eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
528 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که حسنت شوردر هفت آسمان انداخته یوسف مصری به پای تو عنان انداخته بس که شیرین وحلاوت زاست ذکریاجواد شور عشقت را خدا در قدسیان انداخته می توان آیات قرآن را به رخسار تو دید آیه آیه نور بر رویت نشان انداخته آفتابا بارش باران اشکت درنماز در میان آسمان رنگین کمان انداخته ای ولی الله اعظم ای جواد اهل بیت سائلا ن را جود تو شوری به جان انداخته جلوه ای از دانش بی حد و مرز علم تو پور اکثم را به پای فضلتان انداخته پیروی ازمکتب توحیدی وایثارتان روی دوش شیعیان باری گران انداخته دربهار آرزوی عمر ،گلچینی تو را روی خاک تیره چون برگ خزان انداخته پیکرت برخاک غربت مانده امّا برتنت بال مرغان هوایی سایبان انداخته بس که نوراز گنبد زرین تو تابیده است درفلک نور تو نقش کهکشان انداخته پیرو آل علی باش ای «وفایی» ، چون خدا طوق گُل برگردن این خاندان انداخته @raziolhossein
پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی، ولی جسم تو دیگر خدا را شکر در گودال نیست حیف ام‌ الفضل داری، بی ابالفضلی،ولی؛ موقع تشییع دیگر خواهرت بدحال نیست بر تنت آرامش بال کبوترهاست و زیر نعل هیچ اسبی پیکرت پامال نیست زیر نعل هیچ اسبی نیستی، با این حساب؛ موقع تقطیع جسمت لشکری خوشحال نیست سٙم به تو داده ولیکن بی خیال جسم توست روی سینه قاتل تو این قٙدٙر فعال نیست خانه‌ات اما خدا را شکر در آرامش است پیش نامردان به پای دخترت خلخال نیست زینبی دیگر نداری و نمی‌بیند دگر هی سرت در تشت و بر نیزه زبانم لال، نیست وزن نعل اسب از بال کبوتر بیش بود ذوالجناحت هم کنار خیمه خونین بال نیست @raziolhossein
ماندي غريب و هيچ كسي برسرت نبود درآن محيط درد كسي دربرت نبود آتش گرفت سينه ات از زهر جانگداز يك جُرعه آب برلب شعله ورت نبود تا آن كه ناله اي به كنارتنت زند دردا كنارپيكرتوخواهرت نبود وقتي رسيد پيك شهادت  به گريه گفت جزمادرتوفاطمه نوحه گرت نبود چندين كنيز هلهله كردند پشت در آتش بيار معركه ، جزهمسرت نبود اُف برچنين زني كه تو رازهردادوكشت آنگاه درگشود كه بال وپرت نبود بالا بلندبودي وجز بام خانه ات جايي مگربراي تو و پيكرت نبود آن جا كبوتران به طواف توآمدند اي كعبه ، خاك جاي تن اطهرت نبود تواز نفس فتادي و بعدازشهادتت جزغم به جان نوگل غم پرورت نبود آمدبه كاظمين «وفایي»،به گريه گفت اين جلوه گاه نور ،به جزمنظرت نبود @raziolhossein
میسوزه پیکرم از زهر کینه عطش شعله کشیده بین سینه دلم تنگه برای روی بابام کجاست تا که جوونش رو بیینه تو این غربت به چنگ غم اسیرم رو خاک بی کسی دارم میمیرم الهی که بیاد بابا کنارم... دلم میخواد در آغوشش بگیرم دل زهرا رو از غصه شکستن همه پشت درِ حجره نشستن برای اینکه من تنها ‌بمیرم درای حجره رو از کینه بستن کنیزا حالمُ تو حجره دیدن صدای آب آبم رو شنیدن به ناله گفتم «أسقونی من الماء» جوابِ التماسم کِل کشیدن «تن پژمرده پژمردن نداره» «ز افتاده پا خوردن نداره» تن بی جون مسمومِ جوونُ به بام خونه که بردن نداره تنِ بی جونم اما پیرهن داشت میون کوچه بود اما کفن داشت منُ بردن ، تو راه از ضرب دیوار... ...سرم زخمی که شد... اما بدن داشت نمیره روضه‌های جدّم از یاد سر و سنگ جفا ای داد بیداد... خدا لعنت کنه اون پیرزن رو چجوری زد؟ سرش از نیزه افتاد... @raziolhossein
دفن شد آفتاب با لَحَدی حُجره اش بود خانه‌ی ابدی مُشتِ دیوار خورد بر سر او روی پیشانی اش نشسته رَدی نا ندارد نفس‌نفس بزند ناتوان مانده..،یا علی مددی! باغبان را خبر کنید از طوس سوخت سروی در آتش حسدی به عمویش حسن کشیده چِقَدر جگرِ پاره اش شده سندی خِیر‌ِ عالم اسیر‌ شَرها شد دور او پُر شد از زنان بدی تا زمین خورد،گفت: وا اُمّاه... دومی ضربه زد..،عجب لگدی! مَحرَمَش هم شریک‌ِ قتلش بود... پیش او نیست هیچ معتمدی این حسین است..،تشنه افتاده کاسه‌آبی نمی دهد اَحَدی پدرش وقت پا کشیدن نیست تا که او را صدا کند: ولدی! خوبیِ پشت‌بام در این است سُمِّ مرکب نمی خورد جسدی نَعل ، تحت فشارها ، خم شد تن عریانِ شاه درهم شد @raziolhossein
ا ی آن که کرم ریزد،ازدست کریم تو احسان وکرم باشد، مسکین حریم تو هرکس که شود آگه، ازلطف عمیـم تو داند توکـریمی و، آئیــن عطا داری هم روشنی ماهی،هم چشمه ی خورشیدی هم قبله ی دل هـا و،هم کعبــه ی امیــدی هم محرم راز حق، هم جلوه ی توحیــدی سرتا به قدم نور، ایمان و وفا داری ای آن که فروغ حق، تابد زجمال تو اندیشه کجا یابد، راهی به کمال تو قدسی نفسان خوانند، آیات کمال تو این شوکت وعزت از، الطاف خدا داری ای هر دل آزاده ، گردیده اسیـر تو هرتشنه لبی سیراب، از خیر کثیر تو در جود ندیده کس، همتا و نظیر تو دریای خروشانی ، از جود وسخا داری با گوهر مهر خود، برما تو بها دادی شام غم یاران را، انوار وضیا دادی با دیدن نا بینـا، اورا توشفـا دادی در هرنگه لطفت، اکسیـر شفـا داری درحجره ی دربسته، با سینه ی تفدیده شام غم وغربت را،چون توچه کسی دیده زهرا به تو نالیده، قاتل به تو خندیده جان و دل پر شوری، ازدرد وبلا داری ای سوخته چون شمع و،جان داده چوپروانه با لعل لب عطشان ، درحجره و درخانه گربعد شهادت هم، ماندی تو غریبانه میراث غم وغربت، از کرب وبلا داری بنگر تو «وفایی» را، با این دل شیدایی وقتی که گرفتارم، من درشب تنهایی چشمم به رهت باشد، تا برسرمن آیی چون لطف فـراوانی، براهل ولا داری @raziolhossein
گر چه از غم، شکسته بالِ من است اشک من شاهد ملالِ من است همه‌شب این زبان حالِ من است یا جوادالائمه ادرکنی! حالِ ابر بهار دارم من دیده‌ای اشک‌بار دارم من «از جهان با تو کار دارم من» یا جوادالائمه ادرکنی! من که مهر تو را خریدارم هم دل‌آزرده، هم گرفتارم «گره افتاده است در کارم» یا جوادالائمه ادرکنی! شد گواهِ شکسته‌بالی من چشم پُر اشک و دستِ خالی من نظری کن به خسته‌حالی من یا جوادالائمه ادرکنی! درد ما را نگفته، می‌دانی نامه را نانوشته می‌خوانی منم و این دو چشم بارانی یا جوادالائمه ادرکنی! ای کرم عبدِ خانه‌زادِ شما رحمت و جود در نهاد شما نَبضِ من می‌زَند به یاد شما یا جوادالائمه ادرکنی! خواهم از بَندِ غم نجات از تو التماس از من التفات از تو تا به دستم رسد برات از تو یا جوادالائمه ادرکنی! @raziolhossein
بارانی‌ام امشب، هوای گریه دارم مانند چشم بی قرارت بی قرارم امشب عزادار است خورشید خراسان از ماتمت عالم شده شام غریبان دنیا برایت داغ بی‌اندازه‌ای داشت هر روز آقا غصه‌های تازه‌ای داشت از کودکی داغ یتیمی را چشیدی وقتی کفن بر صورت بابا کشیدی ابریست چشمت مثل آفاق مدینه آتش گرفته قلبت از داغ مدینه در چشم‌هایت حسرتی بسیار مانده گویا دلت بین در و دیوار مانده شوق سفر می‌بارد از چشمان خیست شد قطره‌های اشک تو تنها انیست از این زمانه سهم تو شد بی‌شکیبی سخت است بین خانهٔ خود هم غریبی از این قفس حالا دگر وقت رهایی‌ست سهم حسینی‌ها بلایی کربلایی‌ست حالا تو می‌دانی عطش با لب چه کرده آن مشک پاره با دل زینب چه کرده داری خبر از عصر عاشورا به خوبی از بی کسی، از هلهله، از پای کوبی اینجا ولی آتش نسوزانده پری را اینجا کسی سیلی نزد نیلوفری را اینحا بیابان نیست، اینجا تل ندارد صد شکر اینجا گودی مقتل ندارد اینجا کسی در دست خود خنجر ندارد اینجا کسی کاری به انگشتر ندارد @raziolhossein
غریب بود و غمش را کسی نمی فهمید به غیر قاتل جانش چه کس به او خندید؟ میان آن همه در ظاهر آشنا با او یکی ز ناله ی تنهایی اش نمی لرزید لبش ز داغ عطش چون کویر سوزان و کنیز دور سرش با پیاله می چرخید رسید تا به خراسان نسیم ناله ی او دل پدر ز غمش شرحه شرحه می گردید نه مادری و نه خواهر نه دختری که ببیند چگونه در دم آخر به خاک می غلتید جوان به شهر غریبی غریب جان می داد و قاتلش به تمسخر به پاش می رقصید اگر چه پیکرش از نقش نیزه خالی بود ولی سه روز بر آن آفتاب می تابید هر آنچه بود گلویش نرفت روی سنان تنش به دست سنان نی به نی نمی گردید هزار زخم تنش را کسی پس از رفتن به نعل تازه ی اسبان بهم نمی کوبید @raziolhossein
شب نشينان فلك چشم ترش را ديدند همه شب راز و نياز سحرش را ديدند تا خدا سير و سفر داشت همه شب وزاشك غرق در لاله و گل رهگذرش را ديدند آسمان ديد بود او قمر شمس شموس تا كه منظومه شمس و قمرش راديدند هر زمان رو به خدا كرد درآن خلوت اُنس او دعا كرد و ملائك اثرش را ديدند جلوه اش جلوه اي از نور خدا بود و زعرش همچوخورشيد به سرتاج سرش را ديدند همه سيراب از اين چشمه رحمت گشتند سائلان بخشش دُرّ و گهرش را ديدند روز پرسيدن هرمسئله ازعلم و كمال پايه دانش و حُسن نظرش را ديدند عمر او آينه عمر كم زهرا بود درجواني همه شوق سفرش را ديدند دود آهش به فلك رفت از آن حجره غم شعله هاي جگر شعله ورش را ديدند هر كه پروانه شمع غم او شد هر شب عرشيان سوختن بال و پرش را ديدند چون كه شد سايه فكن نخل شهادت آن روز همه با اشك «وفایی» ثمرش راديدند @raziolhossein
باران گریه های شبانه که  پا گرفت دست مرا دوباره جوادُ الرِّضا گرفت یادش بخیر تا که رسیدم به کاظمین از چشم من دو مرتبه گنبدْ نما گرفت گفتم سلام حضرت احسان بی کران در سایه سار مهر تو دیدم دعا گرفت فرصت برای عرض حوائج نمیدهی چیزی نگفته حاجت خود را گدا گرفت آه ای جوان آل علی روضه ی تورا باید که از مدینه و از کربلا  گرفت مانند مادرت به زمین خورده ای اگر زهر جفا رسید و توان از شما گرفت صورت مکش به خاک زمین،  نور عالمین از موی خاکی ات دل عرش خدا گرفت فریاد العطش که کشیدی تو از جگر با سوز ناله ات همه عالم عزا گرفت هی دست و پا زدی وسط هلهله ... فقط مادر بخاطرت  دم واغربتا گرفت از آه و ناله ات شده این حجره کربلا گفتی حسین و گریه امان تو را گرفت . . ذکرش خدا خدا ... که همان دم  سنان رسید با نیزه راه صحبت او را چرا گرفت؟ والشِّمرُ جالسٌ... سر او را ز پیکرش با ضربه های خنجر کند از قفا گرفت @raziolhossein
حجره شلوغ است و کسی هم در نمی آید دیگر تن تو از پس سم بر نمی آید از جعده بدتر ام فضل است و کنیزانش از این همه زن ، یک مسلمان در نمی آید جان کندن ات را ذره ذره دید در حجره این زن دلش آمد ، دل کافر نمی آید از تشنگی چشمت سیاهی می رود اما با کاسهْ آبی ، هیچ کس آخر نمی آید انقدر بی حالی که در بین مناجاتت مانده نفس در سینه ، بالاتر نمی آید مثل حسن زخم از خودی خوردید... با این فرق شکر خدا بالا سرت خواهر نمی آید اینها که چیزی نیست ، جای شکر دارد که اینجا اقلاً ، شمر با خنجر نمی آید کشتند تشنه لب تو را ، اما همین خوب است چل نعل تازه روی این پیکر نمی آید بر روی بام خانه ماندن حکمتی دارد... پس ساربان دنبال انگشتر نمی آید @raziolhossein
باز در کارم گره افتاد «یا باب المراد» می زنم نام تو را فریاد «یا باب المراد» در گرفتاری و بیماری و سختی و بلا خوشترین دم ، بهترین اوراد «یا باب المراد» جدّ تو باب الحوائج ، بابِ تو باب الکرم تو جوادی وارث اجداد «یا باب المراد» تو جوادی از شب میلاد ای دریای جود ما گدا هستیم مادر زاد «یا باب المراد» (با توسل بر تو هر بی خانه ای شد خانه دار تا قیامت خانه ات آباد «یا باب المراد») (دست خالی از خراسان بر نگشته هرکسی گفته پشت پنجره فولاد ، «یا باب المراد») آبرویش میرود هر کس گدایی میکند من گدایی آبرویم داد «یا باب المراد» گفته بابایت کسی را دست خالی رد نکن جان بابایت نما امداد «یا باب المراد» جای خنده اشک جاری بود از چشم رضا بر غریبی‌ات شب میلاد «یا باب المراد» مثل مظلوم مدینه مقتلت شد خانه ات ای غریب دوم بغداد «یا باب المراد» یاور بیچاره ها یارت تورا بیچاره کرد ای به ام الفضل لعنت باد «یا باب المراد» تو که دربِ خانه ات وا بود بر روی همه در به رویت بست از بیداد «یا باب المراد» میزدی تو دست و پا و دست میزد قاتلت کس نشد مثل تو دشمن شاد «یا باب المراد» سر نهادی روی خاک اما کجا مثل حسین پیکرت در زیر پا افتاد «یا باب المراد» @raziolhossein
قدمش ناگهان شتاب گرفت طرفش رفت و ظرف آب گرفت آب را بر روی زمین تاریخت درهمان لحظه قلب زهرا ریخت روضه کوتاه نکته سربسته حجره تاریک حجره دربسته جگری رفته رفته سم می خورد پشت در دستها به هم می خورد عرش راناله ای تکان می داد تشنه ای روی خاک جان می داد زهر بی تاب کرد جانش را سوخت تا آب کرد جانش را مثل اکبر شده ولی بهتر ظاهرجسمش از علی بهتر این جوان آن جوان تفاوت داشت زخم زهر و سنان تفاوت داشت این جوان پیکرش که سالم بود جگرش نه سرش که سالم بود موقع دفن لااقل سرداشت بدنش می شد از زمین برداشت به تنش پای نیزه بازنشد در نهایت عبا نیاز نشد بگذرم؟نگذرم؟نمی دانم وسط چند روضه حیرانم تابفهمم گریز اخر را می روم بیت های دیگر را تشنه در آفتاب بنویسم از زبان رباب بنویسم آدم تشنه تار می بیند همه جا را بخار می بیند بدتر اینکه غبارهم باشد یک بیابان،سوار هم باشد تازه حالا حساب کن دورش چند تا نیزه دار هم باشد در میان هجوم نامردان خواهری بیقرار هم باشد... @raziolhossein
جز عطش  جز درد  جز آتش  بجز ماتم نداشت آه، زهرِ ام‌فضل از زهرِ جعده کم نداشت مجتبای دیگری در حجره‌ای اُفتاده بود غیر وا اُما خدایا سینه‌اش مرهم نداشت  آن حسن دورش شلوغ است از عزیزان این حسن خواهری حتی برای گریه کردن هم نداشت ای جوانِ خانه با این زهر پیرت کرده‌اند ای بهم پیچیده قدتت شانه‌های خم نداشت واجوادِ فاطمه دارد رضا را می‌کُشد داغ این است این جوان جز قاتلش محرم نداشت پشت در کِل می‌کشند و پای می‌کوبند تا... گم شود  دادش که دیگر  قوتی از سم  نداشت خوب شد بابای او بالاسرش امروز نیست خوب شد پیش پدر خون ناله‌ای مبهم نداشت گرچه بر سینه کشیدندش به سمت پشت بام جای شُکرش هست دیگر سینه‌ای درهَم نداشت بوی نان می‌آمد اما دخترک این روزها چند وعده جای نان جز سیلی محکم نداشت @raziolhossein
جواد آل فاطمه ، که جود بوده عادتش فدای این کرامت و ، فدای این سیادتش گریست حضرت رضا ، براو شب ولادتش به بی کسی و غربت و ، تشنگی و شهادتش بود اگرچه روضه اش ، مثل غریب کربلا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا زد به دلش چه آتشی ، همسر بی وفای او کسی نبود تا کشد ، به سوی قبله پای او رضا کجاست جرعه ای ، بیاورد برای او اگر چه مثل جدّ خود ، شد العطش نوای او حجره غم فزا کجا ، گودیِ (قتلگه) کربلا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا غریب بود و هیچ کس ، لحظه آخرش نبود زسوز زهر و تشنگی ، رمق به پیکرش نبود ولی چه خوب شد دگر ، به حجره خواهرش نبود موقع دست و پا زدن ، پیش برادرش نبود به پیش خواهرش دگر ، نشد سرش زتن جدا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا کسی که دست التجا ، ملک زند به دامنش روا نبود عاقبت ، رو بزند به دشمنش خنده کنند عده ای ، به وقت جان سپردنش دلش اگرچه پاره شد ، زخم نداشت بر تنش کسی نزد به جسم او ، نیزه و خنجر و عصا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا کار غریبی‌اش ببین تا به کجا کشیده تنش به بام با چه زجری و بلا کشیده شد بی خبرم ولی به روی دستها کشیده شد چرا دوباره روضه ام ، به کربلا کشیده شد امان زنعل تازه و ، امان زسمّ اسبها غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا سه روز بود پیکرش ، در آفتاب بی امان جمع شدند دور او ، کبوتران آسمان شدند سایه تنِ ، مطهر امامشان فدای کشته ای شوم ، تنش نداشت سایبان نذاشتند خواهرش ، کشد روی تنش عبا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا زروی بام بر زمین ، فتادنش روا نبود شکر خدا که عضو عضوِ او زهم جدا نبود جای کفن تنش دگر ، میان بوریا نبود... مگر حسین بی کفن ، عزیز مصطفی نبود مگر کفن به کربلا ، نبود غیر بوریا غریب بغداد کجا ، غریب کربلا کجا @raziolhossein
هزار نقشه کشیدید دام بگذارید عزیز فاطمه را تشنه کام بگذارید همان عزیز که بعد از نوشتن نامش موظفید علیه السلام بگذارید همان کسی که در این شهر آبرودار است رواست سر به قدومش مدام بگذارید همان که بی کرم او میان سفره خود محال بود کمی هم طعام بگذارید همان که قبله عرش است و رو به او باید قدم به نیت بیت الحرام بگذارید میان خانه او نیست جای رقاصه حیا کنید به او احترام بگذارید بد است پیکر او را کنیزها ببرند برای او دو سه تایی غلام بگذارید میان قعر جهنم بسوزد آنکه سپرد جنازه را به روی پشت بام بگذارید پیام آمدن این کبوتران این است که احترام به جسم امام بگذارید فدای جد غریبش که نیمه جان می گفت به جسم من عوض خیمه گام بگذارید @raziolhossein
هرچند که زیر آفتاب است تنت صد شکر که غارت نشده پیرهنت دیدند کبوتران تو را بر روی بام با گریه شدند سایبانِ بدنت @raziolhossein
عطری ولی روانه به هر سو نمی شوی ماهی ولی به چشم همه رو نمی شوی آهوی روسیاه و فراری رسیده است یابن الرضا تو ضامن آهو نمی شوی؟ @raziolhossein
.     عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست      شب زیارت مخصوص سیدالشهداست          🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷           وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم                  السلام علی الحسین                وعلی علی ابن الحسین                  وعلی اولادالحسین                وعلی اصحاب الحسین                       لبیک یاحسین             🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸       هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان      ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات .
در وادی کربلا به چشم نمناک میگفت جناب فاطمه با دل چاک گلها همه سر ز خاک بیرون کردند الا گل من که سر فرو برده به خاک @raziolhossein
.            بسم‌الله الرحمن الرحیم                 هذا_یوم_الجمعه       و هو یومک المتوقع فیه ظهورک   دعای سلامتی حضرت فراموش نشود    اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن ِ    صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ   السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ      اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .       جهت سلامتی و تعجیل در فرج ۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه هدیه بفرمایید 🌷اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم 🌷             🌴اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌴
مهدی شوم فدای تو و اشک دیده ات قربان اشک دیده بر رخ چکیده ات صاحب عزا تویی به تو گوییم تسلیت یابن الحسن فدای دل داغ دیده ات @raziolhossein
ز غم تو گشته ويران دل زار عاشقانت ز فراق رويت ای گل شده‌ايم نغمه خوانت دل عالمی و دل‌ها ز غم تو غرقه در خون مكش از ملال شاها دگر ابروی كمانت تو كه بال رحمتت بر سر ما فكنده سايه ز چه رو نهانی از ما به‌كجاست آشيانت همه از پی تو پويان همه خسته‌ايم و بی‌جان كه تو جان ماسوائی ملِكا قسم به جانت چه خوش است ديدهٔ ما شود از رخ تو روشن چه خوش است گوش ما را بنوازی از بيانت به غلامی تو شاها نه لياقت است ما را كه خوريم غبطه‌ها بر سگ درب آستانت همه ريزه‌خوار خوان كرم توئيم و اكنون مپسند نا اميد از تو شوند سائلانت غزلي نگو «حسانا» چو بنام شاه گفتی نرود ز يادها اين نغمات جاودانت @raziolhossein
ای که درچشم ملائک نوری شجر طوری ونور هوری دل شیدازدگان را شوری بس که در جود وکرم مشهوری جود مسکین در خانه ی تو ست خاکبوس در کاشانه ی توست ما نه در عشق صفیران توایم که گرفتار واسیران توایم خاکبوسان وحقیران توایم مستمندان وفقیران توایم برگدایان درت احسان کن همه را بر کرمت  مهمان کن کوی تو قبله ی دل هاست جواد حرمت عرش معلاست جواد بس که گلزار تو زیباست جواد وصل آن آرزوی ماست جواد ای که مهرت به سرشت همه است کاظمین تو بهشت همه است ای که برعرش برین قائمه ای ای که امید دل ما همه ای تو صفای سحرو زمزمه ای توجگر سوخته ی فاطمه ای دیده ات گر که زطفلی تر بود دل تو خونجگر مادر بود زهر زد تا که شرر بر دل تو بسته شد سوی جنان محمل تو پرشد از هلهله ها منزل تو خنده می کرد چرا قاتل تو تو که گفتی جگرم می سوزد زشرر بال وپرم می سوزد چشم هستی همه گریان تو بود حال خورشید پریشان تو بود گوئیا شام غریبان تو بود جسم تو کعبه ی مرغان تو بود صبح تا شام طوافت کردند به روی بام طوافت کردند دوست دارم زغمت گریه کنم همه شب برالمت گریه کنم زفراق حرمت گریه کنم برتو وعمر کمت گریه کنم گرچنین خسته دل و پر دردم یاد عمر کم زهرا کردم ای شفای دل بیمار همه شاهد چشم گهربار  همه چلچراغی به شب تار همه همه جا مونس وغمخوار همه به «وفایی»تو کرامت داری لطف در روز قیامت داری @raziolhossein