eitaa logo
کانال خاطرات آزادگان
1.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
222 ویدیو
9 فایل
کانال خاطرات آزادگان روایتگر مقاومت، ایثارگری, از خودگذشتگی و خاطرات اسرای ایرانی در اردوگاه‌‌ها (سیاهچال‌های) حزب بعث عراق در سال‌های دفاع مقدس است. از پذیرش تبلیغات معذوریم. دریافت نظرات، پیشنهادات‌ و انتقادات: @takrit11pw90 @Susaraeiali1348
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 محسن جامِ بزرگ | ۲۷ ▪️مجسمه گچ را به زندان بردند! بعد از اسارت بعلت شکستگی قسمت‌های مختلف بدنم بخصوص پا مرا تقربیا بطور کامل گچ گرفتند و در حالیکه تبدیل به یک مجسمه گچی شده بودم چند روز بعد از عملیات گچ، مرا پس از حدود چهل و پنج روز آوارگی و در بدری از بیمارستان بغداد با آمبولانس به پادگان الرشید بغداد پیش اسرای کربلای چهار و پنج منتقل کردند. در تمام راه من مثل یک چوب خشک روی پتویی دراز به دراز افتاده بودم و در انتظار ادامه سرنوشت نامعلوم، تنهایی‌ام را سیر می‌کردم. وقتی رسیدیم، مرا وارد یک ساختمان یک طبقه کردند. سمت راستِ راهروی ساختمان، اتاقی دوازده متری قرارداشت. درِ بقیه اتاق‌ها بسته بود، ولی بالای هر در یک پنجره مستطیل شکل وجود داشت. مرا با پتو روی زمین راهرو گذاشتند. اتاق و راهرو از اسرای زخمی و غیر زخمی، خوابیده و نشسته، پر بود. بسیاری از آنها را حتی به بیمارستان هم نبرده بودند. تا مامورها رفتند، بچه‌ها خیمه زدند دورم. با نگرانی گفتم: دور من جمع نشوید! در همین لحظه بلال عبدالهی (از رزمندگان لشکر انصارالحسین، او کارمند دانشگاه بوعلی همدان است) که بی شباهت به حاج صادق آهنگران نبود، آمد پیشم. تا دیدمش گفتم: اِ بِلال تو هم اینجایی؟ گفت: من بلال نیستم، جلالم! گفتم: خیلی خوب جلال، به بچه‌ها بگو این جوری جمع نشوند دور من، مثل امام‌زاده! گفت: نگران نباش. قبل از این‌که شما را اینجا بیاورند، عکست را آوردند و گفتند: افسر فرمانده‌تان هم اسیر شده! (رفقای اسیر برای من این‌گونه تعریف کردند: هر هفت یا هشت نفر را سوار یک آیفا نظامی کردند، به همین تعداد هم سرباز عراقی کنار ما نشاندند تا تعداد اسرا را بیشتر نشان دهند! ما را در شهر می‌چرخاندند. بعضی مردم بی‌خبر متاثر از تبلیغات دروغین صدام، به طرف ما سنگ و گوجه فرنگی و آب دهان پرتاب می‌کردند. آنها ما را اسرائیلی می‌دانستند. صدام برای پیروزی در عملیات کربلای چهار تبلیغات گسترده‌ای راه انداخت. عکس مرا هم به این دلیل در روزنامه‌ها چاپ کردند. او به شکرانه این حصاد الاکبر، به مکه رفت و تبلیغات راه انداخت) بعد پرسید: مگر تو افسر بودی؟! گفتم: خودم را افسر معرفی کردم. به بچه‌ها هم برسان که جام بزرگ افسر ستوان یکم از تیپ سه زرهی قهرمان است که برای آموزش شنا و غواصی مامور شده بود. بعد از این قرار، بچه‌ها تک تک یا دو سه نفری سراغم می‌آمدند و یا رد می‌شدند و چشمک و لبخند می‌زدند که یعنی آره شما ستوان یکمی و مامور شدی! حال و روز بچه‌ها اسفناک بود. چند نفر از جمله احمد فراهانی و جعفر زمردیان که سرحا‌‌لتر بودند، بچه‌ها را تر و خشک می‌کردند. باندها را باز می‌کردند، می‌شستند و دوباره روی زخم‌ها می‌بستند. پنجاه نفر در یک اتاق دوازده متری زندگی می‌کردند. آنها حتی برای نشستن جای کافی نداشتند. برای همین سالم‌ها برای نشستن نوبت بندی کرده بودند. زخمی‌ها در این مدت همچنان با لباس‌های پاره و زخم‌های عفونت کرده و دست و پاهای ناقص در حالت بلاتکلیفی مانده بودند. آنهایی را که زخم‌های عمیق‌تری داشتند، هفته‌ای یک بار برای پانسمان می‌بردند و آنها با زرنگی قرص‌های آنتی بیوتیک و باند را برای بقیه تک می‌زدند. ورودی راهروی ساختمان یک دستگاه دست‌شویی با شبکه‌های فلزی قرار داشت که بچه‌ها به بهانه دستشویی رفتن باندها را در آنجا می‌شستند. نوبت بندی ایستادن و نشستن و خوابیدن از زمان تعویض شیفت نگهبان‌ها معلوم می شد. آن وقت افراد ایستاده به مهمانی نشسته خوابیده یا احتمالاً دراز خوابیده دعوت می‌شدند. آنجا، نشستن هم غنیمت بود و نعمت. ظرف آب بچه‌ها پارچ‌پلاستیکی قرمز رنگی بود که استفاده مشترک داشت. یک بار دیدم یکی از بچه‌ها، خیلی آهسته و با احتیاط پارچ را بیرون می‌برد. پرسیدم: این چیه می‌بری؟ مواظب باش نریزی سرمان؟ نگاهی کرد و چیزی نگفت. آن پارچ آب، پر از مدفوع اسهالی بچه‌های بیمار بود! پارچ باید در دست‌شویی خالی می شد و با شستشویی سطحی برای مصرف شُرب بچه‌ها پر از آب می شد! این یکی دو روز من فهمیدم که این‌ها چه کشیده‌اند! آزاده تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
15.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️پخش پیام صدام از تلویزیون عراق به مناسبت اعلام آتش بس بین ایران و عراق در تشرین ۱۹۸۸ (۲۹ مرداد ۱۳۶۷) صدام در این اطلاعیه مدعی پیروزی در جنگ هشت ساله شد. او اعلام کرد عراق در این جنگ پیروز شده است. زیرا در مقابل اهداف توسعه طلبانه و تجاوزگرانه ایران توانست بخوبی مقاومت کند تا اینکه در نهایت ایران مجبور به قبول آتش بس شد. صدام یادش رفته بود که ایران جنگ و تجاوز را شروع نکرده بلکه او بود که در مقابل تلویزیون‌های دنیا با پاره کردن قرارداد الجزایر (قرارداد صلح بین دو کشور در زمان شاه) اعلام کرد جنگ با ایران را شروع کرده است، دوما اگر پیروزی در جنگ براساس اهداف اعلام شده باشد پس او صد در صد شکست خورده است. چون صدام در شروع جنگ اعلام کرده بوده سه روزه ایران را فتح خواهد کرد و خوزستان را از ایران جدا خواهد کرد، قطعنامه الجزایر را لغو و قرارداد جدیدی که مالکیت رودخانه اروندرود را بطور کامل به عراق خواهد داد امضاء خواهد کرد که در هیچ‌یک از این موارد حتی در یک مورد هم موفق نبود. اطلاعیه‌های تلویزیون را چون به زبان فصیح پخش می‌شد اکثرا عرب زبان‌های اردوگاه متوجه آن نمی‌شدند و طلبه‌ها باید به زحمت آنرا ترجمه می‌کردند. https://eitaa.com/taakrit11pw65
نظرات خوانندگان ارجمند سلام و عرض ارادت بنده معمولا خاطرات دوستان آزاده رو در کانال حماسه جنوب نشر می‌دهم و از مطالب استفاده می‌کنم. با توجه به تجربه پیشنهاد می‌کنم دوستان در نوشتن خاطرات اگر سعی کنند خیلی کوتاه بنویسند و به مطالبی بپردازند که دارای محتوا و پیام باشد در فضای مجازی بیشتر دست بدست می شود و مورد استفاده قرار می‌گیرد. محتواهایی در خصوص - درستی انتخاب راه - پای عقیده ماندن در هر شرایط - اعتماد به رهبری - درنده خویی دشمن - مقاومت و دیدن نتیجه آن - در همه این‌ها مطالب طنز که حاکی از روحیه بالای بچه‌ها بوده و از همه مهم‌تر اقرار دشمن و صلیب سرخ به مقاومت و محکم بودن فرهنگ بچه‌های ما باشد. ببخشید مصدع اوقات شدم. https://eitaa.com/taakrit11pw65
خسرو میرزائی | ۶۱ ▪️دردسر لباس عربی پوشیدن! وقتی در استخبارات و زندان الرشید بغداد لباس‌های نظام رو از ما گرفتند و در بشکه زباله سوزاندند و به جایش دشداشه بلند عربی دادند چون برای اولین بار بود این نوع لباس را می‌پوشیدیم و در نشست و برخواست زیاد وارد نبودیم، چون فکر می‌کردیم هنوز شلوار به تن داریم، سریع به همدیگه تذکر می‌دادیم که خودتو جمع کن، یکی از بچه‌ها می‌گفت: اینجا با ایران فرق داره در ایران موقع دستشویی می‌کشیم پائین در عراق می‌کشیم بالا. آزاده تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
عباسعلی مومن| ۷۷ درد و دل نظامیان عراقی پیش اسرای ایرانی بچه‌های تکریت ۱۱ یادشون هست که اوایل اسارت، مُهر گذاشتن برای نماز ممنوع بود. در همین اوضاع و احوال، گاهی وقت‌ها گروهبان امجد می‌آمد نجاری، پیش بچه‌ها درد و دل می‌کرد و از گذشته‌ها بخصوص از دوران پدران و مادران نسل خودش می‌گفت. گروهبان امجد‌ مرد روستایی بود و خیلی دوست داشت از کشاورزی و دامداری و فرهنگ مردم خودش صحبت کند و من پرسیدم: سید امجد! شما مسلمون هستید ما هم مسلمون هستیم ما شیعه شما سنی شما بدون مهر نماز می‌خوانید و شیعه با مهر حالا این‌که سیاسی نیست که بخوان ممنوع کنند!!! امجد لبخندی زد گفت؛ تو این زمانه قدرت‌ها ممنوع کردند و بخصوص برای شما که اسیر عراق هستید و ما مجبوریم به خواسته بالادستا احترام بزاریم و اجازه مُهر در اردوگاه را ندهیم. آزاده تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
▪️نظرات خوانندگان ارجمند کانال سلام، یکی از اصولی که در خاطره‌گویی وجود دارد این است که بعضا در ذکر خاطرات تفاوت‌هایی دیده می‌شود که طبیعی است. مثل اینکه شما روی میز بشقابی از میوه‌ها می‌گذارید و افرادی دور میز جمع شده تا از آن نقاشی کنند هرکس وضعیت بشقاب میوه را از زاویه دید خود نقاشی می‌کند، خوب طبیعی است هرکس در ذکر خاطرات از زاویه خود تعریف کند، لذا بنده وقتی کسی می‌پرسد: من در مورد فلان موضوع این را شنیدم که با خاطره شما تفاوت می‌کند همین مثال را می‌زنم. در مورد اردوگاه دیگر و وضعیت آن که کاملا طبیعی است چون بنده در آن اردوگاه نبوده‌ام. ولی باید از غلو در ذکر خاطرات واقعا خودداری کرد وگرنه خاطرات بعدی افراد دیگر در صورت صحت کامل قابل قبول نخواهد بود. موفق باشید ▪️مهدی وطنخواهان از اصفهان
حسن اسلامپور کریمی| ۱۶ ذکر گفتن، هم ابزار دفاعی و هم رشد دهنده بود ذكر، يكي از ابزارهاي دفاعي قوي ما در برابر شكنجه ها و سختی‌ها در اسارت بود. به طور كلي، ما اسرا در اردوگاه، مثل رزمندگان جان بر كف در جبهه ها که اهل معنويت و عبادت و ذكر بودند سعي مي‌كردیم لحظه اي را بدون ياد خدا سپري نكنیم كمتر آزاده اي را مي‌ديدي كه به داروهاي شفابخش ذكر، معتاد نشده باشد که این مطلب هم ضد افسردگی بود و هم سبب رشد ما می شد. ما در جبهه ها با ذكر خو گرفته بودیم. آيه وجعلنا من بين ايديهم سدا"... كه براي كور كردن دشمن همواره بر زبان مي‌راندیم،‌هنوز از يادمان نرفته بود. همه مي‌دانستيم شعارهاي انقلاب با ذكرهاي الهي شروع شد. رمز تمام عمليات‌ها با بهترين اسامي خداوند متعال آغاز مي‌شد. يك رزمنده، با ادعيه، زيارات و اذكار، بيش از هر چيز ديگر انس داشت. همين رويه در اسارت نيز خيلي بهتر و با توجه بيشتر ادامه يافت. ما شايد هزاران بار آيه ‌الا بذكر الله تطمئن القلوب را تجربه كردیم.  جهان را صاحبي باشد خدا نام     كزو آشفته دريا گيرد آرام اذكار به جهت کارکرد چند دسته بودند: ذكرهاي اورژانسي،‌ آرام‌بخش،‌ تحمل زا، عادي،‌ شكنجه آور و...  ذكرهای اورژانسی يا اضطراری معمولا لحظاتي قبل از شكنجه به صورت خودكار شروع مي‌شد و احيانا در حال تحمل آن نيز ادامه مي‌يافت. آيه ‌امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء از جمله اين اذكار بود. از آثار اين آيه آن بود كه علاوه بر دفع سريع اضطراب، اين احساس را در ما ايجاد مي‌كرد كه خود را كاملا نزد خدا مي‌ديديم‌ و از او صبر و تحمل بيشتر را مدد مي‌گرفتيم. علاوه بر آن،‌ اين نوع ذ،كرها، تحمل زا» بود و درجه صبر را افزايش مي‌داد. بدين ترتيب، آرامش  و متانت عجيبي به ما دست می‌داد و احساس می‌كرديم به استقبال يك عبادت مب.رويم.  اذکار آرامش بخش در بسياری از موارد،‌ بعثی‌ها شب ما را تهديد می‌كردند وعده وعيد می‌دادند كه فردا همه شكنجه می‌شوید. آزادگان برای خنثی‌سازی وحشت ايجاد شده كه احیانا مانع يك خواب نسبتا آرام می‌شد، «اذكار آرامش بخش» را شروع می‌كردند. از جمله ذكرهاي آرام‌بخش سوره واقعه، شوره‌های كوتاه قرآن،‌ صلوات و... را می‌توان نام برد.  ذكرهای عادی این اذکار در شرايط معمولی صورت می‌گرفت؛ ‌مثلا هنگام انتظار برای آمار،‌ در صف‌های دست‌شويی، حمام و .... اين ذكرها نيز خيلی تعیین شده نبودند؛‌ هرچه پيش آمد،‌ خوش آمد. آن‌هايی كه بيشتر اهل قرآن بودند و یا در حال حفظ قرآن بودند،‌ می‌توانستند از آياتی كه مناسب است،‌ به صورت چند منظوره استفاده كنند.   ذكرهاي مسكن منظور، اذكاری مثل يا حسین ، يا مهدی،‌ يا زهرا و ... بود كه در اثنای شكنجه می‌گفتيم. بسياري از اين ذکرها با رمزهاي عمليات يكسان مي‌شدند. بعثيها با شيندن اين ذکرها در آن شرايط حساس، علائمی گويا برحقانيت ما بود،‌ به سختی برمی‌آشفتند و با شدت بيشتری شكنجه را ادامه می‌دادند. عوارض منفی اين ذكرهای مسكن بيشتر از اين نبود.  اذکار شکنجه آور تمام ذكرها می‌بايست مخفيانه باشد،‌ در غير اين‌ صورت، آنها ‌به ذكرهای «شكنجه آور تبديل مي‌شد. از سوی ديگر،‌ ما هميشه مجبور بوديم سرهايمان را پايين بيندازيم و به اطراف نگاه نكنيم. اين وضعیت،‌ تا حدودی برای ذكرهای عادی مناسب بود. محبوبیت ذکر لااله الا الله از ميان اذكار،‌ «لا اله الا الله» مشتری بيشتريی داشت. در فرهنگ اسلامی، اين ذكر را «كلمة‌الاخلاص» می‌نامند؛ زيرا مي‌توان بدون باز كردن دهان و لب‌ها آن را  قرائت كرد. بنابراين،‌ بعثی‌های از خدا بی‌خبر اصلا نمی‌فهميدند كه ما در حال ذكر هستيم. اين ذكر،‌ هيچ عوارض منفی نداشت.    تنها پناه ما خدا بود مدت‌ها متحير بودم چگونه همه مراحل عميق خودشناسی در اسارت، برای ما امكان‌پذير می‌شد؛ تا اين‌كه دریافتم دليل آن امر به این شرح است: قطع از همه عوامل مادی، ما را متوجّه اين واقعيت کرده بود که در هر شرايطی فقط خداست که یار و یاور ماست و هیچ پناهگاهی جز او نیافتیم. همین عامل باعث می‌شد، هر گاه ما را به شکنجه‌گاه می‌بردند و يا از قرائن  و شواهد می‌فهميديم که شکنجه‌ها نزدیک است، خود به خود بيش از پيش به ياد خدا می‌افتاديم و هر کس، ذکری بر لب داشت مانند آيةالکرسی «امن يجيب» و اذکار ديگر.  برای ما هر روز، اين صحنه تكرار می‌شد و چند بار فقط از خدا استمداد می‌کرديم فکر می‌کنم در همه مراحل زندگی، بايد چنين فکر کنيم؛ جز خدا كسی را نداریم و نباید به غير او اميد ببنديم و گاهی مشکلاتی پيش می‌آيد که صميمی‌ترين و ثروتمندترین اقوام نيز نمی‌توانند کاری برای ما انجام دهند در این مواقع هرچه غير خدا است از كارايي ساقط مي‌شود. عزيزترين كسان ما فقط تا پاي قبر فقط ما را همراهي مي‌كنند و چه بسا براي تقسيم ارثیه و رسيدن به آن لحظه‌شماري كنند! آزاده تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
🕊سالروز بازگشت آزادگان پرستوهای عاشق به میهن اسلامی گرامی وراهشان پر رهرو باد🕊 🍃🌷🇮🇷🌷🍃 اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲
۲۶ مرداد، سالروز ورود آزادگان مبارک باد https://eitaa.com/taakrit11pw65
آزاده سرافراز، محسن نقیبی هنگام آزادی در ۶۹/۰۶/۰۸ در محوطه سپاه پاسداران شهرستان نوشهر در قاب اقوام و هم محلی‌ها ۲۶ مرداد، سالروز ورود آزادگان مبارک باد. https://eitaa.com/taakrit11pw65
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 آزاده سرافراز، محمد مجیدی ۲۶ مرداد، سالروز ورود آزادگان مبارک باد https://eitaa.com/taakrit11pw65
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 آزاده سرافراز، محمد رضا صلواتی ۲۶ مرداد، سالروز ورود آزادگان مبارک باد https://eitaa.com/taakrit11pw65