eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 در سالروز (ع) بجاست که فرازهایی از بیانات امام خامنه ای را مرور کنیم و از گذر تاریخ زندگی (ع) برای امروزمان درس بگیریم❗️ ایشان فرمودند : 👈در صدر اسلام، بزرگترین و مهمترین ضربه‌ای که بر اسلام وارد شد، این بود که حکومت اسلامی از «امامت» به «سلطنت» تبدیل شد.⚠️ حکومت و حکومت علی بن ‌ابی‌طالب (علیهماالسّلام) به سلطنت شام تبدیل شد! البته (ع) آن روز بخاطر یک مصلحت بزرگتر -که حفظ اصل اسلام بود- مجبور شد این تحمیل را به جان بپذیرد. حکومت را از گرفتند. وقتی حکومت از مرکز دینىِ خودش خارج شد و در اختیار دنیاطلبان و دنیاداران گذاشته شد، بدیهی است که بعد هم حادثه‌ی کربلا پیش می‌آید .⚠️ 👌 آن‌وقت حادثه‌ی کربلا حادثه‌ای نیست که بشود جلویش را گرفت؛ اجتناب‌ناپذیر میشود.❗️⚠️ 👈 بیست سال بعد از آن‌که حکومت اسلامی از دست محور اصلی آن -که امامت است- گرفته شد، امام حسینِ فرزند پیامبر در کربلا با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیده شد. ⚠️ اساس حمله و نقشه‌ی دشمن این است که حکومت را از محور اصلی -محور امامت، محور دین- خارج کند. بعد خاطرش جمع است که همه کار خواهد کرد! ⚠️❗️ (✍ آگاه باشید که امروز نیز نقشه دشمن در تضعیف جایگاه ولایت فقیه، در راستای همان حمله و نقشه دشمنان صدر اسلام است ⚠️ @tabyinchannel
🔮 حق عظیمی که (ع) بر دارد 👇 📌اسلام، دوباره نهضت شد، ، ، ، ، از اینکه بازیچه دست هواها و هوس‌ها بشود، باقی ماند، اما در شکل نهضت باقی ماند؛ 👈 یعنی در زمان امام حسن(ع) تفکر اسلامی که دوره‌ای را طی کرده بود و به قدرت و حکومت رسیده بود؛ و یک نهضت شد. 📍 البته در این دوره، کار این نهضت، به مراتب مشکل‌تر از دوره خود پیامبر (ص) بود؛ زیرا در دست کسانی بود که را بر تن کرده بودند؛ 👌 در حالی که از مذهب نبودند، مشکلی کار ائمه هدی(ع)‌ اینجا بود... 👌 اگر امام حسن(ع) ، را از بین می‌بردند و کسی را باقی نمی‌گذاشتند که اصیل اسلام باشد... نوبت به جریان هم نمی‌رسید. 📌 اگر بنا بود امام مجتبی(ع) با معاویه را ادامه بدهد و به شهادت خاندان پیامبر منتهی بشود، 🎯 امام حسین(ع) هم باید در همین ماجرا کشته می‌شد، 🎯 هم باید کشته می‌شدند، 🎯 هم باید کشته می‌شدند، 🎯 همه باید از بین می‌رفتند و کسی که بماند و بتواند از فرصت‌ها استفاده بکند و اسلام را در شکل ارزشی خودش باز هم حفظ کند، دیگر باقی نمی‌ماند، 👈 این، حق عظیمی است که امام مجتبی(ع) بر بقای اسلامی دارد.👉 البته بود؛ اما بالاخره صلحی واقع شد... 👌امام حسن(ع)‌ را حفظ کرد، یعنی بنا را حفظ کرد تا بعد از بیست سال، بیست و پنج سال، حکومت به برگردد. @tabyinchannel @daneshgahevelyat
✳ شجاع‌ترین چهره‌ی تاریخ اسلام 📌 من معتقدم علیه السلام شجاع‏‌ترین چهره‌‏ى تاریخ اسلام است. می‌پرسید از علیه السلام هم شجاع‏‌تر است، از برادرش علیه السلام هم شجاع‏‌تر است که در میدان جنگ، آن جنگ خونین، با آن فداکارى عجیب خودش را به کشتن داد؟ بله، شجاعت واقعى این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژى او است اقدام بکند، اگرچه کسى نفهمد. و امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را و وجهه‏‌ى خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، براى اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند. 🔸 آیا امام حسن می‌توانست در جنگ با معاویه شهید باشد؟ نه، نمی‌توانست! شهید کیست؟ شهید آن کسى است که جان خود را مایه می‌گذارد، خون خود را می‌ریزد، براى ابقای فکر و ایده‌‏اى که به آن احترام می‌گذارد؛ این شهید است. امام حسن اگر در میدان جنگ کشته می‌شد، به این معنا بود که معاویه تنها منازع خود را، تنها کسى را که امکان دارد نقش افشاگرى و رسواگرى در برابر روش‌هاى پنهانى و ریاکارانه‏‌ى معاویه ایفا کند، یک چنین رقیبى را دیگر در مقابل راه خود نبیند. 👤 📚 برگرفته از کتاب 📖 صص۴۲-۴۴ @tabyinchannel @daneshgahevelyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ از ماه صفر، داغ دمادم چه بگویم 🔹ذکر مصیبت در مراسم عزاداری روز رحلت (ص) و شهادت (ع)، در حسینیه امام خمینی @Farsna
⭕️از منظر (ع) مقياس خويشاوندی چيست؟ 🔷 (ع) ميفرمايند: «القريب مَن قرّبته المودة و إن بعُد نسبُه و البعيد مَن باعدته المودة و إن قرب نسبه»[۱]؛ خويشاوندان نزديك آنها هستند كه دارند، اگر چه نسبت آنها دورتر باشد، و خويشاوندان دور آنها هستند كه دارند، اگر چه نسبتشان نزديكتر باشد. 💠 در از مهمترين روابط اجتماعی است و در واقع، در بطن جامعه بزرگ انسانی، گروه های متراكم‌تری به وجود می‌آورد كه همكاری نزديكتری با هم دارند و در حل مشكلات حياتی با يكديگر، و همكاری ميكنند. ولی مقياس خويشاوندی در اسلام (طبق روايت بالا) به و است، نه صرفا به قرابت خونی و رابطه نَسَبی! پي نوشت: [۱] تحف العقول، ص ۱۶۵ 📕صد و پنجاه درس زندگي، درس ۹۴ منبع: وبسایت انوار طاها @tabyinchannel
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️چه عواملی سبب شد که (ع) معاویه را بپذیرد؟ (بخش اول) 🔷دلایل چندی سبب شد تا (ع) نتواند به مقصد اصلی، که با بود دسترسی پیدا کند، لذا ضرورت دید تا برای و نیز از ، از جنگ خودداری کند. اینک مواردی از آن دلایل: الف: در حمایت از امام، از مهمترین دلایل اقدام امام (ع) برای اتخاذ موضع جدید بود. هیچ‌کس نمی‌ تواند مدعی شود که (ع) به جنگ با اعتقاد نداشته است. سخنان و مواضع او کاملاً خلاف این نکته را ثابت می‌ کند. ماجرای «ساباط» یکی از مهمترین نشانه‌ ها برای روشن ساختن عدم قابلیت مردم در ادامه جنگ بود. در آنجا بود که امام به قول شیخ «مفید»، دریافت که مردم او را خوار کرده‌ اند. [۱]  🔷شمار زیادی از این مردم، در جنگ‌ های «جمل»، «صفین» و «نهروان» در حمایت از [حضرت] علی (ع) به قتل رسیده بودند و اینک خسته از جنگ‌ ها، دیگر توان ادامه این جنگ را در خود نمی‌ دیدند، و حتی خود را طلبکار حکومت دانسته و ثار خود را از اهل بیت طلب می کردند. آنها امام (ع) را مسئول خون کشتگان خود می‌ انگاشتند. وقتی خبر فرار جمعی از سپاه به گوش امام (ع) رسید، آن حضرت رو به مردم کرد و فرمود: «شما با (در ادامه جنگ) مخالفت ورزیده و کار را به کشاندید؛ در حالی که پدرم موافق نبود، او شما را به فرا خواند، و شما اِبا کردید، تا اینکه به دیدار پروردگارش شتافت. پس از آن به سراغ من آمدید و بیعت کردید و قرار شد تا با هر کس کردم، شما نیز بجنگید و با هر کس به رفتار کردم شما نیز چنین کنید. امروز به من خبر رسیده که اشراف شما به سوی معاویه رفته‌ اند و با او بیعت کرده‌ اند، همین برایم کافی است. مرا در مورد دین و جانم فریب ندهید». [۲]  🔷«جاحظ» درباره علت کناره‌ گیری (ع) می‌ نویسد: «وقتی را مشاهده کرده و خود دید، با که از برخوردهای مختلف این با پدرش داشت و می‌ دانست که هر روز به نوعی و رنگی رفتار می‌ کنند، از حکومت کناره گرفت». [۳]  (ع) دریافت که به این نمی‌ توان اعتماد کرد. این ، تنها شامل عدم همکاری آنها نبود، بلکه امام (ع) می‌ فرمود: «وَ اللَّهِ‏ لَوْ قَاتَلْتُ‏ مُعَاوِيَةَ لَأَخَذُوا بِعُنُقِي حَتَّى يَدْفَعُونِي إِلَيْهِ سِلْماً؛ به خدا سوگند اگر با درگیر شوم، اینان گردن مرا گرفته به صورت اسیر به او تحویل می‌ دهند». [۴] ... پی‌نوشت‌ها [۱] الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسه آل البيت (ع)، كنگره شيخ مفيد، قم‏، چ۱، ج ۲، ص ۱۳ [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی‌الحديد، محقق / مصحح: محمد ابوالفضل ابراهيم، کتابخانه آيت الله مرعشی نجفی، چ۱، ج ۱۶، ص ۲۲ [۳] رسالة جاحظ فی بنی امیه، الجاحظ، عمرو بن بحر بن محبوب، بی جا، قاهره، بی تا، ج ۳، ص ۷ [۴] إعلام الورى بأعلام الهدى، طبرسى، دارالکتب الاسلاميه‏، چ۳، ص ۲۰۵؛ بحارالأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، چ۲، ج ۴۴، ص ۲۰؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال، بحرانى اصفهانى، محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، مؤسسة الإمام المهدى(عج)‏، قم، چ۱، ج ۱۶، ص ۱۷۵ برگرفته از کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، قم، چ ۶، ص ۱۴۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️چه عواملی سبب شد که (ع) معاویه را بپذیرد؟ (بخش دوم) 🔷 (ع) در جای دیگری فرمود: «وَ رَأَیْتُ أَهْلَ الْعِراقِ، لَایَثِقُ بِهِمْ أَحَدٌ أَبَداً إِلَّا غَلَّبَ؛ اهل عراق مردمانی هستند که هر کس به آنها اعتماد کند، مغلوب خواهد شد»؛ زیرا هیچکدام با دیگری در فکر و خواسته‌ ها، موافقت ندارند. آنان نه در خیر و نه شر، هیچ قصد جدی ندارند. [۱] با چنین مردمی، امکان برپایی جنگی با اهل شام، که اتحادی کامل داشته و هدف و نیت مشخصی داشتند، وجود نداشت. ، و . 🔷نگاهی به سخنان دردناک امام علی (ع) که در سالهای ۳۹ و ۴۰ هجری خطاب به مردم ایراد شده، هر منصفی را قانع می‌ کند که راهی جز واگذاری عراق به شام وجود نداشت. (ع) نمی‌ توانست با ، خود و شماری از شیعیانش را تسلیم شامیانی کند که فرمانده آنها، «بسر بن ارطاة» خونخوار بود. اکنون با ، بهانه‌ ای برای از چپاول و غارت وجود داشت. این ممکن بود (ع) با شماری اندک از سپاهیانش بایستد و به شهادت برسد؛ اما نتیجه آن چندان روشن نبود. 🔷 با طرح خون‌خواهی عثمان، فضای مسمومی ایجاد کرده بود. او علاوه بر شام، اکنون مصر و بسیاری از نقاط دیگر را در اختیار داشت. در برابر او (ع)، با آن همه سابقه و نفوذ کلام، کاری از پیش نبرده بود و این دلیلی جز زبونی عراق در برابر شام نداشت، در نیز لوث می‌ شد. این چهره‌ ای است که همه از می‌ شناسند و در شناسایی آن، نیازی به اصرار و اثبات نیست. گاه به خطا گفته شده است که (ع) از خونریزی بیزار بود. چنین چیزی درست نیست، او در طول جنگ «جمل» و «صفین»، خود در صحنه نبرد حضور داشت، سیره پدر را هم کاملا تأیید می‌ کرد. آنچه (ع) نمی‌ پذیرفت، بود که نتایج سیاسی روشنی نداشته باشد. ... پی‌نوشت [۱] الكامل فی التاريخ، ابن الأثير، عزالدين أبو الحسن على بن ابى الكرم، دار صادر، بيروت، ۱۳۸۵ق، ج ۳، ص ۴۰۵ برگرفته از کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، قم، چ ۶، ص ۱۴۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️چه عواملی سبب شد که (ع) معاویه را بپذیرد؟ (بخش سوم) 🔷نکته دیگری که را از دید امام (ع) روشن می‌ کند، آن است که اساسا در شرایط عادی، منوط به بوده، و حاکم در حد خاصی می‌ تواند، آنان را به حضور در جنگ وادار کند. در واقع دو نکته را باید از یکدیگر جدا کرد، یکی آن که آیا حاکم مسلمانان می‌ تواند به هر صورت و حتی در شرایط مخالفت آشکار اکثریت مردم، جنگ را آغاز کند؟ اگر چنین کاری را می‌ تواند انجام دهد، در چه شرایطی؟ نکته دوم آنکه به فرض، حاکم بتواند چنین کند، آیا چنین کاری به است یا نه؟ اصولا سیره رسول خدا (ص) آن بود که در امر جنگ با مسلمانان مشورت می‌ کرد. این در حالی بود که اولاً رسول خدا (ص) از ابتدا با مردم بیعت کرده بود، و ثانیاً آنکه جهاد در شمار فروعات اسلام بوده و اصولاً وظیفه مسلمانان است که همانند نماز به این دستور نیز عمل کنند. 🔷پس چرا آن حضرت، علیرغم این دو نکته، در امر جنگ با مردم مشورت می ‌کرد؟ دلیل نخست آن این بود که بار بوده و این بودند که این بار را بر دوش می‌ کشیدند. نماز خواندن عبادتی است که تنها وقت محدودی را از یک مسلمان می‌ گیرد؛ اما سبب از بین رفتن جان و مال مسلمان‌ ها و گاه آوارگی و خانه‌ به ‌دوشی است. با وجود برای که با شهادت یک نفر، طایفه‌ ای نگران و ناراحت می‌ شوند، طبیعی است که مردم خود در جریان آن قرار گرفته و با مشورت در این زمینه، قدری از بار این خسارت را بر دوش گیرند. رسول خدا (ص) - علیرغم آنکه جهاد از فروعات اسلام بود - در جنگ‌ های پیش از بدر از انصار که تعهد شرکت در جنگ‌ های آن حضرت را نداشتند استفاده نکرد. در بدر نیز، تنها پس از اعلام آمادگی رهبران آنها، از ایشان بهره گرفت. بعدها در احد و احزاب نیز مشورت‌ هایی داریم. 🔷اما درباره این نکته که آیا می‌ توان کاری را بر تحمیل کرد یا نه؟ سیره امیرالمؤمنین (ع) بر آن بود که تنها با نصیحت و احیاناً در دست گرفتن درّه (شلاق) به تربیت مردم بپردازد؛ اما (ع) حاضر نبود تا برای وادار کردن مردم برای شرکت در از شکنجه و شمشیر استفاده کند. [۱] آنحضرت به طور صریح می‌ فرمود: «من دیروز فرمان می‌ دادم و امروز فرمانم می‌ دهند. دیروز باز می‌ داشتم و امروز بازم می‌ دارند. شما زنده ماندن را دوست دارید و «لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ مَا تَکْرَهُونَ؛ نرسد به من تا چیزی وا دارمتان که می‌ انگارید». [۲] 🔷 (ع) نیز به همین سیره پایبند بود. زمانی که می‌ دید خود مایل به داشتن چونان امامی نیستند و حاضر به حفظ موقعیت خویش در برابر شام نیستند، طبیعی بود که او بعد از که بخش عمده را پدرش پیشاپیش کرده بود، را رها کرده و به مدینه برود. (ع) را از که در انتظارشان است آگاه می‌ کرد: بدانید که بعد از من به سه بلا گرفتار خواهید آمد. خواری و ذلتی همه‌ گیر، شمشیری کشنده و استبداد و خودکامگی ستمکاران. در آن حالات مرا یاد خواهید و آرزو کنید که کاش مرا می‌ دیدید و یاریم می‌ کردید و خون‌ های خود برای دفاع از من بر خاک می‌ ریختند. [۳] ... پی‌نوشتها [۱] الغارات، ثقفى، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، مترجم: آيتى، عبد المحمد، وزارت ارشاد، چ ۲، ‏ص ۱۷۳ [۲] نهج البلاغة، صبحي صالح، هجرت‏، قم‏، چ اول، ص ۳۲۴، (خطبه ۲۰۸) [۳] الغارات، همان، ص ۱۸۵ برگرفته از کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، قم، چ ۶، ص ۱۴۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️چه عواملی سبب شد که (ع) معاویه را بپذیرد؟ (بخش چهارم) 🔷 (ع) در و به درخواست‌ های وی برای جنگ، در آستانه اصرار معاویه در کناره‌ گیری وی، ضمن سخنانی به بیان مواضع خود پرداخت. (ع) در آغاز اعلام کرد که درباره با شام هیچ‌گونه و دودلی ندارد: «وَ اللهِ لَا ثَنَانَا عَنْ أَهْلِ الشَّامِ شَکٌّ وَ لَا نَدَمٌ وَ إِنَّمَا نُقَاتِلُ أَهْلَ الشَّامِ بِالصَّبْرِ وَ السَّلَامَةِ؛ و پشیمانی ما را از جنگ با شامیان باز نمی‌ دارد؛ بلکه ما با بردباری و آرامش، با آنها می‌ جنگیم». آنگاه (ع) به بیان پرداختند: «شما با تفاوت کرده‌ اید. آنگاه که به صفین می‌ رفتید، در پیش رویتان بود؛ اما امروز دنیاتان مقدم بر دینتان است». 🔷آنگاه افزود: «شما در بین دو جنگ خونین صفین و نهروان قرار گرفته‌ اید، بر کشته‌ های خود می‌ گریید و درباره آنها، در طلب خون خویش هستید... و اکنون از ما کرده، صلحی که هیچگونه سرافرازی و شرافت و انصافی در آن وجود ندارد. «أَلَا وَ إِنَّ مُعَاوِیَةَ دَعَانَا إِلَی اَمْرٍ لَیْسَ فِیهِ عِزٌّ وَ لَا نِصْفَةٌ». (ع) با این بیان به اعلام کردند که وارد شدن در کار به هیچ روی به نفع مردم عراق نیست. پس از آن، امام از مردم خواست تا تکلیف او را روشن کنند: «فَإِنْ أَرَدْتُمُ الْمُوْتَ رَدَدْنَاهُ عَلَیْهِ وَ حَاکَمْنَاهُ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِظَبْیِ السُّیُوفِ وَ إِنْ أَرَدْتُمُ الْحَیَاةَ قَبِلْنَاهُ وَ أَخَذْنَا لَکُمُ الرَّضِیُّ؛ اگر ، صلح او را رد کرده، با تکیه بر شمشیرمان، کار او را به خدا وا می‌گذاریم؛ اما اگر را دوست دارید، او را بپذیریم و برای شما تأمین بگیریم». [۱] 🔷در این وقت از هر سوی مسجد به فریاد در آمده و با ندای «الْبَقِيَّة الْبَقِيَّة»  را امضا کردند. (ع) در جای دیگری فرمود: «إِنِّی رَأَیْتُ هَوَی عِظَمِ النَّاسِ فِی الصُّلْحِ وَ کَرِهُوا الْحَرْبَ فَلَمْ أَحَبُّ أَنْ أَحْمَلَهُمْ عَلَی مَا یَکْرَهُونَ؛ من را در و ناخشنودی نسبت به جنگ دیدم و دوست ندارم تا آنها را بر آنچه ناخوش دارند، اجبار کنم». [۲] و در جای دیگری فرمود: «أَرَی أَکْثَرُکُمْ قَدْ نَکَلَ عَنِ الْحَرْبِ وَ فَشَلَ فِی الْقِتَالِ وَ لَسْتُ أَرَی أَحْمِلُکُمْ عَلَی مَا تَکْرَهُونَ؛ من دیدم که از شده و در جنگ و من چنان نیستم، تا شما را بر آنچه ناخوش دارید، اجبار کنم». [۳] 🔷 (ع) را به یاد کردند. در شرایط عادی، راه حلی جز این امر وجود ندارد. آن حضرت در جای دیگری فرمود: «وَ اللهِ إِنِّی سَلَّمْتُ الْاَمْرِ لَأَنِّی لَمْ أَجِدْ أَنْصَاراً وَ لَوْ وَجَدْتُ أَنْصَاراً لَقَاتَلْتُهُ لَیْلِی وَ نَهَارِی حَتَّی یَحْکُمَ اللهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ؛ ، من از آن روی کار را به او سپردم که ، اگر یاوری می‌ داشتم شبانه روز با او می‌ جنگیدم تا خداوند میان من و آنان حکم کند». [۴] ... پی‌نوشتها [۱] ترجمة الامام الحسن(ع) من تاریخ دمشق، ابن عساکر، محقق: المحمودی، محمد باقر، موسسة المحمودی، بیروت، ص ۱۷۸ تا ۱۷۹؛ الکامل فی التاریخ، ابن الأثير، ج ۳، ص ۴۰۶؛ أعلام الدين في صفات المؤمنين‏، ديلمى، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت(ع)، مؤسسة آل البيت(ع)، قم‏، ‏چاپ اول‏، ص ۱۸۱؛ بحار الانوار، محقق/ مصحح، جمعی از محققان، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چ ۲، ج ۴۴، ص ۲۱ [۲] اخبار الطوال، الدينورى، ابو حنيفه احمد بن داود، محقق: عبد المنعم عامر، مکتبة عیسی البابی، قاهره، ص ۲۲۰ [۳] همان، ص ۲۱۷ [۴] بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۴۷؛ همان، ص ۴۵ تا ۴۶ برگرفته از کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، قم، چ ۶، ص ۱۴۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️چه عواملی سبب شد که (ع) معاویه را بپذیرد؟ (بخش پنجم) 🔷یکی دیگر از (ع) برای ، آن بود که اقدام مزبور برای انجام شده است. معترضان به امام از دو گروه بودند، کسانی که از افراطیون خارجی بوده و به همین دلیل با امام علی (ع) نیز درگیر شده بودند و گروهی از شیعیان که روحیه انقلابی و آتشین داشته و با تسامح، میانه‌ ای نداشتند. آنها با صلح مخالف بوده و گاه‌ و بی‌ گاه به امام (ع) اعتراض می‌ کردند. از میان معترضان کسانی بودند که امام (ع) را «مُذِلُّ الْمُؤْمِنِینَ» می‌ خواندند. (ع) در برابر، اقدام به را دانسته و خود را  معرفی می‌ کردند. دلیل این امر را نیز چنین یاد می‌ کردند: «إِنّی لَمَّا رَأَیْتُکَ لَیْسَ بِکُمْ عَلَیْهِمْ قُوَّةٌ، سَلَّمْتُ الْأَمْرَ لَأَبْقَی أَنَا وَ أَنْتُمْ بَیْنَ أَظْهَرِکُمْ؛ زمانی که دیدم شما در اختیار ندارید، کار را تسلیم کردم تا من و شما بمانیم». [۱] 🔷از عبارات دیگر آن حضرت، چنین به دست می‌ آید که از آنها و خود، بوده است. (ع) در سخنی، اقدام خود را شبیه سوراخ کردن کشتی توسط آن عالِم همراه موسی (ع) کرد که هدف او حفظ کشتی برای صاحبانش بود. امام (ع) در سخن دیگری فرمود: «فَصَالَحْتُ بَقْیاً عَلَی شِیعَتِنَا خَاصَّةً مِنَ الْقَتْلِ فَرَأَیْتُ دَفْعَ هَذِهِ الْحُرُوبِ إِلَی یَوْمَ‌ مَّا، فَإِنَّ اللّهَ کُلُّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ؛ من برای از قتل مصالحه کردم، و تا این جنگها را تا مدتی به تأخیر بیندازم، چه خداوند هر روز دست‌ اندرکار، کاری است». [۲] 🔷آنحضرت در پاسخ یکی دیگر از معترضان فرمودند: «مَا أَرَدْتُ بِمُصَالِحَتِی مُعَاوِیَةَ إِلَّا أَنْ أَدْفَعَ عَنْکُمْ الْقَتْلَ عِنْدَ مَا رَأَیْتُ تَبَاطِئُ أَصْحَابِی عَنِ الْحَرْبِ وَ نُکُولِهِمْ عَنِ الْقِتَالِ؛ هدف من در مصالحه با معاویه جز آن نبود، که وقتی را از و آنها را از دیدم، لااقل جان شما را حفظ کنم». [۳] (ع) در برابر معترض دیگری، را (ص) می‌ داند، با این تفاوت که آن صلح، صلح با کفار «بالتنزیل» بوده و این با کفار «بالتأویل». سپس فرمودند: «وَ لَوْ لَا مَا أَتَيْتُ لَمَا تُرِكَ مِنْ شِيعَتِنَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ إِلَّا قُتِلَ؛ اگر من چنین نمی ‌کردم، از ما کسی نبود جز آن که می‌شد». [۴] 🔷امام در پاسخ اعتراض «حجر بن عدی» فرمود: «یَا حِجْرُ! لَیْسَ کُلُّ النَّاسِ یَحِبُ مَا تُحِبُّ وَ مَا فَعَلْتُ اِلَّا إِبْقَاءَ عَلَیْکَ وَ اللهُ کُلُّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ؛ ای حجر! همه مردم آنچه را تو دوست داری، خوش نمی‌دارند. من این اقدام را جز به قصد زنده ماندن تو [و امثال تو] نکردم، خداوند نیز هر روز دست اندر کار، کاری است». [۵] همچنین «مالک بن ضمره» درباره صلح به امام اعتراض کرد. امام (ع) در پاسخ او فرمودند: «یَا مَالِکُ! لَاتَقُلْ ذَلِکَ، إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُ النَّاسَ تَرَکُوا ذَلِکَ اِلَّا أَهْلَهُ، خَشِیتُ أَنْ تَجْتَثُّوا عَنْ وَجْهِ الْاَرْضِ، فَأَرَدْتُ أَنْ یَکُونَ لِلدِّینِ فِی الْاَرْضِ نَاعِیٌ؛ ای مالک! چنین مگوی، زمانی که من دیدم که جز عده‌ ای این کار را ترک کردند، ترسیدم که از زمین کنده شود. پس مصمم شدم تا ، در روی زمین فریادگری باقی بگذارم». [۶] ... پی‌نوشتها [۱] بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چ۲ ج ۴۴، ص ۱۹؛ تحف العقول، ص ۲۲۷؛ فرائد السمطين في فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الأئمة من ذريتهم(ع)، شافعى، ابراهيم بن سعد الدين، محقق: محمودی محمد باقر، مؤسسة المحمودی، بيروت‏، ‏بی تا، ج ۲، ص ۱۲۰ [۲] الأخبار الطوال، الدینوری، محقق: عبد المنعم عامر، ص ۲۲۰؛ مناقب آل أبي طالب(ع)، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، علامه‏، قم‏، چ۱، ج ۴، ص ۳۵ [۳] اخبار الطوال، همان، ص ۲۲۱ [۴] علل الشرائع‏، ابن بابويه، محمد بن على‏، مطبعة الحیدریه، نجف، ج ۱، ص ۲۱۱؛ عوالم العلوم، همان، ج ۱۶، ص ۱۷۴ [۵] بحارالانوار، همان، ج ۴۴، ص ۲۹، ۵۷؛ مناقب، ابن شهر آشوب، همان، ج ۴، ص ۳۵؛ عوالم العلوم، همان، ج ۱۶، ص ۱۷۰ [۶] ترجمة الامام الحسن(ع)، ابن عساکر، همان، ص ۲۰۳ برگرفته از کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، قم، چ ۶، ص ۱۴۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️چه عواملی سبب شد که (ع) معاویه را بپذیرد؟ (بخش ششم و پایانی) 🔷 (ع) در سخن دیگری فرمود: «إِنَّمَا هَادَنْتُ‏ حَقَّنَا لِلدِّمَاءِ وَ صِيَانَةً وَ إِشْفَاقاً عَلَى نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ الْمُخْلِصِينَ مِنْ أَصْحَابِي؛ من را پذیرفتم تا از کرده و جان خود، خانواده و اصحاب صمیمی خودم را حفظ کرده باشم». [۱] معترضان، نوعا علاقه‌مند به اهل بیت بوده و کسانی از آنها همانند «حجر بن عدی» خلافت را تنها حق آل علی می‌ دانست، با این حال، به سبب آگاهی از کینه‌ توزی امویان، نسبت به اسلام و داشتن روحیه انقلابی، بر آن بودند تا به هر صورت، در مقابل آنها بایستند. جملات فوق که به تعمد با تفصیل نقل کردیم، به خوبی نشان می‌ دهد که (ع) و بوده است. 🔷آن حضرت دریافته بود که با چهره حق به جانبی که گرفته و با سپاه عظیم بی‌شعوری که در اختیار دارد، می‌ تواند حرکت محدود عراق را سرکوب کرده و برجستگان خاندان علوی و را به بهانه قتل عثمان نابود کند. تمام ظواهر کار را به نفع خود شکل داده بود. اکنون کمتر کسی از صحابیان بنام، که توان عرضه در برابر او را داشته باشد، باقی مانده بود، تا این زمان، او توانسته بود را نیز به تردید وا دارد. به همین دلیل و دلایل دیگر، را از گرد (ع) پراکنده کرده بود. تصور این نکته دشوار نیست، که اگر در اواخر زمان امام علی (ع) نیز می‌ خواست عراق را بگیرد، امام نمی‌ توانست در برابر او اقدامی جز آنچه فرزندش (ع) انجام داد، انجام دهد. 🔷وجود شماری از افراد مخلص، اما اندک، کافی نبود تا (ع) را آغاز کند. برای دریافت این نکته که اگر (ع) نیز در آن شرایط بود، راهی جز این اقدام نداشت، توجه به برخورد امام با قابل توجه است. (ع) به برخی از معترضان به پذیرش که اصرار داشتند جنگ را ادامه دهند فرمود: «شما می‌ بینید که چگونه با من به برخاسته است. در میان اکثریت آنچنانی هستید. اگر را آغاز کنیم، همین اکثریت مخالف جنگ، دشمنی‌ شان با شما بیشتر از اهل شام است. زمانی که اهل شام و اینها با یکدیگر متحد شوند، همه شما را نابود خواهند کرد. به خدا سوگند من نیز به این حکمیت راضی نیستم؛ اما تسلیم شدم، بدان جهت که بر می‌ ترسیدم». [۲] 🔷به هر روی یکی از ضرورت‌ هایی بود که (ع) را به پذیرش اقدامی کرد که از انجام آن خود رشادت خاص خود را می‌ طلبید. (ع) و اصولاً هر فرد مکتبی، مهم آن است تا به خویش عمل کند، نه آنکه به دلیل احتمال طعنه‌ های مردم، خود را به دامی در اندازد که جز نابودی خود و همراهان حاصلی ندارد. (ع) خود فرمود: «وَ اللَّهِ‏ الَّذِي‏ عَمِلْتُ‏ خَيْرٌ لِشِيعَتِي مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ» [۳] و امام باقر (ع) درباره این اقدام فرمود: «وَ اللهُ، اَلَّذِی صُنْعُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهما السّلام)، کَانَ خَیْراً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ». [۴] پی‌نوشت‌ها [۱] عوالم العلوم، ج ۱۶، ص ۱۶۹ تا ۱۷۰ [۲] كتاب جمل من انساب الأشراف، البلاذرى، أحمد بن يحيى بن جابر، تحقيق: سهيل زكار، رياض زركلى، دارالفكر، بيروت، چ ۱، ج ۲، ص ۳۳۸؛ ترجمة الامام الحسن(ع)، ابن عساکر، ص ۲۰۳ (پاورقی) [۳] فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۲۴؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹ [۴] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۵؛ الكافی، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، آخوندى، محمد، دارالكتب الإسلامية، چ ۴، ج ۸، ص ۳۳۰ برگرفته از کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، قم، چ ۶، ص ۱۴۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️خوش اخلاقی در اسلام (بخش اول) 🔹اگر و عمل انسان قوی و فراوان باشد، ولی از زیبایی‌هایی برخوردار نباشد، در دنیا و به ویژه در برزخ و آخرت دچار مشکل میشود. که بخشی از آن در دنیا، و همه در آخرت، ظهور عینی می یابد، قابل شمارش نیست؛ چنان که در روایات آمده است: «هیچ حقیقتی در میزان عمل انسان در قیامت، سنگین تر از نیست». هیچ راهی برای تبلیغ حسنات اخلاقی، بهتر و نافذتر از این نیست که خود انسان به حسنات آراسته باشد. 🔹از آنجا که مردم عاشق زیبایی های ظاهر و زیبایی‌های معنوی هستند، هنگامی که را در انسان ببینند و خود را عاری از آن بنگرند، از درون دچار نهیب وجدان و شرم و حیا میشوند، و خلاء حسنات اخلاقی در وجودشان، به آنان سخت و دشوار می آید و سبب میشود به سوی که در غیر خود می بینند و منافع آن را در برخوردها و روابط ملاحظه میکنند، روی آورند، و انسان آراسته به آن را الگو و اسوه خود قرار دهند. 🔹 و حسنات باطنی، که در قرآن مجید از آنان به محسنین تعبیر شده است، به دلیل اینکه حرکات و اعمالشان از باطن زیبایشان برمی آید، «محبوب خدا و خلق خدایند»، چنان که به لقمان حکیم منسوب است که گوید: «خوشخو، خویش بیگانگان باشد، و بدخو، بیگانه خویشان». (ع) درباره حسن خلق چنین میفرماید: «إن أحسن الحسن الخلق الحسن؛ بهترین چیز خوب، است». ادیب نیشابوری گوید: «بود گوهر هر کسی، خوی او - که تن گاه زشت است و گاهی نکو». 🔹 ، از بارزترین صفات (ص) بود که سهمی عمده در جذب مردم به اسلام و شیفتگی آنان به شخص پیامبر (ص) داشت. خداوند درباره این خصلت مردمی حضرت میفرماید: «به خاطر رحمت الهی بود که برای مردم نرم شدی، و اگر تندخو و خشن و سخت دل بودی، از دور تو پراکنده میشدند». ، کمندی است که دیگران را در دام محبت اسیر میکند و تبلور فضلیتهایی چون خوشرویی، خوشگویی (ادب گفتار) و... میشود؛ چنان که (ع)، حد و مرز اخلاق نیک را چنین تبیین میکند: «نرمی اخلاق، پاکیزه سازی کلام و گشاده رویی». ... 📕اسلام و زیبایی‌های زندگی، رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی، دکتر داود رجبی‌نیا، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چ اول، ص ۵۲۶-۵۲۰ منبع: راسخون @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️بررسی عوامل اجتماعی و سیاسی صلح امام حسن (ع) با مقایسه با شرایط فعلی (بخش اول) 🔷درباره  (ع) و شخصیت، سیره، تاریخ و زندگى نامه وى بسیار نوشته و گفته‏اند و زوایاى مهمى از زندگى وى را به روى مردم گشوده‏ اند؛ و لیکن درباره با و و عوامل پذیرش آن، گرچه سخن‏هاى زیادى گفته شده است، ولى این مبحث هم چنان باز است و جاى بحث و بررسى بیشترى دارد. به ویژه در این عصر که طرح پرسش‏های سیاسی و اجتماعی و یا ایجاد شبهه‏ ها در میان جوانان و نوجوانان، از سوى مغرضان و بدخواهان به صورت گسترده و همه گیر در جریان است و نیاز به پاسخ‏هاى تازه‏اى دارد. 🔷در اینجا این پرسش مطرح مى‏گردد که آیا صلح با دشمن و چشم‏ پوشى از حق خود و حقوق مؤمنان و مسلمانان با مبانى شیعه و مکتب اهل بیت (ع) منافاتى ندارد؟ اصولاً راز پذیرش صلح امام حسن (ع) چه بوده است؟ علل و عواملى سیاسی و اجتماعی که وى را وادار به پذیرش صلح نموده‏اند، چه بوده است؟ در پاسخ  اولا بعنوان مقدمه یک توهمی که در اذهان بعضی از جوانها می تواند باشد بهتر است بیان شود و آن این است که (ع) با که دشمن دیرینه پدرش بوده، صلح کرد؟ بله درست است که صلح کرد، اما باید دید در چه شرایطی و حالاتی این کار صورت گرفته است. این مطلب خیلی مهمی است. در واقع باید گفت (ع) صلح نکرد، بلکه . وضعیت مردم و حالات جامعه طوری بود که صلح به عنوان یک مسئله ضروری بر امام تحمیل شد و حضرت جز پذیرفتن صلح چاره ای نداشت. [۱] 🔷در زمان حاضر و شرایط حاضر بعضی از جوانها در مسایل سیاسی کشور گفتگو میکنند و میگویند که برای برجام هم اجازه دادند، مگر ایشان نمیدانستند که نتیجه برجام چه خواهد شد؟ مگر نمیدانستند که آمریکا قابل اعتماد نیست، پس چرا قبول فرمودند که این توافق صورت بگیرد؟ خوب اینجا بحث زیاد است، اما نکته مهم همان این مسئله بر ایشان است؛ یعنی رهبر معظم انقلاب در شرایطی قرار گرفتند که جز صلح و قبول مذاکره چاره ای ندیدند، دلیل تحمیل شدن هم این است که ایشان در سخنرانی های مختلف و متعدد فرمودند «بنده به این مذاکرات خوش بین نیستم» [۲] و لذا در مورد مذاکرات بعدی چون میدانستند که مردم این را به خوبی فهمیده اند و درک کرده اند، که مذاکره با آمریکا، با این شرایطی که دارد، هیچ فایده ای نداره، لذا همان زمان فرمودند «مذاکره مطلقا ممنوع و سم است و با این دولت فعلی [آمریکا] سم مضاعف است». [۳] 🔷 (ع) هم با صلح نکرد، شاید یکی از علت هایش می تواند همین باشد که مردم آن زمان از صلح برادرش (ع) فهمیده بودند که اینها (بنی امیه) اهل صلح نیستند، و هستند، چون همه پیمان های صلح را زیر پا گذاشتند، مثل دولت وقت آمریکا که همه تعهدات برجام و بین المللی را زیر پا گذاشت. حالا با این مقدمه به علل و عوامل صلح می پردازیم: در کتاب خوب «سیره پیشوایان» عوامل و علل زیادی برای (ع) بیان شده است که بحث طولانی را می طلبد و در این نوشتار نمی گنجد، خوانندگان محترم میتوانند به این کتاب مراجعه کنند. در اینجا عوامل صلح امام حسن (ع) از یک زاویه دیگر ذکر میشود و آن از لحاظ اعتقادی، اجتماعی سیاسی و نظامی است. یعنی از لحاظ اعتقادی آیا صلح امام درست بود یا نه؟ 💠دلیل اعتقادی صلح 🔷در پاسخ این سؤال در خصوص دلیل اعتقادی، به جهت عدم اطاله کلام اکتفا به جمله ای از خود (ع) در این رابطه می نماییم. امام (ع) در پاسخ این سؤال، عنوان داشتند: «آیا من بر مردم نیستم؟ آیا من همان کسی نیستم که پیامبر (ص) درباره من و برادرم فرمود: و (علیهم السلام) چه کنند و چه (قیام نکنند)؟ ای اباسعید پس من امام هستم، چه قیام کنم و چه بنشینم. پس وقتی که من امامم چرا نباید رای من و آنچه که انجام می دهم مورد اطمینان و قبول باشد، چه در صلح و چه در جنگ، هرچند که ممکن است مواردی هم بر شما مشتبه باشد... کار من شما را خشمگین و ناخشنود کرد، زیرا به و این کار جاهل هستید؛ بدانید که اگر این کار را انجام نمی دادم یک نفر از شیعیان ما بر روی زمین باقی نمی گذاشتند مگر کشته می شد». [۴] پس معلوم میشود که (ع) کاملا طبق موازین شرعی و بوده است، و هیچگونه تضاد یا مخالفتی با احکام الهی ندارد. ... پی نوشت ها: [۱] پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۹۷ [۲] بیانات در دیدار مردم تبریز و شهرهای مختلف استان آذربایجان شرقی ۹۲/۱۱/۲۸ [۳] بیانات در جمع کارگزاران نظام ۹۸/۰۲/۲۴ [۴] ابن بابویه، علل الشرایع، ج۱، ص۲۱۱ پدید آورنده: شهزاد عباس مولایی منبع: راسخون @tabyinchannel
 ✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️بررسی عوامل اجتماعی و سیاسی صلح امام حسن (ع) با مقایسه با شرایط فعلی (بخش دوم) 🔶درباره  (ع) و شخصیت، سیره، تاریخ و زندگى نامه وى بسیار نوشته و گفته‏اند و زوایاى مهمى از زندگى وى را به روى مردم گشوده‏ اند؛ و لیکن درباره با و و عوامل پذیرش آن، گرچه سخن‏هاى زیادى گفته شده است، ولى این مبحث هم چنان باز است و جاى بحث و بررسى بیشترى دارد. 💠دلیل اجتماعی و سیاسی صلح 🔷و اما در مورد دلیل اجتماعی و سیاسی باید عرض شود که پس از فتح مکه و شکست از پیامبر اسلام (ص) و در نهایت تسلیم شدن در برابر مسلمین، همواره در صدد بازیابی قدرت دوران جاهلیت خویش بودند. این فرصت در زمان حضرت رسول (ص) فراهم نگشت، اما پس از رحلت آن حضرت و در بیست سال حکومت خلفای دوم و سوم توانستند بواسطه حسن توجه خلفا به ایشان، قدرت سیاسی و نظامی فوق العاده ای کسب نمایند. در پناه حکومت بیست ساله خویش بر شامات در دوران خلفای دوم و سوم، با فعالیت مجدانه و گسترده (و در عین حال منفی، سیاه و در تضاد با احکام و چارچوب اسلامی) در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توانست پایگاهی محکم و مستقر برای خویش در شامات فراهم آورد، به نحوی که آوازه وی در دیگر بلاد اسلامی با عنوان فامیل و صحابی پیامبر (ص) مشهور شد، به طوری که شهرت وی بسیار بالاتر از ابوذر و مقداد و عمار و... گشت. در زمان زمامداری خویش با نقشه ها و همواره با حفظ نسبی ظواهر اسلامی، اجرای ظاهری مقررات دینی، اجرای پاره ای از مقررات اسلامی در دربار خویش و حفظ ظاهری رنگ اسلامی جامعه، تلاش فراوانی می نمود تا هرچه بیشتر به حکومت خویش رنگ شرعی و اسلامی و در نهایت مشروعیت دینی و مقبولیت مردمی بدهد. 🔷در کنار این امر، با بهره بردن از کیاست و در حل و فصل امور و مقابله با مشکلات، سیاست فوق العاده ماهرانه و مرموزانه ای داشت و مشکلات را با استفاده از و مکرهای فراوان حل و فصل می نمود. با توجه به شرایط توصیفی فوق الذکر از کیفیت حکومت معاویه و مشروع نگریسته شدن این حکومت از سوی ، پیروزی قیام (ع) علیه و تاثیر مثبت شهادت در جنگ با معاویه، به شدت مورد تردید بود. چرا که در آن هنگام به جهت لعاب ضخیم دینی کشیده شده بر حکومت معاویه، از میزان انحراف وی از اسلام کاملا بی خبر بوده، لذا عناصر ناآگاه از شرایط سیاسی و فرهنگی، جنگ امام حسن (ع) با معاویه را، نه قیام حق علیه باطل، بلکه تفسیر به یک اختلاف سیاسی و کشمکش بر سر قدرت و حکومت می نمودند. لذا در صورت جنگ (ع) با معاویه، حضرت به شدت مورد مذمت و شماتت مردم و بزرگان اقوام مختلف قرار گرفته و قیام وی به عنوان حرکتی ضد دینی و در جهت سست نمودن پایه های حکومت دینی تفسیر می گردید. آیا در چنین شرایطی شخصی مثل (ع) که رسالت حفظ اساس اسلام را بر عهده داشت، جز این راهی داشت که با ، این خطر بزرگ را از جهان اسلام دور کند. ...   پدید آورنده: شهزاد عباس مولایی منبع: راسخون @tabyinchannel
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️تربیت دینی خانواده (بخش هفدهم) 🔸عوامل مؤثر در تربیت دینی خانواده 🔴والدین (۴) 💠 یک نظام کوچک اجتماعی است که اعضای آن ارتباط متقابل با یکدیگر دارند. اگرچه افراد خانواده روابط گوناگونی با هم دارند، ولی آنچه بیش از همه مؤثر به نظر می رسد است؛ زیرا بایدها و نبایدهای دینی و دیگر معارف اسلامی معمولاً در قالب گفت‌وگو و دستورات توسط پدر و مادر به فرزندان القا می شود. نقش اساسی در دارد و آنها می توانند با ارائه رهنمودهای درست به فرزند خود، پایه های فکری او را به شکل کاملاً مطلوب بنیان نهند. در این زمینه، نکات چندی به نظر می رسد که ذیلاً بدان ها اشاره می شود: 🔹د - «مطابقت گفتار و رفتار والدین»: یکی دیگر از عوامل مؤثر در ، هماهنگ بودن علم و عمل مربی است؛ یعنی آنچه از کودک می خواهد و به انجام آن دستور می دهد، پیش از هر چیز، خود به آن باشد. انطباق علم و عمل در محیط خانه، که فضای شکل گیری منش ها و باورهای دینی و اخلاقی کودک است، اهمیت فراوان دارد. که نقش اساسی در تربیت و به خصوص تربیت دینی، کودک دارند، موظف اند هر گاه کاری را از کودک می خواهند، خود نیز به آن بها داده، عمل نمایند. و به عنوان برای فرزند، خودشان باید پاک، متدین و عامل به دستورات الهی باشند، تا بتوانند فرزندان پاک و صالحی تحویل جامعه دهند، وگرنه چراغی که خاموش و فاقد نور است، نمی تواند به دیگران نور ببخشد. درباره مطابقت گفتار و رفتار و اهمیت دادن به عمل، روایات متعددی از معصومان رسیده است؛ از جمله، در این باره، امام صادق (ع) فرمودند: «کونوا دعاة الناس باعمالکم و لا تکونوا دعاة بالسنتکم؛ مردم را با خود به خوبی ها دعوت نمایید و تنها به زبان اکتفا نکنید»؛ [۱] یعنی آنچه را با زبان، خوب یا بد می دانید، در هم مورد توجه قرار دهید. 🔹گذشته از گفتار، علیهم السلام نیز نشان می دهد که آنچه را آنان از دیگران می خواستند، پیش از همه، خود بدان عمل می کردند. به عنوان نمونه، (س) ضمن هدایت فرزندان به انجام فرایض دینی، خود ارزش واقعی آن را عملاً به آنان نشان می دادند. در همین زمینه، از (ع) نقل شده است: «در یکی از شب های جمعه، دیدم مادرم، فاطمه زهرا (س)، تا صبح نماز خواند و برای تک تک همسایه ها دعا نمود، ولی برای خود و اهل خانه دعایی نکرد؛ پرسیدم: چرا این همه برای دیگران دعا کردی و برای خودت دعا نکردی؟ فرمود: «یا بنی، الجار ثم الدار؛ فرزندم، اول همسایه، بعد اهل خانه». [۲] از این روایت، استفاده می شود که شیوه حضرت زهرا (س) در ، تلفیق میان علم و عمل بوده و فرزندان ایشان نیز با الهام از رفتار مادر، چنان تربیت یافتند که هر کدام به عنوان یک مربی بزرگ، مسلمانان را هدایت کردند و اگر آن ها نبودند امروز چیزی به نام اسلام وجود نداشت. از آنچه گفته شد، لزوم مطابقت رفتار با گفتار پدر و مادر در محیط خانه روشن گردید. پس لازم است در برابر فرزندان، مراقب عملکرد خود باشند تا مبادا در اثر رفتار نادرست آنان، آسیبی به تربیت دینی کودک برسد. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۹۸ [۲] همان، ج ۴۳، ص ۸۱ - ۸۲ برگرفته از فصلنامه معرفت، شماره ۳۲، محمد احسانی منبع: حوزه نت @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️بررسی عوامل اجتماعی و سیاسی صلح امام حسن با مقایسه با شرایط فعلی (بخش سوم) 🔸یکی دیگر از عوامل سیاسی صلح امام حسن (ع)، فقدان جبهه نیرومند و هماهنگ و دارای روحیه بود. همین طور صف آرایی سپاه امام مجتبی (ع) و معاویه در مقابل هم می توانست فرصت انتقام را در اختیار رومیان قرار دهد. 💠دلیل نظامی و سیاسی صلح 🔹ترکیب جبهه مسلمانان چنان بود که فرو رفتن در جنگ داخلی دستاوردی جز زیان برای حکومت اسلامی نداشت؛ زیرا که شکست هایی سخت از اسلام خورده بود، همواره در پی این فرصت بود تا ضربه ای کاری بر اسلام وارد ساخته و شکست های پیشین خویش را جبران نمایند. صف آرایی سپاه (ع) و در مقابل هم می توانست فرصت انتقام را در اختیار رومیان قرار دهد از سوی دیگر و هماهنگ و دارای روحیه، جنگ را بسیار ناموفق و جبران ناپذیر برای امام می نمایاند. با آنکه بعد از شهادت اميرالمؤمنين (ع) بسیاری از مردم کوفه با (ع) بیعت کرده و پیمان وفاداری بسته بودند، اما واقعیت کوفه چیزی جز گوناگونی گرایش ها، تشتت آرا و آشکار شدن کینه ها میان مردم نبود. توجه به هسته های تشکیل دهنده سپاه امام حسن مجتبی (ع) ماهیت عینی و واقعی آن را بهتر می نمایاند. 🔹سپاه امام از چندین گروه پدید آمده بود: اول: شیعیان و طرفداران امیر مومنان علی (ع). دوم: باند اموی که به گواهی تاریخ در این باند عناصری نیرومند وجود داشتند که از طرفداران بسیار بهره می بردند و در پدید آوردن یاس و تزلزل در سپاه تاثیر بسزایی داشتند. این گروه در کنار شایعه پراکنی، توطئه و ایجاد نفاق، پنهانی با شام ارتباط برقرار ساخته مراتب فرمانبری و همراهی خود با معاویه را اعلام کرده بودند. سوم: خوارج، شکاکان، سودجویان، قبیله گرایان که اینها نه به جهت تبعیت از امام و ولی امر مسلمین، بلکه بواسطه دشمنی خاص با معاویه و یا بردن منافع کثیر مادی از جنگ و یا بواسطه تعصب قومی و تنها به پیروی از رئیس قبیله خویش در جنگ حضور می یافتند. برای این دسته از سپاه امام، شخصیت بزرگ و مقام معنوی (ع) بر هیچ ترجیحی نداشت.   🔹حال با توجه به مطالب فوق می توان به این امر نائل گشت که ایستادگی (ع) در برابر و به شهادت رسیدن ایشان در وضعیت توصیفی فوق، به معنای شکسته شدن بزرگترین سد و مانع موجود بر سر راه اجرای سیاست های خبیثانه معاویه، و به تبع آن کشته شدن شیعیان مخلص و دوستداران و محبین اهل بیت، حتی حضرت (ع) و نابودی کامل جبهه حق، و از بین رفتن تمامی پایگاه های سیاسی و اجتماعی این جبهه بود؛ چرا که با به خدمت گرفتن سه عنصر زر و زور و تزویر می توانست در بسیاری از بدیهیات و باورهای دینی و عادات مردم تردید پدید آورده، و نظرات خویش را دال بر حقانیت و مشروعیت خویش، و نامشروع بودن حرکت امام حسن مجتبی (ع) بر افکار عمومی بقبولاند. ...   پدید آورنده: شهزاد عباس مولایی منبع: راسخون @tabyinchannel
⭕️ عليه السلام:  🔸كانَ رَسولُ اللّه صلی الله عليه و آله فَخْما مُفَخَّما... يَتَـكَلَّمُ بِجَوامِعِ الكَلِمِ فَصْلاً لا فُضولَ فيهِ و لا تَقصيرَ. دمثا، لَيْسَ بِالجافى و لا بِالْمَهينِ تَعظُمُ عِنْدَهُا لنِّعْمَةُ و اِنْ دَقَّت لا يَذُمُّ مِنها شَيئا غَيْرَ اَنَّهُ كانَ لا يَذُمُّ ذَواقا و لا يَمدَحُهُ و لا تُغضِبُهُالدُّنْيا و ما كانَ لَها، فَاِذا تُعوطىَ الحَقّ لَم يَعْرِفهُ اَحَدٌ، و لَم يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَى ءٌ حَتّى يَنتَصِرَ لَهُ... 🔹 صلی الله عليه و آله (در نظرها) با شكوه و بزرگوار بودند... سخنانى كوتاه، جامع و بى چون و چرا می‌گفتند، بدون كم و زياد، نرم خو و مهربان بودند، در حق كسى ظلم نمی‌كردند، كسى را خوار نمی‌شمردند، نعمت را اگر چه كم بود، بزرگ میدانستند و چيزى از آن را نكوهش نمی‌كردند، از مزه غذا نه بد می‌گفتند و نه تعريف می‌كردند، دنيا و آنچه به آن مرتبط است ايشان را خشمگين نمی‌ساخت و هرگاه حقى ضايع میشد، احدى را ملاحظه نمی‌كردند و چيزى باعث رفع خشم‌شان نمی‌شد، تا آن كه حق را حاكم سازند... 📕عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۸۳ @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️تاريخ در مورد مقام و فضائل «امام حسن مجتبی» (ع) چه گزارشاتی ارائه داده است؟ 🔹درباره فضایل «امام حسن مجتبی» (ع) روایات فراوانی نقل شده است. راویان این اخبار عده زیادی از عالمان اهل سنت و علمای شیعه‌ اند. دو نمونه از این آثار عبارتند از: «ترجمة الامام الحسن» از ابن عساکر که در «تاریخ دمشق» وی آمده است، و دیگری «ترجمة الامام الحسن» از ابن سعد که در «طبقات الکبری» او آمده است. در گذر تاریخ، آثار زیادی نگاشته شده است که در آنها فضایل «امام مجتبی» (ع) گردآوری شده است؛ اما متأسفانه درباره رخدادهای زندگی آن حضرت، تا این اواخر کمتر تلاش درخوری صورت پذیرفته بود؛ بلکه بیشتر، همانند بسیاری از مقاطع دیگر، حوادث آن دوره بدون پژوهش جدی و ارزیابی دقیق و استوار، بر روی هم انباشته شده است. 🔹بسیاری از فضایل روایت شده درباره آن امام همام، حکایت از آن دارد که «رسول خدا» (ص) علاقه وافری نسبت به این دو برادر داشته و به طور علنی محبت خویش را نسبت به آنان ابراز می‌ کرده است. نحوه ابراز محبت، همانند پایین آمدن از منبر و بوسیدن آنها و باز بالا رفتن بر منبر، نشانه جهت‌ دار بودن این اظهار و ابراز علاقه است. [۱] افزون بر آن از رسول خدا (ص) نقل شده که در وقت اظهار محبت نسبت به (ع) فرمود که شاهدان، این ابراز علاقه را به غائبین برسانند؛ [۲] و یا می‌ فرمود: «من او را دوست می‌دارم و نیز کسی که او را دوست بدارد دوست دارم». [۳] حضور حضرت در «مباهله» و قرار گرفتن ایشان در میان «اصحاب کساء»، نشانه‌ی اعتبار و اهمیتی است که رسول خدا (ص) برای او قائل می‌ شده است. 🔹جالب است که «امام حسن مجتبی» (ع) در «بیعت رضوان» حضور داشته و پیامبر (ص) با او بیعت کرده است. [۴] در روایتی از رسول خدا (ص) آمده است: «لَوْ کَانَ الْعَقْلُ رَجُلاً لَکَانَ الْحَسَنُ؛ اگر عقل در مردی مجسم می‌ شد، همانا (ع) بود». [۵] قدرت «امام حسن» (ع) در بر انگیختن مردم کوفه در جریان شورش ناکثین [۶] نشانِ اهمیت و اعتبار او در نزد مردم آن شهر می‌ باشد. مسلمانان با توجه به همین احادیث، فرزندان فاطمه زهرا (س) را فرزندان‌ رسول‌ خدا (ص) دانسته، و علیرغم انکار بنی امیه، و بعدها بنی عباس، کوچکترین تردیدی برای مسلمانان بوجود نیامد. [۷] بر مبنای همین شخصیت والا بود که چون «امام علی» (ع) او را به عنوان «جانشین» خود به مردم معرفی نمود، مردم عراق و بسیاری نقاط دیگر با او به عنوان خلیفه رسمی بیعت کردند. پی‌نوشت‌ها؛ [۱] نور الأبصار فی مناقب آل بيت النبی المختار (ص)، شبلنجى، مؤمن بن حسن‏، ص ۱۱۹ تا ۱۲۰ [۲] المستدرك على الصحيحين، حاكم نيشابوری، ج ۳، ص ۱۴۷ و ۱۷۳ [۳] ترجمة الامام الحسن، ابن سعد، ص ۱۳۴ [۴] الحیاة السیاسیة للامام الحسن (ع)، الحسينى العاملی جعفر مرتضى، بی تا، ص ۲۴ و ۴۴ [۵] فرائد السمطين فی فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الأئمة من ذريتهم(ع)، شافعى، ابراهيم بن سعد الدين، ج ۲، ص ۶۸ [۶] ترجمة الامام الحسن(ع)، همان، ص ۴۹ [۷] الحیاة السیاسیة للامام الحسن (ع)، همان، ص ۲۷؛ در كشف الغمة فى معرفة الأئمة، اربلى، ج ۱، ص ۵۵۰ روایتی آمده که نشان می‌دهد معاویه لعنت الله علیه اصرار داشت تا حسنین (ع) را فرزندان امام علی (ع) بخوانند نه فرزندان پیامبر (ص). 📕حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، جعفریان، رسول، چ ۶، ص ۱۱۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
⭕️برگرفته از کتاب شریف اقبال الاعمال 🔹 علیه‌ السلام فرمود: سر است... چهار تای آنها واجب و چهار امر مستحب و چهار چیز جزو روش های پسندیده است. چهار امر عبارت است از: 🔹شناخت خدا و خشنودى به داده‌ى او و بردن نام خدا و سپاسگزارى از او؛ و چهار  امر عبارت است از: وضو گرفتن پيش از غذا و نشستن بر پهلوى چپ و خوردن غذا با سه انگشت و پاك كردن انگشتان در آخر؛ 🔹و  چهار  چيز كه از روش‌هاى است، عبارت است از: خوردن غذا از قسمتى كه در جلوى او است و گرفتن لقمه به صورت كوچك و خوب هضم كردن غذا و كم نگاه كردن به چهره‌ى ديگران. 📕 ، سید ابن طاووس (مورد توصیه آیت الله بهجت) ج ۱، ص ۳۱۰ منبع: وبسایت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌ الله العظمی بهجت (ره) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ خصوصیات امام حسن مجتبی علیه السلام 🔹رسول خدا (ص) در مناسبت‌ های مختلف از فضیلت و عظمت ایشان سخن به میان می‌آورد؛ چنان که می‌فرمود: هر که و حسین (علیهم السلام) را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هر که با آن دو، دشمنی کند با من دشمنی کرده است. (ع) نه تنها از نظر علم، تقوا، زهد و عبادت، مقامی‌ برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیری‌ از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. هیچ فقیری از در خانه آن حضرت، دست خالی بر نمی‌گشت. هیچ آزرده دلی شرح پریشانی خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی‌کرد جز آنکه مرهمی‌ بر دل آزرده او نهاده می‌شد. [۱] 🔹تاریخ‌نگاران و دانشمندان در شرح زندگانی پرافتخار آن حضرت، نوشته‌اند که آن بزرگوار دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را برای خود نگه داشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید. [۲] آن بزرگوار گاه مبالغ قابل توجهی پول را یکجا به مستمندان می‌ بخشید، به طوری که مایه شگفتی واقع می‌شد. نکته قابل توجه این است که آن حضرت با این کار، برای همیشه شخص فقیر را بی نیاز می‌ ساخت و او می‌ توانست با این مبلغ، تمام نیازهای خود را برطرف نموده و زندگی آبرومندانه ای تشکیل دهد و احیانا سرمایه ای برای خود تهیه نماید. [۳] از خصوصیات اخلاقی  ایشان آن بود که اجازه نمی‌ داد کسی از در خانه او ناامید برگردد و اگر کمک مستقیم مقدور نبود، به طور غیرمستقیم در رفع نیازمندی‌ های افراد کوشش می‌ فرمود. 🔹به شهادت تاریخ، (ع) فردی شجاع و باشهامت بود و در راه پیشرفت اسلام از هیچگونه جانبازی دریغ نمی‌ ورزید. آمادگی ایشان برای جانبازی در راه حق به قدری بود که امیرالمومنین (ع) در جنگ صفین از یاران خود خواست که او و برادرش امام حسین (ع) را از ادامه جنگ با دشمن باز دارند، تا نسل پیامبر با شهادت این دو شخصیت از بین نرود. اما با چنین شجاعتی، چرا (ع) صلح را بر قیام ترجیح داد؟ سؤالی است که پاسخ آن در کتاب‌ های بسیاری به تفصیل ذکر شده است و در این مختصر تنها به این نکته بسنده می‌ کنیم که شرایط داخلی و خارجی، فرصتی را به وجود آورد که بتواند با استفاده از این فرصت، صلح را بر حضرت تحمیل نماید. 🔹به یقین همانگونه که اگر امام حسین (ع) قیام نمی‌نمود، اسلام برای همیشه به فراموشی سپرده می‌شد، صلح امام حسن (ع) نیز صفحه ای از نگهبانی دین خدا بود. توضیح آنکه شرایط به گونه ای بود که اگر (ع) صلح نمی‌کرد و جنگ را انتخاب می‌نمود، دیگر اسلامی ‌وجود نداشت، که توسط امام حسین (ع) به قیام منجر شود. به یقین در آن شرایط اگر امام حسین (ع) نیز به جای امام حسن (ع) بود، کاری به جز صلح انجام نمی‌داد، چنانکه امام حسین (ع) نیز تا زمانی که معاویه در رأس حکومت بود، اقدام نظامی‌ انجام نداد و تنها به سخنرانی کوبنده و افشاگرانه و نامه‌ های اعتراض آمیز به معاویه بسنده می‌فرمود. از همین روست که رسول خدا (ص) درباره این دو بزرگوار می‌فرمایند: حسن و حسین (علیهم السلام) امام‌اند چه قیام کنند و چه بنشینند (قیام نکنند). در کتاب‌ های پرشماری از منابع اهل سنت درباره دو نوه رسول اکرم (ص) و از مقام و مرتبه آنان در نزد رسول خدا (ص) سخن به میان آمده است. پی‌نوشت‌ها: [۱] مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۸۸ [۲] یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۶ [۳] مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۸۹ 📕فرصت‌هایی از ماه خدا (محمدمهدی فجری) چاپ اول منبع: وبسایت راسخون با تلخیص @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در منابع اهل سنت چه روایاتى درباره امام حسن (ع) از رسول خدا (ص) نقل شده است؟ 🔸کتاب هاى اهل سنّت سرشار از فضائل و مناقب (علیه السلام) از زبان (صلى الله علیه وآله) است؛ به عنوان نمونه: 1⃣ترمذى به سندش از ابن عباس نقل کرده: «کان رسول الله (صلى الله علیه و آله) حامل الحسن بن علىّ على عانقه فقال رجل: نعم المرکب رکبت یا غلام، فقال النبى: و نعم الراکب هو». [۱] (روزى رسول خدا (صلى الله علیه و آله) را بر دوش خود سوار کرده بود. شخصى عرض کرد: اى پسر! خوب مرکبى را سوار شده اى. پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: او نیز خوب راکبى است). 2⃣ابن کثیر به سندش از جابر بن عبدالله نقل کرده که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: «من سرّه ان ینظر الى سیّد شباب اهل الجنّة فلینظر الى الحسن بن على». [۲] هر کس دوست دارد تا به آقاى جوانان اهل بهشت نظر کند، باید به نظر نماید). 3⃣متقى هندى به سندش از عایشه نقل کرده که گفت: «پیامبر (صلى الله علیه و آله) همیشه (علیه السلام) را مى گرفت و او را به خود مى چسبانید، آن گاه مى فرمود: «اللّهم انّ هذا ابنى و أنا أحبّه فاحبّه و احبّ من یحبّه». [۳] بار خدایا! همانا این فرزند من است و او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست بدار و نیز هر کس که او را دوست مى دارد دوست بدار). 4⃣مسلم در صحیح خود از ابوهریره نقل کرده که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) درباره (علیه السلام) فرمود: «اللّهم انّى اُحبّه فاحبّه و أحبب من یحبّه». [۴] بار خدایا! همانا من او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست بدار، و هر کس که او را دوست دارد، دوست بدار). 5⃣همچنین او از براء بن عازب نقل کرده که گفت: را بر دوش پیامبر (صلى الله علیه و آله) مشاهده کردم در حالى که حضرت مى فرمود: «اللّهم انّى اُحبّه فاحبّه». [۵] بار خدایا! همانا من او را دوست دارم، تو نیز او را دوست بدار). 6⃣از پیامبر (صلى الله علیه و آله) در حدیث روایت شده که فرمود: «لو کان العقل رجلا لکان الحسن». [۶] اگر قرار بود عقل در شخصى مجسّم گردد آن شخص بود). 7⃣براء بن عازب از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نقل کرده که درباه (علیه السلام) فرمود: «هذا منّى و أنا منه و هو یحرم علیه ما یحرم علىّ». [۷] این از من و من از اویم و آنچه بر من حرام است بر او نیز حرام مى باشد). پی نوشت‌ها؛ [۱] سنن ترمذى، ج ۵، ص ۳۲۷؛ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۷۰ [۲] البدایة و النهایة، ج ۸، ص ۳۵ [۳] کنز العمال، ج ۱۳، ص ۶۵۲، رقم ۳۷۶۵۳ [۴] صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۹؛ صحیح ترمذى، ج ۵، ص ۶۶۱ [۵] صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۹؛ صحیح ترمذى، ج ۵، ص ۶۶۱ [۶] فرائد السمطین، ج ۲، ص ۶۸ [۷] کنز العمال، ج ۷، ص ۱۰۷؛ ذخائر العقبى، ص ۱۲۳ 📕اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، على اصغر رضوانى، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۵ ه.ش، ص ۱۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ سیمای ‌امام‌ زمان (عج) در هنگام ظهور 🔹یکی از خصوصیات‌ و ویژگی‌ های (عج) این است که در حضرت تأثیر ندارد، و ایشان‌ در ، مردی به‌ نظر می‌ رسند، که از لحاظ هم در وضعیت فوق‌العاده‌ای به سر می‌برند. [۱] بدون تردید جوانی، یکی از نعمت‌های بی‌بدیل الهی برای انسان است که زمینه بسیاری از کارهای مهم را فراهم می‌آورد، از این‌رو را تشکیل می‌دهند و تنها بخش اندکی از یاران حضرت مسن هستند. [۲] 🔹 (عج) نیز در عین‌ حال که سال‌ها از عمر مبارک شان گذشته است، همچنان هستند. روایات ‌فراوانی دلالت می‌کند که گذشت ‌زمان و طولانی‌ بودن‌ عمر، حضرت را پیر نمی‌کند، بطوری‌ که در یک تار موی سر و صورت حضرت سفید نیست. [۳] در بعضی از روایات غیبت حضرت، به غیبت حضرت یونس (ع) تشبیه شده است، که پس از غیبت طولانی از قومش، به صورت جوان در میان آنان بازگشت و (عج) هم با وجود اینکه سال‌ های طولانی از تولدشان می‌گذرد، ولی در مانند یک مرد سی یا چهل ساله است. [۴] 🔹اباصلت هروی یکی از یاران نزدیک امام‌ رضا (ع) می‌گوید: از امام (ع) درباره علامت (عج) هنگام ظهور پرسیدم، آن حضرت فرمود: «علامت‌ (عج) این است که به لحاظ سن، پیر، ولی برابر دیدگان مردم است، به گونه‌ای که بینندگان تصور می‌کنند او یا کمتر است و نشانه او این است که پس از ظهور هم با گذشت شب و روز پیر نمی‌شود تا زمان رحلتش فرا رسد». [۵] 🔹اما ممکن است عده‌ای سؤال کنند که مگر ممکن است شخصی که چند قرن از عمرش می‌گذرد، به گونه‌ای جوان به نظر برسد که حتی یک موی سفید هم در سر و رویش نباشد؟ در پاسخ به این سؤال باید دانست که این امر با توجه به قدرت بی‌نهایت پروردگار عالم، هیچ استبعادی ندارد (تحقق پذیر است) و اگر عالم اراده کند، گذشت زمان کسی را پیر نمی‌کند؛ زیرا تمام هستی تحت قرار دارد و حتی یک برگ بدون اراده خداوند از درخت نمی‌افتد و در واقع اثرگذاری و اثرپذیری تمام موجودات عالم به اراده خداوند بوده و محتاج به اجازه اوست. 🔹پس خداوندی که یک چنین قدرت و عظمت و اقتداری دارد، می‌تواند در مواردی علل و عوامل را بی‌تأثیر کند. آری خداوندی که حضرت عیسی (ع) را در فاصله کوتاهی از مادری باکره متولد کرد و از دل یک کوه، شتر حضرت صالح (ع) را بیرون آورد و از آب روان، یک سد مستحکم پدید آورد و بنی‌ اسرائیل را از میان رود عظیم نیل عبور داد، این قدرت دارد تا را به صورت حفظ کند که این خود یکی از معجزات خداوند منان است. 🔹 (ع) می‌ فرمایند: «نهمین فرزند برادرم (ع) پسر بانوی کنیزان است، که خداوند او را در طولانی می‌کند، سپس او را به صورت جوان کمتر از چهل سال ظاهر می‌کند تا اینکه دانسته شود خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست». [۶] در نتیجه می‌توان گفت مسئله‌ (عج) با سیمای‌ ، یکی از و نعمت‌ های خداوند است که در حق آخرین منجی انسان‌ها ارزانی داشته است و با توجه به سنت معجزات الهی امری معقول و ممکن است. پی‌نوشت‌ها؛ [۱] ر.ک به بحارالانوار (موسسه‌ الوفاء، بیروت) ج۵۱، ص۴۰ و ج۵۲، ص۳۲۲ [۲] الغیبه، نعمانی (تحقیق علی‌اکبر غفاری)، ص۳۱۶ [۳] الغیبه، شیخ‌ طوسی (تحقیق عبادالله‌ طهرانی)، ص۴۲۰-۴۲۱ [۴] کمال‌الدین‌ و تمام‌ النعمه (تصحیح علی‌ اکبر غفاری)، ص۳۲۷ [۵] همان، ص۶۵۲ [۶] معجم‌ احادیث‌ الامام‌ المهدی‌ عج (علی‌ کورانی و همکاران)، ج۳، ص۱۶۵ منبع: وبسایت رهروان ولایت @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا با توجه به آیه مباهله مى توان اثبات نمود که امام حسن (علیه السلام) فرزند رسول خدا (صلى الله علیه وآله) است؟ 🔹خداوند متعال در قرآن کریم، آيه ۶۱ سوره آل عمران مى فرماید: «...فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَ أَبْنَآءَکُمْ وَ نِسَآءَنَا وَ نِسَآءَکُمْ...»؛ (بگو: ...بیایید ما خود را دعوت مى کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت مى نماییم، شما هم زنان خود را...). این آیه به صراحت مى فرماید: و (علیهم السلام) دو فرزند (صلى الله علیه و آله) هستند. 🔹رازى در تفسیر خود [۱] مى نویسد: دلالت مى کند بر اینکه و دو (صلى الله علیه و آله) هستند؛ زیرا آن حضرت وعده داد را (براى مباهله) بخواند، و و را آورد، پس این دو او هستند. و یکى از مواردى که این مطلب (نوه دخترى فرزند انسان محسوب مى شود) را تأکید مى کند سخن خداوند در آیات ۸۴ و ۸۵ سوره أنعام است: «وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَیْمانَ» تا آنجا که خداوند مى فرماید: «وَ یَحْیَى وَ عِیسَى»؛ 🔹زیرا معلوم است که نسبت به (علیهم السلام) به وسیله است؛ پس ثابت شد که گاهى ، نامیده مى شود؛ والله اعلم. و شاهد بر این و اینکه حقیقتاً فرزندِ پدرِ دختر است، این سخنان است که از (صلى الله علیه و آله) نقل شده: 1⃣«أخبرنی جبریل: أنّ ابنی هذا ـ یعنی الحسین ـ یُقتل»؛ ( به من خبر داد که این ـ یعنى ـ کشته مى شود) . و در روایتى دیگر آمده است: «إنّ اُمّتی ستقتل ابنی هذا» [۲]؛ (اُمّت من این را مى کشند) . 2⃣درباره (علیه السلام) فرمودند: «ابنی هذا سیّد»؛ [۳] (این آقا و سرور است). 3⃣به (علیه السلام) فرمودند: «أنت أخی وأبو وُلدی»؛ [۴] (تو برادر و هستى). 4⃣و سخن او (صلى الله علیه و آله): «المهدی من ولدی وجهه کالکوکب الدرّیّ»؛ [۵] ( از من، و صورتش مانند ستاره درخشان است). 5⃣و سخن او (صلى الله علیه و آله) : «هذان ابنای من أحبّهما فقد أحبّنی»؛ [۶] (این دو ـ یعنى و ـ دو من هستند؛ هرکس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته است). 6⃣و به (علیه السلام) فرمود: «أیّ شیء سمّیتَ إبنی؟ قال: ما کنتُ لأسبقک بذلک. فقال: وما أنا السابق ربّی فهبط جبریل، فقال: یا محمّد! إنّ ربّک یقرئک السلام و یقول لک: علیّ منک بمنزلة هارون من موسى لکن لا نبیّ بعدک، فسمّ ابنک هذا باسم ولد هارون»؛ [۷] ( را چه نام نهادى؟ گفت: من در این کار بر شما سبقت نمى گیرم. سپس فرمود: من هم از سبقت نمى گیرم؛ پس فرود آمد و گفت: اى محمّد! پروردگارت سلام مى رساند و مى فرمايد: على نسبت به تو مانند هارون نسبت به موسى است، امّا پیامبرى بعد از تو نیست؛ پس این فرزندت را به اسم فرزند هارون نامگذارى کن). 7⃣و سخن (علیه السلام) به ابوبکر وقتى بر منبر جدّش بود : «إنزل عن مجلس أبی»؛ (از جایگاه پایین بیا). ابوبکر گفت: «صدقت إنّه مجلس أبیک»؛ (راست گفتى اینجا جایگاه است). و در روایتى آمده است: «إنزل عن منبر أبی»؛ [۸] (از منبر پایین بیا). و ابوبکر گفت: «منبر أبیک لا منبر أبی»؛ (این منبر است نه منبر پدر من). 8⃣و سخن (علیه السلام) به عمر: «إنزل عن منبر أبی»؛ (از منبر پایین بیا). پس عمر گفت: «منبر أبیک لا منبر أبی مَنْ أمرک بهذا؟!»؛ [۹] (این منبر است نه منبر پدر من، چه کسى به تو امر کرده که چنین بگویى؟!). 🔹و اینها همه شاهدند بر اینکه (علیهم السلام)، (علیه السلام) محسوب مى شوند؛ و با وجود این شواهد از و چه چیز به برخى جرأت داده که آل الله را از (صلى الله علیه و آله) خارج کنند؟!. منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️هدف امام حسن (علیه السلام) از صلح با معاویه چه بود؟ 🔹 و زمامداران جهان، هنگامى که اوضاع و را بر خلاف هدف ها و نظریات خود مى‏ یابند، همواره سعى مى‏ کنند در موارد دو راهى، جانبى را بگیرند که دربر داشته باشد، و این یک در محاسبات سیاسى و اجتماعى است. (علیه السلام) نیز بر اساس همین مى‏ کوشید هدف هاى عالى خود را تا آنجا که مقدور است، به طور نسبى تامین نماید. 🔹از این‌رو هنگامى که ناگزیر شد با (لعنة الله علیه) کنار آید، طبق ماده اول با این شرط را به وى واگذار کرد که در اداره امور تنها بر اساس قوانین و روش (صلی الله علیه و آله) رفتار نماید. بدیهى است نظر امام تنها رسیدن به قدرت و تشکیل نبود، بلکه هدف اصلى، و نگهدارى در اجتماع و بر اساس این قوانین بود و اگر این روش به وسیله معاویه اجرا مى‏ شد، باز تا حدودى هدف اصلى تامین شده بود. 🔹بعلاوه، طبق ماده دوم، پس از مرگ ، (علیه السلام) مى‏ توانست آزادانه را به عهده بگیرد، و با توجه به اینکه در حدود سى سال از آن حضرت بزرگتر بود [۱] و در آن ایام دوران پیرى را مى‏ گذرانید و طبق شرایط عادى امید زیادى مى‏ رفت که عمر وى چندان طول نکشد، روشن مى‏ گردد که این شرط، روى محاسبات عادى تا چه حد به نفع و بود. 🔹بقیه مواد پیمان نیز هر کدام حائز اهمیت بسیار بود، زیرا در شرايطى که امیر مومنان (علیه السلام) در مراسم نماز جمعه و در حال نماز با کمال بى پروایى مورد سب و شتم قرار مى‏ گرفت، و این کار به صورت یک ریشه دارى در آمده بود و و دوستداران آن حضرت و افراد خاندان پیامبر همه جا مورد تعقیب و در معرض تهدید و شکنجه بودند، ارزش گرفتن چنین تعهدى از غیر قابل انکار بود. 🔹 که به سبب تحمل جنگ هاى متعدد از جنگ خسته و بیزار بودند، و به پیروى از روساى خود و تحت تاثیر تبلیغات و وعده‏ هاى فریبنده عمال ، دل به صلح و سازش بسته بودند، لازم بود بیدار شوند و متوجه گردند که به خاطر اظهار ضعف از تحمل عواقب جنگ، و به وعده‏ هاى و پیروى کورکورانه از روساى خود، چه مرتکب شده‏ اند؟! و این ممکن نبود مگر آنکه به چشم خود آثار و و خطرناک عمل خود را مى‏ دیدند. 🔹بعلاوه لازم بود عملاً با چهره اصلى حکومت اموى آشنا شده و به فشارها، محرومیت ها، تعقیب هایى مداوم، و خفقان هایى که حکومت اموى به عمل مى‏ آورد، پى ببرند. در حقیقت، آنچه لازم بود (علیه السلام) و یاران صمیمى او در آن برهه حساس از تاریخ انجام دهند، این بود که این را عریان و بى پرده بر همگان مکشوف سازند، و در نتیحه عقول و افکار آنها را براى درک و فهم این حقایق تلخ، و و مبارزه بر ضد آن، آماده سازند. 🔹بنابراین اگر (علیه السلام) کرد، نه براى این بود که شانه از زیر بار مسئولیت خالى کند، بلکه براى این بود که را در سطح دیگرى شروع کند. اتفاقاً حوادثى که پس از انعقاد به وقوع پیوست به این مطلب کمک کرد و عراقیان را سخت تکان داد. «طبرى» مى‏ نویسد: «معاویه - پس از آتش بس - در «نخلیه» (نزدیکى کوفه) اردو زد. در این هنگام گروهى از بر ضد قیام کرده وارد شهر کوفه شدند. 🔹معاویه یک ستون نظامى از شامیان را به جنگ آنها فرستاد. آنها را شکست دادند. به اهل کوفه دستور داد خوارج را سرکوب سازند، و تهدید کرد که اگر با خوارج نجنگند، در امان نخواهند بود!». [۲] بدین ترتیب مردم عراق که حاضر به جنگ در رکاب و (علیهم السلام) نبودند، از طرف معاویه که دشمن مشترک آنها و خوارج بود، مجبور به جنگ با خوارج شدند! و این نشان داد که در هرگز به صلح و آرامشى که آرزو مى‏ کردند نرسیدند. پی نوشت‌ها؛ [۱] آل یاسین، همان کتاب، ص ۲۷۸ [۲] تاریخ الامم و الملوک،بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج ۶، ص ۹۵ 📕سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(ع)، قم، ۱۳۹۰ش، چاپ بیست و سوم، ص ۱۱۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️معاویه چگونه امام حسن مجتبی (علیه السلام) را به شهادت رساند؟ 🔹ابن سعد در «طبقات» نوشته است: «سمّه معاوية مراراً؛ لأ نّه كان يقدم عليه الشام هو و أخوه الحسين» [۱] ( بارها او را كرد؛ زيرا او و برادرش حسين، شام را عليه او مى شوراندند). 🔹و واقدى نوشته است: «إنّه سُقي سمّاً ثمّ أفلت، ثمّ سُقي فأفلت، ثمّ كانت الآخرة توفّي فيها، فلمّا حضرته الوفاة قال الطبيب وهو يختلف إليه: هذا رجلٌ قطع السمّ أمعاءه؛ فقال الحسين: «يا أبا محمّد! أخبرنی من سقاك؟». قال: «ولِمَ يا أخي؟». قال: «أقتله والله قبل أن أدفنك، وإن لا أقدر عليه أو يكون بأرض أتكلّف الشخوص إليه». فقال: «يا أخي إنّما هذه الدنيا ليال فانية، دعه حتّى ألتقي أنا وهو عند الله، و أبى أن يسمّيه». و قد سمعتُ بعض من يقول: كان معاوية قد تلطّف لبعض خدمه أن يسقيه سمّاً» [۲] 🔹[ترجمه متن بالا:] ( به آن حضرت داده شد سپس نجات يافت، سپس داده شد و نجات يافت، سپس در وفات كرد، و چون وفاتش نزديك شد طبيب كه نزد او آمده بود گفت: اين، مردى است كه رودهايش را تكّه تكّه كرده است، پس حسين گفت: «اى ابومحمّد! به من خبر بده چه كسى به تو سمّ داد»؟ گفت: «برادرم براى چه»؟ گفت: «به خدا سوگند ! قاتل تو را قبل از دفن تو خواهم كشت، هر چند بر او قدرت نداشته باشم يا در سرزمينى باشد كه رفتن به سوى او برايم سخت باشد». پس فرمود: «اى برادر! اين دنيا شبهايى فانى است، او را واگذار تا من او را نزد خدا ملاقات كنم، و از نام بردن او خوددارى كرد. و من از برخى شنيده ام كه: با حيله از برخى خدمتكاران آن حضرت خواست به او سمّ دهند). 🔹و گفته شده: همسرش جعده دختر اشعث بن قيس كندى به او سمّ داد، و او را فريب داد كه اگر در كشتن (علیه السلام) حيله اى به كار ببرى صد هزار درهم برايت مى فرستم و تو را به ازدواج يزيد درمى آورم؛ و اين موجب شد كه آن حضرت را كند؛ و چون (علیه السلام) وفات نمود مال را به او داد و پيغام فرستاد: «إنّا نحبُّ حياة يزيد ولولا ذلك لوفينا لكِ بتزويجه» (ما زندگى يزيد را دوست داريم و اگر چنين نبود درباره ازدواج با وى به قول خود وفا مى كرديم). 🔹و گفته شده: (عليه السلام) هنگام وفاتش فرمود: «لقد حاقت شربته، وبلغ اُمنيّته، والله ما وفى بما وعد، ولا صدق فيما قال» (همانا شربتش كارگر افتاد و به آرزويش رسيد، به خدا سوگند! به آنچه وعده داد وفا نكرد و در آنچه گفت راستگو نبود). 🔹و نوشته است: حصين بن منذر رقاشى مى گويد: «والله ما وفى معاوية للحسن بشيء ممّا أعطاه؛ قَتَل حُجراً و أصحاب حُجر، و بايع لابنه يزيد، و سمَّ الحسن» [۳] (به خدا سوگند! به هيچ يك از پيمان هايى كه به داد وفا نكرد؛ حُجر و ياران او را كشت، براى پسرش يزيد بيعت گرفت، و را مسموم كرد). 🔹و زمخشرى در «ربيع الأبرار» در باب هشتاد و يكم مى نويسد: براى جعده دختر اشعث، همسر (امام) حسن صد هزار درهم قرار داد تا او را نمود، و دو ماه زنده بود، تشتى از خون از جلوى او برداشته مى شد و مى گفت: «سُقيت السمّ مراراً ما أصابني فيها ما أصابني في هذه المرّة، لقد لفظت كبدي» [۴] (بارها به من دادند ولى در هيچ كدام مثل اين بار صدمه نديدم، (ديگر) جگرم پاره پاره شده است). پی نوشت: [۱] تتميم طبقات ابن سعد، ج ۱، ص ۳۵۲، ح ۳۱۵ [۲] تاريخ ابن كثير، ج ۸، ص ۴۳ [ج ۸، ص۴۷، حوادث سال ۴۹ هـ] [۳] شرح نهج البلاغة، ابن أبى الحديد، ج ۴، ص ۷ [ج ۱۶،ص ۱۷، نامه ۳۱] [۴] ربيع الأبرار، ج ۴، ص ۲۰۸ 📕گزیده ای جامع از الغدیر، محمد حسن شفیعی شاهرودی، قلم مکنون، قم، ۱۴۲۸ ه.ق ، ص ۱۰۹۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel