eitaa logo
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
955 دنبال‌کننده
19هزار عکس
5.2هزار ویدیو
113 فایل
ولادت: 1363/10/30 ـــ🌺ــ شهادت:1390/6/13 اینستاگرام https://www.instagram.com/shahid.mohammad.ghafari.parsa محل شهادت:سردشت،ارتفاعات جاسوسان محل دفن:گلزارشهدای شهرهمدان 🔻نظرات وپیشنهادات🔻 @shahedesaber 🔻خادم کانال🔻 @shahid_mohamad_ghafari
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩صابرین🚩 بخش4️⃣ : گفتیم خوب اختیار با خودته. چی کار می خوای بکنی؟❓ فعلاً می روم کشاورزی تا ببینم چه طور می شه. چون مقداری کشاورزی و دامداری هم داشتیم، رو توی کشاورزی گذروند. اتفاقاً همون سالی هم بود که خیلی سرد بود هوا و برف سنگینی هم آمده بود. قسمت این پیرمردها بود که این صحرا بماند. شاید به ده نفر از این می گفت نیازی نیست بیایید صحرا؛ همه گوسفندهاشون رو علوفه می داد تا شب و بر می گشت. این مدت گذشت تا یه روز آمد و گفت: امام حسین(ع) ثبت نام می کنه و من هم ثبت نام کرده ام. به امید خدا، اشکال نداره. شروع کرد یه مقداری درس ها رو خوند و دانشگاه قبول شد. وقتی جواب آمد که قبول شده، گفت یه ازت دارم. گفتم چی؟ گفت: وقتی از سپاه برای تحقیقات می آیند به دوستانت را نکنی. بگذار واقعیت را بگویند. آن چیزی که حقم هست. خواهم خدای ناکرده پارتی بازی بشه. بگویند چون پسر فلانیه قبول شده. بینی و بین الله بگذار هرچی که باشه. قبول کردیم. 🌱در کنار شهیدان مصطفی (کمیل) صفری تبار و علی بریهی🕊🕊 توی اون مرحله هم قبول شد و با دوستانش رفتند دانشگاه امام حسین علیه السلام. توی دانشگاه هم کاری که کرده بود دوستی به نام آقای صفری (شهید مصطفی صفری تبار) پیدا کرده بود که با هم شهید شدند.🌹🕊🕊 با تعدادی از همشهریانش می رفتند تهران و می آمدند. یک روز یکی دو نفر از این همراهانش آمدند پیش من گله. گفتند محمد یک مقداری کمتر نزدیک ما می آید. من از او جویا شدم گفتم چیه؟ گفت اگر حرف هایی که در جمع دوستانه زده می شود و نباشد مشکلی نیست. متوجه شدم که اگر مقداری فاصله می گیرد می خواهد دچار غیبت نشود. آقای (فرمانده سابق صابرین) می گفت ما رفتیم دانشگاه صحبت کردیم برای جذب داوطلب و چند تا از اون ها رو برای تیپ انتخاب کنیم. ده نفر را قبول می کنند که بروند توی این جمع.⏯ ،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 بخش5️⃣ ↪️ یک روز گرفت گفت می خواهم بروم ، چه طور صلاح می بینی؟❓ اونجا مشکلات خاص خودش رو داره؛ اگه می تونی کنی هرجا داری. مثلاً؟❓ آموزش های داره. دوری داره. مأموریت های بیرونی داره. بعضی کم و کاستی هایی هم داشته باشه. من یه گرفته ام که اون رو با چیز عوض نمی کنم. فقط می خوام شما باشی. هر پدر و مادری داره خواسته بچه اش رو برآورده کنه، هرچی باشه. از اون بچه کوچیک بگیر که از شما تقاضای یه بسکوییتی یه پفکی یه اسباب بازی می کنه تا بچه بزرگ که شد تقاضای ماشین و خونه می کنه. تقاضای ازدواج می کنه، دوست داری تا اونجایی که دستت هست اونچه که می خواد بهش برسه 🔅در کنار شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار🕊 اگه واقعاً دوست داری با خودته. بعد از این صحبت اونجا رو انتخاب کرد و رفت برای تکاوری. دوستانش بعد از تمام شدن درسشون در دانشگاه امام حسین(ع) آمدند کاشان مشغول کار شدند او و یکی از اهالی کاشان با هم می روند آموزش تخصصی می بینند. فرمانده گردان آموزشی در تیپ صابرین می گفت ما با توجه به شناختی که از متربیانمون داشتیم، هر تکاوری که شروع