عینالسلطنه: «همشيرهزادهی نايبالصدر قزوين از اشخاص خيلى مشروطهخواه بود، روزى آمد خدمت علىاكبر جلوخانى مجتهد در صورتى كه جمعى از طلاب هم بودند، گفت: آقا! بعد از قتل آقا شيخ فضلالله من روزى يك دور تسبيح به او لعن مىفرستادم. چند شب قبل خواب ديدم منبرى گذاشته و حضرت امير عليهالسلام بالاى منبر است. جمعى از طلاب و علماء نشستهاند و بعضى را هم حضرت به اسم صدا مىكند، مِنجمله آقا شيخ فضلالله را صدا زدند، جلوى منبر ايستاد و به حضرت عرض كرد: تقصير من چه بود كه به اين شكل مرا كشتند؟ حضرت فرمودند: مصائب ما را به خاطر بياور. عرض كرد: قبول كردم، اما يك نفر از اولاد شما چرا روزى صد مرتبه مرا لعن مىكند؟ حضرت فرمودند: «او از اولاد ما نيست.» حالا بفرمایيد تعبير اين خواب چيست؟ آقا و سايرين خنده كردند و بعد آقا فرمودند: پسر جان! عين حقيقت است، تعبير ديگرى ندارد. برخاسته و رفت.»
(روزنامه خاطرات عينالسلطنة، ج5، ص: 3782)
#شیخ_فضل_الله_نوری
#یک_هفته_بازخوانی_تاریخ
#مشروطه_خوانی
#مرجع_شهید
@risheh
امینالشرع خویی (برادر بزرگ امام جمعهی خویی): «از جملهی امور عجیبه، خوابی بود که حقیر بعد از قتل مرحوم شیخ بدیدم که این بنده گویا در تهرانم و در محلی فراخ و واسع ایستادهام و بیرقی خیلی بزرگ، بلند کردهاند که پیراهن آن گاهی که حرکت میکند بالای تمام شهر تهران را پُرز فرا میگیرد. بر یک رویش نوشتهاند «ذلکَ فَضلُ اللهِ یُؤتِیهِ مَن یَشاء» و بر روی دیگر «یا علی» نوشته شده. آنگاه دیدم جمع کثیری زیر این علم ایستادهاند. پس بادی وزیده و پرچم علم را حرکتی بداد و خون آن پرچم مانند آبشار بر سر مردم بریخت و دومرتبه پرچم را حرکت داده و قطرات خونها بر همهی آن اشخاص بپاشید و صدایی شنیدم گفت: «این خون #شیخ_فضل_الله_نوری است که گرفته شد»! و اُشهِدُ بِالله از آن وقت تا به حال که قریب ده سال یا بیشتر است، هنوز خونریزی از مملکت ایران مرتفع نشده است.»
(خانه بر دامنهی آتشفشان، ص 71، به نقل از «میراث اسلامی ایران» به کوشش رسول جعفریان، 9/137.)
#یک_هفته_بازخوانی_تاریخ
#مشروطه_خوانی
#مرجع_شهید
@risheh
رفع یک سوء تفاهم (1)
برای بسیاری از افراد که داستان شهادت شیخ را شنیدهاند، این سؤال مطرح است که مگر ممکن است که مردم بایستند و در مقابل چشم آنان، عالم بزرگ شهرشان را به دار بزنند و ایشان نهتنها اعتراضی نکرده، بلکه خوشحالی کنند؟!
پاسخ آن است که علیرغم سمپاشیهای فراوان روزنامههای زنجیرهای عصر مشروطه و اتهامات فراوانی که به شیخ وارد میآمد، مردم تهران حاضر به چنین فرجامی برای او نبودند. اعدام شیخ، در غفلت عموم مردم تهران اتفاق افتاد و آنچه از شلوغی در صحنهی اعدام گفته شده، بیشتر ناشی از حضور بهاصطلاح مجاهدینی است که از شمال و جنوب به تهران آورده شده بودند و بسیاری از آنان اساساً ایرانی و مسلمان نبودند (مانند برخی نیروهای قفقازی که توسط #میرزا_کریم_خان_رشتی به رشت و سپس به تهران گسیل شدند) و کسانی هم که مسلمان بودند، بسیاری نسبت به شیخ و جایگاه او آشنایی نداشته و تنها او را یک مفسد میپنداشتند.
از همین رو، هنگامی که مردم تهران از این فاجعه اطلاع یافتند، چنان فشار اجتماعی بر هیئت مدیره و مجاهدین وارد آوردند که ایشان از اعدام بقیهی بازداشتیها گذشتند و به تبعید آنان اکتفا کردند.
به این دو گزارش بنگرید:
...
@risheh
ریشهها
رفع یک سوء تفاهم (1) برای بسیاری از افراد که داستان شهادت شیخ را شنیدهاند، این سؤال مطرح است که مگ
رفع یک سوء تفاهم (2)
عینالسلطنه: «گفتند شيخ را به دار زدند ... مطلب بزرگ بود و باور نمىشد. دو مرتبه آمدند شيخ را با درشكه به خانهاش بردند. سه مرتبه آمدند شيخ را به استنطاق بردند. ... يك ساعت و نيم به غروب مانده شيخ را با درشكه به عمارت خورشيد و كميته جنگ بردند. سهربع به غروب مانده، آورده به دار زدند. پسرش ايستاده بود و به #قفقازیها در كشتن پدرش كمك مىكرد (بعد اين پسر را هم به سزا رساندند. در حياط عدليه كشته شد.) و بعد از آنکه ... دست زده هورا كشيدند، [پسرش] با سايرين دست مىداد و مبارك باد مىگفت. موزيك هم زدند و #قفقازیها و #مجاهدينِ ديگر رقص مىكردند. مردم ديگر «زنده باد عدالت» مىگفتند. غروب پسر شيخ اذن داده نعش را پايين آوردند و به خانهی خودش بردند. تا امروز در ايران كه مملكت اسلامى است همچو كارى نشده بود. اما حالا اگر مجلس برپا شود از بابت دردسر و زحمت علما در نشر قوانين، خلاص است و شايد دست علما از امورات دنيوى و دربارى و مملكتى كوتاه شود. ... شيخ را كشتند، كار كار بزرگى بود. گمان كردند ايران منظم میشود، اما غلط است، دستورالعمل باطل. اين خبر به عتبات و شهرهاى ديگر ايران برسد بلكه در همين طهران اسباب زحمت كلى میشود. ملا قربانعلى [زنجانی] بشنود، صدچندان هنگامه میكند. همهكس تبعيد او را يقين داشت، اما تصور قتل او را علنى، آن هم بدون محاكمه و استنطاق در عدليه با حضور مردم #محال میدانست. خود شيخ هم گفته بود به سفارتخانه نمیروم و متحصن نمیشوم. اگر مقام سؤال و پرسش باشد حاضرم. تمام خدمات خود را به مذهب اسلام و علاوه كردن آن اصل به قانون اساسى كه پنج نفر بايد از طراز اول مجتهدين در نشر قوانين حاضر باشند ثابت میكنم. اگر زور باشد غير تسليم چاره نيست. نيمساعت استنطاق در كميتهی جنگ كردند، آنهم همين بود كه تو مقصر هستى و بر خلاف مشروطه حرف زدى، و حال آنكه شيخ اهل نظام نبود و قشونى را به باد نداده بود. میبايست در عدليه موافق قانون اساسى و مشروطه استنطاق علنى شود و حكم قتل او از مجتهدين عالمتر او صادر گردد و نايبالسلطنه امضاء كند، نه به حكم يپرم و معزّالسلطان. اينها انتقام است، غرض شخصى و ميل جمعى. اما اسباب فناء و اضمحلال خواهد بود بهزودى. بارى پسر شيخ چند روز قبل به ملاقات پدرش خواسته بود برود، مانع شده بودند. برادرش مخفى شده بود. فقط مادر و خواهرش را ديد. روى پايش افتادند كه بس است ديگر به قتل پدرت راضى نشو. حتى مادرش گفته بود و قَسم خورده بود ... گوش نداد و كرد آنچه بايد بكند. تمام مايَملَك شيخ را هم كميتهی جنگ به اين پسر واگذار كرد و حال آنكه پدرش او را از مال خود در حال حيات محروم كرده بود. من با شيخ خصوصيت نداشتم ... فاضل و صاحب علم و تقليد بود و در ايران دو نفر مثل او عالم نداشتند. در مجلس درس او ششصد نفر طلبه حاضر میشد، اما دلم براى اين میسوزد كه اينها اسباب فناى مملكت و تخفيف مذهب میشود. شيخ وقتى كه از كميته بيرون میآمد گفته بود «اگر بار گران بوديم رفتيم.» التماس كرده بود مرا اينجا بكشيد. گفته بودند نمیشود آنوقت رو به مردم كرده گفته بود خداحافظ. محاكمهی من با شما در روز پنجاههزار سال. بعد بنا كرده بود آرام دعا خواندن تا در ميدان و هنگام مردن مشغول دعا بود.»
#شیخ_فضل_الله_نوری
#مرجع_شهید
#مشروطه_خوانی
#یک_هفته_بازخوانی_تاریخ
@risheh
ریشهها
رفع یک سوء تفاهم (2) عینالسلطنه: «گفتند شيخ را به دار زدند ... مطلب بزرگ بود و باور نمىشد. دو مرت
رفع یک سوء تفاهم (3)
از جمله سران جریان #مشروعه_خواه که از بزرگترین مجتهدین تهران محسوب میشد، آخوند #ملا_محمد_آملی بود. او نیز همچون #شیخ_فضل_الله_نوری پس از فتح تهران، دستگیر شده و در حبس بود. پسر ایشان، عارف بزرگوار آیتالله شیخ محمدتقی آملی در این باره مینویسد:
پدرم همزمان با دستگیری شیخ به زندان افتاد و یک روز بعد از شهادت شیخ، مردم تماشاچی به دعوت #سید_یعقوب_انوار برای دیدن مراسم اعدام پدرم در میدان توپخانه گرد آمدند «ولکن فجیعهی مَصلوبیّت مرحوم شیخ، انعکاس عجیبی بخشیده بود و چون عالِمکشی تا آن عصر در ایران معمول نبود، آن هم به اینطور فجیع، لذا نصف از #اهل_شهر را گویا از خواب بیدار کرد و وقوع این حادثه به امر #شیخ_ابراهیم_زنجانی که معروف به #یهودیت بود، و مباشرتِ یفرم [= یپرم] از این بیشتر در مردم انزجار پدید آورد تا به درجه[ای] که زمامداران از تهاجم فتنه خائف، و برای تبرئهی خود، این امر را به رؤساء آن دورهی #نجف اشرف #منسوب_داشتند و چنین اظهار کردند که وقوع این حادثه برای امتثال فرمان روحانیون نجف بود و هرکس را در این مطلب شبههای است، خود از نجف با تلگراف استعلام نماید... و بالجمله، سوء انعکاس مصلوبیةِ مرحوم شیخ، دفع قتل از مرحوم پدرم و سایر محبوسین نمود، و در حق پدرم حکم به تبعید بیرون آمد... و در مدت پنج سال تحتالحفظ در مازندران محبوس بودند...»
(خانه بر دامنهی آتشفشان، ص 221، به نقل از: زندگینامه و خدمات ... آیتالله شیخ محمدتقی آملی، مجموعه مقالات، انجم آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 80، صص 126-127.)
#مشروطه_خوانی
#یک_هفته_بازخوانی_تاریخ
#مرجع_شهید
@risheh
ریشهها
پیرامون مشروطه #خلاف_مشهور (1) این روزها غالباً گفته میشود که در ابتدای مشروطه، شعار عدالتخانه مح
یکی از دوستان دربارهی #خلاف_مشهور (۱) نوشتند:
مطلب خلاف مشهور جای کار داره
گزارشهای تحصن سفارت خیلی جالبه
بذار کنار اینها تا تکمیل بشه
قطعا لفظ مشروطه از خیلی وقت پیشها در دهانها میچرخیده چون امثال ملکم و طالبوف و اینها که بیکار نبودند
اما وقتی مشروطه شد یک مرام سیاسی، اونجا پای شخص انگلیس در میانه
ریشهها
یکی از دوستان دربارهی #خلاف_مشهور (۱) نوشتند: مطلب خلاف مشهور جای کار داره گزارشهای تحصن سفارت خی
در پاسخ عرض میکنم:
ما باید تکلیف خودمان را بهطور شفاف با تاریخ #مشروطه روشن کنیم؛ اگر مبدأ را سال 1323 ه.ق میدانیم، طبعاً رهبر جریان، #سید_عبدالله_بهبهانی و #سید_محمد_طباطبایی خواهند بود. حال، باید هدف انقلاب را از رهبران آن جویا شد. جناب سید محمد طباطبایی، در صدد مشروطیت به همان سبکی است که در دیگر کشورها اتفاق افتاده، و سید عبدالله بهبهانی هم بیشتر در پی شورش علیه عینالدوله است و تحول بنیادینی مد نظر ندارد.
اما اگر رهبر قیام را #شیخ_فضل_الله_نوری میدانیم، مبدأ حرکت، سال 1324 است و مجزا از آنچه در سال قبل اتفاق میافتاد. اینجا میتوانیم نهضت را مطالبهی #عدالتخانه بنامیم و تبدیل آن به مشروطه را انحراف از مسیر اصلی به حساب آوریم. بنا بر این تقریر، مهاجرت کبری را نباید در طول مهاجرت صغری دانست. فتأمل!
تفصیل مطلب را در متن زیر پی میگیریم...
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری
(1)
فهم درست مواضع شیخ فضلالله نوری در سالهای پایانی عمرش، نیازمند توجه به چند نکته است:
1. آنچه در سال 1324 ق/ 1285 ش در ایران واقع شد، آوردگاه چند جریان بود، نه صرفاً یک حادثه.
2. حوادث شکلدهنده به مشروطیت را نباید یک جریان واحد در نظر گرفت که ابتدا در قالب نهضت عدالتخانه رخ نُمود و سپس منحرف گشت و مشروطه نامیده شد.
3. یکی از جریانات مهم در میدان مشروطه، جریان #اسلام_فقاهتی است. این جریان، از قرنها پیش از مشروطه بهتدریج شکل گرفته بود و در قرن اخیر، به سرعت، خود را در چهرهی جریانی فعال و مستقل در تحولات #جهان_اسلام ارتقاء میداد.
مهمترین نقطهی عطف حضور این جریان در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران، #نهضت_تحریم_تنباکو است. و از دیگر نمونههای این حضور، تأسیس #شرکت_اسلامیه و نهضت اجتماعیِ برآمده از آن است.
این دو نمونه، از مصادیق کلان این پدیدهی اجتماعی است و مصادیق خُرد فراوانی نیز برای آن میتوان یافت که همه شواهد تبدیل این جریان، به مهمترین بازیگر عرصهی عمومی #تحولات_اجتماعی در ایران اند.
یکی از این شواهد، این گزارش اعتمادالسلطنه است مربوط به حدود یک ساعت پیش از قتل ناصرالدین شاه (یعنی سال 1312 ق):
ناصرالدین شاه «پریروز به مسجد سپهسالار تشریف آوردند و بیشتر از سه چهار دقیقه نمانده، با کمال تغیر تشریف برده بودند. روایت مختلف است. بعضی میگویند سبب تغیر خاطر مبارک ... این است که دمِ درِ مسجد و خود مسجد زیادتر از سیهزار نفر زن و مرد بودند، اما در خود مسجد یعنی شبستان که میرزا ابوالفضل نماز میخواند، زیاده از سی نفر در موعظه حاضر نبودند. مردم میدانند که زمین این مسجد غصب است و میرزا ابوالفضل، پیشنمازِ دولتی است. بنا بر این، در نماز او حاضر نمیشوند. بهخلاف ملا محمدعلی رستمآبادی که پارسال در این مسجد نماز میخواند و حالا در مدرسهی مروی نماز میخواند و مردم از روی عقیده به او اقتدا میکنند و در صفوف نماز جماعت او بیستهزار نفر حاضر میشوند. بهحسب ظاهر این مسائل چندان اهمیتی ندارد، لیکن در باطن، اثبات عدم تدیّن رجال دولت را مینماید و #اقتدار علمایِ بر ضد دولت را، و من به قدر نوکری و حق رعیتی که دارم این وضع را نمیپسندم.» (روزنامهی خاطرات اعتمادالسلطنه، صص 1058-1059)
#یک_هفته_بازخوانی_تاریخ
#مشروطه_خوانی
https://eitaa.com/risheh/241
ریشهها
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری (1) فهم درست مواضع شیخ فضلالله نوری در سالهای پایانی عمرش،
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری
(2)
4. علاوه بر دو جریان بالا (اسلام فقاهتی و سلطنت)، جریان عمدهی دیگر، پدیدهای است که از آن بهعنوان منورالفکری یا #روشنفکری یاد میشود و وجه مشترکی است میان #فراماسونر ها، #بابی ها، فرنگرفتگان، غربزدگان و دیگر عناصر وابسته به استعمار. این جریان نیز همچون جریان اسلامی، سعی در تثبیت و توسعهی خود در میان اقشار جامعه و حضور هرچه بیشتر در تحولات اجتماعی و سیاسی در راستای اهداف خود دارد.
5. در تحلیل عملکرد جریانها، نکتهی حائز اهمیت، شناخت نوع ساختار آنان است. جریان #اسلام_فقاهتی، بهتدریج تعین و تشخص یافته و رشدی طبیعی و مردمی دارد، و یک حزب مدرن نیست که اعضاء آن، از ابتدا با تصویری روشن از روشها و سلسلهمراتب گرد هم آمده باشند. طبیعت یک جبهه آن است که حتی اهداف و حدود آن نیز تدریجاً از ابهام خارج میشود و افراد و اقشار، جایگاه و وظیفهی خود را مییابند. پس طبیعی است که در طول سالیان، این حرکت، هم فراز داشته باشد، هم نشیب. و نشیبها ناشی از اختلال در انتظامیافتن مناسبات و کارکردها یا وجود حفرههای ساختاری یا اشتباهات محاسباتی است. و البته با توجه به انباشت تجارب و نیز سنت الهی، باید خط سیر کلی جریان حق، صعودی باشد.
6. جریان غربگرا، از ابتدا در پی بازسازی مدلهای غربی در ساختار سیاسی ایران بود؛ الگوهایی چون نظام پارلمانی #مشروطه، #جمهوریت و #استبداد_مُنوّر . هدف تقابلی آنان نیز، براندازی نظام اجتماعی #اسلام_فقاهتی و ساختار سنتی پادشاهیِ ایلاتیِ دارای مناسبات نسبی با #اسلام_فقاهتی بود. روش آنان نیز حادثهآفرینی و ایجاد یک #هیجان_اجتماعی از طریق رسانههای مدرن ( #شارلاتانیزم_مطبوعاتی) و پیادهنظامِ مهیاشده توسط نهادهایی چون #مدارس_نوین و مخاطبان پدیدههایی چون #فرقههای_نوظهور ( #بابیت و #تصوف_ماسونی ) و #کتب_ضاله (کتب #فتحعلی_آخوندزاده، #میرزا_ملکم_خان، #عبدالرحیم_طالبوف، #حاج_سیاح_محلاتی، #زینالعابدین_مراغهای و ...) و همراه کردن برخی روحانیون از طریق #نفوذیها و در نهایت، ایجاد یک #کودتای_نظامی و استقرار نیرویهای استعماری بود.
#یک_هفته_بازخوانی_تاریخ
#مشروطه_خوانی
@risheh
ریشهها
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری (2) 4. علاوه بر دو جریان بالا (اسلام فقاهتی و سلطنت)، جریان
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری
(3)
7. در مقابل، جریان اسلامخواه، در راه افزایش اقتدار خود و محدود کردن تدریجی اقتدار پادشاه از روش تبیین فلسفهی سیاسی اسلام، ارتقاء مطالبات سیاسی و ایجاد جنبشهای اجتماعی گام برمیداشت. سیر پیشرفت این جریان در طول قرون گذشته چنین بود:
- تعیّن تدریجی حوزههای علمیه بهعنوان پشتیبان راهبردی جریان #اسلام_فقاهتی؛
- ایجاد جنبشهای سیاسی؛
- همراهی با حکومت صفوی و تثبیت موضع در ایران اسلامی؛
- استقلال سیاسی از حکومت و تبدیل تدریجی منصب صدر و شیخالاسلام به عالم بلد؛
- همراهی با حکومت در راستای تحقق اهداف اسلامی همچون جنگهای ایران و روس؛
- درک عدم کارآیی #حکومت_ایلاتی و در نتیجه کاهش همکاری با آن؛
- اتخاذ رویکرد تقابلی با حکومت ایلاتیِ تحت نفوذ #استعمار (مانند #نهضت_تحریم_تنباکو)؛
- ورود به عرصهی نهادسازی با پیشتیانی نیروی مردمی (#شرکت_اسلامیه)؛
- افزایش #مطالبات سیاسی و فشار بر حکومت (مانند برکناری امینالسلطان در سال 1321)
8. حال باید دید حوادث منجر به صدور فرمان مشروطیت، در راستای فعالیت کدام جریان تحقق یافت و ورود #شیخ_فضل_الله_نوری - بهعنوان مهمترین نمایندهی جریان #اسلام_فقاهتی در تهران- چرا و چگونه واقع شد.
#یک_هفته_بازخوانی_تاریخ
#مشروطه_خوانی
@risheh
ریشهها
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری (3) 7. در مقابل، جریان اسلامخواه، در راه افزایش اقتدار خود
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری (4)
همچنان که گفتیم، جریان اسلامگرا به سرعت در حال توسعهی نفوذ خود بود و در این راه، موفقیتهایی نیز کسب میکرد. آخرین این توفیقها، برکناری #امینالسلطان از صدارت و روی کار آمدن #عینالدوله بود.
امینالسلطان عنصری همپیمان با دو همسایهی جنوبی (#انگلستان) و شمالی (#روسیه) بود، چنانکه انحصار توتون و تنباکو را به کمپانی انگلیسی #رژی داد و استقراضهای متعدد از روس تزاری داشت. او شخصاً عنصری بسیار فاسد و بیبندوبار بود، ولی تظاهر به تقدس میکرد و به قول احتشامالسلطنه «با قند چای نمیخورد که قند نجس است. سالها دیدم که با نبات چای میخورد. در زیارات حضرت معصومه و حضرت عبدالعظیم و دیگر اماکن متبرکه و تعمیرات بقاع آنها و احترام به علماء و سادات و اقامهی نماز و خواندن او قصور نداشت». بیبندوباری اخلاقی و مالی او، و استقراضهای مکررش و نیز بستگیاش به روس و انگلیس، علمای عتبات را بر آن داشت که برکناری او را از شاه بخواهند و چهبسا تا حکم تکفیر او پیش روند. این مطالبات، به کشاکشهای درون دربار بر سر صدارت ضمیمه شد و امینالسلطان، جای خود را به عینالدوله داد.
عینالدوله در اوایل تصدی ریاست وزراء، از نظامالسلطنهی مافی مشورت میخواهد و او چنین پاسخ میدهد: «شما حاجت به تعليم نداريد. چند چيز در شما هست كه امينالسلطان نداشت: اول، استيلایى در مزاج شاه و اطمينان و حبّ مفرط شاه به شما و تسلّط بر اجزاء [= اطرافیان] شاه و محرميت در هر موقع به شاه. دوم، سحرخيزى كه از طلوع فجر براى كار حاضريد. سوم، امساك و عقل معاش. با اين حالت، هرچه اسباب خرابى او شد، مَكُن و آنچه او نكرد، بكن.»
عملکرد او در سیاست خارجه نیز چنان بود که هاردنیگ (وزیرمختار انگلیس در ایران) به لندن نوشت: «در ارزشیابی حکومت عینالدوله، باید گفت: تا کنون سیاست او، عکسالعمل وضع صدارت اتابک [امینالسلطان] است، یعنی در جهت داخلی، علیه بیبندوباری و ولخرجیهای او؛ و در جهت خارجی، علیه تمکین او از روس که در سه سالهی 1900 تا 1902 (1316 تا 1319 قمری) مشهود بود. عینالدوله هنوز نتوانسته کسر بودجهی حکومت سلف خود را از میان بردارد و برای کمک مالی نه به ما روی آورده و نه به روس ... . روابط عینالدوله با ما هرگز صمیمی و یکجهت نبوده است. به نظر میآید که هدف عمدهاش، برانداختن مداخلهی خارجی است در امور مملکت... و ایستادگی در برابر هر نوع تقاضای بیگانگان مانند امتیازهای بازرگانی، راهسازی و کشیدن خط تلگراف و امثال آن... سیاست او را میشود چنین خلاصه کرد: دفع هرگونه نفوذ اروپایی تا حد امکان. ... بر خلاف انتظار، تمایلات ضد بیگانهی عینالدوله موجب کاهش نفوذ عنصر بلژیکی نگشته... و آن، نتیجهی ضروریات سیاست اقتصادی وزیر اعظم است. او تمییز داده که بدون وزیر اروپایی، بهبود وضع مالی ایران که نخستین شرط لازم استقلال آن میباشد، ناممکن خواهد بود. از این رو، اگرچه به اندازهی امینالسلطان به شخص «مسیو نَوز» اعتماد ندارد، دست او را در ادارهی امور بازگذارده است.»
جالب آنکه «عینالدوله از تراز اول علما، دو نفر را برای خود برگزید: اول مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری، دوم حاج میرزا ابوالقاسم امامجمعه. اما انتخاب مرحوم حاج شیخ فضلالله برای این بود که اولاً از تمام علمای طهران بدون استثناء اعلم بود و مخصوصاً مورد توجه علمای نجف [بود]، بلکه در معلومات با آنان همسری داشت. دوم آنکه مرحوم شیخ، اگرچه از گرفتن هدایا ابایی نداشت، ولی کمتر ناسخ و منسوخ از او دیده میشد. سوم آنکه در امور سیاسی از سایرین بهتر و داناتر بود. چهارم آنکه مخالف جدّی میرزا علیاصغر خان امینالسلطان بود. پنجم آنکه در دوستی ثابتتر بود و خوف و هراس او در آزادی عقیده از دیگران کمتر. بدین جهت او را برگزید و احکام او را به موقعِ اجرا میگذاشت.»
#یک_هفته_بازخوانی_تاریخ
#مشروطه_خوانی
#خلاف_مشهور 2
@risheh
ریشهها
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری (4) همچنان که گفتیم، جریان اسلامگرا به سرعت در حال توسعهی ن
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری (5)
این روند، دقیقاً در تعارض با مقاصد جریان غربگرا بود، به همین سبب، پس از تأسیس کتابخانهی ملی در تهران، روشنفکران آن را به پاتوقی برای تبادل نظر بدل کردند و در نهایت، تشکیلاتی پنهان را برای همافزایی هرچه بیشتر ایجاد نمودند.
این نقطهی عطف در حرکت جریان غربگرا در ایران، دستورالعملهایی برای شتاب بخشیدن به تحولات و جهتدهی آنها به سوی مقاصد این جریان داشت، از جمله: همسو کردن افراد جاهطلب، نفوذ در مراجع حاضر در عتبات، افزایش تنش میان طرفداران امینالسلطان و عینالدوله، تولید و انتشار مطبوعات در جهت ایجاد انقلاب، و نیز ایجاد جلسات مباحثه در بین اقشار میانی پیرامون تحولات دنیای غرب.
از این پس، تحولاتی رخ میدهند که رنگی دیگر دارند؛
با ارتحال دو مرجع تقلید ساکن عتبات (فاضل شربیانی و مرحوم مامَقانی) که مقلدینی در ایران دارند، مقلدین ایشان در پی انتخاب مرجعی جدیدند که ناگاه خبر دیوانگی آقا سید محمدکاظم طباطبایی یزدی از مراجع عتبات، شایع میشود، که البته دوامی نمیآورد.
در آستانهی محرم، عکسی از مسیو نوز- مسئول بلژیکی گمرکات ایران که پیش از صدارت عینالدوله منصوب شده- در مجلس رقص که با لباس روحانیت، سالها قبل گرفته بود، به دست #سید_عبدالله_بهبهانی میافتد که از قضا از طرفداران #امینالسلطان است. و اینگونه جنجالی در محرم بر پا میشود ولی علماء با او همراهی نمیکنند.
جمعی از تجار، در اعتراض به وضع گمرک در آستانهی حضرت عبدالعظیم متحصن میشوند.
ساختمان نیمهساز بانک استقراضی روس در زمینی وقفی در بازار تهران توسط مردم تخریب میشود و در این میان، بیش از همه، شیخ فضلالله نوری که کمترین دخالت را در واگذاری این زمین داشته، مورد هجمه و اتهام قرار میگیرد.
ناگاه قیمت نان در تهران و تبریز بالا میرود و اعتراضات بالا میگیرد.
ناگهان در این میان، «در عُشر اول شوال المكرم 1323، مردم میگويند كه علما گفتهاند دولت و سلطنت ايران هم بايد سلطنت #مشروطه بشود. لكن اين صدا هنوز عام نشده» (مرآت الوقايع مظفرى، ج2، ص: 873) و این در زمانی است که هنوز هیچ ندایی برای عدالتخانه برنخاسته بود.
ناگاه قند گران میشود، علاءالدوله حاکم تهران، تجار را ملزم به ارزان کردن قیمت قند میکند، ولی چند نفر از تجار که سید هم بودند، زیر بار نرفتند و علاءالدوله در مقابل، آنان را فلک کرد. این تجار هم با جمعی از خویشان و طلاب، به خانهی علماء رفتند تا ایشان را با خود همراه کنند. #سید_عبدالله_بهبهانی با ایشان همراه میشود ولی شیخ فضلالله نوری نه.
اجتماع اعتراضی شکل گرفت و از قضا، هدایت جریان به دست معمّمین جریان غربگرا (چون #سید_جمال_واعظ #بابی) میافتد و آنان پیکان تهاجم به سوی #علاءالدوله، #عینالدوله و حتی شاه میبرند. کار به آنجا میرسد که تعدادی انگشتشمار از علمای تهران، در حرکتی اعتراضی، در آستانهی حضرت عبدالعظیم متحصن میشوند. (#مهاجرت_صغری)
#یک_هفته_بازخوانی_تاریخ
#مشروطه_خوانی
@risheh