#مناجات_امام_حسین
دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا باش
وقت اداى دینت فارغ ز هر ادا باش
راه سلوک نوکر از جاده ی سکوت است
وقت نظر گرفتن یک گوشه بیصدا باش
وقتی که پشت این در پیغمبران نشستند
در کوی نیکنامان پیوسته خاک پا باش
هر منصبی که داری ، بیرون روضه داری
اینجا که پا نهادی ، تا میشود گدا باش
یک روز مثل مجنون ، یک روز چون زلیخا
هر روز دل ببند و هر روز ماجرا باش
گفتیم رو سیاهیم گفتند پیش ما نه
گفتیم بى پناهیم، گفتند پیش ما باش
آسایش دو گیتى تفسیر این دو حرف است
دیوانه ی حسین و مجنون مجتبى باش
سینه به سینه یادم دادند که بگویم
بابای من فدای یک تار موی باباش
آب زلال را در سرچشمه جستجو کن
خواهان خیر هستی خواهان مرتضی باش
حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟!
پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش
فرمود امام صادق: از پشت بام خانه
با یک سلام ساده الساعه کربلا باش
او غرق خون خود شد ، من غرقِ در گناهم
سر داد ، دل ندادم ، ای بی وفا مرا باش
کار بنی اسد در تدفین او گره خورد
وقتی تنی نمانده دنبال بوریا باش
شعر از گروه “یا مظلوم”
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#مدح_حضرت_محمد ص
خبرت هست که آن طاق معلی افتاد
ناگهان کنگرهی سنگی کسری افتاد
خبرت هست ستونهای یهودا افتاد
خبرت هست هبل خرد شد عزّی افتاد
خبر این است زمین پر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آل محمد صلوات
یک نفر آمده تا بار جهان بردارد
پرده از منظرهی باغ جنان بردارد
تا که از گُردهی ما یوق گران بردارد
از کران تا به کران بانگ اذان بردارد
آخر از سمت خدا آن که نیامد آمد
چهارده تَن همه با نام محمد آمد
شب شکست و به زمین بارش مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دل بیتاب آمد
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فال حافظ زدم و این غزل ناب آمد
” گلُعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایهی آن سرو روان ما را بس “
حق بده دیدن این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد
نفسش گرم؛ خدایا چه حرارت دارد
سایهاش نیست و در سایه قیامت دارد
انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبلهی روز و شب حضرت حیدر این است
کیستی ای نفست پاک تر از پاکی ها
غرق تسبیح بزرگی تو افلاکی ها
اَشهَدُ اَنَّ که حیران تو بیباکی ها
نوری و نور پراکنده بر این خاکیها
ای نَفَسهای علی ای همه هست زهرا
عالمی دست تو بوسید و تو دست زهرا
تو درخشیدی و انوار حیات آوردی
سیزده رشته قنات از عرفات آوردی
سیزده چشمه ی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگ صلوات آوردی
آخرین باده ات از این همه خُم می آید
بادعایت عَلَم چهاردهم می آید
ششمین آینهات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم
مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعهی جعفری خادم این خانه شدیم
آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده
باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشت یک خانه تو هستی و قیامت آقا
عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا
از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#مدح_امام_رضا
کلامش نور، فعلش خیر، نامش دلنشین باشد
دلیل عالم ایجاد باید اینچنین باشد
یکی از معجزات حضرت موسی بن جعفر اوست
علیِ سوم و دست خدا در آستین باشد
هوالاول، هوالاخر، هوالظاهر، هوالباطن
رضا آئینهی فضل امیرالمؤمنین باشد
"رضی الله عنهم و رضوا عنه است" شأن او
به قرآن بهترین مصداق آیات مبین باشد
حدیث سلسله پای دلم را قرص و محکم کرد
ولای حضرتش تنها مرا حصن حصین باشد
شبیه تک تک اجداد خود باب نجاتم شد
نخی از ریشهی سجادهاش حبل المتین باشد
به جز او چه کسی با حُسن رفتار و صمیمیت
سر هر سفره با جمع غلامان همنشین باشد؟!
کجا رد میکند از محضر خود سائلانش را
کسی که دامنش باب الحوائج آفرین باشد
ادب شرط قدم برداشتن در نزد آقاییست
که دربان حریمش حضرت روح الامین باشد
شکوه بارگاهش را که دیدم با خودم گفتم
بهشتی هم اگر روی زمین باشد همین باشد
از اینجا دل به سوی آسمانها راه پیدا کرد
حریمش مهبط الوحی و به نوعی مهد دین باشد
تلاقی میکند اینجا نگاه سائل و سلطان
چرا که آستاناش نقطهی عطف زمین باشد
گره وا میشود از کارها با یک "امین الله"
به قدر یک سر سوزن اگر در دل یقین باشد
اگر مولا سراغم را نگیرد روز وانفسا
بدون شک حسابم با کرام الکاتبین باشد
منِ بد را ضمانت میکند جای تعجب نیست
تعجب میکنم روزی اگر که غیر از این باشد
همیشه وقت پابوسی تمام ترسم از این است
مبادا این زیارت... این سلامِ آخرین باشد
کسی از عهدهی مدح و ثنایش بر نمیآید
همیشه سهم بیت آخر من نقطه چین باشد...
✍ #علیرضا_خاکساری
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_علیاصغر
لالایی اصغرم
چش به راهته الان مادر توو حرم
تو رو زیر عبا تا خیمه می برم
لالایی اصغرم
لالایی تشنه لب
مادرت ببیندت میشه جوون به لب
تیر حرمله سرت رو برده عقب
لالایی تشنه لب
دست و پا می زنی دست و پامو گم می کنم
آروم تر عزیزم یه کم
آخرین باره که می گیرم تو رو توو بغل
زود اومد سراغت اجل
بند دوم
بالای نیزه ها
من نشستم حالا پای نیزه ها
تووو گلوت مشخصه جای نیزه ها
بالای نیزه ها
نرمه حلقوم تو
بمیرم برا بابای مظلوم تو
یه کمی ببند چشای معصومتو
نرمه حلقوم تو
اگه بودی الان می خندیدی واسم یه کم
نمی ذاشتی تنها بشم
اگه بودی الان لالایی می خوندم برات
با خنده می کردم صدات
وحید محمدی
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_علیاصغر
همون روز دهم بود توی قبرش
دلم رو لای دستاش خاک کردم
همونجا با همین چادر که سوخته
خون دست حسین رو پاک کردم
همون روز دهم بود یادمه خوب
همینکه خیمه هامونو سوزوندن
سر قبرش براش مجلس گرفتن
با نیزه فاتحه واسش میخوندن
شبام کابوس تیرو حلق بچس
نه جون مونده برام نه خواب راحت
ازون ساعت که تیر وا کرد گلوشو
گلوم تیر میکشه ساعت به ساعت
تمیزش میکنم، دستم بیادش
سرش خاکی و خونی و کبوده
ببینن مادرای شام چی میگن
نمیگن مادرش مادر نبوده؟!
بهم پیری زود رس داده داغش
همینجور سن روی سنم گذاشته
می پرسیدن زنای کوفه از هم
کدوم پیرِزنه شیرخواره داشته
بغل میخواد اگرداره میفته
دیدم بستند با معجر سرش رو
نمیذارن که نیزه ش رو بیارم
میترسم گم کنن آخر سرش رو
شب از نیمه گذشته دیروقته
نبودش تارو پودم رو سوزونده
غروبی روی نیزه بود، دیدم
نمیدونم الان دست کی مونده
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#مناجات_امام_رضا
همیشه عاشقت هستم همیشه با تو میمانم
یقیناً دوستم داری، که در صحن تو مهمانم
دعایم کن همیشه در پناه این حرم باشم
که عمری غیر از اینجا هرکجا رفتم پشیمانم
دلم را دادهام دست امانتداری ات حالا
نشستم کنج صحن تو امین الله میخوانم
دلم میخواست مثل کودکی بر دوش زائرها
گل از باغ ضریحت سادهتر میچید دستانم
تمام عمر دستم را گرفتی وقت رفتن هم
میآیی... چشم در راهم! میآیی... خوب میدانم!
به روی دوش زائرهای تو از صحن آزادی
مرا میآورند آخر، تو هستی حُسن پایانم
به امید نگاهت تا نفس باقیست میخوانم
رضاجانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم
✍ حسین مؤدب
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#مناجات_امام_رضا
خاک بودم سالها از شوق گلدان شما
در دل من بار خواهد داد احسان شما
هرچه را آموختم از کودکی..، نام تو بود
یا رضا گفته فقط طفل دبستان شما
جای درسومشقخواندن..، گنبدت را میکِشم
دفتر من پُر شد از عکسِ شبستان شما
اعتکاف مشهد ما از شروط بندگیست
من تمام عُمر را هستم مسلمان شما
آمدم ای شاه...، یادش خوش! روانش شاد باد!
هر که بوده از ازل روزی غزلخوان شما
مهربانی، خصلت خدمتگزار کوی توست
ای به قربان لب خندان دربان شما
دردهای ایل خود را جمع کردم..، آمدم
دربهدر افتادهام دنبال درمان شما
هفتپُشت من نمکپرودهی این سفرهاند
آنقَدَر نان خوردم از دستِ پدرجان شما!
یک طرف معصومهخانم، یکطرف سلطانطوس...
در حقیقت نامِ این خاک است: ایران شما!
نوکر بی دست و پا آیا به دردت میخورد؟!
آمدم تا بسپرم خود را به دستان شما
آی سلطان! دوستت دارم..، مرا باور بکن
دوستت دارم..، قسم هم میخورم..، جان شما!
روز محشر، خندهاش را فاطمه تضمین کُند
هرکسی که چشمهایش گشته گریان شما
بین صحن تو..، خودم را در نجف حس میکنم
هو کشیدم "یا علی" را رو به ایوان شما
هرچه دارم را بگیر و کربلایم را بده
یا علیموسَیالرِّضا! دستم به دامان شما
رفته رفته دارد ایّام محرم میرسد...
آه! میآید همان ماهِ پریشان شما
**
حرمله، خولی، سنان، اَخنَس..، عقبتر میروند...
شمر تنها میشود با جد عطشان شما
عمهجانت همسفر شد با سنانِ پستِ مست...
وای از اهل حرم، وای از عزیزان شما
✍ #بردیا_محمدی
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#مناجات_امام_حسین
#روضه_امام_حسین
#روضه_حضرت_زینب
ذکر شریف ارباب تسبیح مستجاب است
پس یا حسین گفتن اصلیترین ثواب است
یک قطره اشک ما را هفتاد حج نوشتند
ارباب دست و دل باز از بس که خوش حساب است
یک بیت گریه کردیم صد جلد معرفت شد
شوری اشک هیأت شیرینترین کتاب است
جون حسین باشی بوی بهشت داری
عطر لباس نوکر خوشبوتر از گلاب است
این منسبی که داریم با انتخاب زهراست
مادر برای فرزند دنبال انتساب است
ذکر مصیبت او تضمین خانۀ ماست
کاخ بدون روضه کاشانهای خراب است
هربار گیر کردیم گفتیم یا رقیه
این نازدانه نامش در هر زمان جواب است
دوری وبالمان شد زخمی به بالمان شد
یک سال بی زیارت بالاترین عذاب است
خرجیِ کربلا را پای نجف نوشتند
بانیِ اربعینش شخص ابوتراب است
ارباب آبها را لب تشنه سر بریدند
از داغ حنجر او دلهایمان کباب است
زینب میان کوفه جانش به لب رسیده
سر آستین پاره آخر کجا حجاب است
آزار پشت آزار بازار پشت بازار
آل علی گرفتار دست همه طناب است
آن بانویی که گریان دنبال نیزهداران
هی میدود پریشان حس میکنم رباب است
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_رقیه
بابا دیدی تموم شده صبوری اومدی
معلومه که تو از چه راهِ دوری اومدی
آخه تو که پا نداری چجوری اومدی
پایِ منم ببین, می سوزه تاوَلش
خیلی عوض شدی بابا نشناختم اولش
بشم فدای اون, چشمایِ بی رمق
کدوم پلیدی سرتو گذاشته تو طَبَق
وضع منو می بینی , دردِ منو می دونی
خوابم میاد بابایی, قصه برام می خونی
---------------
مثلِ قدیما دوباره می کشی نازمو
تو گوشت می خوام بابا بگم یه رازمو
دیدی تویِ بازارِ شام چادر نمازمو
بهم بگو کجا رفتی تو این شبا
خرابه بهتر از تنورِ خولیِ بابا
قصه ی کوچه ها خیلی مفصله
هنوز رو صورتم جایِ سیلیِ اوله
نگم کجاها بردن,خواهرو دخترهاتو
هی می بینم کابوسِ دروازه ی ساعاتو
(بازار نرفته بودیم که رفتیم
سیلی نخورده بودیم که خوردیم)
--------------
محاله دیگه خوب بشه زخمایِ این گلو
از قصه ی تشتِ طلا چیزی بهم نگو
راستی بابا چرا باهات نیومده عمو
خبر داره شده، سیلی نوازشم
می دونه خاکِ این خرابه شده بالشم
خبر داره عمو که گریه کارمِه
نقابِ من چند روزه که آستینِ پارمِه
___
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_امام_حسین
بارون نبارید آسمون بادی بهت نزد
خورشید مراعاتت نکرد سوخته تنت چقد
با احترام خاکت نکرد آخر بنی اسد
از بس که مونده بود تو سینه آه تو
عمدا عبورمون دادن از قتلگاه تو
این بی تفاوت بودن زینبتو دق داده
انگار نه انگار اینجا یه بی کفن افتاده
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_معصومه
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سال ها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سال ها می شود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت
...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشّاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سال ها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هر چه هم بود بدن بود خدایا شکرت
یار هم آن قدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
...
بنویسید سری بر سر نی جا می کرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا می کرد
(علی اکبر لطیفیان)
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_امام_حسین
#گودال
(زبان حال مادر)
اِیوای پُر از زخمی، اِیوای پُر ازخونی
عطشان اگه بودی، عُریان نمیمونی
نترس اگه غارت شده پیراهنت
چادرمو میندازم رو بدنت
من هم شَبیهِ خِیمههات میسوختم
کاشکی خودم برات کَفَن میدوختم
خدای من خدای من
عُریانه بچهی باحیای من
خدای من خدای من
ببین چقدر تَنهان بچههای من
(بُنَیَّ، بُنَیَّ، لَعَنَ اللهُ بَنیاُمَیّه)
دیدم توی مَقتَل، سینهت پُر از تیره
شمر از سَنان داره، خنجر رو میگیره
تیر رو از سینهت بیرون میکشه
میشینه روی سینه تا آماده شه
باخنجرش ضربهی محکم میزنه
رَگهای نامُرتّبت سَهمِ منه
خدای من خدای من
کشتن بچمو جلو چشای من
خدای من خدای من
به هیچکسی نمیرسه صدای من
(بُنَیَّ، بُنَیَّ، لَعَنَ اللهُ بَنیاُمَیّه)
گودال پُر از خونه، خِیمه تو آتیشه
رفتین تو و عباس، زینب غریب میشه
با اینکه ریختن سَرِ تو قبیلهای
ولی تو فکرِ خواهرت عقیلهای
زَجر که دخترا رو هر بار میزنه
سَرِ تو از رو نیزهها زار میزنه
خدای من خدای من
سَر بُریدن بچمو رو پاهای من
خدای من خدای من
قَهقَهه میزنن به نالههای من
(بُنَیَّ، بُنَیَّ، لَعَنَ اللهُ بَنیاُمَیّه)
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_علیاصغر
روی دستان پدر بیتابیِ ما را ببین
لااقل از آن بلندی رنگِ دریا را ببین
رازقِ دنیا به مشتی بی سر و پا رو زده
آب شد آب از خجالت؛ کار دنیا را ببین
این طرف خشکیده لبهای تمام بچهها
اسبهاشان نیز سیرابند، آنجا را ببین
تیر خوردی جای شیر و مادرت شرمنده شد
بدتر از حال دل من، حال بابا را ببین
خون حلقت جوهر و تیر سه شعبه شد قلم
ثبت شد داغت؛ بساطِ مُهر و امضا را ببین
میروی پیش کسی که هیچ کس او را ندید
جای ما هم محسنِ امّابیها را ببین
تا که دیدم روی نی رفتی به خود گفتم رباب
اصغرت شد مثل اکبر؛ قد و بالا را ببین
نیزهات را برد تا پیش عمویت نیزهدار
خواست سیرابت کند؛ چشمان سقا را ببین !
بر سرت دارند قیمت میگذارند آن طرف
پای خود ای رونق بازار !، دعوا را ببین
چشم خود را باز کن ای شیرخوار غیرتی
آه، ای مَردَم !؛ کنارم بی حیاها را ببین
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_رقیه
با کعب نی زدن
منو زیر دست و پا پی در پی زدن
منو از روزی که تو رفتی هی زدن
با کعب نی زدن
من سوخته دامنم
یه جای سالم نیس دیگه توو تنم
معجزه س بابا این زنده موندنم
من سوخته دامنم
تووی تاریکی شب جا موندم از قافله
پاهام شد پر از آبله
تو ندیدی بابا موهامو کشید از عقب
حرف بد می زد بی ادب
وحید محمدی...
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_رقیه
من از بس غصه دارم که میشه صدتا کتابش کرد
کدومش رو بگم آخه نمیشه انتخابش کرد
دیدی تنهام و شبهای خرابه سرد و تاریکه
سر تو سرزده اومد مثه خورشید، تابش کرد
تمام آرزوهامو گذاشتم پیش روم امشب
دعا کردم بیای پیشم خدا هم مستجابش کرد
رو خاکِ داغِ صحرا با، سرانگشت پر از زخمم
نوشتم اسمتو امّا، سَنان با پا خرابش کرد
گذشت از من ولی کاشکی، یکی بود یادشون میداد
نباید دختر شاهو، بهجز خانم خطابش کرد
میگیرم دستمو بابا، به دور صورت زخمیت
هنوزم میشه روی ماهتو، اینجوری قابش کرد
اگه چشمام نمیبینه، دلیلش دستای زجره
یهدونه سیلی زد امّا، باید صدتا حسابش کرد
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_رقیه
میدونی چرا صورت من شده کبود، عمو نبود
میدونی چرا موهام گرفته بویِ دود، عمو نبود
میدونی چرا رمق تو زانوهام نبود، عمو نبود
میدونی چرا رفتم محلۀ یهود، عمو نبود
بخدا که آتیش رویِ چادرم نبود، عمو که بود
یهدونه مویِ سفید رویِ سرم نبود، عمو که بود
بخدا که دستی پیِ معجرم نبود، عمو که بود
کسی تویِ صحرا پیِ گوشوارم نبود، عمو که بود
حالا که سرم رو خاکِ این خرابهاس، عمو کجاس
حالا که رویِ لبم همش خدا خداس، عمو کجاس
حالا که حرم تو ازدهامِ دشمناس، عمو کجاس
حالا که همش رقیّه زیر دست و پاس، عمو کجاس
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_امام_حسین
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی
اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
شیعه هرگه آب نوشی از لب من یاد آرید
یا شنیدید از شهید و کشته ای بر من بزارید
فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی
وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
منم آن سبط رسولی که رگ حلقم گشودند
وبه سم اسب بعد از کشته گشتن جسم سودند
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی
کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی
کاشکی در روز عاشورا همه بودید و آنجا
که چگونه بهر طفلم آب می جُستم ز اعدا
وَ سَقُوهُ سَهمِ بَغــــیٍ عِوَضِ الماءِ المَعِین
یا لِرِزءٍ وَ مَصابٍ هَدَّ اَرکانِ الحَجُون
رحم ننمودند و تیر از عوض آبش بدادند
وای از این ماتم که خون از دیده عالم گشادند
وَیلَهُم قَد جَرَحُوا قَلبٍ، لِرَسُولِ الثَّقَلَین
فَالعَنُوا هُم مَاستَطَعتُم شِیعَتِی فِیکُلِّ حِین
وای بر آنها که قلب مصطفی خَستند از این غم
تاتوانی لعن بنما شیعه بر ایشان دمادم
ای قضایی نوحه خوان شو بر شهیدان بلا را
شافعت گردد حسین بن علی روز جزا را
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#مرثیه_حضرت_معصومه
بی جهت نیست اگر صاحب همسر نشده
حکمتی داشت که این فاطمه مادر نشده
وسط کوچه کسی حرمت او را نشکست
داخل خانه خجالت کش شوهر نشده
ازدحام وسط کوچه ندیده است ، چه خوب
خانه اش با لگد حادثه بی در نشده
پیش چشم پسرش دست به پهلو نگرفت
شاهد گریه و بی تابی دختر نشده
بخت او با لگد و میخ نخورده است رقم
آتش و سوختن او را، نه مقدر نشده
پای او هیچ کجا باز به گودال نشد
داغ بوسیدن رگهای برادر نشده
وسط معرکه دنبال برادر ندوید
گل او گم وسط نیزه و خنجر نشده
عوض قم کسی او را به سوی شام نبرد
هیچ جا دربه در غارت معجر نشده
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_معصومه
گرچه از دوریِ برادرِ خود
ذره ذره مریضتر میشد
عوضش میهمانِ مردمِ قم
لحظه لحظه عزیزتر میشد
تا بیایی تبرکی ببرند
همه درهای خانهها وا بود
در میان اهالی این شهر
سرِ مهمانیِ تو دعوا بود
خوب شد پردههایِ محمل تو
هر کجا رفتهای حجابت شد
خوب شد با محارمت بودی
زانویی خَم شد و رکابت شد
آب پاشیدهاند و خاکِ مسیر
ذرهای رویِ چادرت ننشست
رد نشد ناقهیِ تو از بازار
محملِ چوبیات سرت نشکست
کوچهها ازدحام داشت اما
سرِ این شهر رو به پایین است
میروی کوچه کوچه میگویی
ضربِ شامی عجب سنگین است
میرسی و حواسِ مردم هست
آب هم در دلت تکان نخورد
از کنارِ خرابه رد نشوی
یا نگاهت به خیزران نخورد
دختری بود با شما یا نه؟
که اگر بود غصهای کم داشت
جایِ زنجیر و خار و نامحرم
گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت
معجرت احترامِ خود دارد
چه خیالی اگر برادر نیست
رویِ سرهایشان طبق آمد
ولی اینبار رویِ آن سر نیست
آه بیماری و همه بیمار
شهر قم شد مریضِ روضهی تو
حرفِ دختر شد و دلت لرزید
شده وقت گریزِ روضهی تو
عمهاش گفت خوب شد خوابید
چند شب بود تا سحر بیدار
کُمَکَم کن رباب جای زمین
سرِ او را به دامنت بگذار
آمد از بِینِ بازوان سر را
تا که بردارد عمهاش ای داد
یک طرف دخترک سرش خم شد
یک طرف سر به روی خاک اُفتاد
حسن لطفی
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313