می شد، اگر 130 نفر شرکت می کردند ولی پس از پایان دوره 90 نفر طاقت آورده و مانده بودند، می گفتیم این دوره دوره خوبی بوده. علتش هم اینه که دوره ها، دوره های بسیار است و باید توان جسمی اش باشه که بتوانند طی کنند. می گفت افرادی که شرکت می کنند می توانیم تشخیص بدهیم که می توانند تا آخر دوره دوام بیاورند یا نه. دوره این ها که می خواست شروع شود، کسانی که آمدند برای این سه نفر بودند: صفری تبار، محرابی پناه و کاشانی اش. خودمون می گفتیم هر تای این ها رفتنی اند. این ها دوره را تمام . ورودی دوره هم اینگونه بوده که از این ها یک تستی می گرفتند. ظاهراً برای تست در مرحله اول، کیلومتر پیاده روی داشته اند. همراه با کوله پشتی که سی و پنج کیلو وزن دارد. رو که گرفتیم دیدیم بر پیش بینی، این سه نفر زودتر از همه رسیدند. از استراحت و مرخصی چند روزه و برگشتشون، محمد را به عنوان انتخاب می کنند. دوره های آموزشی اون ها بیست روزه است. اردوی کویر داشتند. بیست روز آب برد بود، بیست روز جنگل بود. گفتند اردوی کویر را اول برنامه ریزی کردند. کوله ها همه یکی سی و پنج کیلو؛ گرفتند و رفتند. اول که رسیدیم، دوباره فردا کیلومتر پیاده روی گذاشتیم. اومد گفت یک سؤالی می توانم بکنم؟❓ بله. سگفت: این هفتاد کیلومتر پیاده روی به شکلی هست که ما بتونیم رو درست بخونیم؟ ❓ گفتیم ، شما در یک محدوده مشخص، با گرا دور می زنید و از حد خارج نمی شوید. گفت: این سؤال را که پرسید کنجکاو شدیم که چه دلیلی داره که این را می پرسد؟ دو نفر را می خواستیم برای کار نیرو که محمد، خودش و آقای صفری رو معرفی کرد. هر کدوم یه اسلحه گرفتند با یه کوله و حرکت کردند. متوجه شدیم که علت سؤال محمد این بود که می خواست های_مستحب ماه رجب را بگیرد که خیلی برای ما تعجّب آور بود. جایی که می کردیم اصلاً طاقت ولی او دوره را گذراند، سلاح و تجهیزات بر سازمان هم داشت، تازه روزه های هم می گرفت.⏯ پایان 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
هدایت شده از 
{ یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۱ علی پرورش در ۱۳۴۸/۱/۱در روستای پرسک از توابع شهرستان در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود پدر ایشان علی پرورش یک کشاورز ساده بودند و علی اولین فرزندی بود که خدا به ایشان عطا نمودند . ابتدایی زندگی را در روستای پرسک گذراند . سال 1355همراه خانواده به خرم آباد مهاجرت نموده و ابتدایی را در این شهر گذراند.سالهای شهید پرورش همزمان شده بود با عراق علیه ایران و به همین دلیل در سال 1364ترک تحصیل نموده و به صورت پنهانی و بدون اطلاع پدر و مادر جبهه گردیدند . سال1365 در شاخ شمیران و در عملیات نصر از ناحیه پیشانی شد اما این جراحت باعث نگردید تا در عزم راسخ ایشان در مورد دفاع از اسلام وانقلاب خللی ایجاد شود و او را از حضور در جبهه ها منصرف سازد . بعد از بهبود ی دوباره عازم جبهه گردید و اینبار به مناطق عملیاتی رفت .مدتی بعد در همان سال براثر هواپیماهای رژیم بعثی عراق درعملیات 5 تعداد پانزده ترکش ریز و درشت به ایشان اصابت نمود و باعث گردید که مدت زیادی در بقیت ا... تهران بستری گردند . جالب اینکه در تمام مدت، زخمی شدنش را از خانواده پنهان داشته بودند و تا هنگام ترخیص از بیمارستان به خانواده اش اطلاعی نداده بودو هنگامی که دوران بهبودیش را در منزل می گذرانیدبا خود بعضی از ترکش های ریزی که در بدن جا خوش کرده بود را در می آورد . باپایان ،،،، ⏯ ادامه دارد◀️ https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
{ یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۲ باپایان یافتن جنگ چند سالی را در مشاغل گذرانید . سپس وارد پاسداران گردیده و در تیپ 57حضرت ابوالفضل العباس خرم آباد مشغول به خدمت گردیدند .در ماه سال 1380پس از سقوط هواپیمای -154 خرم آباد در اثر برخورد با کوههای سفید کوه ، همراه با سایر نیروهای به منطقه اعزام گردیده وبدون هیچ چشم داشتی در پایین آوردن بقایای اجساد حادثه و قطعات مهم هواپیمای سقوط کرده که در میان بلندی ها و صخره های و بسیار سخت کوهستان سفید کوه پراکنده شده بودن زحمات بی شائبه ای کشیدند از جالبی که در این حادثه اتفاق افتاد این بود که ایشان کسی بودند که سیاه هواپیما رادر بلندای قله پیدا نمودند و از کوه پایین آورده بودند هنگامی که ایشان به دامنه کوه رسیده و می خواستند جعبه سیاه را به مسئولین دهند با توجه به اینکه برای یابنده جعبه سیاه در نظر گرفته شده بود یکی از همکاران و دوستان ایشان نزدیک شده و به ی اینکه ایشان خسته می باشنددرخواست کرده بود که جعبه سیاه را به او داده تا کمکش کند این شهید بزرگوار در حالی که به دوستش برای بردن و تحویل دادن جعبه سیاه و گرفتن به نام خودش آگاه بود بدون هیچ گونه و یا ممانعتی و به قول شاهدین در حالی که آرام بر لب داشت آن را به همکارش تحویل داده بودند و از گرفتن جایزه پوشی نمودند. در سال 1381 و پس از سقوط هواپیمای -76 سپاه پاسداران در ارتفاعات کرمان ایشان باز هم به انجا گردیده و در آوردن جنازه شهدا کمک شایانی نمود. با نیرو های صابرین سپاه قدس ایشان جزو نیروهایی بودند که توانست به این نیرو بپیوندد ⏯ ادامه دارد◀️ https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
‍‍ ‍ ‍ ┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۳ سردار علی پرورش دارای دان 5 هنر های بودند .همچنین وی تیر اندازی ارتش های ایران و آمادگی جسمانی ارتش ها را در شغلی خود داشت در این یگان سمت فرماندهی اطلاعات را بر عهده دار بود. توانایی های و هوشیاری زیاد و دید بسیار عالی وی در عملیات های در مناطق کوهستانی باعث گردیده بود تا همرزمانش به وی و دیگر گرانقدر شفیع پور لقب چشمان را بدهد. از خصوصیات بارز اخلاقی او می توان به راستی و درستی ایشان در و گفتار ، با اقوام و آشنایان ، اول وقت ، بودن و همیشگی ایشان اشاره نمود . در سال ..... بخاطر موقعیت شغلی اش به تهران نقل مکان نموده و در آنجا ساکن گردید در طول مدت خدمت در این یگان در عملیات های زیادی د رگوشه و کنار این مملکت شرکت داشته و در بسیاری از غرب و شرق کشور با نیروهای خرابکار و وابسته به غرب به مبارزه پرداخت و چندین سال در مناطق شرق کشور با گروهک تروریستی دوشا دوش دیگر نیروهای سپاه جنگیدند و یکی از عوامل سرکوب این گروهک تروریستی بودند . ایشان شهیدان عزیز سردارسرتیپ ، سردارشهید پاسدار پور ، شهید پاسدار و دیگر شهیدان عزیزی بودند که درآبان ماه سال 1388 در منطقه سیستان و بلوچستان بر اثرانفجار تروریستی به رسیدند بود. اما آنروز سرنوشت طوری برای ایشان خورد که وی از یاران شهیدش جا بماند. از این قرار بودکه ایشان به خاطر پسر کوچکش امیر رضا جایش را بادیگر شهیدسر افراز پاسدار شهید عوض نمودن اما،،،،،⏯ ادامه دارد◀️ https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۴ ⏬امابعد از مراجعت ایشان به تهران جهت فرزندش و هنگامی که مشغول انجام کارهای بستری شدن همسرش در بیمارستان بودند به ایشان شهادت🌹 🕊🕊همرزمانش را دادند .