eitaa logo
تبیین
2.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
441 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا امامت «امام جواد» (عليه السلام) در كودكی يكی از بحث برانگيزترين مباحث عصر ايشان محسوب می ‌گردد؟ (بخش دوم) 🔹شیعیان امامی از یکسو را از جنبه الهی آن می‌نگریستند و به همین دلیل کمی سنِّ (علیه السلام) هرگز نمی‌ توانست در عقیده آنها خللی وارد آورد؛ اما از سوی دیگر آنچه اهمیت داشت بروز این وجهه الهی بود که می‌ بایست در «علم و دانش امامان» (عليهم السلام) باشد. در واقع (عليهم السلام)، پاسخگوی کلیّه سؤالات شیعیان بودند. 🔹از این‌رو آنان درباره تمامی امامان این اصل را رعایت کرده و آنان را در مقابل انواع پرسشها قرار می دادند و تنها موقعی که احساس می‌ کردند آنان به خوبی از عهده پاسخگویی به این سؤالات برمی‌ آیند (با وجود نص به امامتشان) از طرف شیعیان به عنوان «امام معصوم» (عليه السلام) شناخته می‌ شدند. با توجه به سنّ کم (عليه السلام) این آزمایش از طرف شیعیان درباره آن حضرت ضرورت بیشتری پیدا می‌ کرد. 🔹بر این اساس، در مواقع و فرصت های مختلف، آزمایش مزبور را درباره آن حضرت به عمل آورده و پس از آن، اکثریت قریب به اتفاق آنان - جز اندکی - با اطمینان خاطر، امامت او را پذیرفتند. در مجلسی که در بخش نخست این نوشتار بدان اشاره شد، شیعیان گرد آمدند تا مسأله جانشینی را حل کنند. «یونس بن عبدالرحمن» که از شیعیان قابل اعتماد نزد امام رضا (علیه السلام) بود گفت: تا زمانی که این فرزند؛ یعنی (عليه السلام) بزرگ شود باید چه کنیم؟ 🔹در این هنگام، «ریّان بن صلت» از جای خود برخاست و به اعتراض گفت: تو خود را در ظاهر مؤمن به (عليه السلام) نشان می‌دهی، ولی پیداست که در باطن در امامت او تردید داری! اگر امامت وی از جانب خدا باشد، حتی اگر طفل یک روزه هم باشد به منزله شیخ است و چنانکه از طرف خدا نباشد، حتی اگر هزار سال هم عمر کرده باشد مانند سایر مردم است. 🔹سرانجام در ایام حجّ، هشتاد نفر از علمای شیعه از بغداد و دیگر شهرها گردهم آمده و عازم مدینه شدند. ابتدا پیش «عبدالله بن موسی» رفتند؛ ولی هنگامی که گمشده خود را پیش او نیافتند، از وی روی برتافتند و به حضور (عليه السلام) مشرّف شدند. آن حضرت به سؤالات آنان پاسخ گفت و آنها از پاسخ های وی که نشان بارزی از و وی بود مسرور شدند. [۱]  🔹به جهت دریافت پاسخ مسائل و سؤالات فقهی و... دیگربار گروهی از شیعیان، از اقطار مختلف نزد (عليه السلام) گرد آمده و در مجلسی پرسش های بسیاری را مطرح کردند، که آن حضرت در حالی که بیش از ده سال نداشت، به تمام این پرسش‌ها پاسخ داد. [۲] از این روایت چنین به دست می‌آید که: اولاً: شیعیان اصرار داشتند تا از طریق دانش امام، امامت وی را بپذیرند؛ ثانیاً: امام در حالی که هنوز کودک خردسالی بیش نبود، به دلیل الهی‌ بودن‌ امر امامت، به خوبی قادر بود به پرسش های علمی و فقهی شیعیان پاسخ دهد. ... پی نوشت؛ [۱] بحارالأنوار، دارإحياء التراث‌ العربی، چ ۲، ج ۵۰، ص ۹۹، ۱۰۰؛ [۲] الکافی، دارالكتب الإسلاميه، چ ۴، ج ۱، ص ۳۱۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا امام حسین (ع) قیام کرد؟ اگر قیام کرده بود چرا فرزندانش را با خود برد؟! (بخش ششم) 3⃣تشکیل حکومت اسلامی (۳) 🔹سه مؤلفه ای که در قسمت قبلی این نوشتار بدان ها پرداخته شد، موضوع قصد (ع) را برای تشکیل حکومت اسلامی ثابت میکند، اما ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آيا امام(ع) از شهادت خويش و يارانش در مسير حركت به سوى كوفه و قيام بر ضدّ يزيد، آگاه بود، يا خير؟ و اگر ازاين امر مطّلع بود، آگاهى به شهادت با قيام و برنامه ريزى براى تشكيل حكومت اسلامى چگونه سازگار است؟! 🔹براساس شواهد تاريخى جاى هيچ ترديدى نيست كه (ع) از فرجام قيام خويش آگاه بود و با يقين به شهادت، نهضت خويش را آغاز كرد. روايات و اخبارى كه از طريق شيعه و اهل سنّت از پيامبر اكرم(ص) در موضوع شهادت (ع) نقل شده است به اندازه اى مشهور بود كه ابن عبّاس میگويد: «ما اهل بيت همگى ترديدى نداشتيم كه (ع) در سرزمين كربلا به شهادت خواهد رسيد».[۱] چنانكه از مفاد روايت فوق استفاده میشود، نه تنها امام، بلكه عموم اهل بيت حتّى از محلّ شهادت آن حضرت بااطلاع بودند. علّامه مجلسى در بحارالانوار ۷۱روايت در اين باره نقل كرده است.[۲] 🔹باملاحظه اين سخنان و نمونه‌هاى فراوان ديگر ازاين دست، شكّى باقى نمیماند كه (ع) نه تنها از اصل كشته شدن خويش آگاهى داشت، بلكه دقيقاً از محلّ شهادت و نيز قاتلان خود بااطلاع بوده است. اينك با توجّه به اينكه امام از سرانجام اين حركت آگاه بود اين سؤال مطرح میشود كه چگونه اطمينان (ع) به شهادت، با حركت آنحضرت براى دستيابى به حكومت اسلامى قابل جمع است؟! 🔹يعنى چگونه میشود امام هم سرانجام كار را بداند و به شهادت خويش و يارانش يقين داشته باشد و در عين حال به قصد تشكيل حكومت اسلامى قيام كند؟ پاسخ به اين سؤال به اندازه اى اهميت دارد كه برخى از نويسندگان را كه نتوانستند بين «اداى وظيفه» و «آگاهى از نتيجه» وفق دهند، بر آن داشت تا بطور كلّى آگاهى امام از فرجام كار را انكار كنند! و تمام ادله تاريخى و روايى را كه در اين موضوع وارد شده است، زيرسؤال برند! غافل ازآنكه نتيجه كار نمیتواند تعيين كننده وظيفه مردان الهى باشد. 🔹درفرهنگ دين، آنچه مهم است و عمل به آن است و امّا رسيدن به نتيجه دلخواه، در مرحله دوم قرار دارد. تعاليم قرآن و اسلام و سيره معصومين(ع) گوياى اين واقعيّت است كه جمع بين «وظيفه» و «نتيجه» هرچند اولويت دارد، ولى «عمل به وظيفه» مقدّم بر «رسيدن به نتيجه» میباشد. بعبارت ديگر بر هر فرد باايمانى لازم است در مسير انجام وظيفه گام نهد، هرگاه به نتيجه مطلوب برسد چه بهتر، و اگر نرسد نفس اينكار كه وارد مسير انجام وظيفه شده، خود مطلوب مهمى است كه میتواند افراد بهانه جو را به كار وا دارد. 🔹زيرا بسيارمیشود كه بهانه جويان به بهانه اينكه حصول نتيجه مشكوك است، از انجام وظيفه و رسيدن به نتيجه باز میمانند. اين است كه (ع) در كنار سخنانى كه با صراحت از و يارانش ياد میكند، در عين حال از انگيزه‌هاى الهى حركت خويش نيز بعنوان و تكليف دينى، سخن به ميان مى آورد و حتّى در روز پيش از آغاز جنگ به همين نكته اشاره كرده، میفرمايد: «آگاه باشيد! كه من حجّت را تمام كردم و از عاقبت شوم مخالفانِ حق، خبر دادم. آگاه باشيد! كه من با همين خانواده، با وجود نداشتن سپاه و بى وفايى ياران، جهاد خواهم كرد».[۳] 🔹آرى، (ع) درصدد اداى وظيفه است و نداشتن سپاه و كمى ياران، خللى در عزم او وارد نمیكند.اين است كه (ع) با وجود اينكه كاملًا از عاقبت امر آگاه بود، با انگيزه تشكيل حكومت اسلامى قيام كرد و اين درست به حكم «عمل به وظيفه» بوده است. سيره امامان معصوم (ع) همواره بر طبق «تكليف دينى» و «عمل به وظيفه» بوده است. آنان از اين منظر در هر حال احساس پيروزى میكردند و به تعبير آیه ۵۲ سوره توبه به «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ‏؛ يكى از دو نيكى» - شهادت يا پيروزى - میرسيدند. 🔹بر همين مبنا است كه (ع) میفرمايد: «اگر قضاى الهى بر آنچه مى پسنديم نازل شود، خداوند را بر آن نعمت سپاسگزاريم وبراى شكرگزارى ازاو يارى مى‌طلبيم و اگر تقدير الهى ميان ما و آنچه به آن اميد داريم مانع شود، [و به شهادت برسيم] پس كسى كه نيتش حق و درونش تقوا باشد از حق نگذشته [و به وظيفه خود عمل كرده است]». [۴] با اين بيان روشن است كه هيچ منافاتى بين آگاهى ازسرانجام كار (شهادت) و عمل به وظيفه (قيام براى تشكيل حكومت اسلامى) نيست. [۵] ... • مآخذ در منبع موجود است برگرفته از: مقاله ارزیابی حرکت امام حسین، ابوعلم، توفیق، ترجمه امینی، عبدالله، نشریه علمی تخصصی حکومت اسلامی ش۲۵ ص۲۳ منبع وبسایت آیت الله مکارم شیرازی @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا امام حسین (علیه السلام) قیام کرد؟ اگر قیام کرده بود چرا فرزندانش را با خود برد؟! (بخش هفتم) 🔸برای دستیابی به فهم صحیحی از انگیزه حرکت مصلحانه امام حسین (علیه السلام) باید چهار مؤلفه اساسی را در تحلیل درست این واقعه تاریخی مدنظر قرار داد: 4⃣اصرار بر بیعت نکردن با یزید به عنوان راهبردی اصولی در نهضت اصلاح‌گرانه امام حسین (علیه السلام) و ارتباط آن با حرکت به طرف کوفه (۱) 🔹واقعیّت موجود آن عصر چنین بود که اجازه نمی داد کسی چون (علیه السلام) بدون بیعت با او راحت به زندگی مشغول شود؛ چون حضرت، کسی نبود که به آرامی زندگی کند، در این صورت تنها انتخاب در صورت عدم بیعت، قتل (علیه السلام) بود. از طرفی، گذشته از شام، مدینه و مکّه و به طور کلّی حجاز در شرایطی نبود که در برابر خواست یزید مبنی بر کشتن امام، مقاومتی از خود نشان دهد. (علیه السلام) می بایست به جای دیگری می اندیشید. 🔹رفتن به مکه به صورت موقت پسندیده بود، زیرا به هر روی، این شهر حرم تلقی می شد و برای مدتی می توانست امنیت داشته باشد، اما همین شهر نیز نمی توانست به عنوان سنگری دائمی مورد توجه قرار گیرد. به علاوه که مکه، هواداری خاصی از امام (علیه السلام) نمی کرد و حتی در جریان بیعت با امیرالمومنین (علیه السلام) هم، مکه با تانی بیعت کرده بود. در این صورت تنها که کانون شیعیان (علیه السلام) بود می توانست مورد توجه قرار گیرد. این منطقه از جهات دیگری نیز از شام متنفر بود. درخواست کوفه از امام (علیه السلام) این احتمال را تقویت کرد و با اوج گرفتن این دعوت، درصد احتمال پیروزی رو به فزونی نهاد. 🔹البته معنای این تحلیل این نیست که هیچ خطری در عراق نبوده است، اما سوال این است که اگر امام (علیه السلام) بنا داشت در جایی مستقر شود، کجا را باید بر می گزید؟ آیا (علیه السلام) کسی بود که بیعت کند؟ آیا کسی بود که اجازه دهد امام بدون بیعت، زنده بماند؟ اگر (علیه السلام) به عراق نمی رفت، در آن صورت همه کتب تاریخی نمی نوشتند: اگر به عراق رفته بود پیروز می شد؟ یا چرا به نامه های مردم پاسخ مثبت نداد؟ چرا اجازه داد که در حجاز به دست عمّال یزید به شهادت برسد و هیچ اقدامی نکند؟ 🔹این سوالات و نمونه آنها، مواردی است که در صورت عدم انتخاب و مسافرت به کوفه در ذهن هر عاقلی مطرح می شد. به هر حال پاسخ (علیه السلام) به تمام دعوت های به ظاهر خیرخواهانه ای که ایشان را به مماشات با یزید توصیه می کرد منفی بود، و برای همین نیز مکه از سوی عمال یزید برای (علیه السلام) در حال ناامن شدن بود. از نکاتی که (عليه السلام) در موارد متعدد بدان اشاره فرموده، این است که و عمّالش اجازه ادامه حیات را در مکّه به او نخواهند داد و به هر صورت او را به قتل خواهند رساند. امام در برابر اعتراض ابن عباس، فرمود: «این که دو وجب دورتر از مکّه کشته شوم، بهتر از آن است که یک وجب دورتر کشته شوم». [۱] 🔹این نکته علاوه بر اشاره به حفظ حرمت مکّه به این نکته نیز توجه می داد که جان امام (علیه السلام) در خطر است و حضرت باید در این باره اقدامی بکند. نیز آن حضرت در برابر اعتراض ابن عمر فرمود: «این گروه مرا رها نخواهند کرد ... آنها اصرار دارند تا من بیعت کنم و من نمی خواهم چنین کنم، بنابراین آنها مرا خواهند کشت». [۲] این جمله به خوبی وضعیت سيدالشهداء (عليه السلام) و واقعیّت موجود را نشان می دهد. امام (علیه السلام) در مورد دیگری فرمود: «اگر در سوراخ جانوران بیابان نیز پنهان شوم، مرا بیرون آورده و به قتل خواهند رساند». [۳] 🔹همچنین زمانی که از حضرت پرسیدند که چرا برای رفتن عجله می کند، امام (علیه السلام) فرمود: «اگر تعجیل نکنم مرا دستگیر خواهند کرد». [۴] و بار دیگر فرمود:  « مالم را گرفتند، صبر کردم، به آبرویم تعرّض کردند، صبر کردم، خواستند خونم را بریزند، گریختم». [۵] این نقل‌ها شاهد صدق این گفته است که به هر حال آنها تصمیم بر قتل حضرت داشتند و امیدی به زنده بودن، به صورتی که بیعتی نیز صورت نگیرد، نمی توانسته وجود داشته باشد. طرف دیگر قضیه رفتن به سمت عراق است. وقتی قرار شد آن حضرت از مکّه خارج شود، کدامین نقطه می بایست انتخاب می شد؟ ... پی نوشت‌ها؛ [۱]جمل من انساب الأشراف، البلاذرى، دارالفكر، بيروت، چ۱، ج۳، ص۱۶. [۲] همان. [۳]الفتوح، ج۵، ص۱۱۶. [۴]تاريخ طبرى، ج۴، ص۲۹۰. [۵]الفتوح، ج۵، ص۱۲۴ برگرفته از: مقاله «ارزیابی حرکت امام حسین(ع)»، ابو علم، توفیق، ترجمه: امینی، عبدالله، نشریه علمی تخصصی حکومت اسلامی، ش۲۵، ص۲۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا امام حسین (ع) قیام کرد؟ اگر قیام کرده بود چرا فرزندانش را با خود برد؟! (بخش هشتم) 🔸برای دستیابی به فهم صحیحی از انگیزه حرکت مصلحانه امام حسین (علیه السلام) باید چهار مؤلفه اساسی را در تحلیل درست این واقعه تاریخی مدنظر قرار داد: 4⃣ اصرار بر بیعت نکردن با یزید به عنوان راهبردی اصولی در نهضت اصلاح‌گرانه امام حسین (علیه السلام) و ارتباط آن با حرکت به طرف کوفه (۲) 🔹در فاصله ماه شعبان تا ذیحجه که (علیه السلام) در مکه بود، نامه های مکرّری از عراق به دست حضرت رسید. این نامه ها به شکلی بود که بعدها به صورت دلیل عمده امام (علیه السلام) برای رفتن به عراق شد. در بسیاری از موارد وقتی اعتراض به رفتن می شد، امام (علیه السلام) مساله نامه‌ها را مطرح می‌کرد. [۱] هنگامی که (علیه السلام) در برابر حرّ رسید، همین نامه‌ها را دلیل آمدن خود ذکر کرد. 🔹زمانی که (لعنة الله عليه) علّت آمدن امام را به عراق جویا شد، پاسخ، همان نامه ها بود. (علیه السلام) در برابر این نامه چه می توانست بکند؟ او تا مسلم را نفرستاده بود، اطمینان کافی نداشت، امّا اکنون نامه نماینده اش رسیده بود که بهترین دلیل بر بیعت مردم کوفه با امام (علیه السلام) بود. از این رو در برابر اعتراض ابن عباس در آخرین مرحله، (علیه السلام) به او فرمود: «من می دانم که تو اهل نصیحت کردن هستی، امّا مسلم به من نامه نوشته که مردم بر بیعت و یاری من اجتماع کرده و من نیز تصمیم به رفتن گرفته ام». [۲] 🔹در پایان، با توجه به آنچه گفته شد و به عنوان جمع بندی می گوییم که همانطور که گفته شد (علیه السلام) نمی خواست به هیچ وجه موافقتی با و حاکمیّت او داشته باشد، حتی اگر این مخالفت منجر به شهادت حضرتش بشود؛ در عین حال در پی چاره بود تا در صورت امکان، انقلابی را علیه یزید برپا کرده و خود بر جامعه حاکمیّت پیدا کند. این چارچوب، خواست (علیه السلام) بود. 🔹جهان اسلام همانطور که دیدیم از نظر سیاسی در آن شرایط ویژگی های خاصی داشت که عموما مساعد با اهداف و خواست های اصلاح‌گرانه ایشان نبود؛ بنابراین باید به گونه ای رفتار می کردند که بتوانند با توجه به آن شرایط، به اهداف خویش در جهت دفاع از اسلام و اقامه حکومتی عادلانه با موفقیت دست یابند. 🔹طبیعی است که (عليه السلام) به تناسب، اهدافی در چند سطح را در نظر داشت. تشکیل حکومت (به عنوان زمینه ای برای اجرای احکام و فرامین الهی، بسط عدالت و...) می توانست بالاترین موفقیتی باشد که حضرت به آن می اندیشد. اما اینگونه نبود که با منتفی شدن زمینه های این هدف حداکثری، حضرت حرکت اصلاح طلبانه و انقلابی خود را ناکام و تمام شده تلقی کنند و از میانه راه بازگردند. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] جمل من انساب الأشراف، همان، ج۳، ص۱۶۳ تا ۱۶۵ [۲] مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، دارالاندلس، بیروت، ج۳، ص۵۴ و ۵۵ برگرفته از: مقاله «ارزیابی حرکت امام حسین(ع)»، ابو علم، توفیق، ترجمه: امینی، عبدالله، نشریه علمی تخصصی حکومت اسلامی، ش ۲۵، ص ۲۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️اثر تربیتی «معاد باوری» در روایات اسلامی چگونه بیان شده است؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸در روايات اسلامى اين موضوع، بازتاب گسترده اى پيدا كرده است و رابطه عميق و ريشه دار و مستمر اين دو را با يكديگر روشن مى سازد، به عنوان نمونه به روايات زير توجه كنيد: 4⃣در حماسه هاى «كربلا» و «عاشورا» نيز مى خوانيم كه (عليه السلام) روز ياران خود را مخاطب ساخته فرمود: «صَبْراً بَنِى الْكِرامِ فَمَا الْمَوْتُ اِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّراءِ اِلَى الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَ النَّعيمِ الدّائِمَةِ فَاَيُّكُمْ يَكْرَهُ اَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سَجْن اِلى قَصْر». ( كنيد اى بزرگ زادگان! چرا كه [و شهادت] تنها پلى است كه شما را از ناراحتى ها و رنج ها به سوى باغ هاى وسيع و نعمت هاى جاويدان عبور مى دهد، كداميك از شما ناخشنوديد كه از زندانى به قصرى منتقل شويد؟). 🔹اين سخن را (عليه السلام) در حالى بيان فرمود كه هر قدر دايره محاصره او و لشكريانش تنگ‌تر مى شد و مشكلات ميدان جنگ شديدتر مى گشت چهره هايى برافروخته تر و حالتى آرام‌تر داشتند. در اينجا بعضى از يارانش به بعضى ديگر اشاره كرده، مى گفتند: «اُنْظُرُوا لا يُبالى بِالْمَوْتِ». (بنگريد او به اعتنا نمى كند و هراسى از آن ندارد). (عليه السلام) اين معنا را شنيد و سخنان فوق را بيان فرمود و سپس افزود: پدرم از رسول خدا (صلی اللله عليه و آله) چنين نقل كرد: 🔹«اِنَّ الدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هؤُلاءِ اِلى جِنانِهِمْ وَ جِسْرُ هؤُلاءِ اِلى جَحيمِهِمْ ما كَذِبْتُ وَ لا كُذِّبْتُ». [۱] (، زندان مؤمنان و بهشت كافران است و ، پلى است براى گروه اوّل به سوى ، و پلى است براى گروه دوّم به سوى [اين يك حقيقت است] نه دورغ مى گويم و نه به من دروغ گفته شده است). رَمز حماسه هاى عاشورا و شجاعت بى نظير امام حسين (عليه السلام) و يارانش را كه در تاريخ با خطوط زرين و درخشان ثبت شده است بايد در همين راستا و در و مستحكم آنان نسبت به و زندگى جاويدان جستجو كرد. 5⃣تأثير ايمان به در حسن اعمال به قدرى روشن و آشكار است كه اميرمؤمنان (عليه السلام) تعجب مى كند از كسى كه ايمان به دارد و در خويش نمى كوشد مى فرمايد: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَعْلَمُ اَنَّ لِلاعمالِ جَزاءاً كَيْفَ لا يُحْسِنُ عَمَلَهُ». [۲] 6⃣اين سخن را با حديث پرمعنايى از (صلى الله عليه و آله) پايان مى دهيم: آنجا كه در نشانه ها و علائم فرمود: از نشانه هاى آنها اين است: «اَيْقَنَ بِاَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ فَاشْتاقَ اِلَيْها وَ اَيْقَنَ بِاَنَّ النّارَ حَقٌّ فَظَهَرَ سَعْيُهُ لِلنِّجاةِ مِنْهاوَ اَيْقَنَ بِانَّ الْحِسابَ حَقُّ فَحاسَبَ نَفْسَهُ». [۳] (آنها به ايمان دارند، لذا مشتاق آنند [و براى رسيدن به آن در نيكى ها تلاش دارند] و به يقين دارند، لذا براى رهايى از آن سعى مى كنند [و گِرد گناه نمى گردند] و يقين دارند كه روز حق است، لذا به حساب خويش مى رسند [پيش از آنكه به حساب آنها برسند]). 🔹احاديث در اين زمينه بسيار فراوان است و آنچه در بالا گفته شد، تنها گوشه كوچكى از آنها محسوب مى شود و همگى تأكيد بر تأثير عميق ايمان به سراى در تربيت انسان دارد. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربى، چ ۲، ج ‏۴۴، ص ۲۹۷، باب ۳۵. [۲] غرر الحكم و درر الكلم‏، دارالكتاب الإسلامی، قم، چ ۲، ص ۴۶۱، قصار ۲۵. [۳] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، مؤسسة آل البيت(ع)، قم، چ ۱، ج ‏۱۱، ص ۱۹۷ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ ۹، ج ۵، ص ۳۲۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ندای نصرت طلبی «امام زمان» (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به چه معناست؟ نصرت کنندگان ایشان چه کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند؟ (بخش دوم) 🔸نصرت آن امام همام - چه در زمان غیبت و چه در زمان ظهور - به معنای هر کاری است که موجبات خشنودی حضرت را فراهم کند. یاران آن حضرت کسانی هستند که از بالاترین مراتب ایمان، تقوا، معرفت الهی، معنویت، شهادت طلبی، سـادگـی و بـی پـیـرایـگـی، ساده زیستی، ولایـتـمـداری، اتـحـاد و انـسـجـام و برادری و... برخوردار باشند و او را در مبارزه با ، مبارزه با انحراف ها، تحریف ها و برداشت های نادرست از دین و عمران و آبادی کشورها و برقراری یاری می کنند. 💠حکمت محبت ویژه الهی به اولیاء 🔹محبت ویژه الهی به و (علیهم السلام) بی دلیل نیست، چرا که دین خدا با حمایت از اولیای او حفظ می گردد. آنها چراغ هدایت و حافظان شریعت الهی می باشند. آنها برگزیدگانی هستند که کارگزاران خداوند بر روی زمین اند. این افراد کسانی هستند که خداوند در آیه ۲۴ سوره سجده درباره شان می فرماید: «أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا». (پیشوایانی که به دستور ما مردم را هدایت می کردند). 🔹در زیارت جامعه کبیره جانشینان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اینگونه توصیف می شوند: «أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ‏ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِيعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِه». [۱] (شما پیشوایانی کمال یافته، هدایتگر، مُبرای از خطا، بزرگوار، مقّرب، پرهیزکار، راست کردار، برگزیده و مطیع امر خداوند هستید که او اراده و خواسته هایش را بوسیله شما برپای می دارد). 🔹آنان سرچشمه همه برکات و واسطه همه فیوضات الهی می باشند و آنچه از طرف پروردگار به بندگانش احسان می شود به خاطر آنهاست: «بِكُمْ يَمْحُو مَا يَشَاءُ [الله] وَ بِكُمْ يُثْبِتُ وَ بِكُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَ بِكُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا وَ بِكُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ رِزْقَهَا وَ بِكُمْ يَكْشِفُ اللهُ الْكَرْبَ». [۲] (خداوند به وسیله شما آنچه را بخواهد محو کرده و یا ایجاد می کند. به برکت شما درختان زمین می روید و میوه می دهد. به یُمن وجود شما باران فرو می ریزد و برکات آسمانی نازل می گردد و خداوند به وسیله شما گرفتاری ها و مشکلات را برطرف می کند). پی نوشت‌ها: [۱] عيون أخبار الرضا (عليه السلام)، نشر جهان، تهران، چ۱ اول، ج۲، ص۲۷۳ [۲] عیون أخبار الرضا، همان، ص ۲۷۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️هدف «امام حسن مجتبی» (علیه السلام) از صلح با معاویه چه بود؟ 🔹بزرگان و زمامداران جهان، هنگامى که اوضاع و شرایط را بر خلاف هدف ها و نظریات خود مى‏ یابند، همواره سعى مى‏ کنند در موارد دو راهى، جانبى را بگیرند که زیان کمترى دربر داشته باشد، و این یک اصل اساسى در محاسبات سیاسى و اجتماعى است. (علیه السلام) نیز بر اساس همین رویه معقول مى‏ کوشید هدف هاى عالى خود را تا آنجا که مقدور است، به طور نسبى تامین نماید. 🔹از این‌رو هنگامى که ناگزیر شد با (لعنة الله علیه) کنار آید، طبق ماده اول با این شرط حکومت را به وى واگذار کرد که در اداره امور جامعه اسلامى تنها بر اساس قوانین و (صلی الله علیه و آله) رفتار نماید. بدیهى است نظر (علیه السلام) تنها رسیدن به قدرت و تشکیل حکومت اسلامى نبود، بلکه هدف اصلى، صیانت و نگهدارى در اجتماع و رهبرى جامعه بر اساس این قوانین بود، و اگر این روش به وسیله معاویه اجرا مى‏ شد، باز تا حدودى هدف اصلى تامین شده بود. 🔹بعلاوه، طبق ماده دوم، پس از مرگ ، (علیه السلام) مى‏ توانست آزادانه رهبرى‌ جامعه‌ اسلامى را به عهده بگیرد؛ و با توجه به اینکه در حدود سى سال از آن حضرت بزرگتر بود [۱] و در آن ایام دوران پیرى را مى‏ گذرانید و طبق شرایط عادى امید زیادى مى‏ رفت که عمر وى چندان طول نکشد، روشن مى‏ گردد که این شرط، روى محاسبات عادى تا چه حد به نفع اسلام و مسلمانان بود. 🔹بقیه مواد پیمان نیز هر کدام حائز اهمیت بسیار بود، زیرا در شرايطى که امیر مومنان (علیه السلام) در مراسم نماز جمعه و در حال نماز با کمال بى پروایى مورد سب و شتم قرار مى‏ گرفت، و این کار به صورت یک بدعت ریشه دارى در آمده بود و شیعیان و دوستداران آن حضرت و افراد خاندان پیامبر همه جا مورد تعقیب و در معرض تهدید و شکنجه بودند، ارزش گرفتن چنین تعهدى از غیر قابل انکار بود. 🔹مردمى که به سبب تحمل جنگ هاى متعدد از جنگ خسته و بیزار بودند، و به پیروى از روساى خود و تحت تاثیر تبلیغات و وعده‏ هاى فریبنده عمال معاویه، دل به صلح و سازش بسته بودند، لازم بود بیدار شوند و متوجه گردند که به خاطر اظهار ضعف از تحمل عواقب جنگ، و فریفتگى به وعده‏ هاى و پیروى کورکورانه از روساى خود، چه اشتباه بزرگى مرتکب شده‏ اند! و این ممکن نبود مگر آنکه به چشم خود آثار و عواقب شوم و خطرناک عمل خود را مى‏ دیدند. 🔹بعلاوه لازم بود عملاً با چهره اصلى آشنا شده و به فشارها، محرومیت ها، تعقیب هایى مداوم، و خفقان هایى که حکومت اموى به عمل مى‏ آورد، پى ببرند. در حقیقت، آنچه لازم بود (علیه السلام) و یاران صمیمى او در آن برهه حساس از تاریخ انجام دهند، این بود که این را عریان و بى پرده بر همگان مکشوف سازند، و در نتیجه عقول و افکار آنها را براى درک و فهم این حقایق تلخ، و قیام و مبارزه بر ضد آن، آماده سازند. 🔹بنابراین اگر (علیه السلام) کرد، نه براى این بود که شانه از زیر بار مسئولیت خالى کند، بلکه براى این بود که را در سطح دیگرى شروع کند. اتفاقاً حوادثى که پس از انعقاد پیمان صلح به وقوع پیوست، به این مطلب کمک کرد و عراقیان را سخت تکان داد. «طبرى» مى‏ نویسد: « - پس از آتش بس - در «نخلیه» (نزدیکى کوفه) اردو زد. در این هنگام گروهى از بر ضد قیام کرده وارد شهر کوفه شدند. 🔹معاویه یک ستون نظامى از شامیان را به جنگ آنها فرستاد. آنها را شکست دادند. به اهل کوفه دستور داد خوارج را سرکوب سازند، و تهدید کرد که اگر با خوارج نجنگند، در امان نخواهند بود!». [۲] بدین ترتیب مردم عراق که حاضر به جنگ در رکاب امیرمومنان و حسن‌بن‌على (علیهم السلام) نبودند، از طرف معاویه که دشمن مشترک آنها و خوارج بود، مجبور به جنگ با خوارج شدند! و این نشان داد که در هرگز به صلح و آرامشى که آرزو مى‏ کردند نرسیدند. پی نوشت‌ها؛ [۱] آل یاسین، همان کتاب، ص ۲۷۸ [۲] تاریخ الامم و الملوک،بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج ۶، ص ۹۵ 📕سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(ع)، قم، ۱۳۹۰ش، چاپ بیست و سوم، ص ۱۱۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️حدیث «سلسلة الذهب» 🔹«سلسلة الذهب» نام حدیث معروفی است که (علیه‌السلام) هنگام عزیمت به خراسان در نیشابور برای جمعیت انبوهی که به دیدار ایشان آمده بودند نقل فرمودند. در این حدیث شریف به عنوان برای در امان ماندن از عذاب خداوند دانسته شده و (علیهم السلام) به عنوان شرط ورود به وادی توحید یاد شده است. این حدیث به جهت سند آن که از (علیهم‌ السلام) تا (صلی الله علیه و آله) است، به به معنای «زنجیرۀ زرّین» معروف شده است. 💠متن حدیث 🔹این حدیث شریف، در کتابهاى حدیثى شیعه و اهل سنت با سندها و مضمون هاى گوناگونى نقل شده است. از جمله شیخ صدوق در سه کتاب التوحید، معانى الاخبار و عیون اخبارالرضا خود چنین آورده است: اسحاق بن راهویه ميگويد: چون (علیه‌السلام) به نیشابور رسید و قصد خروج از آن [به سوى مأمون] را نمود، محدثان اطراف او گرد آمدند و عرضه داشتند: «اى پسر رسول خدا، آیا از میان ما کوچ میکنى و حدیثى که از آن سود ببریم برایمان بیان نمیکنى؟». 🔹 (علیه السلام) درحالى که در کجاوه نشسته بود، سرش را بیرون آورد و فرمود: «حدثنی ابی موسی الکاظم عن ابیه جعفربن محمد الصادق عن ابیه محمدالباقر عن ابیه زین العابدین عن ابیه الحسین عن ابیه علی بن ابیطالب قال حدثنی رسول الله صلی الله علیه و آله قال حدثنی جبرئیل قال سمعت عن الله تعالی قال کلمة لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى» 🔹[ترجمه فرمایش حضرت:] (شنیدم پدرم موسى بن جعفر فرمود شنیدم پدرم جعفربن‌محمد فرمود شنیدم پدرم محمدبن‌على فرمود شنیدم پدرم على بن الحسین فرمود شنیدم پدرم حسین بن على فرمود شنیدم پدرم على بن ابیطالب فرمود شنیدم رسول خدا(ص) فرمود شنیدم جبرئیل گفت شنیدم خداوند جلّ جلاله فرمود: «، دژ محکم من است؛ پس هرکس که داخل دژ من گردد، از عذاب من در امان است). راوى میگوید چون قافله حرکت کرد حضرت ندا برآورد: «بشروطها و انا من شروطها». (با شرایط آن، و من از شرایط آن هستم). [۱] 💠اعتبار حدیث 🔹این حدیث را محدّثان شیعه و سنّى با سندهاى گوناگون نقل کرده اند و درباره سند حدیث، عباراتى که حاکى از اهمیت آن است، بیان کرده اند. افزون بر اینها، مضمون حدیث در بسیارى از آیات و روایات دیگر نیز آمده است؛ بنابراین، اگر نگوییم متواتر لفظى است، به طور قطع متواتر معنوى مى باشد. [۲] ابن صبّاغ میگوید: «تعداد نویسندگان صاحب قلم و دوات که حدیث سلسلةالذّهب را مى نوشتند، بیشتر از بیست هزار تن شمار کردند».[۳] 🔹حافظ ابونعیم از دانشمندان بزرگ اهل سنت مى نویسد: «این حدیث، با همین سند از انسانهاى پاک، از پدران پاکشان رسیده و یکى از محدّثان بزرگ پیشین، هنگامى که این حدیث با همین سند روایت شد، گفت چنانچه این سند بر فردى مجنون خوانده شود، سالم میگردد».[۴] 💠مفهوم و پیام حدیث 🔹به باور شارحان و مفسران این حدیث، کلمه «لا اله الا الله»، اقرار به آن و عمل نمودن به آن، موجب است. کلمه «لا اله الا الله»، در حقیقت همان معنا و مفهوم ریشه اى است که مایه سعادت جامعه بشری تا پایان جهان است، ولی کلمه «لا اله الا الله» منهای ، ناقص و بلکه هیچ است. بااین توضیح که، هنگام نصب على ابن ابیطالب به ولایت در روز غدیر، آیه اکمال نازل شد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا». 🔹و قبل از آن، آیه تبلیغ به پیامبر چنین خطاب میکند: «یا ایها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» (ای پیامبر آنچه به تو نازل شد ـ نصب امیرالمؤمنین به ولایت ـ به مردم بگو اگر تبلیغ نکنی، رسالت خود را نرسانیده ای). بنابر بسیارى تفسیرها، ماجراى حدیث سلسلة الذهب امام رضا (علیه السلام)، با تاکید روى جمله «بشروطها و أنا من شروطها»، همان آیه اکمال و آیه تبلیغ را یادآوری میکند و ميگويد: شرط اساسی کلمة لا اله الا الله، پذیرش ولایت و رهبرى است و بدون پذیرش اساسا مسلمانى و رستگارى اخروى شما زیر سئوال است. 🔹در مجموع میتوان گفت، این حدیث به دو نکته مهم اشاره دارد: وصول به ، انسان را در پناهگاهی وارد میکند که رهاورد آن، امنیت از عذاب الهی است. وصول به این جایگاه، بدون اعتقاد به «امامت و ولایت اهل بیت» (علیهم السلام) میسر نیست. در واقع که از ولایت ظاهری و باطنی برخوردار است، انسان کاملی است که در پناه او انسانها به پناهگاه بار می یابند.[۵] پی نوشت‌ها: [۱]التوحید(صدوق)ص۲۵. [۲]بررسى حدیث سلسلة الذّهب، محمد رحمانى، علوم حدیث۱۳۷۵، ش۲. [۳]الفصول المهمّة فى معرفة احوال الائمّة، ص۲۳۵. [۴]حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج۳، ص۱۹۲. [۵]رابطه توحید و ولایت، قاسم ترخان منبع:دانشنامه اسلامی @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«امام حسن عسکری» (علیه السلام) نماد فضیلت ها (بخش اول) 🔸 (علیه السلام) یازدهمین پیشوای شیعه، رهبری که در تمام عمر کوتاه خویش (۲۸ سال) مدّتی را در پادگانی در ، به همراه پدرش امام هادی (علیه السلام) تحت مراقبت بسیار شدید دستگاه استبدادی قرار داشت، و بعد از شهادت پدر بزرگوارش، این حالت استمرار یافت و نیز بارها به زندان جبّاران زمان، گرفتار شد. 🔹دوران امامت بیش از شش سال به درازا نکشید. امام (عليه السلام) همانند پدرانش به همه و آراسته، و از همه بدی ها پیراسته بود. او آن چنان در قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده اند، بلکه دشمنانِ کینه ورز و سرسخت، به مدح و ستایش او پرداخته اند. برای نشان دادن این حقیقت، به چند نمونه اشاره می شود. 💠تجلّی فضائل 🔹احمد بن عبیدالله بن خاقان ـ که پدرش از مهره های مهم دستگاه خلافتِ ستم پیشه بنی عبّاس و از وزیران آن به شمار می رفت و خود نیز از مخالفان و معاندانِ سرسخت ائمه معصومین (علیهم السلام) بود و که در برهه ای، از طرف حکومت، مسئولیت گرفتن مالیات را در قم، به عهده داشت ـ می گوید: من در سامرّا ندیدم و نشناختم مردی را در میان علویّان، همانند (علیه السلام). 🔹حضرت از جهت وقار، عفاف، بزرگواری و بخشندگی، در میان علویّان، فرماندهان ارشد نظامی، وزراء و همه مردم، و بود؛ و با هر کس سخن می گفتی، او را می ستود و به نیکی یاد می کرد. 🔹روزی (علیه السلام) بر پدرم عبید الله بن خاقان وارد شد، من او را نگریستم؛ آثار و و از سیمای او پیدا بود. پدرم، مقدم او را گرامی داشت و او را بسیار تکریم کرد. من از این روش پدرم، ناراحت و عصبانی شدم، از او سبب این بزرگداشت را پرسیدم، و خواستم که آن شخصیّت را به من معرّفی کند، پدرم گفت: 🔹«او پیشوای شیعیان و بزرگ خاندان بنی هاشم است. او کسی است که شایستگی پیشوایی امّت را داراست، چون خصلت های برجسته ای دارد؛ همچون: فضیلت، پاکی، وقار و متانت، صیانت نفس، زهد و بی رغبتی به دنیا، عبادت، اخلاق نیکو، صلاح و تقوا». آنگاه احمد بن عبیدالله می افزاید: ابومحمّد ابن الرّضا، در نهایت بزرگی و والائی بود». 💠اخلاق وتحوّل آفرینی 🔹حکومت ستمگر بنی عبّاس، (علیه السلام) را نزد شخصی به نام: علی بن نارمش ـ که یکی از عناصر جنایتکار و از دشمنان سرسخت آل ابوطالب بود ـ زندانی کرد. به او گفتند: (علیه السلام) را تا توان داری، آزار و اذیّت ده و او را به قتل برسان. از زندان نمودن حضرت، چند روزی نگذشت، تا اینکه دیدند علی بن نارمش با آن همه دشمنی و عداوت، در برابر (علیه السلام) سر به زیر افکنده و آن چنان جذبه و عظمت و خُلق و خوی (علیه السلام) در او تأثیر نهاده که به حضرت نگاه نمی کند. 🔹وقتی (علیه السلام) از این زندان خلاص شد، علی بن نارمش آن چنان دچار تحوّل روحی و معنوی گردید که دیدگاهش درباره حضرت، تغییر یافت و در گروه شایستگان زمان قرار گرفت. 🔹بار دیگر (علیه السلام) را نزد صالح بن وصیف زندانی کردند؛ او نیز شخصی پلید و بی رحم بود. گروهی از جنایت پیشگان بنی عبّاس نزد صالح بن وصیف رفتند و درباره (علیه السلام) به گفت‌وگو پرداختند. زندان‌بان به آنان گفت: آخر من چه کار کنم؟ دو نفر از بدترین افراد را بر او گماشتم، بعد از گذشت چند روز، با شگفتی دیدم آن دو به نماز، عبادت و روزه روی آورده اند، به آنان گفتم: چه چیز اتفاق افتاده است؟ 🔹گفتند: «ما چه گوییم در پیرامون مردی که روزها روزه و شب ها تا سحر نماز می خواند، کمتر سخن می گوید و به کارهای غیر ضروری نمی پردازد! ما هنگامی که به او می نگریستیم، بدنمان به لرزه می افتاد و توان استقامت در خود نمی دیدیم.» ... نویسنده: ابوالحسن ربّانی منبع: حوزه نت @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام حسن عسکری (علیه السلام) نماد فضیلت ها (بخش دوم و پایانی) 🔸 (علیه السلام) یازدهمین پیشوای شیعه است، رهبری که در تمام عمر کوتاه خویش (۲۸ سال) مدّتی را در پادگانی در ، به همراه پدرش امام هادی (علیه السلام) تحت مراقبت بسیار شدید دستگاه استبدادی قرار داشت، و بعد از شهادت پدر بزرگوارش، این حالت استمرار یافت و نیز بارها به زندان جبّاران زمان، گرفتار شد. 🔹امام (عليه السلام) همانند پدرانش به همه و آراسته، و از همه بدی ها پیراسته بود. او آن چنان در قلّه شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده اند، بلکه دشمنانِ کینه ورز و سرسخت، به مدح و ستایش او پرداخته اند. برای نشان دادن این حقیقت، به چند نمونه اشاره می شود. 💠سخاوت و بخشندگی 🔹 (علیه السلام) بسان اجداد بزرگوارش در بخشندگی و کمک به مردم یگانه روزگار بود. شخصی به نام محمد بن علی همراه پدرش ـ که از خاندان علویان بودند، ولی از گروه واقفیّه به شمار می رفتند ـ در زندگی دچار بحران شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند. وی می گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ امام حسن عسکری ـ چون او را زیاد شنیده بودیم. 🔹در راه که می رفتیم، پدرم گفت: ای کاش آن حضرت برای برآورده شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای کاش به سه نیاز من توجّه و عنایت کند! نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با (علیه السلام) خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه ای که نیاز داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد. آنان با آنکه از (علیه السلام) کرامت دیدند؛ ولی دست از مرام خود برنداشتند. 💠پاسداشتِ نماز 🔹 (علیه السلام) به بسیار اهتمام می داد و نماز را بزرگ می داشت. ابوهاشم جعفری که یکی از یاران خاصّ و ویژه آن بزرگوار بود، می گوید: نزد (علیه السلام) بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء فرا رسید، آن بزرگوار نامه را به سوئی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن نامه. 💠ترغیب به خدمت رسانی ابوهاشم می گوید: روزی در محضر (علیه السلام) بودم؛ آن حضرت فرمود: «یکی از درب‌های بهشت، بابُ المعروف است. از آن درب کسی داخل بهشت نمی شود، مگر اینکه در دنیا کارهای نیک انجام داده و به کمک و خدمت نماید». تا این را از حضرت شنیدم، خدا را سپاس گفتم و بسی خشنود گردیدم، زیرا یکی از برنامه های زندگی من، خدمت رسانی به مردم و رفع نیاز پابرهنگان و محرومان بود. تا این مطلب در دلم گذشت، حضرت به من نگاه کرد و فرمود: «بله، کسانی که در این جهان به کمک می کنند، در جهان دیگر نیز سر بلند و جایگاه آنان برجسته است. ای ابوهاشم! خدا تو را از این گروه قرار دهد، خدای تو را رحمت کند». نویسنده: ابوالحسن ربّانی منبع: حوزه نت @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ندای نصرت طلبی «امام زمان» (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به چه معناست؟ نصرت کنندگان ایشان چه کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند؟ (بخش دهم و پایانی) 🔸نصرت آن امام همام - چه در زمان غیبت و چه در زمان ظهور - به معنای هر کاری است که موجبات خشنودی حضرت را فراهم کند. یاران آن حضرت کسانی هستند که از بالاترین مراتب ایمان، تقوا، معرفت الهی، معنویت، شهادت طلبی، سـادگـی و بـی پـیـرایـگـی، ساده زیستی، ولایـتـمـداری، اتـحـاد و انـسـجـام و برادری و... برخوردار باشند و او را در مبارزه با ، مبارزه با انحراف ها، تحریف ها و برداشت های نادرست از دین و عمران و آبادی کشورها و برقراری یاری می کنند. 💠ویژگی های رفتاری و اجتماعی متعالی یاران امام زمان 🔹مـوارد یـاد شـده بـرخـی از ویـژگی های نفسانی و معنوی یاران حضرت بود، اما آن اصحاب از «ویژگی های رفتاری و عملی» بسیار متعالی ای نیز برخوردارند که برخی از مهم ترین آنها این ها هستند: 1⃣سـادگـی و بـی پـیـرایـگـی 🔹اصحاب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هیچ وجه اهل تشریفات چشم پرکن و ظاهرسازی نیستند، به گونه ای که از شدت و ممکن است در چشم مستکبران و ظالمان کوچک به نظر برسند. امام علی (علیه السلام) در توصیف آنها می فرماید: «یُجاهِدُهُمْ فِی اللهِ قَوْمٌ اَذِلَّةٌ عِنْدَ المُتَکَبِّرینَ، فِی الاَرْضِ مَجْهُولُونَ، وَ فِی السَّماءِ مَعْرُوفُونَ». [۱] (گـروهـی بـا کـافران به نبرد می پردازند که در نظر مستکبران خوار و زبون هستند، و در آسمان معروف و در زمین ناشناخته اند). 2⃣ساده زیستی 🔹امام صادق (علیه السلام) درباره ساده زیستی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «فَوَاللهِ ما لِباسُهُ اِلاَّ الْغَلیظَ، وَ لا طَعامَهِ اِلا الجَشَبَ». [۲] (بـه خـدا سـوگـنـد او جـامـه درشت می پوشد و خوراک خشک و ناگوار می خورد). آن حضرت از یـاران خـود تـعهد می گیرد که همین سیره را عملی کنند و آنها نیز در این مسیر دست از پا خطا نمی کنند. 3⃣ولایـتـمـداری 🔹یاران حضرت، امام خود را به شایستگی می شناسند و به او اعتقاد دارند؛ از این رو به امام شان عشق می ورزند و دل های آنان از محبت وی لبریز است. امام صادق (علیه السلام) درباره این علاقه و محبت می فرماید: «یـَتـَمَسَّحُونَ بِسَرْجِ الاِمامِ یُطْلُبُونَ بِذلِکَ الْبَرَکَةَ وَ یَحَفُّونَ بِهِ یَقُونَهُ بِاَنْفُسِهِمْ فِی الْحَرْبِ». [۳] (برای تبرک، دست بر زین اسب امام می کشند و تبرک می جـویند. آنها به هنگام نبرد پروانه‌وار شمع وجود او (امام مهدی) را در میان می گیرند و از او مـحـافـظـت مـی کـنـنـد). علاوه بر آن هر چه دستورشان دهد انجام می دهند: «وَ هـُمْ اَطـْوَعُ مـِنَ الاْمَةِ لِسَیِّدِها». [۴] (و در برابر فرمان امام شان از کنیز مطیع تـرنـد). 4⃣اتـحـاد و انـسـجـام و برادری 🔹از آن جایی که دل های یاران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یکدیگر پیوند خورده، روح برادری میان آنها حاکم است و اندیشه ها و دیدگاه های شان نیز متحد و به هم پیوسته است. به فرموده امام علی (علیه السلام): «کـَاَنَّمـا رَبـّاهـُمْ اَبٌ واحـِدٌ وَ اُمُّ واحِدَةٌ قُلُوبُهُمْ مُجْتَمِعَةٌ بِالْمحَبَّةِ وَ النَّصیحَةِ». [۵] (رابـطـه دوسـتـی آنـهـا چـنان مستحکم است که گویی برادران تنی و از یک پدر و مادرند). پی نوشت‌ها: [۱] بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، چ ۲ ج ۳۲، ص ۲۴۸. [۲] الغیبه، ابن ابی زينب، نشر صدوق، ص ۲۳۳. [۳] إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عج)، یزدی حایری، مؤسسة الأعلمی، ج ۲، ص ۲۴۴. [۴] بحارالانوار، همان. [۵] إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عج) همان، ج ۲، ص ۱۶۵. منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«امام علی» (علیه السلام) در خطبه ۲۳۰ «نهج البلاغه»، شرح حال گذشتگان را چگونه به تصویر می کشند؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از این خطبه پس از آن که درباره ضرورت تهیه زاد و توشه سفر هشدار می دهد می فرماید: «وَ لا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا كَمَا غَرَّتْ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنَ الاُْمَمِ الْمَاضِيَةِ، وَ الْقُرُونِ الْخَالِيَةِ». (زندگى شما را ، آن گونه كه پيشينيان و امّت هاى گذشته و اقوامى را كه از ميان رفتند فريب داد). 🔹آرى! ما مى توانيم آينده زندگى خود را در آينه زندگى ديگران به صورت شفاف مشاهده كنيم، و اين يك واقعيت است كه (علیه السلام) در خطبه هاى متعددى از بر آن تكيه فرموده است، دست ما را مى گيرد و به سوى تاريخ گذشتگان مى برد؛ تاريخ تكوينى و نه تدوينى كه در ويرانه هاى قصرهاى آنها و آثار بازمانده از زندگانى پر زرق و برقشان نمايان است. 🔹امروز خوشبختانه موزه هايى كه بخش مهمّى از آثار پيشينيان در آن گردآورى شده، مى تواند كمك بيشترى به ما بكند؛ در يكسو تخت و تاج فلان پادشاه، در سوى ديگر شمشير مرصّع و جواهرنشان فلان فرمانده بزرگ و بالاخره در سوى ديگر اجساد موميايى شده فراعنه. هر چند دنياپرستان اين موضوع مهم را نيز تحريف كرده و آن را تبديل به چهره ديگرى از دنياپرستى نموده اند؛ موزه ها براى صاحبانش وسيله درآمد و براى بازديدكنندگان وسيله افتخار و مباهات نسبت به تاريخ گذشته خود شده است. 🔹آنگاه (عليه السلام) به شرح حال پيشينيان در چند جمله كوتاه پرداخته، مى فرمايد: «الَّذِينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا، وَ أَصَابُوا غِرَّتَهَا، وَ أَفْنَوْا عِدَّتَهَا، وَ أَخْلَقُوا جِدَّتَهَا وَ أَصْبَحَتْ مَسَاكِنُهُمْ أَجْدَاثاً، وَ أَمْوَالُهُمْ مِيرَاثاً. لايَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ، وَ لايَحْفِلُونَ مَنْ بَكَاهُمْ وَ لايُجِيبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ». (همانها كه شير از پستان دوشيدند و به آن گرفتار شدند، مدت آن را به پايان بردند و تازه هاى آن را كهنه ساختند و سرانجام كاخ‌ها و مساكن آنها گورستان شد و ثروت هايشان، ميراث براى ديگران. [چنان از دنيا بيگانه شدند كه] كسى كه نزد آنان برود وى را نمى شناسند و به آنها كه برايشان گريه مى كنند اهمّيّت نمى دهند و به كسانى كه آنان را صدا زنند پاسخ نمى گويند). 🔹جمله هاى «الَّذِينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا، وَ أَصَابُوا غِرَّتَهَا...» اشاره به كسانى است كه از تمام امكانات بهره مند شدند. گويى شيرى كه در پستان دنيا بود تا آخر دوشيدند و نوشيدند و از همه زر و زيورها و زرق و برق‌ها و لذّات دنيا بهره گرفتند؛ ولى چيزى نگذشت كه طبق جمله «وَ أَصْبَحَتْ مَسَاكِنُهُمْ أَجْدَاثاً» كاخ هايشان گورهايشان شد. اين جمله ناب دو معنا دارد: نخست اينكه از كاخ هايشان به گورها منتقل شدند، و ديگر اينكه در بعضى از حوادث وحشتناك مانند زلزله ها كاخ‌ها بر سرشان ويران شد، و همانجا قبرشان گشت. 🔹 (عليه السلام) در پنج جمله اخير كه از «أَصْبَحَتْ» شروع مى شود اين نكته را دقيقاً بيان فرموده كه آنها چنان از بيگانه شده اند كه حتّى دوستان و آشنايانى كه بر مزارشان مى گريند نمى شناسند و فرياد آنها را نمى شنوند. البتّه اين درباره است كه خدا را به دست فراموشى سپردند، و جز محصول عمرشان نيست؛ ولى طبق آنچه در روايات وارد شده، ، كسانى را كه به زيارت قبرشان مى آيند مى شناسند و با آنها انس مى گيرند و از بازگشتشان نگران مى شوند. 🔹يكى از ياران امام كاظم (عليه السلام) به نام «اسحاق بن عمّار» مى گويد از آن حضرت پرسيدم آيا كسى را كه به زيارت قبرش مى آيد مى شناسد فرمود:  «آرى پيوسته با او انس مى گيرد تا زمانى كه نزد قبر او حاضر است، هنگامى كه برخاست و از كنار قبرش منصرف شد ميّت به سبب رفتن او ناراحت مى شود و در وحشت فرو مى رود». پی نوشت‌ها؛ [۱] البيان و التبيين، الجاحظ، عمرو بن بحر، مكتبة الخانجی، الطبعة السابعة، ج۳، ص۱۴۸ [۲] الكافی، دارالكتب الإسلامية، چ۴، ج ۳، ص۲۲۸، ح۴ 📕پيام امام اميرالمومنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج۸، ص۴۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel