eitaa logo
کانال سردار سپهبد شهید 🌷حاج قاسم سلیمانی شهرستان نجف اباد
62 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
39 فایل
این کانال اطلاع رسانی وترویج گفتمان انقلاب اسلامی واسلام ناب است و زمینه سازان ظهور حضرت 💐❤️مهدی❤️ یاوران رهبر انقلاب این زمان هستند 🌷❤️خون که درتن ماست هدیه به رهبر ماست 🌷❤️ #لبیک یاحسین #لبیک یا صاحب الزمان #لبیک یا خامنه ای بهترین ره
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبیین
⭕️قسط و عدل، ماموریت بزرگ حضرت بقیّة الله (ارواحنا فداه) 🔹 به وسیله‌ علمِ پیشرفته‌ امروز و فنّاوریِ پیشرفته‌ی امروز قابل حل شدن نیست؛ گره‌اش بازشدنی نیست. امروز در دنیا از تغذیه میکند؛ یعنی علمِ پیشرفته در خدمت است، در خدمت است، در خدمت تصرّف سرزمین‌های دیگران است، در خدمت بر ملّتهاست؛ 🔹پس این گره‌ها را دیگر نمیتواند باز بکند؛ اینها احتیاج دارد به یک قدرت معنوی، ، دست‌ پُرقدرتِ‌ که او بتواند این کارها را انجام بدهد؛ لذا مأموریّت بزرگ (ارواحنا فداه) عبارت است از «یَملَأُ اللَهُ بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلا»؛ مأموریّت بزرگ آن بزرگوار و است. 🔹در بسیاری از روایات، در دعاها، در زیارت ها به این معنا اشاره شده است: ایجاد «قسط‌» و «عدل»؛ این، آن چیزی است که جز به دست قدرت الهی که از آستین بیرون می‌آید، امکان‌پذیر نیست. این عدلی هم که انتظار است حضرت بوجود بیاورند، عدل در یک بخشِ خاص نیست، در همه‌ شئون زندگی است؛ 🔹 در قدرت، عدالت در ثروت، عدالت در سلامت، عدالت در کرامت انسانی و در منزلت اجتماعی، عدالت در معنویّت و امکان رشد، [عدالت] در ؛ اینها چیزهایی است که انتظار است که بوسیله‌ (ارواحنا فداه) در عالَمِ وجود، در دنیا به وجود بیاید و ان‌شاءالله به لطف الهی [محقّق] خواهد شد. بیانات‌مقام‌معظم‌رهبری۹۹/۰۱/۲۱ منبع:وبسایت دفترحفظ ونشرآثار معظم له @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«امام علی» (علیه السلام) در خطبه ۱۸۲ «نهج البلاغه» چگونه خداوند را توصیف می نماید؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۱۸۲ در شرح چنين مى فرمايد: «لَمْ يُولَدْ سُبْحَانَهُ فَيَكُونَ فِی الْعِزِّ مُشَارَكاً، وَ لَمْ يَلِدْ فَيَكُونَ مَوْرُوثاً هَالِكاً، وَ لَمْ يَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لَا زَمَانٌ، وَ لَمْ يَتَعَاوَرْهُ [۱] زِيَادَةٌ وَ لاَ نُقْصَانٌ». (او از كسى متولّد نشده تا همتايى در عزّت و قدرت داشته باشد، و فرزندى به دنيا نياورده تا پس از وفاتش وارث او گردد؛ وقت و زمانى پيش از او نبوده و زيادى و نقصانى بر او عارض نشده است). از جمله قوانينى كه بر جهان ماده و ممكنات حاكم است اين است كه هر گروهى قدم به عرصه حيات مى گذارد، بعد از مدتى جاى خود را به گروه جديدى مى سپارد. 🔹فرزندان، صفات پدران را به ارث مى برند و آنها نيز آن صفات را براى فرزندانشان به ارث مى گذارند؛ ولى چون ذات‌ پاك‌ پروردگار ازلى و ابدى است، نه از كسى تولّد يافته تا همتايى داشته باشد، و نه كسى از وى متولّد شده تا وارث او گردد. جمله «وَ لَمْ يَتَقَدَّمْهُ...» اشاره به اين است كه او مافوق زمان است؛ زيرا زمان، نتيجه حركت موجودات از نقصان به كمال و از كمال به نقصان است، و چون وجود مقدّس ، عين است و زيادى و نقصان در او راه ندارد وقت و زمانى نيز براى او تصوّر نمى شود. [۲] 🔹چون نفى شبيه، همتا، وقت، زمان، زياده و نقصان از ذات پاك او، ممكن است اين توهّم را به وجود آورد كه نتيجه آن تعطيل معرفة الله است، و به بيان ديگر راهى به سوى شناخت او وجود ندارد، بلافاصله مى فرمايد: «بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِيرِ الْمُتْقَنِ، وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ». (بلكه به سبب نشانه‌هاى و كه به ما ارائه داده، نزد عقل ها آشكار شده است). 🔹اشاره به اينكه گرچه كُنه ذات خداوند از دسترس عقل بشر خارج است، ولى اثبات اصل وجود او از طريق مطالعه در ، و تدبير بسيار حكيمانه اى كه بر آن حاكم است كاملا ممكن است. اين همان چيزى است كه در روايات ديگر اسلامى نيز به آن اشاره شده كه درباره كُنه‌ ذات‌ خدا نينديشيد، بلكه درباره و و او در جهان انديشه كنيد، و نيز پايه خداشناسى را بر آن قرار داده و صاحبان انديشه و را به در آن در همه حال دعوت مى كند و مى فرمايد:  🔹«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لاُِولِى الْاَلْبَابِ - الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللهَ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّماوَاتِ وَ الْاَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». [۳] (به يقين در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، براى است - همان كسانى كه خدا را ايستاده و نشسته و در حالى كه بر پهلو خوابيده ‏اند، ياد ميكنند و در آسمانها و زمين می‌انديشند و می گويند: پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريده ‏اى؛ منزّهى تو! ما را از عذاب دوزخ نگاهدار). پی نوشت: [۱] «يتعاور» از ريشه «تعاور» به معناى دست به دست كردن چيزى و به صورت متناوب انجام دادن است و در جمله بالا منظور اين است كه زيادى و نقصان، يكى بعد از ديگرى بر ذات مقدّس خداوند عارض نمى شود و ذات پاك او در معرض حوادث نيست. [۲] بعضى از شارحان، وقت و زمان را به يك معنا و مترادف دانسته اند؛ ولى بعضى ديگر، به معناى زمان معين گرفته اند؛ اما زمان را داراى مفهوم عامى شمرده اند، که تفسير دوم صحيح تر به نظر مى رسد. قرآن مجيد در سوره نساء، آيه ۱۰۳ نيز درباره نماز مى گويد: «إِنَّ الصَّلوةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَّوْقُوتاً» (نماز براى مؤمنان وظيفه ثابت و معينى و [و داراى وقت خاصى] است). [۳] سوره آل‌عمران، آیات ۱۹۰ و ۱۹۱ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۷، ص ۳۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا خداى متعال دستور مطالعه در «آفرینش آسمان‌ها» را به انسان‌ها مى دهد؟ 🔹 در «آیات ۳ و ۴ سوره ملک»، به نظام کلى جهان پرداخته، و انسان را به «مطالعه مجموعه عالم هستى» دعوت مى کند، تا از این طریق، خود را براى آن آزمون بزرگ آماده کند؛ مى فرماید: «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوات طِباقاً». (همان خدایی که را بر روى یکدیگر آفرید). و به دنبال آن، مى افزاید: «ما تَرى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُت». (در خلقت خداوند رحمان هیچ نقص و تضاد و عیبى نمى بینى). با تمام عظمتى که عالم هستى دارد، هر چه هست است و ، ، و ترکیبات حساب شده، و قوانین دقیق؛ و اگر بى نظمى در گوشه اى از جهان راه مى یافت، آن را به نابودى مى کشید. 🔹از نظام عجیب و شگفت انگیزى که بر یک دانه اتم، و ذرات الکترون و پروتون حاکم است، گرفته، تا نظامات حاکم بر کل منظومه شمسى، و منظومه هاى دیگر و کهکشان ها، همه در «سیطره قوانین دقیقى» قرار دارند که، آنها را در مسیر خاصى پیش مى برند، خلاصه، همه جا است و ، و همه جا است و . و در پایان آیه، براى تأکید بیشتر مى فرماید: «فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُور». (بار دیگر نگاه کن و عالم را با دقت بنگر، آیا هیچ شکاف، خلل و اختلافى در جهان مشاهده مى کنى؟!). «فُطُور» از ماده «فطر» (بر وزن سطر) به معنى شکافتن از طول است، و به معنى شکستن (مانند افطار روزه) و اختلال و فساد نیز مى آید، و در آیه مورد بحث به همین معنى است. 🔹منظور این است که: هر چه انسان در دقت کند، کمترین خلل و ناموزونى در آن نمى بیند. لذا، در آیه بعد، براى تأکید همین معنى مى افزاید: «ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ». (بار دیگر دیده خود را باز کن، و دو مرتبه به بنگر، سرانجام چشمانت به سوى تو باز مى گردد، در حالى که خسته و ناتوان شده، و در جستجوى خلل و نقصان در این عالم بزرگ ناکام مانده است!). «کَرَّتَیْن» از ماده «کرّ» (بر وزن شرّ) به معنى توجه و بازگشت به چیزى است، و «کرة» به معنى تکرار و «کَرَّتَیْن» تثنیه آن است، ولى بعضى از مفسران گفته اند: منظور از «کَرَّتَیْن» در اینجا معنى تثنیه نیست، بلکه، منظور توجه‌ هاى مکرّر، پى‌درپى و متعدد است. 🔹بنابراین، حداقل در این آیات دستور به مردم مى دهد: سه بار در عالم هستى بنگرند، و را مطالعه کنند، و به یک معنى بارها و بارها دقیق شوند، و هنگامى که نتوانستند کمترین خلل و نقصانى در این نظام عجیب بیابند، به این دستگاه و این جهان و علم و قدرت بى پایان او آشناتر شوند. به هر حال، از این آیات، دو نتیجه مهم مى توان گرفت: نخست این که: به همه رهروان راه حق، دستور مؤکد مى دهد: هر چه مى توانند در و شگفتى هاى جهان آفرینش بیشتر مطالعه و دقت کنند، و به یک بار و دو بار قناعت ننماید، چه بسیار اسرارى که در نگاه اول و دوم خود را نشان نمى دهد، دیده‌ هاى تیزبین لازم است که بعد از چندین نگاه آنها را بیابد. 🔹دیگر این که: هر قدر انسان در این نظام دقیق تر و باریک تر شود، آن را بهتر درک مى کند، انسجامى خالى از هرگونه نقص، خلل، کژى و اعوجاج. و اگر، در نظر سطحى و ابتدایی بعضى از پدیده هاى این جهان به عنوان شرور، آفات و فساد دیده مى شود (همچون زمین لرزه ها، سیلاب ها، بیمارى ها و حوادث ناگوارى که گهگاه در زندگى انسان ها رخ مى دهد) در مطالعات دقیق تر روشن مى شود: آنها نیز اسرار و فلسفه‌ هاى‌ دقیق و مهمى دارند. [۱] 🔹این آیات اشاره روشنى به دارد که مى گوید: وجود در هر دستگاه، نشانه وجود و در پشت آن دستگاه است، و گرنه، حوادث اتفاقى حساب نشده، و تصادف هاى کور و کر، هرگز نمى توانند «مبدأ نظام و حساب» گردد، همان گونه که در حدیث معروف «مفضّل» از (علیه السلام) آمده است: «إِنَّ الاِْهْمالَ لایَأْتِى بِالصَّوابِ، وَ التَّضادَ لایَأْتِى بِالنِّظامِ». [۲] (مهمل کارى، هرگز نتیجه درست نمى دهد، و تضاد، مبدأ نظام نمى گردد!). پی نوشت‌ها؛ [۱] شرح این مطلب را در مباحث «اثبات وجود خدا» در پاسخ به دلائل مادّیین در زمینه «آفات و بلاها» ذکر کرده ایم، به کتاب «آفریدگار جهان» مراجعه کنید. [۲] بحار الانوار، ج ۳، ص ۶۳ 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دارالکتب الإسلامیه، چ ۲۹، ج ۲۴، ص ۳۲۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آداب گفتگو با ديگران 🔸، به عنوان يکی از کم هزينه ترين امور، گرچه در بدو نظر بسيار آسان و بی مؤونه تلقی ميگردد، اما بايد گفت به کارگیری اين نعمت بی‌بديل که از امتيازات انسان است، و دارد که بدون آن، نه تنها بهره لازم حاصل نمی‌گردد، بلکه گاه مشکلات غير قابل حل و ضايعات جبران ناپذيری نيز به بار خواهد آمد. بخشی از اين که زمينه تفاهم بهتر را فراهم و ما را از لغزش های احتمالی ايمن خواهد ساخت، به شرح زير عرضه ميگردد: 🔹۱) سخن بگوييد و با سخن خود حق را بر ملا سازيد. ۲) از روی و آگاهی سخن گفته و هيچ گاه بدون تأمل کافی حرف نزنيد؛ به آثار و پيامدهای حرف های خود توجه کنيد. ۳) ، بدون عجله و با حرف بزنيد. ۴) و بجا سخن گوييد (سنجيده گويی) و حرف بيهوده (لغو) نزنيد. ۵) سعی کنيد تنها به هنگام صحبت کنيد. (کم گويی) ۶) و سخن گوييد. (آفه الکلام الاطاله) ۷) در نقل سخنان، را رعايت کنيد. ۸) در مورد امورى که به شما مربوط نيست، حرفی نزنيد. 