وبعد از این حادثه بود که کسی علی را آن علی سابق ندید و این امر آخرین های او را با این دنیا و زندگی برید و پاره کرد. بعد از کوچ همرزمان شهیدش به تنهایی به امید پروردگارش همچنان در مناطق مرزی کشور بادیگر نیروهای به ادامه داد . از آرزوی شهادت و دستیابی به ان نگردیدو سر انجام پس از اینکه خداوند او ر ا به کامل رسانیدبه ندای ( )امام شهیدش لبیک گفته و درساعت 5و 45 دقیقه بامداد1390/5/3 از اقامه و در کوههای قندیل پیرانشهر بعد از بی نظیردر حالی که به تنهایی همراه با فقط دیگر از همرزمانش با تقریبا 60 تا 70 نفر از عوامل گروهک به مدت چند ساعت درگیر شده بودند در اثر اصابت به به آرزوی دیرینه و همیشگی اش یعنی نائل گردید و روح بزرگش به رحمت حضرت حق و همنشینی با سرور و سالار شهیدان (ع)و دیگر شهیدان اسلام و انقلاب شتافت. 🕊🕊🌹 یک دختر به نام که هم اکنون مشغول تحصیل می باشد و دو به نامهای دانش آموز و خردسال به یادگار مانده است شهید علی پرورش یک معلم واقعی اخلاق،،،،، ⏯ ادامه دارد◀️ https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۵ ⏬ شهید🕊🌹 یک معلم واقعی اخلاق و انسانیت بودنمونه کامل انسانی و یکی از شیعیان واقعی امام (ع) ،یک شوهر مهربان برای ، پدری بی نظیر برای ، دوستی خوب برای ، حسنه برای کسانی که او را شناختند و هدایتی بود برای که می خواهند بعد از این او را . از رهروان واقعی بود.کسی که هیچگاه دنیا و افتخارات و عناوینش او را دلبسته ی خودش نکرد . و به از خانواده و اقوام این شهید بزرگوار تا بعد از شهادتش🕊 هیچکس درجه و سمت او را در سپاه نمی دانست و اونیز در مورد سمت ها و مسئولیت هایش چیزی بر نمی آورد که این امرحاکی از بسیار زیاد ایشان بوده است . علی پرورش در تمام سالهای خدمتش به نوشتن وصیت نامه نکرده بودند اما قبل از شهادتش بر اثر که می بیند و خود وی از آن به شهادت🕊 می نماید وصیت نامه اش را برای و.آخرین بار می نویسداو در وصیت نامه اش برای همه ی دوستان ، وآشنایان و برای خانواده اش الطافی را که خداوند به گرامیش داده ونعمت های را که به اهل بیت رسول اکرم (ص) فرموده است را از ذات مقدس پروردگارش می نماید و آنان را به صبر و و ثبات قدم در راه اسلام و انقلاب و از مکتب ولایت دعوت می نماید . ای بارز که در زندگی ایشان به عینه قابل بود باور ایشان به این امر که شهادت هیچگاه به روی انسان بسته نبوده و نیست و این خود انسانها هستند که باید در جستجوی آن باشند و او این را باور داشت و بالاخره به آن جامه پوشانید . روحمان با یادشان شاد🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
‍ ‍ وی در تیر ماه سال ۱۳۷۹ ازدواج نمود و صاحب یڪ فرزند دختر به اسم آرمیتا گردید ڪه قبل از ۵ سالگے و در برابر دیده گانش شاهد پرپر شدن پدر عزیزش بود. در چند سال اخیر ضمن تدریس و انجام فعالیت های تحقیقاتے و مسئول اجرای بسیاری از طرح های تحقیقاتے در دانشگاه های تهران، شهید بهشتے و خواجه نصیرالدین طوسے، بود در ۳۴ سالگی معاونت انژری اتمے ایران را به عهده داشت. شهید رضایی نژاد با قبولے در تمام مراحل آزمون دڪترا سال ۱۳۹۰ در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسے پذیرفته شد، اما در تاریخ اول مرداد ۱۳۹۰ توسط سرویس جاسوسے اسرائیل (موساد) به رسید. 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
4_505293225813082297.pdf
337.6K
