#مدح_امام_سجاد
#روضه_امام_سجاد
کیستم من؟پیشوای چارم اهل یقینـم
سیّـدسجّاد، بـاب الله، زین العابدینم
قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم
هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم
چون نبی مشکلگشایم، چون علی حبل المتینم
من علی بن حسین بن امیرالمۆمنینم
نیتم، تکبیر و حمدم، کعبهام، حجرم، مقامم
زمزمم، سعیم، صفایم، مروهام، رکنم، مقامم
هم قنوتم هم سجودم هم تشهد هم سلامم
هم جهادم هم زکاتم هم صلاتم هم صیامم
هم حیاتم هم نجاتم هم امانم هم امینم
من علی بن حسین بن امیرالمۆمنینم
رکن میبالد که دست من نمـاید استلامش
کعبه مینازد که من از سوی حق باشم امامش
هرکه ما را دوست دارد از خدا بـادا سلامش
هرکه با ما بـود دشمن تـا ابد لعن مدامش
من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم
من علی بن حسین بن امیرالمۆمنینم
آسمانی هـا همه محـو مناجـات شب من
نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من
آسمان پیچد به خود در شعله تاب و تب من
ذات حق لبیکگـو با ذکر یارب یارب من
گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم
من علی بن حسین بن امیرالمۆمنینم
من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم
در غل و زنجیـر دشمن یاری اسلام کردم
فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم
آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم
بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم
من علی بن حسین بن امیرالمۆمنینم
جسم بابم گشت پـامال سواران، صبر کردم
پیکـرم از بام هـا شد سنگ باران، صبر کردم
سینه ام آتش گرفت از داغ یاران، صبر کردم
خورد سیلی بر عذار گلعـذاران، صبر کردم
با وجود آن که بودی دست حق در آستینم
من علی بن حسین بن امیرالمـۆمنینم
من که خود اصل دعا روح دعا قلب دعایم
شامیـان بی حیـا دادنـد دشنـام از جفایم
حلقه های سلسله خون گریه کردند از برایم
سختتر بود از زمیـن کربـلا شـام بلایم
ریختند از بام، خاکستر بـه فـرق نازنینم
من علی بن حسین بن امیرالمۆمنینم
ظلم و بیداد و ستم از دشمنان پیوسته دیدم
ده عزیـز خویش را در ریسمـانی بسته دیدم
چشمِ گریان، صورت خونین، سر بشکسته دیدم
شامیـان را بهـر استقبـال، دستهدسته دیدم
حمله با تیغ زبـان کردند بـر قلب حزینم
من علی بن حسین بن امیرالمۆمنینم
عمه ها منزل به منزل چشمشان در اشک ریزی
متحـد گشتنـد اهـل شام بـا قرآن ستیـزی
وای بر احوال آن کو خوار شد بعد از عزیزی
سرخ رویی خواهرم را خواست از بهر کنیزی
گشت از غیرت عرق جاری به صورت از جبینم
من علی بنحسین بن امیرالمۆمنینم
من که خورشید جمالم، شـد غبار غم نقابم
بـا سـر پـاک پـدر بردنـد در بــزم شـرابم
پیش چشمم چوب می زد خصم بر لب های بابم
خارجـی کردنـد در اوج مسلمانـی خطابم
گرچه دانستند نـور چشم ختم المرسلینم
من علی بن حسین بن امیرالمۆمنینم
@stayashura313
#مناجات_امام_حسین
من کیستم گدای گدایان این درم
گر پانهم به جای دگر خاك بر سرم
روزی اگر بناست از این در جدا شوم
از هم جدا شوند سر و جان و پیکرم
محتاج دام و شیفته ی دانه ی توأم
هر چند در حریم تو کم از کبوترم
زوّار عارفند به حق تو یا حسین
ای وای من که از همه بی معرفت ترم
بر پادشاهی دو جهان ناز می کنم
از آن خوشم که بر در این خانه نوکرم
مهر توگشت شیره ی جان و روان روح
از لحظه ای که شیر به من داد مادرم
فیض زیارت تو و آلوده ای چو من
گر لطف تو نبود نمی گشت یاورم
هر کس که دشمن است تو را دشمنش منم
حتی اگر بود پدرم یا برادرم
از صدق و پاکی پدر و مادرم بود
گر عاشق پیمبر و آل پیمبرم
یک عمر از تو گفتم و خواهم که وقت مرگ
خیزد حسین حسین ز نفس های آخرم
پای مرا ببند که پا بند خود کنی
دست مرا بگیر که مسکین این درم
