خدا برای بعضی مانند داروست. گاهی که مریض میشوند و به او نیاز دارند، سراغش میروند. تلخ است، اما چارهای نیست. اینها مردم عوام هستند.
خدا برای بعضیها مثل غذاست. هر روز چند وعده خدمتش میروند و از او ارتزاق میکنند. اینها حکمای الهی هستند.
اما برای بعضیها مثل هواست. همیشه و همواره با او هستند. خدا مایه حیات آنهاست و بدون او میمیرند. اینها عاشقان حقیقتاند که اولیاءالله نامیده میشوند.
#خدا
#بشر
#انسان
#آدم
(ارسالی از اعضا)
@sooyesama
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر
والله! ثم والله! لو صارت اطباق السماوات اوراقا، و اشجار الارضین اقلاما، و البحور السبعة مع المحیط مدادا، و الجن و الانس و الملک کتابا، لا یمکنهم شرح عشر من عشیر ما شاهدت من المعارف الالهیة و الحقائق الربانیة،
الموصوفة فی الحدیث القدسی: «اعددت لعبادی الصالحین ما لا عین رأت، و لا أذن سمعت، و لا خطر علی قلب بشر»، المذکورة فی القرآن: «فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین جزاء بما کانوا یعلمون».
و لا یتیسر لهم بیان جزء من أجزاء ما عرفت من الأسرار الجبروتیة و الغوامض الإلهیة الملکوتیة المعبر عنها فی القرآن بما لم یعلم لقوله تعالی: «إقرأ و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم»،
المؤمی الیها بتعلیم الرحمن، لقوله تعالی: «الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان»، المسمات بکلمات الله التی لا تبید و لا تنفد، لقوله تعالی: «قل لو کانت البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل أن تنفد کلمات ربی ولو جئنا بمثله مددا»، و لقوله تعالی: «ولو أن ما فی الارض من شجرة أقلاما و البحر یمده من بعده سبعة أبحر ما نفدت کلمات الله إن الله عزیز حکیم».
ترجمه:
به خدا سوگند! باز هم به خدا سوگند! اگر طبقات آسمانها صفحه گردند، و درختان زمینها قلم گردند، و دریاها همراه [دریای] محیط مرکب شوند، و جن و انس و ملک نویسنده گردند، نمیتوانند یک هزارم آن معارف الهی و حقایق ربانیای که مشاهده نمودم را شرح کنند.
معارف و حقایقی که در این حدیث قدسی توصیف شده است: «برای بندگان صالحم چیزی آماده کردهام که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور ننموده است». و در قرآن یاد شده است: «هیچ جانی نمیداند چه چشم روشنیهایی برایشان پنهان نمودهام؛ پاداش آنچه عمل نمودهاند».
و توان ندارند که جزئی از اجزاء آن معارف جبروتی و غوامض ملکوتی را که شناختم، بیان کنند. معارف و غوامضی که در قرآن به «ما لم یعلم» تعبیر شده است: «بخوان که پروردگارت کریمترین شخصی است که به قلم تعلیم نمود؛ انسان را آنچه نمیدانست، آموخت».
همچنین اشاره به این معارف شده است، به «تعلیم الرحمن» در قول خدای تعالی: «الرحمن قرآن را تعلیم نمود، انسان را آفرید و او را بیان آموخت». معارفی که به «کلمات الله» نامیده شدهاند، کلماتی که تمامی و پایانی ندارند: «بگو اگر دریا مرکبِ [نگارشِ] کلمات پرورگارم گردد، پیش از پایان [نگارشِ] کلمات پروردگارم خشک گردد، حتی اگر مانند او را به کمکش آوریم». و نیز به دلیل قول خدای تعالی: «و اگر درختان زمین قلم گردند، و دریا پس از آن با هفت دریا کمک شود، کلمات الهی پایان نپذیرند؛ خداوند عزیز است و حکیم».
#سید_حیدر_آملی
(جامع الاسرار و منبع الانوار، ص۷)
ترکت للناس دینهم و دنیاهم
شغلا بحبک یا دینی و دنیایی
ای دین و دنیای حقیقی من! از شدت محبت تو، دنیا و دین عوامانه مردم را ترک کردهام
#توحید
#کوثر
@sooyesama
مرحوم سید حیدر آملی، عارفی شیعی و متصلب بر ولایت اهل بیت (ع) است. او در سال ۷۱۹ هجری قمری در آمل متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در همان دیار گذراند و برای ادامه تحصیلات راهی اصفهان شد.
علوم ظاهری (فقه و اصول) را نزد اساتیدی چون فخر المحققین فرا گرفت. و در علوم باطنی (عرفان نظری و عملی) نزد نورالدین طهرانی، عبدالرحمن ابن احمد قیسی شاگردی نمود.
میتوان مراحل زندگی او را به سه بخش تقسیم نمود:
۱- مرحله اول (تحصیل علوم ظاهری و اشتغال به مناصب حکومتی):
وی پس از تحصیل علوم دینی در اصفهان، به دیار خود آمل بازگشت و با اقبال مردم و حاکم وقت مواجه شد. و مناصب بالای حکومتی و رفاه و ثروت بالایی به دست آورد. این دوره مجموعا سی سال به طول انجامید. که بیست سال ابتدایی آن صرف تحصیل علوم دینی و باقی آن به تدریس و امور حکومتی اختصاص یافت.
۲- مرحله دوم (تحول روحی و سیر آفاقی و انفسی):
سید حیدر درباره این دوره از حیات خویش میگوید: پس از کسب مراتب علمی و حکومتی، جاذبههای الهی اندک اندک در دلم نمودار شد. و میدانستم که علوم و خدمات حکومتی من، از آنجا که خالص نیست، سودی به حالم ندارد، اما قدرت ترک این مناصب را نداشتم. تا اینکه در سرّ خود از خدا خواستم تا توان ترک این حجابها را روزیم گرداند. پس رفته رفته دلکندن از آنها بر من آسان شد (تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ص ۵۳۵).
پس از این تحول، سید حیدر به تمام مناصب دنیایی و علمی خویش، پشت نمود و به تصریح خودش با یک خرقه راهی سفر میشود. سالهای دراز بین عتبات عالیات و حرمین شریفین در رفت و آمد بود و به تناوب در آنها به اعتکاف، خلوت و ریاضت مشغول میشد. در این بین رنجها و بلایای بسیاری متحمل شد که فقر و مریضی کمترین آنهاست.
۳- مرحله سوم (گشایش قلبی و بروز مشاهدات):
سوالِ حقیقت و پافشاری سید حیدر بر تحصیل آن، دریچه قلب او را به حقایق مرسل هستی میگشاید و معارفی عمیق و بیکران را روزی او میگرداند. آنگاه به الهام الهی دست به قلم برده، حقایق مشهود خود را مینگارد. کتاب شریف «جامع الاسرار و منبع الانوار» یکی از این آثار است.
#سید_حیدر_آملی
#سرگذشت
@sooyesama
حضرت بقیّةالله ع:
ليَعمَل كُلُّ امْرِءٍ علَى ما يُقَرَّبُ مِن مَحَبَّتِنا
هر یک از شما باید طوری رفتار کند که به محبّت ما نزدیک شود.
(بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۶)
@sooyesama
غذای طیب۱
خداوند متعال مخاطبش را انبياء قرار مىدهد و اين دستور را مى فرمايد:
«يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ»؛ اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه و گوارا بخوريد، و عمل صالح انجام دهيد، كه من به آنچه انجام مىدهيد آگاهم. (مومنون/۵۱)
در این آیه خداوند متعال، أكل «طيّب» را پايه و زیر بنای انجام عمل صالح قرار مىدهد. خوراک ما هرچه طيبتر باشد عمل صالحتری از ما صادر میشود.
هيچ كلمهاى در فارسی شاید نباشد که معنای طيب را کاملا برساند. طیب بودن اعم از حلال بودن است.
حلال بودن نقطه شروع و ابتدائی طیب بودن است. از جمله جرميّت در يك خوراكى هر چه ثقيلتر باشد انسان را ارضىتر و سنگين تر مىكند و هرچه طيبتر باشد روح و نفس انسان لطيفتر و برای انجام اعمال صالح سبکتر خواهد بود.
#استاد_جعفر_ناصری
#غذای_طیب_۱
#عمل_صالح
@sooyesama
اسماءاللّه سبب وجود عالم هستند و مؤثر در آفرينش و مسلط بر آن و عالم به وسيله بسم اللّه الرحمن الرحيم وجود پيدا كرد و تحقق يافت.
اللّه كه جامع همه اسماست و الرحمن كه صفت عام است و خدا، رحمن دنيا و آخرت است؛ يعنى در دنيا رحمتش همه را فرا میگيرد، حتى مؤمن و كافر، و الرحيم مختص سراى آخرت و سعادت مؤمنين است.
نمازگزار هم با بسم اللّه الرحمن الرحيم، تمام انديشههاى عالى و خدايى خود، حتى مقام عندیت و وصال حق را بِاِذْنِ اللّه ايجاد ميکند!
#استاد_سمندری
(اسرار الصلاة)
@sooyesama
اگرچه زیارت چهره ظاهری انسان الهی خود مغتنم است اما عمده زیارت کردن چهره حقیقی اوست.
چهره حقیقی انسان کامل، علم و کمالات عقلانی و روحی وی است.
جنابعالی هر چقدر که کمال یافتی به همان مقدار تشبّه به اله پیدا میکنی و هر مقداری که اهل علم و عمل شدی به همان مقدار تقرب به عالم پیدا میکنی.آنچه اصل و محور است، همین امور است.
یکی از عزیزان میفرمود: برای کاری با حضرت آقا [عاامه حسنزاده] هماهنگ کرده بودیم که ایشان را زیارت کنیم. وقتی به محضرشان تشرف یافتیم دیدیم بنده خدایی سیبی را به آقا داده و میگوید: شما این سیب را دم بزنید تا مشکل ما حل شود.
حضرت آقا هم اوقات شان تلخ شد و فرمودند:«اینها کار خیالی است، از خیال دست بردارید و خواستههای عقلانی داشته باشید».
البته نمیگویم که این خیال مذموم است. سخن اینجاست که ولو اینکه چنین اعمالی خیال ممدوح باشد، ما چرا از خیال بالاتر نمیرویم و حقائق و علوم و معارف را طلب نمیکنیم!
حقائق عقلیه هم مجرد هستند و زمان و مکان بر نمیدارند و لذا شرط اصطیاد آنها تقرب جسمانی و قرب زمانی و مکانی نیست.
تو میتوانی دور باشی و بگیری که فرموده اند: بعد منزل نبود در سفر روحانی.
خلاصه در یک کلام به حقیقت برو و بگو آمدم گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن.
#استاد_صمدی_آملی
(شرح دروس معرفت نفس، ج۲، ص ۳۳۶)
#زیارت_حقیقی_اولیا
@sooyesama
به سوی سماء
غذای طیب۱ خداوند متعال مخاطبش را انبياء قرار مىدهد و اين دستور را مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الرُّسُ
غذای طیب ۲
با خيلى كمتر از اينها (غذاهای متنوع فعلی) لذت غذا را مردم حس مىكردند.
مثلا با نان و عدس لذت مىبردند و تأمين مى شدند.
الآن ده رقم غذا سر سفره هست اما تركيبشان، از جهت طبّى ناموزون است. از این بدتر اینکه همّ و روح طرف مرتب پائين آمده و به درجه حيوانيت رسیده است؛ به طورى كه هَمّ او فقط پر كردن معده و لذت بردن ذائقه و شامه و قواى مربوطه شده است؛ لذا با عمل صالح ربط ندارد.
این شخص هرچه مىخواهد سحر بلند شود سنگين شده است و نمیتواند بلند شود. در حالی که مقدمات سنگينى را خودش ايجاد كرده است.
اگر مىخواهى سحر بلند شوی و سبک باشى غذايت را طيب قرار بده.
طيب بودن هم از چند زاويه است:
اولا كسب و پولش حلال باشد؛
ثانیا طاهر و پاک باشد؛
ثالثا هر چه كمتر پيچيده باشد بركاتش بيشتر است.
#استاد_جعفر_ناصری
#غذای_طیب_۲
#عمل_صالح
@sooyesama
خداوند به انسان دستور داد گندم نخور. وقتی خورد، اولین تنبیه خدا، برهنه شدن بدنش بود.
این نشان میدهد که رها کردن لباس تنبیه خداست نه تمدن!
#حجةالاسلام_قرائتی
#حجاب
@sooyesama
خدایا
تو میدانی که تاجر پیشه نیستم، و تجارت با عشق را کفر میشمارم
در مقابلِ پرستشِ تو که نیاز طبیعی قلب من است، اجری نمیخواهم، و شرم دارم که در مقابل تو بایستم و خیال داد و ستد با تو را داشته باشم.
من از خود چیزی ندارم که در معامله با تو ارائه دهم، هرچه هست متعلق به توست.
#شهید_چمران
#مناجات
@sooyesama
ما در بین سلسله علمی فقهی و حِکمی خودمان در حوزههای علمیه - در این صراط مستقیم - یک گذرگاه و جریان خاصالخاص داریم که میتواند برای همه الگو باشد؛ هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و کوچک - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها، میتوانند واقعاً الگو باشند.
اینها کسانی هستند که به پایبندی به ظواهر اکتفاء نکردند، در طریق معرفت و طریق سلوک و طریق توحید تلاش کردند مجاهدت کردند کار کردند، و به مقامات عالیه رسیدند...
همین سلسله مرحوم آقای قاضی، مجموعهی این بزرگواران که از مرحوم حاج سید علی شوشتری شروع میشود، همهشان مجتهدین طراز اول بودند...
مرحوم حاج سید احمد کربلائی جوری بود که مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی احتیاطات خودش را به ایشان مراجعه میکرد و قطعاً [ایشان] در معرض مرجعیت بود. امّا خود ایشان امتناع کردند. گله کردند که چرا احتیاطات را به من مراجعه میکنید، اجتناب کردند و در همین عالم معنویت بودند.
جدّ ما مرحوم آقای آسیدهاشم نجفآبادی دیده بود، درک کرده بود مرحوم آسید احمد را. میگفت ما وقتی سحر یا شب میرفتیم طرف سهله یا از سهله بر میگشتیم، صدای گریه این مرد - آسید احمد - از داخل خانهاش که سر راه بود شنیده میشد. اینها یک حالات اینجوریای داشتند.
#آیتالله_خامنهای
(مقام معظم رهبری؛ ۱۳۹۱/۰۴/۲۶)
#علما_خاصالخاص
#سید_احمد_کربلایی
۳۱ تیر؛ سالروز درگذشت عارف کامل سید احمد کربلائی در سال ۱۳۳۲ هجری
@sooyesama
استادی بود که شاگردی أحول (دو بین) داشت. روزی به او گفت: «در فلان طاقچه یک تنگ بلوری است، برو آنرا بیاور». شاگرد رفت و دستخالی برگشت و گفت: «آنجا دو تنگ بلور است، کدام را بیاورم».
استاد فرمود: یک تنگ است، همان را بیاور. شاگرد رفت و دوباره برگشت و گفت: دو تنگ است، کدام را بیاورم. استاد گفت: به شما گفتم که یک تنگ است، همانرا بیاور. شاگرد رفت و برای بار سوم دستخالی بازگشت و همان سوال را تکرار کرد.
استاد فرمود: حالا که دو تاست، یکی را بشکن و دیگری را بیاور. شاگرد رفت و باز دستخالی بازگشت و گفت: یکی را که شکستم، دیگری محو شد. انگار از اول دیگریای در کار نبود. استاد گفت: از ابتدا به تو گفتم که یکی است!
انسان خودش و دیگر مخلوقات را در برابر خدا میبیند. این یک نوع أحول بودن است. وقتی خود را بشکنی، میبینی که حقیقت نداشت و موهوم بود.
البته شکستن خود سی- چهل سال زحمت میخواهد. چنانکه در حکایت فوق نیز شاگرد چند بار رفت و برگشت، تا در نهایت موفق به شکستن موهومات شد.
اساسا توحید یعنی برقراری وحدت بین حق و خلق؛ البته وحدت از جهت وجود است، وگرنه مخلوقات از جهت حدودشان مغایر حق تعالی هستند.
کمال معرفت الهی و تصدیق او، همین توحید (برقراری وحدت) است؛ «کمال معرفته التصدیق به و کمال تصدیقه التوحید له» (نهج البلاغة، ص۳۹). ذات الهی بر احدی مکشوف نیست و آنچه متعلق معرفت است، رابطه ذات با کثراتْ میباشد. اهل معرفت نیز موضوع عرفان را همین رابطه میدانند نه ذات بما هو ذات.
توحید عبارت است از فنای کثرت در وحدت و تجلی وحدت در کثرت؛ یعنی در بعد علمی برای خود و دیگر مخلوقات استقلالی قائل نباشیم و همه را فانی در او ببینیم؛ «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام».
و در بعد عملی اراده خود را در اراده او فانی کنیم و جز أمر حق متعال از ما ظهور نکند؛ «ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی».
#استاد_محمود_امامی
#توحید
#معرفت_الهی
@sooyesama