eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.3هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت اول مدافع حرم ستوان یکم پاسدار ، بهزاد سیفی 🍃🌷🍃 شهریور ماه سال ۱۳۵۶   در روستای پرین در شهرستان رستم آباد(نورابادو ممسنی) در خانواده ای متدین و مذهبی و روستایی متولد شد. ایشان سالگی وارد شد ،برای انتظامی ثبت نام کرد اما نرفت. گفت در را بیشتر دوست دارم،  و وارد شد فراوانی به و ♡داشت. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
ناباورانه تو چشم‌های من خیره شد _چی میگی ماهان بغض گلوم رو گرفت سر تکون دادم _راست میگم الان آقای امیری بهم گفت ساسان دو دستی زد تو سرش و نیم دوری دور خودش چرخید و زمزمه کرد _ای وای بر ما خدا به دادمون برسه چقدر ما غافلیم به خدا قسم اگر الان این‌ شهدا زنده بشن ما از شرمندگی و خجالت جلوشون آب می‌شیم ساسان روی دو زانو نشست و سرش رو بین دستانش گرفت و های های گریه ای کرد که تا الان یه همچین حالی ازش ندیده بودم. محو این حال دگر گونی ساسان بودم که یه مرتبه از جاش بلند شد و پا تند کرد سمت آقای امیری. به خودم گفتم _چی رو داری نگاه میکنی بدو برو ببین چی داره بهش میگه. به سرعت خودم رو رسوندم کنار ساسان شنیدم که داره خواهش می‌کنه و میگه _در این تابوت رو باز کنید بذارید من استخوان‌های این شهید رو لمس کنم می‌خوام باهاش عهد و پیمان ببندم آقای امیری سری تکون داد و خودش رو رسوند به مسئول گروه تفحص آهسته درخواست برادر من رو بهش گفت اونم خم شد در تابوت رو باز کرد ساسان دوزانو با ادب و احترام نشست کنار تابوت یه تیکه از استخوان‌های این شهید رو برداشت بوسید و روی چشماش گذاشت یه حرف‌هایی رو زیر لب زمزمه کرد که هرچی گوشم رو تیز کردم ببینم چی میگه متوجه نشدم حرفاش که تموم شد دوباره استخوان رو بوسید و با احترام گذاشت توی تابوت همه فکرم به اینه که بفهمم چی گفت. کنارش ایستادم ولی نتونستم بپرسم چون اصلاً تو حال خودش نیست تو دلم گفتم این شهدا با دل برادر بی پروای من از گناه چه کردند که اینطوری پشیمان از گذشته خودش شده... ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم🌷
قسمت اول مدافع حرم ستوان یکم پاسدار ، بهزاد سیفی 🍃🌷🍃 شهریور ماه سال ۱۳۵۶   در روستای پرین در شهرستان رستم آباد(نورابادو ممسنی) در خانواده ای متدین و مذهبی و روستایی متولد شد. ایشان سالگی وارد شد ،برای انتظامی ثبت نام کرد اما نرفت. گفت در را بیشتر دوست دارم،  و وارد شد فراوانی به و ♡داشت. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت دوم ایشان متاهل بود،  سال   ۱۳۸۷   ازدواج  کرد و ۲  پسر به یادگار دارد .، که زمان علیرضا 7 ساله و احمد رضا 3 ساله بودند. 🍃🌷🍃 به روایت از مادر: دوران ابتدایی و راهنمایی رو در روستا گذراند و  درسن    سالگی بود که وارد شد همیشه معلم های به من شکایتش را می کردند ، خیلی وقتها از تنبیه صرف نظر می کردند و می گفتند آخه با وجود همه شلوغی هایش خیلی دوستش داریم. 🍃🌷🍃 فرزند دوم ما بود، پدر بازنشسته آموزش و پرورش است و حقیقتأ یک زندگی ساده و معمولی داشتیم و تاکنون هم به همین شیوه بوده. در زندگی ما چه حال و چه گذشته حتی از زمان پدربزرگانمان و برایمان خیلی داشت و همیشه معتقد بودیم که بر بوده ، ازیاد هیچ وقت غافل نبودیم و مطمئنا خیلی تأثیر گذار است. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت سوم یکی از این بود که ما با و خانواده به سفر مشهد رفتیم در جاده شمال، ماشینی همینطور به ما چراغ میزد. به گفتم: یک ماشین دنبال ما هست ، کنار گرفت و به سراغ راننده رفت. 🍃🌷🍃 من هم به دنبالش رفتم . یک مرد بسیار متشخص بود و با کمال محبت و احترام درخواست مبلغ 20 هزار تومان کرد و گفت همه کارتهایش را در منزل جا گذاشته و برای بنزین کم دارد. همش میگفتم به چه ماشینی تقاضا کنم که باور کند و بهم کمک کند و خجالت نکشم به دلم افتاد از ماشین شما تقاضا کنم مبلغ را بهش داد و آن شخص هرچه اصرار کرد که شماره کارتی بهش بدهیم که پول را به ما پس بدهد قبول نکرد و گفت به خاطر زهرا🌷 این مبلغ را دادم . مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت ماشین شما زهرا🌷نوشته بود به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز را فراموش نمی کنم. 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم و یکی دیگر از این : پسرم با وجودی که بود و کمی داشت اما هر وقت به می آمد مقداری پول به مادرش میداد تا بین سرپرست روستا کند. 🍃🌷🍃 دوران کودکی شلوغی داشت خصوصأ از مدرسه که می آمد معلوم بود در مدرسه کلی اذیت کرده و همه خانه پر می شد از صدای 😭😭 🍃🌷🍃 خیلی کم در روستا بود اما وقتی برای دید و بازدید می آمد همه جوانان روستا را جمع می کرد و به انجام دادن کارهای در روستا می کرد و با بچه های روستا در زمین خاکی والیبال بازی می کرد. ورزش مورد اش بود.😭 🍃🌷🍃 یکی از میگفت، محدوده ای که می رفت چون خیلی بود کمتر کسی از به آن می رفتند . اون روز که با ماشین را جهت پست دیده بانی جابه جا کرد بعد از پیاده کردن نیرو،  نیروهای داعشی ماشین را به می بندد . می گوید: هنگامی که شد صدای داعشی ها را میشنیدیم. که از بی سیم می گفتند: یکی از آنان را زدیم و زود برویم را برداریم و را کنیم .😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم همیشه میگفت به مادرم چیزی نگویید قصد رفتن به و از   را دارم. رفتار و ذوق و اشتیاقی که داشت به دلم افتاده بود که حتما میشود 😭😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام بهزاد سیفی هم درتاریخ  آبان ماه 94# طی جایی در عراق در منطقه به آرزویش که همانا در راه 🤍بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید پس از تشییع باشکوهی که انجام شد در روستای پرین در شهرستان نورآباد ممسنی خاکسپاری شد. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز    💠  شهید بهزاد سیفی💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد🍃🌷🍃 پایان
ساسان رفت پیش آقای امیری منم فوری رفتم ببینم چی بهش میگه از آقای امیری پرسید _الان شما می‌دونید این شهیدی که پیدا شده کیه؟ شاید پدر مادرش زنده باشن و چشم به راهش باشن آقای امیری جواب داد _نه متاسفانه این‌ها می‌شن جزو شهدای گمنام ساسان به ناراحتی پرسید _آخه چرا؟ بالاخره شاید رو لباسهاشون چیزی نشونه‌ای باشه که خونوادش بتونن تشخیص بدن _آقا ساسان رزمنده‌ها همه لباسهاشون شبیه به هم هست ولی یه پلاک دارن که روی اون پلاکشون شماره پروندشون هست این‌ها وقتی که شهید میشن از روی اون شماره پلاک کل مشخصات اون شهید رو پیدا می‌کنند بعضی از شهدا حالا به هر دلیلی این گردنبند گردنشون نباشه به هیچ عنوان شناسایی نمیشن ساسان متاثر از این حرف سری تکون داد _شما درست میگید انقدر حضور این شهید روی ساسان اثر گذاشت که دیگه تا پایان اردو با کسی حرفی نمی‌زد حتی با منم صحبت نمیکرد. می‌رفتم می‌شستم پیشش هرچی ازش می‌پرسیدم انقدر که حواسش نبود همه رو اشتباهی جواب میداد انقدر که من نگرانش شدم و به آقای امیری گفتم برادرم اینطوری شده آقای امیری گفت _:خیلیا اینجا میان همه هم یه تغییراتی می‌کنن اما کم پیش میاد کسی مثل برادر تو انقدر متحول بشه یکم راحتش بزار سعی کن کمتر خلوتش روبهم بزنی تو دلم گفتم اکرم خانم فاتحه ازدواج تو با ساسان بخون این برادری که من میبینم نمیتونه با آدمی مثل تو زندگی کنه... ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم🌷
☆🍃🌹🍃☆☆🍃🌹🍃☆ اگر هر صبح آیـه الکـرسی بخـوانی تا شب درامـان خـداهستــی آیـه الکرسی عظیم ترین آیـه در قـرآن است🍃🌺 ☜آیت الکرسی می خوانیم به نیت سلامتی آقا امام زمانمان (یاصاحب الزمان عج الله )✨ 🌟 💫بنــــ﷽ــام تـــــو💫 الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لاإکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالدون. _________🍁🍁🍁🍁
▪️🍃🌹🍃▪️ ﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃 🍃🌹🍃▪️ـــــــــــــــــــــــ 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 🍃🌹🍃▪️ــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا علی ابن موسی: اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ ▪️🍃🌹🍃▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀هر روزمون رو با یاد یک شهید متبرک کنیم.. ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ 🔶️شادی روح شهدا صلوات.. 🔶️شهید فتح الله محمد خانی ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ اونقدر سینه میزد بهش میگفتن کم خودتو اذیت کن میگفت:این سینه نمی سوزه..... موقع شهادت همه جاش ترکش بود.بجز سینه اش..... ❤️شهید حمید سیاهکالی مرادی❤️ #مدافعان_حرم_حضرت_زینب ‍🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🎥خاطره‌ای از همرزم شهید مدافع حرم مهران عزیزانی زمانی که ترکیه به عِفرین سوریه حمله کرد، خانواده‌های تکفیری‌ها گیــــر افتــــاده بودنــــد و هیچ امدادی به آنها نمی‌شد! شــــب‌ها من و حاج مهــــران .... ! 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات ☂اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد☂ 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ▪السَّلامُ عَلَیْکَ یاامام حسن مجتبی 🕯صحن و حرم و گنبد ▪️و گلدستـه نداری 🕯بر روی کسی ▪️خانۀ در بسته نداری 🕯آنقدر غریبـی که ▪️ در ایام شهــادت 🕯در هیچ خیـابان ▪️علم و دسته نداری کریم اهل بیت . سلام و عرض ارادت خدمت همه دوستان بزرگوار✋ روز دوشنبه تون متبرڪ به نام آقا امام حسن مجتبی ع پناه نور شهدا 🕊 🤲و حضرت مادر بدرقه هر دو گیتی باشد ان شاءالله 🦋🦋🦋.
با صدای ساسان که گفت _ماهان پاشو رسیدیم چشم هام رو باز کردم _عه واقعا رسیدیم _نه نزدیک خونه هستیم گفتم یه نیم ساعت زودتر بیدارت کنم که خواب از سرت بپره کشاله ای به بدنم دادم و خمیازه ای کشیدم رو کردم به ساسان _این سه روز چقدر زود گذشت انگار همین الان بود که از کنار مسجد سوار شدیم نفس عمیقی کشید _زود گذشت ولی چه سفر پرباری بود _حالا چیکار میکنی اول میای خونه مامان بابا رو ببینی یا میری پیش اکرم؟ نگاه عاقل اندر صفیحی بهم انداخت _خوبی؟ هر چی تو بگی من همونم! چرا ناراحت شدی؟ _آخه الان من برم پیش اکرم، مامان و بابا بهم شک نمیکنن که این از سفربرگشته خونه نیونده کجا رفته؟ _چه میدونم آخه دیدم خیلی به اکرم علاقه داری گفتم شاید دیدن اون برات مهم تر باشه ریز سرش رو تکون داد _دیگه برام مهم نیست با شنیدن این حرف برق از سرم پرید کامل چرخیدم سمتش چی شد بعد از اینکه انقدر به این دختره قول دادی حالا می‌خوای رهاش کنی _نه رهاش نمی‌کنم نوع خواستنم تغییر کرده _یعنی چی؟ _یعنی اینکه اول می‌خواستمش به هر قیمتی یه روز که تو راهیان نور مونیدم به خودم گفتم: التماسش می‌کنم که اونم تغییر رفتار بده بعد ته دلم می‌گفتم اگرم قبول نکنه باهاش ازدواج می‌کنم در طول زندگی راضیش می‌کنم که مسائل دینیش رو رعایت کنه اما الان میگم اولاً باید سر قولم وایسم چون مسلمون نباید خلف وعده کنه دوماً یک کلام بدون حاشیه باید دور و ور خلاف و گناه رو خط بکشه _اگه قبول نکرد چی؟... ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم🌷
‍ ‍ ‍ ‍ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۵ شهریور ماه سالروز شهادت مدافع حرم" سعیدشبان‌گورچین‌قلعه " 📜روایتی از زندگی 💠شهید مدافع‌حرم سعید شبان 🔹شهید سعید شبان گورچین قلعه در دومین روز از فصل بهار سال۱۳۶۵ در شهر ارومیه چشم به جهان گشود. او دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان ارومیه گذراند. سعید در تحصیل موفق بود و پس از اخذ مدرک دیپلم نیز ادامه‌تحصیل داد و مدرک لیسانس خود را از دانشگاه مدیریت صنعتی ارومیه کسب نمود. 🔸سعید در سال۱۳۸۷ به استخدام سپاه پاسداران ارومیه درآمد و در اکثر مناطق عملیاتی و مرزی حضوری فعال داشت. او در سال۱۳۹۰ تشکیل خانواده داد که حاصل آن، یک فرزند دختر است که در زمان شهادت سعید، ۱۷ماهه بود. 🔹سعید شبان یکی از ورزشکاران بااخلاق ارومیه بود. او در سنین نوجوانی به رشته‌ی فوتبال علاقه‌مند شد و فوتبال را به صورت حرفه‌ای دنبال کرد و وارد دنیای ورزش شد. او در سال۱۳۷۹ اولین بازی رسمی خود را در تیم شهید باکری خانه جوان زیر نظر شمسعلی صامت انجام داد. اخلاق خوب و نجابت خاصّ وی باعث شد به زودی پله‌های ترقی را بپیماید و مورد علاقه‌ی مربّیان تیم‌های بزرگسالان قرار گیرد. 🔸او در ادامه در تیم‌های آذرپیام ارومیه، شهید باکری خانه جوان، آذربایجان آتش‌نشانی ارومیه، چی‌چست ارومیه و اتحاد ارومیه دوران بازی خود را تا شهادت ادامه داد. سعید در لیگ‌های دسته یک بزرگسالان ارومیه، دسته یک بزرگسالان آذربایجان غربی و لیگ برتر فوتبال استان در میادین حضور داشت. همبازی‌های سعید همیشه از وی به عنوان بازیکن اخلاق و اسطوره‌ای ستودنی یاد می‌کنند. 🔹با تجاوز نیروهای تکفیری به حریم آل‌الله در سوریه و عراق، شهید شبان برای اعزام جهت نبرد با مزدوران صهیونیستی ثبت‌نام نمود و پس از گذراندن دوره‌های عمومی و تخصّصی نظامی در گروهان پشتیبانی نیروهای مدافع‌حرم، مردادماه سال۱۳۹۳ برای نبرد با گروه‌های تکفیری صهیونیستی به عراق اعزام شد. سرانجام در دوم شهریور سال۱۳۹۳ براثر اصابت ترکش خمپاره دشمن در تکریت عراق به فیض شهادت نائل آمد. پیکر نخستین شهید مدافع‌حرم استان آذربایجان غربی پس از بازگشت به وطن و تشییعی باشکوه، پنجم شهریورماه ۱۳۹۳ در باغ رضوان ارومیه آرام گرفت. •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥موقع بلا و گرفتاری هم باید خدارو شکر کنیم؟ 👤استاد قرائتی ✅‌‌کانال استاد قرائتی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://telegram.me/joinchat/AAAAAE7XYciaiM_s4AlFoQ
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 این عکس ، ﺁﺩﻡ را خجالت‌زده می‌کند... یکی از حزن انگیزترین ودر عین حال حماسی‌ترین لحظات فکه ، ماجرای گردان حنظله است؛ 300 تن از رزمندگان این گردان درون یکی از کانال‌ها به محاصره‌ی نیروهای عراقی در می‌آیند، آنهاچند روز وصرفا با تکیه بر ایمان سرشار خود به مبارزه ادامه می‌دهند. وبه مرور همگی توسط آتش دشمن و باعطش مفرط به شهادت می‌ﺭﺳﻨﺪ. ساعتهای آخرمقاومت بچه‌ها در کانال، 🌷 گردان حنظله همت🌷 را خواست، حاجی آمد پای بیسیم و گوشی رابه دست گرفت. صدای ضعیف وپر از خش خش را از آن سوی خط شنیدم که میگوید: احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بی‌سیم دارد تمام می‌شود. بعثیها عن قریب می‌آیند تا ما را خلاص کنند، من هم خداحافظی میکنم. همت🌷 که قادر به محاصره‌ی تیپ‌های تازه نفس دشمن نبود همان طور که به پهنای صورت اشک می ‌ریخت، گفت: بی‌سیم را قطع نکن... حرف بزن، هر چی دوست داری بگو اما تماس خودت را قطع نکن ، صدای 🌷 را شنیدم که می‌گفت: سلام ما را به امام برسانید. از قول ما به امام بگویید: همانطور که فرموده بودید حسین‌وار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم.😭 برای شادی روح شان صلوات 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ مــولایــم... عمری است که پناهمان هستید ، بی آنکه بدانیم ... بی آنکه بخواهیم ... عمری است نگاه گرم و نافذتان ، تیرهای بلا را از ما دور کرده است ... عمری است دعایتان ، کوچک و بزرگمان را حفظ کرده است ... عمری است به برکت شما روزی می خوریم ، نفس می کشیم ... چه جان پناه امنی داریم ...
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✍ 📚 ما سال ۹۴ تو اهواز تو پادگان حمیدیه، بودیم برا راهیان نور😊 جواد ما بود☺️ جواد همه را صدا کرد برا با چک و لگد😂 به من میگفت بلند شو ابله و رو شکمم راه میرفت😇 اقا بلند شدیم رفتیم گرفتیم وایسادیم نماز تا همه خوندیم، گفت خب ساعت دو عه😅 ساعت ۲ نصف شب نماز صبح😳 آقا خوابید کف کانکس و ماهم اعصابا...😬 هیچی دیگه را برداشتیم و انداختیم روش و دِ بزن😂 🌷 ...🌸 اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ✨💫💫💫💫🌟🌟🌟🌸🌿🌸🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى 🌸مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَــمَّد🌸ٍ وعَــــجِّلْ فَـــرَجَهُـــم 🌷✨✨✨💫💫💫🌟🌟 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من سوره:العلق۵ :1الی18 :الاستاد:حاج کریم منصوری ایران سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
▪️🍃🌹🍃▪️ ﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃 🍃🌹🍃▪️ـــــــــــــــــــــــ 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 🍃🌹🍃▪️ــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا علی ابن موسی: اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ ▪️🍃🌹🍃▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از بهترین صحنه‌های امسال توسط خادم حرم مطهر حضرت سیدالشهدا خلق شد. ❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✍ 🔹 💢خواهر شهید نبی‌لو شهید چنین می‌گوید: عاشق جبهه و جنگ بود. آخرین بار که همدیگر را شب تولد مسعود در خانه خواهرم دیدیم به من گفت: «به ما نگویید مدافعان حرم. چون جنگ سوریه و عراق که تمام شود به ما می‌گویند حالا که حرمی در خطر نیست. حالا این‌ها چه کار می‌کنند؟ما مدافعان حرم نیستیم. ما زمینه‌ساز ظهور هستیم ما تا ظهور آقا (عج) به مبارزه ادامه می‌دهیم. حالا می‌خواهد سوریه و عراق باشد و یا جنگ با خود اسرائیل در فلسطین اشغالی باشد هر جا ندای مظلومی بلند شود ما آنجاییم. هر جا که برای زمینه‌ سازی ظهور آقا احتیاجی به ما باشد ما آنجاییم. پس از همین حالا یاد بگیرید فقط نگویید مدافعان حرم. چون شکر خدا امروز حرم‌ها در امنیت است. ما زمینه ساز ظهوریم. این را به همه بگو» 🌺 🔷تاریخ تولد : ۲۷ مرداد ۱۳۴۵ 🔷تاریخ شهادت : ۲۹ مهر ۱۳۹۶.الدیزور سوریه 🔷مزار شهید : بهشت معصومه قم، قطعه ۳۱ ...🌺🌺🎉🎉🌺🌺 🦋🦋🦋