پیام صمیمانه و غیررسمی احسان یارمحمدی، معاون فرهنگی‌اجتماعی سابق شهرداری شهرضا بسمه تعالی سلام و‌ عرض احترام خدمت دوستان و همکاران عزیز و گران‌قدر در شهرستان شهرضا جانا حدیث حُسنت در داستان نگنجد رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد چند صباحی در شهرضا، شهر شهیدان، شهر حکمت و هنر، شهر ملی سفال، پایتخت انار ایران، ایرانچهٔ ایران، برای انجام امور محوله و کسب رضایت شهروندان فهیم، اعم از اقوام معظم و ساکن در سرزمین شهرضای سخاوتمند، در این شرایط متفاوت اجتماعی و اقتصادی، با تمام وجود تلاش نمودم و‌ به‌فضل الهی نتایجی که حاصل شد را مرهون محبت پروردگار و عنایت حضرت ولیِ‌عصر (عج) و ۷۶۲ شهید گران‌قدر شهرضا به‌ویژه مالک اشتر دفاع مقدس شهید محمدابراهیم همت می‌دانم. اینک با کسب تجربیاتی ارزشمند و تحقق اثراتی به‌یادماندنی در حوزهٔ نفوذ و حوزهٔ کشش «آرمان‌شهر شهرضا»، این منظومهٔ معنایی، در فراگرد توسعه و واپایش نماد‌پردازی فرهنگی و میراث ناملموس و ارتباطات محلی و فرامحلی، تبلور معانی متکثر تاریخی و تحکیم الگوهای فرهنگی ایثار و شهادت، تجربه‌های جمعی برای ترغیب و تسهیل «کنشگری غامض اجتماعی» و اما «سفال» با یک فهم چندصدایی از یک نسل هنرمند و هنردوست و یک خطهٔ هنرخیز، «سمنو» تفسیر الطاف مبرهن الهی و «انار» یک گنج مُضمَر، یک نماد بهشتی از یک خطهٔ زرخیز که همگی میثاق و میعاد هر دل‌باخته‌ای در میقات شهرضاست که با میلی سرشار و علاقه‌ای وافر به‌امید خدمت‌گزاری مجدد در این اقلیم سترگ همان خجسته قصری فرخنده و فردوس‌گون، پهنه‌ای سمن‌بیز با تمَوّج مکتب‌نشینی بزرگان و پابستی مَدرَس سالکان که جملگی برایم صهبای خورشید بود، بماند به یادگار در این گنبد دوار. حلال بفرمایید ان‌شاءالله روشن شود چراغ دل ما ز یک‌دگر چون رشته‌های شمع به هم زنده‌ایم ما به‌امید دیداری مجدد شامگاه یکم دی‌ماه یک هزار و چهارصد و سه برادر کوچکتان، احسان یارمحمدی #پیام #فرهنگ #شهرداری #شهرضا پایگاه خبری‌فرهنگی «صبح شهرضا» 🆔 @sobhshahreza

خوش‌فکری کاربرد تفکر نقادانه در تصمیم‌گیری، حل مسئله و اندیشه‌یاری نویسنده: مایکل کلت مترجمان: مهدی خسروانی و مائده محبوب ناشر: نشر «نایِش» با همکاری نشر «اِریش» درست است که عوامل بیرونی تأثیر عظیمی بر زندگی‌مان می‌گذارند، اما تصمیم‌‌های خودمان هم نقش پررنگی در زندگی‌مان بازی می‌کنند و بسیاری اوقات می‌توانند حتی در بدترین شرایط ورق را به سودمان برگردانند. درعین‌حال، تصمیم‌های بد می‌توانند بهترین موقعیت‌ها را به موقعیت‌هایی فاجعه‌بار تبدیل کنند. آن‌چه در این میان تعیین‌کننده است سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه) و «خوش‌فکری» است؛ یعنی این‌که خوب و کارآمد بیندیشیم تا بتوانیم به قضاوت‌ها و تصمیم‌های درست‌تری برسیم. مایکل کلت در این کتاب به خواننده می‌آموزد که چگونه از مفهوم‌ها و ابزارهای سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه) برای ارتقای عملکرد خودش در تصمیم‌گیری و حل مسئله کمک بگیرد. کتاب خوش‌فکری هم‌چنین به خواننده کمک می‌کند که در اندیشه‌یاری (کمک به دیگران در جهت بهتراندیشیدن) عمل‌کرد بهتری داشته باشد. ازآن‌جاکه اندیشه‌یاری در روان‌درمانی و مشاوره نیز نقش بازی می‌کند، کتاب خوش‌فکری برای روان‌درمانگران و مشاوران نیز بسیار سودمند است. برای خرید کتاب، می‌توانید به این شماره پیامک دهید: ۰۹۹۱۶۰۵۷۹۰۴ #کتاب #فرهنگ #اندیشه #فلسفه پایگاه خبری‌فرهنگی «صبح شهرضا» 🆔 @sobhshahreza

خودکُشیِ خاموش همین‌طور که دارم دور میدان دور می‌زنم و می‌خواهم وارد خیابان ‌بشوم، سریع زیرچشمی، نگاهی به ساعت ماشین می‌اندازم. برای یک‌ لحظه چهار عدد سبزرنگ صفحۀ ذهنم را پر می‌کنند؛ ۱۱:۱۱. ناگهان، وهم شبحی که در آینه‌بغل نمایان ‌شده، تصویر چهارخطِ موازی یشمی‌رنگ ساعت ماشین را به‌هم ‌می‌ریزد. در آینه‌بغل سمت چپ خیره ‌‌می‌شوم. نمی‌توانم تشخیص‌ بدهم چیست. دست‌به‌دامن آینۀ وسط می‌شوم. تصویر به آن گنگی نیست؛ اما هنوز هم وهم شبح به همان تاری و کوری‌ است. خیابان خلوت ‌است. آرام‌آرام سرعتم را کم ‌می‌کنم، صدای موسیقی را می‌بندم و شیشه را پایین‌ می‌کشم تا با چشمان خودم این موجود مرموز را ببینم. تنها چیزی که دست‌گیرم ‌می‌شود این است که واقعاً چیزی دارد نزدیکم‌ می‌شود. کم‌کم وهم بَرَم‌ می‌دارد. الآن دیگر تقریباً کنار خیابان ایستاده‌ام. چشم‌هایم را به سایۀ موهوم دوخته‌ام و گوش‌هایم را به پیشوازش فرستاده‌ام. بازتاب کورسوی تیرهای چراغ‌‌برق که بریده‌بریده به شبح روان می‌خورَد در چشمم می‌نشیند. حریص‌تر‌ می‌شوم. اند‌ک‌اندک، ذره‌ذره، آهسته‌آهسته، تصویر برایم واضح‌ می‌شود. تعجب‌ می‌کنم. هیچ فکرش را نمی‌کردم که آن جسمِ موهوم، آن موجودِ مرموز، آن سایۀ خوف‌آلود این باشد. ویژژژ... اول از خودم خنده‌ام گرفت و به ترس بی‌اساسم خندیدم؛ اما بعد صحنه‌ای را تصور‌ کردم که حتی تصورِ احتمالش هم برایم آزاردهنده بود و هست. اگر نمی‌دیدمش و زیرش می‌گرفتم چه می‌شد؟ کدام زن بی‌چاره‌ای بیوه ‌می‌شد؟ مادرش با داغ پسر چه می‌کرد؟ چند کودک یتیم‌ می‌شدند؟ همین طور که خودم را سرزنش ‌می‌کردم، بی‌وقفه پیش خودم می‌گفتم: می‌بایست بیش‌تر دقت‌ می‌کردم. بعد از این بیش‌تر حواسم را جمع‌ می‌کنم. شاید چشمانم ضعیف ‌شده‌اند. باید شمارۀ عینکم را بالاتر ببرم. اصلاً باید چشم‌هایم را عمل‌ کنم! ولی من که همین یک هفتۀ پیش بینایی‌سنجی بودم و نشانه‌ها را به‌وضوح تشخیص‌ می‌دادم. آیا اگر من زیرش می‌گرفتم تقصیر از من بود؟ فقط من مقصر ‌بودم؟ یعنی او هیچ ‌تقصیری نداشت؟ اگر چراغ موتورسیکلتش روشن بود، باز هم این‌قدر دیدنش برایم دُشوار می‌بود؟ پیش خودم گفتم شاید چراغش خراب بوده. بعد خودم جواب خودم را دادم و دوباره با خودم فکر کردم که مگر یک چراغ موتورسیکلت چه‌قدر قیمت‌ دارد؟ مگر فناوری پیچیده‌ای دارد؟ مگر قحطی چراغ موتورسیکلت آمده؟ همۀ تقصیرش به گردن خودش است. بعد از آن شب که ذهنم به موتورسیکلت‌های چراغ‌‌خاموش حساس‌ شده، به‌وفور چراغ‌خاموش‌هایی را می‌بینم که بی‌خیال و آزاد از هفت‌ دولت، در خیابان‌ها پرسه ‌‌می‌زنند و انگار‌نه‌انگار که ممکن ‌است هر لحظه از چشم دور ‌بمانند و زندگی‌شان را ببازند و خانمان خانواده‌شان را براندازند. چراغ‌خاموش‌ها، اگر شما چراغ‌روشن‌ها را می‌بینید، والله به این معنا نیست که آن‌ها هم شما را می‌بینند؛ پس تا کار از کار نگذشته، دست ‌بجنبانید لطفاً! نویسنده: #معین_پایدار #جامعه #روزمره #تجربه #فرهنگ پایگاه خبری‌فرهنگی «صبح شهرضا» 🆔 @sobhshahreza

حضور استاد محمدعلی جعفری در ویژه‌برنامهٔ شبِ‌چله ‌ ‌ استاد محمدعلی جعفری، خوش‌نویس بزرگ شهرضایی، در ویژه‌برنامهٔ شبِ‌چله حضور داشتند. این برنامه چهارشنبه، ۲۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳، از شبکهٔ چهار پخش شد. ایشان دارای گواهی‌نامهٔ درجه‌یک هنری (هم‌ارز دکترا) و در خصوص هنرهای سنتی صاحب‌نظر هستند. #فرهنگ #هنر #خوش‌نویسی #مفاخر پایگاه خبری‌فرهنگی «صبح شهرضا» 🆔 @sobhshahreza

آقای سجاد رحیمی، از پاک‌بانان و رُفتگران خوب و خدوم شهرضا زمستان‌ها در سرمای استخوان‌سوزان و تابستان‌ها در گرمای عرق‌ریزان، این پاک‌بانان و رُفتگران خدوم و بی‌ادعا زحمت می‌کشند و شهرضا را تمیز نگه می‌دارند. گاهی یک سلام‌علیکِ صمیمانه و یک خداقوتِ دوستانه دلشان را شاد و پشتشان را برای خدمت گرم می‌کند. نکند خدایی‌ناکرده با کم‌اعتنایی یا از آن بدتر با بی‌حرمتی، غرورشان را بشکنیم و دلشان را به درد آوریم! یکی از نشانه‌های شهروند متمدن احترام به همین قشر زحمت‌کش و تقدیر و تشکر از آنان است. #فرهنگ #شهر #شهرداری #شهرضا پایگاه خبری‌فرهنگی «صبح شهرضا» 🆔 @sobhshahreza