🔹۹) هرگز به تکلم نکنيد؛ (دروغ، غيبت، تهمت، تمسخر، شايعه، افشای سر، هتک حرمت، عيب جويی، دشنام، تحقير، سخنان نيش دار و اختلاف افکنی). ۱۰) در وقت و هيجان، در امور مهم سخن نگوييد. ۱۱) هرگز الفاظ و و ناپسند بر زبان جاری نکنيد. ۱۲) در سخن گفتن را رعايت کنيد. ۱۳) سطح درک مخاطبان را رعايت کنيد. ۱۴) در بين صحبت ديگران، حرف نزنيد؛ (شنونده خوبی باشيد). ۱۵) بکوشيد تا سخنان شما همراه با تشويق ديگران باشد. 🔹۱۶) با سخنان خود، خوبی ها را به اطرافيان تلقين کنيد. ۱۷) نکات مثبت شخصيت افراد را يادآوری کنيد. ۱۸) در نقل لطيفه ها و سخنان خنده دار افراط نکنيد، و اگر قصد شوخی داريد، مخاطب را از جدی نبودن سخن خود آگاه کنيد. ۱۹) بهتر است در وقت صحبت، داشته باشيد. ۲۰) بهتر است در بيان نقاط ضعف ديگران از کنايه استفاده کنيد. ۲۱) هيچ گاه بی دليل کسی را با حرفهايتان نترسانيد. ۲۲) در محاورات، فرهنگ مخاطبين خود را در نظر بگيريد. [۱] ۲۳) و از روی محبت صحبت کنيد. 🔹۲۴) در وقت سخن گفتن، به حرکات فک و لب خود دقت کنيد. [۲] ۲۵) حرکت دست و حالات چهره خود را با سخنانتان هماهنگ کنيد. ۲۶) وقتی با افراد بزرگتر از خود سخن می گوييد، صدای خود را از صدای آنان بالاتر نبريد. ۲۷) اشتياق و آمادگی شنوندگان را برای شنيدن سخنانتان در نظر بگيريد. ۲۸) شايسته است بدون آن که اظهار بزرگی کنيد، سخنانتان موجب هشدار و موعظه برای ديگران باشد. ۲۹) سعی کنيد سخنان شما، را در دل شنوندگان زنده کند و نيز سخنان خود را با نام خدا آغاز کنيد. ۳۰) از کلمات بهره بگيريد. (عرض می کنم، خواهش می کنم، اختيار داريد و ضميرهای جمع مانند شما، ايشان، و...) 🔹۳۱) حتی المقدور از سخنی که بار منفی دارد، خودداری کنيد. (جملات تنفرآميز، يأس آور، حاکی از شکايت و گله، انتقاد آميز و سرزنش زا). ۳۲) در غير موارد لازم، از تکرار اظهارات خود بپرهيزيد و در صورت نياز، حرفتان را با بيانی رساتر تکرار کنيد. ۳۳) سعی کنيد از جملات امری، کمتر استفاده کنيد و از زياد به کار بردن ضمير «من» بپرهيزيد. ۳۴) از آميختن سخنان خود با اغراق و قسم زياد خودداری کنيد. در صورت نياز، همراه با دليل و برهان سخن گوييد. ۳۵) از به کارگيری کلمات و عبارات غيرمأنوس و ثقيل بپرهيزيد. 🔹۳۶) سزاوار است سخنان شما، هميشه همراه با نقل کلام بزرگان دين و حکمت و حاوی نکات باشد، تا به رشد مخاطبان منجر شود. ۳۷) دستور زبان فارسی را به خوبی فرا گيريد و از به کار بردن الفاظ غربی بپرهيزيد. [۳] ۳۸) در استفاده از کلمات با معانی مشترک، را در نظر داشته باشيد. ۳۹) تکيه کلام های زائد را با تمرين از سخنانتان حذف کنيد. (بله ـ راستش ـ خوب ـ و...). ۴۰) از پرخاشگری بپرهيزيد و با سخن با ديگران گفتگو کنيد. و پيوسته در نظر داشته باشيد که سخنان شما، حاکی از و ميزان شماست. «اللسان ميزان الانسان». [۴] پی نوشت‌ها؛ [۱] فرهنگ عمومی جملات و عبارات خاصی برای بيان شادی، غم، تبريک، تسليت و... دارد که بهتر است اين موارد را آموخته و رعايت کنيم. [۲] می توانيد در مقابل آيينه تمرين و حرکات نامناسب را اصلاح کنيد. [۳] صاحب نظرات فرهنگی، برای بسيارى از الفاظ نامأنوس واراداتی، معادل‌های فارسی مناسب انتخاب کرده اند. شايسته است طالب محترم اين موارد را شناخته و در به کارگیری و ترويج آن بکوشند. [۴] غرر الحکم، ۱۲۸۲ 📕آيين گفتگو در فرهنگ دین، ص ۱ - ۵ منبع: وبسایت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه امام علی (علیه السلام)، «خليفه» و «امام» چه شرایطی بايد داشته باشد؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از خطبه ۱۷۳ «نهج البلاغه» به سراغ شرايط و برای مردم مى رود و آن را عمدتاً در دو چيز خلاصه مى فرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الْاَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللهِ فِيهِ». (اى مردم، سزاوارترين كس براى ، تواناترين افراد بر اين امر و داناترين شان به فرمان خداست). در حقيقت، امام (عليه السلام) به «دو ركن اساسى» كه يكى دارد و ديگر اشاره كرده است؛ از نظر «علمى» بايد از همه باشد و از نظر «عملى» در امر مديريت از همه . 🔹بسيارند كسانى كه عالم‌اند، ولى نيستند و يا مديرند و عالم نيستند و تا اين دو دست به دست هم ندهند، اداره صحيح جامعه امكان پذير نيست. نيز همين موضوع را در داستان بنى اسرائيل بيان فرموده است؛ آنجا كه پيامبر را به عنوان رهبرى و فرماندهى آنها برگزيد، و ايشان اعتراض كردند كه ما سزاوارتريم، چرا كه ثروتمندانِ قوى ترى داريم. او در پاسخ اعتراض‌ شان گفت: «طالوت» از همه شايسته تر است، چرا كه خدا سهم بيشترى از و به او داده «إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ». [۱] 🔹روشن است كه امام (عليه السلام) با بيان اين مطلب مى خواهد «شايستگى خود» را نسبت به همه براى تصدّى امر اثبات كند، زيرا همگان مى دانستند او از همه به اصول و فروع اسلام و از همه در امر ، و مبارزه با و پايدارتر است. 🔹جالب اينكه «ابن ابى الحديد» در «شرح نهج البلاغه» به اينجا كه مى رسد بر خلاف جمعى كه وجدان را زير پا مى گذارند و برترى (عليه السلام) را در جنبه هاى علم يا مديريت انكار مى كنند، مى گويد: «قبول داريم كه او در اين دو جهت از همه تواناتر بود و براى از همه شايسته تر، ولى اين دليل بر نفى خلافت ديگران نمى شود، چرا كه گاه مى توان تقديم مفضول بر فاضل كرد و شايسته تر را كنار گذاشت و به سراغ شايسته رفت!». [۲] 🔹آرى، اين منطق كسانى است كه قوانين‌ مسلّم‌ عقلى را به رسميت نشناسند و ترجيح مرجوح را بر راجح قبيح نشمرند؛ حال آنكه قبح و زشتى آن بر همه روشن است؛ ولى تعصب هاى كور و كر، گاه مانع از پذيرش واقعيت های مسلّم مى شود. (عليه السلام) در ادامه فرمایش خود در خطبه مذکور مى افزايد: «فِإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ، فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ» ([هنگامى كه چنين فردى برگزيده شد] هرگاه آشوبگرى به آشوب و فتنه انگيزى برخيزد از او خواسته مى شود كه به سوى حقّ باز گردد و اگر امتناع ورزد با او نبرد مى شود [تا حقّ را بپذيرد]). 🔹 نيز مى فرمايد: «وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الاُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللهِ». [۳] (هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتى دهيد، و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد). پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره بقره، آيه ۲۴۷ [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، کتابخانه آية الله مرعشی نجفی، قم،‏ ۱۴۰۴ق، چ۱، ج۹، ص۳۲۸ [۳] سوره حجرات، آيه ۹ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۶، ص ۵۰۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«معلم» در اسلام چه جایگاهی دارد؟ (بخش اول) 🔹از منظر «فراگيرى علم و دانش» است، و در پاره اى قسمت ها محسوب مى شود؛ يعنى بخشى از علوم را همگان بايد فرا گيرند، و آن بخش كه جنبه تخصّصى دارد و فراگيرى آن براى همه ميسّر نيست، واجب كفايى مى باشد. تعليم علوم نيز همين گونه است، بخشى از آن توسّط كسانى كه از آن آگاهند بايد به همگان تعليم داده شود، در حالى كه تعليمِ بخشى ديگر هم واجب كفايى است. 🔹بر این اساس و تمام علومى كه قوام جامعه بشرى از نظر معنوى و مادّى بدان بستگى دارد، گاه به صورت واجب عينى، و گاه به صورت واجب كفايى لازم و ضرورى است، و به همين دليل هيچ نمى تواند خود را از «پيشرفت هاى علمى روز» جدا سازد، بلكه براى تقويت پايه‌هاى‌ ، بايد بيشترين سعى و تلاش براى و آن صورت گيرد، و به يقين اگر در اين زمينه كوتاهى كنند و مايه عقب افتادگى كشورهاى اسلامى گردند در پيشگاه خدا مسئولند! 🔹، «نخستين معلّم» را ، و «نخستين شاگرد» را (علیه‌ السلام)، و نخستين علمى كه به او تعليم داده شد علم الاسماء مى شمرد‌. (به احتمال قوى منظور از آن، آگاهى بر اسرار آفرينش و موجودات جهان است). تنها آدم (علیه‌ السلام) نبود كه خداوند به او تعليم داد، بلكه به (علیه السلام) تعليم تعبير خواب داد: «وَ عَلَّمْتَنِى مِنْ تَأوِيلِ الاَحَادِيثِ». [۱]، و به (عليه السلام)، زبان پرندگان آموخت: «وَ قَالَ يَا اَيُّهَا النّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ». [۲] 🔹و به (علیه السلام) زره ساختن را: «وَ عَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ». [۳]، و به (علیه السلام)، علم و آگاهى فراوانى داد: «وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً». [۴]، و به ، علوم فراونى بخشيد:  «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا اِلاّ ما عَلَّمْتَنا». [۵]، و به ، نطق و بيان آموخت: «عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» و از همه بالاتر اينكه به (صلی الله علیه و آله)، علوم و دانش هايى كه هرگز تحصيل آن از طرق عادى براى او ممكن نبود آموزش داد: «وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ». [۶]. 🔹فرشته بزرگ الهى يعنى پيك وحى (جبرئيل علیهالسلام) نيز تعليمات فراوانى به پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) داد:  «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى». [۷]  نيز به نوبه خود در زمره بزرگترين معلّمان جهان اند كه علوم و دانش هاى فراوانى را در زمينه دين و دنيا به نسل بشر آموختند؛ درباره پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) - كه بزرگترين پيامبر الهی است - مى فرمايد: «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ». (و به مردم، كتاب [قرآن] و حكمت مى آموزد). [۸]  🔹همين برنامه را هر در مورد امت خويش اجرا كرد و علمِ دين و دنيا را به آنها آموخت. و - كه وارثان پيامبران اند - بعد از آنها به كرسى تعليم نشستند و علم و دانش را به انسانها آموختند، و مقامشان از نظر قرآن آنقدر والا و بالا است كه قرآن کریم درباره آنها مى گويد: «يَرْفَعِ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ». [۹] (خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند و كسانى را كه علم به آنها داده شده است، درجات عظيمى مى بخشد». ... پی نوشت‌ها: [۱] قرآن کریم، سوره یوسف، آیه ۱۰۱. [۲] همان، سوره نمل، آیه ۱۶. [۳] همان، سوره انبیاء، آیه ۸۰. [۴] همان، سوره کهف، آیه ۶۵. [۵] همان، سوره بقره، آیه ۳۲. [۶] همان، سوره نساء، آیه ۱۱۳. [۷] غالب مفسّران «شديد القوى» را به جبرئيل (ع) تفسير كرده اند؛ ولى بعضى آن را ذات پاك خداوند مى دانند، قرآن کریم، سوره نجم، آيه ۵. [۸] همان، سوره جمعه، آیه ۲. [۹] همان، سوره مجادله، آیه ۱۱. 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ ۹، ج ۱۰، ص ۲۶۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«معلم» در اسلام چه جایگاهی دارد؟ (بخش دوم و پایانی) 🔹در روايات‌اسلامى آنقدر والاست كه خدا و فرشتگان و همه موجودات ـ حتّى مورچه در لانه خود و ماهيان در درياها ـ بر كسى كه به مردم نیکی بیاموزد درود مى فرستند؛ چنانكه در حديثى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده است: «اِنَّ اللهَ و مَلَائِكَتَهُ حَتَّى النَّمْلَةِ فِى حُجْرِهَا وَ حَتّى الْحُوتِ فِى الْبَحْرِ يُصَلُّونَ عَلَى مُعَلِّمِ النّاسِ الْخَيْرَ». [۱] همين مضمون در احاديث متعدد ديگرى نيز وارد شده است. 🔹در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «اَ لَا اُخْبِرُكُمْ بِاَجْوَدِ الاَجْوَادِ؟ اللهُ اَلاَجْوَدُ الاَجْوَادِ! وَ اَنَا اَجْوَدُ وُلْدِ آدَمَ! وَ اَجْوَدُكُمْ مِنْ بَعْدِى رَجُلٌ عَلِمَ عِلْماً فَنَشَرَ عِلْمَهُ يُبْعَثُ يَومَ الْقِيَامَةِ اُمَّةً وَاحِدَةً!». [۲] (آيا به شما خبر دهم كه بخشنده ترين بخشنده ها كيست؟ بخشنده ترين بخشنده ها خداست، و من بخشنده ترين فرزندان آدم هستم؛ و بعد از من از همه شما بخشنده تر كسى است كه و را فرا گيرد، و آن را دهد و به ديگران بياموزد، چنين كسى روز قيامت به تنهايى به صورت امّتى برانگيخته خواهد شد!). 🔹تعبير به امّت به خوبى نشان مى دهد كه گسترش وجودى به موازات گسترش تعليمات آنها در ميان صورت مى گيرد، و هر قدر شاگردان بيشترى را و كنند به همان نسبت شخصيّت معنوى و اجتماعى آنها گسترده تر مى شود و گاه به اندازه يك امّت مى گردد. اهميّت نشر و و فرهنگ در تا آن حدّ است، كه در حديثى معروف، مجلس علم را، باغى از باغ هاى بهشت شمرده است. 🔹جالب اينكه در اسلام هر كارى كه مقدّمه فراگيرى ، يا مناسبتى با آن داشته باشد، شمرده شده است. در حديثى از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانيم: «مُجَالَسَةُ الْعُلَمَاءِ عِبَادَةٌ». [۳] (همنشينى با عبادت است». در حديث ديگرى از امام موسى کاظم (علیه السلام) مى خوانيم: «اَلنَّظَرُ اِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ حُبّاً لَهُ عِبادَةٌ». [۴] (نگاه به صورت از روى محبّت، عبادت است). 🔹در حديث ديگرى پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ابوذر فرمود: «اَلْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ خَيْرٌ لَكَ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ، صِيَامٍ نَهَارُهَا، وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ النَّظَرُ اِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ خَيْرٌ لَكَ مِنْ عِتْقِ اَلْفِ رَقَبَةٍ». [۵] (يك ساعت در جلسه مذاكره شركت كردن، براى تو بهتر از عبادت يكسال است كه روزها روزه باشى و شب ها مشغول عبادت شوى، و نگاه به صورت عالِم، براى تو بهتر است از آزاد كردن يك هزار برده!). 🔹احاديث در اين زمينه فراوان و پربار است كه ذكر همه آنها، به طول مى انجامد، سخن را كوتاه مى كنيم و اين بحث را با حديثى از لقمان حكيم - كه سخنانش در قرآن مجيد در كنار سخنان خدا قرار گرفته - به پايان مى بريم، او به فرزندش فرمود: «يا بُنَىَّ جَالِسِ الْعُلَمَاءَ ... فَاِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحيِى الْقُلُوبَ بِنُورِ الْحِكْمَةِ كَمَا يُحْيِى الاَرْضَ بِوَابِلِ السَّمَاءِ». [۶] (فرزندم! با همنشين شو...، زيرا خداوند دلها را به نور روشن مى كند، آنگونه كه زمين را با قطره هاى درشت باران زنده مى كند). پی نوشت‌ها؛ [۱] كنز العمال فى سنن الأقوال و الأفعال، چ ۵، ج ۱۰، ص ۲۵۵، ح ۲۸۷۳۶. [۲] همان، ص ۲۶۷، ح ۲۸۷۷۱. [۳] كشف الغمة فی معرفة الأئمة، چ ۱، ج ‏۲، ص ۲۶۸. [۴] الجعفريات، چ۱، ص ۱۹۴. [۵] جامع الأخبار، شعيری، مطبعة، چ۱، ص ۳۸. [۶] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، چ۱، ج ‏۱، ص ۱۱ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ ۹، ج ۱۰، ص ۲۶۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️اهميت «مشورت» در احاديث اسلامی 🔹در احاديث اسلامى، چه احاديثى كه از شخص پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده، يا از پيشوايان معصوم ديگر، اهميّت فوق‌ العاده‌اى براى ذكر شده، تا آنجا كه در حديث نبوى، «مشورت» از «اسباب حيات جامعه»، و ترك آن يكى از «اسباب مرگ جامعه» معرّفى شده است. 🔹حضرت مى فرمايد: «هنگامى كه زمامداران شما نيكان شما باشند، و توانگران شما سخاوتمندان، و كارهايتان به انجام گيرد، در اين موقع روى زمين از زير زمين براى شما بهتر است ـ و شايسته حيات و زندگى هستيد ـ ولى هرگاه زمامدارانتان بدان شما، و ثروتمندان افراد بخيل باشند و در كارها «مشورت» نكنيد، در اين صورت زير زمين از روى آن براى شما بهتر است!». [۱] اهميّت تا آن پايه است كه امام على (عليه السلام) فرمود: « عين است، و كسى كه تنها به فكر خود قناعت كند، خويشتن را به خطر انداخته است!». [۲] 🔹در حديث ديگرى از همان حضرت آمده: «انسان عاقل خود را بى نياز از نمى بيند». [۳] دليل آن هم روشن است، و آن - به تعبير زيبايى كه در بعضى از روايات از امام على (عليه السلام) در اين زمينه وارد شده است - چنين است: «سزاوار است كه عاقل، و ساير عقلا را به رأى و فكر خود اضافه كند، و علوم دانشمندان را به علم خود ضميمه نمايد [و از مجموع آنها براى كارهاى مهم تصميم‌گيرى كند]». [۴] و در حديث ديگر از امام علی (عليه السلام) آمده است: «هر كس با خردمندان كند، از نور خرد آنها روشنى مى گيرد». [۵] 🔹بنابراين ، سبب افزودن و و ديگران بر عقل و علم و تجربه خويش است، كه در اين صورت انسان كمتر گرفتار خطا و اشتباه مى شود. احاديث در اين زمينه بسيار فراوان است، و اين بحث فشرده را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)، و حديثى از امام على (عليه السلام) پايان مى دهيم. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:  «هيچ و يا مددى محكم‌تر از نيست». [۶] و امام على (عليه السلام) مى فرمايد: «با كن تا از لغزش و پشيمانى در امان بمانى!». [۷] 🔹اين نكته نيز قابل توجه است كه لزومى ندارد كه حتماً بالاتر از خود انسان باشند، اى بسا افراد كوچكترى كه داراى عقل و خرد خدادادى هستند و با آنها راه گشا است؛ چنانكه در حديثى از امام رضا (علیه السلام) مى‌خوانيم كه: وقتی در محضرشان، سخن از پدر گراميش به ميان آمد، فرمود: «عقل و خرد آن حضرت هرگز با عقل و خردهاى ديگران قابل مقايسه نبود، ولى در عين حال، گاه با غلامان سياه مى كرد؛ عرض كردند [آيا] با مثل اينها مشورت مى كنى؟! فرمود: «چه بسا خداوند متعال، حق را بر زبان او بگشايد». [۸] 🔹سخن را درباره اهميّت با شعر زيبايى از يكى از شعراى عرب پايان مى دهيم: «اَقْرِنْ بِرَأيِكَ رَأىَ غَيْرِكَ وَاسْتَشِرْ - ْفَالْحَقُّ لايَختفى عَلَى الاِثْنَيْنِ لِلْمَرْءِ مِرآة تُريهِ وَجْهَهُ - وَ يَرى قَفاهِ بِجَمْعِ مِرآتَيْنِ» [۹] (نظر و فكر ديگران را به نظر و فكر خويش قرين كن و در كارها نما؛ زيرا حق بر دو نفر پنهان نمى گردد؛ چرا كه يك آئينه تنها صورت انسان را به او نشان مى دهد ـ ولى اگر دو آئينه در برابر هم قرار دهد مى تواند پشت سر خويش را نيز ببيند!). پی نوشت‌ها؛ [۱] تحف العقول، ص ۳۶. [۲] نهج البلاغة، صبحی صالح، ص ۵۰۶، قصار [۲۰۷] ۲۱۱. [۳] غررالحكم و دررالكلم‏، ص ۷۷۸، قصار ۲۵۶ [۴] عيون الحكم و المواعظ، ص ۲۳۲. [۵] غررالحكم و دررالكلم‏، ص ۶۲۷، قصار ۹۷۹ [۶] الكافی، ج ‏۸، ص ۲۰. [۷] غررالحكم و دررالكلم‏، ص ۴۱۳، قصار ۲. [۸] مكارم الأخلاق‏، ص ۳۱۹، فی الاستخارة. [۹] الوافى‏ بالوفيات، صفدى، ج ۲، ص ۱۱ 📕پيام قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلاميه‏، چ ۹، ج ۱۰، ص ۸۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️مهدویت؛ کلید آمادگی جهان (بخش دوم و پایانی) 🔸آمادگی‌ برای‌ یعنی، اشتیاق‌ مؤمنانه‌ به‌  و ناامیدی از هرچه غیرخدایی است. اشکالی در قابلیت بی‌نهایت فرستادگان‌ الهی و ائمه‌ معصومین علیهم‌ السلام در هدایت بشریت و سامان دادن به امور جهان نبوده، بلکه «عدم‌ آمادگی‌ بشریت» مانع از بهره‌مندی انسان ها از فیوضات و برکات الهی شده است. بر این اساس، تا زمانی که آمادگی ظهور و اقامه حکومت اسلامی در سراسر دنیا را نیابد، همچنان در فراق آن دولت کریمه و آرمانی خواهد سوخت.  💠گمشده بزرگ پیش از ظهور 🔹امام صادق (عليه السلام) در روایتی دلیل‌ نامگذاری‌ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را اینگونه بیان می‌کنند: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ جَدِيداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيُّ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْه‏» [۱] (هنگامى كه قيام كند، مردم را به سوی اسلام جديدى دعوت خواهد كرد و مردم را به امورى می‌طلبد كه در نزد بسیاری كهنه شده است، و او از آن جهت نامیده شده كه مردم را به سوی چیزی که از آن گمراه شده اند هدایت می‌کند). 🔹تفاوت جاهلیت قبل از اسلام، با گمراهی‌ای که قبل از ظهور (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روی می‌دهد، در این است که جهالت اول، جهالت و دوری از اصل اسلام بود، ولی جهالت‌ قبل‌ از ظهور، جهل‌ در فهم‌ است. به عبارت دیگر، با این که اسلام وجود دارد و بسیاری خود را مسلمان می‌نامند، اما به دلیل جهالت نسبت به ، و چگونگی تحقق همه جانبه آن، عطش بشریت به سوی جهانی عاری از گمراهی، برطرف نشده است. 🔹اینجاست که برای درمان پریشانی دنیای خود، کسی هستند که بتواند انواع و پیچیدگی های امور جهان را با برطرف کرده و به سامان برساند. چرا که تدبیرها برای سامان دادن به مشکلات جهان به در بسته خورده است، و تنها با و تبعیت‌ از است که می‌توان بر مشکلات متعدد جهان فائق آمد؛ چنانکه این گونه ندا سر می‌دهیم: «أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ» [۲] (کجاست آن‌که برای راست نمودن و به انتظار اویند). 💠«بلوغ و شکوفایی علم» 🔹با اینکه در دوران کنونی، به سرعت پیش می‌رود، اما هنوز «زوایای‌ بسیاری‌ از »، مخفی مانده است، و همین امر باعث شده با وجود پیشرفت نسبی در حوزه هایی مثل تکنولوژی و صنعت، در حوزه‌ های‌ اساسی مانند «دین‌شناسی» و «انسان‌ شناسی» و «مدیریت جهان بشری» و «رشد روحی»، هنوز اندر خم یک کوچه مانده و با دست به گریبان باشند. 🔹یکی دیگر از زوایای قابلیت‌ها و فیوضات (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، باز کردن‌ گره‌های‌ کور و ناشناخته در مسیر هدایت و تعالی بشر است؛ چنان که امام صادق (عليه السلام) دلیل این نام‌گذاری آن حضرت به را اینگونه بیان می‌کنند: «لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى كُلِّ أَمْرٍ خَفِي‏». [۳] (زيرا براى هر امر پوشيده‏‌ا‌ى راهنمايى شده است‏). از این روایت نیز اینگونه برمی‌آید، اموری که بر دیگران پوشیده است و راهکار آن را نمی‌دانند، (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با درایت و بصیرتِ برآمده از ، حل خواهد نمود. 💠«نزدیکی به افق وجودی حضرت مهدی» (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🔹چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی، باید سنخیت و با وجود مقدس (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیابد، تا کمک به آن‌ حضرت در تشکیل جهان آرمانی را داشته باشد؛ مثل این که لااقل غالب مردم جهان از هرگونه راه حل های بشری، برای رهایی از مشکلات جهان ناامید شوند و به نوعی منتظر برای برون رفت از گرفتاری‌ها باشند. این فضا، در راستای همان چیزی است که همه فرستادگان ‌الهی و ائمه ‌معصومین (علیهم‌ السلام) برای اقامه حق و دین خدا در پی آن بودند و با اشاره به ، در واقع، ایجاد چنین آمادگی در عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نوید داده اند. پی نوشت‌ها؛ [۱]إعلام الورى بأعلام الهدى(فضل‌بن‌حسن‌طبرسی) ص۴۶۱ [۲] مفاتیح الجنان، دعای ندبه [۳] الغيبة (للطوسی)، كتاب الغيبة للحجة، ص۴۷۱ نویسنده: محسن رفیعی وردنجانی منبع: وبسایت رهروان ولایت @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در روايات اسلامی چگونه بر مسأله «جهاد با نفس» تأكيد شده است؟ 🔹 (عليه السلام) در «خطبه متقين»، يكی از ويژگى هاى ايشان را می شمارد و مى فرمايند: «اِنْ استَصْعَبَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَه لَم يُعطِهَا سُؤلَها فِيمَا تُحِبُّ». (هرگاه او در انجام وظایفى كه خوش ندارد سركشى كند، او هم از آنچه دوست دارد محرومش سازد). در اين فراز امام (علیه السلام) به «مجاهدت نفسانى متقين» مى پردازد كه از كراهت، و به شوق دارند، برخلاف كه از حسنات كراهت و به معاصى شوق دارد. مخالفت «متقين» با به خاطر آگاهى آنها به اين است كه ، «دشمن ترين دشمنان» است: «اَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَينَ جَنْبَيكَ». [۱] 🔹آنها مى دانند كه به هيچ وجه خير و صلاح آنها را نمى خواهد و از اين رو با آن مبارزه مى كنند! (عليه السلام) به مردى فرمودند: «اِجعَل قَلبَكَ قَرِيناً بِرّاً وَ وَلَداً وَاصِلاً وَ اجعَل عِلمَكَ وَالِداً تَبِعَهُ وَ اجعَل نَفسَكَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ وَ اجعَل مَا لَكَ عَارِيَةً تَرُدُّهَا». [۲] ( خود را رفيق و همنشين نيك و فرزند رسيده [و صالح] قرار ده، و خود را پدرى كه متابعتش مى كنى قرار ده، و خود را دشمنى كه با آن مجاهدت مى كنى قرار ده، و آنچه از و غيره به دست تو است عاريتى قرار ده كه [به صاحب اصليش] رد خواهى كرد). 🔹و نيز مرحوم صدوق نقل كرده كه از كلمات رسول الله (صلی الله علیه و آله) اين بود: «اَلشَّدِيدُ مَنْ غَلَبَ نَفْسَهُ». [۳] (انسان محكم و قوى كسى است كه بر غلبه كند). مفضل بن عمر گفت: (عليه السلام) فرمودند: «مَنْ لَمْ يَكُن لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفسِهِ وَ لَم يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرشِدٌ اِسْتَمكَنَ عَدُوُّ مِن عُنُقِهِ». [۴] (كسى كه براى او پند دهنده و از درون قلبش و از درون نفسش نباشد، و مصاحب او نباشد او قدرت پيدا مى كند كه گردنش را بگيرد). 🔹و اين جهاد و مبارزه نفسانى همان است كه از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه نبىّ اكرم (صلی الله علیه و آله) لشكرى را به جنگى فرستادند وقتى بازگشتند، فرمودند: «مَرحَباً بِقَومٍ قَضَوا اَلجِهَادَ الاَصغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيهِمُ الجِهَادُ الاَكبَرُ فَقِيلَ: يَا رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) مَا الجِهَادُ الاَكبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفسِ». (آفرين به گروهى كه جهاد اصغر را تمام كردند و باقى ماند بر آنها جهاد و ؛ پس گفته شد: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) [اين همه سختى و مشقت و مجروح و كشته در جنگ است چه چيزى بالاتر از اين است؟] جهاد اكبر چيست؟ فرمودند: جهاد و !). 🔹«شعيب عقرقوقى» از (عليه السلام) نقل كرد كه فرمودند: «مَنْ مَلِكَ نَفسَهُ اِذَا رَغِبَ وَ اِذَا رَهِبَ وَ اِذَا اِشتَهَى، وَ اِذَا غَضِبَ وَ اِذَا رَضِىَ حَرَّمَ اللهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ». [۶] (كسى كه خود شد، و وقتى او اراده كرد يا ترسيد يا اشتها و ميل داشت يا غضبناك و راضى از چيزى شد، آن را كرد خداوند بدنش را بر آتش حرام كرده است). پی نوشت‌ها: [۱] بحار الأنوار دار إحياء التراث العربی، چ ۲، ج ‏۶۷، ص ۶۴، باب ۴۵. [۲] وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت(ع)، قم، چ۱، ج ۱۵، ص ۱۶۲. [۳] من لا يحضره الفقيه‏، محقق، غفارى، على اكبر، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چ۲، ج ۴، ص۳۷۸. [۴] من لا يحضره الفقيه‏، همان، ص ۴۰۲.. [۵] الكافی، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۵، ص ۱۲. 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ ۱، ج ۲، ص منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️علماى اهل سنت چه گفتارى درباره شخصیت «امام باقر» (علیه السّلام) دارند؟ 🔸با مراجعه به تاریخ و کلمات بزرگان و علماى اهل سنت پى مى بریم که (علیه السلام) مورد احترام و تعظیم عموم آنان بوده است. در اینجا به کلمات برخى از آنان اشاره میکنیم: 1⃣محمّد بن سعد زهرى. او درباره (علیه السلام) ميگويد: «محمّد از طبقه سوم از تابعین مدینه، مردى عابد، عالم و ثقه بود». [۱] او همچنین درباره حضرت ميگويد: «او ثقه و کثیر الحدیث بود».[۲] 2⃣ابوعثمان عمروبن بحر جاحظ. وى اینگونه ميگويد: «... او سید فقهاى حجاز است، که مردم فقه را از او و فرزندش جعفر فرا گرفتند. او ملقّب به است، کسى که علم را مى شکافد، و این لقبى است که (صلى الله علیه وآله) بر او گذارده است...». [۳] 3⃣حافظ ابونعیم اصفهانى. وى مى نویسد: «از جمله اولیا، حاضر، ذاکر، خاشع، صابر، ابوجعفر محمّد بن على الباقر است...». [۴] 4⃣فخر رازى. او ذیل آیه «انا اعطیناک الکوثر» در معناى کوثر ميگويد: «قول سوّم آن است که مراد از کوثر اولاد اویند... و مقصود آن است که خداوند به او نسلى عنایت خواهد کرد که در طول زمان باقى خواهند ماند؛ پس بنگر که چه مقدار از کشته شدند، ولى عالم از آنان پر است، و در مقابل از در دنیا کسى که قابل توجه باشد وجود ندارد؛ نظر کن چه افرادى از بزرگان علما همانند باقر و کاظم و صادق و رضا (علیهم السلام) در میان آنان وجود دارد...». [۵] 5⃣محمّد بن طلحه شافعى. او درباره حضرت میگوید:«او و جمع کننده آن، و شهرت دهنده و بالا برنده بود. کسى که قلبش باصفا و عملش تزکیه شده و نفسش پاک و اخلاقش با شرف بود. تمام اوقاتش به طاعت خدا مشغول و در مقام تقوا ثابت قدم بود...». [۶] 6⃣ابن ابى الحدید معتزلى. او در شرح نهج البلاغه، کلام جاحظ را نقل کرده و آن را تقریر نموده است. وى همچنین میگوید: «محمّد بن على بن الحسین... بزرگ فقهاى حجاز بود...». [۷] 7⃣محمّد بن احمد بن ابى بکر قرطبى. او در تفسیر آیه «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً...» [۸] ميگويد: «و منه الباقر لابى جعفر محمّد بن على زین العابدین، لأنّه بقر العلم وعرف اصله اى شقّه»[۹] (... از همین ماده است اسم براى ابى جعفر محمّدبن على زین العابدین، زیرا او را شکافت و اصل آن را به دیگران شناساند). 