eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
428 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️مراحل نفوذ «شیطان» در انسان در کلام «امام علی» (علیه السلام) چگونه بیان شده است؟ 🔹در خطبه هفتم چگونگی در انسان در چند مرحله دقیقاً بیان شده است و (علیه السلام) آن را با و و خود در لابه‌لاى تشبیهات زیبا و گویا به بهترین وجهى شرح میدهد، به گونه اى که بهتر از آن تصوّر نمیشود. در نخستین مرحله به این حقیقت اشاره ميفرمايد که: در وجود هر انسانى است، نه اجبارى. این هستند که به او «چراغ سبز» نشان میدهند، و جواز ورودش را در کشور وجود خویش صادر ميکنند. 🔹حضرت ميفرمايد: «اِتَّخَذُوا الشَّیْطانَ لاَمْرِهمْ مِلاکاً» ([این زشت سیرتان] را ملاک و اساس کار خود قرار دادند). این همان چیزى است که در به روشنى به آن اشاره شده؛ ميفرمايد: «اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلطان عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ»؛ [نحل، ۹۹و۱۰۰] (او بر کسانى که دارند و بر پروردگارشان مى کنند تسلّطى ندارد؛ او تنها بر کسانى است که او را به برگزیده اند و کسانى که به وسیله او می ورزند و به به جاى فرمان خدا گردن مى نهند). 🔹در مرحله دوّم ميفرمايد: «وَاَتَّخَذَهُمْ لَهُ اَشْراکاً» ([بعد از این انتخابى که از سوى گمراهان انجام میشود، شیطان نیز انتخابى میکند و آن این که] آنها را به عنوان [یا شریکان] خویش برگزیده است). سپس در همین مرحله، به توضیح جمله سربسته فوق پرداخته، ميفرمايد: «فَباضَ وَ فَرَّخَ فى صُدُورِهِمْ» (او در درون‌ سینه‌ هاى‌ آنها کرد، سپس آن را مبدّل به نمود). در این تشبیه جالب (عليه السلام)، «سینه‌ هاى شیطان صفتان» را و «محل تخم‌گذاری» او معرفى میکند و به دنبال آن مى افزاید: 🔹«وَدَبَّ وَ دَرَجَ فی حُجُورِهِمْ» (این جوجه‌هاى شیطانى از درون سینه هاى آنها خارج شده، در دامانشان حرکت کرد و پرورش یافت). سپس به بیان مرحله سوّم این پرداخته، ميفرمايد: «فَنَظَرَ بِأَعیُنِهِمْ، وَ نَطَقَ بِاَلْسِنَتِهِمْ» (کارشان به جایى رسید که با چشم آنها نگاه کرد و با زبانشان سخن گفت). یعنى سرانجام این که مبدّل به جوجه شده بود و پرورش یافت و قوى شد، تبدیل به میشود متّحد با آنها، یعنى در تمام اعضاى آنها میکند، بطورى که «صاحب شخصیت دوگانه‌اى» مى شوند. 🔹از یک نظر و از یک نظر ؛ ظاهرشان شبیه انسان هاست، امّا شیطانى است. چشم و گوش و زبان و دست و پاى آنها همه به فرمان است و طبیعى است که همه چیز را به مى بینند و گوششان آماده شنیدن نغمه هاى شیطان است. در چهارمین مرحله، به نتیجه نهایى این «سیر انحرافى تدریجى» پرداخته، ميفرمايد: هنگامى که به اینجا رسیدند: «فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَیَّنَ لَهُمْ الْخَطَل» (شیطان آنها را بر و سوار کرد، [مرکبى که آنها را به سوى انواع و کفر و ضلالت مى کشاند] و و هزل و باطل را در نظر آنان زینت بخشید).  🔹این سخن شبیه همان چیزى است که (عليه السلام) در کلام نورانى دیگرى ميفرمايد: «آگاه باشید و خطاها همچون مرکبهاى سرکش و لجام گسیخته اند که ، بر آن سوار میشوند!». [نهج‌البلاغه، خ۱۶] در پنجمین و آخرین مرحله، ميفرمايد: «اعمال آنها اعمال کسى است که او را در شریک ساخته و سخنان باطل را بر زبان او نهاده است». اشاره باینکه آنها بخوبى گواهى میدهد که در آنها کرده و به راهى که میخواهد مى برد. سخنانشان و نگاه هاى آنها ، و در مجموع اعمال آنها ردّ پاى شیطان بخوبى دیده میشود، 🔹و در واقع (عليه السلام) میخواهد در این مرحله، طریق شناخت اینگونه اشخاص را که همان است نشان دهد. آخرین نکته اى که لازم میدانیم در این اشاره کوتاه ذکر کنیم این است که طبق صریح بعضى از آیات قرآن، منحصر به و لشکر پنهانى او نیستند، بلکه گروهى از نیز شیطان نامیده شده اند. چرا که کار آنها عیناً همان کار شیاطین است: «اینچنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین و قرار دادیم که بطور سرّى سخنان فریبنده و بى اساس را براى اغفال مردم ـ به یکدیگر مى گفتند». [ترجمه آیه۱۱۲ سوره انعام] باید مراقب وسوسه هاى همه آنها بود.  📕پيام امام اميرالمومنين، ناصر مكارم شيرازى، دارالكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۷س، ج۱ ص۴۶۰ منبع:وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «غیرت دینی» چیست؟ 