eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
156 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
دست نوشتہ شهیدے برسنگ مزارش: هیچ بدنے درمقابل آنچہ روح اراده آنرا میڪند ناتوان نیست به امیدآنکہ درتمام احوال مراقبت از#نمـاز خـود بکنیم #تخریبچے_شهید_ناصر_اربابیان #سالروز_زمینی_شدنت_مبارکـــــ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
از شهیدسعیدبیاضےزاده سلام خدمت شما بزرگواران یک خاطره از فرزندم از سوریه آمده بود ما خیلی خوشحال بودیم چون عزیزمان از سفر آمده سه روز گذشت دوستان و همکلاسیهایش بودند او در این سه روز مرتب با همرزمانش در سوریه در تماس بود یکبار که گفت سعید چه می کنی همه ی فکرت شد گفت من حقیقت خودم اینجا هستم وفکرم فقط سوریه است. به من گفت بابا بیا چند روز برویم من هم که عاشق مسافرت بودم در جواب گفتم از نظر من مشکلی نیست ببین مادرت چه می گوید به مادرش که گفت در جواب، مادرش گفته بود فکر کنم پدرت برنامه اش جورنیست شیخ سعید می گوید پدرم راضی کردنش بامن شما راضی هستی برویم مشهد زنگ زد به حاج آقای اسحاقیان که یک سویت برای ما گرفتند ما با ماشین خودمان با سجاد و سارا حرکت کردیم به طرف شیخ سعید از همان زمان کودکی بسیار به من و مادرش میگذاشت ظهر که ما از می آمدیم چای آماده بود سفره هم آما ده نهار را همراه ما می خوردند بلافاصله پیش دوستانش می رفت از آنجا می رفت پیش چند نفر از رفقایش که از نجف اشرف به مشهد آمده بودند از اذان صبح که بلند می شدند تا آخرشب همش در حرکت بودند انگار خسته نمی شد به مادرش می گفت شما حتی چای نمی خواهد درست کنی فقط به و توجه کن غذا هم برایمان می آورد پیش از اذان ما هر کجای حرم بودیم می آمد نماز کنار هم بودیم یک قرآن از حرم برایش هدیه داده بودند آن قرآن را هدیه به مادرش یک روز هنوز منتظر نماز ظهر بودیم حرف و را پیش کشید گفت ببینید امروز در جنگ است و (ع) به ما می گوید کسی هست از من و اهل بیت من کند آیا کسی هست را برای و فرستاده خدا فدا کند ما باید چه جوابی بدهیم گفت ما همه ی خانواده حاضریم برای آقا امام حسین بدهیم گفت امروز همان روز است ببین مادر این دنیا حالا زود یا دور می گذرد اما در نظر بگیر حضرت فاطمه (س) به شما نگاه نکند شما پسر داشتی جوان داشتی چرا از (س) و سه ساله ام (س) دفاع نکردی یا سرت را بالا بگیری و فاطمه (س) به شما بگوید آفرین برتو و از مرگ و صحبت می کرد برای ما قرآن می خواند و معنی میکرد او خودش به مشهدرفته بود که را امام رضا (ع) امضا کنند و ما را به مشهد برده بود که مادرش را برای رفتن به سوریه راضی کند او اینقدر به ما محبت می کردند خدا می داند ما خجالتمان می شد شهادت حق بود خیلی در این راه تلاش کرد و زحمت کشید خدا روح شهدا را شاد کند و ان شاءالله از دست ما راضی باشند. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🍃🌷 #شهید ابراهیم هادی و #نماز اول وقت محور همه فعالیتهایش نماز بود. ابراهیم در سخت ترین شرایط #نمازش را اول وقت می خواند. بیشتر هم به جماعت و در مسجد میخواند.دیگران هم به #نماز جماعت دعوت میکرد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔻🔻بگذر از من🔻🔻 🔹مشغول بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. 🔸رفتم نشستم برای ابراهیم خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش.🙂 🔹ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. 🔸رنگش شد و سکوت کرد 🔹گفتم: چه شده مگر❓ 🔸گفت: درست در همان لحظه می‌خواستیم از جاده‌ای رد شویم که شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد❓ 🔹خندیدم 🔸باخنده گفت: تو نمی‌گذاری من بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده‌ای؟😔 🔻بگذر از من!🔻 🌷 🍃🌹🍃🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
مراسم جشن #عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود☺️ چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچه های فامیل عروسی بگیرد💥اما اکبر برایش فقط این مهم بود که عروسیش مورد نظر #عنایت_امام_زمان (عج) باشد.👌 یک عروسی بدون گناه🔞 که البته به همه هم خیلی خوش گذشت. هنگام #نماز هم خودش مثل بقیه کت دامادیش را روی دوشش انداخت و #وضو گرفت و برای نماز جماعت به نمازخانه رفت. #شهیدمدافع_حرم #شهید_اکبر_شهریاری 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
❁ ﷽ ❁ 💕باید ای دل اندڪی بهتر شویم! یا ڪ اصلا آدمی دیگر شویم ..! از همین امروز ... هنگام #نماز با خدای خود صمیمی تر شویم .. ! #حی_علی_الصلاة •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه...اما تشکر فقط #زبانی نباشه گاهی به پا
🌷 ✍همسرشهید: 🔰داشتم با صحبت میکردم که از صدام فهمید حال خوشی ندارم🤒نمیخواستم اون وقت شب نگرانش کنم ⚡️ولی انقدر اصرار کرد که گفتم:"دل پیچه ی شدیدی دارم_نگران نشو_نبات داغ میخورم خوب میشم"از خداحافظی مون یه ربع⌚️ نگذشته بود که حمید اومد دنبالم و گفت حاضر شو بریم . 🔰گفتم چیزخاصی نیست نگران نشو⭕️اما راضی نشد.تشخیص اولیه این بود که عود کرده،وقتی دکتر جواب سونوگرافی رو دید گفت چیز خاصی نیست❌ اما بهتره خانوم باشن 🔰از کنار تخت من 🛌تکون نمیخورد خوابم برد که نیمه شب🌒 با صدای گریه حمید😭 بیدار شدم. رو گرفته بود و اشک میریخت😢گفتم چرا گریه میکنی چیز خاصی نیست.گفت میترسم برات 🔰تمام این مدتی که خواب بودی داشتم به این فکر میکردم اگه قراره روزی جدایی💕 اتفاق بیفته. اول من باید برم والّا نمیارم😔. آن شب تا صبح کنار تخت من پلک روی هم نگذاشت و و میخوند.. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷 ✍همسرشهید: 🔰داشتم با صحبت میکردم که از صدام فهمید حال خوشی ندارم🤒نمیخواستم اون وقت شب نگرانش کنم ⚡️ولی انقدر اصرار کرد که گفتم:"دل پیچه ی شدیدی دارم_نگران نشو_نبات داغ میخورم خوب میشم"از خداحافظی مون یه ربع⌚️ نگذشته بود که حمید اومد دنبالم و گفت حاضر شو بریم . 🔰گفتم چیزخاصی نیست نگران نشو⭕️اما راضی نشد.تشخیص اولیه این بود که عود کرده،وقتی دکتر جواب سونوگرافی رو دید گفت چیز خاصی نیست❌ اما بهتره خانوم باشن 🔰از کنار تخت من 🛌تکون نمیخورد خوابم برد که نیمه شب🌒 با صدای گریه حمید😭 بیدار شدم. رو گرفته بود و اشک میریخت😢گفتم چرا گریه میکنی چیز خاصی نیست.گفت میترسم برات 🔰تمام این مدتی که خواب بودی داشتم به این فکر میکردم اگه قراره روزی جدایی💕 اتفاق بیفته. اول من باید برم والّا نمیارم😔. آن شب تا صبح کنار تخت من پلک روی هم نگذاشت و و میخوند.. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از مفتاح‌حیدریون
