eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
8.6هزار دنبال‌کننده
695 عکس
6 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پشت در تا جای یار من گرفت شعله سر را بر سر دامن گرفت میخ کارش وصل کردن بود حیف میخ در یار مرا از من گرفت @raziolhossein
خدا کند که کسی بی هوا زمین نخورد به ضرب پا وسط شعله ها زمین نخورد هزار مرد بیفتد به پیش چشم همه ولی زنی وسط کوچه ها زمین نخورد در ازدحام هجوم ستم ، در خانه خدا کند که زنی (پا به ما) زمین نخورد.... به آن عبا که علی روی همسرش انداخت زنی مقابل نامردها زمین نخورد به اشک چشم حسینش خدا کند دیگر که مادری جلوی بچه ها زمین نخورد زدند فاطمه را هر چه ، باز هم میگفت که من زمین بخورم ، مرتضی زمین نخورد پس از مدینه و این مادر و زمین خوردن خدا کند پسرش کربلا زمین نخورد خدا کند که کسی نیزه بی هوا نزند خدا کند که دگر بی هوا زمین نخورد خدا کند که دگر پیش خواهری مضطر سر برادری از نیزه ها زمین نخورد سر بریده به نیزه خدا خدا میکرد رقیه ام زروی ناقه ها زمین نخورد رباب هم به روی ناقه ها دعا میکرد علی اصغرم از نیزه ها زمین نخورد @raziolhossein
هنوز این کوچه ها شبگرد دارد غمی با خاطراتی زرد دارد گذشته قرن ها از قصه ... اما هنوزم جای سیلی درد دارد @raziolhossein
یاسم ولی به چشم همه ارغوانی ام سروم ولی به چشم همه قد کمانی ام امروز قاتلم به ملاقاتم آمده تا شهر را خبر کند از نیمه جانی ام 《 اسماء سال خورده مرا راه می برد》 پیری عزا گرفته به حال جوانی ام هر چند با تمامی قدرت چهل نفر من را زمین زدند ولی آسمانی ام ای مرگ مثل اهل محل بی وفا نباش چشمم به راه مانده بگیری نشانی ام روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون اصلا نبود حق من و مهربانی ام از بی کسی ،کسی نکشیده شبیه من مجروح کینه های چهل پست جانی ام این خانه حسرت همه اهل مدینه بود چشم حسود کرده چه با زندگانی ام آماده گشت پیرهن و دیدنی تر است از این به بعد یاد حسین روضه خوانی ام @raziolhossein
سنگدل ها بی امان برگ و برم را می زدند پشت در ناباورانه باورم را می زدند لرزه بر جان همه اهل حرم افتاده بود لحظه ای که با لگد درب حرم را می زدند پیش چشمم شعله بر باغ و بهار من زدند غنچه ام پرپر شد و نیلوفرم را می زدند مصحف پیغمبرم در شعله ها افتاده بود جزء جزء و آیه آیه کوثرم را می زدند ماجرای کوچه و بازار از یادم نرفت دستهایم بسته بود و همسرم را می زدند یک نفر با تازیانه دیگری هم با غلاف با تمام زور و بازو دلبرم را می زدند از خجالت من سرم را بر زمین انداختم با که گویم دختر پیغمبرم را می زدند می پرد هر شب حسن از خواب می گوید پدر خواب میدیدم دوباره مادرم را می زدند @raziolhossein
روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه انبیا از برکت دستاس او نان می خورند رزق و روزى می دهد به اهل بالا فاطمه ظاهراً فرموده اند " ام الائمه " فاطمه باطناً فهمانده اند " ام ابیها " فاطمه جلوه ای شد لیله القدر رسول الله او جلوه ای شد لیله المحیای مولا فاطمه بچه هایش حجت الله اند اما گفته اند آشکارا حجت الله علینا فاطمه سیزده معصوم هر یک نورى از زهراست پس مى شود سرجمع این ها چهارده تا فاطمه فاطمه حق و علی حق و مع الحق آینه است چه علی اندر على چه فاطمه با فاطمه حک شده بر روی گردنبند زهرا یا علی حک شده بر ذوالفقار مرتضی یا فاطمه بس که حیدر فاطمه است و بس که زهرا حیدر است در نجف چیزى نمی بینیم الّا فاطمه شادی روح خدیجه ، کوری چشم همه سروری دارد به زن های دو دنیا فاطمه با هر اسمی که بخوانی در نهایت مادر است راضیه حنانة الحوراء ؛ زهرا فاطمه مادری بالاترین از این مهربانی بیش از این ؟ می رسد محشر به داد شیعه صد جا فاطمه خانه اش که سوخت مسمار از خجالت سرخ شد آن چنان برخورد با سینه که آنجا فاطمه ..... @raziolhossein
دستم اگر شکست به پای علی شکست بالم اگر شکست فدای علی ... شکست من محو مرتضایم و فرقی نمی کند اصلا کدام دست برای علی شکست @raziolhossein
پناه هر دو جهان است چادر زهرا امید کون و مکان است چادر زهرا شبی دلیل نجات چهل یهودی شد که منجی همگان است چادر زهرا چه سایه ای که شده مهد ِ یازده خورشید چه قدر خیر رسان است چادر زهرا زبان همیشه ز وصفش به مِن مِن افتاده همیشه فوق بیان است چادر زهرا قسم به زینب و صبر و وقار و غیرت او سلاح شیر زنان است چادر زهرا همیشه محرم و مرهم به کوه غم های ِ دل امام زمان است چادر زهرا اگر چه سوخت ، اگر گشت خاکی اما باز پناه هر دو جهان است چادر زهرا @raziolhossein
نیمه شبها بلند گریه کنید بی مدارا...بلند گریه کنید نیمه شب برگزار شد مردم- دفنِ زهرا ...بلند گریه کنید گریه کردند بیصدا آنجا تا که اینجا بلند گریه کنید چشم ها را به سیلِ اشک دهید مثلِ دریا بلند گریه کنید فاطمیه اگر که، هر جا شد- روضه برپا...بلند گریه کنید بینِ مان فرقهٔ مخالف نیست بی محابا...بلند گریه کنید هر کجا نام ِ مادر آمد از- داغِ زهرا بلند گریه کنید تکیه گاهِ یتیم ها، دیگر مانده تنها...بلند گریه کنید کودکانش شدند بی مادر جانِ مولا بلند گریه کنید بغضِ زینب ، سکوت هایِ حسن- کشته ما را...بلند گریه کنید اشک های حسین شد جاری گریه کن ها بلند گریه کنید! @raziolhossein
علی را چونکه من بی یار دیدم خودم را در بر اغیار دیدم چنان از کینه سیلی خوردم آنروز که در کوچه حسن را تار دیدم @raziolhossein
نامه ی غاصب دوم لعنت الله علیه به معاویه ی ملعون این نامه را به جوهر کینه نوشته‌ام از روزهای خوب مدینه نوشته‌ام روزی که اختیار به دست سقیفه بود روزی که چشممان به رداع خلیفه بود هم فکر غصب حق علی بود در سرم هم بود ابو عبیده‌ی جراح یاورم بر روی سنت حسنه پا گذاشتم تصمیم را به عهده‌ی شورا گذاشتم میزد به کوس تفرقه بن منزرالبته خیلی از آن جماعت روشنگرالبته بن سعد حزرجی شده کوتاه آمدن با پیروان لات و هُبَل راه آمدن غیر از علی و فاطمه همراهمان شدند اهل مدینه لشکر خودخواهمان شدند گفتم: بدون مایه فطیر است کارمان بی مرتضی و فاطمه گیر است کارمان گفتم: ز یار غار حمایت کند علی باید به زور هم شده بیعت کند علی از این جهت روانه شدم سمت خانه‌اش گرد آمدیم پشت در آشیانه‌اش پشت سرم مهاجر و انصار آمدند حتی به یاری‌ام در و دیوار آمدند هر لحظه لحظه بیشتر و بیشتر شدیم در پیش چشم فاطمه سیصد نفر شدیم گفتم: علی خانه‌نشین را خبر کنید مثل بقیه بیعت بی‌دردسر کنید گفتم: که ختم قائله در دست حیدر است بیعت علی اگر نکند کار ابتر است آمد صدای فاطمه از پشت در به گوش می‌گفت از امامت و حق پسر عموش حکم امامت ازلی را به ما نداد یک تار موی شخص علی را به ما نداد گفتم به حال خویش نباید رها شود وقتش رسیده شعله‌ی آتش به پا شود در بین دود فکر علی بود فاطمه همواره گرم ذکر علی بود فاطمه گرم حمایت از علی‌اش عاشقانه بود تنها علاج کار فقط تازیانه بود کاشانه‌اش همین که پر از بوی دود شد با تازیانه بازوی زهرا کبود شد این سو مغیره گرم بگو و بخند شد آن سو صدای ناله‌ی زهرا بلند شد چیزی نمانده بود فضا ملتهب شود با گریه‌های فاطمه دل‌ منقلب شود اما علی و شوکتش آمد به خاطرم شور و شکوه ضربتش آمد به خاطرم تیغ دو دم به خاطرم آمد چه کار کرد اهل قریش را به مصیبت دچار کرد پس با تمام کینه و بغضی که داشتم آنجا همه توان خودم را گذاشتم بر سینه‌ی زمین و زمان دست رد زدم بر درب نیم سوخته محکم لگد زدم طوری لگد زدم که همان پشت در نشست طوری لگد زدم پس از آن پهلویش شکست طوری زدم معاویه در خورد بر سرش تأثیر ضربه‌های لگد کرد پرپرش طوری زدم که داغ دلش بیشتر شود طوری لگد زدم که علی بی‌پسر شود طوری لگد زدم که سیر از کتک شود طوری لگد زدم جگرم هم خنک شود حتی کنار ضربه‌ی سنگین کاری‌ام مسمار درب سوخته آمد به یاری‌ام ریحانه‌ی رسول که رنگش پریده بود داغی میخ در نفسش را بریده بود افتاد در به روی تنش، رد شدم از آن داخل شدیم  داخل منزل که ناگهان از پشت در بلند شد آنجا مجدداً با پهلوی شکسته که شد سد راه من با ضربه‌ی مجدد من خورد بر زمین مرد ایستاده بود که زن خورد بر زمین یک ضربه روزگار علی را سیاه کرد سیلی زدم به فاطمه، حیدر نگاه کرد @raziolhossein
فاطمه جان: در شکسته مرا عاقبت شکستم داد ببین که میخِ در خانه کار دستم داد @raziolhossein