🔹منظور از این است که در برابر که از مسیر حق و عدالت و احکام الهى مى شود، خاموش ننشیند و از کنار آنها نگذرد، بلکه تخلّف هر چه شدیدتر باشد او بیشتر گردد. کسانى که خونسرد و بى رمق از مقابل این امور مى گذرند فاقد هستند. درباره بعضى از جنگجویان با ایمان که فاقد وسائل لازم براى شرکت در میدان جنگ بودند مى فرماید: 🔹«وَ لا عَلَى الَّذینَ اِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاّ یَجِدُوا مایُنْفِقُونَ» [۱] (و نیز بر کسانی که هنگامی که نزد تو آمدند تا آنان را [برای رفتن به سوی نبرد] سوار مرکبی کنی، گفتی: [به سبب نبود امکانات] بر مرکبی دسترسی ندارم تا شما را به جهاد برم، هیچ مؤاخذه و سرزنشی نیست؛ [از نزد تو] بازگشتند در حالی که به خاطر غصه و اندوه از دیدگانشان اشک می ریخت که چرا چیزی نمی یابند تا [در نبرد با دشمنان] هزینه کنند). 🔹این چه عاملى است که فردى را که ابزار و وسایل جهاد را نمى یابد چنان منقلب مى کند که بى اختیار مانند ابر بهار، اشک بریزد؟ توجه داشته باشید در اینجا به معناى (فرو ریختن فراوان) است؛ آن چیزى جز نیست. در خطبه ۲۷ نیز به یکى از مظاهر آن ـ که در بالاترین حدّ قرار دارد ـ اشاره شده است. حضرت مى فرماید: «اگر مسلمانى، به خاطر این حادثه (بسیار دردناک) [۲] از شدّت تأسّف بمیرد، جاى سرزنش ندارد، بلکه به نظر من سزاوار است». عامل بسیار مهمّى براى دفاع از حریم و احیاى و از میان بردن است. 🔹جالب این که در حدیثى از (علیه السلام) آمده است که خداوند، دو را براى قومى مأمور کرد؛ هنگامى که آنها به سراغ این خود رفتند، به ظاهر نورانى را که و صلاح از او آشکار بود دیدند که در حال و زارى به درگاه خدا است؛ یکى از آن دو، به دیگرى گفت: «این مرد دعا کننده را دیدى؟» دیگرى گفت: آرى، ولى من مأموریتم را انجام مى دهم»؛ 🔹دومى گفت: من هیچ کارى نمى کنم، تا به پیشگاه خدا، پروردگارم باز گردم (و دستور جدیدى بگیرم)؛ هنگامى که به پیشگاه خداوند عرضه داشت که «پروردگارا! من به آن شهر که رسیدم، یکى از بندگان تو را دیدم که در حال دعا و تضرّع است» دستور آمد که برو و را انجام ده (و شهر را زیر و رو کنید)؛ «فأِنَّ ذلِکَ رجُلٌ لَمْ یَتَغیَّرْ وَجْهُهُ غَضَباً لى قَطُّ» (او مردى است که هرگز، چهره‌اش از در راه من متغیّر و نشده است، و ذره اى نداشته). [۳] پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره توبه، آیه ۹۲ [۲] منظور غارت زیور آلات یک زن مسلمان و یک زن غیر مسلمانِ در پناه اسلام در حمله سپاه معاویه به شهر انبار است. [۳] بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۸۹، ح ۶۰ 📕پيام امام امير المومنين عليه السلام‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۵ش‏، ج ۲، ص ۱۵۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه امام علی (علیه السلام)، «خليفه» و «امام» چه شرایطی بايد داشته باشد؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از خطبه ۱۷۳ «نهج البلاغه» به سراغ شرايط و برای مردم مى رود و آن را عمدتاً در دو چيز خلاصه مى فرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الْاَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللهِ فِيهِ». (اى مردم، سزاوارترين كس براى ، تواناترين افراد بر اين امر و داناترين شان به فرمان خداست). در حقيقت، (عليه السلام) به «دو ركن اساسى» كه يكى دارد و ديگر اشاره كرده است؛ از نظر بايد از همه باشد و از نظر عملى در امر از همه . 🔹بسيارند كسانى كه عالم‌اند، ولى نيستند و يا مديرند و عالم نيستند و تا اين دو دست به دست هم ندهند، اداره صحيح امكان پذير نيست. نيز همين موضوع را در داستان بنى اسرائيل بيان فرموده است؛ آنجا كه پيامبر را به عنوان و فرماندهى آنها برگزيد، و ايشان اعتراض كردند كه ما سزاوارتريم، چرا كه ثروتمندانِ قوى ترى داريم. او در پاسخ اعتراض‌ شان گفت: از همه شايسته تر است، چرا كه خدا سهم بيشترى از و به او داده «إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ». [۱] 🔹روشن است كه (عليه السلام) با بيان اين مطلب مى خواهد را نسبت به همه براى تصدّى امر اثبات كند؛ زيرا همگان مى دانستند او از همه به اصول و فروع اسلام و از همه در امر و مبارزه با و پايدارتر است. 