✍️ حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:
◾️بکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها.
▪️بر حسین علیه السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی (امّ البنین)، برای حسین علیه السلام مرثیه می سرایید و می گریست تا این که چشمانش نابینا شد.
📗الأمالی للشجری: ج ۱، ص ۱۷۵
#سالروز_وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روز_تکریم_مادران_و_همسران_شهدا
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرد مرداست پسرت
مرهم درداست پسرت
#حاج_محمود_کریمی
#وفات_حضرت_ام_البنین(س)
May 11
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#مثنوی
در میان کوچه های شهر نور
مادری دلخسته در حال عبور
در میان کوچه با اشکی روان
می رود سوی بقیع دامن کشان
در بساطش ناله بود و آه بود
در کنارش کودکی چون ماه بود
راه می افتاد بین کوچه ها
در ترنّم بود با ذکر خدا
هر کجا می رفت حال زار داشت
در مدینه روضۀ سیار داشت
مثل طوفان بود اما با وقار
تا بقیع می رفت روزی چند بار
اول باب البقیع با احترام
زیر لب می گفت یا زهرا سلام
بعد از آن در حال ذکر و زمزمه
می گرفت اذن دخول از فاطمه
تا که در خاک بقیع می زد قدم
اشک او می ریخت آنجا را به هم
روی خاک و زیر برق آفتاب
تشنه بود اما نمی زد لب به آب
گریه ها می کرد در حال عطش
گاه بین ناله ها می کرد غش
ای مدینه قرص ماهی داشتم
بعد حیدر تکیه گاهی داشتم
ای مدینه بود فرزندی مرا
با مرام و با حیا و با وفا
حیف شد در کربلا دست ستم
دلخوشیّ و هستی ام را زد بهم
دست غم نیروی پایم را گرفت
در دم پیری عصایم را گرفت
بود فرزندم علمدار حسین
روز بی یاری هوادار حسین
یک سپاه و یک علمدار جوان
یک أباالفضل و تمام دشمنان
من همین دیشب شنیدم روضه را
از لب زینب شنیدم روضه را
مستمع من بودم و او روضه خوان
روضه طفلان و سقای جوان
گفت:ساقی رفت تا آب آورد
آب بهر طفل بی تاب آورد
از غم طفلان پریشان حال او
آب می آمد به استقبال او
آب در مشک و لبی خشکیده داشت
مشک را چون طفل بر سینه گذاشت
ماه بود و جلوه ی خورشید داشت
مشک نه! با خود هزار امید داشت
چید دشمن شاخه های یاس را
دید عالم غیرت عباس را...
خویش را از بهر طفلان حفظ کرد
مشک را فوری به دندان حفظ کرد
حیف شد تیر بلا از ره رسید
رشته امید سقا را برید
مثل خونی که زِ رگ آید برون
آبِ مشکش ریخت بین خاک و خون
ناامیدانه کشید آه از جگر
کرد از این زندگی صرف نظر
ای مدینه قدر او نشناختند
با عمود او را زمین انداختند
لب به طعنه دشمن اینگونه گشود
ای عمود خیمه ها خوردی عمود
حال بهر من خبر آورده اند
جای سوغاتی سپر آورده اند
#مجتبی_شکریان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
به یُمن اشک پر و بال من کجاها رفت
شبیه رود به آغوش امن دریا رفت
دمِ حسینیه لالی بلند گفت: حسین!
شنید معجزه ات را ، دل مسیحا رفت
کنار منبر تو لاتِ کوچهگَرد نشست...
زمان رفتنِ از روضه ، کوه تقوا رفت
شراب جنت من چای بعد هیئت هاست
خوش آن لبی که پِی این مِی طهورا رفت
حیاط خانهی ما صحنی از حرم شده است
همین که سردَرِ آن پرچم تو بالا رفت
برای نذر عزای تو خرج می کرده
چه سودها که به دخل دکان بابا رفت
هنوز رفتن مادر بزرگ یادم هست...
سلام داد به سمت حرم..، ز دنیا رفت
لباس مشکی من کادویی ز مادر توست
همیشه در تن من هدیه های زهرا رفت
عَنان نوکرِ تو دست شخصِ سلطان است
غلامِ تو به رضاجان سپرد خود را..،رفت
قوای دوش علمکِش مدد اباالفضل است
همان یَلی که به سوی فرات ، تنها رفت
خبر رسید علمدار در کمین افتاد
خبر رسید به خیمه...، توان زن ها رفت
برای شرح تنش گفته اند: کَالْقُنفذ!...
چقدر تیر به تشییع جسم سقّا رفت
رشید علقمه را نیزه قدّ اصغر کرد
بببن چه بر سر آن پهلوان رعنا رفت!
حسین بعد اباالفضل بی زره..، افتاد...
به روی مُصحَف توحید ، شمر با پا رفت
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
ای بلند آوازه بانو سیده ام البنین
زد ادب پیش تو زانو سیده ام البنین
من صدایت کردم و دیدم تماما بازگشت
آب های رفته از جو ، سیده ام البنین
دید یک آن گشته از این رو به آن رو عالمش
هر کسی که بر تو زد رو سیده ام البنین
مادرم قربان تو ای بهترین نامادری
فاطمه بهرت دعاگو سیده ام البنین
تا خدا باشد خدا ، شکر خدا ما را فقط
گریه بر تو هست دارو سیده ام البنین
دست پخت سفره های ساده ات هستند این
شیر زن های علی گو سیده ام البنین
هر که در عالم ابالفضلی است باید که شود
ذکر صبح شنبه ی او سیده ام البنین
بعد زینب بین این عالم که شد خرج حسین
مثل تو با کل نیرو سیده ام البنین
فاطمه هستی و مثل فاطمه با گریه ات
ظالمان را بردی از رو سیده ام البنین
گرچه هستی فاطمه اما نگشتی شکر حق
نیمه جان از درد پهلو سیده ام البنین
آه از آن ساعت که بین علقمه شد غرق خون
فرق سر تا فرق ابرو سیده ام البنین
وا بُنَی وا بنیَ ...ناله می زد جای تو
مادری بشکسته پهلو سیده ام البنین
بعد عباست خبر داری چه ها کردند با
فاطمه ها در هیاهو سیده ام البنین
بشکند دستی که بر دست رقیه جان نشاند
ریسمان جای النگو سیده ام البنین
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#غزل
مادرِ اندوهها بیبیِ غم اُمالبنین
بی نفس بی همنفس ای بی حرم اُمالبنین
ما گرفتاریم اما از گرفتاری چه غم
تا تو را داریم در هر بیش و کم اُمالبنین
ما چه میخواهیم غیر از ریشههای چادرت
روز محشر جمع ما و یک قسم: اُمالبنین
جانِ ما این مادر است و جان ما آن مادر است
تا که دم یافاطمه است و باز دم اُمالبنین
ای پس از زهرا پس از آتش پس از در ، فاطمه
ای برای فاطمه هم محترم اُمالبنین
ای جوان مُرده کمی هم از جوانِ خود بخوان
میرسد هی واحسینت پشت هم اُمالبنین
در مدینه بودی اما این سه شعبه زد تو را
چشمِ خون، مشکِ تُهی ، دست قلم اُمالبنین
از زمانی که شنیدی کم کم عباس تو ریخت
میخوری روی زمین در هرقدم اُمالبنین
سربه زیری مثل زینب شرمگین مثل رُباب
ای فدای گریههاتان پیش هم اُمالبنین
چشم عباس و گلوی اصغر و قلب حسین
ای بمیرد حرمله با این سه غم اُمالبنین
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
🔸السَّلامُ عَلَیکِ یا زَوجَةَ وَصّی رَسول الله السَّلامُ علیکِ یا عَزیزَةَ الزَّهراء اَلسَّلامُ علیکِ یا اُمَّ البُدور السَّواطع یا فاطِمَةَ بِنتِ حِزام الکِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته.🔸
بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" می شود
شاد از آنم طبع شعرم وقف جانان می شود
بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم
شاعری غافل شود از تو، پشیمان می شود
چهره ی زهرایی ات همواره ثابت می کند
هر که "زهرایی" شود خورشید تابان می شود
طفل دامان تو عالم را هدایت می کند
ارمنی با دست عباست مسلمان می شود
مادر باب الحوائج ! خانه ات دارالشفاست
با نگاهت درد عالم زود درمان می شود
روضه خواندی چشم مروان هم به حالت گریه کرد
دشمنت هم با تماشای تو گریان می شود
پا به پای ناله ی جانسوز هر روز رباب
فکر و ذکرت مشک آب و کام عطشان می شود
" چشم گفت و چشم داد و چشم پوشید از عطش"
اینقدر با خود نخوان زینب پریشان می شود
****
مادر عباس های بی نظیر عالمی
یک نفر از نسل تو "عباس دوران" می شود
#علیرضا_خاکساری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
قنوتم شده با دعای خدیجه ...
