eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
537 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
محراب دعا شاهد آهم باشد جان بر لبم و خدا گواهم باشد ای تیغ ستم!بیا که زهرا به بهشت با محسن خود چشم به راهم باشد @raziolhossein
برخیز علی! وقت نماز آمده است هنگام خوش راز و نیاز آمده است زهرا به بغل گرفته شش ماهه ی خویش با دسته گلی به پیشواز آمده است محراب دعا شاهد آهم باشد جان بر لبم و خدا گواهم باشد ای تیغ ستم!بیا که زهرا به بهشت با محسن خود چشم به راهم باشد @raziolhossein
و امّا و امّا و امّا علی غریب است و مظلوم و تنها علی سحر شد - منادی - شنیدم که گفت دریغا دریغا دریغا علی به یک ضربه ارکان دین شد خراب جدا شد به یک لحظه از ما علی شب قدر ، آیا چه باید سرود؟ به جز یاعلی یاعلی یاعلی؟ کجا می توان رفت ؟ غیر از نجف؟ مگر می توان بود جز با علی؟ مناجات ، دیدی به جز ذکر او؟ غزل خوانده ای شاعر ! الّا علی؟ علی گفتم و خواندم از فاطمه که مولاست زهرا و زهرا علی گرفته است قرآن به سر مصطفی حسن گفته در حال احیا علی الهی الهی الهی حسین خدایا خدایا خدایا علی @raziolhossein
بهانه دست من و تو ، بها به دست علی‌ست صفای باطن اهل صفا به دست علی‌ست چنان طلا بشود خاک در کف مولا که من یقین دارم کیمیا به دست علی‌ست هرآنکه عزم علی کرده‌است اولوالعزم است مقام و مرتبه‌ی انبیا به دست علی‌ست به دست‌های علی تکیه می‌کنیم همه ملاک سنجش اعمال ما به دست علی‌ست عجب توازن بشکوهی آفرید خدای که دست حضرت خیرالنسا به دست علی‌ست یقین خیال پیمبر ز جنگ آسوده‌ست اگر که قبضه‌ی شمشیرها به دست علی‌ست میان معرکه چشم علی به لطف خداست میان معرکه چشم خدا به دست علی‌ست از آن زمان که نگین در رکوع بخشیده چقدر شیعه که پا در رکاب دست علی‌ست به هرکجا نگرم جای پای یار من است مدینه ، مکه ، نجف ، کربلا،  به دست علی‌ست @raziolhossein
تو را چون جمع شد امروز اسباب توانائی چرا غافل از اوضاع پریشانی فردائی جهان و استراحت صحبت سنگ و سبو باشد چرا بر شیشۀ عفلت فکندن سنگ دانائی جهان چون خانۀ زنبور پرنیشست و نوش وی تو گویی معدن قندست یا دکّان حلوائی به غرقاب فنا افتاده و بازیچه پنداری به گرداب هلاکت اندرو گرم تماشائی به افسون عجوز دهر دل را کرده ای مایل تویی چون کودک نادان و او رندیست هر جائی پی سودا در این بازار از سود و زیان بگذر مگر آسوده در منزل از این بازار باز آئی چو اسباب شنایت نیست در قلزم مکن مأوی شناگر می تواند غوطه ور گشتن به دریائی بود وقت رحیل و توشۀ بسیار بایستی که بی پایان بود در پیش راه دور صحرایی برو در سایۀ نخل امیدی جا و مأوی کن که چینی میوۀ عزّت از او بی نخل خرمایی چراغی را بر افروزان به مشکوة دل ای غافل که از دامن فشانی های جهلش نیست پروایی چراغ چشم عالم کیست جز نوباوۀ آدم علی داماد احمد محرم اسرار یکتایی نبودی گر وجودش ریشه باور بر هستی نبود عالم نبود آدم نه دنیایی نه عقبایی به همره داشت گردی از سر کویش که عیسی را مخلّع گشت سر تا پا به تشریف مسیحایی اگر مهرش نبد مشّاطه روی ماهرویان را عروس حسن ننهادی قدم در ملک زیبایی اگر در گردش لیل و نهار او نهی فرماید کلید روز و شب را گم کند این چرخ مینایی اگر دربانش از شاهان نماید منع فیروزی اگر دارا بود دیگر نبیند روی