک مقام اوست این که عالم دید، یک مو، از مرام اوست در جوانمردی، جوانمردی نظیرش نیست هیچکس چون او، علمدار امیرش نیست عشق مثل عقل، حیران مقامش بود این برادر، کاشف الکرب امامش بود کیست این ساقی؟ که گشته عالمی مستش او که زد دست خدا هم، بوسه بر دستش او نمی‌نوشد، از آبی که به لب دارد چون که یکجا، قد یک عالم، ادب دارد عشق اگر دارد بهایی، آبرویش اوست یوسف زهرا، بنازد که عمویش اوست بر لب مستان عالم، یا اباالفضل است خوش به حال آن دلی که با اباالفضل است @raziolhossein
دستى كه از روز ازل حبل المتين است دست اباالفضل اميرالمومنين است آن را كه گفت ارباب ما روحى فداك قطعاً فقط شير نر ام البنين است اورا نوشتند ماه شب هاى مدينه خواندند خورشيدى كه بر روى زمين است الحق و الانصاف كه رفته به مولا از هر نظر بالاتر از بالاترین است اين نو رسيده از ازل هم با نسب بود آموزگار عشق بود و با ادب بود - ساقى شد و پيمانه هارا لب به لب كرد هركس چشيده از مى اش از عشق تب كرد در اولين حرف گفت اربابم حسين است از روز اول بر حسين عرض ادب كرد زينب دلش گرم است تاوقتى كه او هست آرام پيشش شب سحر كرد،روز شب كرد او رفت تا دريا ولى قصه عوض شد آب از لبش رفع عطش را نيز طلب كرد برسينه ى دريا وليكن دست رد زد ام البنين را تا ابد او با نسب كرد - اصلاً حسين روز تاسوعاست عباس تا روز محشر پرچمش بالاست عباس - @raziolhossein
ماه در کنج شبستان تو سوسو می کند باد دور پرچمت یاحق و یاهو می کند آسمان با ابرهایش هر سحر در صحن تو زیر پای زائرت را آب و جارو می کند آنچه را یک عالم از انجام دادن عاجزند خادم تو با اشارت های ابرو می کند ساعتی پیش از زیارت لال مادرزاد بود این که بین جمعیت دارد هیاهو می کند وزنه سنگین است و مردافکن ولی در معرکه پهلوان با نام تو انگار جادو می کند لاجرم ای شاه بیت بی مثال معرفت! لطف تو این کمترین را هم غزل گو می کند این همه یک ذره از فضل اباالفضل علی ست روز محشر تازه دست خویش را رو می کند @raziolhossein
شیر و یل بی واهمه، یعنی عباس امید دل فاطمه، یعنی عباس تا روز جزا فرات، شرمنده ی اوست شق القمر علقمه... یعنی عباس @raziolhossein
حق دارد اگر دور زمین میگردد بی خود شده از خود و چنین میگردد این قصه بهانه است در اصل قمر دور قمر ام بنین میگردد @raziolhossein
تو را ندیده شدم عاشق ای جهان مستت که من نبودم و بودی و هستم از هستت مگر چه راز بزرگی در آستین تو بود که بود دست خدا آنکه بوسه زد دستت دو چشم مثل دو خورشید داشتی عباس به زیر سایه ی آن ابروان پیوستت نه دست بسته غلام تو گشت شیعه و بس که ارمنی کرمت دید و گشت پابستت فلک ز دست حسین ات جدا نیارد کرد اگر که شمس و قمر را نهد به هر دستت همیشه ماه بلند حسین بودی تو نه مثل حر که به بالا برآرد از پستت چه ضرب شست نشان داده ای تو در صفین؟ که ناز شست تو ناز علی ست بر شستت به کربلا ز تمام موکلان فرات تنی مبارزه ی تن به تن نیارستت خدای نگذرد از آن که بین نخلستان برید دست و فکند عاقبت به بن بستت شبیه سرو گل اندام شد تنت از خون ز بسکه فرقه ی گلچین به خار و خس خستت به بند دشمن و بی دست ' زودتر ز حسین رسید فاطمه تا از کمندشان رستت گرفتی اذن برادر صدا زدن به حسین حسین صاعقه آسا کنار بنشستت شکست پشت حسین آن زمان که دید طبر نمانده است به تن استخوان که نشکستت فدای نام تو گردم چه قیمتی داری که نام فاطمه گردیده است پیوستت به قدر فهم ' سخن از تو میکنند درست تو کیستی به درستی' کسی ندانستت فقط یتیم نشد مست عشقت ای ساقی قسم به ساقی کوثر که شد جهان مستت @raziolhossein
سرو قد است و ماه رو عباس یاس عطر و نسیم خو عباس می و سرمستی مدام، حسین ساقی و ساغر و سبو عباس کار بالا که می گرفت حسین چاره ای ناب داشت: کو عباس؟ شرحه شرحه اطاعت از حق را شرح داده ست مو به مو عباس کربلا را ورق ورق گشتم هرکجا بود کو به کو عباس چه نمازی ست این که دستش را داده در لحظه ی وضو عباس؟ ناله ای می رسد به گوش هنوز تشنه ام تشنه ام عمو عباس مشک اما به خیمه ها نرسید استخوان مانده در گلو عباس گره افتاده بود در کارش... گره افتاد اگر که در کارت از ته دل فقط بگو عباس من گرفتار یک نگاه توام مددی یا مَن اِسْمُهُ عباس @raziolhossein
هر حاجتمان بسته به نامش آمد صد شکر که قلبمان به دامش آمد سلطان ادب ببین که میلادش هم از روی ادب پس از امامش آمد @raziolhossein
زبانزد همه خوبان عالمی عباس اگر غلط نکنم اسم اعظمی عباس برای شاه شهیدان تو کاشف الکربی که مانع محن و رافع غمی عباس سرت گرفته به زانو به کربلا زهرا که پیش او تو یکی بس مکرمی عباس نظر به صورت ناموس کبریا کردی قسم به عصمت زهرا که محرمی عباس به رتبه ی تو شهیدان تمام غبطه خورند چرا که تاج شهیدان عالمی عباس کسی ندید برای حسین پشت و پناه که از تو شیر خدا ساخت ضیغمی عباس اگر هلال محرم به نیمه کامل شد تو ماه کامل ماه محرمی عباس اگر که مرده بود زنده میشود بی شک نفس به صورت هر کس که میدمی عباس تمام اهل حرم چشم شان به دست تو بود که ساقی همه از نهر علقمی عباس عجیب نیست امید حرم شدی زیرا تو قرص ماه در آن روز مظلمی عباس به زیر آنهمه باری که روی دوش تو بود به ابروان تو نیاورده ای خمی عباس ایا منادی انی احامی عن دینی که در رکاب امامت مصممی عباس خدا قلم کند آن دست بی مروت را که زد به دست تو شمشیر محکمی عباس به روضه ی شهدا بعد سیدالشهدا تو در مقام مصیبت مقدمی عباس نگفته بود که پشتم شکست اما گفت حسین دید چو بی دست و پرچمی عباس همینکه رفت و حرم بی تو شاه دین برگشت نشست بر دل زینب چه ماتمی عباس از آنچه بر سرت آمد خدا خبر دارد هنوز راز مگوی محرمی عباس ز قبر کوچک تو با کسی نگفت حسین هنوز راز مگوی محرمی عباس خدا به نام تو کم عزتی نبخشیده است چه میشود که ببخشی به ما کمی عباس مسیح هر چه سرود از تو کم سروده هنوز که در تمام فضائل مسلمی عباس ازین دو چشم که دارم چه طرف بربندم که من بمردم و رویت ندیدمی عباس @raziolhossein
.     عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست      شب زیارت مخصوص سیدالشهداست          🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷           وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم                  السلام علی الحسین                وعلی علی ابن الحسین                  وعلی اولادالحسین                وعلی اصحاب الحسین                       لبیک یاحسین             🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸       هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان      ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات .
امشب همه جا لطف خدا ریخته است میلاد حسین رحمت انگیخته است در این در حریم ارباب گلخنده و اشک با هم آمیخته است @raziolhossein
امشب همه جا لطف خدا ریخته است میلاد حسین رحمت انگیخته است در این در حریم ارباب گلخنده و اشک با هم آمیخته است @raziolhossein
صلی‌الله علیک یا اباعبدالله امشب به کف دل درِ نایاب آمد میلاد حسین فخر احباب آمد گویید به نوکران دربار حسین خیزید و ادب کنید ارباب آمد @raziolhossein
مجنونم و این عشق تدبُّر شدنی نیست دیوانه ی کوی تو تمسخُر شدنی نیست گفتند بهشت است ولی بهتر از آن است بین الحرمین تو تصوُّر شدنی نیست @raziolhossein
ای رحمتِ عام، یااباعبدالله مولای کِرام یااباعبدالله با وعدهٔ فطرس ، همه دل خوش کردیم از دور، سلام، یااباعبدالله @raziolhossein
دل بیاور! شکوه دلبر را سر بیاور! قدوم سرور را نیک بنگر به سوم شعبان نوه ی دوم پیمبر را فاطمه پاک کرد با دستش اشک شوقی که ریخت حیدر را آب شد قند در دل حسنش دید تا که رخ برادر را عرشیان در کنار هم دیدند جلوه های شبیر و شُبَّر را فطرس آمد شفا بگیرد پس روی گهواره می کشد پر را فیض او اینچنین کند آزاد از حصار قفس کبوتر را آمد اصلا حسین دنیا تا وا کند روی سائلان در را برو پس کربلا زیارت کن شبی آن مرقد مطهر را اینچنین محو کن گناهانِ ما تقَدّم وَ ما تأَخّر را کِی رهایم کند صف محشر آن که دارد هوای نوکر را دارم از یار روزی اشک و دارم از دوست دیده ی تر را آه از آن ساعتی که زینب شد روضه خوانش به ناله ی غرّا نبض قلب عقیله تند شده خنجری کند می بُرد سر را… @raziolhossein
ای که سرتا به قدم آینۀ حسن خدایی تو حسینی و برازندۀ این شأن و بهائی شاه‌کار قلم شعبده‌سوز احدیّت شاه‌بیت غزل معجزه آثار خدایی قَمَرُالبَدرِ دُجِی غرّۀ غرّای پیمبر پنجمین مطلب منظومۀ والشّمسِ ضُحایی دوش و آغوش نبی را تو شدی زینت و زیور که گل سرسبد باغ رسول دو سرایی پسر شیر خدا زادۀ آزادۀ زهرا خسرو مقتدر عشقی و شاه شهدایی ساحت قدس سخن نیست نواگاه تملّق که تو شایستۀ مدحی و سزاوار ثنایی من اگر شانه به زلف ابدیّت برسانم نرسانم به سر زلف تو توصیف رسایی خاصه،روزی که تو با آن سر و آن موی‌پریشان همچو خورشید قیامت ز سر نیزه برآیی ای که در مسلخ معشوق ازل ذبح عظیمی! چه ذبیحی تو! شگفتا که ذبیحاً بِقَفایی من که مُستغرق دریای غمم ره به که جویم که تو کشتی نجاتی و تو مصباح خدایی انبیا گِرد تو گَردند کز آن چهر مُشَعشَع کعبۀ اهل خدا قبلۀ ارباب دعایی عشق‌بازی به تو ختم‌است خدا را، شه‌خوبان! که در انگشت بلا خاتم تسلیم و رضایی من درِ خانۀ تو سائل مسکین و «یتیمم» کرمی تا نروم از در این خانه به جایی @raziolhossein
امشب شب تکامل امثال فطرس است حال دلم شبیه به احوال فطرس است این جانِ رنج دیده خریدار وصل اوست این روسیاه، مشتری حال فطرس است حاجت رواست هر که به این خانه رو کند کوی حسین کعبه ی آمال فطرس است فطرس، به کوی دوست بَرَد هر سلام را این پیک عشق بودن از اقبال فطرس است مانده است آرزو به دل، از عرش هر ملک این لذت وصال فقط مال فطرس است در حسرت زیارت هر روزه ی حسین چشمان جبرئیل به دنبال فطرس است ارباب من! کرم کن و اینبار فرض کن این نیمه جان سوخته هم بال فطرس است در کربلا به حرکت پرچم نگاه کن این حرکت از نسیم پر و بال فطرس است @raziolhossein