eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.1هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
101 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت سوم به روایت از مادر: راه و ساختمان بود و که در آن ساکن هستیم را حسن ، دیگرم تنها سال داشت که به رفت و در "خیبر" به درجه نائل شد.😭 🍃🌷🍃 هم استان فارس بود، پس از به رسیدن خود آرام و قرار نداشت اما به ایشان  اجازه  نمی‌دادند به همین دلیل مجبور شد به خود بگوید اگر اجازه# حضور در به ایشان ندهند از می‌دهد.😔 🍃🌷🍃 برای کردن مسئولان خود برای در 9 طول کشید و در نهایت مسئولان وی با شرط اینکه فقط در پ حاضر شود رضایت دادند و در "کربلای 5" به رسید. 🍃🌷🍃 راه و ساختمان بود در فاصله تعطیلی دانشگاه‌ها و انقلاب فرهنگی حسن نیز ساخت منزل مسکونی‌مان را آغاز کرد. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم اولم ، در فتح‌المبین به رسید و او و دیگر از پس از 13 در خاک عراق پیدا شد، تمام مقدمات ازدواج فراهم شده بود اما از به رسید.😭 🍃🌷🍃 همسرم بعد از که قرار بود داماد شود منزل را ۹ و روز چراغانی کرد و خودم نیز با انجام و قرآن را بر خود آسان کردم.😭 🍃🌷🍃 محسن هنگام تنها 15 داشت، از 13 به رفت و با اینکه و سال داشت اما در داشت، در سال‌های 1360# تا 1362# در بود و در خاک عراق به رسید. 🍃🌷🍃 سومم، پس از که بزرگ خود را به کرده و در سن 18 وارد شد و در همان 18# سالگی نیز با سید عبدالحمید حسینی ازدواج کرد. 🍃🌷🍃 پس از خود به رفت و در کربلای 5 به خود و  از دست دادن برای بسیار بود.😭😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
:🥀 این دنیا باتمامی زیبایی ها و انسانهای خوب ونیکو محل گذر است. نه توقف وماندن.✋🏻 وتمامی ماباید برویم وراه این است. دیر یا زود فرقے نمیکند؛اما چہ بهتر ڪه زیبا برویم. صبحتون شهدائی🥀
به همراه آقای امیری تا کانال کمیل پیاده راه افتادیم همینطوری که قدم برمیداریم نگاهم افتاد به پای بچه ها که بعضی شون کفش هاشون رو در آوردند. خودم رو رسوندم پیش آقای امیری و پرسیدم _چرا بعضی ها کفش‌هاشون رو درآوردن _چون معتقدن در این سرزمین خون جوونهامون ریخته شده و مقدسه و نباید با کفش وارد بشن حالم دگر گون شد راست میگن واقعا این سر زمین مقدسِ کفش هام رو در آوردم گذاشم توی کوله پشتیم و اومدم کنار ساسان به راه رفتن ساسان نگاهی به پاهای من انداخت _عه چرا پا برهنه ای حرفهایی که آقای امیری بهم گفت رو برای ساسان تعریف کردم ساسان نگاهی به پاهای خودش انداخت خدای من کفش هاش رو از پاش درآورد گذاشت توی کوله پشتیش و پا برهنه شروع کرد به راه رفتن این کار ساسان خیلی خوشحالم کرد و تو دلم گفتم ازت ممنونم شهید ابراهیم هادی چقدر تو حاجت دهنده‌ای ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫تلاوتی نادر از صدیق منشاوی ❤️🌺❤️🌺❤️🌺
دانلود+زیارت+عاشورا+علی+فانی+++متن.mp3
8.41M
🎧 زیارت عاشورا ●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ ◾️علی فانی ع   ❤️🌺❤️🌺❤️🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 عشق یعنی به تو رسیدن... ❤️ آقای من.... (عج) (ع) ❤️🌺❤️🌺❤️🌺
قسمت اول دفاع مقدس، حسن نظرنژاد ،معروف به نظر 🍃🌷🍃 پدربزرگ مادری و پدر بزرگ  پدری اش از مبارز علیه طاغوت زمان خودشان بودند. 🍃🌷🍃 دوران کودکی را درهمان روستا سپری کرد و زمانی که به سن نوجوانی و جوانی رسید در منطقه خودشان در با نداشت و روستا را برای خود دید. بنابراین به شهر مقدس رفت. در مشهد اول نانوایی شد و بعد از آن وارد کار شد و کم کم با پشت کاری که داشت یک مغازه   روبراه کرد. 🍃🌷🍃 روزهای جمعه با چند تا از دوستانش به دلیل اینکه آن زمان جوان ها تفریح سالمی نداشتند در گل شور طلاب کشتی برپا کردند، جوان ها را جمع و مشغول می شدند. 🍃🌷🍃 ایشان به دلیل بالایی که داشت و زیادش به تو این ورزشی بود تا حدی که به تیم کشتی دعوت شد. 🍃🌷🍃 با زمزمه های ،که آن زمان ایشان  به شده بود، به جمع کنندگان و پیوست و کم کم به الله شیرازی راه پیدا کرد و مبارزاتش شکل به خود گرفت . 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت دوم در این زمان به خاطر اینکه زیر حزب رستاخیز را ، و به افتاد و به خاطر بدنی ساواک هرچه بیشتر می کرد از ایشان  در آمد. 🍃🌷🍃 ساواک از ایشان حرف . بنابراین بدون اینکه نتیجه ای بگیرند ایشان را با چشمانی بسته از ماشین به بیرون انداختند. 🍃🌷🍃 با پیروزی انقلاب اسلامی به خمینی (ره) جزو کسانی بود که به پیوست و در گروه کمیته مشغول خود شد. 🍃🌷🍃 و با تشکیل پاسداران به وارد شد و با آن زمان مشهد یعنی شروع به از کشور که آن زمان ها مورد قرار گرفته بودند شدند. 🍃🌷🍃 هایی در آباد و به ایشان شد که با از آن ها ،بعد با گنبد به شد، در آنجا هم با خود بود. 🍃🌷🍃 زمانی که خمینی (ره) اعلام کردند که هر کس دارد به برود ایشان و نگذاشتند شود و ساعت ۲:۳۰ تدارک سفر را دیدند و به رفتند. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت سوم ایشان در به کمک رفت و در آنجا باهاشون آشنا شد، در سازی سهم بسزایی داشت. 🍃🌷🍃 چند ماه در بود بعد از برگشتن و به دلیل اینکه در از خودش های زیادی نشان داده بود جزو آن زمان شد. 🍃🌷🍃 باشروع ایران و عراق رستمی به کمک ایشان در تشکیل دادند و های هم به این شکل وارد شدند. در   به تبدیل شد. 🍃🌷🍃 بسیجی های آن زمان که از به این آمده بودند وحدود کیلومتراز خود بودند به دنبال دست مهربان ای می گشتند که این دست را در ایشان  یافتند و از آن زمان دیگر برای های بود. 🍃🌷🍃 در خیلی از ها داشت و در بیشتر این ها نیز بود که  میشه چپ در و شدن گوش ایشان در و شدن فقرات در نام برد. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم و وارد شدن و به های ایشان و شدن بیش از ۱۶۰ و در که به دلیل تیر و ترکش های بدن به ایشان  #آهنین   دادند. 🍃🌷🍃 بعد از برای به سفر کرد  که سفر ایشان  همزمان شد با خمینی (ره) و با شنیدن این خبر رو تمام کرد  و ایشان به برگشت. 🍃🌷🍃 جزو کسانی بود که به رفت و افرادی بود که از برگشت. 🍃🌷🍃 در سال۱۳۷۰# بود که از بازگشت و در ۵نصر به عنوان با تمام که داشت به شد. 🍃🌷🍃 ویک لحظه از که بعد از بدون هیچ نوع در این شده بودند . 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