⭕️خوابی که مادربزرگ شهید جهاد مغنیه دید. دو هفته بعد از شهادت جهاد، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر می‌زد و می‌آمد پیشم. گفتم: جهاد، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم. جهاد گفت: بازرسی‌ها طول کشید، برای همین دیر آمدم. در عالم خواب یادم نبود شهید شده، فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟ گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم. با تعجب گفتم بازرسی چی؟ گفت: بازرسی نماز. و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از #نماز صبح سؤال می شود. نماز صبح. تازه یادم آمد جهادم شهید شده. پرسیدم: حساب قبر چی؟ گفت: شهدا حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم... #شهید_جهاد_مغنیه #درس_اخلاق 🇮🇷 @meftah1414
📜 🌹به نام خدای مدافعان حرم🌹 🔸ما را آفریده‌‌اند              🔸اصلاً برای آفریده‌‌اند 🔰عازم سفری هستم🚌.ج به رسم چند خطی را در کمال صحت جسمی و روانی👌 از خود به می‌‌گذارم. 📝خیلی وقت بود که تو این هوا برایم سخت شده بود😪 هوایی پر از ✘ریا، ✘دروغ، ✘نفاق و ✘دورویی. برای کمال و رسیدن به راهی جز رفتن نیست🚫 و عبور کردن از تن و نفس... که اگر بمانی نفس می‌‌شوی. 📝خسته شده‌‌ام از ، از کسالت، از خمودی و از یک‌‌نواختی. از این‌‌که بنشینم و هر روز خبر دوستان و هم‌‌لباس‌‌هایم👥 را بشنوم😔 تا این‌‌که این مجال . 📝از همه کسانی که در طول این سال و شش ماه و پانزده روز 🗓برایم زحمت کشیدند ممنونم و از همه آنان همین‌‌جا می‌‌طلبم🙏 📝از دوست و رفیق و نارفیق و... می‌‌طلبم. از حلالیت می‌‌خواهم که فرزند خلفی برایش نبودم😔 ازش می‌‌خواهم خانم حضرت زینب(س)را و اسوۀ خودش قرار دهد. 📝امیدوارم (س) عنایتی کنند تا من به هدفی🎯 که از ورود به داشته‌‌ام و آن هم تنها خواستن شهادت🌷 از خداوند بود، نایل آیم. 📝کوچک‌‌تر از آن هستم که کسی را کنم اما همه را به صداقت، محبت و دعوت می‌‌کنم و از آنان می‌‌خواهم فریب مال دنیا را نخورند❌ که این مال فناپذیراست. به قول اگر دوست داشتند نفری یک روز و یک برایم بخوانید. «از همه حلالیت می‌‌خواهم.» 1394/08/15 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔰کلام شهید: امیدوارم حضورم در سوریه مرا به #امام_زمان (عج) نزدیک کند. خیلی اهل نصیحت و توصیه نیستم چون خودم بیشتر از همه به آن نیاز دارم، فقط جهت یاد آوری: ۱ 🔺 #نماز که انسان را از فحشاومنکر دور می کند ۲ 🔺 #روزه که سپر آتش است ۳ 🔺 یادآوری #مرگ ۴ 🔺 جهاد با نفس ۵ 🔺ولایت مداری و گوش به فرمان رهبر بودن ۶ 🔺 #دعا برای سلامتی و فرج آقا ۷ 🔺 طلب #شهادت... #شهید_رسول_پورمراد🌷 #شهید_مدافع_حرم https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
ما ترس از شهادت نداریم و این تنهـا آرزوی مـاست ... 📎بنیانگذار لشگر ۱۰ سیدالشهدا #شهید_محسن_وزوا
🌷او همیشه قبل از در آینه خود را می نگریست و محاسنش را شانه می کرد☺️ این بار برای مدتی در آینه خیره شد و گفت : داداشی شدم ، یقین دارم ساعتهای آخره ... اینو که گفت پشتم کشید ، مطمئن بودم که این پیش بینی های محسن درست از آب در می آید ،😔 حاج احمد متوسلیان بیسیم زد و گفت برید کمک عباس شعف ، بی ریخته . ❌ 🌷کار آنقدر شده بود که در نهایت حاج احمد مجبور شده بود محسن وزوایی علمدار 🎌رشید خود را برای حل مشکل گردان میثم که نیروهای آن از همه سو زیر شدید توپ خانه قرار گرفته بودند روانة خط مقدم کند . با روشن شدن 🌤هوا ، اوضاع منطقه بسیار تر از ساعت های اولیة حمله شد ؛ 🌷چرا که هواپیما های ✈️دشمن بر فراز غرب کارون و سر پل تصرف شده توسط تیپ 27 محمد رسول الله به در آمده بودند و نیروهای در حال تردد را بمباران💣 می کردند محسن همچنان برای رهایی گردان میثم در تلاش بود که گلوله توپی در کنار او شد . یکی از نیروهای پیام تیپ 27 می گوید : «از پشت بیسیم📞 شنیدیم عباس شعف فرمانده گردان میثم می خواهد با حاج صحبت کند .»  حاج همت گفت : «احمد سرش شلوغ است کارت را به من بگو » عباس شعف گفت : « نه ! باید مطلب را به خود حاجی منتقل کنم 😰» همین موقع حاج احمد گوشی بیسیم را از گرفت . 🌷صدای را شنیدم که می گفت : « حاجی ... آتیش🔥 سنگینه ... آقا محسن ... » صدای اش بلند شد و دیگر نتوانست حرف بزند دیدم😭 توی صورت سبزه حاج احمد از خون دویده است . گوشی را توی مشت خود فشرد . چشمان حاجی به اشک نشست یک نفس عمیق کشید😔 و زیر لب گفت : « محسن ، خوشا به ! »‌ 🌷 📎سالروز شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💠اهمیت به نماز🌸 🌷روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای #اذان آمد #احمد گفت"کجا نگه می داری تا #نماز بخوانیم؟" گفتم "۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم وهمانجا نماز می خوانیم" 🌷از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت "من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که #نماز_قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود"❤️ 🗣راوی:علی مرعی (دوست شهید) #شهید_احمد_مشلب🌷 📚ملاقات در ملکوت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✅ دعای مستجاب #شهید_مهدی🍂 ♦️♢ چهارشنبه بود و وقت اذان صبح برای #نماز بيدار شدم. وضو گرفتم و با #سجاده_شهید_مهدی نماز خواندم .🍃 🔸به یاد سال گذشته افتادم که به مهدی زنگ زده بودم و گفتم مهدی جان سر نماز برای من دعای ویژه بکن.🙏 و #شهید_مهدی با خنده گفته بود، اگر دعایم میگرفت برای خودم دعا می کردم .☹️ 🔸به ياد اين موضوع که افتادم گریه امانم نداد. به #مهدي گفتم؛ بي معرفت ديدي دعایت گرفت و به آرزویت رسيدي️🕊 🔸حالان نوبت من است كه برايم دعا كني. همان روز هنوز اذان ظهر را نگفته بودند ، توی خیابان بودم که تلفن زنگ زد و مشكلي كه داشتم حل شد .😭 🔸از اینکه شهید مهدی برایم دعا کرده بود تا مشکلم حل شود، زدم زیر گریه و گفتم #آقا_مهدی معرفت تو قبلا به ما ثابت شده بود.😔☝️ #شهید_مدافع_حرم_مهدی_طهماسبی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
﷽ ☀️ زنگ برای #نماز ☀️ 🍎 #شهيد_حسين_هدایی خيلی با محبت و عاطفه بود و به نماز خیلی اهميت می داد. حتی زمانی که به مرخصی می آمد فکر و ذکرش اين بود که رفقایش برای نماز صبح خواب نمانند. 🍎 وقت #نماز_صبح که می شد تلفن را بر می داشت و به تک تک بچه ها زنگ می زد و می گفت: «بيداريد! وقت نماز است». 🍎 هر روز صبح، شايد به سی نفر تلفن می زد و اين، کار همیشگی او بود. 📚 زیر این حرف ها خط بکشید؛ ص ۹۵ #داستان_نماز #نماز_شهیدان https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🍃 وقت خداست♥️ آن را بہ دیگران ندهیم
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_دهم 0⃣1⃣ براے دوره ے راهنمایے به د
❣﷽❣ 💖(فوق العاده زیبا) ⃣1⃣ "امتحان" دڪتر محسن نورے (استاد دانشگاه شهید بهشتے) توی محل از بچگے با هم بودیم.منزل احمـدعلے توے ڪوچه چهل تن در ضلع شمالے مسجد امین‌الدوله بود؛ڪوچه اے ڪه حالا به نام شهیدان نیرے نام گذارے شده. در دوران دبستان حال و هواے احمـد با همه فرق داشت.رفتارش خیلے معنوے و خوب بود. احمــد یکے از بهترین دوستان من بود.همیشه نون و پنیر خوشمزه‌اے با خودش به مدرسه🏫مےآورد.هیچ وقت هم تنها نمےخورد! به ما تعارف مےڪرد.من و بقیه ے دوستان ڪمڪش مےڪردیم! ✨✨✨ رفتار و برخورد احمــد براے همه ے ما الگو بود.احمـــد بهترین دوست👬 دوران نوجوانے من بود.باهم بازے مےڪردیم،مدرسه مےرفتیم،باهم برمےگشتیم و... از دوره ے دبستان تا دبیرستان با احمدعلے هم ڪلاس بودم بهترین خاطرات من برمےگشت به همان ایام. مےگفت: "بیا توے راه مدرسه سوره هاے ڪوچڪ قرآن📖 را بخوانیم. در زنگ هاے تفریح هم مےدیدم ڪه یڪ برگه‌اے📝 در دست گرفته و مشغول مطالعه است. ✨✨✨ یڪ بار از او پرسیدم:این ڪاغذ چیه؟گفت: این برگه‌ے اسماءالله است.نام هاے خدا روے این ڪاغذ نوشته شده. ڪمڪم بزرگ تر مےشدیم.فاصله ے معنوے من با او رفته رفته بیشتر مےشد.او پله پله بالا مےرفت و من... بیشترین چیزی ڪه احمــد به آن اهمیت مےداد بود.هیچ وقت نماز اول را ترڪ نڪرد.حتے زمانے ڪه در اوج ڪار و گرفتارے بود. معلمم گفته بود امتحان دارید.ناظم آمد سر صف و گفت:بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشے امتحان برگزار مےشه.فردا زنگ سوم ڪه تمام شد آماده ے امتحان باشید. آمدیم داخل حیاط.گفتند:چند دقیقه‌ے دیگه امتحان شروع مےشه.صداے اذان از مسجد محل بلند شد.احمـد آهسته حرڪت ڪرد و رفت به سمت نمازخانه.دنبالش رفتم و گفتم:احمــد برگرد.این آقا معلم خیلے به نظم حساسه،اگه دیر بیاے،ازت امتحان نمےگیره و... ✨✨✨ مےدانستم نماز احمـد طولانے است.احمـــد مقید بود ڪه ذڪر تسبیحات📿 را هم با دقت ادا ڪند.هرچه گفتم بےفایده بود.احمــد به نماز خانه🕌 رفت و مشغول نماز شد.همان موقع همه‌ے ما را به صف ڪردند.وارد ڪلاس شدیم.ناظم گفت:ساڪت باشید تا معلم سوال ها رو بیاره. مرتب از داخل ڪلاس سرڪ مےڪشیدم و داخل حیاط و نماز خانه را نگاه مےڪردم.خیلے ناراحت احمـ🌹ـد بودم.حیف بود پسر به این خوبے از امتحان محروم بشه. بیست دقیقه⏰ همین طور توے ڪلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبرے بود نه از ناظم و نه از احمـ🌹ـد! همه داشتند .... ... https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_بیست_وپنجم 5⃣2⃣ احمد آقا عار
💖(فوق العاده زیبا) 6⃣2⃣ (( دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش. عیوب دیگران را ساتر باش. با همه مهربان باش و از همه گریزان باش. یعنی با همه باش و بی همه باش. خداشناس باش و در هر لباس باش. )) علامه حسن زاده آملی ، کتاب نامه ها و برنامه ها ، ص ۱۲ احمدآقا به این عبارات به خوبی عمل می کرد. فعالیت بسیج به جهت حضور منافقین و ترورها و شرایط جنگ بسیار گسترده بود. آن زمان نیروهای برخی شب ها در مسجد می ماندند تا در صورت احساس خطر وارد عمل شوند. در این شب ها احمدآقا نیز مثل بقیه ی بسیجی ها در مسجد می ماند. او مثل یک جوان عادی با بقیه صحبت می کرد. می گفت. می خندید و... او با همه ی افراد حتی کوچکترها بسیار با ادب برخورد می کرد، اما در برخورد با ملاحظه ی هیچ کس را نمی کرد. حتی اگر نزدیک ترین دوست یا شخصی بزرگتر از خودش بود، خیلی محترمانه از او می خواست این بحث را ادامه ندهد. احمدآقا در زمینه ی فعالیت های بسیج مثل یک نیروی عادی حضور فعال داشت. اسلحه به دست می گرفت و در گشت شبانه در بازار مولوی و محله های اطراف، همراه دیگر بسیجیان گشت می زد. اما تفاوتش این بود که وقتی ساعت 3⃣🕒 نیمه شب به مسجد برمی گشتیم و اکثر بسیجی ها مشغول می شدند، او به داخل شبستان می رفت و مشغول 💙شب می شد. خلاصه اینکه احمدآقا یک بسیجی واقعی بود. از آن بسیجی هایی که حضرت امام خواسته بود با آن ها شود. از آن هایی که امام عزیز بر دست و بازوی آن ها بوسه می زد. کلمات تاکید شده : 1⃣غیبت کننده 2⃣ بسیج 3⃣استراحت 4⃣ نماز شب 5⃣ محشور ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#عاشقانه_شهدا #زندگی_به_سبک_شهدا #خدا_عاشقش_شد... اوایل #ازدواجمان برای شهادتش دعا می‌کرد ، می دیدم که بعد از نمـاز از خدا #طلب شهادت می‌کند... نمازهایش را همیشه #اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد، دیگر تحمل نکردم ، یک #شب آمدم و جانمازش را جمع کردم، به او گفتم: تو این #خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهیــد می شی! حتی جلوی #نماز اول‌وقت او را می‌گرفتم! اما چیزی نمی‌گفت .... دیگر هم #نماز شب نخواند ! پرسیدم : چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندیــد و گفت: کاری‌و که #باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم، رضایت تو #برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری #امام زمان هم راضی تره ... بعداز مدتی برای #شهادت هم دعا نمی‌کرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟ گفت: چرا ، ولی براش دعا نمی‌کنم! چون خودِ خدا باید #عاشقم بشه تا به شهـــــــادت برسم ... گفتم : حالا اگه تو جوونی #عاشقــت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت: مگه عشق پیر و جوون می‌شناسه؟! ✍ به روایت همسر شهید #فرمانده_حسین #پاسدار_مدافع_حـرم #شهید_مرتضی_‌حسین‌پور https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
💠همیشه میگفت از بس امربه معروف ونهی از منکرنکردیم اوضاع جامعه این شده😔 میگفتم یه روزی سرهمین مساله
🔰خاطره ای بسيار تاثير گذار و آموزنده 🔸محسن: ۱۳۷۸بود و مدارس تعطیل شده بودند و من در شرکت ساختمانی🏢 دوستان کار می کردم. دستهایم از شدت كار بسیار وپوست پوست😣 شده بود. 🔹غروب🏜 كه کارم تمام می شد، به عشق دیدن می رفتم مسجدالمهدی(عج)🕌. یک شب خیلی خسته بودم😪 و خواستم به مسجد نروم🚷 اما دلم . 