نسخه Pdf ڪتـــ📚ــاب #کتاب #زندگینامه #شهید_محمد_جهان_آرا به مناسبت #سالگرد_شهادت https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊 🔶شهید جعفر حجتی فر فرزند محمد در سال ۶۶/۲/۲۲در شهرستان زهک از توابع استان سیستان و بلوچستان دیده به جهان گشود ابتدایی تا دبیرستان را در شهرستان زاهدان ب اتمام رساند و بعد از دیپلم در دانشگاه ازاد در رشته معماری و نقشه کشی تحصیلات خود را اغاز کرد و در سال ۸۸ به پایان رساند بعد تمام شدن دانشگاه به خدمت مقدس سربازی رفت درسال ۸۹ تشکیل خانواده داد که ثمره این ازدواج دوپسر ب نام های امیرمحمد و صادق می باشد در سال ۹۰ وارد نظام (سپاه) شد و یکسال اصفهان و تهران دوره پاسداری خود را گذراند و در سال ۹۱ در شهرستان ایرانشهر خدمت خود را در نظام شروع کرد ⏮ادامه دارد https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊 🔶شهید حجتی فر قبل از شهادتتش ب زاهدان رفت که برای کربلا ثبت نام کرد و کارای ویزای خود را انجام دهد که اربعین با پای پیاده به پابوس اقاش امام حسین برود در همان چند روزی که ایشان زاهدان بودند از اداره اش باهاشون تماس,میگیرن که هرچه سریعتر ب ایرانشهر برود که خودش را برای ماموریت سری اماده کند و ایشان به ایرانشهر رفت روز موعد فرا رسید و ایشان در شب تاسوعا به همراه شهید حاج احمد مایلی با هواپیمای فوق سبک به ماموریت رفتن که در شب تاسوعا در حین ماموریت هواپیما به کابل برق برخورد و سقوط میکنند که حاج احمد مایلی در دم ب شهادت میرسند ولی شهید جعفر را به بیمارستان ایرانشهر میرسانند که با تلاشهای پزشکان ب دلیل جراحات وارده در روز تاسوعا ب شهادت میرسند ⏮ادامه دارد https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊 🔶و در روز عاشورا بعد نماز ظهر عاشورا نماز میت این شهید را با مردم شهرستان زاهدان خواندند و در مزار شهدای زاهدان تدفین می شود ایشان علاقه ای که امام حسین داشتند و قبل از شهادتش که برای کربلا ثبت نام کردن که برای اربیعین به کربلا برود ولی ایشان ارادتی که ب اقاشون داشتند زود تر از موعدش ب کربلا رفت و عاشقانه کربلایی شد شهید حجتی فر دقیقا در همان روزی که امام حسین شهید شد و در روز عاشورا خاکسپاری شد ایشان هم شهید شد و در رور عاشورا دفن شد و تمام مراسمات ایشان با مراسمات امام حسین یکی شد. ⏮ادامه دارد https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۱ گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج مساجد و محلات، خلبان بهمن مصائبی ۱۱ آذرماه سال ۱۳۹۵ در سانحه سقوط یک فروند پرنده فوق سبک نیروی زمینی سپاه حین عزیمت به مأموریت در استان سیستان و بلوچستان به شهادت رسید. مصائبی در بهمن ماه سال۶۲ در روستای مزید آباد از توابع بخش سجاسرود شهرستان در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود و از جمله شاگردان سردار شهید "احمد مایلی" فرمانده یگان هوایی قرارگاه سپاه بود که فرمانده‌اش نیز چند ماه پیش در جریان یک سانحه در سیستان و بلوچستان به رسیده بود. ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۲ وی در خانواده ای پرورش یافت و پس از گرفتن و ورود به امام حسین (ع) ، موفق به دریافت کارشناسی ارشد شد. مصائبی درباره خصوصیات این بزرگوار گفت:" مصائبی لیاقت را داشت و فردی متدین و بسیار مذهبی بود و خانواده اش نیز به این گونه هستند". وی ضمن اشاره به خلوص این اضافه کرد:" مدت زمانی را که در سوریه به جنگ با ها بسر می برد، نزدیک ترین افراد نیز از این امر اطلاعی نداشتند و به من و پدر ومادرش و خانواده گفته بود که به کسی نگوییم که در هستند". ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۳ شهید ضمن اشاره به جمله ای از آن بزرگوار مبنی بر اینکه “ماهرچه داریم از اهل بیت (ع) بویژه حسین (ع) و زینب (س) است و اگر جان خود را در راه این بزرگواران فدا کنیم باز کاری نکرده ایم"، افزود: "من همسرم را تبریک می گویم چون که واقعا را داشت و به ارزویش رسید”. شهید مصائبی ادامه داد: “ را تقدیم اسلام و انقلاب کردم و سعی می کنم فرزندانم را همانند زینب (س) که خواسته پدرشان بود بزرگ کنم”. در پایان گفت: “من سه دختر کوچک دارم و همیشه همسرم می گفت که تعداد شیعیان کم است و ما باید نسل شیعه را افزایش دهیم و برای زمان (عج) یاور تربیت کنیم”.لبان بهمن مصائبی ۱۱ آذرماه سال ۱۳۹۵ در سانحه سقوط یک فروند پرنده فوق سبک نیروی زمینی سپاه حین عزیمت به مأموریت در استان سیستان و بلوچستان به 🌷 رسید. ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۴ گفتنی است، مصائبی از جمله شاگردان سردار احمد مایلی فرمانده یگان هوایی قرارگاه قدس سپاه بود که فرمانده‌اش نیز چند ماه پیش در جریان یک سانحه در استان سیستان و بلوچستان به رسیده بود. شهید مصائبی گفتند: بهمن مصائبی در بهمن ماه سال۶۲در روستای مزید آباد از توابع بخش سجاسرود شهرستان خدابنده در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. وی افزود: مصائبی در خانواده ای روحانی بزرگ شد و پس از گرفتن دیپلم وارد امام حسین (ع) شد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شد. ایشان در ادامه فرمودند: مصائبی لیاقت را داشت و فردی متدین و بسیار مذهبی بود و خانواده اش نیز به این گونه هستند. ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۵ * شهید در خصوص خصوصیات بزگوار فرمودند: ایشان فردی با بود و مدتی را در به جنگ با تکفیری ها پرداخت و نزدیک ترین افراد نیز از این امر اطلاعی نداشتند و به من و پدر ومادرش واعضای خانواده گفته بود که به کسی نگوییم که در سوریه هستند. ایشان همیشه می گفت: “ماهرچه داریم از اهل بیت (ع) بویژه حسین (ع) و زینب (س) است و اگر جان خود را در راه این بزرگواران فدا کنیم باز کاری نکرده ایم. #*همسر شهید مصائبی فرمودند: “من همسرم را تبریک می گویم چون که واقعا لیاقتش را داشت و به ارزویش رسید”. وی در ادامه می افزاید: “من دختر کوچک دارم و همیشه همسرم می گفت که تعداد کم است و ما باید نسل شیعه را افزایش دهیم و برای امام زمان (عج) یاور تربیت کنیم”. شهید مصائبی ادامه داد: “همسرم را تقدیم اسلام و انقلاب کردم و سعی می کنم فرزندانم را همانند (س) که خواسته پدرشان بود بزرگ کنم”. شاد و یادش گرامی باد🌷 ⏮پایان. https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۱ معرفی نام و نام خانوادگی: جمالی نام پدر: محل تولد: فسا تاریخ تولد: ۶۵/۷/۱ تاریخ شهادت: ۹۴/۸/۸ محل شهادت: ، سوریه محل دفن: فسا وصعبت تاهل: تعداد فرزندان: سروان پاسدار جمالی مورخ۰۱/۰۷/۱۳۶۵ مصادف با ۱۸ محرم الحرام سال ۱۴۰۷ در روستای پرور و ولایت مدار شهرستان فسا دیده به جهان گشود . وی که از خادمان آقا اباعبدالله(ع) و ابالفضل العباس(ع) بود در خانواده ای پرور و بعد از دایی به دنیا آمد ودر جوار ای مذهبی ، متدین و عموزاده های تربیت گردید. ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۱ 🍃معرفی نام و نام خانوادگی : نام پدر :محمد علی تاریخ تولد :۱۳۶۴/۰۲/۲۴ محل تولد :دیباج شغل :پاسدار وضعیت تاهل :مجرد مسئولیت :نیروهای -آموزشی سن :۲۳ سال خانواده چند شهید :یک 🌹شناسنامه تاریخ شهادت :۱۳۸۷/۰۳/۲۳ محل شهادت :تهران نام عملیات : موضوع شهادت :پشت جبهه نحوه شهادت :سقوط از کایت موتوردار - پادگان آموزشی شناسنامه تدفین کشور :ایران استان :سمنان شهر :دامغان روستا :قلعه تاریخ تدفین : گلزار :گلزار دیباج 📩زندگی نامه شهید “بسم رب الشهداءوالصدیقین” شهید محمد مهدی ایثاری بیست‌‌وچهارم اردیبهشت شصت‌‌وچهار در دیباج، منطقۀ شمالی دامغان، در خانواده‌‌ای و صمیمی، فرزند پسری متولد شد. پدر خانواده نامش را گذاشت تا در سایۀ آل طاها و امام زمانش سربازی کند و دنیایی و آینده‌‌ای آباد برای خود و مردمانش رقم بزند. محمدمهدی در چنین شرایطی می‌‌کرد. ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۲ 🍃تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و متوسطه تا پایان پیش‌‌دانشگاهی را با موفقیت به پایان رساند. فوق دیپلم خود را در دانشگاه علوم دفاعی در دانشگاه (ع) تهران با موفقیت به پایان برد. پس از آن به سمنان آمد و دورۀ کارشناسی را وارد دانشگاه پیام‌‌نور شد و در رشتۀ علوم تربیتی مشغول به شد. بعد از آن در یگان ویژه به استخدام رسمی درآمد. شش سال از خدمت و صادقانۀ او در یگان ویژه می‌‌گذشت که در گردان هوایی در بیست‌‌وسوم خردادماه سال هشتاد و هفت شمسی در اثر سقوط کایت، بر خوان نشست و بار دیگر بر همگان گوشزد نمود که در باغ باز است. گلزار امامزاده‌‌محمد دیباج، میزبان پیکر پاک محمدمهدی شد. ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۳ 🍃23 خرداد یادآور سالروز شهید محمد مهدی ایثاری من وسته هسته. شهید مهدی ره خله نمیشناسیامش ولی خانوادیشه دورادور همیشناسیام. مهدی خلبان پاسدار بی که در صانحه هوایی در سال 1387 به برسیا. این خاطره رفقش من وه بکته البته اینم بکته که این خاطره و مطلبه هنوز کسی وه نکتم. این خاطره از زووان او نقل هنکنم: 🍃من و مهدی و برارش خله رفق بم با مهدی دانشکده دله با میثم با هم دبم. از اونجه با هم خله صمیمی هابم همین وه هر وقت مسیرم هنخورد طرفای محل کار او هنشیم حتما اوره سر هنزیم. درست یک هفته قبل از بشبیم اویی پهلو ، مهدی اون هفته مثل اینکه خله کار داشت او مربی هم بی و دبین آموزش خلبانی هندان که من بشیم . با وجود کار زیاد بیامی و همدیگه ره بدیئم. من و او با هم خله راحت بم و حرفامانه همدیگه ره هنزم. بکتمش مهدی ته دیگه پیر هابه پس که هاوا زن ببوری ، وچه جان بجنب و ... یکم این جور حرفا او وگردیا منه بکته همین روزا خبر زوما هابین منه ته ره هندنن... 🍃پنجشنبه ظهر خانه دبیم که رفقم زنگ بزی بکته خبر داری چی شده بکتمش نه چی شده بکته یک کایت سقوط هاکرده و مثل اینکه هم دبی ، بکتمش طوری شان هم هابی که او بکته هابین. اونجه بی که یاد اون حرفش دکفتم بکتم چه زود ... واقعا به این نتیجه برسیام که خبر داشت. همکاراش هنکتن که اون روز صوبایی از همه روزا زودتر خو جه راست هابی و طبق معمول پنج شنبه ها بشبی استخر ، بعد از استخر وچا ره هنکته امروز هاکردم همه هنکتن مهدی اون روز یک حال و هوای دیگه ای داشت. ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۴ 🍃 یکی دیگر از برادران تعریف میکنه هر هفته با محمد مهدی ایثاری میرفتیم شنا. صبح روز شهادتش وقتی سانس تمام شد با آمدیم بریم بیرون شهید ایثاری گفتند : برو من میام (م.ا) گفت: کجا میری گفت برم کنم بیام (( )) بعدش با هم رفتیم محل کار. من رفتم به سمت بهداری و اونم رفت سمت باند و کایتش . اونها اون روز درحال تمرین ماموریت مهمی بودند. چند دقیقه ای نگذشته بود که یکی از بچه ها داد زد و گفت یه کایت سقوط کرده. پریدم توی آمبولانسم .