#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
زیر هجوم درد شکسته ست قامتم
تقدیر من غم است،چه تلخ است قسمتم
کاری نمیکنم به تو نزدیکتر شوم
انگار من بدون حضور تو راحتم
طیّ طریق من به نیازم رسیدن است
تو گریه میکنی به من و من به حاجتم
ای غایب از نظر تو حضورت همیشگی ست
بیچاره من..منی که گرفتار غیبتم
چشمم به التماس دعای بقیه بود
نعمت تو هستی و پی کفران نعمتم
این آبروی عاریه ای ماندگار نیست
با سیلی گناه شده سرخ صورتم
دست مرا بگیر و دخیل حسین کن
من بی حسین گم شده ام،آخر خطم
این روزها که شال عزا بسته ای به دوش
رخصت اگر دهید شریک مصیبتم
این بوی دود از طرف خانه علیست!
آقا نمیکنید به اینروضه دعوتم؟
این روزها که شاه نجف گریه میکند
لبریز یاعلی شده ساعت به ساعتم
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت #هجوم
تا شعله دست بر پَرِ خَیرُ النِّسا گذاشت
ما را میان غصهی بی انتها گذاشت
باران کجاست؟! شمعِ نبی ذرّهذرّه سوخت...
آتش چه حسرتی به دلِ ابرها گذاشت
دیوار و در مجال تقلّا نمی دهند
باید برای بالشکسته فضا گذاشت
در هیچ مَسلَکی زدنِ زن روا نبود
لعنت بر آنکه بدعت خود را بنا گذاشت
یک بیحیا که حُرمتِ چادر نمی شناخت
روی حجاب عصمت حق ، ردِّ پا گذاشت
آئینه را فشار لگد ، تکّه تکّه کرد...
آنقَدر خُردهشیشه دمِ خانه جا گذاشت!
مسمارِ خسته فاطمه را تکیهگاه دید
سَر را به روی مخزن سِرِّ خدا گذاشت
وقتی که گفت : فضّه خذینی!...، عـلـی نشست
مشکل زنانه بود...، که حیدر رها گذاشت
بندِ طناب دست علی را رها نکرد
سلمان به روی پیکر زهرا ، عبا گذاشت
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه #فدک
تکلیف خاص، یا الگوی عام؟
توحیدِ محض، جانب مسجد شتاب کرد
بنیانِ سستِ لات و هبل را خراب کرد
هارون غریب ماند و جهانی چو سامری
گوساله را به نام خدایی خطاب کرد
شیطان به کنج خانه نشانید کعبه را
بت را دوباره قبلهگهِ شیخ و شاب کرد
منسوخ شد شریعت اسلام و فوج فوج
امّت به جاهلیتِ کبری شتاب کرد
یک ناله آن ملیکهٔ محشر ز دل کشید
وز آن، به پای، شورش یوم الحساب کرد
با آن بلاغتِ نبوی، معجز آفرید
تجدیدِ یادِ حضرت ختمیمآب کرد
هجده بهار، پردهنشین بود همچو گُل
داد از خزان که پردهدری بیحساب کرد
آن کوکبِ حیا که فلک سایهاش ندید
جلوه به شهرِ شبزده چون آفتاب کرد
آئین او خطابهسراییّ زن نبود
خواند از چه رو خطابه و فصلالخطاب کرد؟!
تحریفِ صبرِ شیر خدا را خدا نخواست
بهر خروش، فاطمه را انتخاب کرد
«««تکلیفِ خاص، نسخهٔ الگوی عام نیست»»»
نادان چرا مقایسهٔ ناصواب کرد؟
با نامِ آن یگانهٔ مستوری و حیا
بر روی بیحیاییِ زن، فتح باب کرد
یا للعجب خطابهٔ او دیده و ندید
کآن اسوهٔ عفاف ز کور احتجاب کرد!
آری به آیهٔ متشابه برد پناه
آن فتنهپروری که ز عقل اجتناب کرد
باری، ز پشت پرده گُلِ باغ مصطفی
بیپرده با جماعت کافر عتاب کرد
باد هوس بر آتش آن فتنه میدمید
وآن خطبه مکرِ مدعیان نقش آب کرد
خصم از رهِ حدیث درآمد، ولیک او
کفرِ وی آشکار به حکم کتاب کرد
پوشیده در حجاب، برون آمد از حجاب
پس زد حجاب ظلمت و رخ در حجاب کرد
#رحیق
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم
هم فلاني با لگد كوبيدنش در را شكست
هم پليد بي حيا پشت پيمبر را شكست
بشكند پايش خدا لعنت كند آن پست را
ضربه اي كه زد به در پهلوي مادر را شكست
بايد از اينجا به بعد روضه را رد شد كمي
ديدن صديقه آنجا بغض حيدر را شكست
يك تنه پاي امامش ايستاده فاطمه
حيدرانه قدرت آن قوم كافر را شكست
قنفذ آمد با مغيره تازيانه با قلاف
دست اين دو يك به يك آيات كوثر را شكست
باز هم حيدر به داد مردم عالم رسيد
صحبت از نفرين زهرا پاي منبر را شكست
داشت بر مي گشت از مسجد غريبانه علي
بسكه سنگين است اين غم عاشقي سر را شكست...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
شکوه پوشیه فاطمه است پرده ذات
فقیر روشنی نور چادرش مشکات
غبار چادر او توتیای چشم علی
به خاک چادر او عرش میرسد؟! هیهات!
مگر خداست که هر روز از ورای حجاب
سه بار جلوه کند بر علی به وقت صلات
گلیم خانه او دم گرفته "یا قدوس"
ترنم لب دستاس اوست، تسبیحات
گُلی که خون به بهشت لباس او میکاشت
به اشک، آیه تطهیر را کند اثبات
جهان به دست کسی رفته سوی بیراهه
چرا که بسته یکی راه را به راه نجات
قباله فدکش پاره پاره شد اما
به شیعیان علی داده است برگ برات
به بخت عالم و آدم کسی لگد میزد
به چادری که به سر کرده کعبه با صلوات
برای دیدن او مرگ هم نمیآید
میان بستر غم، آب رفته، آب حیات
به اشک توصیه بر گریه میکند، کوثر
برای کشته ی لب تشنه کنار فرات
خدا کند برود پایبوس او شعرم
که خاک چادر او را بیاورد سوغات
#محسن_حنیفی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
بیمار من که دیده گهربار می کنی
اشکی نثار گلشن ایثار می کنی
از یک خزان زود رسی گلشن مرا
با این نسیم درد خبردار می کنی
می خوانی از نگاه علی راز سینه را
هرگه نظر به دفتر اسرار می کنی
دارم به دوش بار گرانی ولی مرا
بایک نگاه گرم سبکبار می کنی
سرتا به پای دردی و لبخند می زنی
برمن تو مهر خویشتن اظهار می کنی
ای همدم و امید و مسیحادم علی
بیماری و طبابت بیمار می کنی
گل کس ندیده ،تکیه به دیوار غم دهد
ای گل چرا تو تکیه به دیوار می کنی
ای چلچراغ زندگیم گر شوی خموش
روز مرا ز غصه شب تار می کنی
زین شرح سینه سوز«وفایی» دگرمگو
دل را به داغ و درد گرفتار می کنی
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد
شب شهادت زهرا علی به خود میگفت:
گل محمّدی من چه زود پرپر شد!
خزان چه کرد که در چشم اشکبار علی
تمام گلشن غیب و شهود، پرپر شد
به باغ حُسن کدام آفتاب ناب، افسرد
که در مدار افق هرچه بود، پرپر شد؟
برای تسلیت اهل باغ آمده بود!
شقایقی که به صحرا کبود، پرپر شد
نشان ز پاکیِ روح لطیف فاطمه داشت
بنفشهای که سحر در سجود، پرپر شد
ز فیض صحبت او رنگ و بوی عزّت داشت
گلی که تشنه میان دو رود پرپر شد
#زکریا_اخلاقی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
چشمان تو دو ماهی در غم شناورند
یا دو پیالهی غم ساقی کوثرند
افسوس ای عروس قلیل الجهاز من
اسباب خانهی توو عمرت برابرند
درد تو درد ماست نشانم به آن نشان
شب سرفه میکنی همه از خواب میپرند
آرامش تو را جلوی در به هم زدند
امشب دگر بخواب ملائک دم درند
در بستری ولی بغلت نیست محسنی
این لخته ها به جاش ولی خوب نوبرند
از در همین که میگذرم بغض میکنم
دیوار و میخ آینهی دق حیدرند
تقصیر تو نبود که چشمت کبود شد
میخواستند اشک مرا در بیاورند
آنها که با غلاف به بازوی تو زدند
یک روز میرسد که به دنبال خنجرند
طوری که میدرند لباس حسین را
یک گله گرگ پیکر آهو نمیدرند
#وحید_عظیم_پور
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
خانه را بر سرم از داغِ خود آوار مکن
جارو از فضه مگیر آب شدی کار مکن
تب مکن لرزه مکن خوب شو و خواب برو
لب مگز حرف بزن دردِ خود انکار مکن
نان نپز خاک مگیر آرد مکن راه مرو
بسترت جمع مکن کار به اصرار مکن
به خود از درد مپیچ آب مشو چهره نگیر
بغلی باز کن و حالِ حسن زار مکن
نفسی آب بنوش آه مکش سرفه مکن
زخمِ خود تازه مکن مقنعه خونبار مکن
نفسم حبس نمان آینهام خورد مشو
قسمتم خندهی نامردمِ بیعار مکن
حرفِ تابوت نزن باز وصیت ننویس
یاد محسن نکن و بر جگرم خار مکن
گفتمت فاصلهگیر آتش و بغض و لگد است
حرفی از من نزن و تکیه به دیوار مکن
گفتم ای در مشکن شعله نزن سینه مسوز
زخم، مسمار مزن آه که مسمار مکن
بقچه را باز مکن باز کفن را مشمار
صحبت از غسلِ تن و نیمهشبِ تار مکن
دست لرزان و نخ و سوزن و چشمِ تارت
آه ای یار مکن یار مکن یار مکن
پیراهن را بسپار و غم گودال نخور
زینبت را نشکن صحبت دیدار مکن
زینبت زار زند دشنهنزن تیغ مَبُر
پیراهن را مکش و زخم تلنبار مکن
جرعهای آب، لبش خشک تنش پامال است
نیزهها را مشکن اینهمه نیزار مکن
شمر برگرد، گلو را سه نفر بوسیدند
خنجرت بیاثر است اینهمه اصرار مکن
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #شام_غریبان #غسل
دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد
قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد
هرچند ساکت بود دلگرمی من بود
با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد
یادم نرفته بین محراب عبادت..
با آرزوی مرگ شب ها را سحر کرد
خون مردگی چشمهایش را ندیدم
از بس که پیش محرمش چادر به سر کرد
بیدار بود از درد اما دم نمیزد
با دردهای پیکرش مردانه سر کرد
غسل تن حوریه ی زخمی چه سخت است
از شرم آبم کرد من را محتضر کرد
مسماررا کج کرد تا که من بمانم
در پشت در پای علی سینه سپر کرد
دلشوره و دلواپسی آمد سراغش
هروقت که به معجر زینب نظر کرد..
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
بیمار من گرچه به رنگ ماهتابی
هم زهره ی الزهرائی وهم آفتابی
ای انعکاس سوره ی قدر شب قدر
آئینه ای ،نوری، زلالی، مثل آبی
درآسمان غربتم خورشید مهری
برشب پرستان همچنان تیر شهابی
روز مرا باسوختن گرمی ببخشی
شام غریبی مرا شمع مذابی
یک شب به چشمت خواب راحت من ندیدم
ماندم کنون بیدار شاید تو بخوابی
انسیة الحورای من ازبس کبودی
گوئی که پوشیده است رویت را نقابی
دیشب چه گفتی با خدا وقت نیایش
کامشب توهمرنگ دعای مستجابی
داری وصیت می کنی شب دفن گردی
امّا برای غربتم در اضطرابی
امروز دیگر بسترت راجمع کردی
ازچه برای رفتنت بی صبرو تابی
ازبیم هجران توای شمع امیدم
یک آسمان غم دارم وقلب کبابی
یافاطمه جان حسین وزینبینت
در روز محشر از «وفایی »رخ نتابی
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه #تبری #رباعی
در روضه به دست آر دل زهرا را
از یاد مبر مسائل زهرا را
این شرط قبول روضه ی فاطمیه است:
لعنت بکنید قاتل زهرا را
#عبدالزهرا_هاشمیان
@raziolhossein