عباسها نمیمیرند؛ حاج کاظمها تمام نمیشوند؛ اینجا سرچشمه است، سرچشمه گلآلود نیست!
💥اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
امروز بعد از مدتها، دوباره #آژانس_شیشهای را در قاب تلویزیون نمایش دادند، معلوم است آنقدرها هم که میگویند این صدا و سیما، #میلی نشده است.
نفس عباس گرفته بود، حاج کاظم به خط زده بود، اصغر وفادار بود، سلحشور به هر وسیلهای میخواست غائله را ختم کند، سلمان متوجه حقیقت شده بود، ساختارها حاکمیت حداکثری داشتند، دنیا #نفوذ کرده بود، زخم زبان هنوز هم که هنوز است، تند بود، آن #نامه بالأخره از راه رسید، یعنی که #پیرجوانِ_زخم_خورده حواسش به عباس و کاظم هست، به همه مردم هست. عباس آخر عمری #ذلیل نشد، پایش به #لندن نرسیده، #خیبری_ها برایش حجله پهن کردند، عباس رفت، کاظم ماند، درد تمام شد، داغ نه! خیبری سوز دارد، اما دود نه! خیبری تمام نمیشود، عباس هرگز نمرده است، کاظم هیچوقت تمام نمیشود.
کاش روزی لنز دوربین #ابراهیم میچرخید به روی #سرچشمه. سرچشمه همان #فیضیه است. سرچشمه هرگز گلآلود نمیشود. فرزندان فیضیه، عباسهای خار در چشم اند، فرزندان فیضیه، کاظمهای استخوان در گلویند، آنان هرگز هوای #گندم_ری در سر نداشتهاند، هرگز دست بیعت مولا را پس نزده اند، آنان هرگز #ذلیل نمیشوند، بعیت با پای #حجاج سهم دیگرانی است که دو روز دنیا روحشان را گروگان گرفته است؛ عباسها و کاظمهای حوزوی سهمشان هیچ است، مقام و مرتبه و کسوت و کرسی نمیخواهد که اگر میخواستند، گذارشان به اینجا نمیافتاد. حرف دل آنان را لسان غیب بهتر میفهمد؛ ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم.... از #بد_حادثه اینجا به #پناه....
به گمان شان همه را قلع و قمع کرده بودند، ریشه شان را کنده بودند، بینشان #نفوذی داشتند، زیر و بم کارها _به قول آنها خرابکاریها_شان را میدانستند؛ یکی به آن دیگری شان میگفت، اینها همه #پرونده_دار هستند! طلبه بیچاره از مرد کت و شلواری پرسید، یعنی #مجرم هستند؟ گفت: این #تجمع غیرقانونی است! معلوم است که مجرم اند. قبلاً هم از این کارها کرده اند. طلبه مبهوت شده بود، خب دارند به #پالرمو اعتراض میکنند، این که بد نیست! پاسخی وجود نداشت، آنها مجرم بودند، اینجا فیضیه بود، اما #خط_سازش همه جا را می خواست محاصره کند...
دو سه کوچه آن طرف تر، همه چیز گل و بلبل بود؛ #نفوذیهای_واقعی داشتند، کارشان را میکردند، #زخم_زبان ارزان بود؛ برچسبها ارزان تر! #افراطی، #تندرو، #حوزه_برهم_زننده... ادبیات شان پیش تر تولید شده بود، فقط کافی بود به برکت یک ارتباط مستحکم، فرمان عقل یک #شریعتمداری یا #منتظری را به دست بگیرند، به گمان شان همه چیز در حال تمام شدن بود، آنها با دست #ساختارها، به صورت #آرمان_ها #سیلی زده بودند، حالا وقت #سرکوب کردن بود...
هلی کوپتر نشست، در برگه پیغام شفافی نوشته بود؛ قم باید #انقلابی بماند، #دست_هایی در کار است! جوان ها و بزرگ تر ها نگذارند... #فرزندان_فیضیه نیمه جان بودند اما هنوز رمقی برای لبیک مانده بود... آنها آمدند به #میدان، اگرچه پرچم و بلندگو را قبلاً #فرصت_طلب_ها #غصب کرده بودند، اما #مردم جنس #اصل را خوب می شناسند، این مردم با روح قدسی #روح_الله انس دارند، با عشق الهی سیدعلی نفس میکشند. قطره ها به هم پیوسته اند، #رودخانه جاری شده است، اینجا سرچشمه است، سرچشمه گل آلود نیست.
حسن مقدمی شهیدانی
۱۳۹۷-۱۲-۲۴
@rozaneebefarda