🔹جالب اينكه «ابن ابى الحديد» در «شرح نهج البلاغه» به اينجا كه مى رسد بر خلاف جمعى كه وجدان را زير پا مى گذارند و برترى (عليه السلام) را در جنبه هاى علم يا مديريت انكار مى كنند، مى گويد: «قبول داريم كه او در اين دو جهت از همه تواناتر بود و براى خلافت از همه شايسته تر؛ ولى اين دليل بر نفى خلافت ديگران نمى شود؛ چرا كه گاه مى توان تقديم مفضول بر فاضل كرد و شايسته تر را كنار گذاشت و به سراغ شايسته رفت!». [۲] 🔹آرى، اين منطق كسانى است كه را به رسميت نشناسند و ترجيح مرجوح را بر راجح قبيح نشمرند؛ حال آنكه قبح و زشتى آن بر همه روشن است؛ ولى هاى كور و كر، گاه مانع از پذيرش مى شود. (عليه السلام) در ادامه فرمایش خود در خطبه مذکور مى افزايد: «فِإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ، فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ» ([هنگامى كه چنين فردى برگزيده شد] هرگاه به آشوب و فتنه انگيزى برخيزد از او خواسته مى شود كه به سوى باز گردد و اگر امتناع ورزد با او نبرد مى شود [تا حقّ را بپذيرد]). 🔹 نيز مى فرمايد: «وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الاُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللهِ» [۳] (هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتى دهيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد). پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره بقره، آيه ۲۴۷ [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، کتابخانه آية الله مرعشی نجفی، قم،‏ ۱۴۰۴ق، چ۱، ج۹، ص۳۲۸ [۳] سوره حجرات، آيه ۹ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۶، ص ۵۰۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «اهل ذکر» در آیه «فاسئلوا أهل الذکر» چه کسانى هستند؟ 🔹خداى متعال در «آیه ۴۳ سوره نحل» مى فرماید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (اگر این موضوع را نمى دانید بروید و از اهل اطلاع بپرسید). به معنى آگاهى و اطلاع است و مفهوم وسیعى دارد، که همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمینه هاى مختلف، شامل مى شود، و اگر بسیارى از مفسرین «اهل ذکر» را در اینجا به معنى علماى اهل کتاب تفسیر کرده اند نه به این معنى است که، مفهوم محدودى داشته باشد، بلکه در واقع از قبیل تطبیق کلى بر مصداق است. 🔹در روایات متعددى که از ناحیه (علیهم السلام) وارد شده، مى خوانیم: اهل ذکر (علیهم السلام) هستند، از جمله در روایتى از (علیه السلام) که در پاسخ سؤال از آیه فوق فرمود: «نَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ» [۱] (ما ، و از ما باید سؤال شود). و در روایت دیگرى (علیه السلام) در تفسیر همین آیه فرمود: «الذِّکْرُ الْقُرْآنُ، وَ آلُ الرَّسُولِ أَهْلُ الذِّکْرِ، وَ هُمُ الْمَسْئُولُونَ» [۲] (، قرآن است، و اهل بیت پیامبر (صلى الله علیه و آله) ، و از آنها باید سؤال کرد). 🔹در بعضى دیگر مى خوانیم: «ذکر» شخص (صلى الله علیه و آله) است و او «اهل الذکر» هستند. [۳] روایات متعدد دیگرى نیز به همین مضمون رسیده است. در بسیارى از تفاسیر و کتب اهل سنت، نیز روایاتى به همین مضمون مى خوانیم از جمله در تفسیرهاى دوازده گانه معروف اهل سنت از «ابن عباس» در ذیل آیه فوق چنین نقل شده که: «هُوَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (علیهم السلام) هُمْ أَهْلُ الذِّکْرِ وَالْعِلْمِ وَ الْعَقْلِ وَ الْبَیانِ» (اینان محمّد و على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) هستند آنها ، و اهل علم و عقل و بیان اند). 🔹این نخستین بار نیست ما در روایاتى که در تفسیر آیات قرآن وارد شده، بیان مصداق هاى معینى را مى بینیم که مفهوم وسیع آیه را هرگز محدود نمى کند؛ و همان گونه که گفتیم: به معنى هر گونه آگاهى و یادآورى و اطلاع است، و ، آگاهان و مطلعین را در همه زمینه ها در برمى‌گیرد. ولى، از آنجا که نمونه بارز یادآورى و علم و آگاهى است به آن اطلاق شده و همچنین شخص (صلى الله علیه و آله) نیز مصداق روشن «ذکر» است. 🔹به همین ترتیب که اهل بیت او و وارث علم او هستند، روشن ترین مصداق «اهل الذکر» اند. ولى، قبول این مسأله هیچگونه منافاتى با عمومیت مفهوم آیه و همچنین مورد نزول آن ـ که دانشمندان اهل کتاب اند ـ ندارد، و به همین دلیل علماى اصول و فقهاى ما در مباحث مربوط به «اجتهاد و تقلید» و پیروى ناآگاهان در مسائل دینى از آگاهان و مجتهدین به این آیه استدلال کرده اند. پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر «نور الثقلین»، ج۳، ص۵۵ و ۵۶ [۲] همان مدرک [۳] همان مدرک 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دارالکتب الإسلامیه، چاپ بیست و هفتم، ج ۱۱، ص ۲۷۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«امام علی» (علیه السلام) در حکمت ۲۱۱ «نهج البلاغه»، در تبیین خطرات تبعيت از هواپرستی چه می فرماید؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از حکمت ۲۱۱ مى فرمايد: «وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ» (چه بسا كه در چنگالِ و هاى حاكم بر آنها اسيرند). به یقین خداوند دو نيرو به انسان بخشيده است: يكى نيروى كه خوب و بد را با آن تشخيص مى دهد و راه و چاه را مى شناسد و ديگرى «انگيزه‌ هاى‌ مختلف‌ نفسانى» است، كه آن هم در حد براى بقاى انسان ضرورى است؛ خواه علائق جنسى باشد يا علاقه به مال و ثروت و مقام و قدرت؛ 🔹اما هنگامى كه اين انگيزه ها كنند و به صورت هوا و درآيند، را در چنگال اسارت خود مى گيرند، به گونه اى كه گاه از تشخيص واضح ترين مسائل باز مى ماند و گاه دست به كارهايى مى زند كه يك عمر بايد جريمه و كفاره آن را بپردازد. به همين دليل در «آيات قرآن» و «روايات اسلامى» هشدار زيادى به اين موضوع داده شده است. 🔹 مى فرمايد: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» [۱] (آيا ديدى كسى را كه معبود خود را خويش قرار داده و خداوند، او را با آگاهى [بر اين كه شايسته هدايت نيست] گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده اى قرار داده است؟! با اين حال، غير از خدا چه كسى مى تواند او را هدايت كند؟! آيا متذكّر نمى شويد؟!). 🔹در حديثى از (عليه السلام) در غررالحكم مى خوانيم: «غَلَبَةُ الْهَوى تُفْسِدُ الدِّينُ وَ الْعَقْلَ» [۲] (غلبه ، هم دين انسان را فاسد مى كند و هم عقل او را). همچنین آن حضرت در حدیث دیگری می فرماید: «حَرَامٌ عَلَى كُلِّ عَقْلِ مَغْلُولٍ بِالشَّهْوَةِ أنْ يَنْتَفِعَ بِالْحِكْمَةِ» [۳] (بر تمام هايى كه در چنگال ، اسيرند حرام است كه از و دانش بهره مند شوند). 🔹به يقين متفاوت اند؛ بعضى به اندازه اى نيرومندند كه هيچ انگيزه اى از نمى تواند بر آن چيره شود، و گاه چنان ضعيف است كه با مختصر طغيانِ شهوت از كار مى افتد، همین گونه نيز درجات و مراتب مختلفى دارد و بدترين نوع آن، گرفتاری اندیشه های يك جامعه در اسارت هوای نفس‌شان است؛ آنان را به سوى پيش برده و دين و دنياى مردم را ملعبه هوای نفس سازند. پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره جاثیه، آيه ۲۳ [۱] تصنيف غررالحكم و دررالكلم‏، دفتر تبليغات‏، قم‏، چ ۱، ص ۶۴ [۲] غررالحكم و دررالكلم‏، دارالكتاب الإسلامی، قم، چ ۲، ص ۳۵۰، قصار ۳۶ 📕پيام امام اميرالمؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلاميه‏، چ ۱، ج ۱۳، ص ۶۲۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️كدام آيات از «قرآن مجيد» ناظر به «قيام حضرت حجت» (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌باشد؟ 🔹آيات متعدّدى در ناظر به قيام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه از باب نمونه به چند آيه اشاره مى‌كنيم: «وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّالِحُونَ - إِنَّ فِى هَذَا لَبَلَاغاً لِقَوْمٍ عَابِدِينَ» [۱] (در زبور بعد از ذكر [تورات] نوشتيم: وارث [حكومت] زمين خواهند شد! - در اين، ابلاغ روشنى است براى جمعيّت عبادت كنندگان). 🔹«وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِيْنَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِى لاَيُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الْفَاسِقُونَ» [۲] (خداوند به كسانى از شما كه آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند وعده مى‌دهد كه قطعاً آنان را خواهد كرد، همان‌گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پا بر جا و ريشه دار خواهد ساخت، و ترس‌شان را به امنيت و آرامش مبدل مى‌كند، آن چنان كه تنها مرا مى‌پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند). 🔹«وَ نُرِيدُ أَنْ نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ». [۳] (ما مى‌خواهيم بر منّت نهيم و آنان را و روى زمين قرار دهيم). در اين ايّام همه به فكر هستند، و سفارش به توسّلات مى‌كنند؛ ولى شرايطى دارد. عدّه‌اى به جنبه منفى شرايط فكر مى‌كنند، يعنى معتقدند بايد پر از و جور شود و همه جا را ظلم و بگيرد تا عصر ظهور فرا رسد؛ ولى مطابق تا يك «قوم داراى ايمان و عمل صالح» نباشد، ميسّر نخواهد شد. 🔹چون بر طبق آيه قرآن، خدا به وعده پيروزى بر كافران و ناصالحان را داده است. همچنين بر اساس آيه «أنَّ الأرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّالِحُونَ» بايد هم را خوب بجا بياورند و هم باشند. آيه ديگر مى‌فرمايد: «نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً» كه مراد، است، نه ائمّه ضلال. بنابراين ، «تربيت يك گروه عظيم صالح» است، تا آنها توانايى و لياقت همراهى با (عجل الله تعالی فرجه الشریف) براى برافراشتن پرچم حقّ و عدالت را داشته باشند؛ در غير اين صورت محقق نخواهد شد. 