eitaa logo
روزنه
6.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
260 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
قیام‌های روحانیان شیعه در صد ساله اخیر به روایت [ص ۲ از ۵] در زمان این مرد سیاهکوهی، در زمان این ، یک قیام از‏ ‏علمای اصفهان شد، ما حاضرِ واقعه بودیم. علمای اصفهان از اصفهان آمدند به قم و‏‎ ‎‏علمای بلاد هم از اطراف جمع شدند در قم و نهضت کردند برخلاف اینها. حالا نهضت‏‎ ‎‏را شکستند. اینها زور که نداشتند. آنها نهضت را شکستند؛ حالا با فریب یا با هر چی. یک‏‎ ‎‏نهضتْ، نهضت علمای خراسان بود: و مرحوم آقاسید یونس و سایر‏‎ ‎‏علمای آن وقت ـ همه را گرفتند آوردند در حبس، در تهران. و من خودم مرحوم آقازاده‏‎ ‎‏ـ رضوان الله علیه ـ را، آمیرزا محمود آقازاده ـ رضوان الله علیه ـ را دیدم که یک جایی‏‎ ‎‏نشسته بود بدون عمامه. با اینکه تحت مراقبت بود، یک جایی نشسته بود بدون عمامه و‏‎ ‎‏کسی هم حق نداشت پیش او برود؛ و ایشان را بدون عمامه می بردند توی خیابان به‏‎ ‎‏دادگستری، محاکمه می کردند. آن وقت هیچ خبری از این احزاب نبود. در این قیامهایی‏‎ ‎‏که اینها کردند از این احزاب اصلاً خبری نبود؛ بودند اما مرده بودند. یک نهضت هم از‏‎ ‎‏آذربایجان شد: مرحوم آمیرزا صادق آقا، مرحوم انگجی، آنها هم نهضت کردند. آنها را‏‎ ‎‏هم گرفتند بردند. مدتها در تبعید بودند که مرحوم آمیرزا صادق آقا بعد از آن هم که‏‎ ‎‏گفتند که شما آزادید دیگر نرفت به آذربایجان؛ در صورتی که آذربایجان او را خیلی‏‎ ‎‏گرامی می داشتند، هیچ دیگر نرفت. در قم آمدند و تا آخر عمرشان در قم بودند و ما هم‏‎ ‎‏خدمتشان می رسیدیم.‏ ‏مرحوم ـ رحمه الله ـ خوب، من ایشان را هم دیده بودم. این هم یکی از‏‎ ‎‏اشخاصی بود که در مقابل ظلم ایستاد؛ در مقابل ظلم آن مرد سیاهکوهی، آن رضا خان‏‎ ‎‏قلدر ایستاد و در مجلس بود... ایشان را به عنوان طراز اول، علما فرستادند به تهران و‏‎ ‎‏ایشان با گاری آمد تهران. از قراری که آدم موثقی نقل می کرد، ایشان یک گاری آنجا‏‎ ‎‏خریده بود و اسبش را گاهی خودش می راند، تا آمد به تهران. آنجا هم یک خانۀ‏‎ ‎‏مختصری اجاره کرد. و من منزل ایشان مکرر رفتم؛ خدمت ایشان ـ رضوان الله علیه ـ‏‎ ‎‏مکرر رسیدم. ایشان به عنوان طراز اول آمد لکن طراز اول که اصلاً از اول موضوعش‏ ‏منتفی شد. بعد ایشان وکیل می‌شد. هر وقت هم که ایشان وکیل می خواست بشود، وکیل‏‎ ‎‏اول؛ در تهران وکیل اول مدرس بود. ایشان در مقابل ظلمْ تنها می ایستاد و صحبت‏‎ ‎‏می کرد، و اشخاص دیگری از قبیل ملک الشعرا و دیگران همه دنبال او بودند اما او بود که‏‎ ‎‏می ایستاد و برخلاف ظلم، برخلاف تعدیات آن شخص، صحبت می کرد. یک‏‎ ‎‏اولتیماتوم در همان وقت دولت روسیه فرستاد برای ایران و سربازش هم ـ سالداتش‎‎ ‎‏هم، به اصطلاح خودشان ـ تا قزوین آمدند و آنها از ایران (من حالا یادم نیست چه‏‎ ‎‏می خواستند، این تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ تاریخ است) یک مطلبی را می خواستند که تقریباً اسارت ایران‏‎ ‎‏بود و می گفتند باید از مجلس بگذرد. آن را به مجلس بردند و همۀ اهل مجلس ماندند که‏‎ ‎‏چه باید بکنند؛ ساکت که چه بکنند. در یک مجلۀ خارجی نوشته است که یک روحانی با‏‎ ‎‏دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: حالا که ما بناست از بین برویم، چرا‏‎ ‎‏خودمان از بین ببریم خودمان را؟ رأی مخالف داد. بقیه جرأت پیدا کردند و رأی مخالف‏‎ ‎‏[‏‏دادند‏‏]‏‏؛ رد کردند اولتیماتوم را. آنها هم هیچ غلطی نکردند. بنای سیاسیون هم همین‏‎ ‎‏معناست که یک چیزی را تشر می زنند ببینند طرف چه جوری است؛ اگر چنانچه طرف‏‎ ‎‏ایستاد مقابلشان، اینها عقب می زنند و اگر چنانچه نه، آن بیچاره عقب رفت، اینها هم جلو‏‎ ‎‏می آیند... آن هم باز یک روحانی بود که‏‎ ‎‏در مقابل یک همچو قدرت بزرگ، یک چنین قدرتِ شورویِ بزرگ ایستاد. به اصطلاحِ‏‎ ‎‏آن، با دست لرزان گفت: حالا که ما بناست از بین برویم، چرا خودمان خودمان را از بین‏‎ ‎‏ببریم؟ رأی مخالف داد، دیگران هم جرأت کردند رأی مخالف دادند. شما این روحانی‏‎ ‎‏را نباید قدرش را بدانید؟ ‏‏ این نهضت آخری هم که منتهی شد به 15 خرداد و اینهمه کشته دادند مردم، این هم‏‏در صف اولش اهل علم بودند، علما بودند؛ تا حالا هم دنباله اش کشیده شده است. تا‏‎ ‎‏حالا هم آنکه بیشتر هیاهو می کند باز اهل علم است. البته دانشگاهی هم حالا داخل‏‎ ‎‏است، آنها هم داخلند؛ سایر مردم هم به تبعیت علما می رفتند نه به تبعیت دیگران. علمای‏‎ ‎‏تهران را ـ تقریباً اکثرشان راعلمای‏‎ ‎‏تهران را ـ تقریباً اکثرشان را ـ گرفتند حبس کردند. از خطبا، از علما، گرفتند حبس کردند.‏‎ ‎‏چندین روز حبس بودند. زجر دیدند اینها.‏ [صحیفه امام، ج 3، صص 241- 245] ▫️۱۰ آبان ۱۳۵۶/مسجد شیخ انصاری_نجف اشرف|| به مناسبت شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی. @rozaneebefarda ادامه👇