من میثمم که با همه بی دست و پائیم
جز دار عشق تو نبود دار دیگرم
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
@stayashura313
#مناجات_ماه_شعبان
وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده
اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده
دارم فراری می شوم از خود به سوی تو
در کشتی این ناخدا تنها خدا مانده
ناجی تویی راجی منم در دست های من
بی ربنا هایم فقط مشتی هوا مانده
وقتی که محرومم کنی روزی نخواهم خورد
باید بگیری دست من را که رها مانده
پوشانده ای امروز در دنیا عیوبم را
اما فَلا تَفْضَحْنیِ روز جزا مانده
از تو اگر دورم ولی نزدیک شد مرگم
در کوله ام تنها الهی قَدْ دَنا مانده
شعبان به پایان آمد و روی لبان من
وای من از فریاد لَمْ تَغْفِر لها مانده
خوبی تو آمال من را بیشتر کرده است
مِنْکَ رَجائی از وَلا تَقْطَع به جا مانده
لَمْ تَهْدِنی؟ می خواستی رسوا اگر باشم
لم تَهْدِنی؟ وقتی دلیل کربلا مانده
یک عمر قَدْ اَفْنَیْتُ عُمری بی حضور تو
پس فَاقْبَل عُذری کهدلیل روضه ها مانده
جرم زیادم پیش عفو تو چه ناچیزو
تازه عنایات علی موسی الرضا مانده
بین جهنم هم تورا فریاد خواهم زد
تاثیر اشک شوق در قاموس ما مانده
تنها محبت راه ترک معصیت گشته
با دوستت دارم جهانی روی پا مانده
@stayashura313
#مناجات_باخدا
#روضه_حضرت_علیاکبر
گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد
دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد
اگر از شانه ی من بار گنه بردارید
پای این بنده هم از عرش فراتر برسد
باز هم توبه شکستم! بگذارید فقط
باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد
همه ی ترس من این است که هنگام گناه
عُمر این بنده ی آلوده به آخر برسد
بس که آلوده ام «أبکی لِخروج نفسی»
وای از آن لحظه ی سختی که اجل سر برسد
خیلی از تنگی و ضیق لحدم می ترسم
وحشت بیشتر آن است که مُنکر برسد
همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ
سر این بنده روی دامن حیدر برسد
مطمئنّم که در آن لحظه ی سخت و حسّاس
حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد
چادر مادر ما کار خودش را بکند
بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد
مثل هر دفعه به ارباب توسّل کردم
حتماً ارباب به داد دل نوکر برسد
مثل یک باز شکاری طرف میدان رفت
قصدش این بود به داد علی اکبر برسد
....
به روی نیزه ی لشکر, جگرش را می دید
تکه تکه بدن گل پسرش را می دید
@stayashura313
#شب_جمعه
#روضه_امام_حسین
شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد؟
گردد به دور خیمه گاه آید میان قتلگاه
گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد؟
شبهای جمعه مصطفی با مجتبی و مرتضی
آیند به دشت کربلا گویند به صد شور و نوا
مظلوم حسین من چه شد؟ نور دوعین من چه شد
@stayashura313
#روضه_حضرت_زهرا
آه گرفت به ما راه گرفت
دستش که بالا رفت ماه گرفت
وقت و بی وقت به یادش می افتم
که اون روز تو کوچه با گریه می گفتم
به پرش نزن
لااقل جلو پسرش نزن
بی هوا نزن
بسه انقدر بی حیا نزن
یارالی ننه یارالی ننه یارالی ننه
پر شکست کبوتر شکست
دستش که بالا رفت سر شکست
اهل عالم نبینید صبورم
من اون روز تو کوچه شکسته غرورم
بمیرم براش
حوریه تاب کتک و نداشت
بمیرم براش
کاشکی مادرم فدک و نداشت
یارالی ننه یارالی ننه یارالی ننه
از خودم دیگه سیر شدم
دستش که بالا رفت پیر شدم
بعد کوچه نبود ازدحامی
نبود حرف بازار نه بزم حرامی
وا مصیبتا
شهر شامه شهر بی غیرتا
وا مصیبتا
مثل فاطمه است همه صورتا
@stayashura313
270.5K
#مناجات_امام_حسین_ترکی
یاسیوی ساخلارام حسین
(قاروی باغلارام حسین)
سینمی داغلارام حسین
سنده منیم یاسیمدا گل
گلمسن آغلارام حسین
لطف اله جان چیخاندا گل
من ال ایاق چالاندا گل
یولاریوا باخاندا گل
گلمس آغلارام حسین
مظلوم اولن حسین حسین
غریب اولن حسین حسین
@stayashura313
#مناجات_امام_حسین
#مدح_امام_حسین
#شب_جمعه
#روضه_امام_حسین
میزنم دم ز ولای تو اباعبدالله
دلم افتاده به پای تو اباعبدالله
پیش هر بی سرو پایی که گدایی نکنم
من گدایم گدای تو اباعبدالله
با همه خیل گدایی که در خانه توست
کم ندیدم ز عطای تو اباعبدالله
مادرم گفت اگر این همه عزت داری
پدری کرده برای تو اباعبدالله
ای که آرامش جان علی و فاطمه ای
جان عالم به فدای تو اباعبدالله
کعبه دور سر شش گوشه تو میگردد
مروه دنبال صفای تو اباعبدالله
این ورودی جنان یا در باب القبله است.!؟
چه بهشتی است سرای تو اباعبدالله
بی جهت نیست حرم هر شب جمعه غوغاست
زائر توست خدای تو اباعبدالله
کاش محشور شوم روز قیامت آقا
با تو و با شهدای تو اباعبدالله
زودتر از همه سیراب شود از کوثر
زائر کرببلای تو اباعبدالله
یاری مادر تو حضرت زهرا کرده
هر که گرید به عزای تو اباعبدالله
مادرت هر شب جمعه به حرم می آید
میزند ناله برای تو اباعبدالله
مادرت هر شب جمعه به حرم میشنود
ناله واولدای(واعطشای) تو اباعبدالله
پیش چشمان تر تو پسرت را کشتند
جگرم سوخت برای تو اباعبدالله
بی جهت نیست زمینگیر شدی پیش تنش
تکه تکه شد عصای تو اباعبدالله
خواستی موی سفید تو نبیند زینب
خون او گشت حنای تو اباعبدالله
اولین مرتبه بود از حرم آمد بیرون
خواهر تو زقفای تو اباعبدالله
این همه دیده نامحرم و زینب، ای وای
خوب شد بود عبای تو اباعبدالله
@stayashura313
#مناجات_با_امام_زمان
من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم؟
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
تو مگر سایه لطفی به سر وقتِ من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گُل من باشی و من خار تو باشم
هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وَقع ندارم که گرفتار تو باشم
هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی
مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم
گُذر از دست رقیبان نتوان کرد به کُویت
مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم
مردمان عاشق گفتار من ای قبله خوبان!
چون نباشند؟ که من، عاشق دیدار تو باشم
من چه شایسته آنم که تو را خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
#سعدی
#مناجات_امام_رضا
#روضه_حضرت_علیاکبر
این حریم ذکرم، یارب و یا کریم است
دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است
کم میشود مگر از این سفره هر چه بردند؟
وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است
بیهوده زائرانش دست کرم ندارند
هرکس شد آشنای این آشنا کریم است
تضمین ذکر "یا من یعطی الکثیر" من اوست
گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است
با این لباس پاره، فوراً مرا بغل کرد
من باورم نمیشد، اینقدرها کریم است
نوکر غریب باشد، مولا نمیپسندد
گفته سه جا میآیم ، آقای ما کریم است
اصلا ً بهشت یعنی در این حرم نشستن
امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است
باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم
باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است
هر جا که روضه بوده، بالا نشسته زهرا
آنکس که برده من را، تا کربلا کریم است
بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را
این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است
@stayashura313
#مناجات_امام_زمان
چِشایِ خیس من گواه این غمه
هرچی صدات کنم دلم میگه کمه
نگاه کنی به من تو این شلوغیا
تورو قسم میدم به مادرت بیا
+
بدون تو چه بی کس و کارم
خرابه حال این دل زارم
طبیبی و منم که بیمارم
