eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
597 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت مسافری که نگاه تو بود بدرقه‌اش، خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت دعای نیمه‌شبت سِیرِ آسمان می‌کرد که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید، ز لاله‌ای که به خونِ جگر نیاز نداشت وجود پاک تو می‌سوخت از شرارۀ غم دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی دگر به خواهش از چشمِ تر نیاز نداشت برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود اگر شبِ تو به قرص قمر نیاز نداشت... حریر دست تو مجروح بود از دستاس به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت @raziolhossein
جبریل که سالها پیِ درک پرید بر پایهٔ قصرِ شأنِ زهرا نرسید گر دستِ خدا نه دستِ زهرا بودی او را زچه رو نبی مکرَّر بوسید @raziolhossein
سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد تا که با نعره ی یک سنگ دل آینه ریخت شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد پای آتش به در خانه ی گل ها وا شد غنچه ای سوخت، به پهلوی گلی خار افتاد کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم دست مادر وسط معرکه از کار افتاد تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد شهر با ناله ی "یا فضه خذینی" فهمید نفس شیر خدا از نفس انگار افتاد خاک بر چشم تو دنیا که تماشا کردی عاقبت فاطمه ازضربه ی مسمار افتاد عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید قرعه ی چوب به تابوت تن یار افتاد میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد میخ تیری شد و بر چشم علمدار افتاد... @raziolhossein
🏴السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده🏴 جهت دسترسی و استفاده از تصنیف های(شور،زمینه،نوحه و...) ایام فاطمیه به کانال نوحه رضیع الحسین بپیوندید 👇👇👇 @raziolhossein1 @raziolhossein1 @raziolhossein1
منم شمعی که از جان دادن پروانه می‌لرزد به روی گونه‌هایم اشک، دانه دانه می‌لرزد از آن روزی که دشمن پشت پا بر هستی من زد دل ویرانه‌ام از دیدن  بیگانه می‌لرزد چرا از من حسن حرف  دلش را می‌کند پنهان چه بغضی در گلو دارد که بی تابانه می‌لرزد حسینم روضۀ دیوار و در هر لحظه می‌خواند زمین و آسمان همراه این دردانه می‌لرزد پریشان است موی کودکانم، فاطمه برگرد ببین با آه طفلان تو دارد شانه می‌لرزد چه آمد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو صدای در که می‌آید تمام خانه می‌لرزد @raziolhossein
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم با رسول الله،زهرا نسبتش معلوم نیست در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فِضه دلیل لُکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست یادم آمد موقع سجده به مُهر کربلا فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست @raziolhossein
دوباره شَب شُد و چَشمانِ ماه بیدار است دوباره شَب شُد و دل، تَنگِ دیدنِ یار است سَرِ مَزارِ تو می آیم و زِ طِفلانَم نَهان نِمودنِ این راز، سَخت و دُشوار است زِ جای خیز، که حیدر رِسیده زَهرا جان زِ جای خیز، که اَکنون زَمانِ دیدار است زِ زیرِ خاک، بِتاب اِی هَمیشه مَهتابم بِبین که دیده ی مَن، بی حُضورِ تو تار است حَسَن هنوز اَز آن روزِ تَلخ بَدخواب اَست به این قَبیل مُصیبات، عَلی گِرِفتار است هَنوز بوی تو از خِشت های خانه رِسَد هنوز رنگِ هَمان فاجِعه به دیوار است برای مَرگِ علی گِریه ی تو کافی بود وَلی هَنوز مَدینه به فکرِ آزار است تو را زَدند و به مَن نیز تَسلیَت گُفتند! بِبین چِگونه عَلی را، فَلَک هَوادار است به روی دوش گُذارم، غَمِ تو را زَهرا میانِ شَهر، که این داغ را خَریدار است؟ تو زیرِ خاکی و حِیدَر غَریب تر اَز پیش کِنارِ قَبرِ تو چَشمَش، چو اَبرِ پُر بار است دوباره شَب شُده زَهرا، بِخواب آسوده سه ماه می شَوَد این چَشمِ خَسته بیدار است @raziolhossein
وَصفِ آن کَس، که نَگُنجَد به دَهان، فاطمه است مَدحِ آن زن، که خُدا کرده بَیان، فاطمه است روزِ مَحشر که خَلائِق همه حِیران هَستند آنکه بَر ماست فقط دِل نِگران، فاطمه است فاطمه روحِ صَلات است، خُدا می داند "اَشهَدُ اَنَّ عَلي" هَم به اَذان، فاطمه است چهارده قَرن، سَرِ حَرفِ خودَش مانده هنوز مَردتَر از همه مَردانِ جَهان، فاطمه است دَستش اُفتاد، ولی دَستِ علی بالا رفت یارِ حیدر به هَمان قَدِّ کَمان، فاطمه است این حُسینی شُدنِ ما نَظَرِ زَهرا بود دوستدارِ هَمه ی سینه زَنان، فاطمه است پَروَرِش یافته ی دامَنَش، آیینه ی اوست زِینَبِ فاطِمه، اِنگار هَمان فاطمه است @raziolhossein
نمی جنگید تا اینکه بجنگد شیر ما در جنگ که با شمشیر خود می داد دشمن را شفا در جنگ سه تا شمشیرِ می کرد استفاده حیدر کرار هم از ابرو و هم از ذوالفقار خود جدا در جنگ و درس جان گرفتن را به عزرائیل می فهماند همینکه دشمنش را با رجز می زد صدا در جنگ و حیدر چون که می غُرید و می زد بر دل لشکر به جای ابر پُر بود آسمان از دست و پا در جنگ دوتایی یک سپاه از هرنظر تکمیل می گشتند اگر می بُرد همراه خودش عباس را در جنگ دهانش را گشوده ذوالفقارش تا کمر یعنی؛ به میدان آمده یک وحشی خوش اشتها درجنگ همینکه دست بالا برده و شمشیر چرخانده هوا چون دشمن حیدر کم آورده هوا در جنگ چنین تیغ علی گر بشکفد درمان هر دردی ست که باشمشیر خود می داد دشمن را شفا در جنگ @raziolhossein
  جلوه هفت فلك از اثر فاطمه است گوهر زهد و حيا تاج سر فاطمه است هركجا بگذرى از ملك فنا تا ملكوت سخن فاطمه است و خبر فاطمه است سایه ی چادر او بر سر ما گسترده است هرچه داريم ز فيض نظر فاطمه است كوثر عشق على خير كثير است ببين زمزم آئينه‏ اى  از چشم تر فاطمه است كهنه پيراهنِ در شام زفاف او را بس جامه ی بخشش و تقوى به بر فاطمه است مسجد شهر مدينه به تماشا بنشست كه جهان بسته به آه جگر فاطمه است قامت چرخ فلك پيش بزرگيش خم است گرچه از بار ستم ، خم كمر فاطمه است گرچه درياى صبورى است ولى غصه و آه مونس زندگى مختصر فاطمه است خون پهلوش به ديوار و در خانه نوشت مرگ در راه ولايت هنر فاطمه است پيشمرگ على خانه نشين شد هرچند پشت در محسن پرپر سپر فاطمه است آنشب از طرز نگاهش دل مولا فهميد لحظه ی سخت وداع و سفر فاطمه است آتش درد نه تنها دل در را سوزاند سينه ی اهل ولا شعله ور فاطمه است گرچه از كوچه بر او خاطره خوبى نيست كوچه كوچه دل ما رهگذر فاطمه است @raziolhossein
اِی آب گَشته شَمعِ شَبِستانیِ عَلی ای ماتمِ تو باعِثِ ویرانیِ عَلی از آن زمان که رَفته ای اَز خانه فاطِمه جُز غَم کَسی نَیامَده مِهمانیِ عَلی رَفتی و پَرکِشیده صَفا از سَرایِ مَن چون زُلفِ زِینب اَست پَریشانیِ عَلی اَهلِ مَدینه هَم، هَمه شَب گِریه می کُنَند با این نَوایِ شامِ غَریبانیِ عَلی هَر نیمِه شَب مَزارِ تو را شُستِشو دَهَد دو آسِمان اَبری و بارانیِ عَلی سَنگینیِ غَمِ تو مَرا بَر زَمین زَده بَرخیز و بِشنو آهِ نِیِستانیِ عَلی @raziolhossein
از خاك اگر كه عــزمِ سـفر داشت فاطمه از دَردِ بـوتُــراب ، خـبر داشـت فاطمه با چشم بسته هم ز علي چشم برنداشت حق را چه خـوب مَـدّ نـظـر داشت فاطمه از داغِ رفـتنِ پـدر و ظـلمِ بر عـلـي ازبسكه سوخت ، خون به جگر داشت فاطمه ما را كه بسته ايم كمر بر غلامي اش درد است اين كه دردِ كمر داشت فاطمه يك جو حيا اگر به دلـش بـود دوّمي در خانه ي علي سه پسـر داشت فاطمه تنها نـداشت اشكِ روان چشم سالمــش سيلابِ خون به چشم دگر داشت فاطمه پـيوسته بود ناله ي او "واي مُحـسنم" وقــتي نـظر به جانـب در داشت فاطمه آنجا كه كار هر نَفَـسش ، خَـلقِ خِيرِ بود آهـش به حال خلق ضـرر داشت فاطمه جوشنِ كبيرِ شـيرِ خُـدا بود و وقت جنگ كِي حاجتي به حملِ سپر داشت فاطمه ؟ از دستِ ريسمان خدا ، بند ، بـاز شــد چادر به قـصدِ رزم چــو برداشت فاطمه از مهلكه ، علي به سلامت به خانه رفت از بس كه وقـتِ حمـله هنر داشت فاطمه عجّل وفاتي اش به پدر كرد مُلـحقــش چون كه دعـــاش ، زود اثـر داشت فاطمه @raziolhossein