قیام‌های روحانیان شیعه در صد ساله اخیر به روایت [ص ۳ از ۵] ‏‏توطئه برای انزوای روحانیون‏ از جمله چیزهایی که آنها بررسی دقیق کردند و دنبالش هم با تبلیغات و با طورهای‏‎ ‎‏دیگری عمل کردند، قضیۀ بررسی رابطۀ بین روحانیون با هم و رابطۀ بین روحانیون و‏‎ ‎‏مردم و کیفیت اینکه اینها در چه اوقاتی می توانند چه اعمالی را انجام بدهند و در چه‏‎ ‎‏زمانهایی می توانند اینها مردم را بسیج کنند. تمام اینها، کارشناس های آنها در دفاترشان‏‎ ‎‏حتماً نوشته اند و دنبالش هم فعالیت کرده اند، نه فعالیت یک بعدی، فعالیت چندین‏‎ ‎‏بعدی. آنقدری که می توانستند روحانیون را در بین مردم خفیف می کردند و آنقدری که‏‎ ‎‏می توانستند مردم را از روحانیت جدا می کردند و بین خود روحانیین اختلاف ایجاد‏‎ ‎‏می کردند و چنانچه این مطلب را کافی نمی دانستند ـ و نمی دانستند ـ آنها با گماشتن‏‎ ‎‏بعضی عوامل خودشان با فشار کارها را انجام می دادند.‏ ‏‏ زمینه‌های کودتای سیاه شما، شاید کم از شما باشد که زمان رضاخان را درک کرده باشد. قضیۀ آمدن‏‏رضاخان به تهران و یک امر عادی نبود که مِن باب اتفاق یک نفر آدم‏‎ ‎‏ـ مثلاً ـ عامی لشکری بیاید و کودتا کند و دنبالش هم آنطور اعمال باشد و دنبالش هم‏‎ ‎‏آنطور اعمال. ابتدا این را آوردند و کلمه به کلمه آنطور که انسان حدس می زند، به او‏‎ ‎‏برنامه دادند و راه نشان دادند. ابتدا با ظاهر مقدسی و علاقه به اسلام، علاقه به روضۀ‏‎ ‎‏حضرت سیدالشهدا اینطور علاقه ها را به او نشان دادند و او هم خوب عمل می کرد. من‏‎ ‎‏در روضه ای که گمان می کنم که مال ارتش بود، در جوانی، در اوایل جوانی، در روضۀ‏‎ ‎‏آنها رفته ام و دسته جاتی که از ارتشیها نوحه خوانی می کردند و سینه زنی می کردند، دیدم.‏‎ ‎‏این ابتدائاً با این سلاح وارد شد در کشور ما؛ یعنی، آوردندش در کشور ما، با قلدری،‏‎ ‎‏آنهایی که مراکز قدرت بودند؛ کنار گذاشت و عشایر و کسانی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که قدرتی در ایران‏‎ ‎‏داشتند؛ آنها را با قلدری و نقشه شکست داد و کنار گذاشت و بعد از اینکه یک قدری‏‎ ‎‏استقرار پیدا کرد پایش، شروع کرد به آن نقشۀ دوم.‏ ‏نقشۀ دوم این بود که اسلام را هر چه می تواند، از آن قیچی کند. به روحانیون که مبدأ‏‎ ‎‏امور مردم بودند و مرجع مردم بودند و هریکی شان در یک دِه یا در یک شهر یا در یک‏‎ ‎‏استان نفوذ داشتند و می توانستند یکوقت مردم را بسیج کنند، روحانیون را آنقدر‏‎ ‎‏تضعیف کرد، آنقدر با تبلیغات اینها را تضعیف کرد که شوفرها اینها را سوار نمی کردند.‏ اهانت به روحانیت در عصر پهلوی یکی از دوستان من ـ خدا رحمتش کند ـ گفت من اراک بودم، می خواستم بیایم قم. رفتم‏‎ ‎‏که اتومبیلی را اجاره کنم برای آمدن. آن شخص گفت که ما قرار داده ایم با خودمان ـ آن‏‎ ‎‏شوفر گفت ـ که دو طایفه را سوار اتومبیل نکنیم: یکی فواحش و یکی آخوندها را!‏‎ ‎‏این طور تحقیر کردند. این تحقیر نه اینکه یک مطلبی بود که مِن باب اتفاق رضاخان‏‎ ‎‏می خواست این کار را بکند، این نقشه ای بود که روحانی از باب اینکه می توانست‏‎ ‎‏یک وقت یک کشوری را به هم بزند و یک ناحیه ای را بسیج کند، این قدرت باید گرفته‏‎ ‎‏بشود. این قدرت را کوشش کردند و گرفتند؛ یعنی، روحانیون را منزوی کردند و از هر جا‏‎ ‎‏هم که یک صدایی از آنها بلند می شد و یک قیامی می کردند، آن را خفه می کردند. ... علمای مشهد یک وقت قیام کردند، گرفتند همه را؛ مثل مرحوم آقازاده‏‎ که‏‎ ‎‏آن وقت آنقدر قدرت داشت، او را هم گرفتند. مرحوم آقا میریونس‏‎ که آن وقت در‏‎ ‎‏مشهد بودند و عدۀ زیادی از علما را گرفتند و آوردند در تهران و مرحوم آقازاده را با‏‎ ‎‏یک شبکلاه از توی خیابان می بردند به دادگاه برای محاکمه. یک نفری که در خراسان‏‎ ‎‏آنقدر قدرت داشت، اینقدر او را تحت سلطه آوردند. و این یک مسئله ای نبود که‏‎ ‎‏رضاخان با آقازاده مخالف باشد، نه، مسئلۀ اساسی بود که باید آخوند نباشد. زور،‏‎ ‎‏دنبالش تبلیغات دامنه دار، اشعار اشخاصی که منحرف بودند و هکذا.‏ [صحیفه امام، ج 15، صص 207-209] ▫️ 18 شهریور 1360/ جماران. ‎‏ @rozaneebefarda