بقیة الله
+
بیا و یک نظر به حالم کن
به شوق دیدنت دچارم کن
به خاطر حسین حلالم کن
بقیة الله، بقیة الله
_________
گذشته عمرمو ندیدمت هنوز
ولی دلم آقا روشنه مثل روز
میای و میبری دلامونو حرم
تو روضهخون میشی به جای محتشم
+
میگی برامون از غم زینب
ز سوز و آه و ماتم زینب
روضهی قامت خم زینب
بقیة الله، بقیة الله
@stayashura313
May 11
#مدح_حضرت_علیاکبر
علی زره که بپوشد همین که راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
همین که اسم علی آمده است در دل میدان
بس است تا گذر مرگ بر سپاه بیفتد
علی اکبر لیلاست یا جوانی حیدر؟
که از جمال و جلالش شکوه ماه بیفتد
جمال یوسف ما را هر آنکه دیده نوشته:
رواست یوسف کنعان به قعر چاه بیفتد
چه هیبتی! چه وقاری! که سوی این قد و قامت
هرآنکه خیره شود از سرش کلاه بیفتد
علی است، مثل علی می دهد پناه گدا را
اگر به خانه ی او راه بی پناه بیفتد
چه بهتر است که اول به شاهزاده بگویی
به هر دلیلی اگر کار تو به شاه بیفتد
به آسمان روی و کار آفتاب کنی، گر
فقط به سوی تو از سمت او نگاه بیفتد
جوان اگر به جوان حسین دل بسپارد
دگر نمی شود اصلا پی گناه بیفتد
تمامشب سر راهش نشسته ام به امیدی
که راه شاهزاده براین عبد روسیاه بیفتد
داوود_رحیمی
@stayashura313
#مناجات_با_امام_زمان
مه مبارک در ابر آرمیده بیا
امید آخر دلهای داغدیده بیا
قسم به مهر رخت کشته تیرگی ما را
بیا تو ای شب اندوه را سپیده بیا
به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا
ز پشت در بشنو ناله های فاطمه را
به سوز سینه ی آن مادر شهیده بیا
عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون
تو را صدا زند از حنجر بریده بیا
به مادری که لبش از عطش زده تبخال
به شیرخواره ی انگشت خود مکیده بیا
به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
به خواهری که گریبان خود دریده بیا
کند تلاوت قرآن سر حسین به نی
ببین چه گونه ز لبهایش خون چکیده بیا
به آن سری که به دیدار دخترش آمد
به کودکی که به ویرانه آرمیده بیا
به لاله های به خاک اوفتاده از دم تیغ
به غنچه ای که شد از ضرب تیر چیده بیا
به بانگ یا ابتای علی به قلزم خون
به ناله ای که حسین از جگر کشیده بیا
بود به سینه ی «میثم» هزار درد نهان
گواه آنهمه غم های ناشنیده بیا
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
@stayashura313
#مدح_حضرت_علیاکبر
رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب قرمز اُخرا
کــــأنّ المصطفی قــد عــادَ یـولَــد مــــــرّةً أخــــری
یـقـین روح مـحمـد رفـته در جــسم علی اکبــــــر
اگــر مــا مــی پذیـــرفـتـیـم مفـــهـوم تناســـخ را
هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون
همینــکه زادۀ لیــلا هــــویـــدا مـــی کـــند رخ را
ســــپاه شـمرِکافرکیش، مـــات جلوه ی حُسنش
ســـوار اسب خود، وقتی نـمـایـان می کند رخ را
به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم
نمــی فهمیم علت را ... نمــی یابیم پــــاسخ را
عـــطش، آتــش شد اما با لب بـابـا گلستان شد
چـــنانـکه آتــش نمــــرود، ابــــــــراهیم تــارخ را
@stayashura313
#شب_جمعه
#روضه_امام_حسین
#گودال
شب های جمعه
آخه چه سری داره دلهامون میگیره
شب های جمعه
مادر میاد و کربلا بارون میگیره
شب های جمعه
یه دختری هی ذکر بابا جون میگیره
شب های جمعه
مادر بنیه میگه و خواهر میفته
چشمای زهرا بازم به زخم گودی خنجر میفته
مادر به یاد اون پنجه های شمر و موی سر میفته
من بی وضو موی تو رو شونه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
دیدم خودم در روز عاشورا بنیه
افتاده بودی زیر دست و پا بنیه
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان ...
شب های جمعه
مادر به سمت گودی گودال میره
با درد پهلو اونجایی که پیکر شده پامال میره
شب های جمعه
زینب ورودی حرم از حال میره
شب های جمعه
انگاری بازم خیمه ها آتیش میگیره
انگاری بازم موی تموم دخترا آتیش میگیره
شب های جمعه
با آه زهرا کربلا آتیش میگیره
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکه ای سالم هم این پیکر ندارد
جایی برای بوسه مادر ندارد
جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان ...
@stayashura313
#مقتل_حضرت_علیاکبر
🔹 از ويژگیهای شهزاده حضرت علیاکبر صلواتالله عليه، شباهت ايشان به رسولخدا صلیالله عليه و آله و سلم میباشد.
🔹 روایت است که در هنگام ميدان رفتن ايشان، وجود نازنين حضرت سيدالشهداء صلواتالله عليه فرمودند:
🔹 اللهم أشهد فقد برز إليهم غلام أشبه الناس خلقا وخلقا ومنطقا برسولك صلى الله عليه وآله وسلم وكنا إذا اشتقنا إلى نبيك نظرنا إليه.
🔹 خدايا گواه باش، جوانى رهسپار میدان شد كه در صورت و سيرت و ظاهر و باطن و گفتار [ خلقاً، خُلقاً، منطقاً ] شبيهترين مردم به رَسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم است، و ما هر گاه مشتاق ديدار پيامبرت مىشديم، به اين جوان نگاه مىكرديم.
🥀 شیخ جعفر شوشتری میفرماید:
🥀 امام حسین صلواتالله علیه در مصیبت علیاکبر علیهالسلام سه بار به حال اشراف به موت رسید.
🥀 اول: وقتی دید فرزندش آمادۀ رفتن به میدان شده است.
🥀 دوم: وقتی برگشت و از حضرت طلب آب کرد، پس او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه که نمیتوانست آب برای او آماده کند، حالت احتضار به او دست داد.
🥀 سوم: هنگامی که علیاکبر علیهالسلام از اسب افتاد و پدر را صدا زد، که سکینه سلامالله علیها میگوید:
🥀 لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة.
🥀 وقتی صدای علیاکبر علیهالسلام بلند شد، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به مرگ شده است. دو چشمش مثل آدم محتضر میگردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، و نزدیک است روح از بدنش برود...
📕لهوف، سید بن طاووس
📕 کتاب شریف خصائصالحسینیه
@stayashura313
@mosibatoratebah
📍نکته مهم:
با سلام خدمت اعضای محترم
طبق پیام بالا، ان شالله قرار است مقتل حضرات معصومین (از کتب معتبر) را نیز در کانال بگذاریم، تا روضه خوانان عزیزمان، علاوه بر شعر، نسبت به مقتل هم دستشان پر باشد و دسترسی آسان باشد (ذیل هشتک های تعریف شده)
🖋بدیهی است تعداد پیام ها در مورد مقتل از اشعار بسیار کمتر است
دعای گوی خادم خود باشید 🌺🤲
@stayashura313
#مقتل_حضرت_علیاکبر
🥀 لَما تَوَجَه إلى الحرب إجتَمَعَتِ النِّسَاءُ حُولَهُ كَالحَلَقَه، إرحم غُربَتَنَا،
وَ لا تَستَعجل إلى القِتالَ فَإِنَّهُ لَيسَ لَنَا طَاقَةً فِى فِراقِكَ، وَمَنْعَتَهُ مِنَ العَزِيمَة، تَغَيَّرَ حالُ الحُسَينِ بِحَيثُ أَشرَفَ عَلَى المَوتِ، وَصَاحَ بِنِسَائِهِ وَعَيالِهِ: دَعَنْهِ فَإِنَّهُ مَمسوس في الله وَمَقتول في سَبيل الله
🥀 هنگامی که شاهزاده علی اکبر علیہ السلام متوجه میدان شد، زنان حرم دورش را گرفتند و به او گفتند:
🥀 به غربت ما رحم کن و برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم، پس لباس او را گرفتند و نمی گذاشتند تا برود در این هنگام، حال
امام حسین صلوات الله علیه تغییر کرد
به طوری که مشرف به مرگ شد.
🥀 پس به صدای بلند فرمود: رهایش کنید
او ممسوس در ذات خدا و مقتول در راه اوست.
📕 الدمعة الساكبة فى احوال النبي و العترة الطاهرة، علامہ محمد باقر دهدشتی بهبهانی
@stayashura313
May 11