🔸بالاخره رفتم مسجد و با هم مغرب را خواندیم📿 با کنار دستم دست دادم، بعد با حسین آقا دست دادم. دستم را محکم فشار داد، خم شد و دستم را . خیلی ناراحت شدم😔 گفتم من این کار شما رو ندارم❌ 🔹با آن نگاه و زیبایش😍 گفت: دستی که برای زحمت میکشد بوسیدن دارد👌 🕊 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🦋او یک فرشته بود... از چهار سالگی #نماز می‌خواند. شاید باور نکنید، اما خدا تربیت‌شان کرده بود، من کُلفَتی بیشتر نبودم. بیشتر کار‌های من را انجام می‌داد. خیلی صبور و مظلوم بود. تا وقتی خانه بود، نصف کارهایم را از درست کردن غذا و جارو کرد و ... خودش انجام می‌داد. 😉خیلی به پدرش و من احترام می‌گذاشت. هرچه بگم کم گفتم. موقعی که پدرش از دنیا رفته بود، اگر کار داشت، تا ساعت ۱۱ شب هم که می‌شد سری به من می‌زد و بعد می‌رفت خونه خودش تا سرنمی‌زد، خونه نمی‌رفت. 👌کم‌حرف بود، ولی عملش زیاد بود. موقع خداحافظی به من نگفت که می‌خواهم برم سوریه، گفت: مادر یک چند روزی می‌خواهم بروم ارومیه، مأموریت دارم. من قبول کردم و خداحافظی کردم. به خانمش هم همین‌طور گفته بود. موقعی که رفت، در دلم حس کردم که می‌خواهد حادثه‌ای براش پیش بیاید. 😔از احساس خودم فهمیدم که می‌خواد شهید بشود و وقتی که خبرش را از بنیاد شهید آوردند، برام ثابت شد. لیاقتش را داشت، آخر او یک فرشته بود. خودم هم هیچ نفهمیدم که کی بود. خودم هم آن‌طور که باید نشناختمش.... #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_مسلم_نصر #تاریخ شهادت : ۹۴.۰۷.۳۰، شب تاسوعای حسینی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔹یکی از تکه‌کلام‌هایش این بود که: رو ول کن! خــ♥️ـدا رو بچسب. همیشه برایم بود این حرفش..🤔 🔸روزی از او پرسیدم معنی این حرفت چیست؟! خندید و گفت: داداش! یعنی اینکه همهٔ نمازات📿 باید باشه و همش‌ به فکرِ خدا باشی👌 🌼نامِ جهادی: سیدابراهیم 🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💖 شب💖 🔹 یازدهم🔹 🔸 خوب ابراهیم🔸 مدتے بود کہ ابراهیم در محل سپاه گیلان غرب در کنار رفقا نمے خوابید! دیده بودم کہ بہ آشپزخانہ سپاه مے رفت ودر اتاق پیرمردهاے آشپز مے خوابید. بعدها فهمیدم کہ این بندگان خدا نیمہ هاے شب بلند مے شوند و مشغول عبادت و نمازشب و قرآن هستند و ابراهیم هم شبها رابا آن ها مشغول عبادت مے شود. براے اینکہ در حضور رفقایش ریانشود بہ آنجا مے رود. #و پاسے از شب را(ازخواب برخیزو) قرآن(ونماز)بخوان، این یک وظیفہ اضافے براے توست. امیداست پروردگارت تورا بہ مقامے درخور ستایش برانگیزد. (اسرا/۷۹) https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💖 نمـــاز صبح💖 🔹 چهاردهم🔹 🔸 خوب ابراهیم🔸 همراه ابراهیم با اتومبیل شخصے، راهے جبهہ بودیم. پشت فرمان بودم و ابراهیم کنارمن خوابیده بود. نیمہ هاے شب دیدم کہ هرچنددقیقہ یکبار از خواب مے پرد و ساعتش را نگاه مے کند! گفتم:چے شده؟بگیربخواب. گفت:نہ،دیگہ وقت خواب نیست. اولین نمازخانہ بین راه توقف کن. نزدیک اذان صبحہ. درروایات بسیار تاکید شده کہ انسان مؤمن،باید نماز صبح را اول وقت و با دقت اقامہ کند. چراکہ این نماز مورد توجہ فرشتگان شب و روز است ک برکات بسیارے براے انسان دارد. (هاے واجب)را هنگامے کہ خورشید از وسط آسمان مے گذرد تا آن گاه کہ تاریکے شب بہ نهایت مے رسد برپادار،و نماز صبح را نیز هنگام طلوع فجروبجاے آور کہ قطعا نماز صبح مشهود فرشتگان شب و روز است. (اسرا/۷۸) https://eitaa.com/setaregan_velayat313