دارایی بنوشد آبشور از چشم صیادان ز عدل وی به شهرستان گذارد پا اگر آهوی صحرایی بروز لافتی الّاعلی گردید حق ظاهر وگرنه بود کی اصلا بروز لا و الّائی زهی شاهی که فرد انتخاب دفتر هستی به نام نامیش از بندگی گردیده طغرائی دو بیت از گفتۀ "مجذوب" سازم زیب این خامه ولی اندر علوّ رتبه صد چندان تو بالایی تویی آن نقطه بالای فاء فوق ایدیهم که در وقت تنزّل تحت بسم الله را بائی تو دارای نعیم نعمت خوان فرضنائی تو دارای سریر رتبت سرّ فاوحائی تو ممدوح و خدا مادح خطاب انّما شأنی ز حق منصوص نصّ آیۀ انا فتحنائی زبان وحی یکتایی و از برهان این معنی که همدم با کلیم الله اندر طور سینایی به عجز خویشتن شد معترف "صامت" ز مدح تو که نبود خامه را در وادی تحریر یارایی الا تا هست از خط شعاعی در جهان جدول ز مهر چهر رخشان هر سحر در عالم آرایی تن اعداء تو مانند قارون در زمین پنهان هواخواه تو را سر بگذرد زین خنک خضرائی @raziolhossein
شعر اگر از وصف نورت روبتابد مطلعش تا قیامت توبه باید کرد از هر مصرعش «اصطفاکِ» وصف شأن توست، جان مصطفی! جان فدای آن ضمیری که تو باشی مرجعش قرب، آسان نیست؛ باید چله بردارد نبی بسکه تشریفات دارد عمر تو هر مقطعش نجم، کوثر، هل اتی، احزاب، شوری، قدر، نور می‌ستاید حق تو را، این هم بیان منبعش تا برای ما زیان کاران شفاعت خواستی خورد استثنا به «إلّا» آیه ی «لاتنفعش»* آن شب قدری که می‌گویند، تفسیرش تویی آن شب قدری که پنهان است حتی مضجعش _  * وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ... سبأ/23 @raziolhossein
سی سال هرشب روضه ی زهرا گرفتم شبهای عمرم را همه احیا گرفتم دربین نخلستان کوفه جا گرفتم شکرخدا که اذن رفتن را گرفتم زهرای من درآسمان ها هم خبر شد دیگر زمان دیدنش نزدیکتر شد  سی سال دست بسته دیدم گریه کردم ازاین و آن طعنه شنیدم گریه گردم از خانه تا مسجد رسیدم گریه کردم خودرا به سمت در کشیدم گریه کردم تو رفتی و شرمندگی مانده برایم مسمار خیلی روضه ها خوانده برایم  بهتر که رفتی و عذابم را ندیدی دیگر سلام بی جوابم را ندیدی بی خوابیِ دروقت خوابم را ندیدی  از خون فرق سر خضابم را ندادی بعد از تو این مردم غرورم را شکستند دربین مسجد پشت برمن می نشستند حالا منم با روضه های رفتن تو هستم همیشه درعزای رفتن تو عمرم تماما سوخت پای رفتن تو هرروز جان دادم برای رفتن تو یک عمر هرشب روضه خوانت میشدم من سینه زن قد کمانت میشدم من سینه زن قدی که با مسمار خم شد افتاد ما بین در و دیوار خم شد از خانه تا مسجد برای یار خم شد پشت سرم در راه چندین بار خم شد دیدار ما روز دهم پایین گودال دور تنی که رفته با سرنیزه از حال یک عده آوردند بر نیزه سری را یک عده میریزند برهم پیکری را یک عده میبندند دست خواهری را یک عده میدزدند از سر معجری را زنها به پریشان دم وا غربتایند نامحرمان عازم به سمت خیمه هایند @raziolhossein
شود با بوسه ات کشته به یک ضرب الاجل احیا مسیحا نیز میخواند لبت را یا أب الإحیا! میان جنگ می خندد چرا تیغت؟ نمیداند که جای زخم می گردد همیشه با عسل احیا؟ قسم بر جوشنت جای تعجب نیست در صفین شود قرآن به سر نیزه، بگیرد در محل احیا به قرآن، کشته ی عشقت نباشد در صف اموات که بعد از "فی سبیل الله امواتا"ست "بل احیا" کلام الله ناطق! عرش بر سر برده ات یعنی گرفته قرب أو أدنا هم از صبح ازل احیا سر گیسوی مشکینت صبا تا صبح بیدار است شب قدری چنین را هست دستور العمل احیا چه باک از مرگ دارد حار همدان؟ من یمت گویان از آغوش تو میریزد در آن سو صد بغل احیا من آن *همّام بی تابم که بعد از خواندن خطبه به بالینم بیایی میشوم با یک غزل احیا ....................... *همّام، نام شخصی بود که بعد از شنیدن خطبه ی حضرت جان داد.آن خطبه در نهج البلاغه به خطبه ی متقین معروف است. @raziolhossein
شروع میکنم این هفته را به‌نام علی علی امام من‌ است و منم غلام علی @raziolhossein
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت.. همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید باری از شانه هر عبد پریشان برداشت تا که گفتیم ببخشید دلش زود شکست نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت غصه خوردیم ولی غصه و غم هارا برد گفت باید که غم از سینه ی مهمان برداشت! پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم گرد و خاک از تن ما با لب خندان برداشت کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت دست در دست یداللهی مولا دادیم پای ما را علی از خار مغیلان برداشت دست خط علی امروز به تقدیر من است سختی راه ازین بنده ی حیران برداشت من شب قدر فقط کرببلا میخواهم باید از کرببلا توشه فراوان برداشت من حسینی شده ام چون که خودش خواسته است کام مارا پدر از تربت جانان برداشت علی امشب به سر سفره ی زینب رفت و.. طبق معمول عوض شیر و نمک نان برداشت امشب از فاطمه خیلی به عزیزانش گفت.. هرچه برداشت قدم فاطمه گویان برداشت آخرین لقمه ی نان را به یتیمانش داد کوفه را زمزمه آه یتیمان برداشت امشب ای کوفه علی پیش شما مهمان است صبح فردا وسط خون خودش غلتان است @raziolhossein
خون ابوتراب که بر صورتش چکید فریاد جبرییل به گوش زمین رسید گوشی‌نماند در همه‌ی‌شهر ؛ آن سحر جُزاینکه‌صوت"قَدقُتِلَ‌المُرتَضی"شنید وقتی پسر عموی عزیزش شهید شد در آسمان رسول خُدا پیرهن درید خون گریه‌کردچشم فلک در غم علی ازآن به‌بعد بود فَلَق سُرخ شُد شَدید درهای آسمان به روی او گُشوده بود وقت‌طلوع‌ِفجر‌که‌مُرغ از قفس پرید! افتاده بود در دل محراب غرق خون از فرط درد پاشنه بر خاک می‌کشید زهرا همین‌که دید چه کردند با علی سیلی‌به‌روی‌خویش‌زد؛آه‌ازجگرکشید زینب همین‌که دید چه کردند با پدر پیش‌از رسیدن به‌خرابه قدش خمید بعد از علی؛حسین پناه عقیله بود تا ساعتی‌که شمر سر از پیکرش‌بُرید حیدر برای فاطمه‌ و کوچه گریه کرد چون دخترش‌به‌جانب گودال می‌دوید @raziolhossein
گرچه بر این آستان روی سیاه آورده ام شرمسارم، اشک هایم را گواه آورده ام دست خالی در ضیافت آمدن شایسته نیست من برایت کوله باری از گناه آورده ام در جزا، پرونده ی ما را بسوزان جای ما از قضا، من نامه ای پر اشتباه آورده ام  خسته ی راهم، به یک لبخند مهمانم کنید از خرابات هوس، حال تباه آورده ام دل بریدم از همه، دل بسته ام بر مهر یار رخصتی فرما، رفیقی نیمه راه آورده ام باز کن آغوش خود بر بنده ی آلوده ای من به ستار العیوبی ات پناه آورده ام کارهایم زشت بود اما نهادم زشت نیست مهر مولایم علی را عذر خواه آورده ام پای من لغزید و دستم را گرفت این روضه ها نیمه جانی از کنار پرتگاه آورده ام تحفه ای دارم که بی شک حاجتم را می دهند اندکی تربت به درگاه اله آورده ام داغ بر دل، اشک بر رخ، آرزومند نجات مثل حر رو بر مسیح قتلگاه آورده ام @raziolhossein
خیره به اسمان شده این دیده ی ترم من بی کس همیشه تاریخ حیدرم.. یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست از ابتدا غریب مرا زاد مادرم افطار تلخ من به نمک باز میشود خرما چرا گذاشته زینب برابرم ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده راحت شدید از من و فریاد منبرم وقت اذان شدست مهیای رفتنم شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم الله اکبر! اشهد حیدر بلند شد... یارب گواه باش که پر گشته ساغرم فزت و رب کعبه!سرم غرق خون شده این را برای فاطمه سوغات میبرم من را رها کنید خودم راه میروم حالا که ایستاده دم خانه دخترم زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو.. این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد از حال و روز کوفه ی آنروز مضطرم فریاد میزنند ببینید اسیر را فریاد میزنی که خدا نیست معجرم فریاد میزنند که خیراتشان دهید فریاد میزنی که زنسل پیمبرم فریاد میزنند که زینب حسین کو؟ فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم @raziolhossein
پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند پسر را در حصیری غرقِ خون و بی سر آوردند علی را کوفیان کشتند در محراب و بعد از آن برای کشتن فرزند او، صد لشگر آوردند اگر خورشید را شق القمر کردند در کوفه همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند تمام دشت از خونِ ابوالفضل علی پُر شد ز بس بارانِ تیرِ کینه برآن پیکر آوردند ز فولادی که شد شمشیر و بر فرق علی آمد به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسینِ او ز گوش کودکانش گوشواره‌ها در آوردند سه ساله بود و پا پُر آبله، رخسار و تن نیلی چه روزی با اسیری بر سر این دختر آوردند «وفایی» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد همه در کوفه می‌گفتند گویا حیدر آوردند @raziolhossein
فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست نالید فاطمه که نزن نانجیب  زد از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست راحت علی  به خاک نمی‌خورد ، میخ در... شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد قلب حسین قلب حسن توامان شکست فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش بی اختیار  در  وسط آستان شکست خون پاک می‌کند زِ روی خویش مرتضی زینب دمِ در است ولی بی گمان  شکست اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش از تشنه‌ای که داغِ لبانش جهان شکست از تشنه‌ای که داغِ جوان  داغِ طفل دید در حلقه‌های هلهله‌ی این و آن شکست از تشنه‌ای که در وسط جمع گیر کرد با سنگِ بی مروتِ این کوفیان شکست وقتی رسید نیزه‌ی خود را دوباره زد وقتی که رفت نیزه‌ی خود را سنان شکست انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن انگشت مانده بود ولی ساربان شکست @raziolhossein
و امّا و امّا و امّا علی غریب است و مظلوم و تنها علی سحر شد - منادی - شنیدم که گفت دریغا دریغا دریغا علی به یک ضربه ارکان دین شد خراب جدا شد به یک لحظه از ما علی شب قدر، آیا چه باید سرود؟ به جز یاعلی یاعلی یاعلی؟ کجا می‌توان رفت غیر از نجف؟ مگر می‌توان بود جز با علی؟ مناجات، دیدی به جز ذکر او؟ غزل خوانده‌ای شاعر! الّا علی؟ علی گفتم و خواندم از فاطمه که مولاست زهرا و زهرا علی گرفته‌ست قرآن به سر مصطفی حسن گفته در حال احیا علی الهی! الهی! الهی! حسین خدایا! خدایا! خدایا! علی @raziolhossein
ای که سی سال تو با درد مدارا کردی روز و شب آرزوی دیدن زهرا کردی بعد تشییع تن یاس شکسته هر روز مرگ خود را ز خداوند تمنا کردی ماه تنهای پر از زخم، پس از مادرمان کس نفهمید که با چاه چه نجوا کردی تو از آن روز که مسمار به پهلوش گرفت سر خود را به دم تیغ مهیا کردی خنده ی آن زن ملعونه تو را کشت نه تیغ بعد ها راز دل خویش هویدا کردی خنده ی اولی و دومی و قنفذ را بارها در گذر کوچه تماشا کردی سرت از تیغ شکست و دلت از ضرب قلاف فرق سر را شبیه پهلوی زهرا کردی @raziolhossein1
یقیناً جایِ امّا و ولی نیست کسی غیر از علی (ع) بر ما ولـی نیست قسم بر بایِ بِسمِ الله...هرگز ِصِراطَ المستقیمی جز "علی(ع)" نیست @raziolhossein
باز این چه شور و غوغاست ، در قلب سینه زن ها باز این چه بی قراری است ، در جان یاسمن ها جای بتول خالی است ، تاریخ گشته تکرار شمشیر ، فتنه ، مسجد ، مولا دوباره تنها شمشیر ِبی هوا بر فرق علی نشسته ای لعنت خدا بر ، این بی هوا زدن ها محراب از خجالت ، همرنگ ارغوان شد افتاده سر شکسته ، مولای بت شکن ها کی گفته بود مردم،  او تارک الصلات است مولا چه ها کشیده از دست بد دهن ها راحت شد از غریبی ، راحت شد از زمانه فزتُ و رب ِ او داشت ، دنیایی از سخن ها با مرد مردها که ، این گونه کرد کوفه دیگر چه می کند آه ، با کاروان زن ها .... فکری بکن برای شبهای تار زینب سو سو نزن به محراب ، ای شمع انجمن ها دستی که بین محراب ، فرق تو را شکسته سهم حسین سازد ، از خاک و خون کفن ها @raziolhossein
منم آن گناهکاری، که به سوی تو دوان است تویی آن بزرگواری، که کریم و مهربان است تو همیشه در فرازی، تویی آن گدا نوازی که در اوج بی نیازی، نگران بندگان است به شب سیاه نوری، برسان پُلِ عبوری که دلم برای دوری، ز گناه نا توان است تو اگر مرا برانی در دیگری نکوبم که به غیر از آستانت، همه جا پر از زیان است همه عمر جز تو یارب! چه کسی رفیق من بود؟ تو امان من نباشی! چه کسی مرا امان است؟ تو خدای مرتضایی، تو همیشه با وفایی به گدای بی نوایی، که ضعیف و ناتوان است 《برو ای گدای مسکین در خانه علی زن》 که امیر با خدا در نجفش هم آشیان است بگذار جای کعبه، سر خود به پای حیدر تو اگر بهشت خواهی، نجفِ علی جنان است خوشم اینکه خاک پای پسر ابوترابم همه عمر سایبانم علم حسین جان است به فدای آن شهیدی که نخورد آب و جان داد ز غمش هنوز زهرا، شب جمعه روضه خوان است پسرم به تو جفا شد سرت از قفا جدا شد اثرات خنجر شمر روی حنجرت عیان است پسرم مگر به دشمن تو به غیر حق چه گفتی؟ که جواب حرف حقت، نوک نیزه سنان است پسرم کسی در عالم کفن تو را ندارد کفن تو خاک بوده، کفن تو بیکران است به خدا عطش دلیلِ ترک لبت نبوده ترک لبت برای ضربات خیزران است @raziolhossein
بی اعتبارم اما این اشک من می‌ارزد چشم تر گنهکار، مطمئناً می ارزد حتی اگر که در را وا بر رویم نکردند این پشت در نشستن، این در زدن می‌ارزد غیر از تو من ندارم پشت و پناه یا رب هستم همین که با تو، من هم سخن می‌ارزد من مستحق نارم اما ز در مرانم دارم همین که ذکر تو بر دهن می ارزد ما بین گریه هایم، بین الهی العفو گفتی بگو حسن جان، جانم حسن می ارزد آلوده ام ولیکن سینه زن حسینم اینکه هنوز هستم یک سینه زن می‌ارزد گریه به هر مصیبت کردم اگر ضرر بود گریه فقط به شاه عریان بدن می‌ارزد هر چند نیزه خورده هر چند نعل خورده اما برای زینب این پیرهن می ارزد @raziolhossein
باز کن در به روی سائل هجران‌دیده این منم..،بنده‌ی آلوده‌ی خُسران‌دیده پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب عبد سرخورده‌ محبت ز کریمان دیده! دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام آن‌قَدَر حادثه این کودک گریان دیده نَفس‌ِ سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم چه‌کسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟! چشم‌پوشی ز خطا،مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده غرق عصیان شده بودیم..،که زهرا آمد شیعه از چادر او خِیر، فراوان دیده گرچه گیریم..،رضا ضامن ما خواهد شد لطف ها نوکر از آقای خراسان دیده زیر و رو کن دل آلوده ی ما را..،به علی ذکر او را لب ما آیه ی قرآن دیده پای ما را بکشانید به درگاهِ نجف این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده لحد آخر ما دست امیر نجف است دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده بیقراریم..،به ما رزق حرم را بدهید نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده آب می خواست..،که شمر آمد و او را چرخاند خنجری را لبِ پاخورده ی عطشان دیده کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد... خواهری جسم پُر از نیزه یِ عریان دیده @raziolhossein
دلم‌ گرفته از این روزگار زجرآور جهان که لطف ندارد بگو نجف چه خبر تمام کون و مکان را اگر نگاه کنی جز او کسی به نظرها نمیرسد به نظر همه اجاره نشین شهنشه نجفیم زمین عمارت شخصی اوست سرتاسر مسیح میشوم و مُرده زنده خواهم‌‌ کرد به دست من برسد خاک پایی از قنبر هوارِ میثم تمار روی دار این بود ضرر نکرده کسی که در عشق کرده ضرر هراسِ مرگ بدل شد به اشتیاق وصال “فَمَن یَمُت یَرَنی” تا شنیدم از مادر به خاکِ تیره نخواهد نشست میّت ما درون قبر بریزند تربت حیدر دل شکسته ی مارا چه میشود بخرند برای او بفرستند، هِدیه روز پدر چه عافیت چه بلا، راضی ام به تقدیرم به دستِ دست‌خدا هست تا قضا و قدر مَبین که پیرهن وصله دار می پوشد تراب با نظر بوتراب گردد زر علیست کیسه به دوش مدینه و کوفه علی به سوره ی انفاق و هل اتی مظهر به جز علی چه کسی قادر است وقت نبرد سلاح خویش ببخشد به دشمن کافر امیر بودن و هم سفره ی فقیر شدن از عهده ی احدی غیر از او نیامده بر نوشتم آنچه که خوبیست را به پای علی نوشتم آنچه بدی هست، پای آن سه نفر یکی ز جنگ فراری یکی بلاگردان بگو کدام شود جانشین پیغمبر؟! اگر ملاک جگر هست؛ “ماجرای ِ مَبیت “ اگر که قدرت بازوست؛قلعه ی خیبر کَنَنده ی در خیبر اگر چه بوده ولی شکسته است غرورش در آستانه ی در @raziolhossein
پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند پسر را درحصیری غرق خون و بی سر آوردند علی را کوفیان کشتند درمحراب و بعد از آن برای کشتن فرزند او ،صد لشگر آوردند اگرخورشید را شق القمر کردند درکوفه همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند تمام دشت از خون ابوالفضل علی پُر شد ز بس باران تیر کینه برآن پیکر آوردند ز فولادی که شد شمشر و برفرق علی آمد به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسین او ز گوش کودکانش گوشواره ها در آوردند سه ساله بود و پا پُر آبله، رخسار و تن نیلی چه روزی با اسیری بر سر این دختر آوردند «وفایی» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد همه درکوفه می گفتند گویا حیدر آوردند @raziolhossein
سکوتم را شما دیدید اما بی‌صدا بودید به سوی قبله اما روی‌گردان از خدا بودید   سراغم آمدید اما چه دیر! آن روز که باید- به دادم می‌رسیدید، آه ای مردم کجا بودید؟!   ز غربت با شما می‌گفتم ای بی درد دین‌داران! اگر اندازه‌ی این چاه با من آشنا بودید   تمام زندگی من میان کوچه روزی سوخت چه می گویم؟! شما خود در میان کوچه‌ها بودید!   شما بودید و می‌دیدید من تنها شدم، آری! همان‌ها که مرا آتش زدند آن شب، شما بودید!   شما باشید و این دنیا! علی و یک جهان ماتم شمایی که از اول هم به دنیا مبتلا بودید @raziolhossein
امشب چه سینه‌سوز است، بانگ اذان مولا خیزد صدای تکبیر، از عمق جان مولا از لحظه‌های افطار، در شوق وصل دلدار بر چهره می‌درخشید، اشک روان مولا مولا گشوده آغوش، بهر وصال جانان قاتل به مسجد آید، بَر قَصد جان مولا زهرا کنار محراب، با ذکرِ وا علیّا یا فاطمه‌ست امشب، ورد زبان مولا زخم سرعلی را، دیدند اهل مسجد دردا که نیست پیدا، زخم نهان مولا ای نخل‌ها! بگریید؛ ای چاه‌ها! بنالید دیگر علی ندارید، ای دوستان مولا! حق علی ادا شد، فرق علی دو تا شد سرهایتان سلامت، ای خاندان مولا ای دوستان! بیایید، با من به شهر کوفه تا سر نهیم امشب، بر آستان مولا ریزید ای یتیمان! در سفره‌های خالی خونِ جگر به جایِ، خرما و نان مولا «میثم!» دگر امیدی، در ماندن علی نیست از دست رفته دیگر، تاب و توان مولا @raziolhossein
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت، علی! ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود! دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟ با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود بین فرزندانی اما این حسینت را غریب می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟ @raziolhossein
جهت دسترسی آسان به اشعار مورد نظر میتوانید از هشتگ های زیر استفاده کنید التماس دعا🙏
کعبه ز داغ تارک حیدر به هم ریخت کوثر بیا که ساقی کوثر به هم ریخت یکسو دوباره فاطمه دستش به پهلوست یکسو میان عرش پیغمبر به هم ریخت خون سرش پاشید تا که بین محراب مولا به یاد خونِ میخ در به هم ریخت دیگر توان راه رفتن در علی نیست جوری زده که فاتح خیبر به هم ریخت زیر بغل های امامم را گرفتند سربسته گویم سر که نه، پیکر به هم ریخت آمد به خانه بی کمک، از ترس زینب با دیدن وضع پدر، دختر به هم ریخت شمشیر تیزِ ابن ملجم بود کاری ای خاک عالم بر سر من، سر به هم ریخت ماندم بگویم یا نگویم، بین گودال در دستهای شمر دون، خنجر به هم ریخت ای‌کاش قبل از ذبح، خنجر تیز میشد با کندی خنجر ولی حنجر به هم ریخت آقای ما پنجه به روی خاک می‌زد از طرز دست و پا زدن، مادر به هم ریخت @raziolhossein