قیام‌های روحانیان شیعه در صد ساله اخیر به روایت [ص ۴ از ۵] ‏‏هراس استعمارگران از قدرت روحانیون‏‏ ‏ ‏‏ یکی از قدرتهایی که آنها باز احراز کردند که باید شکسته بشود، قدرت روحانیت‏‎ ‎‏بود؛ که اینها با تجربه و با عینیت در جاهای مختلف دیدند که قدرت روحانیت می تواند‏‎ ‎‏جلوگیری کند از مفاسدی که آنها می خواهند ایجاد کنند؛ از انتفاعاتی که آنها می خواهند‏‎ ‎‏از ما ببرند و ما را عقب نگه دارند. اینها می توانند یک چنین کاری بکنند. قضیۀ تنباکو، در‏‎ ‎‏زمان مرحوم میرزا‎‏، به اینها فهماند که با یک فتوای یک آقایی، که در یک ده در عراق‏‎ ‎‏سکونت دارد، یک امپراتوری را شکست داد و سلطان وقت هم با همه کوششی که کرد‏‎ ‎‏برای اینکه حفظ کند آن قرارداد را نتوانست حفظ بکند؛ و مردم ایران قیام کردند و‏‎ ‎‏شکستند آن پیمانی که آنها داشتند. این یک تجربه ای شد برای آنها که ببینند یک آقایی‏‎ ‎‏در یک ده وقتی یک کلمه می نویسد که «امروز استعمال تنباکو در حکم محاربه با امام‏‎ ‎‏زمان است» و این موجش می آید همۀ ایران را فرا می گیرد، به طوری که شاه مستبدّ با آن‏‎ ‎‏قدرت را می کوبد، قلم این آقا می کوبد آن سرنیزه های آن روز را، اینها فهمیدند باید این‏ ‏قدرت را بگیرند. تا این قدرت زنده است نمی گذارد که اینها هر کاری دلشان می خواهد‏‎ ‎‏بکنند و دولتها عنان گسیخته شده باشند و هر طوری دلشان می خواهد عمل بکنند. و لهذا‏‎ ‎‏با کمال کوشش، تبلیغات کردند بر ضد روحانیت؛ و زاید بر اصلِ تبلیغاتْ عمل خارجی‏‎ ‎‏کردند! در زمان رضاخان ـ که اکثر شما یادتان نیست؛ و شاید کمی از شما یادتان باشد‏‎ ‎‏ابتدای زمان رضاخان را و من همه اش را یادم هست و از اوّلی که آمد تا حالا مسائل را‏‎ ‎‏یادم هست ـ با دست رضاخان شروع کردند کوبیدن روحانیون را، عمّامه ها را برداشتن و‏‎ ‎‏مدرسه ها را جلویش را گرفتن، لباسها را تغییر دادن، با آن شدتی که انسان شرم می کند که‏‎ ‎‏چه کردند با این طایفه و این هم به اسم اینکه می خواهیم اصلاح بکنیم؛ همین‏‎ ‎‏«اصلاحاتی» که پسر می خواست بکند! با اسم اصلاحات، با اسم اینکه همۀ ایران یک‏‎ ‎‏رنگ باشند، ملت ما کذا باشد، با این حرفهای ناروا، این قدرت را هم می خواستند‏‎ ‎‏بشکنند و شکستند در آن وقت، و سخت هم شکستند. و چند قیامی که در ایران از جانب‏‎ ‎‏روحانیون شد، که یکی از آنها از اصفهان بود که با یک دایرۀ وسیعی که تقریباً از همۀ‏‎ ‎‏شهرهای ایران اتصال پیدا شد و در قم مجتمع شدند و مرحوم حاج آقا نورالله رأسشان‏‎ ‎‏بود و مخالفت با رضاخان کردند، این را هم با قدرت و حیله شکستند. چنانچه قیام‏‎ ‎‏آذربایجان و علمای آذربایجان و قیام خراسان و علمای خراسان، اینها همه را با قدرت‏‎ ‎‏شکستند. و آن وقت هم به ما بعضیها گفتند که مرحوم حاج آقا نورالله را ـ که در قم فوت‏‎ ‎‏شد ـ ایشان را مسموم کردند. ـ ما مطلع نیستیم، اما اینطور می گفتند بعضی از اشخاصی که‏‎ ‎‏از اصفهان، از علمای اصفهان، آمده بودند اینجا ـ و علمای تبریز را دو نفر شخص که در‏‎ ‎‏رأس بود از آنجا گرفتند و بردند، گمانم این است که در سُنْقُر. آنجا مدتی تبعید بودند. و‏‎ ‎‏بعد هم که اجازۀ رفتن دادند و مرحوم حاج میرزا صادق آقا، که شخص اول آن وقت‏‎ ‎‏‏روحانیت تبریز بود آمد و در قم ماند و در همین جا هم فوت شد و دیگر نرفت آنجا.‏‎ ‎‏می رفت هم کاری نمی توانست بکند. و علمای مشهد را دستجمعی گرفتند و آوردند به‏‎ ‎‏تهران و حبس کردند. و مرحوم آقازاده که در رأس علمای آن وقت خراسان بود، به‏‎ ‎‏محاکمه می بردند، با سر برهنه و یک نفر سرباز همراهش می بردند که در عدلیه‏‎ ‎‏محاکمه اش کنند! این قدرت شیطانی آن وقت، این قوّه را می خواستند بشکنند. منتها‏‎ ‎‏خوب نتوانستند و خدا حفظ کرد این جمعیت را.‏ ‏‏ در زمان این یکی، که آنطور قُلْدُری دیگر وقتش گذشته بود یا آنها هم صلاح‏‎ ‎‏نمی دانستند که به این نحو باشد، شروع به تبلیغات شد. تبلیغات زیاد کردند نسبت به اهل‏‎ ‎‏علم و روحانیت، تبلیغات زیاد شد. آن سرنیزه برداشته شده بود اما نه به آن شدت.‏‎ ‎‏مساجد را نگذاشتند تبلیغات صحیح بشود. درست کردند مبلِّغینی بر ضد اسلام. یک‏‎ ‎‏صورت روحانی، لکن ضد اسلامی. خود آنها هم تبلیغات در همه جا، خصوصاً در‏‎ ‎‏دانشگاه، در دانشگاه دامنۀ تبلیغات ضد روحانی خیلی اوج گرفت، به طوری که بکلّی‏‎ ‎‏دانشگاه را از روحانیین جدا کردند. و هم دانشگاه را شکستند، و هم روحانیون را‏‎ ‎‏شکستند؛ یعنی می خواستند بشکنند. ‏ [صحیفه امام، ج8 صص 450-452] ▫️ 14 تیر 1358 / قم‏ @rozaneebefarda