پُر از ربّنا ربّنای خدیجه
خریده مرا هم خدای خدیجه
برای پیمبر، برای خدیجه
شدم مست کوثر به قرآنِ زهرا
رود مصطفی هم به قربانِ زهرا
امین بود و اصل و نسب داشت احمد
دعا در دل نیمه شب داشت احمد
ز قرآن سه آیه طلب داشت احمد
«فداها ابوها» به لب داشت احمد
نه تنها که امیّد ماهاست زهرا
کس بی کسی های طاهاست زهرا
ببین قبل خلقت، خدا طالبش شد
چه انسیه ای! نور او قالبش شد
نبی محو آن جلوه ی جالبش شد
علی یار شعب ابوطالبش شد
ندیدم به عمر خود اینگونه زن را
کسی که بسازد ز صبرش، حسن را
یقین کرد و او را خدا ممتحن کرد
به دست علی دُر، بجای یمن کرد
مرا وامدار حسین و حسن کرد
لباس شفا را تنِ پنج تن کرد
زدم در، که باب المرادم رسیده
حدیث کسایش به دادم رسیده
خریدار گوهر، صدف خواست از او
دل مستمندان، شعف خواست از او
خوشا هر کسی که شرف خواست از او
گدای رجب هم نجف خواست از او
اگر من فقیرم، اگر کمترینم ...
نجف روبروی علی می نشینم
شدم خاک سلمان و سلمان زهرا
مسلمان حیدر، مسلمان زهرا
به ما آبرو داده احسان زهرا
دعا کرد و ایران، شد ایران زهرا
برو قم زیارت که دستور زهراست
در ایوان طلای رضا، نور زهراست
نگاهی به چشمان بارانی ام کن
از آن چادرت خاک، ارزانی ام کن
اگر میشود زود قربانی ام کن
مرا مثل قاسم سلیمانی ام کن
همه ثروت ما گدایی زهراست
فدای کسی که فدایی زهراست
فدای کسی که برای علی سوخت
همان پشت در، پیش پای علی سوخت
عجب مادری که بجای علی سوخت
پس از محسنش در عزای علی سوخت
نشد مثل قبلش دگر آن رشیده
شهید علی شد، خمیده خمیده
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
زهرا اگر نبود ، جهان جنبشی نداشت
خورشید در مدار فلک چرخشی نداشت
پروردگار تحت حدیثی بیان نمود:
خِلقَت بدون فاطمه پیدایشی نداشت
رو شد دلیل آن همه چلّه نشینی اش
جز فاطمه،رسول خدا،خواهشی نداشت
حتّی نبی که اُسوه ی صبر است،وقت ضعف
جز در کنار فاطمه آرامشی نداشت
چادر نماز حضرت زهرا اگر نبود
آئینه ی جمال خدا پوششی نداشت
زهرا عفیفهایست که با پای پُر وَرَم
یک لحظه در قنوت خودش لغزشی نداشت
معیار بندگی خداوند،"فاطمه" است
پروردگار بهتر از او خطکِشی نداشت
شُکر خدا که فاطمه در حشر حاضر است
ورنه بشر بهانه ی بخشایشی نداشت
چشم امید طفل ، همیشه به مادر است
شیعه بدون فاطمه آمُرزشی نداشت
شُکر خدا که اُمِّابیهاست مادرم
شُکر خدا که حضرت زهراست مادرم
هفت آسمان به وقت افاضات دینی اش
اقرار کرده اند به بالا نشینی اش
آنقَدر محو ذات خدا در نماز بود
افلاک غبطه خورده به خلوتگزینی اش
شاگرد ابتدایی زهراست ، جبرئیل!
از فاطمه است منصب روح الامینی اش
بنیان خانه داری او،ساده زیستی ست
جانم فدای چند ظروف گِلینی اش
یا لَلعَجَب ز بندگی آن چنانی اش
یا لَلعَجَب ز زندگی این چنینی اش
روز ازل به فاطمه دل بست مرتضی
تا آخرش رسید به حورِ زمینی اش
پیراهن عروسی او دستِ سائلی...