8⃣ابو زکریّا محیى الدین بن شرف نووى. او درباره (علیه السلام) ميگويد: «او از تابعین بزرگوار و امامى نمونه است. کسى که بر جلالتش اجماع بوده و در جمله فقهاى مدینه و امامان فقها به حساب مى آید».[۱۰] 9⃣ابوالعباس ابن خلکان. او مى نویسد: «...، مردى عالم، سیّد و بزرگ بود؛ او را نامیده اند، زیرا را وسعت داد».[۱۱] 🔟شمس الدین ذهبى. ميگويد: «او از فقهاى مدینه به حساب مى آمد؛ به او گفته اند، زیرا را شکافته و اصل و ریشه آن را شناخته است».[۱۲] 1⃣1⃣ابن کثیر دمشقى. او مى نویسد: «او محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب، قرشى، هاشمى، ابوجعفر است... او تابعى بزرگوار، بسیار بزرگ مقدار، یکى از بزرگان این امت از حیث علم و عمل و بزرگى و شرف است... از او جماعتى از بزرگان تابعین و دیگران روایت نقل کرده اند...».[۱۳] 2⃣1⃣حافظ احمد بن على بن حجر عسقلانى. «محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب، ابوجعفر باقر، ثقه، فاضل و از طبقه چهارم رجال حدیث است». [۱۴] 3⃣1⃣ابن صبّاغ مالکى. «و امّا مناقب او بسیار و اوصاف او پسندیده و بزرگ است». [۱۵] 4⃣1⃣شمس الدین محمّد بن طولون. «... ، شخصى عالم و بزرگ مرد بود؛ او را به جهت توسعه در علم، نامیدند». [۱۶] 5⃣1⃣احمد بن حجر هیتمى مکّى. «...وارث على بن الحسین در عبادت و علم و زهد، ابوجعفر بود؛ او را به جهت شکافتن علم نامیدند... به همین جهت است که او گنجهاى معارف و حقایق احکام و حِکَم و لطایف را آشکار ساخت...».[۱۷] پی نوشت‌ها: [۱]تذکرة الخواص ص۳۰۲، به نقل از او. [۲]البدایة و النهایة ج۹ص۳۳۸، به نقل از او. [۳]رسائل جاحظ ص۱۰۸. [۴]حلیةالاولیاء ج۳ص۱۶۶. [۵]تفسیر فخر رازى ج۳۲ص۱۲۵ ج۱۶‌. [۶]مطالب السؤول ج۲ص۱۰۰. [۷]شرح نهج البلاغه ج۱۵ص۲۷۷. [۸]سوره بقره آیه۶۷. [۹]تفسیرقرطبى ج۱ص۴۸۳. [۱۰]تهذیب الاسماء واللغات ج۱ص۱۰۳. [۱۱]وفیات الاعیان ج۴ص۳۰. [۱۲]العبر فى خبر من غبر ج۱ص۱۴۲. [۱۳]البدایة و النهایة ج۹ص۳۳۸. [۱۴]تقریب التهذیب ج۲ص۵۴۱. [۱۵]الفصول المهمة ص۲۰۱. [۱۶]الأئمة الاثنا عشر ص۸۱. [۱۷]الصواعق المحرقة ص۳۰۴. ، از آوردن متن عربی کلمات صرف نظر گردیده است. 📕اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، على اصغر رضوانى، مسجد جمکران، ۱۳۸۵ش ص۷۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آثار تربیتی «نماز» (بخش دهم) 🔸، یکی از «فروع دین اسلام» بوده و عبادتی است که‌ پنج بار در روز با شرایط خاص بر مسلمانان واجب شده است. این باعث رهایی از خودمحوری و خودشیفتگی می‌شود، و روحیه مردم‌گرایی را در انسان زنده می‌کند. موجب تنزیه وجدان اخلاقی می‌شود، به این صورت که یکی از مظاهر وجدان اخلاقی احساس گناه است و نماز باعث آمرزش گناهان می‌گردد. 🔟معنا بخشیدن به زندگی 🔹از ویژگی‌ های عصر جدید، احساس روزمرّگی و بیهودگی انسان است، به این معنا که وی از درون عمیقاً، احساس پوچی و بی‌محتوایی می‌کند، و در مقابل، راه‌های شناخته شده و مطمئنی فرا روی خویش نمی‌یابد و یا حداقل آنها را نمی‌شناسد. «فردریک مایر» یکی از ‌اندیشمندان تربیتی معتقد است: عصر ما، دوران سرخوردگی است. خوشبینی‌ای که از ویژگی‌های بخشی از سده نوزدهم بوده، در اثر جنگ‌ها، بحران‌ها و بروز خودکامگی‌ها، تضعیف شده است. [۱] 🔹وی در فراز بعدی سخنانش می‌افزاید: راحت ما از همیشه بیشتر است: ولی وقتی که به آینده می‌نگریم، احساس ناراحتی عمیقی می‌کنیم، برای تفریح و سرگرمی وسایل بهتر و راه‌های بیشتری داریم، و در عین حال بسیاری از ما احساس می‌کنیم که زندگی ما کاملا میان تهی است. [۲] زندگی درون تهی به عنوان یک ویژگی دنیای معاصر در آثار برخی ‌اندیشمندان با عنوان «ترس» با منشا درونی، توصیف شده است، که از آن جمله به «سیدنی پولارد» اشاره می‌کنیم؛ وی می‌نویسد: امروزه ماهیت ترس فرق می‌کند، امروزه ترس از درون است و نه از بیرون. [۳] 🔹شاید یکی از عوامل مؤثر در پیدایش این حالت روحی، فاصله گرفتن تدریجی بشر از و رویکرد عجولانه و شتابنده او به ، پس از دوره نوزایی (تجدید حیات علم) در اروپاست. او به تصور جایگزینی «علم» به جای «مذهب»، کوشید تا پیوندهای دینی خود را بگسلد، ولی زمانی که در این راه ناکام شد و از عهده تامین خواسته‌های آدمی برنیامد، دیگر جایگزینی برای آن وجود نداشت. لذا از درون احساس خلا، بیهودگی و پوچی نمود. 🔹، پیوند میان آدمی و بی‌نهایت است. رشته‌ های چنین ارتباطی از زمین تا آسمان، برقرار می‌شود و علاوه بر اتصال روح به مطلق وجود، او را از محتوی و معنا، سرشار و اقناع می‌کند. زیرا هر نوع ارتباطی، بر روح انسان تاثیر معینی بر جای می‌گذارد و به همان میزان و متناسب با آن «تصویر فرد از خویشتن» نیز، تغییر می‌یابد. این پدیده همچنان در جریان زندگی، دستخوش تحولات مختلفی واقع می‌شود. 🔹چنین تصویری از درون خود داشتن، به گونه‌ای بر رفتارهای فرد، آثاری بر جای می‌نهد که لحظه‌ای از وی جدا نیست، بلکه شخص در حقیقت با آنها زندگی می‌کند، و هر لحظه و در صورت اراده، می‌تواند آن تصویر را بدون واسطه در ذهن خویش حاضر نماید. این یکی از وجوه علم حضوری است، یعنی علم آدمی به خویشتن خود بدون واسطه، است. علاوه بر‌ آن آدمی، بیش از سایرین به نفس خویش، بینش و بصیرت دارد. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] مابر، فردریک، تاریخ فلسفه تربیتی، ترجمه علی اصغر فیاض، ج۱، ص۵. [۲] همان [۳] بولارد، سیدنی،‌ اندیشه ترقی، ترجمه حسن اسد پیروزانفر، ص۳۰۸. منبع: ویکی فقه @tabyinchannel