#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_چهارم
💚💚گره بازکن مشکلات مردم❤️❤️
🍃 #دستگيري_از_مردم ✨
✔️راوی:حجت السلام سميعي و...
👈يادم هست در خاطرات🌷#ابراهيم_هادي خواندم كه هميشه دنبال#گره_گشايي از مشكلات مردم بود.
🌷@shahidabad313
📍اين🌷#شهيد والامقام به دوستانش گفته بود: از خدا خواسته ام هميشه جيبم پر#پول باشد تا#گره از مشكلات مردم بگشايم.
📍من دقيقاً چنين شخصيتي را در🌷#هادي_ذوالفقاري ديدم. او🌷#ابراهيم_هادي را الگوي خودش قرار داده بود. دقيقاً پا جاي پاي🌷#ابراهيم ميگذاشت.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي صبحها تا عصر در#بازار_آهن كار ميكرد و عصرها نيز اگر وقت داشت، با #موتور كار ميكرد.
📍اما چيزي براي خودش خرج نميكرد. وقتي مي فهميد كه مثال#هيئت نوجوانان🕌#مسجد، احتياج به كمك مالي دارد دريغ نميكرد.
🌷@shahidabad313
📍يا اگر ميفهميد كه شخصي احتياج به#پول دارد، حتي اگر شده#قرض ميكرد و كار او را راه مي انداخت.🌷#هادي چنين انسان بزرگي بود.
⚘@pmsh313
💢من يك بار احتياج به#پول پيدا كردم. به كسي هم نگفتم، اما🌷#هادي تا احساس كرد كه من احتياج به #پول دارم به سرعت مبلغي را آماده كرد و به من داد.
📍زماني كه ميخواستم#عروسي كنم نيز هفتصد هزار تومان به من داد.ظاهراً اين مبلغ همه ي پس اندازش بود. او لطف بزرگي در حق من انجام داد. من هم به مرور آن مبلغ را برگرداندم.
🌷@shahidabad313
📍اما يك بار برادري را در حق من تمام كرد.
زماني كه براي تحصيل در #قم مستقر شده بودم، يك روز به🌷#هادي زنگ زدم و گفتم: فاصله ي حجره تا محل تحصيل من زياد است و احتياج به#موتور دارم، اما نه#پول دارم و نه موتورشناس هستم.
📍هنوز چند ساعتي از صحبت ما نگذشته بود كه🌷#هادي زنگ زد. گوشي را برداشتم.🌷#هادي گفت: كجايي؟ گفتم: توي#حجره در#قم. گفت: برات#موتور خريدم و با وانت آوردم#قم، كجا بيارم؟
🌷@shahidabad313
💢تعجب کردم. کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد.نميدانيد آن #موتور چقدر كار من را راه انداخت.
بعدها فهميدم كه🌷#هادي براي بسياري از اطرافيان همينگونه است. او راه درست را انتخاب كرده بود. 🌷#هادي اين#توفيق را داشت كه اينگونه اعمالش مورد قبول واقع شود.
⚘@pmsh313
👈كارهاي او مرا ياد حديث☀️#امام_كاظم (ع) در بحارالانوار، ج 75 ،ص 379 انداخت که فرمودند:
همانا#مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نيازهاي برادرانتان و#نيكي كردن به آنان در حد توانتان است و الّا (اگر چنين نکنيد)، هيچ عملي از شما پذيرفته نميشود.
٭٭٭
🌷#هادي درباره ي كارهايي كه انجام ميداد خيلي تودار بود. از كارهايش حرفي نميزد. بيشتر اين مطالب را بعد از🌷#شهادت_هادي فهميديم.
🌷@shahidabad313
📍وقتي🌷#هادي🌷#شهيد شد و برايش#مراسم گرفتيم، اتفاق عجيبي افتاد. من در كنار برادر آقا🌷#هادي در🕌#مسجد بودم.
⚘@pmsh313
💥يک خانمي آمد و همينطور به تصوير🌷#شهيد نگاه ميكرد و💧#اشك ميريخت. كسي هم او را نميشناخت.بعد جلو آمد و گفت: با خانواده ي🌷#شهيد كار دارم.برادر🌷#شهيد جلو رفت. من فكر كردم از بستگان🌷#شهيد_هادي است، اما برادر🌷#شهيد هم او را نميشناخت.
🌷@shahidabad313
💢اين خانم رو به ما كرد و گفت: چند سال قبل، ما اوضاع مالي خوبي نداشتيم. خيلي گرفتار بوديم. برادر شما خيلي به ما کمک کرد.براي ما عجيب بود. همه جور از🌷#هادي شنيده بوديم اما نميدانستيم مخفيانه اين#خانواده را تحت پوشش داشته!
📍حتي زماني كه🌷#هادي در#عراق و شهر#نجف اقامت داشت، اين سنت الهي را رها نكرد.در مراسم تشييع🌷#هادي، افراد زيادي آمده بودند كه ما آنها را نميشناختيم.بعدها فهميديم كه🌷#هادي گره از كار بسياري از آنان گشوده بود.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل_و_یک
💚احسان به خلق❤️
✨ #دوست🍃
✔️راوی:حاج باقر شیرازی
👈حدود پنجاه سال اختلاف سني داشتيم. اما#رفاقت من با🌷#هادي حتي همين حالا كه🌷#شهيد شده بسيار زياد است! روزي نيست كه من و خانواده ام براي🌷#هادي#فاتحه نخوانيم. از بس كه اين#جوان در#حق ما و بيشتر خانواده هاي اين محل#احسان كرد.
🌷@shahidabad313
☘من كنار🕌#مسجد هندي🏛#مغازه دارم.#رفاقت ما از آنجا آغاز شد كه مي ديدم يك#جوان در انتهاي🕌#مسجد مشغول#عبادت و#سجده شده و#چفيه اي روي سرش مي كشد!موقعي كه#نماز آغاز مي شد، اين#جوان بلند مي شد و به صف#جماعت ملحق مي شد.نمازهاي اين#جوان هم بسيار#عارفانه بود.
⚘@pmsh313
🔹️چند بار او را ديدم. فهميدم از طلبه هاي با#اخلاص☀️#نجف است. يك بار موقعي كه مي خواست#مُهر بردارد با هم مواجه شديم و من#سلام كردم.اين#جوان خيلي با#ادب جواب داد.روز بعد دوباره#سلام_و_عليك كرديم.
🌷@shahidabad313
♦️يكي دو روز بعد ايشان را دوباره ديدم. فهميدم#ايراني است. گفتم: چطوريد،#اسم شما چيست؟ اينجا چه#كار مي كنيد؟نگاهي به چهره ي من انداخت و گفت: يك بنده ي#خدا هستم كه مي خوام در كنار☀️#امير_المؤمنين (علیه السلام)#درس بخوانم.
⚘@pmsh313
🍂كمي به من برخورد.او جواب درستي به من نداد، گفتم:من هم مثل شما#ايراني هستم، اهل#شيراز و پدرم از علماي اين شهر بوده،مي خواستم با شما كه هم#وطن من هستي#آشنا بشم.
🌷@shahidabad313
🍂لبخندي زد و گفت: من رو🌷#ابراهيم صدا كنيد. تو اين #شهر هم مشغول #درس هستم. بعد خداحافظي كرد و رفت.اين اولين #ديدار ما بود. شايد خيلي برخورد جالبي نبود اما بعدها آنقدر رابطه ي ما نزديك شد كه🌷#آقا_هادي رازهايش را به من مي گفت.
🌷@shahidabad313
🍁مدتي بعد به مغازه ي ما رفت و آمد پيدا كرد. دوستانش مي گفتند اين#جوان طلبه ي سخت كوشي است، اما#شهريه نمي گيرد.يك بار گفتم: آخه براي چي#شهريه نمي گيري؟گفت: من هنوز به اون#درجه نرسيدم كه از#پول☀️#امام_زمان (عج) استفاده كنم. گفتم: خُب#خرجي چي كار مي كني؟ خنديد و گفت: مي گذرونيم...
⚘@pmsh313
💎يك روز🌷#هادي آمد و گفت: اگه كسي كار#لوله_كشي داشت بگو من انجام مي دم، بدون#هزينه. فقط تو روزهاي آخر#هفته.گفتم: مگه بلدي!؟ گفت: ياد گرفتم، وسايل لازم براي اين كار رو هم تهيه كردم. فقط#پول لوله را بايد بپردازند.گفتم: خيلي خوبه، براي#اولين_كار بيا خونه ي ما!
🌷@shahidabad313
⭐ساعتي بعد🌷#هادي با يك گاري آمد! وسايل#لوله_كشي را با خودش آورده بود.خوب يادم هست كه چهار شب در#منزل ما كار كرد و كار#لوله_كشي براي آشپزخانه و حمام را به پايان رساند. در اين مدت جز چند ليوان#آب هيچ چيزي نخورد.
🔮هر چه به او#اصرار كرديم بي فايده بود. البته بيشتر مواقع#روزه بود.اما🌷#هادي يا همان كه ما او را به اسم🌷#ابراهيم مي شناختيم هيچ مزدي براي#لوله_كشي خانه ي مردم☀️#نجف نمي گرفت و هيچ چيزي هم در#منزل آنها نمي خورد!#رفاقت ما با ايشان بعد از ماجراي#لوله_كشي بيشتر شد ...
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