#آیت_الله_مصباح_یزدی
#اسوه_تواضع
#خاطره3
💢 اسم من، محمد تقی...
☘ صحبتهای استاد که تمام شد سریع خودم را به سمت درب خروجی حسینیه امام خمینی رساندم. دیدم گروه زیادی از جوانان و نوجوانان به صف شده اند تا #مطهری_زمان را از نزدیک ببینند.
☘ استاد آرام آرام از روی منبر پایین آمد و راهی درب خروجی شد. از دور که نگاه میکردم اوج #تواضع را در سر به زیری و متانت مثال زدنی ایشان می دیدم. با خودم فکر میکردم بی حساب نیست که آیا الله #بهجت شاگردانش را دعوت میکرد تا از آیت الله #مصباح بخواهند تا برایشان درس اخلاق بگوید. تا اخلاق در عمل ظهوری نداشته باشد گفتن درس اخلاق لقلقه ای بیش نیست.
☘ استاد در میان صفی از دلدادگان که از دور و نزدیک خود را به درس اخلاق ایشان رسانده بودند آرام آرام از حسینیه خاج می شد. جوانی که خود را جامانده از این قافله میدید سراسیمه خود را به صف عاشقان رساند و با صدایی کمی بلند و از پشت سر خطاب به استاد گفت:
🔹 حاج آقا از راه دور اومدم تا شما رو ببینم و بهتون بگم برام دعا کنید.
🔸 استاد با شنیدن صدا ایستاد و سر برگرداند و خود را نزدیک جوان کرد و با صدایی آرام و نگاهی سرشار از مهربانی و با تبسمی که همیشه بر لب داشت جواب داد:
🔹 به شرط اینکه شمام برای من دعا کنید. و برگشت. جوان را دیدم که مات و مبهوت از جواب استاد بود. سریع چشم دوختم به استاد که در حال ترک حسینیه بود که ناگاه دیدم استاد در کنار درب خروجی ایستاد. رو کرد به آن جوان و فرمود:
🔅 #یادت_نره، اسمم محمد تقیه برای #محمدتقی دعا کن، اینو گفت و رفت.
(به قلم فاضل ارجمند حجت الاسلام ابوالفضل حسنی)
🆔 @taalighat
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#اسوه_تواضع
#خاطره4
💢 در محضر ولی، نکند جلوه ای کند...
☘ سال ۸۹ در حاشیه دیدار #جامعه_مدرسین با مقام معظم رهبری در قم، به همراه برخی از طلاب برای معمم شدن، خدمت #رهبر_معظم_انقلاب رسیدیم. در فاصله پایان دیدار و نماز، تعدادی از آقایان جامعه مدرسین، دور آقا را گرفته بودند و طلاب که نمیتوانستند خدمت آقا مشرف بشوند، هر یک به فراخور علاقه دور کسی از آقایان جامعه، حلقهای زده بودند.
☘ در پی #آیتالله_مصباح بودم که دیدم در زاویه دوری از بیت و در سالن یکی از سرویس های بهداشتی برایشان صندلی گذاشتهاند و ایشان آنجا منتظر نشسته است.
☘ گمان کردم برای تجدید وضو منتظرند، ولی سرویسها استفاده نمیشد. جهت عرض ادب جلو رفتم و سلامی کردم. متوجه ذکرشان شدم و زحمت را ادامه ندادم. کسی که ظاهراً محافظ ایشان یا تشریفات بیت بود را دیدم و پرسیدم که چرا آیت الله #مصباح اینجا نشستهاند؟
🔻 پاسخ داد: از اینکه در محضر آقا خدایینکرده طلاب دور ایشان هم جمع شوند پرهیز داشتند و سریعا آمدند اینجا که مبادا کسی دورشان را بگیرد.
☘ یعنی حتی در این حد هم راضی به ابراز وجود در #محضر_آقا نبودند...
(خاطره از برادر گرامی حجت الاسلام سید امید موذنی)
🆔 @taalighat
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#عمار_انقلاب
#خاطره5
💢برای «#علمدار_بصیرت»💢
☘ پس از دوم خرداد بود و سال های جولان #اصلاح_طلبان غربگرا! خوب به خاطر دارم که همه نگران آینده انقلاب بودند و حتی بسیاری ناامید!
☘ هنوز سایت و مجازی در کار نبود اما مطبوعات و نشریات در عصر ریاست خاتمی و وزارت مهاجرانی هر روز خالی از شبهه افکنی یا توهین به احکام و مبانی اسلام، انقلاب و مقدسات زیر چاپ نمی رفتند.
☘ بچه مدرسه ای بودیم و فضای سیاسی جامعه بسیار سنگین. کم تر روزی بود که در مدرسه درگیر چالش با همکلاسی ها و معلمین متاثر از آن فضا نباشیم. بحث های تند از ولایت فقیه و دموکراسی تا #سکولاریسم و پلورالیسم و...
☘ در آن میان که دستمان خالی بود و ذهنمان پر از سوال، عزیزی کتاب تازه چاپ شده پرسش ها و پاسخ های استاد #مصباح را برایمان آورد. کتابی عمیق، به روز و با بیانی مناسب برای جوانان. از شدت تشنگی، دو جلد منتشر شده در آن ایام را یک نفس نوشیدم! سرمست از زلال شدن ذهنم و پر شدن دستم، مرید استاد شدم...
☘ استاد بدون هراس از اتهام ها یک تنه ایستاده بود و حتی هر هفته برای سخنان پیش از خطبه در تبیین دیدگاه سیاسی اسلام به تهران می آمد، پیش از خطبه ای که برای جوانان از خطبه مهم تر شده بود!
☘ موج اتهام ها هم به قدری سنگین بود که حتی از جانب برخی انقلابی ها در فلان نهاد متهم به #انجمن_حجتیه می شد و از نگاه برخی دیگر به تندروی و.... اما در راه خدا خوفی نداشت.
☘ در سال های طلبگی نیز #درس_اخلاق ها، سخنرانی ها، مصاحبه ها و کتاب های استاد، همیشه برایمان عمیق، روشنگر و تحول گرا بود، درباره شان و مقام علمی و عملی ایشان باید بزرگان سخن گویند، اما نکته یگانه ای که حقیر در کسی نظیرش را ندیدم، شناخت و «باور» ایشان به ولایت و تواضعشان در برابر «ولی» بود!
☘ #یک_نمونه اش وقتی بود که چند نفری برای امری خدمتشان رسیده بودیم، به خاطر رعایت قانون قدری معطل شدیم، وقتی خدمتشان رسیدیم در نهایت بزرگواری عذرخواهی کردند و فرمودند ما عبدیم و از خودمان اختیاری نداریم، مولای ما حضرت آقا چنین فرموده اند که باید این قانون مراعات شود!»
☘ #ولایتمداران بسیاری دیده بودیم ولی چنین شناخت و چنین ایمان و چنین عملی را نه؛ باوری که به نظرم از بهترین نشان های صدقش، جریان آن در عمق جان #فرزندان و نواده هایشان است...
🔻🔻«#فقیه» را این گونه معنا می کنم...
(به قلم برادر فرهیخته جناب حجت الاسلام منصور شریفی)
🆔 @taalighat
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#حجت_الاسلام_حجتی_کرمانی
💢 یادداشت یک #منتقدقدیمی آیت الله #مصباح_یزدی در باره او
💢 #حجتی_کرمانی: تعجب می کنید که او را تمجید می کنم؟
🔰️ آقای #مصباح فضائل علمی اخلاقی بسیاری داشت، نیک سیرت و خوشرو و خوش مجلس و خوشسخن بود. در ایام تدریس هیچگاه از کسب علم و تعلیم و تربیت نیاسود. مبانی و مبادی فلسفه و کلام و اخلاق را به خوبی آموخته بود و به خوبی میآموخت.
🔰️ #بیان_نرم و گرم او همراه با روی خوش و لبخند همیشگی، محفل درس او را شاداب میداشت و شاگردان را بر سر شوق میآورد. آقای مصباح از همان آغاز طلبگی در وادی #سلوک_عرفانی گام نهاد. اهل گعده و وقتگذرانی تفریحی طلبگی نبود و معاشرانی اندک داشت. در جلسات درس اخلاق مرحوم #حاج_شیخ_عباس_تهرانی که هر صبح جمعه در کتابخانه بخش قدیمی مدرسه حجتیه مشهور به پارک تشکیل میشد حضور دائمی داشت.
🔰️ وی از آغاز #نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی همیشه در خفا یار و #یاور_انقلاب بود. نگارنده به یاد دارد شبهایی را که آقای مصباح به حجره برادرم مرحوم علی حجتی کرمانی در مدرسه آیتالله بروجردی مراجعه میکرد و چند نسخه از #نشریه_بعثت را که توسط مرحوم هاشمی رفسنجانی، مرحوم هادی خسروشاهی، مرحوم علی حجتی کرمانی و آقای دعائی مخفیانه منتشر میشد، میگرفت و زیر عبا پنهان میکرد تا در نشر مخفیانه آن شرکت فعال داشته باشد.
🔰️ خاطرات من از آن مرحوم به سالهایی بر میگردد که #شهید_بهشتی کلاس های درس شبانهای در دبیرستان دین و دانش قم برقرار کرده بود و به ما دروس جدید از قبیل فیزیک، زبان، فلسفه علمی و… تدریس میکرد که استاد مصباح برجستهترین علم آموز آن کلاسهای فراموش نشدنی بود.در این کلاسها بجز حقیر، استاد محمد مجتهد شبستری، شهید محمد جواد باهنر، حاج شیخ محمدعلی موحدی کرمانی، حاج شیخ زینالعابدین قربانی، سیدعلی محقق داماد، مرحومان: سیدهادی خسروشاهی، عمید زنجانی، شیخ حسین حقانی زنجانی و سیدحسن طاهری خرمآبادی شرکت داشتند.
🔰️ نگارنده در جلساتی که با استاد فقید با هم داشتیم، از جمله در #مناظرههای قلمی و شفاهی منجمله مناظره (به پندار من ناموفق) تلویزیونی و نیز در هنگام اجتماع پیش خطبههای نماز جمعه ایشان یا پخش تلویزیونی جلسات درس تفسیر و فلسفه و اخلاق آن فقید سعید خاطره کلاسهای درس شهید بهشتی در ذهنم تجدید میشد.
🔰️ خوانندگان ارجمندی که مناظرات و مباحثات حضوری و قلمی اینجانب را با آن عالم بزرگوار به یاد دارند، شگفت زده نشوند که اینجانب که در مناظرات و مقالات، نظریات سیاسی و اجتماعی آقای مصباح یزدی را به بوتة نقد میکشیدم، اکنون در فضیلت آن مرد علم و تقوی قلم میزنم. من به این بزرگوارانِ مخالف و موافق نظرات حقیر و آقای مصباح عرض میکنم که حساب اختلافنظر و اندیشه را در پارهای از مسائل سیاسی و اجتماعی با وحدت نظر در امّهات مسائل کلامی و اخلاقی نباید مخلوط کرد. و نیز نباید فضائل انسانهای عالم و متفکری چون استاد فقید مصباح را هر چند با ما همنظر و همعقیده نباشند (حتی نظر و عقیدهای صددرصد برخلاف ما داشته باشند) منکر شویم. من علیرغم همة اختلافنظرهای بیّن و روشنی که با آن فقید علم و فضیلت داشتم، پیش از برگزاری همان مناظرات تلویزیونی، پشت سر ایشان نماز خواندم. ایشان را عادل، فاضل، متخلق به اخلاق و پاسدار راستین دین و قرآن و اخلاق و روحانیت میدانستم و اکنون که این سطر را مینویسم نیز چنینم. خدایش با اولیائش محمد و آل محمد(ص) محشور فرماید.
🔰️ در اینجا با اغتنام از این فرصت، به یک بیماری سخت و دائمالتّزاید و بنیان کَن و خانهبرانداز جامعه کنونی در ایران که برخلاف انتظار پس از ۴۰ سال که از انقلاب اسلامی میگذرد و روز به روز در حال گسترش است، اشاره میکنم: و آن #بیماری_یکسونگری و خلط مقولات عقیدتی و اخلاقی با مواضع سیاسی و اجتماعی و بدتر از آن طرد و نفی دگراندیشان و تهمت و افترا و اشاعة دروغ و ریا و نفاق در سطوح بالا و پایین جامعه ماست (که ابتدا این رذائل از بالا به پایین میریزد و متقابلاً هم از پایین به بالا اثر میکند). شما را به خدا بس کنید! ما باهم برادریم و اهل یک ملت و دین و مذهبیم. این دشمنیهای بیحد و حصر و این کینهتوزیهای شگفتانگیز و باورنکردنی، آن هم از مدعیان پیروی از پیغمبر(ص) و امامان معصوم، آیندهای خطرناک در حد سقوط نظام اسلامی در پی دارد که آثار آن از در و دیوار و منبر و محراب و رسانههای حقیقی و مجازی و ارکان دولت و حاکمیت پیداست.
@Habibollah_Babai
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#حب_الحسین
💢 بیانات دلنشین مرحوم آیت الله #مصباح_یزدی در مناجات با سیدالشهدا
☘ آقاجان ما شما را دوست داریم...
☘ هرچه کنی بکن، نکن ترک من ای نگار من...
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
⏰ زمان: 1 دقیقه
🆔 @yadhaa
#از_معصومیه_ای_که_بود
#هاشمی_رفسنجانی
💢 بصیرت طلبه عراقی 💢
❇️ سال ۶۹ - ۷۰ تازه در #معصومیه حجره گرفته بودم. تعدادی از طلاب لبنانی و عراقی و ... آنجا درس می خواندند و حجره داشتند.
❇️ #ابوزهراء یکی از آنان بود. شبی در راهروی طبقه دوم ساختمان مطهری، قدم می زدیم. دل پُری داشت از وضعیت #ایرانِ_بعد_از_امام.
❇️ دم در حجره خواست جدا بشود و برود. آخرین جمله اش هنوز در حافظه ام باقی مانده: «إنی أخاف من هاشمی!»
❇️ چند ماه بعد و با اوج گیری #انتفاضه شعبانیه در عراق، ابوزهراء به صفوف مجاهدین پیوست و در نبردی نابرابر به #شهادت رسید.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📌خاطره از سرور ارجمند جناب آقای دکتر حسن سجادی پور
#ایران_بعد_از_امام
#إنی_أخاف_من_هاشمی
#سالگرد_فوت_هاشمی
#شهید_ابوزهراء
🆔 @taalighat
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#به_روایت_ابوالحسن_نواب
#ناگفته_ها
#بخش_اول
🔻🔻 گذری بر حیات سیاسی انقلابی آیت الله مصباح یزدی _ 1
💢 حجتالاسلام والمسلمین سید ابوالحسن #نواب رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب و از دوستان و یاران نزدیک مرحوم حضرت آیتالله #مصباح_یزدی در مراسمی که به مناسبت ارتحال این عالم ربانی در دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد، ابعاد ناگفتهای از شخصیت وی را تبیین کردند.
❇️ بنده که از سال 1353 تا کنون یعنی 46 سال شاگرد، فرزند، همراه، قائممقام، دوست و همراه ایشان بودهام و هر کاری که ممکن است از یک همسفر و همراه برآید، در خدمتشان بودیم.
❇️ امروز #به_رسم_امانت و استقلال فکری که دارم، عرایضی را تقدیم میکنم که ان شاء الله دوستان در نشرش بکوشند، چون نشرش نیز بیان حقایق است...
❇️ من بیوگرافی مختصری از آیتالله #مصباح عرض میکنم که در این بیوگرافی، بعضی #شبهات هم جواب داده میشود. آیتالله مصباح، بهمنماه 1313 در یزد به دنیا میآیند و از همان کودکی هم عاشق طلبِ علم بودهاند و طلبه میشوند و بعد، یک سال در نجف میمانند. وضع مالی پدرشان خوب نبود و نمیتوانند در #نجف ادامه بدهند. لذا برمیگردند و در قم به درس و بحث ادامه میدهند. همشاگردیهای قدیمشان و همدرسیهایشان و کسانی که از ایشان بزرگتر بودند و در یزد، ایشان را دیده بودند، همه از ذکاوت و هوش کودکی ایشان تعریف میکردند.
❇️ به هر حال ایشان به نجف میروند و به قم برمیگردند و در حوزه علمیه قم، با دو گوهر بینظیر آشنا میشوند؛ یکی #حضرت_امام رضوان الله تعالی علیه و دیگری، #علامه_طباطبایی؛ و دست از شاگردی و خوشهچینی از خرمن این دو بزرگوار برنمیدارند. ایشان تا اواخر سال 60 که مرحوم علامه طباطبایی از دنیا میروند، در خدمتشان بودند.
🔻🔻 سوابق مبارزاتی آیت الله مصباح
❇️ ایشان از سال 35 – 36 به درس خارج حضرت امام میروند و یار غار امام بودهاند. این پاسخ آنهایی است که میگویند آیتالله مصباح، اهل مبارزه نبود. ایشان یار غار امام بودند و آنقدر به امام نزدیک بودند که وقتی حضرت امام در سال 1342 به زندان میروند، نامهای به امام مینویسند و تحلیلی میکنند که اولاً شما از زندان آزاد میشوید و بعد، چنین و چنان میشود. بعد که امام از زندان آزاد میشوند، به دیدنشان میروند و امام به ایشان میفرمایند؛ حدسی که شما زدید، صائب و درست بود.
❇️ وی در #مبارزات سال 1342 کاملاً با امام همراه بودند و بعد از زندانی شدن و تبعید امام، یک گروه دوازده نفره تشکیل میشود که شامل آیتالله مصباح، مقام معظم رهبری و برادر ایشان، آیتالله مشکینی، آیتالله منتظری رضوان اله تعالی علیه و آیتالله ربانی شیرازی و آیتالله آذری میشود. این راه را ادامه میدهند و دو #مجله به نامهای #بعثت و #انتقام منتشر میکنند. خط آن مجلات هم خط آیتالله مصباح است. آیتالله مصباح در آن جلسه، نویسنده صورتجلسه بودند و یک رمزی هم ایجاد میکنند و با آن مینویسند. البته بعد، اعضای آن گروه دستگیر شدند و آقای مصباح و آقای هاشمی شش ماه در باغی در اطراف رفسنجان فراری بودند. خدا رحمت کند مرحوم سید هادی #خسروشاهی را که ایشان یک کتاب درباره آیتالله #مصباح نوشته و به همه اینها شجاعانه اشاره کردهاند که نه تنها یار امام بود بلکه راه امام را ادامه داد و آن دو مجله، خط ایشان بود و نسخههایش در کتابی که آقای خسروشاهی نوشتهاند، آمده است. ایشان همین خط را ادامه میدادند.
📌 ادامه دارد...
🆔 @taalighat
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#به_روایت_ابوالحسن_نواب
#بخش_دوم
💢 گذری بر سوابق سیاسی انقلابی آیت الله مصباح _ 2
🔻🔻 دغدغه اسلامیت
❇️ داماد ایشان شش بار به زندان افتاد. آخرین زندانش سه سال طول کشید. یک اطلاعیه آوردند که آقای مصباح در دفاع از #زندانیان_سیاسی امضا کنند. آقای مصباح اطلاعیه را خواندند و گفتند این اطلاعیه را اگر #چریکهای_فدایی_خلق هم نوشته بودند، همینطور مینوشتند. اگر میخواهید ما امضا کنیم، یک چیزی از اسلامیت در آن بیاورید. بگویید مثلاً اجازه بدهند زندانیان سیاسی نماز جماعت بخوانند. بگویید اجازه دهند کتابهای مذهبی داشته باشند. بگویید اجازه داشته باشند قرآن داشته باشند. یک چیزی که نشان بدهد یک روحانی این را امضا کرده است؛ نه این که یک اطلاعیه را امضا کنم که یک کلمه هم از اسلام در آن نیست. این، غمِ اسلامیت و غصه اسلام بود.
🔻🔻 شبهه جشن نیمه شعبان
❇️ آقای #مصباح مخالف جمهوری اسلامی است؟ نه؛ مخالف جمهوری اسلامی نیست. در همه انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کرده است و رأی داده و فعال بوده است. غم اسلامیت نظام داشتن که مربوط به این دوره نبوده است. میگویند آقای مصباح در #نیمه_شعبانی که امام گفتند جشن نگیرید، جشن گرفته بودند. میگویند #دروغگو، حافظهاش هم ضعیف است. من در معیت آیتالله مصباح در آن تاریخ در #لندن بودم. تاریخ و تقویم را هیچکاری نمیشود کرد. ما 20 خرداد 1357 در معیت ایشان به لندن رفتهایم. بیست خرداد میشود چهارم رجب آن سال، و ما دو ماه آنجا بودیم. تا یکی دو روز مانده به رمضان، آنجا بودیم. بعد ایشان رفتند عمره و من رفتم بغداد. با هم در فرودگاه خداحافظی کردیم. آقای #سروش خودش دو ماه در درس آقای مصباح در آنجا شرکت کرد. آقای صادق #خرازی و آقای بانکی آمدند. آنها صبح تا شب در درس آیتالله مصباح بودند و من بعدازظهرها نوارهایش را پیاده میکردم که بعدها با عنوان «#چکیده_چندبحث_فلسفی» منتشر شد. ما یک ماه و نیم قبل از آن و مدتها بعدش در لندن بودیم. چه کسی جشن گرفت؟ نسل جوانِ ما را با این اخبار منحرف میکنند. اذهان را منحرف میکنند.
❇️ آقای مصباح #ولایتمداریاش را با امام امتحان کرد، با امام آغاز کرد و با مقام معظم رهبری ادامه داد. در زمان مقام معظم رهبری کار جدیدی نکرد، بلکه همان راه را ادامه داد. وقتی والده و پدر ایشان فوت کرد، مقام معظم رهبری پیام دادند و من میرفتم و جوابشان را تلگراف میکردم. مؤسسه در راه حق که آن وقت ما در آنجا درس میخواندیم، امام پولش را میداد. آقای سید حسن صانعی زنده است. ابوالحسن نواب هم زنده است. دهنده و گیرنده هر دو زندهاند. هر ماه پول را میگرفتند و میآوردند و خرج میکردند.
🔻🔻 عشق به امام راحل
❇️ اصلاً آیتالله مصباح غیر امام را مرجع نمیدانست و با هیچ بیتی غیر از بیت امام ارتباط نداشت. اسم مؤسسه امام خمینی را من رفتم و از سید احمد آقا اجازه گرفتم و گفتم خانواده باید امضا کنند که ما میخواهیم از اسم امام استفاده کنیم. ایشان گفت این افتخاری است برای ما که اسم مؤسسه آقای مصباح، به نام امام خمینی باشد.
❇️ من خودم به عنوان یک طلبه از آقای مصباح پرسیدم که ما میخواهیم در راهپیمایی شرکت کنیم. اگر گفتیم زنده باد خمینی و کشته شدیم، حکمش چیست؟ گفتند مثل اینکه بگویید «الله اکبر» و کشته شوید. گفتند امروز «زنده باد خمینی» با «الله اکبر» مساوی است. به خدایِ علی با گوش خودم شنیدم. این مرد با امام فاصله داشت؟
❇️ در زمستان سال 60 رفتند نزد امام و توضیح دادند که من در قم دارم یک کار علمی میکنم. امام فرمودند همین الان دو برابرش کنید، من پولش را میدهم. و من ماه بعد که رفتم پول بگیرم، دو برابر گرفتم.
❇️ من دیدم که ایشان در فوت امام چطور میلرزید. من دیدم که ایشان وقتی امام به مدرسه رفاه آمدند، هرچه اصرار کردیم که از در خصوصی داخل برویم، گفتند من میخواهم داخل این مردم، مثل این مردم در این گوشه بایستم و استادم را ببینم. ما چرا مرد نیستیم که به مواضع مصباح و افکار ایشان اعتراض کنیم؟ اشکال را مرد و مردانه بگوییم. چه اشکالی دارد؟ چرا حق را پنهان کنیم، چرا دروغ بگوییم، چرا تاریخ را تحریف کنیم؟
📌 ادامه دارد...
🆔 @taalighat
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#به_روایت_ابوالحسن_نواب
#بخش_سوم
🔻🔻 گذری بر حیات سیاسی انقلابی آیت الله مصباح یزدی _ 3
🔻🔻 حضور در جبهه _ دفاع مقدس
❇️ من لحظه به لحظه همراه ایشان بودم. ایشان را به همراه دامادشان آقای #محمدی_عراقی بردم تا اهواز. شب میرفتیم به #قرارگاه_کربلا و خدا رحمت کند شهید #صیاد_شیرازی را. گفتم یک عالم برایت آوردهام که در قم، دومی ندارد. میخواهم اینجا سخنرانی کند. شهید صیاد، قرارگاه کربلا را آماده کرد. پنج هزار ارتشی در آن سالن با نظم و بسیار مرتب نشسته بودند.
❇️ آقای مصباح سخنرانی کردند و گفتند خداوند علماءنا و تجارنا نگفته است، ولی «#جندنا» گفته است. شما ارتشیها مال خود خدا هستید، چون خداوند فرمودند است «و ان جندنا لهم الغالبون». تنها گروهی که خدا به خودش نسبت داده است، شما هستید. بعد یکی از ارتشیها گفت که فلانی! با این مژدهای که حاج آقا به اینها داد، کار شما مثل این بود که پنجاه تانک به ارتش بدهند. پسرهای حاج آقا #جبهه بودند. دامادش آقای محمدی عراقی همیشه جبهه بود. این نامردی به تاریخ است.
❇️ این بدان معنا نیست که همه مواضع آقای مصباح را قبول دارم. من در آخرین دیدارم هم دست ایشان را بوسیدم. مرد باشید و اگر حرفی دارید، بزنید. چرا تاریخ را تحریف میکنید؟ تا کسی مخالف شما شد، مخالف امام و جبهه و جنگ شد؟ اینها شاگردان ایشان هستند.
❇️ در مؤسسه در راه حق و در منزلی که قبل از انقلاب بود و بعد از انقلاب و در مسیری که بودند. این اختلافنظرها که امروزی نیست. آخوند خراسانی و سید محمد کاظم طباطبایی صاحب عروه در نجف اینگونه بر سر مشروطه اختلاف داشتند که یکی میگفت واجب است و یکی میگفت حرام است. چه اشکالی دارد؟ آیتالله #بهجت به من میفرمودند که فلانی! از آخوند یا صاحب عروه پرسیدند که پشت سر رقیبتان نماز بخوانیم یا نه؟ صبح که پرسیدند، جواب ندادند و شب که برای درس رفتند، در بالای منبر گفتند که بله، پشت سر ایشان نماز بخوانید. اینها با هم اینطور رفتار میکردند.
❇️ چرا حوزه علمیه ما اینقدر باید تنگنظر باشد و اینقدر کوچک فکر کند؟ قدیمها که کودک بودیم، در کتابهایمان نوشته بودند که «بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگان به زشتی برد». این ادبیات ما چقدر غنی است. آقای مصباح یک بزرگ بود و دشمنش هم یک بزرگ بود. سروش هم کلی از او تعریف میکند و بعد نقد میکند. شما یک اعتراض دارید، اعتراضتان را مرد و مردانه و با اصول اخلاقی و در چهارچوب بگویید. حوزه ما باید جای گذشت، بزرگی، بزرگمردی، مردانگی، تحمل و آقایی باشد. البته انسانهایی که دنبال رأی و حطام دنیا هستند، نمیتوانند این موضع را بگیرند، چون یا میخواهند بگویند حیدری و نعمتی تا نانی در دعوا گیرشان بیاید؛ ولی انسانهایی که بزرگ هستند و با بزرگی، بزرگ میشوند و میخواهند بزرگ بمانند و شکوه و عظمتِ بزرگی را درک کردهاند، به خاطر این چیزهای پست دنیا، بزرگان را زیر سؤال نمیبرند.
🔻🔻 آیت الله مصباح مظهر اخلاق
❇️ استاد ما، مظهر اخلاق بود. مظهر صفا بود. مظهر سادگی بود. #مظهر_سادهزیستی بود. خودش و فرزندانش پاک زندگی کردند. آیتالله امینی رضوان الله تعالی علیه، آیتالله مصباح، آیتالله یزدی و امثال ایشان، خودشان را به ده شاهی دنیا آلوده نکردند. آقای #یزدی با ما اختلاف نظر داشت، ولی رئیس قوه قضائیه بود. یک مدرسه و مسجد نساخت. هیچ اقدامی از پول قوه قضائیه برای خودش نکرد. مرد باشید و اگر مخالف کسی هستید، مردانه خوبیهایش را هم بگویید.
📌 ادامه دارد...
🆔 @taalighat
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
چراغ راه.pdf
2.93M
📌 #چراغ_راه | وصیتنامه حضرت آیت الله مصباح یزدی که لحظاتی دیگر در مراسم بزرگداشت هفتمین روز ارتحال ایشان قرائت خواهد شد.
🏴 @mesbahyazdi_ir
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#به_روایت_ابوالحسن_نواب
#بخش_چهارم
💢 گذری بر حیات سیاسی انقلابی آیت الله مصباح _ 4
❇️ آیتالله مصباح، #مظهر_تقوا بود. من شهادت میدهم خودش و فرزندان صالحش یک سر سوزن آلودگی دنیایی نداشتند. مگر ندیدید آقازادهها چه آبرویی بردند. آیتالله #مؤمن فرمودند که یک روز خدمت مرحوم آیتالله #منتظری رفته بودم ـ همه رفتند؛ ما هم باید به آنها ملحق شویم ـ گفتند که دیدم آقای منتظری گریه کردند و گفتند که مردم از وضع ما روحانیان ناراحت هستند. از وضع زندگی و تشکیلات و تجملات ما ناراحت هستند. گفتم آقای منتظری! از دست من «مؤمن» ناراحت هستند که عبایم عبای پانزده سال قبل است و خانهام همان خانه پدریام است؟ یا از دست فلانی که طرفدار شماست و با بنز در خیابانها ویراژ میدهند؟ از دست من ناراحت هستند یا از دست آنها.
❇️ واقعاً اگر این تقوایی که آقای مؤمن، آقای یزدی، آقای #مصباح و آقای امینی میخواستند در جامعه پیاده شود، برقرار بود، الان این وضع در جامعه نبود. آقای امینی در مجلس خبرگان نشستد. اقای #خامنهای رئیسجمهور بودند و به خبرگان شام میدادند. آقای امینی آنجا گفتند که آقای خامنهای از من خواستهاند چند دقیقه مزاحمت کنم. سرش را پایین انداخت و گفت: آقایان! بزرگواران! به مردم گفتیم #انقلاب کنید، و بچه من همانجایی سربازی میرود که بچه شما رفته است. من همان نانی را میخورم که شما میخورید. من همان پنیر کوپنی را میخورم که شما میخورید. مثل این سید یعنی آقای خامنهای که وقتی پنیر کوپنیاش تمام میشود، پنیر آزاد نمیخورد. گفتند ما با مردم همانطور که قول دادیم، رفتار کردیم؟ ولی آقای امینی همانطور رفتار کرد. ما در خانه آقای امینی بودیم. اخوی بنده داماد ایشان بود. شب خواستگاری برای اخوی در منزل آقای امینی، اگر هرکدام میخواستیم یک سیب و یک پرتقال و خیار بخوریم، نمیشد. این، زندگی ایشان بود. اینها رفتند. آقای #مصباح یک وجب فرش دستباف نداشت. خانهاش هست و میتوانید بروید و ببینید. ما که خانهزاد بودیم...
❇️ آقای مصباح نه آلودگی دنیایی داشت نه مشکلی با امام داشت، نه مشکلی با جنگ داشت؛ بلکه همراه بود و در تشییع جنازه شهدا حضور مییافت. ما برادرمان شهید شد و دیدیم ایشان برایش چه کار کرد. ما برادرمان از بوسنی میآمد و میدیدیم برای او چه میکرد. ما اخالزوجهمان در بوسنی بود و وقتی میآمد و به دیدن ایشان میرفت، میدیدیم که چطور او را تحویل میگرفت؛ چطور رزمندهها را در زمان جنگ و بعدها تحویل میگرفت؛ چطور قاسم سلیمانی را تحویل میگرفت. چطور #سیدحسن_نصرالله را تحویل میگرفت و سید حسن نصرالله چطور ایشان را تحویل میگرفت.
❇️ علامه سید محمد #فضلالله به من گفت که وقتی مرا از ایران برای اجلاسهای بینالمللی دعوت میکنند، میبینم آیا آقای #مصباح در بین سخنرانان هست یا نه. اگر باشد، دعوت را میپذیرم و اگر نباشد، نمیپذیرم. میگفت رفتم خدمت آقای خامنهای و گفتم گرفتارِ جوانان هستیم. چه فکری و طرحی برای پیران و جوانان دارید. گفتند اگر برنامهای باشد، پیش آقای مصباح است. بروید پیش ایشان.
📌 ادامه دارد...
🆔 @taalighat
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#به_روایت_ابوالحسن_نواب
#بخش_پنجم_وپایانی
💢 گذری بر سوابق سیاسی انقلابی آیت الله مصباح یزدی
❇️ سعه صدر، انتقادپذیزی و تحمل مخالف
🔻🔻 مگر من به مشی سیاسی آقای مصباح اعتراض نداشتم؟ ولی خدا را شاهد میگیرم؛ الحمدلله همه چیز ضبط میشود؛ به جز احترام و عزت از استادم در طول چهل سال گذشته از ایشان نشنیدهام. دوستانی مثل آقای جعفرطیاری و آقای شریعتمداری و دوستان دیگر در جلسات خصوصی قبل از فوت آقای مصباح، صد بار این سخنان را از من شنیدهاند. من زمان حیاتشان هم این حرفها را میزدم. پدرخانم ما فوت کردند، آقای مصباح تشریف آوردند. والدهمان فوت کردند، آقای مصباح آمدند. ما ارتباطمان علنی بود. اختلاف نظر هم طبیعی است.
🔻🔻 آقای مصباح میفرمودند آقای #بهجت به من میفرمودند که من شاگردِ بز نمیخواهم که هرچه گفتم، سرش را بیندازد زیر پایش. شما مواضع خودتان را داشته باشید، استقلال و عزت خودتان را داشته باشید. ما راحت اعتراضهایمان را به ایشان میگفتیم و حرفمان را میزدیم و مواضعمان را میگفتیم. این معنایش این نیست که وقتی با کسی اختلاف نظر دارد، دروغ بگوید که جشن نیمه شعبان گرفتند و جبهه نرفتند. در حالیکه من ایشان را جبهه بردم.
تشویق شاگردان برای حضور در جبهه
🔻🔻 شاگردانش با تشویق چه کسی به جبهه رفتند؟ اگر میخواستند بگویند نروید، به شهید یزدانیپور و شهیدان میثمی و شهید شهاب و من و دامادشان میگفتند. پس به چه کسی گفتند جبهه نرو؟ مرد باشید. «ان لم تکن لکم دین و کنتم لا تخافون یوم المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم».
تواضع و فروتنی مثال زدنی
🔻🔻 من دیدم که آقای طباطبایی چه احترامی برای ایشان قائل بود، امام و مقام معظم رهبری را دیدم که چه احترامی برای ایشان قائل بودند و ایشان چه احترامی به بزرگان قائل بودند و چقدر احترام میکردند. دیدم که ایشان خم شد تا دست آقای مطهری را ببوسد، اما نگذاشتند؛ خم شد تا دست آقای موسوی اردبیلی را ببوسد، اما نگذاشتند؛ خم شد تا دست آقای محمدی گیلانی را ببوسد، نگذاشتند. عکسش هست که دست آقای شیخ موسی زنجانی را بوسیدهاند.
فروتنی در برابر اقران
🔻🔻 میگفتند آقای مطهری دریای معلومات است و ما یک جویِ کوچک هستیم. میگفتند آقای جوادی آملی رئیس فلسفه است. تعبیرات را ببینید. چقدر به بزرگان احترام میگذاشت. ایشان فقط دست آقای خامنهای را میخواست ببوسد؟ ایشان دست همه استادان و بزرگان را میبوسید. آیتالله #جوادی_آملی که از اقران ایشان است. میگوید آقای جوادی، رئیس فسفه است؛ بزرگ فلسفه است. درحالیکه داماد آقای مطهری یعنی آقای علی لاریجانی میگفتند که آقای مصباح، دقتنظرشان از شهید مطهری بیشتر است. وسعت معلوماتش را نمیگوییم ولی دقت نظرش بیشتر است. البته آقای مطهری به قول آقای مصباح، یک نهر است. اینقدر بزرگان را احترام و تجلیل کرد.
🆔 @taalighat
#روضه
#بزم_عاشقی
#سلوک_ولایی
☘ ما چه تصوری از #روضه و مجلس روضه داریم؟ چرا باید روضه خواند؟ روضه خوب چه روضه ای است؟ روضه با #قلب ما چه می کند؟ روضه در زندگی +شیعی چه اثری دارد؟ #روضه در ارتقای معنوی چه نقشی ایفا می کند؟ روضه در #سلوک_عرفانی و نزدیک شدن به لایه های #عالم_معنا چقدر اثر دارد؟ آیا کسی بدون روضه می تواند در مراتب ولایی رشد کند؟
☘ این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر از این دست را باید در فرصتی مستقل پاسخ گفت اما همین قدر بگویم که نیاز به #بازشناسی_جایگاه_روضه در حیات شیعی داریم. به مناسبت #ایام_فاطمیه و شب های حزن علوی و فاطمی چند شبی با موضوع #روضه مطالبی تقدیم می شود.
🆔 @taalighat
#روضه
#بزم_عاشقی
#سلوک_ولایی
#حاج_اصغر_زنجانی1
💢 یادی از روضه خوان با اخلاص، حاج اصغر زنجانی
❇️ رفقایی که پیگیر مطالب بودند، دیدند به چه عشق و حرارت و حلاوتی از #حاج_قربی نوشتم و می نویسم. چون #پیر_غلام خاص سیدالشهدا بود. اصلا پیر غلام ها یک جذبه و لطافت خاصی دارند. یکی از پیر غلام های کم نظیری که هنوز در بین ما است و شاید بعد از فوتش از او بسیار بگویند و بعدها تأسف بخوریم که ای کاش چنین #دُرّ_گرانبهایی را قدر می دانستیم، #حاج_اصغر_زنجانی است.
❇️ حاج اصغر، #مداح اصطلاحی نیست که روضه بخواند تا مخاطب گریه کند. حاج اصغر برای دل خودش روضه می خواند و از فوران #آتش_فشان_قلبش مخاطب سوز می گیرد. قلبش از روضه گداخته شده و ما در #شعاع_سوز_او می سوزیم. روضه خوان یعنی این.
❇️ #حاج_اصغر، نابینا است ولی چشم دلش باز است چنان #ارباب دیده است و عاشق شده است که در #شعاع_عاشقی اش، عاشق ها ساخته.
حاج اصغر، نه مثل خیلی از مداح های امروزی صدای خوش دارد و دستگاه های #موسیقی بلد است تا در فلان دستگاه بخواند نه قیافه ای آن چنانی دارد تا از او #سلبریتی جوان پسند بسازند. ولی صدای خوش در دستگاه سیدالشهدا صدایی است که از دل برآید و دل را بلرزاند.
❇️ قیافه زیبا در این دستگاه قیافه ای است که با حزن و غم ارباب عجین شده باشد. این ها یعنی ما خیلی از #منطق و معیارهای اصیل دستگاه اهل بیت علیهم السلام فاصله داریم که دنبال مداح های جذاب و امروزی و #سلبریتی_های_مذهبی هستیم.
🆔
https://eitaa.com/taalighat
#روضه
#بزم_عاشقی
#سلوک_ولایی
#حاج_اصغر_زنجانی2
☘ حسینیه آیت الله مرعشی نجفی مراسم بود. حاج آقا #صدیقی سخنران بودند و حاج اصغر مداح جلسه. مخاطب هم بیشتر طلاب و روحانیون بودند. اواخر منبر آقای صدیقی بود که حاج اصغر وارد شد و کنار منبر نشست. آقای صدیقی دست نوازش و محبت بر سر حاج اصغر می کشید و با گریه می گفت: آیت الله #بهاءالدینی فرمودند:
حاج اصغر هر جا می رود با اربابش می رود...
☘ شنیدم زمان #جنگ بسیاری از شهدای معروف امروز، پای #روضه_حضرت_زهرای حاج اصغر برات شهادت گرفتند. حاج اصغر واسطه #برات_شهادت خیلی از شهدا شده بود.
#برات_شهادت
#روضه_مادر
🆔 https://eitaa.com/taalighat
#روضه_مادر
#بانوی_بی_حرم
☘ تصویری از شب #شهادت حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علیها، در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها....
☘ توی راه حرم #حضرت_معصومه بودیم، #دخترم گفت بابا کجا میریم؟ گفتم: حرم حضرت معصومه.
☘ دخترم پرسید بابا: #حرم حضرت زهرا کجاست؟؟؟
🆔 @yadhaa
#حاج_قربی
#فاطمیه
#پرسشی_از_تاریخ
1⃣ #حاج_قربی خودش از اون انسان های با مرام و داش مشتی بود. توی قاموس آدم های با مرام، #مردبودن جایگاه ویژه ای دارد. اصلا خودش یک معیار ارزش گذاری است.
2⃣ #حاج_قربی هرسال ظهر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها منزلش #روضه داشت. مجلس خاصی بود. از قبل نماز ظهر شروع میشد تا حوالی 4 عصر ادامه داشت. گاهی بیش از ده مداح روضه می خواندند. اصطلاحا روضه بزمی بود.
3⃣ #حاج_قربی گاهی حالش چنان دگرگون میشد که دیدنی بود. همه وجودش #غیرت بود و روضه بی بی هم روضه غیرت. اصلا آدم های خیلی باغیرت، خیلی بیشتر از روضه بی بی اذیت می شوند.
4⃣ حالش #منقلب بود. گفت: من می خوام بدانم تو #کوچه اصلا مسلمان نبود، ولی یک #مرد هم نبود نذاره کسی دست روی یک #زن بلند کنه....
🆔 @taalighat
شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید
و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید
خودت بگو که مگر چند سال داری تو
جوانِ شهر, خمیدن به تو نمی آید
هزار بار نگفتم نیا به دنبالم
میان کوچه دویدن به تو نمی آید
فقط بلند مشو چونکه زود می افتی
بدون بال پریدن به تو نمی آید
تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی
چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید
چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد
چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید
تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد
نفس بلند کشیدن به تو نمی آید
بمان که دخترمان را خودت عروس کنی
به آرزو نرسیدن به تو نمی آید
چه با دو دست رئوفانه ات, چه با یک دست
بباف پیرهنت را, حسین منتظر است
📌 علی اکبر لطیفیان
🆔 @yadhaa
باز هم اي دختر پيغمبرِ اكرم بمان
مرهم درد علي، اي درد بي مرهم بمان
زندگي رو به راهي داشتم چشمش زدند
كوري چشم همه با شانه هاي خم بمان
دست هاى تو شكسته ش هم پناه مرتضي ست
تكيه گاه محكم من، پشت من محكم بمان
اين نفس ها شكسته قيمتش جان من است
زنده ام با يك دمت پس لطف كن يك دم بمان
با همين دستى که دارى باز دستم را بگير
پيش اين مظلوم اى مظلومه عالم بمان
كم ببوس اين دست هايم را خجالت مي كشم
من حلالت مي كنم اما تو هم يک كم بمان
آه آه تو مرا به آه آه انداخته
جاي كم كم رفتن از پيش علي كم كم بمان
آب ها از آسياب افتاد، خوبت مي كنم
تو فقط يک چند روزي بيشتر پيشم بمان
از تو و از ديدن تو توشه كم برداشتم
يار هجده ساله! هجده سال ديگر هم بمان
روي تو گر چه ورم كرده ولي با آن خوشم
با همين روي بهم پيچيده و مبهم بمان
رفته رفته كار من دارد به خواهش مي كشد
التماست مي كنم، چيزي نمي خواهم بمان
📌 علی اکبر لطیفیان
🆔 @yadhaa