🔹از اينجا معلوم مى‌شود كه در كنار دعاهايى كه براى مى‌كنيم، بايد دو كار را فراموش نكنيم: ۱) را بسازيم؛ يعنى «ايمان»، «عمل صالح»، «شجاعت»، «تقوا وخداترسى»، «ترك گناه»، «داشتن افكار بلند و والا در حدّ يك حكومت جهانى» را داشته باشيم. ۲) را بسازيم، چرا كه ما عهده‌دار هدايت ديگران هستيم، يعنى بگوييم كه اى مردم اگر مى‌خواهيد فراهم شود، بايد بر طبق آيات «اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» و «عِبَادِىَ الصَّالِحُونَ» عمل كنيد. 🔹بحث بسيار مهم و با اهمّيّت است كه فراهم كردن شرايطش خيلى مشكل است، بر خلاف آنچه كه ما فكر مى‌كنيم. مسأله نياز به مقدّماتى دارد كه بايد آماده و مهيّا شود. مطابق روايات، تعداد ياران حضرت ۳۱۳ نفر است، ولى منظور صف اوّل ياوران (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و در صفوف بعدى افراد ديگرى هم قرار مى‌گيرند. پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره انبیاء، آیات ۱۰۵و۱۰۶ [۲] سوره نور، آیه ۵۵ [۳] سوره قصص، آیه ۵ 📕مشكات هدايت‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: مكارم، مسعود، حامدى، محمد رضا، مدرسه امام على بن ابیطالب (ع)، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ اول‏، ‏ص ۱۵۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا همه «نام هاى خداوند» با ضمير مذكر برگشت خورده است؟ 💠در پاسخ بيان چند نكته بايسته است: 🔹اين كه براى «ضمير مذكّر» به كار رفته است، مانند «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ» به اين ‏جهت است كه از نظر ادبى، ضمير «هُوَ» براى «جنس مذكّر»، و براى «موجودى كه نه مذكّر و نه مؤنّث» است به كار می‏رود؛ اما ضمير «هِى» تنها بر جنس مؤنّث و يا مؤنّث مجازى و لفظى به كار مى ‏رود؛ مانند آيات شريفه: «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى» [۱] (همانا بهشت همان جايگاه است). «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» [۲] (سوگند به نفس و آنچه آن را درست كرد). بنابراين ضمير «هُوَ» در دو مورد به كار مى ‏رود: 1⃣در مقابل «هى»، و براى موجود «مذكّر»؛ چه حقيقى و چه مجازى. 2⃣به معناى جامع ميان «مذكّر و مؤنّث»، و يا در «موجودى كه جنسيت خاص مذكّر يا مؤنّث در آن لحاظ نشده» است؛ مانند «اله»، و يا اينكه هر دو جنس مذكّر و مؤنّث در آن لحاظ شده و مد نظر است. پس هنگام اطلاق‏ «هُوَ» بر ، به هيچ وجه پرسش از مذكّر و مؤنّث بودن مرجع ضمير معنايى نخواهد داشت؛ زيرا او جسم ندارد؛ نه مذكّر است و نه مونث و نه چيز ديگرى شبيه به اين موارد؛ «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ»؛ با اين حال به زبان مردم نازل شده است و مى‏ بايست كه قواعد ادبيات عرب در آن رعايت گردد. پى نوشت‌ها؛ [1] سوره نازعات، آيه ۴۱ [۲] سوره الشمس، آيه ۷ 📕محمدتقى مصباح يزدى، پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ج ۵، ص ۳۰ منبع: وبسایت انوار طاها @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«عفت نفس» چگونه به دست می آید؟ (بخش سوم) 🔸 نقطه مقابل «شکم پرستى و شهوت پرستى»، و صفتی است که باعث حفظ در «نیروی شهوت» در انسان می‌شود. «عفت» به معنای دور داشتن خود در صحنه عمل و رفتار، از هرگونه و است. از «بزرگترین فضایل انسانى» است و هیچ کس در «سیر الى الله»، بدون داشتن «عفت» به جایى نمى رسد. 💠اقدامات لازم برای تزکیه نفس و دوری از گناه (۲) 4⃣«ترک معاشرت با بدان» 🔹 موجودی است و مقلد. بسیاری از «صفات» و «آداب» و «رفتارش» را از انسان های دیگری که با آنها در ارتباط است، فرا می‌گیرد. مخصوصاً تأثیر شگرفی بر نفس و رفتار انسان می‌گذارند. بنابراین تا جایی که امکان دارد با افرادی که نفس های خود را آلوده کرده اند، کمتر معاشرت کند. (علیه السلام) می‌فرماید: «از دوستی با جداً اجتناب کنید، زیرا شرّ به شرّ ملحق خواهد شد». [۱] حضرت همچنین می‌فرماید: «از همنشینی با جداً اجتناب کن که همنشینِ خود را به هلاکت می‌رساند، و به آبرویش لطمه می‌زند». [۲] 5⃣«مشارطه» 🔹در اوّل‌ روز انسان‌ با خود کند که‌ امروز بر خلاف‌ امر الهی‌ رفتار نکند. 6⃣«مراقبه‌» 🔹 در طول‌ روز اعمال‌ خود باشد. این‌ مرحله‌ از مهم‌ترین عوامل «رشد» و «تربیت نفس» و «دوری از گناه» به‌ شمار می‌رود. بر این‌ نکته‌ تأکید دارد که‌ بر «احوال‌» و «اعمال‌» شما نظارت‌ دارد: «...إِنَّ اللهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا» [۳] (...که مراقب اعمال شماست). کسی‌ که‌ از آیه‌ فوق‌ درس‌ گرفته‌ باشد، همواره‌ را ناظر بر کارهای‌ خود می‌داند و از و اجتناب‌ می‌وزرد و این امر سبب رشد و «بالندگی نفس» می‌گردد و در این مسیر خواهد ورزید. 7⃣«محاسبه‌» 🔹برای‌ لازم‌ است‌ از اعمال‌ روزانه‌ به‌ عمل‌ آید. (عليه السلام) می‌فرماید: «هرکس‌ خود را به‌ بکشد، بر عیوبش‌ واقف‌ می‌گردد و به‌ گناهانش‌ پی‌ می‌برد، پس‌ از گناهانش‌ می‌کند و عیوبش‌ را اصلاح‌ می‌نماید». [۴] و اگر این و اعمالی که را که انجام داده است را در جایی ثبت کند و هر شب به آن رسیدگی کند، خواهد فهمید بعد از چند روزی که چه گناهی را بیشتر مرتکب شده است، و «نقطه قوت و ضعف نفس» خویش را بهتر می‌داند و برای رفع آن موفق تر می‌تواند عمل کند، و این نکته در بسیار موثر است و یک خودآگاهی روشنی، فرد، نسبت به خود پیدا می‌کند. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] غررالحکم، ص ۱۴۷ [۲] غررالحکم، ص ۱۴۲ [۳] سوره نساء، آیه ۱ [۴] مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۵۴ منبع: وبسایت پرسمان @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «نعمت داده شدگان»، «مغضوبین» و «ضالین» در سوره حمد چه کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند؟ 🔸 در این سوره، را به سه دسته تقسیم میکند: ۱) کسانى که مورد نعمت هدایت قرار گرفته و ثابت قدم ماندند. ۲) غضب شدگان. ۳) گمراهان. 🔹الف. در تشریح و شناساندن این گروهها، مصادیقی را ذکر کرده است، ما نیز با توسل به آیات این گروه ها را تشریح میکنیم. در «آیه ۶۵ سوره نساء» مصادیقی برای گروه «نعمت داده شدگان» بیان شده است چنین است: «کسانى که و را اطاعت کنند، خدا آنها را با کسانى قرار میدهد که خود ساخته، از پیامبران و رهبران صادق و راستین و جانبازان و شهیدان راه خدا و افراد صالح، و اینان رفیقان خوبى هستند». 🔹این آیه افراد مورد خدا را چهار گروه معرفى میکند: ، ، ، و . اینان ویژگیهای مشخص و آشکاری دارند که از جمله مهم‌ترین آنها که مشترک بین آنها است، و است. 🔹ب. اما در تشریح مفاهیم و مصادیق گروه دوم و سوم که نزدیکی بسیاری به یکدیگر دارند - راه حق را به کناری زده اند و رانده شده از درگاه الهی هستند - اختلاف اندکی وجود دارد و محققان سه احتمال را بر حسب روایات مطرح کرده اند: ۱) از موارد استعمال این دو کلمه در چنین استفاده میشود که مرحله‏اى سخت‏تر و بدتر از است، و به تعبیر دیگر «ضالین» گمراهان عادى هستند، ولی «مغضوب علیهم»، گمراهان لجوج و یا منافق‌اند؛ و به همین دلیل در بسیارى از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذکر شده است. [۱] 🔹۲) جمعى از مفسران عقیده دارند که مراد از ، منحرفان مسیحی و منظور از مغضوب علیهم، منحرفان یهودی هستند. این برداشت به دلیل موضع‏ گیری­ هاى خاص این دو گروه در برابر دعوت است؛ زیرا همانگونه که هم صریحاً در آیات مختلف بازگو مى‏کند، ، کینه و عداوت خاصى نسبت به دعوت اسلام نشان میدادند، هر چند در آغاز، دانشمندان آنها از مبشران اسلام بودند، اما چیزى نگذشت که به جهاتى که در جای خود بیان شده - از جمله به خطر افتادن منافع مادیشان -  سرسخت ترین دشمن اسلام شدند، و از هرگونه کارشکنى در پیشرفت اسلام و مسلمانان فروگذار نکردند. اما که موضع‌شان در برابر اسلام تا این حد سرسختانه نبود، تنها در شناخت آیین حق گرفتار گمراهى شده بودند، از آنها تعبیر به «ضالین» شده است. [۲] 🔹با این حال تعبیر از آنها به «مغضوب علیهم» بسیار صحیح به نظر میرسد، ولى باید توجه داشت که این تعبیر در حقیقت از قبیل تطبیق کلى بر فرد است؛ یعنی اینها از جمله مصادیق بارز این مفهوم هستند و افراد و افراد و گروه های بیشتری را شامل میشود. ۳) این احتمال نیز وجود دارد که به گمراهانى اشاره میکند که اصرارى بر گمراه ساختن دیگران ندارند، در حالى که کسانى هستند که هم گمراه اند و هم گمراه‌گر، و با تمام قوا مى‏کوشند دیگران را همرنگ خود سازند! [۳] 🔹، خود در آیاتی مصادیق مختلفی را برای گمراهان و غضب شدگان ذکر میکند که براى نمونه به موارد زیر اشاره مى‏شود: «وَ يُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوْءِ ۚ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ ۖ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ ۖ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا». [۴] (و [نیز] مردان و زنان و مردان و زنان را که به خدا گمان بد می‌برند مجازات کند؛ [آری] [که برای مؤمنان انتظار می‌کشند] تنها بر خودشان نازل میشود! بر آنان کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و را برای آنان آماده کرده؛ و چه بد سرانجامی است!) «...وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ». [۵] (...کسی که را به جای بپذیرد، از راه مستقیم [عقل و فطرت] شده است). «وَ لَٰكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» [۶] (آنها که سینه خود را برای پذیرش گشوده‌اند، بر آنهاست؛ و عذاب عظیمی در انتظارشان!) قرآن این گروه را جزو و نام می‌برد که وجه مشترک در تمام آنها کردن از خداوند است، و هر یک به نوعی مخالفت خود را با خداوند به انجام رسانیده اند و در نهایت، جزو و یا قرار میگیرند. پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسير نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، چ۱ ج ۱، ص ۵۴، دار الکتب الإسلامیة. [۲]همان، ج۱ ص۵۵ [۳]همان، ص۵۶ [۴]قرآن کریم، سوره فتح آیه۶ [۵]همان، سوره بقره آیه۱۰۸ [۶]همان، نحل آیه۱۰۶ منبع: اسلام کوئست @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امتیازات «برهان نظم» بر سایر براهین خداشناسی 🔸اين برهان ويژگى‌ هايى دارد كه به خاطر آنها تا اين حد در بر آن تأكيد و تكيه شده است. برخی از این ویژگی ها عبارتند از: 1⃣ هم دانشمندان را قانع مى‌ كند، و هم توده مردم را؛ يعنى هر گروهى به فراخور حال خويش مى‌ توانند از آن بهره گيرند؛ چرا كه مردم در درك اسرار آفرينش متفاوتند. 2⃣، خشكى استدلالات فلسفى را ندارد، بلكه به عكس داراى است كه به موازات آگاهى از آن مبدأ بزرگ، عشق و شور و نشاط به انسان مى‌ دهد، و حالت جذبه و شوق نسبت به آن مبدأ بزرگ در او ايجاد مى‌ كند، و او را به خضوع آميخته با عشق وا مى‌ دارد. يا به تعبير ديگر هم عقل انسان را سيراب مى‌ كند، و هم عواطف و اخلاق او را. بالاخره به خاطر بررسى انواع نعمت‌ هاى الهى، ضمن بررسى نظامات اين جهان، سر از شكر «منعم» در مى‌ آورد كه آن خود نيز انگيزه ديگرى از انگيزه‌ هاى خداشناسى است. 3⃣ يك برهان در حال رشد است؛ و يا به تعبير ديگر است؛ چرا كه كبراى آن هر چند در جاى خود ثابت است، ولى صغراى آن دائما جوانه مى‌ زند و شاخ و برگ تازه مى‌ آورد؛ زيرا هريك از اكتشافات علمى درباره اسرار آفرينش، مصداق و صغراى تازه‌ اى براى آن درست مى‌ كند و به اين ترتيب هميشه تازه است و هر روز شكل جديدى به خود مى‌ گيرد، و هم‌دوش با پيشرفت علوم و دانش‌ هاى بشرى حرکت مى‌ كند. 4⃣ انسان را به سير انفسى و آفاقى دعوت مى‌ كند، و اين سير پربركت هر روز سطح را بالا مى‌ برد و به انديشه او شكوفایی مى‌ بخشد؛ به خصوص اينكه پايه‌ هاى ، با زندگى انسان آميخته است و در هر گام با آن روبرو است؛ و مانند بعضى ديگر از استدلالات توحيدى نيست كه در كنار مسائل زندگى و بيرون آن قرار دارد. 5⃣ تنها برهانى است كه فلاسفه تجربى را كه منكر استدلالات خالص عقلى هستند مى‌ تواند به خضوع وادارد؛ و حربه علم را كه در توجيه مادیگرى به آن متوسّل مى‌ شوند، بر ضد خود آنها به كار مى‌ گيرد، و از اين نظر بسيار كارساز است. بنابراين جاى تعجب نيست اگر اكثريت قريب به اتفاق مباحث توحيدى خود را بر پايه آن قرار داده؛ ولى جاى تعجب است كه بعضى از پژوهندگان كه سخت تحت تأثير براهين ديگر (براهين خالص فلسفى) قرار دارند اهمّيّت فوق‌ العاده اين برهان را ناديده گرفته‌ اند؛ گویى از امتيازات و اثرات عميق‌اش آگاهى كافى ندارند. 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ج ۲، ص ۵۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چگونه می توان «عواطف انسانی» را در جامعه گسترش داد؟ 🔹منشأ وجود و ازدیاد در فرد و اجتماع، «ايمان‌ به‌ خدا و مبانى دينى» است؛ زیرا مى گويد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ». [۱] اين جمله باعث جوشش مى شود، و هنگامى كه خطاب به فرزندان مى فرمايد: «فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ» [۲] (کمترین اهانتی به آنها روا مدار)، شكوفه هاى مى شكفد. سفارشى كه درباره يتيمان و افراد بى سرپرست جامعه كرده، نه تنها نيازهاى جسمى و روحى يتيم را برطرف مى كند، كه كمك كنندگان به ايتام را نيز پرورش مى دهد. 🔹شخصى خدمت (صلی الله علیه و آله) رسيد و از قساوت قلب و عدم ريزش اشك و سنگدلى اش شكايت كرد؛ حضرت فرمود: «اِذا اَرَدْتَ اَنْ يَلينَ قَلْبُكَ فَأطْعِمِ الْمِسْكينَ وَ امْسَحْ رَأْسَ الْيَتيمِ». [۳] (هر زمان دوست داشتى قلبت نرم شود به نيازمندان غذا بده، و دست نوازش بر سر يتيمان بكش». آرى اكرام بر يتيم و كمك به نيازمند، باعث نرمى قلب و جوشش مى شود. 🔹درسى كه اين روايت به ما مى دهد اين كه «ترحّم بر يتيم و كفايت ايتام و نگهدارى از آنان»، تنها نيازهاى روحى و جسمى يتيم را برطرف نمى كند، بلكه باعث پرورش و ما نيز مى شود و به تعبير ديگر، تأثير طرفينى دارد. من وقتى كه به نيازمندى كمك مى كنم، او «عاطفه» پيدا مى كند و مرهون محبّت من مى گردد؛ عواطفِ من هم به واسطه اين عمل رشد و نمو پيدا مى كند. 🔹کودکى كه از ابتدا با عاطفه و محبّت رشد و نمو نموده، محال است خودرو بمب گذارى شده را در ميان بازار مسلمانان (در کشورهای درگیر با این عوامل تروریستی) منفجر كرده، و بى گناه و گناهكار را بكشد. كسى كه دست به چنين جنايتى مى زند، و زن و مرد، پير و جوان، بيمار و سالم را مى كشد، يا نطفه اش اشكال دارد و يا رنگ و بوى عاطفه را نديده و نچشيده است. لذا «اسلام» ما را به سوى سرشار از دعوت مى كند. بر اين اساس، اگر فرضاً دولت اسلامى بودجه اى كلان داشته باشد و بتواند نياز تمام ايتام را برطرف كند، باز هم مردم، نيازمند كمك به يتيمان و مساكين هستند، زيرا در صورت ترك اين كار، چشمه آنها از جوشش مى افتد. پی‌نوشت‌؛ [۱] سوره حجرات، آیه ۱۰ [۲] سوره اسراء، آیه ۲۳ [۳] مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار، طبرسى 📕از تو سوال مى كنند، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: عليان نژادى، ‏ابوالقاسم،‏ چ دوم‏، ص ۱۲۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «اهل ذکر» در آیه «فاسئلوا أهل الذکر» چه کسانى هستند؟ 🔹خداى متعال در «آیه ۴۳ سوره نحل» مى فرماید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ». (اگر این موضوع را نمى دانید بروید و از بپرسید). به معنى آگاهى و اطلاع است، و مفهوم وسیعى دارد، که همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمینه هاى مختلف، شامل مى شود، و اگر بسیارى از مفسرین «اهل ذکر» را در اینجا به معنى علماى اهل کتاب تفسیر کرده اند نه به این معنى است که، مفهوم محدودى داشته باشد، بلکه در واقع از قبیل تطبیق کلى بر مصداق است. 🔹در روایات متعددى که از ناحیه (علیهم السلام) وارد شده، مى خوانیم: اهل ذکر (علیهم السلام) هستند؛ از جمله در روایتى از (علیه السلام) که در پاسخ سؤال از آیه فوق فرمود: «نَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ». [۱] (ما هستیم، و از ما باید سؤال شود). و در روایت دیگرى (علیه السلام) در تفسیر همین آیه فرمود: «الذِّکْرُ الْقُرْآنُ، وَ آلُ الرَّسُولِ أَهْلُ الذِّکْرِ، وَ هُمُ الْمَسْئُولُونَ». [۲] (ذکر، است، و اهل ذکرند، و از آنها باید سؤال کرد). 🔹در بعضى دیگر مى خوانیم: «ذکر» شخص (صلى الله علیه و آله) است و او «اهل الذکر» هستند. [۳] روایات متعدد دیگرى نیز به همین مضمون رسیده. در بسیارى از تفاسیر و کتب اهل سنت، نیز روایاتى به همین مضمون مى خوانیم از جمله در تفسیرهاى دوازده گانه معروف اهل سنت از «ابن عباس» در ذیل آیه فوق چنین نقل شده که: «هُوَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (علیهم السلام) هُمْ أَهْلُ الذِّکْرِ وَالْعِلْمِ وَ الْعَقْلِ وَ الْبَیانِ». (اینان محمّد و على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) هستند آنها اهل ذکر، و اهل علم و عقل و بیان اند). 🔹این نخستین بار نیست ما در روایاتى که در تفسیر آیات قرآن وارد شده، بیان مصداق هاى معینى را مى بینیم که مفهوم وسیع آیه را هرگز محدود نمى کند؛ و همان گونه که گفتیم: به معنى هر گونه آگاهى و یادآورى و اطلاع است، و ، آگاهان و مطلعین را در همه زمینه ها در برمى‌گیرد. ولى، از آنجا که نمونه بارز یادآورى و علم و آگاهى است به آن اطلاق شده و همچنین شخص (صلى الله علیه و آله) نیز مصداق روشن «ذکر» است. 🔹به همین ترتیب که اهل بیت او و وارث علم او هستند، روشن ترین مصداق «اهل الذکر» اند. ولى، قبول این مسأله هیچگونه منافاتى با عمومیت مفهوم آیه و همچنین مورد نزول آن ـ که دانشمندان اهل کتاب اند ـ ندارد، و به همین دلیل علماى اصول و فقهاى ما در مباحث مربوط به «اجتهاد و تقلید» و پیروى ناآگاهان در مسائل دینى از آگاهان و مجتهدین به این آیه استدلال کرده اند. پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر «نور الثقلین»، ج۳، ص۵۵ و ۵۶ [۲] همان مدرک [۳] همان مدرک 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دارالکتب الإسلامیه، چاپ بیست و هفتم، ج ۱۱، ص ۲۷۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel