eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
364 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
هستی غریب و با تو کسی آشنا نشد همدم کسی به سوز دلت جز خدا نشد خرما به زهر کینه شد آغشته وای من جز سوز زهر،زخم دل تو دوا نشد معصومه خوب شد که نبود و ندیده است روح از تنت جدا شد و زنجیر وا نشد جان دادی ای غریب،به دور از وطن ولی اما غمی به مثل غم کربلا نشد شکر خدا که هفت کفن داشتی به تن دیگر برای تو کفن از بوریا نشد بر تخته پاره جسم تو تشییع شد ولی تشییع تو به زیر سم اسبها نشد آویخته به تخته ی تابوت شد سرت اما سرت به دست کسی جابجا نشد محمود_اسدی_شائق @stayashura313
به سبک به سمت گودال از خیمه دویدم من ته سیاه چال از غصه خمیدی تو از هم عالم خیر ندیدی تو دست تو در زنجیر پای در قل بود روی لبت اما ذکر توسل بود با دهن روزه زیر لگدهایی با پهلوی زخمیت شبیه زهرایی سلسله ها با تو چه کرده آقا جون؟ شده دم افطار لبانت و قربون کنج زندان بلا افتادید بمیرم که بی هوا افتادید لحظه های آخر لب تشنه یاد شاه کربلا افتادید یه پیکر زخمی که نیمه جون مونده رو پیرهنت خیلی لخته‌ی خون مونده از نفس افتادی، زار و پریشونی اشک چشمات میگه دیگه نمی‌مونی تو دل زندون و با یه مضطر می‌سوختی از غربت تو لحظه آخر از غم تو ای وای از غم تو ای داد تنت سه روزی موند روی پل بغدادی داری با چشم‌های تر می‌سوزی شب ها تت دم سحر می‌سوزی ناله هات عالم رو گریوند آقا با یه قلب پر شرر می‌سوزی اگر که در زندان تن تو پایمال شد دلتو راهی گوشه‌ی گودال شد سر تن جدت قیامتی برپاست غریب عاشورا مقطع الاعضا نه اکبری دارم نه اصغری دارم الان کنار تو برادری دارم آقا دل زینب تنش شده عریان تشنه لب افتاده سیدنا العطشان دل زخمی تو رو آزردن چه بلایی به سرت‌ آوردن نا مسلمونا میون گودال یادگار مادرت رو بردن @stayashura313
نام او را بر زبان آور حلاوت را ببین خاکبوس آستانش باش عزت را ببین در جهان فانی ما نیست خیری بی حسین نان خور شاه شهیدان باش، برکت را ببین گر چه خیلی بی وفایی دید اما باز هم دستگیری میکند از ما مروت را ببین معصیت میگیرد و خوبی به جایش می دهد در ازای قطره اشکی، تجارت را ببین راه من سوی تباهی بود سوی او نبود ناگهان چشمم به پرچم خورد، قسمت را ببین نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود زود بانگی می رسد برگرد حضرت را ببین در جهانی که همه از پشت خنجر می زنند سِیر در سینه زنانش کن رفاقت را ببین اینقدر دریا و دشت و کوه را زیبا مخوان در حریم او قدم بگذار جنت را ببین حُرِّ بی او را تصور کن هلاکت را نگر حُرِّ با او را تصور کن شهادت را ببین روز محشر که بیاید روضه خوان او خداست اشک ریزش مادرش زهراست، هیئت را ببین تحت امرش بود باران و برای جرعه ای منت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین روی محتاجان همیشه باز بود آغوش او نیزه ها را هم پذیرا شد سخاوت را ببین ساربان با اینکه دیر آمد به دیدارش ولی دست پر برگشت از مقتل کرامت را ببین آه بعد از بوسه شمشیرها بر صورتش دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین علی_ذوالقدر @stayashura313
ارادت به نام علی دارم و پناهی به بام علی دارم و دلی مست جامِ علی دارم و مدال غلامِ علی دارم و به این نوکری و ارادت خوشم خوشم در هوایت نفس می کشم دخیلم به موی تو یا بن الحسین دو دستم به سوی تو یابن الحسین من و آرزوی تو یابن الحسین فدای عموی تو یابن الحسین دخیلم دخیل ضریحی که نیست پناه من خسته غیر از تو کیست به نام ابالفضل راهم بده نگاهی دمی بر نگاهم بده ببین خسته جانم، پناهم بده برات خلاص از گناهم بده فدای تو و نام تو یا علی رسیدم سر بام تو یا علی تو که آمدی سجده ها پا گرفت عبادت به لطف تو معنا گرفت دعا با دعای تو بالا گرفت دعای قنوت تو ما را گرفت به یک ربّنایت حسینی شدیم به لطف دعایت حسینی شدیم تویی زینت ذکر و سجاده ها تویی مستی ناب این باده ها تویی محور صبر آزاده ها رهایم نکن در دل جاده ها رهایم کنی راه گم می کنم تو را گاه و بی گاه گم می کنم خودت حیدری، خطبه ات حیدری تو خود در عمل حیدر دیگری لبی تر کنی، بس که دل می بری، به پا می کنی در دلم محشری اگرچه تو را بین زنجیر دید تو را کوفه در هیبت شیر دید شب ظلمت و غم به سر می رسد زمان طلوع سحر می رسد شبی از مدینه خبر می رسد از این خاندان یک نفر می رسد که بانی ایوان طلا می شود مدینه خودش کربلا می شود وحید محمدی @stayashura313
کیستم من؟پیشوای چارم اهل ‌یقینـم سیّـدسجّاد، بـاب الله، زین‌ العابدینم قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم چون نبی مشکل‌گشایم، چون علی حبل ‌المتینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمۆمنینم نیتم، تکبیر و حمدم، کعبه‌ام، حجرم، مقامم زمزمم، سعیم، صفایم، مروه‌ام، رکنم، مقامم هم قنوتم هم سجودم هم تشهد هم سلامم هم جهادم هم زکاتم هم صلاتم هم صیامم هم حیاتم هم نجاتم هم امانم هم امینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمۆمنینم رکن میبالد که دست من نمـاید استلامش کعبه مینازد که من از سوی حق باشم امامش هر‌که ما را دوست دارد از خدا بـادا سلامش هرکه با ما بـود دشمن تـا ابد لعن مدامش من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم من علی بن‌ حسین بن‌ امیرالمۆمنینم آسمانی ‌هـا همه محـو مناجـات شب من نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من آسمان پیچد به خود در شعله تاب و تب من ذات حق لبیک‌گـو با ذکر یارب ‌یارب من گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم من علی بن‌ حسین بن‌ امیرالمۆمنینم من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم در غل و زنجیـر دشمن یاری اسلام کردم فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم من علی بن‌ حسین بن‌ امیرالمۆمنینم جسم بابم گشت پـامال سواران، صبر کردم پیکـرم از بام ‌هـا شد سنگ ‌باران، صبر کردم سینه‌ ام آتش گرفت از داغ یاران، صبر کردم خورد سیلی بر عذار گل‌عـذاران، صبر کردم با وجود آن که بودی دست حق در آستینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمـۆمنینم من که خود اصل دعا روح دعا قلب دعایم شامیـان بی ‌حیـا دادنـد دشنـام از جفایم حلقه ‌های سلسله‌ خون گریه کردند از برایم سخت‌تر بود از زمیـن کربـلا شـام بلایم ریختند از بام، خاکستر بـه فـرق نازنینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمۆمنینم ظلم و بیداد و ستم از دشمنان پیوسته دیدم ده عزیـز خویش را در ریسمـانی بسته دیدم چشمِ گریان، صورت خونین، سر بشکسته دیدم شامیـان را بهـر استقبـال، دسته‌دسته دیدم حمله با تیغ زبـان کردند بـر قلب حزینم من علی بن ‌حسین بن‌ امیرالمۆمنینم عمه ‌ها منزل به منزل چشمشان در اشک ‌ریزی متحـد گشتنـد اهـل شام بـا قرآن ‌ستیـزی وای بر احوال آن ‌کو خوار شد بعد از عزیزی سرخ ‌رویی خواهرم را خواست از بهر کنیزی گشت از غیرت عرق جاری به صورت از جبینم من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمۆمنینم من که خورشید جمالم، شـد غبار غم نقابم بـا سـر پـاک پـدر بردنـد در بــزم شـرابم پیش چشمم چوب می ‌زد خصم بر لب‌ های بابم خارجـی کردنـد در اوج مسلمانـی خطابم گرچه دانستند نـور چشم ختم ‌المرسلینم من علی بن‌ حسین بن‌ امیرالمۆمنینم @stayashura313
من کیستم گدای گدایان این درم گر پانهم به جای دگر خاك بر سرم روزی اگر بناست از این در جدا شوم از هم جدا شوند سر و جان و پیکرم محتاج دام و شیفته ی دانه ی توأم هر چند در حریم تو کم از کبوترم زوّار عارفند به حق تو یا حسین ای وای من که از همه بی معرفت ترم بر پادشاهی دو جهان ناز می کنم از آن خوشم که بر در این خانه نوکرم مهر توگشت شیره ی جان و روان روح از لحظه ای که شیر به من داد مادرم فیض زیارت تو و آلوده ای چو من گر لطف تو نبود نمی گشت یاورم هر کس که دشمن است تو را دشمنش منم حتی اگر بود پدرم یا برادرم از صدق و پاکی پدر و مادرم بود گر عاشق پیمبر و آل پیمبرم یک عمر از تو گفتم و خواهم که وقت مرگ خیزد حسین حسین ز نفس های آخرم پای مرا ببند که پا بند خود کنی دست مرا بگیر که مسکین این درم من میثمم که با همه بی دست و پائیم جز دار عشق تو نبود دار دیگرم شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار @stayashura313
وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده دارم فراری می شوم از خود به سوی تو در کشتی این ناخدا تنها خدا مانده ناجی تویی راجی منم در دست های من بی ربنا هایم فقط مشتی هوا مانده وقتی که محرومم کنی روزی نخواهم خورد باید بگیری دست من را که رها مانده پوشانده ای امروز در دنیا عیوبم را اما فَلا تَفْضَحْنیِ روز جزا مانده از تو اگر دورم ولی نزدیک شد مرگم در کوله ام تنها الهی قَدْ دَنا مانده شعبان به پایان آمد و روی لبان من وای من از فریاد لَمْ تَغْفِر لها مانده خوبی تو آمال من را بیشتر کرده است مِنْکَ رَجائی از وَلا تَقْطَع به جا مانده لَمْ تَهْدِنی؟ می خواستی رسوا اگر باشم لم تَهْدِنی؟ وقتی دلیل کربلا مانده یک عمر قَدْ اَفْنَیْتُ عُمری بی حضور تو پس فَاقْبَل عُذری که‌دلیل روضه ها مانده جرم زیادم پیش عفو تو چه ناچیزو تازه عنایات علی موسی الرضا مانده بین جهنم هم تورا فریاد خواهم زد تاثیر اشک شوق در قاموس ما مانده تنها محبت راه ترک معصیت گشته با دوستت دارم جهانی روی پا مانده @stayashura313
گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد اگر از شانه ی من بار گنه بردارید پای این بنده هم از عرش فراتر برسد باز هم توبه شکستم! بگذارید فقط باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد همه ی ترس من این است که هنگام گناه عُمر این بنده ی آلوده به آخر برسد بس که آلوده ام «أبکی لِخروج نفسی» وای از آن لحظه ی سختی که اجل سر برسد خیلی از تنگی و ضیق لحدم می ترسم وحشت بیشتر آن است که مُنکر برسد همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ سر این بنده روی دامن حیدر برسد مطمئنّم که در آن لحظه ی سخت و حسّاس حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد چادر مادر ما کار خودش را بکند بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد مثل هر دفعه به ارباب توسّل کردم حتماً ارباب به داد دل نوکر برسد مثل یک باز شکاری طرف میدان رفت قصدش این بود به داد علی اکبر برسد .... به روی نیزه ی لشکر, جگرش را می دید تکه تکه بدن گل پسرش را می دید @stayashura313
شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد؟ گردد به دور خیمه گاه آید میان قتلگاه گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد؟ شبهای جمعه مصطفی با مجتبی و مرتضی آیند به دشت کربلا گویند به صد شور و نوا مظلوم حسین من چه شد؟ نور دوعین من چه شد @stayashura313
آه گرفت به ما راه گرفت دستش که بالا رفت ماه گرفت وقت و بی وقت به یادش می افتم که اون روز تو کوچه با گریه می گفتم به پرش نزن لااقل جلو پسرش نزن بی هوا نزن بسه انقدر بی حیا نزن یارالی ننه یارالی ننه یارالی ننه پر شکست کبوتر شکست دستش که بالا رفت سر شکست اهل عالم نبینید صبورم من اون روز تو کوچه شکسته غرورم بمیرم براش حوریه تاب کتک و نداشت بمیرم براش کاشکی مادرم فدک و نداشت یارالی ننه یارالی ننه یارالی ننه از خودم دیگه سیر شدم دستش که بالا رفت پیر شدم بعد کوچه نبود ازدحامی نبود حرف بازار نه بزم حرامی وا مصیبتا شهر شامه شهر بی غیرتا وا مصیبتا مثل فاطمه است همه صورتا @stayashura313
