eitaa logo
به سوی سماء
960 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
487 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از به سوی سماء
همه مقاطع زندگی انسانهای کامل، الهی و قابل زیارت است. اما برخی مقاطع گنجایش بیشتری برای ظهور توحید داشته است. اکنون حضرت سیدالشهدا (ع) را در سه مقطع مورد توجه قرار دهید: روز عرفه، روز عاشورا و روز اربعین. در عرفه، حضرتْ یک تقاضای توحیدی والایی را مطرح می‌نماید و در فقرات دعای عرفه به نمایش می‌گذارد. این فعلا دعا و درخواست است. اما دعایی برخواسته از جان مبارک حضرت، که اقتضای وجودی اوست. در عاشورا این دعا استجابت می‌شود و حوادثی پیش می‌آید که حضرت سیدالشهدا (ع) را به اوج تجلی توحیدی می‌رساند. در اینجا، آن‌چه پیش‌تر دعا بود، ظهور نموده و حضرت، مظهر آن واقع شده است. در اربعین این تجلی توحیدی به مقام ختمیت می‌رسد؛ زیرا پس از عاشورا حوادث و بلایای تلخ‌تری رخ داد که همان اسارت آل الله (ع) بود. و سر مبارک حضرت که همراه این قافله بود، ناظر این قضایا بود. لذا این ابتلائات جدید، یک تجلیات عمیق‌تری می‌آورد که همان ختم تجلی توحیدی است. لذا زیارت ایشان در روز اربعین اهمیت ویژه‌ای دارد و از نشانه‌های مومن شناخته می‌شود. چراکه یوم اربعین روزی است که اوج توحید در حضرت نمودار شده است. لذا زیارت حضرت در این حال، آثار ویژه‌ای خواهد داشت. اینکه بیش از بیست میلیون نفر در چنین روزی، جذب این ساحت مقدس می‌شوند بخاطر همین ختم در تجلی است که دل‌ها را شیدا نموده است. @sooyesama
امام صادق (ع): أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ (ص) قَال: أَكْيَسُ اَلنَّاسِ مَنْ كَانَ أَشَدَّ ذِكْراً لِلْمَوْت. أَغْفَلُ اَلنَّاسِ مَنْ لَمْ يَتَّعِظْ بِتَغَيُّرِ اَلدُّنْيَا مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ فرستاده خدا (ص) فرمود: زيرک‌ترين مردم كسى است كه از همه بیش‌تر به‌یاد مرگ باشد. غافل‌ترين مردم كسى است كه از دگرگونی دنيا از حالى به حال ديگر پند نگيرد. (الفقیه، ج۴، ص۳۹۴) @sooyesama
یوهانس اکهارت در سال ۱۲۶۰ میلادی در آلمان، زاده شد. در ۱۵ سالگی به صومعه‌ای متعلق به فرقه دومینیکن پیوست و آموزش‌های اساسی مسیحیت را فرا گرفت. سپس در شهرهای گوناگون به کسب دانش پرداخت. پس از رسیدن به درجه استادی (مایستر) به تعلیم الهیات مسیحی در شهرهای مختلف آلمان پرداخت. اما کلیسا او را برای باورهای عارفانه‌اش به کفر محکوم کرد. اندکی بعد در سال ۱۳۲۸ درگذشت و مکان دفنش نامشخص است. کتاب‌هایی چون "مکاشفات" و "مواعظ" از او به‌جا مانده است. برخی سخنان وی چنین است: خدا با افزودن چیزی در روح، یافت نمی‌شود. بل‌که با روند کاستن است که یافته می‌شود. اگر می‌خواهی لطف و رحمت خدا را دریافت کنی، نخست وابستگی خود به اشیا را بیرون بریز. آن‌چه قرار است پر شود، باید ابتدا خالی شده باشد. نفس، باید خود را از همه پاک و برهنه کند، آن‌گاه می‌تواند خدا را چنان‌که در خویشتنِ خویش برهنه است، بیابد. شبی خواب دیدم که آبستن‌ام. من آبستنِ نیستی بودم. و دیدم از این نیستی، هستی به دنیا آمد. برای برخورد با تمایلات، راهی بهتر از آزار دادن خود [ریاضت‌های افراطی] هست. آزار دادن خود، به‌جای این‌که از نفسانیات ما بکاهد، آن‌ها را فربه‌تر می‌کند. برای مهار تمایلات، عشق بهترین لگام است. آن‌کس که عشق را یافت، دیگر به چیزی نیاز ندارد. آن‌ها که تنها ریاضت می‌کشند در ظاهر قدیس‌اند، اما در باطن مانند چارپایی هستند با بار کتاب؛ زیرا آن‌ها درباره خدا بسیار می‌دانند اما او را اصلاً نمی‌شناسند. @sooyesama
آیا هیچ برای شما اتفاق افتاده است که دستتان را در آتش ببرید یا بروید در آتش؟ در تمام عمر یک بار هم اتفاق نمی‌افتد. چرا؟ برای این‌که علم ما به سوزندگیِ آتش، یک علم یقینی است و لحظه‌ای از آن غفلت نمی‌کنیم؛ لهذا ما از این‌که خودمان را در آتش بیندازیم، معصومیم! اولیای حق به همان اندازه که ما به سوزندگی آتش ایمان داریم، به سوزندگی گناه ایمان دارند و لهذا معصوم‌اند. (آزادی معنوی، ص۱۴۲) @sooyesama
گاهی سخن کارآمدی هرگز ندارد معنا اگر پیوسته از بالا ببارد گاهی نگاهی خسته و پشتی خمیده گویاترین توصیف از داغ رسیده گاهی سخن با اشک بهتر گردد ابراز چون صادقانه می‌چکد از چشمه راز گاهی غمی داری درون سینه پنهان چون زلزله، چون سیل، چون غوغای طوفان لبخند تلخت بدتر از صد آه سرد است اندر خوشی‌هایت، رد رنج است و درد است بین تو و مردم بوَد انگار دیوار تنها خدا حال تو را می‌فهمد انگار بیگانه می‌گردند باتو دشمن و دوست گویا که تنها با خدا حال تو نیکوست سرگشته می‌آیی در آغوشش چو کودک "آری، عجب، این بود مادر؟ دیدم اینک" این لحظه کوتاه شیرین، گنج دهر است پوشیده اندر لایه‌های رنج دهر است آری، خدا نزدیک و ما دوریم و مهجور می‌سوزد این دوری، به رنج، آن نور مستور @sooyesama
با رضای محض و تسلیم صرف باید به‌راه افتاد. اگر دادند متشکر، اگر ندادند عجله نکن، صابر باش. آنان‌که دیرتر می‌گیرند، پخته‌تر می‌شوند. (مجموعه مقالات) @sooyesama
امام صادق (ع): ارجُ اللهَ رَجاءً لایُجَرّئُکَ عَلَی مَعاصیهِ، وَ خَفِ اللهَ خَوفاً لا یُؤیسُکَ مِن رَحمَتِه به خدا امید بند؛ امیدی که تو را بر انجام نافرمانیش گستاخ نکند، و از او بیم‌ناک باش؛ بیمی که تو را از مهرش ناامید نگرداند. (مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۴) @sooyesama
ذکر گفتن موجودات به تبعیت از انسان کامل است. اگر انسان به روح عالم بپیوندد روح دیگر موجودات با روح او متحد می‌شوند و همه موجودات عالم به منزله اعضا و جوارح و شئون او می‌گردند. همین‌که این انسان کامل به ذکر می‌آید کوه و درخت و... هم به ذکر می‌آیند؛ به‌واسطه اتحادی که حاصل شده. ذکر اوست که در دیگر موجودات ساری شده است. (شرح فصوص الحکم) @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
صفر، ماهی است که خاتم الانبیاء (ص) در آن رحلت می‌کند. ظرفی از زمان که جایگاه فقدان نبوت است. لذا نَحس و بلاخیز است. هر جایگاهی که فاقد روح نبوت باشد، نحس و بلاخیز است. البته زمان و مکان، به خودی خود، نه نحس‌اند و نه سعد. اما اتفاق‌هایی که در آنها روی می‌دهد بدان‌ها رنگ می‌دهد و سبب نحسی یا سعدی آن‌دو می‌گردد. مانند روز عاشورا و مکان کربلا که نقش ویژه‌ای در تربیت نفوس دارد. ماه صفر نیز جایگاه رحلت خاتم الانبیاء (ص) است. و هرجا که روح نبوت نباشد نحس خواهد بود. اما ربیع‌الاول (که جایگاه میلاد نبی است) سعد و موجب رشد آدمی است. اینکه پیامبر (ص) فرمود: «هرکه مرا به خروج صفر بشارت دهد، او را به بهشت بشارت می‌دهم». مراد این است که هرکس از اقامت در صفر (فقدان روح نبوت) خارج شود، وارد بهشت شده است. حرام و مکروه، «صفر» اند؛ یعنی فاقد روح نبوت هستند، و واجب و مستحب، «ربیع» اند؛ یعنی واجد روح نبوت هستند. @sooyesama
پیامبر خاتم (ص): لوْلَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِى‌آدَمَ لَنَظَرُوا إلَى الْمَلَكُوتِ اگر نبود که شياطين پیرامون دل بنى‌آدم می‌گردند هر آينه به ملکوت می‌نگریستند. (بحارالانوار، ج۵، ص۱۲۸) @sooyesama