ما را اسیر کرده همین ذرّهبینی اش
دامان او "حسین" و "حسن" پرورش دهد
حق افتخار کرده به مردآفرینی اش
ما سائلان کوی حسین و حسن شدیم
دُردی کشِ سبوی حسین و حسن شدیم
زهراست راه حل معمای مرتضی
شرط صعود تا به بلندای مرتضی
از دستپُخت فاطمه پای تنورهاست
نانی که می خورند گداهای مرتضی
او بازتاب جلوه ی رَبّانی علی است
آئینه ای برای تماشای مرتضی
شیرین ترین بهانه ی دیروز مرتضی
لیلاترین بهانه ی فردای مرتضی
یا "مرتضی" است ذکر سحر های "فاطمه"
یا "فاطمه" است ذکر سحرهای "مرتضی"
ذات "علی" و "فاطمه" ذات الهی است
بی حُبِّ این دو،عاشقی عین تباهی است
جبریل می شویم اگر بال و پر دهند
ما را از آسمان مدینه گذر دهند
از مثل من تمامی این کوچه پُر شود
روزی اگر برای گدایی خبر دهند
بِالقُوّه قنبریم که بِالْفِعل می شویم
قدری به ما از آب و غذایش اگر دهند
ما خاک کوی فاطمه را ول نمی کنیم
حتّی اگر به قاعده ی عرش ، زر دهند
حوّا و آدم اند،..نه..،زهرا و حیدراند
آن زوج را که کُنیه ی مادر_پدر دهند
سردردِ طفل،بانی الطاف مادر است
ای کاش هر دقیقه به ما دردسر دهند
خیلی برای عمر کمش گریه می کنیم...
تا خون به جای اشک به چشمان تر دهند
او بار شیشه داشت که "دیوار" دیده بود
امّا نشد که این خبرش را به "در" دهند
بال فرشته سوخت ز هُرم صدای او
از ناله ی غریبی وا مُحسنای او
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
عشق گه شادی است گاه غم است
گاه میخانه است و گه حرم است
گاه بغض و سکوت پشت هم است
گاه فریاد های دم به دم است
عشق کار سیاه کاران نیست!
طفل در بازی بزرگان نیست!
من همه عمر شور و شر بودم
اهل منطق نه! با جگر بودم
راستش!عاشقی قدَر بودم
کوچه به کوچه دربه در بودم
چندسال است میشوم عازم..
میروم کوچه بنی هاشم
اول شعر حرف من این است
عشق زهرا حقیقت دین است
گوش من با بقیه سنگین است
پیش او لحظه هام شیرین است
عاشقم دورِ دور از همه ام
نوکر نوکران فاطمه ام
کیست زهرا خداست یا بنده؟!
بنده ی از خداش آکنده!
چه گذشته چه حال و آینده
بین دستان اوست پرونده
هو نگفتیم و رو به هو هستیم
ماهمه زیر حکم او هستیم
چله خاتم رسولان است
سیب سرخ خدای منان است
صورتش صفحه صفحه قرآن است
هرچه حُسن است در جهان آن است
زن ولی قبله ی ابوالحسن است
او امام امامهای من است!
باطنش نور ظاهرش تن بود
سخنش حکمت مبرهن بود
چادرش کعبه بود مامن بود
او خدا در شمایل زن بود
چادر کهنه اش غنی ز رفوست
عرش حق پادریِ خانه ی اوست
شیرزن بود اقتداری داشت
منصب "صاحب اختیاری" داشت
در دهانش چه ذوالفقاری داشت
با علی خودش قراری داشت
به ولای علی بلی گفته!
به ولایش بلی علی گفته!
الگوی جاودان مادرها
گل امید قلب دخترها
خار در چشم تنگ ابترها
سایه اش بر سر پیمبرها
کیست جان علی ولی الله؟؟
فاطمه فاطمه سلام الله
بعد هجده بهار محترمش..
بیشتر از خوشی رسید غمش
دردسر داشت دم وَ باز دمش
پهلوی زخم بود و قدّ خمش
تکیه گاه ائمه اطهار..
بود آزرده از نوک مسمار!
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
#ولادت
#غزل_مثنوی
خبری بود در افلاک و جهان می خندید
آسمان نغمۀ یا فاطمه اش را سر داد
خبر حضرت جبرییل به سرعت پیچید
که خداوند به پیغمبر خود مادر داد
خبر آمد که خبرهای جهان ناچیزند
باید از نو خبری در دو جهان بر پا کرد
و خدا خواست علی مشتری زهره شود
که چنین رو به زمین مشت خودش را وا کرد
همه دیدند و شنیدند که شد بعد از آن
کهکشان مست و جهان مست و ملائک سرمست
قدسیان نیز فرود آمده و می گفتند
این تنوری ست که از نور نبوت گرم است
حول دستاس تو یک عمر جهان چرخیدست
به خدایی که خودش بوده بلا گردانت
هفت دریای زمین تشنه لب یک قطرست
که به هنگام وضو می چکد از دستانت
چهارده قرن پس از آمدنت ای خورشید!
ماه از برکۀ چشم تو وضو می گیرد
حیدر دیگری از راه می آید یک روز
که جهان روشنی از چهرۀ او می گیرد
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem