eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
532 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که دل غریب من، با تو شد آشنا، رضا اشک من است پنجه در پنجرۀ تو یا رضا من که کبوتر دلم انس گرفته با رضا می‌شنوم ز قدسیان زمزمۀ رضا رضا ای به فدای جان تو، جانِ به لب رسیده‌ام من که گل بهشت را از حرم تو چیده‌ام من به بهای هستی‌ام، مهر تو را خریده‌ام عشق تو می‌برد مرا، تا حرمِ خدا، رضا ای که به باغ مکرمت، گل تویی و گلاب، تو ذکر تویی، دعا تویی، اجر تویی، ثواب، تو علم تویی، حلم تویی، فاتحة الکتاب، تو می‌دمد از ضریح تو جلوۀ ربنا، رضا آن‌که وجود را به خود، از عدم آوَرَد تویی بارقۀ امید ما روز نشاط و غم تویی مروه تویی، صفا تویی، قبله تویی، حرم تویی تویی شمیم سورۀ کوثر و هل‌اَتی، رضا فدای خاک پای تو، خدای را ولی تویی تداوم ولایت مطلقۀ علی تویی مراد اهل بینش از ذکر «سینجلی» تویی بی‌تو کسی نمی‌برد، ره به سوی خدا، رضا شبی که سر زد از افق جمال ماهت آمدم پناه ماسوا تویی، که در پناهت آمدم کبوترانه پر زدم، بر سر راهت آمدم اگر ز در برانی‌ام، کجا روم، کجا رضا؟ به پیشگاه قدس تو اگر چه دست‌خالی‌ام اگر کسی نمی‌خورد، غم شکسته‌بالی‌ام هست اگرچه اشک من، گواه خسته‌حالی‌ام خوشم که دارم از جهان ولایت تو را رضا ای که به این شکسته‌دل فرصت آه داده‌ای ای که مرا به این حرم خوانده و راه داده‌ای اگرچه در جوار خود مرا پناه داده‌ای بخوان مرا به دیدن روضۀ کربلا، رضا @raziolhossein
قلبم کبوتر وار سویش پر گشوده خواب از دو چشمم صوت نقاره ربوده باب الجوادش بین بن بست زمانه درهای رحمت را به رویم وا نموده نوشیدن یک جرعه، چای از چایخانه در سینه ام انداخت شعری نو سروده حتی نوای ساعتش مُحیِ القُلوب است زنگش چنان زنگار از قلبم زدوده زاغ سیاهی در حرم فهماند بر من اینجا فقط جای کبوترها نبوده مغموم می آیند سویش زمره زمره آرام می گیرند نزدش توده توده کار کسی چون من ثنایش نیست، وقتی... روح الامین هر روز و شب او را ستوده حالم که گشته منقلب را دوست دارم این روزی لا یَحتَسِب را دوست دارم با هر گدا مأنوس بودن، این مرامش... دارد حکایت از سخای مستدامش جیره خورش هستیم و روزی در ید اوست برکت گرفته زندگی ما به نامش فردا زمین خورده نخواهد بود هرکس امروز برخیزد به رسم احترامش ترجیح دارد نیم طوفِ مرقد او بر صد طواف مکه و بیت الحرامش سلمانی اش گوهرشناس خبره ای بود در وقت جان دادن، دو دنیا شد به کامش حس می کند هر کس که از او کربلا خواست یک روز بوی کربلا را بر مشامش با روضه خوانی و دم یابن الشبیبش ابلاغ فرموده به هر نوکر، پیامش فرمود در هر غصه، با ما هم نوا باش گریان برای ماجرای کربلا باش یاد حسین و روضه ای آخر دلم سوخت یاد غمش نزد علی اکبر، دلم سوخت وقتی زمین افتاد با گریه میانِ... داد و هوار و خنده ی لشگر، دلم سوخت پیش تمام حاصل عمرش زمین خورد عمامه اش افتاد چون از سر، دلم سوخت وقتی که هر جا را نظر می کرد، می دید یک عضوی از آن لاله ی پرپر، دلم سوخت تا که تمام هستی اش را در عبا چید وقتی عبا پُر شد از آن دلبر، دلم سوخت وقتی به زانو رفت تا اینکه گذارد... گونه به روی گونه اش مضطر، دلم سوخت پیغمبری کرد و به میدان زد عقیله طوری صدا زد: "هستی خواهر" دلم سوخت آه از حسین این داغ اعظم قاتلش شد داغ علی، زخم عمیقی بر دلش شد @raziolhossein
انگار به خانه ی خدا آمده است گویا که به مروه و صفا آمده است مشغول زیارت خدا در عرش است هر کس به زیارت رضا آمده است @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  ویرانی دل اگر که خواهی آباد باید حرمین کاظمین آری یاد درگاه جواد و بارگاه موسی کاین«باب‌حوائج» است و آن«باب‌مراد» @raziolhossein
دلم در هوای جواد الائمه گرفته نوای جواد الائمه بهشت صفا هر که خواهد ، ببیند به صحن و سرای جواد الائمه بلند است بر بام قصر سخاوت هماره لوای جواد الائمه بزرگی بوسد زمین ادب را که افتد به پای جواد الائمه رها شد " اباصلت" از کنج زندان ز فیض دعای جواد الائمه به " یحیی ابن اکثم" عصا کرد اقرار که دارم ولای جواد الائمه دل سنگ شد آب حتی ز غمناله های جواد الائمه گل باغ طاها ، جوانمرگ زهرا بمیرم برای جواد الائمه نوای " کمیل" است گاه توسل : گدایم گدای جواد الائمه @raziolhossein
چشم در چشم تو می دوزد و بد می خندد دست و پا می زنی و در به رویت می بندد سر و کار جگرت تا که به زهرش افتاد نقل شادی عوض مرهم زخمت می داد اینچنین ناله نکن عرش خدا می لرزد در خراسان دلت قلب رضا می لرزد پسرت نیست سر از خاک تو را بردارد کمی از رنج غریبیِ شما بردارد از ترک های لبت درد عطش می بارد چقدر حجره به گودال شباهت دارد افتابت به لب بام تماشایی شد تا سه روز از بدنت خوب پذیرایی شد دل خورشید به تنهایی تان می سوزد چهره ات گفت که عمرت چه جوان می سوزد @raziolhossein
در کوچه بود جسم امام جوان، جواد؟ یا بام، شاخه بود و گُلش بر زمین فتاد ملعون دهر، داد به معصوم عصر، زهر بس اُمّ‌فَضل داشت به اِبن‌الرّضا عِناد این جسم سبز بوی گل سرخ می‌دهد دست که داد دسته‌گل فاطمی به باد؟ شد کوچه‌های شهر پر از عطر و بوی گل گویی فتاده باغ گلی روی دوش باد گه نام باب برد و گهی آب آب کرد لب‌تشنه داد جان و جوابش کسی نداد آن کس که اَنفُس از نَفس او نَفس گرفت زد همچنان نفس نفس و از نفس فتاد @raziolhossein
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم ای تشنه ! دور از آب تو ماندی حسین هم پیر و جوان نداشت که یک نور واحدید در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم کم یا زیاد مرثیه فرقی نمی کند در روضه در کتاب ، تو ماندی حسین هم گودال و بام ، مرز قبول شهادتند راضی از انتخاب ، تو ماندی حسین هم شمشیر و زهر هردو جگر پاره می کنند دل خون و دل کباب ، تو ماندی حسین هم در روضه های کرببلا جانگدازتر داغ از غم رباب ، تو ماندی حسین هم هرگز نمیرد آنکه از او زنده ایم ما پس با همین حساب ، تو ماندی حسین هم @raziolhossein
بر شعله ی جگر، نم باران می آورند باران نبود، دیده ی گریان می آورند با هلهله کنار حرم دف نمی زنند در پیش محتضر به خدا کف نمی زنند فکری برای غربت یوسف نمی کنند این جا به تشنه آب تعارف نمی کنند دلواپس از پلیدی کرکس شدن بس است مرد غریب خانه و بی کس شدن بس است تا این که چنگ بر جگر خاک می کشی رخت سیاه بر سر افلاک می کشی حرف از غلاف و همسر یعسوب دین بزن نفرین به دومی کن و مُشتی زمین بزن خاکی شده تمام عبایت بلند شو هر طور هست روی دو پایت بلند شو در آسمان چشم یتیمان قمر بمان ابن الرضا... بیا و کمی بیشتر بمان رنگت پرید، قلب رئوفت مذاب شد از سرفه کردنت دل عالم کباب شد خون جگر به دامن زهرایی ات نریز ساعات آخر است کمی صبر کن عزیز این قدر جسم لاغر خود را زمین نکش حالا که می پری، پر خود را زمین نکش خنده بس است در وسط خانه بس کنید افتاده بین حجره غریبانه بس کنید ای حامل امام به قدش نظاره کن پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن در بین راه پله کمی احتیاط کن دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام او را رها کن و برو از روی پشت بام این پشت بام از ته گودال بهتر است در زیر سایه بانِ هزاران کبوتر است از روی پشت بام کسی رد نمی شود یا این که لااقل فرسی رد نمی شود رأس کسی به خنجر و سم آشنا نشد با ضربه ی دوازدهم آشنا نشد این جا کسی برای اسیری نمی رود جسم امام بین حصیری نمی رود این جا کسی به خاطر غارت گذر نکرد نیت برای بردن شال کمر نکرد یک عمر گریه کردم و حقش ادا نشد داغی شبیه غارت خون خدا نشد @raziolhossein
نشسته اند ملائک بر روی بام جواد پیمبران همگی بنده و غلام جواد شدم جواد پس از این به احترام جواد که بهتر از همه نام هاست نام جواد جواد مرهم درد بدون تسکین است چقدر نام جواد الائمه شیرین است شدی جواد همیشه فقیر تو باشیم فقیر های میان مسیر تو باشیم شدی بزرگ که ما هم حقیر تو باشیم خدا کند که همیشه اسیر تو باشیم بیا و رخ بنما شاه تا که مات شویم فقط تو لب تر کن تا همه فدات شوی کسی غریب تر از تو نبوده است اصلاً غریب خانه خود بوده ای بمیرم من شهید کرد تو را زهر فتنه یک زن شهادت تو شبیه است به امام حسن چه کرد با جگر پاره تو همسر تو نگاه کن چقدر ضعف کرده پیکر تو میان حجره نمانده کسی کنار تنش نبود هیچ کسی وقت دست و پا زدنش چه کرده زهر هلاهل که خشک شد دهنش چرا به گوش کنیزان نمی رسد سخنش کسی به خواسته آخرش جواب نداد چرا کسی به جواد الائمه آب نداد کنیز های تو در حق تو جفا کردند تو ناله می زدی آنها سروصدا کردند تن تو را به روی بام ها رها کردند کبوتران همه روی تو بال وا کردند شنیده ام بدنت زیر آفتاب نبود و اهل بیت تو در مجلس شراب نبود تن حسین هم افتاده بود در گودال تنش به زیر سم اسب رفت و شد پامال برای غارت جسم حسین شد جنجال چه دید خواهرش از روی تل که رفت از حال؟ حسین در ته گودال دست و پا میزد حسین عمه سادات را صدا میزد @raziolhossein
میان حجره غریبانه دست و پا میزد همان که روضه اش آتش به جان ما میزد میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت و گاه مادر مظلومه را صدا میزد تمام حاجت او انتقام سیلی بود... ....از آن که مادرشان را به کوچه ها میزد صدای ناله ی او: آه سوختم ،جگرم شراره ها به دل حضرت رضا میزد صدای هلهله و تشنگی و کاسه آب گریز روضه او را به کربلا میزد دلش گرفت برای کسی که در گودال عدو به پیکر او نیزه بی هوا میزد همین که چشم به هم میگذاشت او می دید که روی نیزه سر شیر خواره را میزد همان که سر شاه را جدا کرده سه ساله را طرفی برده و جدا میزد برای اینکه نبیند دوباره این ها را میان حجره غریبانه دست و پا میزد @raziolhossein
شرحی کنار سوره کوثر گذاشتی بر روی صفحه لاله پرپر گذاشتی طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا آقا چه شد به روی زمین سر گذاشتی؟ جانی نداشتی و به هنگام هلهله سر را به روی دامن مادر گذاشتی کمتر به در بزن سر خود را دلم شکست با قطره های خون که روی در گذاشتی یک آب گفتی و بغلش چند یاحسین پهلوی آب روضه ی دلبر گذاشتی کف میزدند دور تو گرچه کنیزها کِی یک گلوی تشنه به خنجر گذاشتی؟ با این تنی که رفته غریبانه روی بام غصه برای چند کبوتر گذاشتی؟ خواهر نداشتی بخورد سیلی از همه جایی برای روضه معجر گذاشتی @raziolhossein
از بس که پای تا سرم آتش گرفت و سوخت شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت آتش ز جان سوخته ام شعله می کشد از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت از کودکی ز خاطره ی رنج مادرم تا پای مرگ خاطرم آتش گرفت و سوخت زهرم دهید باز، مگر راحتم کنید در کنج حجره بسترم آتش گرفت و سوخت مثل کبوتری که فقط بال و پر زند این بازمانده ی پرم آتش گرفت و سوخت از احتضار من پسرم شد به اضطرار وای از دلش که در برم آتش گرفت و سوخت خواهر نداشتم که عزاداری ام کند از راه دور دخترم آتش گرفت و سوخت جسم مذاب را چه غم از هُرم آفتاب خورشید هم ز پیکرم آتش گرفت و سوخت این چند ساعتی که عطش را چشیده ام با یا حسین، حنجرم آتش گرفت و سوخت دل پای مرگ حضرت لیلا به ناله گفت: مجنون منم که دلبرم آتش گرفت و سوخت انگار می شنیدم عزای رباب را می گفت: کام اصغرم آتش گرفت و سوخت با این که جان تازه و جسم جوان من... از کینه های همسرم آتش گرفت و سوخت... بالای تربتم بنویسید: عمر من... از غصّه های مادرم آتش گرفت و سوخت @raziolhossein
امام الهدی یا جواد الائمه ولی خدا، یا جواد الائمه سپهر کرم، ابر رحمت، یم جود محیط سخا، یا جواد الائمه چگویم به وصفت که فرموده آن را بقرآن خدا، یا جواد الائمه به کشتیّ ایمان در امواج طوفان توئی ناخدا، یا جواد الائمه چه در هفت گردون چه در هشت جنّت توئی مقتدا، یا جواد الائمه سماواتیان راست مدح تو، بر لب به صبح و مسا، یا جواد الائمه بود نقش خاک ره کاظمینت رخ اولیاء یا جواد الائمه ز شاهیست عارم که در آستانت گدایم گدا، یا جواد الائمه بود بی ولای تو طاعات عالم سراسر هبا، یا جواد الائمه اگر بود واقف ز علمی که داده، تو را کبریا یا جواد الائمه نه بگشودی اندر برت پور اکثم لب خویش را، یا جواد الائمه گرم سر جدا گردد از تن، نگردد دل از تو جدا، یا جواد الائمه بغیر از خدا هر که گوید ثنایت بود نارسا، یا جواد الائمه خدا داد پاسخ به هر بینوا کو تو را زد صدا، یا جواد الائمه ببازار محشر ولای تو آرم بروز جزا، یا جواد الائمه ثنای تو گویم عطا از تو جویم به هر دو سرا، یا جواد الائمه رهایی به مهر تو خواهم که گشتم اسیر هوا، یا جواد الائمه خوش آن ملتجی را که در آستانت کند التجاء، یا جواد الائمه جوادی، جوادی، گدایم، گدایم عطا کن، عطا، یا جواد الائمه بخوان جانب کاظمینم وز آنجا ببر کربلا، یا جواد الائمه بمانم، بمیرم سپس زنده گردم به مهر شما، یا جواد الائمه به جان پیمبر به زهرای اطهر به بابت رضا، یا جواد الائمه مرا تا ابد از صف دوستانت مگردان جدا، یا جواد الائمه گرفتم که راندیّ و راهم ندادی روم در کجا، جواد الائمه تهی دستم و هستیم هست، تنها گناه ورجا، جواد الائمه قدم گشته خم، پا فرو مانده در گل ز بار خطا، جواد الائمه به یاد تو اشک از بصر می‌فشانم به صبح و مسا، جواد الائمه دریغا که از یار نامهربانت کشیدی چه‌ها، جواد الائمه تو را کشت، آخر به فصل جوانی ز زهر جفا، جواد الائمه به هنگام مرگ تو می‌زد به هم کف بجای عزا، جواد الائمه تو را کشت، اما لب تشنه آخر ندانم چرا؟ جواد الائمه ز بس ناله کردی در آن حجره تنها فتادی از پا، جواد الائمه تنت بیکفن ماند بر خاک از چه در آن کوچه‌ها، جواد الائمه ولی دیگر از جسم پاکت نشد سر جدا از قفا، جواد الائمه به قربان جسمی که گردید او را کفن بوریا، جواد الائمه به قربان آن سر که می‌خواند قرآن به طشت طلا، جواد الائمه به قربان آن رخ که شد شسته با خون به دشت بلا، جواد الائمه ببین نخل «میثم» که بر داده عموی بوصف شما، جواد الائمه @raziolhossein
دلخسته و بی شکیب بودن سخت است هم صحبت نانجیب بودن سخت است هر مرد غریب مأمنش خانه اوست در خانه خود غریب بودن سخت است @raziolhossein
به وسعت همه عالم، به من جفا کردند خبر نداشت کسی با دِلم، چه ها کردند به میهمانی هِرمان و هجرَم، آوردند به دردِغربتِ این شهرم آشنا کردن د چِقدر پُشتِ سَرم ناروا سُخَن گفتند چقدر طعنه، چه بَد با امام ،تا کردند برای کُشتنِ من طَرحشان قدیمی بود هر آنچه باپدرم،با امام رضا کردند ز سوز زَهر دِلم گُر گرفت، افتادم وَحُجره را به من خَسته کربلا کردند فقط بُریدنِ با تیغ و مو گرفتن نیست که بند بند مرا با عَطَش جُدا کردند هر آنچه آه کشیدم، به طشت کوبیدند به آب آبِ منِ تشنه ، خنده ها کردند ز دست وپا زدنم، نه دلی به رحم آمد نه بر سِرِشکِ غریبی اَم، اِعتنا کردند به خانه ای که پُر از عِطر ذکرو قرآن بود تمام کف زده وهلهله به پا کردند در انتظارِ جوانمرگ گشتَنَم ،ماندند عجیب، حُرمت نان ونمک ،اَدا کردند مرا کِشانده روی پُشت بام آوردند در آفتاب، غریبانه ام رَها کردند به روی پیکر من گرچه پیرهن هَم بود کبوتران پَرِخودرا به سایه وا کردند رسیده است به ما،ارث بَر زمین خُوردن پس از سه روز، مرانَقشِ کوچه ها کردند   @raziolhossein
غیر خوناب جگر این جگرم آب نخورد دل من آب شد از غم ،اگرم آب نخورد خشک شد چشمه چشمم زعطش آنسان که گریه کردم، مژه از چشم ترم آب نخورد. به فدای لب عطشان شه کرببلا پسر شاه خراسان اگرم آب نخورد عطش ارثی است که از جد غریبم بردم لب دریا ،لب دریای کرم آب نخورد دست و پا در وسط حجره غریبانه زدم ولی از سنگ و دم تیغ سرم، آب نخورد بر روی سینه من پای کسی باز نشد بین خون باز دگر بال و پرم آب نخورد عوض آب شده ذکر لبم، وای حسین نرود روضه او از نظرم آب نخورد کار از کار که بگذشت، شد آب آزاد همه لب تشته ولی یک نفرم آب نخورد چون دل سوختگان شد جگر آب کباب دید بی گریه کس از اهل حرم آب نخورد آب دادند سکینه،به زمین ریخت و گفت من چسان آب بنوشم پدرم آب نخورد خیره بر مشک چنین زمزمه میکرد رباب که الهی که بمیرم پسرم آب نخورد سینه پرشیر، و گهواره طفلم خالی خاک عالم به سرم تاج سرم آب نخورد خبر علقمه را تا که شنید ام بنین گفت شکر تو خدایا پسرم آب نخورد @raziolhossein
من جوادم که خدا خوانده جواد من چه کردم به تو اى بد بنیاد عوض آنکه مرا یار شوى بر دل غم زده غم خوار شوى رفتى و در به روى من بستى با کنیزان همگى بنشستى گفتى از آب مرا منع کنند شادى و هلهله آن جمع کنند تو که آتش به دلم افکندى حال استاده ‏اى و مي خندى! حجره در بسته و من تنهايم به خدا من پسر زهرايم تن بى تاب مرا تاب بده جگرم سوخت مرا آب بده بدن زارِ منِ تشنه جگر بعد قتلم به روي بام ببر تا که لب تشنه به زیر خورشید جان سپارم چون حسین شاه شهید @raziolhossein
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی* به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی مرا خیال نمازت شبی کشید به رویا عجب رکوع و سجودی عجب قعود و قیامی چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس و مزارت که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی نوشته اند به باب الرضا تمامیِ جودی نوشته اند به باب المراد جود تمامی شبی ز بخت بلندم به خانه‌ی تو رسیدم چه سفره دار کریمی چه خوانی و چه طعامی سوال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی عجب فراز عجیبی عجب غروب غریبی پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی! تنت میان خرابه، دلت کجاست بمیرم کنار حضرت سجاد در خرابه‌ی شامی؟ *بوی تو را از مرقدت استشمام کردم مشامم دیوانه شد @raziolhossein
اُفتاده است رویِ زمین و برابرش لبخند می زند به تقلاش همسرش اُفتاده است رویِ زمین دید مثلِ او اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش قسمت نبود آب بنوشد بجای آن خاکی شده است حیف لبان مطهرش باب الحوائج است ولی می توان شنید از بینِ حُجره ناله یِ موسی بن جعفرش این دفعه می زدند به دَف تا که جان دهد کَف می زدند وقتِ نفسهای آخرش از پا گرفته و بدنش می کشند...وای تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش این پشت بام گودی گودال نیست شُکر با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش **** سخت است فکر این غم و سخت است باورش مردی که قاتلش بشود زخمِ همسرش @raziolhossein
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش تو زخم دیده ای پر خود بر زمین مکش ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش بر تار گیسوان تو جای لب رضاست این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش اینان به دست و پا زدنت خنده می کنند طاقت بیار و پبکر خود بر زمین مکش بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست پس آیه های کوثر خود بر زمین مکش شکر خدا که نیست تماشا کند رضا گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش در کربلا پدر به پسر التماس کرد برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش بس کن حسین لشکر کفر در نظاره است زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش کار عباست بردن این جسم زینبا با گوشه های معجر خود بر زمین مکش @raziolhossein