270.5K
یاسیوی ساخلارام حسین (قاروی باغلارام حسین) سینمی داغلارام حسین سنده منیم یاسیمدا گل گلمسن آغلارام حسین لطف اله جان چیخاندا گل من ال ایاق چالاندا گل یولاریوا باخاندا گل گلمس آغلارام حسین مظلوم اولن حسین حسین غریب اولن حسین حسین @stayashura313
میزنم دم ز ولای تو اباعبدالله دلم افتاده به پای تو اباعبدالله پیش هر بی سرو پایی که گدایی نکنم من گدایم گدای تو اباعبدالله با همه خیل گدایی که در خانه توست کم ندیدم ز عطای تو اباعبدالله مادرم گفت اگر این همه عزت داری پدری کرده برای تو اباعبدالله ای که آرامش جان علی و فاطمه ای جان عالم به فدای تو اباعبدالله کعبه دور سر شش گوشه تو میگردد مروه دنبال صفای تو اباعبدالله این ورودی جنان یا در باب القبله است.!؟ چه بهشتی است سرای تو اباعبدالله بی جهت نیست حرم هر شب جمعه غوغاست زائر توست خدای تو اباعبدالله کاش محشور شوم روز قیامت آقا با تو و با شهدای تو اباعبدالله زودتر از همه سیراب شود از کوثر زائر کرببلای تو اباعبدالله یاری مادر تو حضرت زهرا کرده هر که گرید به عزای تو اباعبدالله مادرت هر شب جمعه به حرم می آید میزند ناله برای تو اباعبدالله مادرت هر شب جمعه به حرم میشنود ناله واولدای(واعطشای) تو اباعبدالله پیش چشمان تر تو پسرت را کشتند جگرم سوخت برای تو اباعبدالله بی جهت نیست زمینگیر شدی پیش تنش تکه تکه شد عصای تو اباعبدالله خواستی موی سفید تو نبیند زینب خون او گشت حنای تو اباعبدالله اولین مرتبه بود از حرم آمد بیرون خواهر تو زقفای تو اباعبدالله این همه دیده نامحرم و زینب، ای وای خوب شد بود عبای تو اباعبدالله @stayashura313
من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم؟ حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایه لطفی به سر وقتِ من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گُل من باشی و من خار تو باشم هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد که من آن وَقع ندارم که گرفتار تو باشم هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم گُذر از دست رقیبان نتوان کرد به کُویت مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم مردمان عاشق گفتار من ای قبله خوبان! چون نباشند؟ که من، عاشق دیدار تو باشم من چه شایسته آنم که تو را خوانم و دانم مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
این حریم ذکرم، یارب و یا کریم است دستم اگرچه خالی‎ست، خرجیم با کریم است کم می‎شود مگر از این سفره هر چه بردند؟ وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است بیهوده زائرانش دست کرم ندارند هرکس شد آشنای این آشنا کریم است تضمین ذکر "یا من یعطی الکثیر" من اوست گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است با این لباس پاره، فوراً مرا بغل کرد من باورم نمی‎شد، اینقدرها کریم است نوکر غریب باشد، مولا نمی‎پسندد گفته سه جا می‎آیم ، آقای ما کریم است اصلا ً بهشت یعنی در این حرم نشستن امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است هر جا که روضه بوده، بالا نشسته زهرا آنکس که برده من را، تا کربلا کریم است بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است @stayashura313
چِشایِ خیس من گواه این غمه هرچی صدات کنم دلم میگه کمه نگاه کنی به من تو این شلوغیا تورو قسم میدم به مادرت بیا + بدون تو چه بی کس و کارم خرابه حال این دل زارم طبیبی و منم که بیمارم بقیة الله + بیا و یک نظر به حالم کن به شوق دیدنت دچارم کن به خاطر حسین حلالم کن بقیة الله، بقیة الله _________ گذشته عمرمو ندیدمت هنوز ولی دلم آقا روشنه مثل روز میای و می‌بری دلامونو حرم تو روضه‌خون میشی به جای محتشم + میگی برامون از غم زینب ز سوز و آه و ماتم زینب روضه‌ی قامت خم زینب بقیة الله، بقیة الله @stayashura313
525.1K
📍«نکاتی در مورد کانال سرای شعر محتشم خدمت اعضای محترم کانال»
علی زره که بپوشد همین که راه بیفتد عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد همین که اسم علی آمده است در دل میدان بس است تا گذر مرگ بر سپاه بیفتد علی اکبر لیلاست یا جوانی حیدر؟ که از جمال و جلالش شکوه ماه بیفتد جمال یوسف ما را هر آنکه دیده نوشته: رواست یوسف کنعان به قعر چاه بیفتد چه هیبتی! چه وقاری! که سوی این قد و قامت هرآنکه خیره شود از سرش کلاه بیفتد علی است، مثل علی می دهد پناه گدا را اگر به خانه ی او راه بی پناه بیفتد چه بهتر است که اول به شاهزاده بگویی به هر دلیلی اگر کار تو به شاه بیفتد به آسمان روی و کار آفتاب کنی، گر فقط به سوی تو از سمت او نگاه بیفتد جوان اگر به جوان حسین دل بسپارد دگر نمی شود اصلا پی گناه بیفتد تمام‌شب سر راهش نشسته ام به امیدی که راه شاهزاده براین عبد روسیاه بیفتد داوود_رحیمی @stayashura313
مه مبارک در ابر آرمیده بیا امید آخر دلهای داغدیده بیا قسم به مهر رخت کشته تیرگی ما را بیا تو ای شب اندوه را سپیده بیا به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا ز پشت در بشنو ناله های فاطمه را به سوز سینه ی آن مادر شهیده بیا عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون تو را صدا زند از حنجر بریده بیا به مادری که لبش از عطش زده تبخال به شیرخواره ی انگشت خود مکیده بیا به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت به خواهری که گریبان خود دریده بیا کند تلاوت قرآن سر حسین به نی ببین چه گونه ز لبهایش خون چکیده بیا به آن سری که به دیدار دخترش آمد به کودکی که به ویرانه آرمیده بیا به لاله های به خاک اوفتاده از دم تیغ به غنچه ای که شد از ضرب تیر چیده بیا به بانگ یا ابتای علی به قلزم خون به ناله ای که حسین از جگر کشیده بیا بود به سینه ی «میثم» هزار درد نهان گواه آنهمه غم های ناشنیده بیا شاعر: حاج غلامرضا سازگار @stayashura313
رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب قرمز اُخرا کــــأنّ المصطفی قــد عــادَ یـولَــد مــــــرّةً أخــــری یـقـین روح مـحمـد رفـته در جــسم علی اکبــــــر اگــر مــا مــی پذیـــرفـتـیـم مفـــهـوم تناســـخ را هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون همینــکه زادۀ لیــلا هــــویـــدا مـــی کـــند رخ را ســــپاه شـمرِکافرکیش، مـــات جلوه ی حُسنش ســـوار اسب خود، وقتی نـمـایـان می کند رخ را به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم نمــی فهمیم علت را ... نمــی یابیم پــــاسخ را عـــطش، آتــش شد اما با لب بـابـا گلستان شد چـــنانـکه آتــش نمــــرود، ابــــــــراهیم تــارخ را @stayashura313
شب های جمعه آخه چه سری داره دلهامون میگیره شب های جمعه مادر میاد و کربلا بارون میگیره شب های جمعه یه دختری هی ذکر بابا جون میگیره شب های جمعه مادر بنیه میگه و خواهر میفته چشمای زهرا بازم به زخم گودی خنجر میفته مادر به یاد اون پنجه های شمر و موی سر میفته من بی وضو موی تو رو شونه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم دیدم خودم در روز عاشورا بنیه افتاده بودی زیر دست و پا بنیه جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان ... شب های جمعه مادر به سمت گودی گودال میره با درد پهلو اونجایی که پیکر شده پامال میره شب های جمعه زینب ورودی حرم از حال میره شب های جمعه انگاری بازم خیمه ها آتیش میگیره انگاری بازم موی تموم دخترا آتیش میگیره شب های جمعه با آه زهرا کربلا آتیش میگیره روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم هم این پیکر ندارد جایی برای بوسه مادر ندارد جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان ... @stayashura313