eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
598 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بگو به خواب که آید به چشم بیدارش دلا بسوز که مولا تمام شد کارش سریع‌تر بدنش را به خاک بسپارید که در بهشت، علی وعده کرده با یارش زمینیان غمیگین آسمانیان خوشحال که بیقراردلی می‌رسد به دلدارش برای دیدن دست کبود فاطمه‌اش به عرش رفته یدالله دست حق یارش خدا کند ز علی باز رو نگیرد؛ آه خدا کند برود ابر از شب تارش دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش دوباره گل نکند کاش زخم مسمارش خلاصه باز علی جان دهد اگر آید دوباره فاطمهٔ زخمی‌اش به دیدارش علی که سیر شد از کوفه زینبش هم رفت چه کوفه‌ای که تمامی نداشت آزارش چه کوفه‌ای که دوباره کشاند زینب را نه بین مجلس تفسیر بین انظارش رواست کوفه خودش را فرو برد در خاک که رفت دختر غیرت میان بازارش گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را امان ز مردم نامرد بی کس و کارش @raziolhossein
صورت همینکه بر کفِ پای پدر گذاشت آتش گرفت از غم و روی جگر گذاشت سوزانده بود زهر علی را در این دو روز پا ، بس که داغ بود به رویش اثر گذاشت ام‌البنین به شانه‌ی او گریه می‌کند از اضطراب ، دستِ دعا روی سر گذاشت آمد صدای زخمیِ مولا ؛ تو هم بیا لب را به گوشِ او پدری محتضر گذاشت جانِ تو جانِ دخترِ زهرا  عزیزِ من آتش به سینه‌اش ، نفَسی شعله‌ور گذاشت.... کف را به آب برد و نهیبی به آب زد آبِ فرات سر کفِ پای قمر گذاشت ناموس مرتضاست به خیمه بیا رویم خم شد به روی مَشک قدم در گذر گذاشت نگذاشت تا به خیمه رسد مَشک با عمو زخمی که حرمله به دو چشمان تر گذاشت تیری که کُشت  اهل حرم را  رُباب را تیری گذشت و فاطمه را خونجگر گذاشت یک نانجیب تیغ به کتفِ امیر زد یک نانجیب بر روی دستش تبر گذاشت زینب دوید و دخترکان را به خیمه برد وقتی حسین دست به روی کمر گذاشت زخمِ سه‌شعبه ای که عمو را به مَشک دوخت نفرین به حرمله که به حلق پسر گذاشت از آن به بعد جای عمو جای شانه‌اش سر روی سنگ دخترکی دربه در گذاشت... @raziolhossein
کوفیان بهر علی امشب عزاداری کنید تا سحر با زینبم از دیده خون جاری کنید بر غریبی علی با کودکان بی پدر در کنار سفره های بی غذا زاری کنید تا که بودم کس نشد از مهر یار من ولی در عزای من یتیمان مرا یاری کنید هر چه بود از من گذشت ای کوفیان بی وفا با حسینم کاش بعد از من وفاداری کنید وای اگر بر خیمه های او ببندید آب را وای اگر با تیغ و نیزه میهمانداری کنید زین همه شیری که آوردید از بهر علی جرعه ای بهر علی اصغر نگهداری کنید یاد ایامی که زینب بود عزیز شهرتان سنگ بر فرقش نریزید آبرو داری کنید دیدن فرق سر خونین من او را بس است تا نبیند او سری بر نیزه ها...کاری کنید @raziolhossein
مرهم نزن دوباره، خون روی سرم را زینب بیا و بردار، با گریه بسترم را گیرم طبیب امشب زخم مرا دوا کرد پیش تو می شکافم صد زخم دیگرم را حال بد یتیمان حال مرا عوض کرد نگذاشتم ببینند این دیدهء ترم را گوشم پُر از صدای دشنام پیرزن بود خانه به خانه بردم، این بار محترم را یک عمر چاه کوفه، هم نالهء علی بود با فاطمه گرفتم، احیای آخرم را سی سال پهلوی من حرمت فقط شکستند آنها که بد شکستند، پهلوی همسرم را زهرا میان بستر، رویش کبود بوده بگذار پای آن غم، زردی پیکرم را او را که غسل دادم، سر را زدم به دیوار چه خوب شد ندیدی بازوی پر ورم را زهرا غم حسن را، در کوچه دید و جان داد رویش نشد بگوید بردار زیورم را طبق روال مادر، روضه فقط حسین است رفتم به کربلایت، پایان منبرم را از صبح تا غروبی صدبار گریه کردم گودال را بگویم یا غارت حرم را اصلا ً بیا ابالفضل؛ جان تو، جان زینب در بین کوفه تنها نگذار دخترم را حق می دهم اگر که از نی سرت بیفتد زینب اگر بگوید، بردند معجرم را @raziolhossein
چقدر  زرد شده  روی نازنین علی نشسته است عرق مرگ بر جبین علی چه بار غصه و غم که به شانه برد علی زبعد فاطمه یک آب خوش نخورد علی زبعد فاطمه شد خواب حرام بر چشمش که استخوان به گلو داشت ، خار در چشمش به گریه زخم دل خویش را  رفو می کرد وسال هاست علی مرگ آرزو می کرد چقدر نیمه‌ی شب آه آه گفت علی چقدر درد دلش را به چاه گفت علی چقدر ناله  زد  آقا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟! چقدر گفت خدایا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟! بمیرم ، نشنوم از مرتضی چنین سخنی که گفت اَنزَلنِی الدهر ، ثُمّ اَنزَلَنیٖ*۱ چه حرف های بدی به امام ما گفتند چقدر نان و غذا  داد و ناسزا گفتند اگر چه سینه ز غصه لبالب است امشب برای شیر خدا بهترین شب است امشب به روش خنده نشیند ولی پس از سی سال جمال فاطمه بیند علی پس از سی سال زدیده اشگ خدا حافظی به گونه چکید کشید ناله و پا را به سمت قبله کشید گرفت در بر خود دستهای زینب رل به گریه پاک نمود اشگ های زینب را مکن تو گریه برای رسیدن  اجلم که تازه روز خوش توست ای عزیز دلم چقدر لطمه  به صورت زدی برابر من چقدر آه کشیدی  به خاطر سر من تن دریده ببینی چه می کنی زینب سر بریده ببینی چه می کنی زینب در این دیار  تو را  سر به زیر می آرند تو  را  به کوفه  شبیه اسیر  می آرند به  رخ  ز  خون جبینت  نقاب می گیری به زیر چادر پاره  حجاب می گیری برای  روز اسیری  تو  پریشانم مرا ببخش که مکشوف روضه می خوانم به شهر کوفه همه حرمتت رود بر باد به روضه‌ی  دَخَلتْ زینبُ عَلیَ بنِ زیاد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *۱روایتی منسوب به حضرت مولا علیه السلام است: «الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی قیل معاویة و علی»؛ روزگار، مرتبه مرا پایین آورد، پایین آورد، پایین آورد به حدی که گفته شد معاویه و علی علیه السلام ابن‏ أبی ‏الحدید، شرح ‏نهج ‏البلاغة، ج 20 ، ص 326، قم، نشر کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 133 مقدس اردبیلی،حدیقة الشیعة، ج ‏1، ص 208، انتشارات انصاریان‏. ـــــــــــــ @raziolhossein
ای خدا داغ غم ام ابیها سخت است بعد از او زندگی با مردم دنیا سخت است آنقدر سخت گذشته است به من این سی سال گر فتد مرگم از امروز به فردا سخت است خون سر ریخت ولی خون دلم را چه کنم با دل خون شده یک عمر مدارا سخت است گر بپرسند از این موی سفیدم گویم که تماشای کتک خودن زهرا سخت است مرد باشی و ببینی که فتاده به زمین همسرت در بر نامرد صفتها سخت است دخترم را دمی از بستر من دور کنید دیدن اشک غم زینب کبری سخت است اوج این واقعه را دختر من میداند دیدن خون به سر و صورت بابا سخت است سر دختر به روی زانوی بابا چه خوش است سر بابا بغل دخترش اما سخت است دست بسته ز روی ناقه بیفتی به زمین گم شوی نیمه شب در دل صحرا سخت است @raziolhossein
ای امیر عرب! ای کآینه‌ی غیب نمائی بر سر افسر سلطان ازل ظلٌ همائی این نه مدح تو بود پیش خردمند سخن‌دان که عدوبندی و لشکرکشی و قلعه‌گشائی در پس پرده نهان بودی و قومی به ضلالت حرمت ذات تو نشناخته گفتند خدائی پس چه گویند ندانم گر از این طلعت زیبا پرده برداری و آن‌گونه که هستی بنمائی؟ چه مدیح آرمت؟ ای آنکه تو خود عین مدیحی چه ثنا خوانمت؟ ای آنکه تو خود محض ثنائی سوخت اندر طلبت جانِ "طراز" و نزند دم تا نگویند که مطلوب چو من بی سر و پائی @raziolhossein
شاها، چو پا به‌دوش پیمبر گذاشتی از ممکنات، پای فراتر گذاشتی شیری چو دید از تو گَهِ شیرخوارگی مادر به‌خنده نام تو حیدر گذاشتی شُستی تو زنگ کفر ز آیینه‌ی جهان شمشیر بس‌که بر سر کافر گذاشتی اسلام یادگار تو و رنج‌های توست کو را ز خاک، بر سر اختر گذاشتی آن‌شب که زد به‌دورِ نبی حلقه صد بلا تنها تو پای خویش به‌چنبر گذاشتی باشد دل تو مرکز توحید و معرفت اسرار حق به‌سینه تو اندر گذاشتی هَمّام را نَمی چو بدادی ز بحر راز جاوید مست گشت و نیامد به‌هوش باز @raziolhossein
باز کن آغوش خود را سائل‌ات سر می رسد آن گدا که بخشش‌ات را کرده باور،می رسد آنقَدَر فریاد خواهم زد که من را هم ببین ناله های هر شبم از پشت این در می رسد تا نَفَس باقی است..،نَفس سرکشم را رام کن رفته‌رفته عمر من دارد به آخر می رسد در شب قَدرَت،به قَدرِ گریه ام رونق بده... هر که به جایی رسید ، از دیده‌ی تر می رسد گرچه بد کردم..،بیا با این بدت تندی مکن ای که لطفِ بی حدت حتی به کافر می رسد از دل هر معصیت زهرا مرا بیرون کشید کار من هرگاه گیر افتاد..،مادر می رسد زیر قرآن زیر و رویم کن..،الهی بِالْعَلی... دلشکسته گیر می افتد ، به دلبر می رسد نخل حیدر خرج افطاری ما را می دهد از نجف ظرف رطب هر شب به نوکر می رسد دفن نوکر احتیاطاً گردن ارباب هاست بعد مُردن کفن و دفن ما به حیدر می رسد در سراشیبی قبرم ، بعد تلقین خواندنم... حتم دارم مرتضی آنجاست که سر می رسد هرچه ماتم بود حیدر در وجودش جمع کرد بعدها ارث پدر یک‌جا به دختر می رسد سر به چوب مهمل خود زد..،در آن ساعت که دید نیزه‌داری مست با راس برادر می رسد در کنار خانه ی باباش سنگش می زنند زخم مهلک بر پر و بال کبوتر می رسد کاش زینب خاطرش در کوچه ها آسوده بود... کاش بر هر دختری می دید معجر می رسد @raziolhossein
با خوب و بدت حسین میماند و بس تا اخر خط حسین میماندو بس آن روز که دستت ز جهان کوتاه است آن روز فقط حسین میماند و بس @raziolhossein
دیگر توان و تاب بر پیکر ندارم امید بهبودی زخم سر ندارم امشب تمام اختران گشتند آگاه شد شام آخر مهلتی دیگر ندارم درپیش چشمم خاطراتم تازه گردید مانند شمعی غیر خاکستر ندارم زان کوچه ای که راه بر زهرا گرفتند غم نامه ای سنگین و غمگین تر ندارم از بس که باور کردنش سخت است، دردا دیدم رخ  نیلی  ولی  باور ندارم پروانه هایم در غمش آتش گرفتند چون شمع ،آبی غیر چشم تر ندارم تا بنگرم بر روی عباس و حسینم یک دم نگاهم را از آنان بر ندارم ای اشک حائل شو میان زینب و من چون طاقت دیدار نیلوفر ندارم بس کن «وفایی» لحظه سخت وداع است آتش گرفته جان و بال و پر ندارم @raziolhossein
آنجا که بوَد فخر،خدا را به علی هر کس به کسی نازد و زهرا به علی غم نیست ز لغزیدن پا روی صراط سنی به عمر تکیه کند ما به علی @raziolhossein