قیام‌های روحانیان شیعه در صد ساله اخیر به روایت [ص ۵ از ۵] شما یادتان است ـ همسن من تقریباً‏‎ ‎‏هستید. می شناسم شما را از آن وقت ـ از وقتی که رضاخان آمد تا امروز چند مرتبه قیام‏‎ ‎‏شد؟ کی قیام کرد؟ از این طبقات دیگر، مردم، از روشنفکرش بگیر و از نمی دانم‏‎ ‎‏نویسنده اش بگیر و اینها، در این قیامهای بر ضد ‏‏[‏‏حکومت‏‏]‏‏ کی بود که قیام کرد؟ قیام‏‎ ‎‏آذربایجان را کی کرد؟ علمای آذربایجان. مرحوم آمیرزا صادق آقا؛‏‎ مرحوم‏‎ ‎‏انگجی،‏‎ دیگران هم تَبَع. قیام اصفهان را کی کرد؟ مرحوم حاج آقا نورالله.‎ دیدید که آمده اند علمای اسلام به اینجا و علمای بلاد هم جمع کردند، قیام بر ضد‏‎ ‎‏رضاخان. قیام خراسان را کی کرد؟ علمای خراسان. مرحوم یونس و مرحوم‏‎ ‎‏آقازاده،‏‎ و امثال اینها. بعد از او هم، یک قیام تنهایی آقای قمی‏‎ کرد که آمد به‏‎ ‎‏حضرت عبدالعظیم و ما هم حضرت عبدالعظیم بودیم و منتها این قیامها شد، و قدرت‏‎ ‎‏آن قدرتی بود که اینها را شکست داد. قیامها را شکستند. علمای آذربایجان را گرفتند و‏‎ ‎‏در یکی از این بلاد کردستان، سَقّز بود یا سُنْقُر، آنجا تبعیدشان کردند و بعدها ـ بعد از‏‎ ‎‏مدتها ـ اجازه دادند که مرحوم آمیرزا صادق آقا آمدند همین قم، و اینجا فوت کردند.‏ علمای مشهد هم، همه آنها را گرفتند آوردند در تهران حبس کردند. مرحوم آقازاده‏‎ ‎‏یکی از علمایی بود که درجه یک آنجا بود. من خودم می دیدم که ایشان در گوشۀ یک‏‎ ‎‏جایی یک منزلی داشتند، این طور به خیابان بود، تنها آنجا نشسته بود؛ مأمورها هم‏‎ ‎‏مواظبش، کسی نمی توانست با ایشان تماس بگیرد، ایشان را هم می بردند در عدلیه آنجا‏‎ ‎‏محاکمه می کردند و اینطور در مجلس کی بود که می ایستاد در مقابل اینها؟ مدرّس بود.‏‎ ‎‏این علمای «درباری» که اینها می گویند عکس بودند. این پانزده ـ شانزده سال قیام، مال‏‎ ‎‏کی بود؟ مال همین آقایان بود. همین آخوندهای بلاد و اطراف، همینها بودند که اینها بر‏‎ ‎‏ضد آنها تبلیغ می کنند و الآن هم نمی خواهند که این رژیمی که اسلامی است باز اسم‏‎ ‎‏آخوند در آن باشد؛ الآن هم نمی خواهند! از اینها همچو می ترسند که مبادا این منافع‏‎ ‎‏نامشروعی که اینها می بردند و در خارج و در داخل برای خودشان این بساط را درست‏‎ ‎‏می کنند دست اینها بیفتد که وقتی در مجلس خبرگان می روند برایشان بودجه قرار‏‎ ‎‏می دهند، بگویند که ما عبایمان را رویمان می کشیم می خوابیم، بودجه می خواهیم‏‎ ‎‏چکار؟ این آخوند است که این را می گوید.‏ ‏ همین آخوندها هستند که شما می گویید که اینها کذا و کذا هستند که وقتی رفتند‏‎ ‎‏مجلس خبرگان و برایشان ده میلیون بودجه قرار دادند، اعتراض کردند که ما بودجه‏‎ ‎‏می خواهیم چه کنیم برایشان یک جایی را گرفته بودند، تختهایی گرفته بودند، ما تخت‏‎ ‎‏می خواهیم چه کنیم؟ ما هر کداممان بیاییم در مجلس، همین جا عبایمان را دوش‏‎ ‎‏می کشیم، همین جا هم می خوابیم. اینها نمی خواهند اینها را، اینها یک رژیمی را‏‎ ‎‏می خواهند، یک وضعی را می خواهند، که جیبهای اینها پُر بشود به قدری تُخَمه‏ ‎‏کنند که ندانند چه می کنند! سرمایه های اینجا را ببرند به خارج. ارز اینجا را الآن هم‏‎ ‎‏مشغول اند که ببرند به خارج، و برای خودشان آنجا تعیُّش‏‎ کنند. من در پاریس که‏‎ ‎‏بودم یکی از مطالبی که شنیدم که آنش که یادم ماند و تحفه بود یک کلمه اش بود؛ برای‏ ‏یکی از بستگان همین رژیم، بستگان همین محمدرضا، یکی ـ حالا از کدامشان آن هم‏‎ ‎‏یادم نیست ـ ویلایی در خارج هست، ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ ـ قیمت ویلا را هم من یادم نیست ـ اما آنی‏‎ ‎‏که یادم ماند این است که شش میلیون دلار خرج گلکاری! ملتفتید یعنی چه؟ شش میلیون‏‎ ‎‏دلار یعنی چهل و دو میلیون تومان، یا پنج میلیون دلار، حالا یکی از این دوتاست ، پنج‏‎ ‎‏میلیون، ظاهراً پنج میلیون، پنج میلیون دلار خرج گلکاری آن ویلا! آنها این را‏‎ ‎‏می خواهند! آنها هم که اطراف آنها هستند و عرض می کنم که الآن در کردستان غائله‏‎ ‎‏درست کرده اند و برادرهای کُرد ما را اغفال کرده اند، آنها می خواهند این طوری این‏‎ ‎‏وضع را پیش بیاورند که از شما بگیرند و در جیبهایشان پُر کنند و ویلا در آنجا درست‏‎ ‎‏کنند که پنج میلیون دلار، سی و پنج میلیون تومان، خرج گلکاریش بشود. من خودش را‏‎ ‎‏یادم نیست چه قدر بود، اصلاً نمی دانم چه قدر بود، اما این را یادم بود.‏‎ خوب سال‏‎ ‎‏دیگر هم همین طور.‏ [صحیفه امام، ج 9، صص 398-400] ▫️12 شهریور 1358 ◾️روزنه؛ خانه فضلا و فرهیختگان:👇 @rozaneebefarda
🏴 پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی درگذشت آقای حاج محسن آقا قلهکی از بازاریان متدین و معتمدین در بازار @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسم الله الرحمن الرحیم عبد صالح، و مومن درستکار آقای حاج محسن آقا قلهکی رحمةالله علیه، در روز نیمه‌ی رجب پس از عمری که به دیانت و صلاح سپری شده بود، دار فانی را وداع کرد. اینجانب به خانواده‌ی محترم و به همه‌ی دوستان و علاقمندان ایشان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت و رضوان الهی را برای وی مسالت مینمایم. سید علی خامنه‌ای ۱۴/اسفند/۱۳۹۹ @rozaneebefarda
سخنران در حضور نماینده پاپ.mp3
20.26M
🎙بشنوید|| منطق مستحکم در مواجهه با پاپ! 🔻پاسخ مدبرانه امام خمینی(ره) به نامه پاپ در سال ۵۸ 🔹در پی اشغال لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ۵۸، پاپ در تاریخ ۱۹ آبان ۵۸، نامه‌ای را از طریق نماینده خود اسقف هانیبال بوگینینی به قم، بیت امام خمینی(قدس) ارسال کرد و با میانجیگری تقاضای آزادی این افراد مطرح کرد. 🔹پاسخ امام اما تاریخی و شنیدنی بود! ▫️«... چه شده است که ما پنجاه سال کشته دادیم؛ کشته‌های دستجمعی، در حبس بودیم؛ که بهترین افراد این ملت را در آنجا شکنجه‌های‌ غیر انسانی می‌دادند، و یک میانجیگری در کار نبود. و آقای پاپ اعظم به فکر این نیفتادند که از این ملت مستضعف پشتیبانی کنند، یا لااقل میانجیگری کنند که ایشان دست از سر این مستضعفین بردارند. چه شد که امروز که ملت ما، جوان‌های ما که سال‌های طولانی تحت فشار و تحت رنج بودند، رفته‌اند و این چند نفری که در آن لانه جاسوسی به سر می‌بردند و عامل توطئه و جاسوسی بر ضد ملت ما بودند، بلکه بر ضد منطقه، و قراین و شواهد در این امر زیاد است.» 🔶حاشیه بعد از فضاسازی‌های اخیر بمناسبت دیدار پاپ با حضرت و تلاش مذبوحانه برای دوگانه‌سازی کاذب بین قم و نجف، بازخوانی بسیار بایسته و بجاست و نشان می‌دهد حتی در صورتی که اجبارا قرار به مقایسه باشد، منطق امام انقلابی و قم انقلابی بر طرف مقابل، حاکم و فائق است. گرچه معمولا جریان انقلابی به جهت مراعات مصالح عالیه اسلام و تشیع، از بررسی مقایسه‌ای قم و نجف طفره می‌رود اما اگر وقتش برسد، حرفهای زیادی برای گفتن هست! @rozaneebefarda
مظلومیت ‏ به روایت @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ‏‏▫️ ‏‏ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای [آیت‌الله سیدابوالقاسم] کاشانی‏‎ از جوانی در ‏‎ ‎‏بودند و یک بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با‏‎ ‎‏او. ▫️در ایران هم که آمدند تمام زندگی شان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را‏‎ ‎‏می شناختم. ▫️در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که ازمنزل می خواست حرکت‏‎ ‎‏کند فرض کنید بیایند به مسجدشاه، مسجدشاه مطلع می شد، در نظر داشتند، اعلام می شد،‏‎ ‎‏این طور بود وضع ایشان. بعدش دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را‏‎ ‎‏در کارمی آورد، این حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به‏‎ ‎‏جوسازی. ▫️آن طور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند ـ و آن طور که من‏‎ ‎‏شنیدم ـ عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیت‌الله! ▫️و من خودم‏‎ ‎‏در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه‏‎ ‎‏بود، هیچ کس پانشد. من پاشدم و یکی از علمای تهران که الآن هم هستند و من جا دادم به‏‎ ‎‏ایشان ـ جا هم ندادند ـ. ▫️ این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر از‏‎ ‎‏منزلش نمی توانست بیرون بیاید، در یک اتاقی محبوس بود در منزلش طوری که‏ نمی توانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه کردند. آنجا هم شکست دادند،‏‎ ‎‏مسلمین را شکست دادند.‏ [صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۲۴۸] @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
متن کامل نامه«۱/۶» خطاب به آقای منتظری 🔻🔻🔻 بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای منتظری با دلی پر خون وقلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً برنظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضعگیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین‌تر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می‌دانید -که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند-، با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید: 1 - سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد. 2 - از آنجا که ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. 3 - دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند. 4 - نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند. و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. و الله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم. سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغ‌های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام. یکشنبه 6 / 1 / 68 روح‌الله الموسوی الخمینی 🔶حاشیه بعد از طرح ماجرای موجی از و علیه جریان منسوب به وی شروع شد از مهمترین این موارد می توان به ٬ سه عضو (آقایان کروبی٬ روحانی٬ امام جمارانی)٬ مصاحبه روشنگرانه حجت الاسلام (عضو هیئت امنادفتر تبلیغات اسلامی) اشاره کرد. برای مشاهده متن برخی از روشنگری ها بنگرید به؛ 👇 @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
متن نامه ۱/۸ خطاب به آقای و موافقت با استعفای وی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسم اللّه الرحمن الرحیم جناب حجت الاسلام و المسلمین آقاى منتظرى - دامت افاضاته با سلام و آرزوى موفقیت براى شما، همانطور که نوشته اید رهبرى نظام جمهورى اسلامى کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیرى است که تحملى بیش از طاقت شما مى خواهد و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر مى کردیم. ولى خبرگان به این نتیجه رسیده بودند، و من هم نمى خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت کنم. از اینکه خود را براى کرده اید پس از ، صمیمانه از شما تشکر مى نمایم. همه مى دانند که شما حاصل عمر من بوده اید، و من به شما شدیدا علاقه مندم. براى اینکه گذشته نگردد، به شما مى کنم که  خود را از پاک نمایید، و از ، که به اسم علاقه به اسلام و جمهورى اسلامى خود را جا مى‌زنند، جدا جلوگیرى کنید. من این تذکر را در قضیه هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این مى بینم که شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغهاى رادیو بیگانه متاثر نباشید. مردم ما شما را خوب مى شناسند، و حیله هاى دشمن را هم خوب درک کرده اند که با نسبت هر چیزى به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان مى دهند. طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه ها، و رادیو - تلویزیون، باید براى مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است که مقدم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالى انشاءاللّه با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمى مى بخشید. والسلام علیکم.۶۸/۱/۸ 🔶حاشیه_روزنه ۱) امام در آخرین نامه نیز آقای منتظری را با عنوان «حجت الاسلام و المسلمین» خطاب کردند. ۲) تصریح امام به آنکه آقای منتظری مسئولیت خطیر رهبری را ندارد. ۳) تصریح بر مخالفت اولیه خود با انتخاب ایشان بعنوان قائم مقام ۴) این نامه در واقع به مثابه پذیرش استعفای آقای منتظری از سوی امام است و بدان اشاره شده است. ۵) آیا رفت و آمد ضد انقلاب به بیت منتظری قطع شد؟! و آیا بیت ایشان از افراد ناصالح پاک گردید؟! ۶) توصیه به تاثیر ناپذیری از القائات رادیوهای بیگانه هم بسیار راهبردی است که بدان توجه نشد. ۷) این ماجرای ساده هرگز آنچنان که بایسته بود برای مردم تبیین نشد لذا هنوز هم برخی معاندان از این ماجرا علیه انقلاب استفاده می کنند. @rozaneebefarda 
لیچارگویی هم حدّی دارد! روایت از دیدگاه جالب پیرامون شخصیت و مسأله ! @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ▫️صادق طباطبایی در خاطراتش چنین نوشته است: ⭕️از کسان دیگری که برای دیدار و گفتگو با به پاریس آمدند٬ بود. اقامت ایشان زیاد طولانی نبود و یکی دو ملاقات با امام انجام دادند. غروب همان روز ورودشان من به اتفاق آقای حبیبی به دیدن ایشان رفتیم. آقای محمد منتظری هم به لحاظ اینکه به دیدن پدرش رفته بودیم٬ خیلی احترام به ما گذاشت. موقع شام هم بود. آقای منتظری و می کرد. مثلا می گفت آبگوشت خانه علما تا دستت در آب است گوشت دارد. من و آقای حبیبی با اشتیاق خاصی به دیدن ایشان رفته بودیم ولی از آن ملاقات یک مقداری شدیم! و بی اختیار به یکدیگر گفتیم «میان ماه من تا ماه گردون...» اگر قرار باشد جانشینی امام نسبت به ایشان(آقای منتظری) اینقدر داشته باشد، خیلی باعث است! البته صفا و صمیمیت و سادگی ایشان جای خود را داشت و در خور ستایش بود اما به عنوان یک که از نگرانی داشتیم٬ آن وزنه و پتانسیل را در ایشان مشاهده نکردیم! یکی از انتقادهایی که آقای پس از اینکه از دیدار ایشان برگشتیم می کرد٬ این بود که هم باید با اقتضای سن٬ مناسب باشد‌! منبع؛ خاطرات سیاسی_اجتماعی دکتر ٬ جلد سوم٬ ص ۱۲۱. 🔶حاشیه این اظهار نظر از چند جنبه حائز اهمیت تاریخی است و نشان می دهد که؛ ۱) پیش از پیروزی انقلاب نیز موضوع جانشین احتمالی مطرح بوده است. ۲) آقایان حبیبی و طباطبایی(برادر خانم سیداحمد خمینی) از چهره های نزدیک به تلقی می شدند که ارتباط نسبتا خوبی هم با روحانیت داشته اند و با این وجود، شخصیت آقای منتظری انتظارات ایشان را برآورده نکرده است! خاطرات صادق طباطبایی خالی از مطالب تحریف آمیز و خلاف واقع نیست اما باتوجه به قرابت فکری او و سایر اعضای نهضت آزادی با منتظری، این بخش از خاطرات وی به مثابه اعتراف به یک واقعیت تلقی می‌شود. ۳) فاصله شخصیت بی بدیل امام خمینی نسبت به آقای منتظری در این اظهارنظر به خوبی معلوم می شود. ۴) این روحیه بعدها هم در آقای منتظری نمود فراوان داشته است؛ گذشته از خطبه های جمعه و برخی سخنرانی های عمومی٬ در مربوط به و همچنین در کتاب خاطرات ایشان٬ خطاب به ٬ نیز نمونه هایی از و حتی به چشم می خورد که مسلما با جایگاه چندان تناسبی ندارد! ۵) مهم تر از همه٬ عدم توجه آن جناب به و و شرایط مخاطبه است؛ چه اینکه در این مورد خاص٬ دو دانشجوی ملی_مذهبی در همان دیدار یک ساعته از وی نا امید و دلزده شده اند! @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
امام خمینی و ماجرای 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸با نزدیک شدن به نیمه شعبان سال 57، امام خمینی در ابتکاری سیاسی به تحریم جشن های نیمه شعبان پرداخت(صحيفه امام، ج‏3، صص 427-428) تا از این مناسبت دینی در جهت مقابله با ظلم دستگاه فاسد پهلوی استفاده کند. 🔹این اقدام که پیشتر در تحریم عید نوروز در سال 42 نیز سابقه داشت، با استقبال علما و روحانیون و عموم مردم ایران مواجه شد و رژیم را در انفعالی بی سابقه و پیش بینی نشده قرار داد. در نوروز 42 نیز علیرغم همزمانی این ایام با شهادت امام صادق(علیه السلام) امام به علمای بلاد توصیه کرده بودند که در اعلامیه های خود علت تحریم عید را همزمانی با شهادت امام ششم بیان نکنند، بلکه به مسئله تحریم به عنوان عامل نسبت به مفاسد و مظالم پهلوی تصریح کنند. اجرای این راهبرد مبارزاتی که نیازمند شجاعت فوق العاده بود، برای همه علما و خطبا ممکن نشد و برخی در اعلامیه های خود، علت تحریم را شهادت ذکر کردند اما در مجموع تاکتیک تحریم عید تحقق یافت و رژیم برای مقابله با آن، را تدارک دید. 🔸بعد از انتشار گسترده اعلامیه امام مبنی بر تحریم اعیاد شعبانیه سال 57، رژیم شاه، برای شکستن این تحریم به کانون های مذهبی وابسته به دربار متوسل گردید که مهم ترین آن، بود. 🔹انجمنی ها با سوءاستفاده از عواطف مذهبی مردم، حداکثر تلاش خود را برای شکستن تحریم چراغانی نیمه شعبان به کار گرفتند و به این صورت آخرین تلاش ها را برای مبارزه با نهضت امام خمینی و در جهت تقویت رژیم فاسد پهلوی به کار بستند. 🔸تحلیل و ریشه یابی علت این عملکرد غلط، آسان نیست و نمی توان در مورد عملکرد سران و بدنه این تشکیلات و مخاطبان آنان، قضاوت واحدی انجام داد اما شکستن تحریم در آن دوره، نقطه اشتراک نظر و انجمنی ها بود! که صدالبته با هوشیاری علما و همراهی مردم، این ره به جایی نبرد. 🔸همزمان با انجمن حجتیه برای شکستن تحریم چراغانی، مردی دلسوخته و به حق ذوب در امام زمان(عج) دست رد به پیشنهاد رژیم منحوس پهلوی زد و برخلاف انتظار متحجرین و مخالفان مذهبی نهضت امام، با تحریم اعیاد شعبانیه همراه شد و محاسبات رژیم در کنترل و مقابله با فعالیت های سیاسی/مذهبی انقلابیون بر مدار تحریم چراغانی را برهم زد. مردی که با گذشته چهار دهه از مرگ مشکوک و شهادت گونه اش، هنوز هم به نحو شایسه مورد تجلیل قرار نگرفته است. 🔹 همان کسی بود که بانی تأسیس در شهرهای مختلف ایران بود و بیش از آقای (مؤسس انجمن حجتیه) با وجهه امام زمانی شناخته می شد، اما در آن سال و در لبیک به فرمان امام، را برگزار نکرد و علیرغم اصرار ساواک، از اجرای این مراسم خودداری کرد و سپس به سوی مشهد حرکت کرد. مرحوم کافی در یک سانحه رانندگی مشکوک در جاده مشهد کشته شد و مراسم تشییع جنازه او در مشهد به تظاهراتی خونین مبدل گردید. برخی گمانه شهادت وی توسط رژیم را نیز مطرح نموده‌اند. اقدام تاریخی مرحوم کافی نقش اساسی در شکست توطئه مشترک ساواک و انجمنی ها داشت اما کارشکنی حجتیه و ضربه بر جریان مبارزات اسلامی، در آن دوران دشوار و خونین بار را نباید فراموش کرد. ▫️امام خمینی در آخرین ماه های حیات مبارک خویش در متن تاریخی ، به خیانت انجمن حجتیه اشاره کرد و چنین فرمود: «ديروز «حجتيه‏اى» ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابيون شده‏اند!» 🔸با پیروزی انقلاب اسلامی، در نخستین جشن نیمه شعبان امام خمینی با صدور پیامی، عموم مردم را به برگزاری هرچه باشکوه تر این مراسم دعوت فرمود و در خلال یک سخنرانی عمومی نیز، ضمن تأکید بر جبران تعطیلی این جشن در سال قبل، بر ضرورت توجه به محتوای این جشن های سراسری تأکید فرمودند. 🔹امروز نقش انقلاب اسلامی در تعظیم شعائر شیعی و توسعه کمی و کیفی مناسک دینی، بر دوست و دشمن پوشیده نیست اما درباری دیروز، و غرب اندیش امروز، همچنان بر حقائق چشم پوشیده و به کارشکنی علیه انقلاب اسلامی و بازی در پازل های پیچیده کفار و استکبار مشغول اند. باشد خداوند هدایت شان کناد و اگر نمی شود، شرشان از سر این مردم عزیز و عاشقان امام عصر(عج) کم گردد. ◽️مرور اعلامیه های امام خمینی در تحریم اعیاد شعبانیه در سال 57 و تعظیم اعیاد شعبانیه در سال 58 خالی از لطف نیست. این متن های تاریخی را در روزنه بخوانید: -پیام تاریخی در : https://eitaa.com/rozaneebefarda/4001 -تصریح امام به خیانت انجمن حجتیه در شکستن اعتصاب نیمه شعبان: https://eitaa.com/rozaneebefarda/4002 @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
گزیده‌ای از سخنرانی تاریخی در آستانه دعوت امام از مردم ایران برای برگزاری شکوهمند و محتوامحور جشن نیمه شعبان @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ▫️محمدرضا خان هم اسلام را مى‏گفت قبول داريم! هيچ هم مضايقه نداشت از اينكه شما برويد توى مساجد نمازتان را بخوانيد؛ ولو اينكه اين مضايقه اين هم داشت از ترس يك چيز ديگر. ‏ها كه آمده بودند عراق را گرفته بودند، شنيدم كه آن سردارشان ديده بود كه يك كسى دارد بالاى مأذنه يك چيزى مى‏گويد- اذان مى‏گفتند. گفته بود اين چيست؟ گفته بودند اذان مى‏گويد. گفته بود كه به امپراتورى انگلستان هم ضرر دارد اين؟ گفته بودند نه. گفت بگويد، هر چه مى‏خواهد بگويد! ▫️نماز و روزه ما به امپراتورى انگلستان ضررى نداشت، هيچ هم كارى نداشتند؛ برويد هر چه مى‏خواهيد نماز بخوانيد، هر چه مى‏خواهيد روزه بگيريد! آنى كه به امپراتورى همه ضرر داشت آن اسلام و محتواى واقعى اسلام بود كه مع الأسف بسيارى‏اش مَنْسى واقع شده است. همچو منسى شده است كه اصلًا سياست يك ننگى بود در اينجا! فلان آخوند «سياسى» است! و «ساسة العباد»، كه در «زيارت جامعه» مى‏خوانيم، اگر به يك مقدس‌مآبى هم مى‏گفتند، تعبيرش لابد مى‏كردند. جرأت نمى‏كرد بگويد كه آن هم سياسى است. اين يك چيز ننگ‏آورى بود كه يك كسى در حكومت دخالت بكند كه اين حكومت بايد صحيح باشد؛ جريان صحيح بايد باشد. ▫️اين از تبليغات همان شياطين بود كه مى‏خواستند قشر اسلام را صورتش را نگه دارند و ماها مشغول به همين صورتها باشيم و محتوا نباشد در كار. كارهايشان را انجام بدهند، محتواى اسلام كه مهمش‏ اسلام قيامِ للَّه، نهضتِ للَّه، جلوگيرى از ظلم ظالمين، از ستم ستمكاران، اجراى عدالت اسلامى، اينها را مَنْسى؛ برويم هر چه دلمان مى‏خواهد مسأله بگوييم! هر چه مى‏خواهيم نماز بخوانيم! مسأله گفته نشود كه بايد جلوگيرى از طاغوت كرد. اين را نگوييد مسأله؛ هر چه ديگر مى‏خواهيد بگوييد اما اين نبايد گفته بشود. سينه بزنيد لكن هيچ صحبت از سياست نكنيد؛ همان سينه بزنيد بى‏محتوا! بايد سينه زدن هم محتوا داشته باشد. ▫️ ؛ نه صِرف چراغان. صرف چراغان خوب است اما آن فايده‏اى كه براى اسلام بايد داشته باشد [ندارد]. خصوصاً چراغان براى كسى كه قيام مى‏كند، چراغان براى . يك پرتوى باشد اين چراغان از قيام للَّه، از جلوگيرى از مفاسد، از ريشه كندن اين ريشه‏هاى فاسدى كه الآن بين مردم منتشر هستند باز؛ اين ريشه‏هايى كه مى‏خواهند نگذارند اين نهضت پيش برود با هر صورت. چراغان در كمال خوبى، در كمال عظمت، با محتوا. بايد امسال فرق كند با همه سالها. ▫️شما امسال بايد جبران كنيد آن جهات سابق [اشاره به تعطیلی چراغانی نیمه شعبان سال 57]. يكوقت به وقوف است، يكوقت به حمله. آن بود كه آن روز كرديد، اين هم جهاد است كه امروز مى‏كنيد؛ اما متوجه باشيد كه‏ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ‏، إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ‏؛ اينكه نهضت، قيام، براى خدا باشد. هر كارى مى‏كنيد براى خدا باشد. ، . پرنمايش اما نه براى نمايش، براى خدا. محتوايش را حفظ كنيد. گويندگانى بيايند در مجالس شما كه مسائل را درست بگويند برايتان. ▫️عنايت خدا به اين ملت، اين پيروزى را به ما داد. هيچ كس نكرد، خدا كرد. هيچ كس، نيست؛ آنكه هست خداست؛ عنايت كرد به ما. اين حس تعاون كه در مردم پيدا شد، رحمت خدا به اينها توجه پيدا كرد. خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به بندگان خودش؛ به ضعفا عنايت دارد. اين حس تعاون كه پيدا شد، رحمت خدا دنبالش بود. اين رحمت خدا و عنايت خدا شما را به پيروزى رساند. كوشش كنيد اين [پیروزی] را نگهش داريد. اگر نگه داشتيد پيروزى شما تا آخر است- تا آخرِ آخر، و اگر خداى نخواسته از دست ما برود نمى‏دانم چه مى‏شود. من اميدوارم كه امسال با شكوه هر چه تمامتر و با محتواى هر چه تمامتر اين جشن بزرگ [نیمه شعبان] ان شاء اللَّه تعالى انجام بگيرد و آقايان هم با سلامت و سعادت و آقا ان شاء اللَّه به سلامت، و همه‏مان با هم اين نهضت را به پيش ببريم كه همه با هم يك جمهورى اسلامى، با محتواى اسلامى، در همه جهات [تشكيل بدهيم‏]. خداوند تأييدتان كند إن شاء اللَّه. (سخنرانى در جمع هيأت قائميه تهران- 8 خرداد 1358) 🔹فرهیختگان را به دعوت فرمائید: 👇 https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053