سریع رفتم بالای کایت .دیدم علی صیادی و مهدی ایثاری سقوط کردن و شدن.😔 ✨روحشون شاد راهشون پر ره رو باد ⏮پایان https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۱ 🍃معرفی تکاور پاسدار الله_نوزاد🌹 محافظ سردار شهید علی شوشتری تولد : ۱۳۶۴/۱/۱۸ - تبریز شهادت : ۱۳۸۸/۷/۲۶ - در حادثه بمب‌گذاری منطقه پیشین ـ در حد فاصل شهرستان‌های سرباز و چابهار آرامگاه : گلزار تبریز 🍃روح الله ۱۸ فروردین سال ۶۴ به دنیا آمد و به دلیل علاقه و ارادت خانواده اش به حضرت امام خمینی (ره) اسم وی را روح‌الله نامیده شد.💦🍃 روح الله نوزاد دوره دبستان را در دبستان حسین توانا ، دوره راهنمایی را در مدرسه شیخ شمس و متوسطه را در دبیرستان گذراند و اغلب سالها شاگرد اول شناخته می شد. الله با جلب رضایت پدر ومادرش، به عنوان پاسدار به گردان صابرین تهران پیوست، و از همان اول آماده بود و خوب می دانست که خدمت کردن در آسان نیست. ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۲ 🍃روح‌الله در ۲۶ مهر سال ۱۳۸۸ در حادثه بمب‌گذاری منطقه پیشین ـ در حد فاصل شهرستان‌های سرباز و چابهار در جنوب استان سیستان و بلوچستان ـ به همراه سردار نورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه و فرمانده قرارگاه قدس، سردار محمدزاده فرمانده سپاه استان سیستان و بلوچستان، فرمانده تیپ امیرالمؤمنین، فرمانده ایرانشهر، فرمانده سپاه شهرستان سرباز و بیش از ۴۲ نفر از سران قبایل و طوایف سیستان و بلوچستان به درجه رفیع رسید. پدر روح‌الله، را دریایی می‌خواند که پسرش هم قطره‌ای از آن بود و می‌گوید: وقتی برادرم محمد نوزاد، شد و خبرش را برای من آوردند، گفتم وای! ولی در روح‌الله آن وای را هم نگفتم. روح‌الله به یقین، لیاقت را داشت. روح الله یک هفته قبل از شهادت با مادرش تماس گرفت که پنجشنبه به تبریز بر می‌گردد. به دوستانش هم گفته بود یکشنبه شب، به سمت تهران حرکت می کند تا دوشنبه در تهران باشد و پنجشنبه به تبریز بیاید. قضای روزگار هم این بود که شهید شود، جنازه‌اش را به تهران منتقل کنند و پس از چند روز جنازه‌اش را به تبریز بیاورند! ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊🌹 ۳ 🍃به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، عبدالمالک ریگی، ریگی بود که با مرگش، جنایت‌های او فراموش نمی‌شود، چهار سال از حادثه تروریستی دردناک پیشین سرباز(شهرستان سرباز یکی از شهرستان‌های استان سیستان و بلوچستان) و سردار نورعلی شوشتری و همرزمانش در 26 مهر 1388 می‌گذرد. سردار می‌خواست مهر و محبت را در طوایف سیستان و بلوچستان بیشتر کند که برگه را مهر زدند و مهر تائیدی شد بر عداوت دشمنان اسلام و حقانیت نظام و چه سعادتی داشت سردار شهید که در سربازی به وصال زمینی رسید و در سرباز به . 🍃سالگرد شهادت بهانه‌ای شد تا به سراغ خانواده روح‌الله نوزاد، محافظ تبریزی شهید شوشتری برویم که همنام پسر سردار بود و همپای خودش شد. تلفنی با برادر هماهنگ کردیم که هم دیداری تازه کنیم و هم مصاحبه‌ای داشته باشیم. آدرس را گرفتیم و فردای آن روز به در خانه پدری روح‌الله نوزاد رفتیم، پلاک خانه‌شان همچون خود شهید، بود، خانه‌ای محقر اما صمیمی که در و دیوار خانه، پر از عکس امام(ره) و و خود روح‌الله بود. صفای اهالی خانه از خود خانه کم نبود که بیشتر هم بود. برادر شهید زحمت چای را کشید و گفتگو آغاز شد... ⏮ادامه دارد،،، https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1